اشتراک مدرنیته و عصر روشنگری در مخالفت آشکار با مذهب است
ویژگی عصر مدرن شبیه عصر روشنگری است از جمله اعتماد به توانایى عقل انسان و علم براى معالجه بیماریهاى اجتماعى و مخالفت آشکار با مذهب است.
مکاتب مختلف فکری و هنری غرب را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو دسته نخست مدرنیسم (نوگرایی) و پستمدرنیسم (ناباوری به وجود حق مطلق) تقسیم کرد.
مدرنیسم:
مفهوم و ماهیت اصطلاح « مدرن » از ریشهى لاتین [Modo] اقتباس شده است. این واژه در ساختار اصلى ریشهاى خود به مفهوم « به روز بودن» و یا « در جریان بودن» است.
چنین مفاهیم و مضامینى بیانگر تمایزى است که امور و پدیدههاى مدرن نسبت به امور کهنه و قدیمى، یا امور به وقوع پیوسته در دوران گذشته دارد.
مدرنیسم از نظر لغت به معنی امروزی بودن، معاصر بودن، در زمان حال زندگی کردن، به آخرین مدها و مدلها توجّه کردن، اندیشه، شخصیّت و یا عمل مدرن؛ و طرفداری از ایدهها، عملکردها و یا استانداردهای مدرن است.
مدرنیسم از نظر اصطلاح عبارت است از تلاش برای بازسازی جهان بدون توجه به قوانین الهی. فرهنگ پیشرفته واژگان آکسفورد، اصطلاح مدرنیسم را به عنوان «نماد اندیشهها و شیوههاى نوینى به کار برده که جایگزین اندیشهها و شیوههاى سنتى شده و همه جوانب و زمینههاى زندگى فردى و اجتماعى انسان غربى، به ویژه جنبههاى مرتبط با دین ،معرفت دینى، هنر و زیبایى او را در بر گرفته است.»
بنابراین مىتوان مدرنیسم را عصرى پر شتاب دانست که شتاب در دگرگونى و تحولات تکنولوژیکى، سرعت در سایر عرصهها را موجب شد.
علاوه بر آن نهادهایى مدرن به وجود آمد که صورتهاى اجتماعى جدیدى را به همراه خود آورد.
اما نکته مهم آن است که تمام این تغییرات و تحولات در عرصه اجتماعى، اقتصادى و سیاسى برگرفته از مبانى معرفتى جدیدى است که مدرنیته نام دارد.
به عبارت دیگر مىتوان مدرنیسم را حاصل بیرونى و نمایش عینى تفکرات و مبانى مدرنى دانست که تغییرات اساسى خود را از رنسانس به بعد آغاز کرده است.
مدرنیته بعد از عصر روشنگرى در اروپا گسترش یافت.
در همین دوران بود که انسان غربى به عقل خود بیشتر اعتماد پیدا کرد؛ البته باید توجه داشت که این اعتماد بیشتر متوجه نوعى عقلانیت صورتگرا بود. شاید بتوان ویژگیهاى اصلى ایدئولوژیهاى مدرن را که همان ویژگیهاى روشنگرى است، به طور اجمال به شرح زیر برشمرد: نخست، اعتماد به توانایى عقل انسان و علم براى معالجه بیماریهاى اجتماعى؛ دوم، تاکید بد مفاهیمى از قبیل پیشرفت طبیعت و تجربه هاى مستقیم مخالفت آشکار با مذهب؛ سوم، تجلیل طبیعت و پرستش خداى طبیعى؛ در قلمرو سیاست، دفاع از حقوق طبیعى انسانها؛ بوسیله حکومت قانون و سیستم جلوگیرى از سوء استفاده از قدرت چهارم، تکیه عمده بر روش شناسى تجربى و حسى در مقابل روش شناسى قیاسى و فلسفى، پنجم، پوزیتیویسم به عنوان متدلوژى مدرنیسم است.
علاوه بر شاخصها و ویژگیهاى فوق الذکر مدرنیسم به عنوان یک رویکرد تاریخى داراى ویژگیهاى مختلفى در زمینه فلسفه، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، جامعه شناسى و... است؛ براى مثال یکى از ویژگیهاى مدرنیسم در زمینه اقتصاد فوردگرایى، در جامعه شناسى، گذار از سنت به تجدد و ایجاد جامعه صنعتى، در فرهنگ، نوعى نخبه گرایى، در فلسفه، نوعى ماتریالیسم ، یا مادى گرایى و طبیعت گرایى و دنیا گرایى و در علم نوعى رویکرد مکانیکى نسبت به علم است.
مهمترین ویژگیها و پایه هاى اساسى مدرنیسم؛ اومانیسم، سکولاریسم، پوزیتویسم و راسیونالیسم است که بیشترین نقش را در تکوین و تکامل ایدئولوژى مدرنیسم داشته اند.
زمینههای ظهور:
برخی از زمینههای ظهور مدرنیسم عبارتاند از: نخست، گسترش صنعت چاپ: که به پیدایش و گسترش اندیشههای نو وبالندگی تمدن بشری کمک شایانی کرد. دوم، گسترش جهانگردی: این صنعت که در سدههای اخیر سبب انتقال علوم و دستاوردها مسلمانان و دیگر تمدنهای بشری به غرب شد.سوم، اختراع روش تحقیق و ابداع : که به گسترش مرزهای دانش انجامید که در کنار دو عامل قبل،منجر به گسترش ابداعات و اختراعات شد.چهارم، احساس نیاز: در استثمار جهان سوم که زمینهساز اختراعاتی چون خودرو ، هواپیما ، کشتیهای پیشرفته و... شد.
شاخصهای مدرنیسم:
شیوهای نو و کارآمد برای مطالعه و تحقیق در امر طبیعت (مبتنی بر مشاهده،تجربه و آزمایش)، فنّآوریهای ماشینی نو، شیوههای نو در تولید صنعتی ، بالا رفتن سطح زندگی مادی، اقتصاد سرمایهداری و بازار آزاد، مردم سالاری لیبرال و غیر دینی، فرهنگ عمدتاً دنیوی واین جهان (سکولاریسم)، فردگرایی، عقلگرایی و تحقیق و برنامهریزی عقلانی (قائل به عقل جزئی، استدلالگر و ابزاری)، انسانگرایی (اومانیسم) است.