كاميون پلاستيكياش را كه با يك نخ نازك بسته شده بود، پشت سر خود ميكشيد تا لبه باغچه. خواهر 4 سالهاش كه به صورت زيبايي حالت عصباني به خود گرفته بود، داشت عروسك كوچكش را دعوا ميكرد «واسه چي لباسات رو كثيف كردي؟» درست مثل شب گذشته كه مامان او را دعوا كرده بود. كاميون همچنان روي دستاندازهاي كف حياط ميرفت.
مادر كه چادرش را به كمر بسته بود، تشت لباسهاي شسته را برداشت و برد تا روي طناب پهن كند. حالا دخترك صورت عروسكش را زير شير آب گرفته بود. كاميون هم به لبه باغچه رسيد تا بار شن و خاكش را خالي كند. پسربچه ميخواست با آن چند كپه خاك، خانه كه نه بلكه يك قصر بسازد. مادر آخرين لباس را هم زير نور آفتاب روي طناب پهن كرد... چند كپه خاك، يك عروسك خيس و نسيمي كه لباسها را به رقص درآورده بود... آنها تا ظهر، غرق روياهايشان بودند؛ روياهايي كه قرار بود در آيندهاي نهچندان دور درست به اندازه يك چشم بههمزدن، شكل عملي به خود بگيرد. بازي بس نيست! حالا ديگر آن مادر مهربان، مادربزرگ شده است و پسر كوچولو هم باباي خانه. دختر هم از صبح تا غروب سر كار ميرفت و نيمهجان به خانه ميآمد، حالا همان دختر بچه ديروز به محض اينكه صداي بچه خودش را هنگام بازي ميشنود، سرش داد ميزند: «آروم، خستهام، چه وقته بازيه، بسه...» غافل از اينكه زيباترين خاطرات خودش در روزگاري نهچندان دور، به بازيهاي هفتسنگ، خطبازي، گرگم به هوا، طناببازي، كلاهبازي، شاه و وزير، كلاغپر، خالهبازي و... ميرسد. نميدانيم يا فراموش كردهايم كه كار، روابط اجتماعي كنوني و در يك كلام آداب زندگي ما، برگرفته از همان بازيهاي گذشته است كه هنوز هم با حسرت از آن دوره ياد ميكنيم. در همان بازي دزد و پليس بود كه آموختيم كار بد مجازات دارد؛ در گرگم به هوا بود كه ياد گرفتيم كه اگر سوختيم، تن به قانون دهيم و دختران نيز در خالهبازيهايشان آموزش ديدند كه زندگي يك دادوستد واقعي است. علاوه بر اين مسائل، كارشناسان امور تربيتي كاركردهاي متنوعي براي بازي برشمردهاند كه هر كدام در فرآيند اجتماعي شدن كودك، نقش و اهميت ويژهاي دارد. در اين بازيها، چابكي، عكسالعمل سريع، سرگرمي و نشاط، افزايش تمركز، دقت و هماهنگي عصبي عضلاني نهفته است. بازي يعني؛ لذت! بازي يك هنر است با ابعاد بسيار زياد؛ گرچه بهظاهر ساده به نظر ميآيد، اما دانشمندان و محققان بسياري درباره آن تحقيق و پژوهش كردهاند، با اين همه تا به حال هيچ كارشناسي يك تعريف جامع از آن ارائه نداده است. بايد گفت آنچه در بطن بازي نهفته است، اصل «لذت» است. كارل بوملر اصل لذت را به عنوان ملاك تعريف بازي قبول دارد. او اصل لذت را در برابر اصل واقعيت قرار ميدهد. به اين معني كه كودك در ابتداي مسير، تحول خود از اصل لذت پيروي ميكند و بعدها از اصل واقعيت تبعيت ميكند، بدون آنكه اصل لذت كاملا از بين برود. البته اين لذت به ميزان قدرت خلاقيت كودك بستگي دارد. حتما يادتان ميآيد يا مشاهده كردهايد كه يك دختربچه با عروسك خود نه همچون يك شيء بلكه مانند يك موجود زنده و واقعي برخورد ميكند، با او به خواب ميرود، به او غذا ميخوراند، تنبيهش ميكند و گاهي هم ميخندد. پسربچهها نيز به شيوهاي ديگر در قالب بازي، فنون كار را ميآموزند، آنها در برخي موارد، حرفهها و مشاغل مختلف را تمرين ميكنند و به اين روش قدرت تخيل خود را پرورش ميدهند. كارشناسان توصيه ميكنند به هيچ وجه نبايد خيالپردازيهاي كودكان را سرزنش كرد، چون خلاقيت او محدود خواهد شد. آنها براي يك كودك خلاق چنين ويژگيهايي را برشمردهاند: عادت به وارسي منابع مختلف، جسارت در گفتار زياد، طرح سوالهاي عجيب و غريب، كنجكاوي زياد براي سردرآوردن از امور، اشتياق به صحبت درباره كشفيات با ديگران، شور و نشاط و مشغوليتهاي شديد جسماني، دقت و توجه شديد در گوش دادن، مشاهده كردن يا انجامدادن كاري، با دقت و اشتياق به پيرامون خود نگريستن، توانايي ابداع بازيهاي جديد و تغيير در بازيها و قياس در صحبتهاي خود. نكته: روانشناسان توصيه ميكنند هرگز كودك را بهخاطر خيالپردازيهايش در بازي سرزنش نكنيد؛ چراكه مانع رشد تخيلات او ميشويد. كنجكاوي زياد براي سردرآوردن از امور، اشتياق به صحبت با ديگران، شور و نشاط از مهمترین ویژگیهای یک کودک خلاق است دقت كنيد اهميت زماني كه كودك صرف بازي ميكند و ميزان لذتي كه از بازي كردن ميبرد، صرفا وابسته به نوع و تعداد اسباببازيهايش نيست؛ بلكه بازي كردن يك فعاليت مفرح و شاد است كه شامل افراد، اشيا و حركات است. هر كاري؛ از پرتاب كردن حبابهاي كف صابون به طرف همديگر تا آبپاشي در حمام يا استخر يا حتي تعقيب كردن همديگر و دويدن دنبال هم در اتاق، ميتواند يك بازي خوب محسوب شود. اگر كودك 12 ماههاي را ببينيد كه سرگرم بازي با يك جعبه مقوايي است، خواهيد فهميد كه عوامل موثر در بازي كودكان، چقدر وسيع و متنوع هستند. زمان را دريابيد! آلبرت انيشتين هنگامي كه كودك بود، در تنبلي و بينظمي شهره شهر بود، اما جرقه نبوغ اين دانشمند هنگام دريافت يك قطبنما كه پدرش در دوران نوجواني به او هديه داده بود، زده شد. وقتي كه او طرز كار قطبنما را مشاهده ميكرد، سعي ميكرد طرز كار آن را درك كند. او بعد از انجام اين كار بسيار شگفتزده شد. بنابراين تصميم گرفت علت نيروهاي مختلف را درك كند. زمان و انتخاب نوع سرگرمي براي كودكان از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. با اين كه همه متخصصان تاكيد كردهاند كه بازي كردن كودكان نبايد توسط بزرگسالان رهبري شود، اما كنترل غيرمستقيم آن توسط والدين لازم است. با اين همه بايد نهايت تلاش را براي فراهم كردن محيط مناسب براي بازي بچهها كرد. اصلا تصور نكنيد كه بازي كودكان اتلاف زمان است. يك روانشناس معروف به نام آلفرد آدلر ميگويد كه هرگز نبايد به بازيها بهعنوان روشي براي وقتكشي نگاه كرد. كودكان را نبايد از بازي منع كرد، درست به اين دليل كه مهمترين كار و مشغله آنها در سنين پايين، بازي كردن است. كودك به وسيله بازي، مفاهيم همكاري، پيروزي، شكست، قانونگرايي، پرورش قدرت تخيل و... را خواهد آموخت. ركبي به گذشته... در سنين خردسالي، كودكان به وسيله اشياي رنگي يا وسايل صدادار سرگرم ميشوند و به عبارت ديگر، آنها با روش خود و به شكل بازي با دنياي خارج ارتباط برقرار ميكنند. با افزايش سن كودكان، تنوع اسباببازي و پيچيدگي وسايل بازي نيز بيشتر ميشود تا اينكه پا ميگذارند به مدرسه. در اين بخش از زندگي، واقعيتهاي زندگي، رنگ جديتري به خود ميگيرند، اما بازي و شوق به انجام آن در كودكان دبستاني و حتي مقاطع بالاتر تا اندازه زيادي به چشم ميخورد. در خانه دوم يعني همان مدرسه، شيطنتهايي انجام ميشود كه هيچگاه از ياد و خاطره پاك نميشود. به طور مثال در زمستانهاي نهچندان دور و در فصل سرما، يكي از تفريحهاي بچهها، از كار انداختن بخاري بود تا كلاس را به تعطيلي بكشانند، سركار گذاشتن معلم، انداختن آب مقطر به داخل بخاري، مسدود كردن دودكش، مزهپراكني، شكلك درآوردن و... گويي هنوز دانشآموزان، جدي بودن زندگي و كلاس درس را خوب نياموختهاند، اينها همگي دلايلي بود تا معلم مهربان، مهرش را براي زماني كوتاه كنار بگذارد و حسابي از كوره در برود. اما حالا ديگر از آن شيطنتها هم خبري نيست، اكنون دانشآموزان سر در گريبان خود فرو بردهاند و يواشكي زير ميز براي هم پيامك و بلوتوث ميفرستند؛ بيهيچ هيجاني! كودك شويم حتما خيلي از كودك درون و مزاياي آن شنيدهايد، آيا شما با كودك درونتان دوست هستيد؟ اصلا او را ميشناسيد؟ اصلا كودك درون چيست؟ كودك درون، آن بخش از وجود ماست كه دوست دارد كودكي كند؛ يعني اينكه درست مثل يك بچه سرزنده و پرهيجان باشد. كودك درون ماست كه ما را وا ميدارد شعر بگوييم، شوخي كنيم، در هپروت تخيلاتمان سر كنيم و بچهبازي دربياوريم. كودك درون ماست كه قهر ميكند. بياييد كودك دورنتان را كمي پرورش دهيد؛ اگر دغدغه رهايي از وضعيت كنوني خود را داريد يا ميخواهيد براي مدت زماني آزادي، رضايت يا صفا و آرامش داشته باشيد، شما هم كودك شويد و گاهي در بازي بچههايتان شركت كنيد. اين مساله موجب خواهد شد كه بهتر كودكان خود را بشناسيد، به علايق و حساسيتهاي آنها پي ببريد. به ياد داشته باشيد ديگر اينجا شما رئيس نيستيد، اصلا هم تلاش نفرماييد تا روند بازي را كنترل كنيد. شما در اينجا تنها يك همبازي هستيد. به كودكتان اجازه دهيد تا با انديشه و توان خود، نوع بازي را انتخاب و شكل آن را مديريت كند. دوباره به كودكي برگرديم، چون «خيلي زود دير ميشود»! از پشت رايانه خود برخيزيد؛ باور كنيد كه زندگي هماكنون ما نيز يك بازي است، اما جدي و تا اندازه بسيار زياد ملالآور. فاطمه حامديخواه
به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .