به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 هنر محبت همین است که آن چنان ذهن را تسخیر می‌کند که دیگر جایی برای توجه به خود باقی نمی‌گذارد. اگر ما به خدا و اولیای او این‌گونه محبت پیدا کنیم بسیاری از بار سفر را بسته‌ایم.

 
خبرگزاری فارس: استمرار توجه به محبوب، راه تقویت محبت

 

 

مقدمه

نکته‌ای که در این جلسه به آن می‌پردازم در باره رفتارهایی است که از محبت برمی‌خیزد و انگیزه شخص از انجام آن‌ها نه لذت است و نه حتی مصلحتی. گاهی چنین محبت‌هایی در شکلی خاص می‌تواند بهترین کمک برای تصمیم‌گیری صحیح در راه بندگی خدا باشد. محبت به خدای متعال و به کسانی که خداوند آن‌ها را دوست دارد عاملی بسیار قوی برای ایجاد انگیزه رفتار صحیح در انسان است.

به عنوان مقدمه باید عرض کنم: معمولا محبتْ دفعتا حاصل نمی‌شود، بلکه تکرار اموری که خوشایند انسان است به تدریج حالتی ثابت در او ایجاد می‌کند، به

گونه‌ای که علاقه‌مند می‌شود همیشه با امر مطلوب و محبوب خود ارتباط داشته باشد و هر چه این ارتباط عمیق‌تر شود بیشتر او را ارضا می‌کند.هنگامی‌که محبت در وجود انسان ثابت و شدید شود دیگر لازم نیست انسان برای انجام کار مربوط به محبوب خود، چندان فکر کند، بلکه خود به خود به دنبال آن کار می‌رود و اگر بنا باشد تدبیری بیاندیشد و تلاشی کند باید برای منصرف شدن از آن کار صورت دهد. محبت شدید نظیر جاذبه‌ای نامرئی، انسان محب را به دنبال خود می‌کشد و مجال فکر کردن به او نمی‌دهد.

اولیای خدا چنین حالتی نسبت به خدای متعال دارند. اگر محبت خدا و اولیای خدا در دل انسان رسوخ پیدا کند این محبت بهترین انگیزه انسان برای انجام کاری خواهد شد که آن‌ها دوست دارند. هنگامی که انسان کسی را دوست داشته باشد به طور طبیعی علاقه‌مند است کاری انجام دهد که او دوست دارد.

 

کیمیای محبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

در جلسه گذشته عرض کردیم که عامل تعیین‌کننده برای انسان در انتخاب کار، وجود نحوه‌ای از لذت است و انسان کاری را انجام می‌دهد که برای او خوشایند باشد، حتی عاشقْ ناخودآگاه از کار خود لذت می‌برد، اما ذکر این نکته هم لازم است که لذت عاشق بدین جهت است که او در عمق دل خود از رضایت محبوب احساس خوبی دارد، بدین معنا که از لذت بردن او لذت می‌برد، اما در بخش آگاه ذهن خویش اصلا به خود فکر نمی‌کند و به دنبال لذت خویش نیست،بلکه به دنبال انجام کاری است که محبوب دوست دارد، گرچه به ضرر او باشد یا برای او سختی و گرفتاری داشته باشد، و هنر محبت همین است که آن چنان ذهن را تسخیر می‌کند که دیگر جایی برای توجه به خود باقی نمی‌گذارد.

اگر ما به خدا و اولیای او این‌گونه محبت پیدا کنیم بسیاری از بار سفر را بسته‌ایم. بی‌جهت نیست که در روایات تأکید فراوانی بر کسب محبت اهل بیت علیهم‌السلام و ثواب و فضیلت آن شده است.در روایات آمده است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: چون روز قیامت شود دخترم فاطمه بر ناقه‏اى از ناقه‌‏هاى بهشت به محشر رو کند ... و جبرئیل مهار آن ناقه را گرفته و با بانگ بلند فریاد زند دیده بر هم نهید تا فاطمه دختر محمد صلی‌الله‌عیله‌وآله بگذرد! ... و فاطمه خود را در برابر عرش پروردگارش جل جلاله رسانده، از ناقه فرود می‌آید و می‌فرماید:

معبود من و سید من ... ذریه من و شیعیان من و شیعیان ذریه‏ام و دوستانم و دوستان ذریه‏ام را دریاب! پس ناگاه از طرف خداوند جل جلاله ندا رسد: کجایند ذریه فاطمه و شیعیان و دوستان او و دوستان ذرارى او؟ و آنان در میان فرشتگان رحمت پیش می‌آیند و فاطمه سلام‌الله‌علیها رهبر آن‌ها گردد تا آن‌ها را وارد بهشت کند.»1

 

استمرار محبت تا روز قیامت، شرط شفاعت

در این باره چند مسأله مطرح است. یکی بحث اعتقادی است که اگر بهشت در سایه اطاعت خدا حاصل می‌شود، چگونه محبت یکی از بندگان خدا چنین تأثیری دارد و همه معادلات را بر هم می‌زند؟ آیا واقعا اگر کسی مرتکب انواع و اقسام گناهان شده باشد، اما محبتی به اهل بیت علیهم‌السلام داشته باشد بدین صورت که در این روایت آمده وارد بهشت می‌شود؟

به این سؤال به طور اجمال می‌توان این‌گونه پاسخ داد که روز قیامت کسانی وارد بهشت می‌شوند که بالفعل محبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را داشته باشند. چراکه ممکن است انسان زمانی محبتی داشته باشد، اما بعد این محبت از او سلب شود. پس هر کسی محبتی دارد نمی‌تواند اعتماد داشته باشد که حتما وارد بهشت می‌شود. شرط ورود در بهشت این است که این محبت را تا آن روز حفظ کند.

علاوه براین ممکن است انسان تا آن زمان، در عالم برزخ و مواقف قیامت مبتلا به سختی‌هایی شود که آلودگی‌های او را پاک کنند. بنابراین ممکن است کسانی اهل محبتِ اهل‌بیت بوده درعین حال مبتلا به معصیت هم باشند، اما سختی‌هایی که متحمل می‌شوند آلودگی‌های آن‌ها را پاک می‌کند؛ نظیر طلایی ناخالصی که آن‌قدر آن را حرارت می‌دهند تا ناخالصی‌های آن به تدریج جدا شود.

در واقع محبت به اولیای خدا می‌تواند انسان را به بهشت ببرد، اما طبعا شرایطی دارد و این مسأله منافاتی با سایر اعتقادات ما ندارد. از جمله این مسأله منافاتی با این آیه شریف ندارد که می‌فرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛2 چراکه محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام آثار اعمال خود را کم یا بیش در دوران برزخ و مواقف قیامت گذرانده‌اند و تنها جوهر محبت برای آن‌ها باقی مانده و این جوهر است که کارساز است.

 

تهمتی ناروا به شیعه

مسأله دوم این است که بعد از این‌که دانستیم محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام نجات‌بخش است، می‌خواهیم بدانیم که محبت به ولی خدا چگونه باعث آمرزش آن همه گناهان می‌شود؟ افراد کم معرفت گمان می‌کنند شفاعت و محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام – نعوذ بالله - شبیه به یک دستگاه پارتی‌بازی است که کسی را که استحقاق مقامی را ندارد با پایمال کردن حق دیگران به آن مقام می‌رساند. این همان تصوری است که مشرکان نسبت به معبودهای خود داشتند و در این زمان وهابیت چنین تصوری را به شیعه نسبت می‌دهد.

 

آثار تکوینی محبت

درجواب، اجمالا عرض می‌کنم که حقیقت مسأله این است که کارهای ما پیش از ورود به صحنه حساب و محشر، آثاری را ایجاد می‌کنند در یکدیگر تاثیر و تاثر دارند. آیات و روایات فراوانی به این مسأله تصریح می‌کنند، مانند آیات و روایاتی که اشاره به حبط برخی أعمال به وسیله برخی دیگر دارند. کسی که عمری عبادت کرده، اگر در آخر عمر مرتد و کافر شد تمام اعمال وی نابود می‌شود (حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ).3

برعکس، اگر کسی عمری گناه کرده باشد و در آخر عمر واقعا توبه کند همه گناهانش آمرزیده می‌شود. قرآن تعبیری بالاتر از آمرزش برای ایشان به کار برده، می‌فرماید: أُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ.4 در توضیح این معنا می‌توان گفت:‌ کارهای بد انسان در روح او ظلمتی ایجاد می‌کنند که او را به طرف جهنم می‌کشاند که دار ظلمت است. در برابر، کارهای خیر نورانیتی در روح انسان ایجاد می‌کنند که او را به طرف بهشت می‌کشاند که دار نور و سرور است. کارهای نیک همچون نوری بر ظلمت کارهای بد می‌تابد و آن‌ها را نابود می‌کند. همچنین گاه ظلمت کارهای بد، نور اعمال خوب را از بین می‌برد.

البته این مسأله، کلیت ندارد. چراکه نور و ظلمت انواعی مختلف دارند و هر نوری در هر ظلمتی و برعکس، اثر نمی‌کند، اما نورهایی هم وجود دارد که هر ظلمتی را از بین می‌برند. عشق‌ورزیدن به اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین آن چنان نورانیتی در روح انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند ظلمت‌ها را به کلی نابود کند، که البته گاه شرایطی هم دارد.

برخی از محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام بواسطه سختی قبض روح آلودگی‌های آن‌ها پاک شده، نورانی می‌شوند و از دنیا می‌روند، اما برخی که مرتکب گناهان بیشتری شده‌اند باید مدت‌ها در عالم برزخ سختی بکشند تا به تدریج آلودگی‌های آن‌ها از بین برود و اگر تا روز قیامت که محل حساب نهایی است، محبت اهل‌بیت باقی بماند همه آثار دیگر از بین می‌رود.

به طور خلاصه می‌توان گفت:‌ بر اثر محبت ارتباطی روحی بین محب و محبوب پدید می‌آید و شاید به همین جهت است که در قرآن دو واژه «یحبهم و یحبونه» غالبا توأم هستند. هنگامی‌که انسان ارتباطی روحی با شخصی برقرار می‌کند اگر آن شخص روح خبیث و جهنمی داشته باشد او را به طرف جهنم می‌کشاند و بعد از مدتی معاشرت و ارتباط با او هنگامی‌که به خود نگاه می‌کند می‌بیند که گویا از آسمان به زمین سقوط کرده است.

در برابر، محبت به روحی پاک و الهی، باعث ارتباط با او و عروج به سمت خدا می‌شود. شاید بهترین تعبیری که در تعریف محبت بتوان به کار برد این است که محبت جاذبه است و مانند مغناطیس محب را به سمت محبوب می‌کشاند. اختیارِ این رابطه تا حدی به دست انسان است و در همان حد می‌تواند عوامل آن را تقویت یا تضعیف کند که البته این مرتبه از اختیار، محدوده کمی را دربرنمی‌گیرد. پس محبت کیمیایی عظیم است و با سایر عوامل دخیل در اعمال ما قابل مقایسه نیست.

ممکن است در ابتدا انگیزه انسان در برقراری ارتباط با ولی خدا، انگیزه‌ای الهی نباشد و انسان در حدی نباشد که خود بتواند آگاهانه انگیزه الهی داشته باشد، اما مقدمات آن به وسیله ارتباط با محبوبی الهی برای او فراهم شود. روایات فراوانی به این مضمون نقل شده است که شخصی در اثر هم سفر شدن با یکی از حضرات معصومان صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و دیدن رفتارهای پر جاذبه‌ای از ایشان، بذر محبت آن امام معصوم در دل او کاشته شده است. این بذر کم‌کم رشد کرده، او را از دوستان و پیروان اهل‌بیت علیهم‌السلام قرار داده است.

 

استمرار توجه به محبوب، راه تقویت محبت

اکنون باید دانست چگونه می‌توان محبت به حضرت زهرا و اهل‌بیت علیهم‌السلام را در دل خویش افزایش داد. به تجربه دانسته‌ایم هنگامی‌که رفتار یا صفت خوبی را در کسی ببینیم گرچه برای ما نفعی هم نداشته باشد، فی‌الجمله محبت او در دل ما خواهد نشست. به دنبال این محبتِ اجمالی اگر زمینه‌ای فراهم شود که توجه به آن تکرار شود به تدریج قلب ما بر او تمرکز پیدا می‌کند.

اگر در ایام شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها یادی از فضایل ایشان کرده، در مصائب حضرتش اشک بریزیم و این رفتار بذری شود که در طول سال با توجه و تکرار، آن را رشد دهیم، لحظاتی، دقایقی، ساعاتی حتی روزهایی را قرار دهیم که جز به ایشان فکر نکنیم، این محبت به تدریج در قلب ما ثبات می‌یابد و در صورت تداومْ در یک شرایطی خاص به عشق منجر می‌شود.

از این رو باید سعی کنیم در گفتارمان، نوشته‌هایمان و در مجالس‌مان از ایشان یاد کنیم؛ آن کسانی که اهل ادبیات و شعر هستند مدح ایشان را بگویند، آن‌هایی که اهل مرثیه هستند مرثیه ایشان را بخوانند، در مصیبت‌شان گریه، و در شادی‌‌شان به خاطر آن‌ها اطعام و انفاق کنیم و مجالس و محله‌ها را چراغانی کنیم. هر قدر توجه به محبوب بیشتر شود محبت به او عمیق‌تر و ثابت‌تر خواهد شد و برعکس هرچه توجه انسان به محبوب کم شود به تدریج محبتش به او کم می‌شود.

هنگامی‌که اهل‌بیت علیهم‌السلام را به خاطر این‌که بندگان شایسته خدا هستند بیشتر دوست بداریم، این محبت موجب افزایش محبت ما به ذات اقدس الهی خواهد شد. چراکه افزایش محبت به آثار چیزی موجب می‌شود که جوهر این محبت به ذات آن شیء تعلق گیرد، و این همان کمالی است که همه خواهان آن هستند و عالی‌ترین مقامی است که در سایه محبت خدا و اولیای خدا کسب خواهد شد.

 

شفاعت، اثر تکوینی محبت

با این مقدمات روشن شد که شفاعت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها امری بی‌حساب و کتاب نیست، بلکه اذن الهی به ایشان برای شفاعتْ بدین خاطر است که شفاعت شونده به واسطه محبت به حضرت، ارتباطی با ایشان پیدا کرده که جذبه آن محبت اجازه نمی‌دهد از ایشان جدا شود و این رابطه قلبی، روح او را به روح حضرت متصل کرده است و موجب شده که جاذبه حضرت در آن ها اثر کند. این جاذبه حدی ندارد، همان‌طور که رحمت خداوند حد و مرزی ندارد.

اهل‌بیت علیهم‌السلام هدایت و شفاعت خویش را حتی از دشمنانشان هم دریغ نمی‌کنند، اما این هدایت و شفاعت در کسی اثر می‌کند که زمینه و شرایط لازم را داشته باشد، بدین معنا که رابطه‌‌ای با خوبی‌ها برقرار کرده باشد. پس مسأله شفاعت امری خارج از نظام علی و معلولی نیست و ربطی به پارتی‌بازی ندارد، بلکه ناشی از تاثیر عمیق محبت است.

اهل‌بیت نورالله هستند و کسانی را جذب می‌کنند و به سوی بهشت می‌برند که با آن‌ها سنخیتی داشته باشند. علامت این سنخیت دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام است. تعبیر تربیتی و عرفی این واقعیت این است که شفاعتْ پاداش محبت اهل‌بیت است، همان‌طور که در روایت خداوند خطاب به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرماید: به خاطر تو آن‌ها را بخشیدم. یعنی به سبب محبتْ با تو مربوط شده و بدین وسیله به من که منشأ نور و رحمت هستم اتصال پیدا می‌کنند.

بی‌جهت نیست که خداوند گاه به خاطر عملی به ظاهر کوچک، گناهان فراوانی را می‌بخشد. ممکن است عملی به ظاهر کوچک باشد، اما جاذبه‌ای بسیار قوی داشته باشد. طبق روایات مستفیض کسی که نمازهای پنج‌گانه‌اش را به درستی انجام دهد گناهانش آمرزیده می‌شود.این آمرزش بدین خاطر است که انسان با خواندن نماز در واقع وجود خویش را با خداوند مربوط می‌سازد و این اتصالِ به منبع نور است که او را پاک می‌کند. همه کارهای خدا بر اساس حکمت است. بنابراین ما با استفاده از دستورات الهی باید روابط بین این اعمال و آن نتایجی را کشف کنیم که به ما وعده داده شده است و قدردان آن‌ها باشیم و سعی کنیم آن روابط را تقویت کنیم.آنچه که می‌خواهم از این مقدمات نتیجه بگیرم این است که کسی که درصدد تهذیب نفس و وصول به قرب الهی است هرچه بیشتر عوامل دخیل در رفتار خویش را بشناسد و با کیفیت استفاده از آن‌ها بیشتر آشنا شود، این آشنایی به او کمک خواهد کرد تا هم از نظر زمان، سریع‌تر به مقصد برسد و هم از نظر مراتب، مراتب عالی‌تری را کسب کند.

پی نوشت ها:

1 . بحارالانوار، ج 43 ص219.

2 . زلزله، 7 و 8.

3 . بقره، 217 و توبه، 69.

4 . فرقان، 70.

منبع:پایگاه آیت الله مصباح یزدی

ادامه مطلب
سه شنبه 20 تیر 1391  - 5:55 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5828573
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی