مسلمان معاصر نه خواهان تحجر است نه تجدد چرا که تحجر او را به غفلت از پیشرفت و در نظر نگرفتن حقوق جامعه می شود و تجدد نیز او را به یک انسان مقلد و وابسته تبدیل می کند که عزت نفس خود را می بازد.
در این نوشته برآنیم تا با توجه به اندیشه های مقام معظم رهبری در رابطه با مسلمان معاصر، به مؤلفه های اصلی مسلمان معاصر اشاره شود و به این نکته اساسی پرداخته شود که نگاه یک مسلمان معاصر در حکومتی که مبتنی بر مردم سالاری دینی است نه به سمت تحجر سوق می یابد و نه به سوی تجدد، بلکه نگاهش کاملاً متفاوت می باشد. پیش از ورود به بحث اسلام و مسلمان معاصر لازم است نگاهی به نگرش های متفاوت به اسلام تا پیش از این داشته باشیم. مسلمان معاصر به کدام جهت؛ تحجر یا تجدد؟ برای اینکه جهت گیری یک مسلمان معاصر را بدانیم بهتر است ابتدا مقایسه ای میان مسلمان متحجر و مسلمان متجدد داشته باشیم. بقیه در ادامه
الف) تحجر:
«تحجّر»، همان قشرىگرى و واپسگرایى است. تحجّر یعنى دادن رنگ تقدّس، اطلاق و جاودانگى به برداشتهاى محدود و ناقص بشرى و مقدم داشتن عادات فکرى و عاطفى بر منطق و حقیقت. از دیدگاه مقام معظم رهبرى «تحجّر این است که کسى که مىخواهد کار بزرگى با این عظمت [انقلاب اسلامى] را انجام دهد، نتواند نیازهاى زمان و لوازم هر لحظه لحظة زندگى یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برود این امکانپذیر نیست.
معناى تحجّر آن است که کسى که مىخواهد از مبانى اسلام و فقه اسلام، براى بناى جامعه استفاده کند، به ظاهر احکام اکتفا کند و براى نیاز یک ملّت و یک نظام و یک کشور که نیاز لحظه به لحظه است نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه بدهد، این بلاى بزرگى است» [1].
اسلامگرایان متحجّر کسانی هستند که جلوى نفوذ اسلام و مسلمین را در جامعه مىگیرند و به نام اسلام، به اسلام ضربه مىزنند. به تعبیر امام(ره) اینان سد راه پیشرفت و حرکتهاى اصلاحطلبانه مىشوند [2]. مؤلفههاى ذیل را مىتوان جهت تشخیص اسلامگرایان متحجّر نام برد:
1. توجه نکردن به مسائل مبتلا به جامعه و نیازهاى روز.
2. غرق شدن در مسائل اخروى و عدم توجه به امور دنیایى و نیازها و مقتضیات زمان و مکان.
3. کجفهمى از مفاهیم اصیل دینى، مانند قائل شدن به جدایى دین از سیاست و یکى از مصادیق بارز اسلامگرایان متحجر، انجمن حجتیه است.
ب) تجدد:
یکی از حساسترین مسائل و بلکه حیاتیترین مسئلهای که امروز باید برای ما مطرح بشود، ولی متأسفانه تاکنون مطرح نشده، مسئله تجددی است که امروز در همه جامعههای غیر اروپایی و همچنین در جامعههای اسلامی با آن روبرو هستیم. در این صد و صد و پنجاه سالی که همه جامعههای غیر اروپایی و ازجمله جامعههای اسلامی در برخورد با غرب و در تماس با تمدن غربی قرار گرفتند، میبایستی که متجدد میشدند، و غرب هم رسالت متجددکردن این جوامع را بر عهده گرفت، ولی به نام متمدنکردن وآشناکردن این جامعهها با تمدن به ما تجدد دادند و چنین معنی کردند که، همین تمدن است و سالها پیش بایستی که روشنفکران ما متوجه میشدند و به مردم ما میفهماندند و ما را روشن میکردند که تجدد مسئله دیگری است، و تمدن مسئله دیگریاست، و جامعههایی که تمدن میخواهند، به تمدن از طریق تجدد نمیتوان رسید. از این تجدد به مفهوم غربی آن چیزی جز تقلید مسخ شدن نیست.
