امیرمؤمنان علی(ع) تقسیم بیتالمال را به روش تساوی بازگرداند. ایشان با این اقدام، همه مسلمانان را در دریافت از بیتالمال برابر ساخت، و هر گونه ویژهنگری در اموال همگانی را نفی کرد. البته همزمان وی به رفع نیاز محرومان اهتمام ورزید.
گستره تساوی از مسائل مهم و مرتبط با تقسیم بالسّویه بیتالمال از سوی امیرمؤمنان علی(ع)، گستره دریافتکنندگان در این تقسیم است. گستره تساوی از دو بُعد نظری و عملی شایان تحقیق است. روشن است که تقسیم بالسّویه در بُعد عملی میتوانست با محدودیتهایی مواجه باشد که در رأس آن، محدودیت ارتباطات در تاریخ صدر اسلام بود. در آن دوران، در«عمل»، نه امکانِ شناسایی همه واجدین شرایطِ دریافت از بیتالمال وجود داشت، و نه امکان تجمیع همه اموال، و نه امکان پرداخت به همه واجدین شرایط در اقصینقاط قلمروی پهناور اسلام. این همه محدودیتهایی بود که به جرأت میتوان گفت اکنون دستکم در یک واحد جغرافیایی ـ یک کشور اسلامی ـ بسیار کمرنگ است. در بازشناسی گستره دریافتکنندگان در بُعد نظری، سخنان صریحی از امیرمؤمنان علی(ع)گزارش شده است که همگی بر فراگیربودنِ تقسیم بالسّویه بیتالمال نسبت به همه مسلمانان دلالت دارد.1 گفتنی است که علی(ع) در همان حال که از بیتالمال به مالالله تعبیر میکرد،2 در تأکید بر فراگیری آن نسبت به همه مسلمانان، آن را مالالمسلمین3 و فیءالمسلمین4 نیز میخواند. امیرمؤمنان(ع) در نامه به مَصْقَلَة بنهُبَیْره شیبانی فرماندار خود در اردشیرخُرّه ـ واقع در فارس ـ نگاشت: « ... حقّ مسلمانانی که نزد من یا پیشتو هستند در تقسیم بیتالمال مساوی است...».5 همچنین در عهدنامه مالک اشتر چنین پایفشرد: « ... برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی وجود دارد...».6 امیرمؤمنان(ع) در همان آغاز خلافت و هنگام بیعتکردنِ همگان با وی، در صریحترین بیان، خطاب به همگان فرمود:از میان شما کسانی که دارای فضل و سابقهاند، در این باره پاداششان بر خداست. هر کس که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده، و در آیین ما درآمده، و بر قبله ما روی آورده، و ذبیحه ما را خورده است، مستوجب حقوق و حدود اسلام است. شما بندگان مسلمان خدایید و اموال از آن خداوند است که میان شما به تساوی تقسیم خواهد شد. هیچ کس را بر دیگری فضیلتی نیست مگر به تقوی، و برای متقین بهترین پاداش و نیکوترین ثواب نزد خداست. خداوند دنیا را پاداش متقین قرار نداده است، چون فردا فرا رسد، صبح زود پیش ما آیید که نزد ما اموالی است و باید میان شما تقسیم کنیم. نباید هیچ کس از شما که « مسلمان حرّ(آزاد)» است، خودداری کند. چه آنانکه نامشان در دفتر عطاء از بیتالمال ثبت است و چه آنان که نامشان در آن نیست.7 امام علی(ع) در این سخن، به تبیین هر دو بُعد نظری و عملیِ تقسیم بالسّویه بیتالمال پرداخت. در بُعد نظری، او با انکار دخالت شرافت و سوابق اشخاص در دریافت از بیتالمال، به صراحت دریافتکنندگان را «مسلمانان حُرّ (آزاد)» معرّفی کرد.در بُعد عملی، او ضمن شرط ندانستنِ ثبت نام در دفتر بیتالمال، که از دوران پیش وجود داشت، بر لزوم حضور افراد هنگام تقسیم بیتالمال تأکید ورزید. پیداست که با حضورِ همه دریافتکنندگان، از اشتباه در تقسیم، نیز سوءاستفاده یا سوء تفاهمهای احتمالی جلوگیری میشد. افزون بر این، با توجه به محدودیت ارتباطات در آن دوران ـ که پیشتر بیان شد ـ چارهای جز تأکید بر حضور دریافتکنندگان نبود. از اینرو، در عمل، فردای همان روز، به فرمان علی(ع) به هر کس که حاضر شده بود، اعم از سرخ و سیاه، مهاجر و انصار، به طور مساوی سه دینار داده شد.8 بر همین اساس، علی(ع) هنگامیکه از تصرّف ناروای مَصْقَلَة بنهُبَیْره شیبانی امیر اردشیرخُرّه در تقسیم اموالِ غنیمت گرفته شده آگاه شد،9 به منظور حراست از بیتالمالِ مسلمین به وی نگاشت: « ... همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند»؛10 البته این فرمان دشوار فقط در همین مورد خاص صادر شد، و درباره هیچ بیتالمال محلی دیگری تکرار نشد. در ارتباط با قید آزاد بودن، باید یادآور شد که نفقه بردگان بر عهده صاحبان ایشان بود، و به محض آزادشدنِ یک برده، وی مستحق دریافت از بیتالمال به شمار میآمد.11علاوه بر این، از این پس خواهد آمد که امیرمؤمنان(ع) پس از جنگ جمل، بیتالمالِ بصره را به طور مساوی میان سپاهیان خویش تقسیم کرد. پیداست که تقسیم اموال میان رزمندگان (مقاتلین)، میتوانست ناظر به نقش آنان در تأمین امنیت همگانی، و نیز ضرورت تأمین نیازهای مالی آنان باشد. بقیه در ادامه
دشواریهای تساوی
بیگمان، تقسیم بالسّویه بیتالمال، با وجود گشایش و رضایتی که برای عموم افراد جامعه ایجاد میکرد، نمیتوانست برای کسانی که پیش از آن، به ناروا از بیتالمال دریافتهایی کلان داشتند، خوشایند باشد. از زمره این کسان، طلحه،12 و زبیر13 بودند که در همان آغاز خلافت علی(ع) در مدینه نسبت به تقسیم بالسّویه اموال، به ایشان اعتراض کردند.
ایشان به آنان پاسخ داد که مگر این، همان روش رسولخدا(ص) نیست؟14 در این حال، آن دو با یادآوری سوابق و نیز خویشاوندی خود با رسول خدا(ص)، خواستار سهمی فزونتر از بیتالمال شدند. اما علی(ع) به آنان اعلان داشت که او، خود در این جهات، مقدم بر ایشان است. همچنین، با اشاره به اجیری که در آنجا حاضر بود، به صراحت گفت که خویشتن را در بهرهمندی از بیتالمال با این اجیر برابر میداند.15
طلحه و زبیر، جنگ جمل(سال36 ق) را در برابر علی(ع) به راه انداختند، و جانهای خود را در آن جنگ گذاردند. پس از آن جنگ، امیرمؤمنان(ع) اموال انباشته شده در بیتالمال شهر بصره را نیز بالسّویه میان سپاهیانش تقسیم کرد. وی بدون آگاهی درباره مقدار آن اموال، فرمود به هر یک از سپاهیان، که رویهم رفته دوازده هزار تن بودند، پانصد درهم بدهند. چنین کردند، و درهمی نیز کم نیامد. البته پس از تقسیم، مردی پیش آمد، و درباره غیبت خود عذر آورد، و علی(ع) سهم خود را به او بخشید.16
پس از استقرار در کوفه، علی(ع) کار تقسیم اموال را بر پایه تقسیمِ آن شهر به هفت بخش سامان داد. وی، هنگام تقسیم، اموال را هفت قسمت میکرد، و هر قسمت را به فرمانده یک بخش شهر میسپرد تا آن را به تساوی میان افراد خود توزیع کند.17 گزارشهای موجود حکایت از آن دارد که او به طور معمول، هفتگی به تقسیم اموال میپرداخت.18
همچنین، علی(ع) نسبت به رفتار مالی کارگزاران خود بسیار دقت داشت. وی، چون آگاه شد که مَصْقَلَة بنهُبَیْره شیبانی امیر اردشیرخُرّه ـ واقع در فارس ـ اموالِ غنیمت گرفته شده را به خویشاوندانش میبخشد، با ارسال نامهای سرزنشآمیز، خطاب به وی نگاشت: « ... دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن، که زیانکارترین انسانی! حقّ مسلمانانی که نزد من یا پیشتو هستند، در تقسیم بیتالمال مساوی است...».19
علی(ع) به تقسیم بالسّویه بیتالمال بسیار پایبند بود. در این زمینه، نسبت به هیچ کس ملاحظهای نداشت. دراین باره، ماجرای برخورد او با برادرش عقیل، یک نمونه بیهمتا از پایبندی به عدالت بود. وی عقیل را که با امید به دریافت سهمی فزونتر به کوفه آمده بود، تا فرارسیدن زمان تقسیم بیتالمال (روزجمعه) در انتظار نگهداشت، و در آن زمان، با هشدار به اینکه اعطای فزونتر به او خیانت به دیگر مسلمانان خواهد بود، حاضر نشد برایش هیچگونه امتیازی در نظر بگیرد.20
لازم به یادآوری است که رسولخدا(ص) در زمان حیات خود، در یادکردی از علی(ع)، از جمله، او را به کسی که میان همگان، تقسیمکنندهترین فرد بر پایه روش تساوی است (اَقْسَمُهمْ بالسّویه)، توصیف، و پیشبینی کرده بود که علی(ع) در این باره با دیگران ناگزیر از جدال خواهد شد.21علی(ع) در حالی به خلافت رسید، و به تقسیم بالسّویه بیتالمال روی آورد که پیشتر از آن سالیان دراز، امتیازات ناروا به برخی از افراد و گروهها اعطا میشد.
و این خود، هر گونه پایبندی به عدالت را دشوار و با مخالفتهای آشکار و نهان مواجه میساخت. با وجود این، علی(ع) هرگز از روشی که در پیش گرفته بود، بازنَنشست.علی(ع) خطاب به کسانی که از وی خواستند تقسیم بالسّویه را کنار گذارد، و با اعطای اموال بیشتر به اشراف، آنان را جذب کند، اعلان داشت: « اگر این اموال از خودم بود به گونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم، تا چه رسد که جزء اموال خداست».22
همچنین، علی(ع) به معترضان این روش، گفت که قرآن را خوانده، و در آن فضیلتی برای فرزندان اسماعیل(کنایه از عربها) نسبت به فرزندان اسحاق (کنایه از غیرعربها) نیافته است. لازم به یادآوری است که او برای تفهیم این سخن، تکه چوبی از زمین برداشت وآن را میان دو انگشتش قرار داد، و با اشاره به آن، اعلان داشت که فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق، این اندازه فضیلت ندارند.23
در این حال، در جبهه رویاروی با علی(ع)، معاویة بنابی سفیان برای جذب افراد، از بیتالمال مبالغی گزاف به آنان میبخشید.24 در نتیجه، در اواخر خلافت علی(ع) این دشواری به وجود آمده بود که برخی از سوی او به اردوگاه معاویه میگریختند. لام به یادآوری است که علی(ع) در گفتوگو با مالک اشتر نَخَعی، سبب این گریز را جویا شد، و مالک بدو پاسخ داد:
تو، با مردم به عدالت رفتار، و به حق عمل میکنی، و میان فرودست و فرادست انصاف میدهی، و نزد تو، فرادست را بر فرودست، جایگاهی برتر نیست. پس برخی از کسانی که همراه تو بودند، چون حق فرا گیرشان شد، نالیدند، و چون در عدالت قرارگرفتند، غمین شدند. و کارها و بخششها ی معاویه روی به توانمندان و فرادستان است. و مردم، نَفْسهایشان شیفته دنیاست، و اندکند مردمی که اهل دنیا نباشند، و بیشترشان حق را کراهت دارند، و باطل را میجویند، و دنیا را برمیگزینند.25
سپس، مالک به علی(ع) عرضه داشت که ای امیرمؤمنان، اگر تو نیز اموال را ببخشایی، مردم به سوی تو میآیند، و دلسوز و دوستدار تو میشوند. در مقابل، علی(ع) همچنان با پافشاری بر اجرای عدالت، خطاب به وی فرمود:اما این که گفتی حق، برای برخی گران آمد، وما را بدین سبب رها کردند، خداوند خود گواه است که آنها به سبب ستمکاری، از ما جدا نشدند، و پس از جدایی از ما، روی به عدالت نیاوردند، و جز دنیای گذرا را نخواستند... و اما این که گفتی اموال را ببخشایم، بدین سان مردان را به خدمت گیرم، پس باید بگویم که ما نمیتوانیم از فیء بیتالمال، به کسی بیشتر از حقش بپردازیم.26
گفتنی است که گروهی از اصحاب علی(ع) نزد آن حضرت آمدند، و از او خواستند که اشراف و نیز آنان را که از مخالفت و گریزشان بیمناک است، بر دیگران تفضیل دهد. علی(ع) به آنان فرمود: « به خدا سوگند، تا خورشید طلوع میکند و ستارهای درآسمان میدرخشد، چنین نخواهم کرد.»27پس از شهادت علی(ع)، امام حسن(ع) در یک دوره کوتاه شش ماه و اندی28 خلافت یافت، که درباره تقسیم بیتالمال از سوی او، گزارش خاصی در دست نیست. به نظر نمیرسد که او، روشی جز روش پدرش علی(ع) داشته است.
تصرف ملوکانه بیتالمال و رفتارهای تعدیلی
در بستر تاریخ اسلام، معاویه، حکومت اموی(41 ـ 132 ق) و نیز نظام ملوکی(پادشاهی) را بنیاد گذارد، و چنانکه گذشت، به بذل و بخششهای گزاف از بیتالمال ـ که همان روش عثمان بود ـ دست یازید. همچنین، او با توسعه بهرهبرداری دلبخواهانه از بیتالمال، آن را در مصارف شخصی ـ کاخسازی و ... ـ هزینه کرد.فرمانروایانی که پس از معاویه در دنیای اسلام قدرت یافتند( اموی، عباسی و... )، تقریباً همگی، به انباشتن اموال در بیتالمال، و یا بذل و بخشش دلبخواهی و نیز هزینهسازی شخصی از آن دست یازیدند.
در این میان، گرچه بیتالمال در قالب عناوینی همچون رزق و عطاء به کارگزاران و حتی به همگان، پرداخت، و نیز گاهی در تأمین مصالح عامه هزینه میشد،29 نگرش غالب و حاکم نسبت به بیتالمال مالکانه ـ و نه، امانتدارانه و مسؤولانه ـ بود.برخی از زمامداران مسلمان، به رفتارهای اصلاحی و تعدیلکننده روی میآوردند، و در تحلیل کلی مورخان، فرمانروایانی عادل ارزیابی میشدند. عمربن عبدالعزیز اموی(99 ـ 101ق) از این شمار بود، که از پرداخت عطایای ناروا به خاندان اموی جلوگیری کرد.30 بنا بر دو گزارش، او حتی به تقسیم بالسّویه بیتالمال نیز روی آورد.
بنا به گزارش نخست، عمربن عبدالعزیز در اعلان خلافت خویش به مَسْلَمة بن عبدالملک، در نامه به او نگاشت: «اهل شام، با من... بیعت کردند براینکه با رعیت، به عدالت، رفتار، و فیء بیتالمال را بالسویه تقسیم کنم».31 در گزارشی دیگر، عبدالملک بن اَرطاة نامی چون خواست عمر را از نگرانی نسبت به انجام وظایفش به درآورَد، به او این گونه امید داد: «خداوند، اگر بداند که تو... اموال را بالسویه، تقسیم، و با رعیت، به عدالت رفتار میکنی، کوشش تو را پاداش خواهد داد، و کارت را عهدهدار خواهد شد».32
هر دو گزارش، نسبت به عملیشدنِ تقسیم بالسّویه بیتالمال از سوی عمربن عبدالعزیز، تا اندازهای مبهم است. با این حال، بیتردید او در بهرهبرداری از بیتالمال، به اصلاح و تعدیل پرداخت، و در ارزیابی شماری از مورخان به فرمانروای عادل توصیف شد.33 همچنین، یزیدبن ولیدبن عبدالملک (خلافت: 126 ق)، اموالی بالغ بر چهل و هفت میلیون دینار را، که از پیش در بیتالمال انباشته شده بود، میان مردم توزیع کرد،34 و برای آنکه از فشار مالی بر عموم مردم بکاهد، دریافتهای کلان از بیتالمال را کم کرد، و به همین سبب، به یزید ناقص شهرت یافت.35
ابنطَقْطَقی (متوفای709 ق)، در بیان خطبه یزید ناقص در آغاز خلافتش، از زبان وی نگاشته است:اى مردم! شما این حق را بر من دارید که سنگ و خشتی روى هم نَنَهَم، و اجرتِ نهر از کسی نگیرم، و ثروتی نیندوزم، و مالی را از ناحیهاى به ناحیه دیگر نبرم، مگر هنگامی که آن جا را سر و سامان داده مردمش را از تنگدستی برهانم...، و دَرِ خانهام را به روى شما نبندم، و عطایاى شما را در هر سال، و ارزاقتان را در هر ماه بپردازم.
چندانکه دورترین شما مانند نزدیکترین شما باشند. اگر من بدان چه گفتم عمل کردم بر شماست که فرمان مرا بشنوید و اطاعت کنید و مرا نیک یارى نمایید، و اگر بدانچه گفتم عمل نکردم شما حق دارید مرا خلع کنید، مگر آنکه من توبه کنم، و چنانچه کسی را سراغ دارید که مشهور به صلاح باشد، ... و شما میل دارید با او بیعت کنید، من اولین کسی خواهم بود که در کنار شما با او بیعت میکنم.
ابنطَقْطَقی، پس از بیان این خطبه، خود اذعان داشته است: «در این زمان اگر مثلاً پادشاهی بدین افتخار کند که هرگز از کسی اجرت نهر نخواهد گرفت، و سنگی روى سنگی نخواهد گذاشت، یا آنکه رعیت خویش را برانگیزد که شخصی دیگر را به پادشاهی برگزینند، بیشک، وى را سفیه خواهند شمرد».36
این سخن ابنطقطقی، ناظر به این واقعیت است که در روزگار وی، نویدِ یک فرمانروا به عدم انباشت اموال و یکسانانگاریِ مردم، بسیار به دور از انتظار بود. چنانکه با تحوّلات به وجود آمده در بستر تاریخ اسلام، و عادی شدن تصرفات دلبخواهی در بیتالمال، تحقّق چنان نویدهایی، کاری بس دشوار و چه بسا نافرجام بود.
به هر حال، در بستر تاریخ اسلام جز فرمانروایانی که پیشتر از آنان یاد شد، کم و بیش شمار دیگری نیز بسته به همت و توان خود، به رفتارهای عادلانه رویآوردند. در این جا، فرصت برای بازشناسی همه نمونههای تاریخی فراهم نیست. یک نمونه دیگر مهدی عباسی(158 ـ 169ق) در آغازخلافتش، ششصد میلیون درهم و چهارده میلیون دینار اموال انباشته شده در دوران پدرش منصور دوانیقی را با گشادهدستی به مردم اعطا کرد. چندان که بیوتالاموال خالی شد، و خزانهدار به نشانه اعتراض کلیدهای آنها را به خود مهدی داد.37
تقسیم بالسّویه، به مثابه یک آرمان
روی هم رفته، گزارشی صریح38 در دست نیست که نشان دهد پس از علی(ع)، فرمانروایی دیگر به تقسیم بالسّویه بیتالمال پرداخته است. با این همه، تقسیم بالسویه بیتالمال، همواره رفتاری بهنجار و مورد انتظار از فرمانروایان مسلمان بود. در این باره، در گزارشی بسیار گویا آمده است؟ هنگامی که خلیفههارونالرّشید، در دیدار با شافعی(150ـ 204 ق)، یکی از امامان اهل سنت، از او خواست که اگر حاجتی دارد بازگو کند.
وی حاجتش را «رعایت امور رعیت، و نیز تقسیم بالسویه بیتالمال» بیان داشت.هارون الرشید، بیدرنگ پرسید: « ای ابنادریس، چه کسی توان چنین کاری دارد؟». شافعی، پاسخی بسیار درخور توجه داد: «کسی که نام تو امیرالمؤمنین و خلیفه، و جایگاهت را دارد، توان این کار نیز دارد».39
در قیامهایی که در برابر خلفای اموی یا عباسی رخ میداد، در بیعت با رهبران قیام، در برخی موارد، بر سر تقسیم بالسویه اموال بیعت میشد. چنانکه در قیام زید بنعلی بنالحسین(سال121یا122 ق)40 و قیام حسین بنعلی نامور به شهید فَخّ (سال169ق)41 به همین سان بیعت شد.همچنین اعتقاد به مهدویت در گستره فرهنگ اسلامی، همواره سبب شده است که مسلمانان به تحقق عدالتی فراگیر و جهانی امیدوار باشند.
در برخی روایات ناظر به ظهور مهدی(ع)، تصریح شده است که وی بالسّویه اموال را تقسیم خواهد کرد. بنا به روایتی، رسول اکرم(ص) فرمودند: « بشارت باد شما را به مهدی... زمین را از قسط و عدل فراگیر خواهد کرد، چنانکه از ظلم و جور فراگیر میشود ... و مال را به روش صحیح تقسیم خواهد کرد».در این هنگام، از رسول خدا(ص) سؤال شد:« روش صحیح کدام است»؟ و حضرت پاسخ دادند: « تساوی میان مردم».42 همچنین، حضرت امام باقر(ع) خطاب به یکی از اصحاب خویش فرمود: « هنگامیکه قائم اهل بیت قیام کند، به تساوی تقسیم، و به عدالت میان مردم رفتار خواهد کرد...».43
نتیجهگیری
فرمانروای امّتاسلام ـ پیامبر(ص) یا جانشین اوـ عهدهدار بیتالمال بود. این اموال، از راههای تعریفشدهای به دست میآمد، و فرمانروا، آنها را در انجام وظایف حکومتی و نیز مصالح مسلمانان، هزینه، و یا میان ایشان تقسیم میکرد. پیامبر اکرم(ص) و به پیروی از ایشان امیرمؤمنان علی(ع)، به تقسیم فوری بیتالمال اهتمام داشتند. خلیفه دوم، روش تقسیم سالانه را در پیش گرفت. جز این دو روش، رفته رفته انباشتِ مالکانه بیتالمال و پرهیز از تقسیم آن رواج یافت. در این باره، بیتردید کشف الگویی روزآمد، بدون توجه به شرایط موجود ممکن نخواهد بود.
تقسیم بیتالمال در تاریخ صدر اسلام از نظر چگونگی تقسیم، به دو روش تقسیم مساوی و تقسیم همراه با تفضیل انجام میشد. تساوی، روش پیامبراکرم(ص) بود، و ابوبکر نیز بر همین پایه رفتار کرد. شیوه تفضیل، از سوی عمر بنخطّاب و با تدوین دیوان مالی ابداع شد. این روش پیامدهای بسیار مهمی داشت. اصلیترین پیامد، شکل گیری رفتار دلبخواهی نسبت به بیتالمال بود. چنانکه عثمان به بخششهای بسیار گزاف از بیتالمال پرداخت.
امیرمؤمنان علی(ع) تقسیم بیتالمال را به روش تساوی بازگرداند. او با این اقدام، همه مسلمانان را در دریافت از بیتالمال برابر ساخت، و هر گونه ویژهنگری در اموال همگانی را نفی کرد. البته همزمان وی به رفع نیاز محرومان اهتمام ورزید. این اقدامات با مخالفت فرادستان جامعه و دشواری فراوان روبه رو شد.پس از علی(ع)، معاویه و بیشتر زمامداران، پس از او با نگاهی مالکانه و بر پایه روشی دیگر(سوم)، به انباشت و هزینهسازی دلبخواهی بیتالمال دست یازیدند. در این میان، شمار بسیار معدودی نیز به رفتارهای اصلاحی و تعدیلی روی آوردند.
با این همه، پس از رسول اعظم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع)، هیچ زمامداری بیتالمال را به تساوی تقسیم نکرد. و این مهم، پیوسته در جایگاه آرمانی دینی باقی ماند.با توجه به ضرورت دستیابی به الگوهای کاربردی و اصیل اسلامی، پیشنهاد میشود درباره مسائلی چون « سهم منابع گوناگون در تحقّقِ بیتالمال»؛ «نقش بیتالمال در تأمین هزینههای حکومتی»؛ «ارتباط میان تقسیم بالسّویه بیتالمال و عدالت اجتماعی»، پژوهشهای تفصیلی و میانگروهی (تاریخی ـ اقتصادی و فقهی) انجام شود.
پی نوشت:
1. در این باره، همچنین، ر.ک: حسینی، « بیتالمال»، دانشنامه امام علی(ع)، ج 7، ص428 و 429.
2. برای نمونه، ر.ک: ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص184؛ شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص432 (نامه67)؛ ص496 (حکمت270).
3. ر.ک: احمد بن واضح یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص200.
4. ر.ک: ابوالحسن محمدالموسوی شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص392 (نامه43).
5. پیشین، ص393 ( ترجمه نامه43). گفتنی است که در متن نامه مزبور و نیز نمونههای دیگر، از بیتالمال به فیء تعبیر شده است. برای آگاهی از نمونهای دیگر، ر.ک: ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص70.
6. ابوالحسن محمدالموسوی شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص415 ( ترجمه نامه53).
7. محمودبن الحسن طوسی (شیخ)، الأمالی، ص 729. مجلسی، بحارالأنوار، ج 32، ص27. بنابه گزارشی، امیرمؤمنان(ع) در تأکید بر حضور همگان، تصریح کرد:« ...چه عرب و چه عجم...». ر.ک: ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص37 ؛ در برخی منابع بخش آغازین سخنان علی(ع) با اندکی تفاوت گزارش شده است. ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی(شیخ)، الکافی، ج8، ص361 ؛ ابوجعفر محمدبن عبدالله اسکافی، المعیار و الموازنة، ص112؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، تحقیق علی اکبر غفاری ص184.
8 ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 7، ص 37 و 38.
9.گفتنی است که بنا به گزارشی، مَصْقَلَةبنهُبَیْره با نگارش نامهای به امیرمؤمنان(ع) خود را از اتهام مبرّا دانست، و علی(ع) نیز او را تصدیق کرد. ر.ک: یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص202.
10. ابوالحسن محمدالموسوی شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص393 ( ترجمه نامه43).
11. ر.ک: ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص38.
12. اموال طلحة بنعبیدالله بالغ بر دو میلیون و دویستهزار درهم، و املاک وی به ارزش سیمیلیون درهم بود. محمدالهاشمی البصری ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج3، ص166.
13. زبیربنعوام یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در کوفه و یک خانه در مصر داشت. همچنین، ارزش ترکه او، پنجاه و یک یا پنجاه و دو میلیون درهم برآورد شده است. ر.ک: ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج3، ص80 و81 .
14. ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی السروی المازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج2، ص111.
15. پیشین.
16. ر.ک: ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی، مروجالذهب، ج2، ص380.
17. ر.ک: ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص51 ـ 53.
18. پیشتر در متن گذشت که علی(ع) هر جمعه یا هر پنجشنبه شب، به تقسیم بیتالمال میپرداخت. ر.ک: پیشین، ص 48 و 69 .
19. ابوالحسن محمد الموسوی شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص393 ( ترجمه نامه43).
20. ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج2، ص550. همچنین، ر.ک: ابن طقطقی، تاریخ فخری، ص97.
21. صالحی شامی، سبل الهدى و الرشاد، ج11، ص296.
22. ابوالحسن محمد الموسوی شریف رَضی(گردآوری)، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص169 (ترجمه خطبه126).
23. احمد بن واضح یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص183.
24. برای نمونه، معاویه به عقیلبنابیطالب، که نتوانسته بود از علی(ع) مالی فزونتر از سهم خود بگیرد، و به دمشق نزد وی آمده بود، صدهزار درهم بخشید. ر.ک: ثقفی کوفی، الغارات، ج2، ص550.
25. پیشین، ج1، ص71 و72 .
26. پیشین، ص72 و73 .
27. پیشین، ص75.
28. قضاعی، الاِنباء، ص197؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص191.
29. ر.ک: سجادی، «بیتالمال»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 13، ص 292 و 293.
30. عَنْبَسَة بنسعید اموی در اعتراض، به عمربنعبدالعزیز اعلان داشت که خلفای پیشین به امویان عطایایی میبخشیدند، اما او بیتالمال را حتی از خود و خانوادهاش بازداشتهاست. ر.ک: ابن سعد، الطبقاتالکبرى، ج5، ص289؛ همچنین: احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج8، ص171.
31. ابو محمداحمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج7، ص203.
32. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج8، ص179و180.
33. ر.ک: ذهبی، تاریخالإسلام، ج5، ص138؛ شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد ابنعماد دمشقی، شذراتالذّهب فی اخبارمنذهب، ج2، ص5. همچنین: مقدسی، البدء والتاریخ، ج1، ص206.
34. احمد بن واضح یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص336.
35. ر.ک: قلقشندی، مآثرالاِنافة، ج1، ص157، 159و160.
36. ابن طقطقی، تاریخ فخری، ص182و183.
37. ر.ک: ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی، مروجالذهب، ج3، ص322.
38. در متن نوشتار درباره عمربنعبدالعزیز دو گزارش ارایه شد، که هیچ یک به صراحت، بیانگر تقسیم بالسّویه بیتالمال از سوی او نبود.
39. ابو محمدالحمد ابن اعثم کوفی، الفتوح،ج8، ص378.
40. ر.ک: پیشین، ص287.
41. ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص378.
42. ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 37 ؛ اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 270 و 284؛ نوالدین هیثمی، مجمع الزوائد، ج 7، ص 313 ؛ محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدى و الرشاد، ج10، ص171 ؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص81 و 92 .
43. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص 237؛ همچنین، ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص29.
حامد منتظری مقدم/استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع: دو فصلنامه معرفت اقتصادی شماره 2