مسخ شده به چه صورت؟ به صورت اینکه این انسانی است که در چنین جامعهای زندگی میکند، با یک تاریخ خاص، با مذهب خاص، با خصوصیات خاص، و با روابط اجتماعی و اقتصادی خاص؛ ولی طرز تفکرش مال این جامعه خودش نیست، و در اثر تماس یا تبلیغ، از یک جامعه دیگر گرفته شده است؛ انسانی متناقض درست میشود: انسانی که خودش مال یک جامعه است و فکرش مال جامعه دیگر و بدین صورت یک انسان و یا یک جامعه ممکن است به وسیله جامعه دیگری که شبیه به اجتماع آنها نیست، و زمانشان شبیه زمان آنها نیست، الینه بشوند، یعنی از خودشان بیگانه بشوند.
حال با نگاهی به ویژگیهای مسلمان متحجر و متجدد وظیفه یک مسلمان معاصر چیست؟ آیا باید به اسلام نگاهی متعصبانه داشت یا نگاهی متجددانه؟هدف یک مسلمان در جامعه امروزی رهایی از قید و بندهایی است که مانع رسیدن آن به هدف تعالی یعنی ایجاد جامعه ایی است که مبتنی بر عدالت و حاکمیت الهی است بنابراین گرایش یک سویه به تجدد یا تحجر مانع رسیدن مسلمان به هدف تعالی می شود و این امر مهم در پرتو حکومتی ایجاد می شود که نقش مردم و دین در کنار یکدیگر اعتدال را در حاکمیت ایجاد می کند. همانطور که مقام معظم رهبری از آن تحت عنوان مردم سالاری دینی یاد می کنند مبتنی بر همین نوع اعتدالی است که قابلیت تحقق دارد و امروزه در جامعه اسلامی ایران نمود یافته است و در اکثر جوامع منطقه نیز شاهد شکل گیری آن در قالب بیداری اسلامی هستیم.
مسلمان معاصر از منظر مقام معظم رهبری:
در بیانات مقام معظم رهبری یک ارتباط معنوی می توان بین انقلاب ایران و مسلمان معاصر دریافت نمود. به این صورت که آنچه در انقلاب ایران صورت گرفت تلاش مردم مسلمانی است که هدفشان برپایی حکومتی است که از دل یک رژیم دیکتاتور و مستبد، رژیمی احیا شد که بنیان آن بر اساس مردم سالاری دینی است. این هدفی است که مردم ایران به خاطر آن دست به انقلاب زدند و اکنون اکثر نقاط جهان به ویژه در مردم منطقه خواهان دست یابی به این نوع ایده آل برای حکومت کردن هستند.
خودباوری در ملت مسلمان سبب شده تا به یک استقلال همه جانبه دست یابد تا بتواند از یک طرف تمام ضعفها و تحقیرهای گذشته را جبران کند و از طرف دیگر به تجددی برسد که خود را در سطح بین المللی تعریف کند البته تمدنی که بر اساس چارچوب ها و تجددی باشد که بتوان عدالت مسلمان را اجرا کرد نه آن تجددی که غرب پایه گذاری کرده و سعی بر تحمیل آن به جهانیان دارد. از این رو وظیفه مسلمان معاصر این است که بر چالشهایی که غرب در برابرش ایجاد می کند خود را برهاند و به مؤلفه هایی که بر اساس آن می تواند خود را به جهانیان معرفی کند بیشتر نزدیک شود.
مقام معظم رهبری در این رابطه با اشاره به تحولات بیداری اسلامی منطقه خاورمیانه می فرمایند: «انتخابات تونس و مصر و شعارها و رویکردهاى مردم یمن و بحرین و سایر سرزمینهاى عربى، علامت می دهد که همه می خواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشکسرانه و تفریط غربگرایانه باشند و با شعار «اللّه اکبر» میخواهند مسلمانانه، با ترکیب «معنویت»، «عدالت» و «عقلانیت»، و با روش «مردمسالارى دینى»، از پسِ تحقیر و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعیضِ صد ساله رهائى یابند؛ و این، درستترین راه است. [3]»
با توجه به فرمایشات بالا، مؤلفه های مسلمان معاصر در اندیشه ی ایشان به این شرح می باشند:خودباور،عزت نفس ،معنویت ،عدالت ،عقلانیت رمز رسیدن به این مؤلفه ها چیست؟ و تحت چه نوع حکومتی قابل تحقق می باشد؟ یک مسلمان معاصر برای رهایی از افراط خشک سرانه و تفریط غربگرایانه این مؤلفه ها را رعایت می کند. رمز رسیدن به این مؤلفه ها شعار الله اکبر می باشد که مسلمانان را به اسلام اصیل بازگشت می دهد.
رعایت این مؤلفه ها از سوی مسلمانان نه تنها خود به خود سبب گسترش عزت و استقلال مسلمانان می شود آنها را به ایجاد حکومتی وا می سازد که بر پایه نوعی مردم سالاری دینی قابلیت تحقق دارد. حکومت مردم سالاری دینی متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده و برآن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزة سیاست و اداره امور جامعه پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب، نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. برای این منظور، در حکومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است.
مقام معظم رهبری از این روش حکومتی، به «مردمسالاری دینی» تعبیر نمودهاند، و در توضیح آن میفرمایند:«این مردمسالاری (دینی) به ریشههای دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است. اولاً مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردمسالاری هم متعلق به دین است. مردمسالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میکنند؛ دولت را انتخاب میکنند... این همان چیزی است که غرب ادعای آن را میکند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متکی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است .... انتخاب مردم یکی از دو بخش مردمسالاری دینی است. مردم بایستی انتخاب کنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.»
اصول مردمسالاری دینی عبارتند از:
1. فضیلت محوری. 2. هدایت محوری. 3. حاکمیت الهی. 4. ایمان دینی. 5. انتخاب مردمی. 6. آرمان گرایی. 7. تکلیف محوری. 8. شایسته سالاری. 9. قانون محوری. 10. رضایتمندی [4].»
وجوه اشتراک و افتراق مردمسالاری دینی با مردمسالاری سکولار عبارتند از:
الف) وجوه اشتراک:
1. ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت.
2. زمینه سازی برای مشارکت مردمی در تمام مراحل تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی.
3. تعیین انتخابات، به عنوان طریق قانونی اعمال مردمسالاری.
4. الزام به رأی اکثریت در امور اجرایی.
5. احترام به آزادیهای فردی و جمعی.
6. توسعه همه جانبه و رشد و شکوفایی خلاقیتها در پرتو تضارب آرا و تعامل افکار.
ب) وجوه افتراق:
1. در مردمسالاری سکولار، حاکمیت ملی به طور مطلق پذیرفته میشود؛ ولی در مردمسالاری دینی با پذیرش حاکمیت مطلق خداوند، حاکمیت ملی نسبی خواهد بود.
2. مردمسالاری سکولار، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار میدهد؛ اما در مردمسالاری دینی در بعد قانونگذاری، رأی اکثریت در چارچوب شریعت پذیرفته میشود.
3. در مردمسالاری سکولار، حاکمیت اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردمسالاری دینی، حاکمیت اولا و بالذات از آن خداست و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است و نه در عرض آن.
4. در مردمسالاری سکولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردی است؛ اما در مردمسالاری دینی، دین، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر میگیرد.
5. مردمسالاری سکولار با مردمسالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پارهای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند [5].
نتیجه گیری:
با توجه به توضیحی که در مسلمان متحجر و مسلمان متجدد آمد، می توان به این نتیجه رسید که یک مسلمان معاصر نه خواهان تحجر است نه تجدد چرا که تحجر او را به غفلت از پیشرفت و در نظر نگرفتن حقوق جامعه می شود و تجدد نیز او را به یک انسان مقلد و وابسته تبدیل می کند که عزت نفس خود را می بازد، از این رو مسلمان معاصر هدفش رسیدن به عدالت و عقلانیتی است که بر اساس آن بتواند با تشکیل جامعه دینی، حاکمیت الهی را بر پا سازد رمز عبور برای تحقق این هدف ایجاد انقلابی است که بتوان خود را از فراط خشکسرانه و تفریط غربگرایانه آزاد سازد.
همانطور که امروزه اکثر مسلمانان جهان به این امر مهم رسیدند که نباید اسیر استبداد و استکبار شد، رهایی از آن سبب می شود تا علاوه بر اینکه مسلمانان از اتهامات غربی ها رها یابند، به یک مقلد بی برنامه نیز تبدیل نشوند. از این رو مردم سالاری دینی روشی است که مسلمانان جهان خواهان رسیدن به آن هستند تا از طریق آن از افراط و تفریط تحجر و تجدد در امان باشند و به هدف نهایی اسلام که همانا شکل گیری حاکمیت الهی است دست یابند.
پی نوشتها:
[1]. سخنان مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 17/ 3/ 1376
[2] . امام خمینى(ره) و حکومت اسلامى، روحانیت، اجتهاد و دولت، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام) ره (، چاپ اول، 8731
[3] . خطبههای نماز جمعه تهران، 14/11/90
[4] . محسن مهاجر نیا، مردمسالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، ص 65
[5] . حسین جوان آراسته، مردمسالاری دینی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص 17
مسعود فولادفر