تفکر در کارهای خیر انسان را به انجام آن کارها میکشاند و پشیمانی از کارهای شر، انسان را به ترک آن اعمال فرامیخواند.»
مروری بر گذشته محور بحث جلسات اخیر این سؤال بود که چه کنیم که بتوانیم به آموختههای دینی خود عمل کنیم؟ چراکه مشکل اصلی ما این است که در میدان عمل به این دانستهها کم همتایم و انجام کارهای دیگر را ترجیح میدهیم. بدین منظور به بررسی نحوه شکلگیری اراده پرداختیم تا با شناسایی عوامل دخیل در آن، راهی برای تقویت اراده خود بیابیم. در این بررسی دو عامل اساسی را شناسایی کردیم که عبارت بودند از شناخت و انگیزه. لذا عرض کردیم: اگر ما بتوانیم از یک طرف شناختهای خود را تصحیح کرده، آنها را زنده نگه داریم و از فراموشی آنها جلوگیری کنیم و از طرف دیگر انگیزههای مؤثر در شکلگیری اراده کارهای خیر را تقویت کنیم آنگاه میتوانیم اراده جدیتری برای انجام کارهای خیر داشته، از کارهای بیهوده صرفنظر کنیم. اندکی در این باره بحث کردیم، اما لازم است قدری با تفصیل بیشتر درباره تحصیل شناختهای لازم و نحوه زنده نگهداشتن آنها بحث را ادامه دهیم. با اندکی دقت روشن میشود که مجموعه آگاهیهای ما قابل شمارش نیست و هر یک از ما میلیونها اطلاعات در ذهن خویش داریم، اما همه آنها همیشه در کانون توجه ما قرار ندارند. بنابراین اگر ما بتوانیم شناختهای لازم برای انجام کارهای خوب را همیشه مدنظر قرار داده، آنها را بیدار نگه داریم آن گاه این معارف میتوانند نقش خود را در اراده ما ایفا کنند. اکنون این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان این دانستهها را همیشه در ذهن حاضر داشته، آنها را زنده و پویا نگه داریم؟ فکر، زنده نگهدارنده آگاهیها از قرآن کریم و روایات شریف به دست میآید که یکی از مهمترین عواملِ مؤثر در بیداری معارف نیکو، تفکر است. معمولا عادت ما انسانها این است که در مواجه با پدیدههای عالم، به خصوص اگر تکرار شوند، با نگاهی سطحی از کنار آنها میگذریم و چندان با دقت به آنها نمینگیریم. این عادتْ آفت بزرگی برای دانشهای ماست. قرآن در عین حال که به صورتهای مختلف انسانها را به تفکر تشویق میکند (إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) از این عادتِ سطحینگری مردم گله کرده، میفرماید: «وَکَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛ چه بسیار است نشانههای خدا در آسمانها و زمین که در پیش چشم مردم قرار دارند، اما آنها اصلا به این آیات توجه نمیکنند!» در روایات شریف هم بسیار به تفکر تشویق شده است. بنابر نقلْ امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «تفکر ساعة خیر من عبادة السنة؛1 یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است.» یک سال عبادتْ شوخی نیست!ما با یک ساعت عبادت خسته میشویم، اما حضرت میفرمایند: انسان یک ساعت بنشیند و درست فکر کند ثواب آن از یک سال عبادت بیشتر است! پیشوایان دینی ما به صورتهای مختلف ما را تشویق به تفکر و دوری از سطحینگری میکنند. حقیقت این است که همه پیشرفتهای انسان چه در امور مادی و چه در امور معنوی مرهون فکر و دقت است. انسانهای موفق کسانی هستند که هنگام مواجهه با یک پدیده به راحتی از کنار آن نمیگذرند. اگر نیوتن با کشف قوه جاذبه عمومی، فیزیک را متحول کرد به خاطر همین خصلت بود. هنگامیکه سیبی از بالای درخت به پایین افتاد در این اندیشه فرو رفت که چرا سیب بعد از رها شدن از درخت به طرف زمین آمد و به طرف آسمان نرفت؟ اینگونه پدیدهها برای افراد بسیاری اتفاق میافتد، اما کسانی که سطحینگرند به راحتی از کنار آن عبور میکنند. اگر دقتنظرها و ژرفنگریهای بزرگان و علمای ما جمعآوری و نوشته شود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. به هر حال فکر، منشأ همه خوبیها و فضلیتهاست. قوه تفکر نعمت بسیار بزرگی است که خدای متعال به انسان عنایت کرده است. ادعای ما این است که اگر ما به فکر خود جهت دهیم میتوانیم فکر خود را به موضوعاتی متوجه کنیم که در رفتار ما اثر مثبت داشته باشند. تفکر کار سختی نیست و هزینهای ندارد و نقطه شروع خوبی برای حرکت به سمت کمال محسوب میشود. اصل تربیتی معهود هم به ما توصیه میکند که از کارهای ساده با آثار فراوان شروع کنیم. به هر حال دقت و ژرفنگری هنری است که باید آن را آموخت. مفهومشناسی فکر در علوم عقلی برای فکر تعریفی ذکر کردهاند که اندکی محدودتر از معنای عرفی آن است. مرحوم سبزواری در منظومه میگوید: «والفکر حرکة الی المبادی * ومن مبادی الی المراد». به طور اجمال فکر در علوم عقلی به تلاشی ذهنی اطلاق میشود که انسان برای حل مجهولی با کمک معلومات خود انجام میدهد و از دیدگاه منطق و فلسفه، شکل اصلی این تلاش قیاس است که از صغری، کبری و نتیجه تشکیل میشود.اما معنای عرفی فکر، مقداری وسیعتر از این است و شامل تداعی معانی و انتقال از معنایی به معنایی دیگر هم میشود. تداعی معانی تلاش برای کشف مجهولی نیست، بلکه انسان در اثر توجه به معنایی به معنایی دیگر منتقل میشود و خاطرههای فراموش شده را زنده میکند که معمولا این انتقالْ احساساتی را هم در شخص برمیانگیزاند.ظاهرا در اصل لغتِ فکر، قیودی که اهل معقول اخذ کردهاند ضرورت ندارد و عرفاً معنای فکر هر نوع فعالیتی ذهنی را شامل میشود که با نوعی تمرکز بر امری ذهنی انجام گیرد، خواه به صورت قیاس منطقی باشد و خواه به صورتهای دیگر، و ظاهراً در آیات و روایات هم چنین معنایی عام از فکر مراد است. آثار تفکر 1. کشف مجهولات تفکر به معنای عام آن آثار و نتایج مختلفی میتواند داشته باشد. از جمله نتایج تفکر، کشف مجهولات است و همانطور که عرض شد در علوم عقلی مقصود از فکر چنین عملیاتی است. هنگامی که ما با مسألهای برخورد میکنیم که پاسخ آن را نمیدانیم سعی میکنیم دادههای مسأله را طوری کنار هم بگذاریم که به پاسخ دست یابیم و آن مجهول را معلوم کنیم. این تلاش نوعی از تفکر است و فایده آن این است که چیزی را که پیش از این نمیدانستیم اکنون میدانیم. 2. پی بردن به ژرفای حقایق گاهی انسان مطلبی را میداند، اما تنها قضاوتی سطحی درباره آن دارد و به عمق آن مطلب توجه ندارد. دقت و ژرفنگری درباره چنین مطالبی نیز نوع دیگری از تفکر است. این نوع از تفکر، موجب تقویت دانستههای انسان، رسوخ و ثبوت آنها در جان آدمی و حضور بیشتر آنها در قسمت آگاهانه ذهن میشود. از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است: «من اکثر الفکر فی ما یعلم اتقن علمه و فهم ما لم یکن یفهم؛2 کسی که در آنچه میداند زیاد فکر کند دانستههای خویش را اتقان بخشیده، مطالبی را میفهمد که پیش از آن نمیفهمید.»این سخن بدان معنا نیست که انسان با این کار مجهولاتی را کشف میکند، بلکه معنای آن این است که به ظرایف و لطایفی که در اطراف دانستههای او وجود دارد توجه پیدا میکند و هر چه بیشتر فکر میکند این نکات برای وی بیشتر روشن میشود و فهم دقیقتری از آنها پیدا میکند. 3. پدید آمدن احساسات، عواطف، و انگیزه رفتار متناسب گاهی فکر کردن باعث پدید آمدن احساساتی خاص در انسان میشود. گاهی انسان مطلبی را میداند اما چون توجه به آن ندارد این آگاهی اثری در روح او نمیگذارد. ولی هنگامیکه به آن توجه میکند رقت قلبی در او پدید میآید. تدبر در آیات قرآن از این قبیل تفکرات است. گاه معنای آیهای برای ما روشن بوده، ابهامی ندارد و تدبر در آن بدین معنا نیست که میخواهیم معنای آن را کشف کنیم، بلکه میخواهیم با نگاه عمیقتری به معنای آن توجه پیدا کنیم. چنین تفکری گاه حالتی را در انسان به وجود میآورد که برای انسان بیسابقه است. خدای متعال در وصف قرآن میفرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛3 خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش در لطف، زیبایی، عمق و محتوا همانند یکدیگرند. آیاتى مکرّر دارد که از شنیدن آنها لرزه بر اندام کسانى میافتد که از پروردگارشان مىترسند.»از ویژگیهای قرآن این است که وقتی اهل ایمان با دقت به آن گوش میسپارند مو بر اندامشان راست میشود. در جای دیگر میفرماید: «إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا؛4 برخی از بندگان خدا هنگامیکه آیات قرآن برایشان تلاوت میشود بر روی زمین میافتند و شروع به گریه میکنند!» نمیفرماید: هنگامیکه خودْ آیات را تلاوت میکنند، بلکه میفرماید: هنگامیکه آیات خدای رحمن برای آنها خوانده میشود. از این آیه معلوم میشود که گوش دادن به قرآن اثر دیگری دارد. در هنگام شنیدن قرآن، انسان فرصت بیشتری برای دقت و ژرفنگری دارد. چراکه در هنگام روخوانی قرآن قدری از فعالیت ذهن درگیر چگونگی ادای حروف و صحیح خواندن میشود، اما هنگام گوش دادن به آیات الهی ذهن میتواند تنها بر معنای آیه تمرکز کند و این دقت موجب تاثیر بیشتر در انسان میشود و گاه چنان اثری میبخشد که گویا اختیار از کف انسان ربوده شده، بیاختیار به روی زمین میافتد و شروع به گریه میکند (خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا). گرچه ممکن است ما چنین حالی را ندیده باشیم، اما قرآن میفرماید: خداوند چنین بندگانی دارد. یکی از آثار تفکر – تفکر به معنای عام که شامل تدبر و تمرکز هم میشود – پدید آمدن چنین حالاتی در انسان و به تبع آن تأثیر در رفتار اوست. بسیاری از رفتارهای ما از احساسات و عواطف ما سرچشمه میگیرد. بنابراین هنگامیکه حالات احساسی خاصی در انسان پدید آید در رفتار او هم اثرگذار خواهد بود و گاه این اثر تا مدتها در وجود انسان باقی میماند و این بستگی به ظرفیت ذهنی و روحی شخص دارد. یادی از مرحوم آیت الله الهی قمشهای رضواناللهعلیه روزی مرحوم آیتالله الهی قمشهای رضواناللهعلیه را دیدم که در مدرسه حجتیه لب باغچه مدرسه روی خاکها نشسته و بر روی گلی در باغچه تمرکز پیدا کرده است. برای من بسیار عجیب بود که شخصیتی مانند ایشان که استاد فلسفه و عرفان در حوزه و دانشگاه بود این چنین روی زمین بنشینند و چشم به گلی در میان باغچه بدوزند! کنجکاو شدم و جلوتر رفتم. دیدم به گل خیره شده و اشک از چشمانش جاری است. نگاه عمیق به یک گل، دقت در عطر و رنگ زیبای آن و دستی که آن را اینگونه پرورانده بود چنان حالی در ایشان ایجاد کرده بود که اشک را از چشمانش جاری ساخته بود! چنین حالتی هنگامی برای انسان پیش میآید که با عادت سطحینگری به پدیدههای اطراف خود مبارزه کند. 4. تصمیم درست درسایه آیندهنگری از جمله نتایج دیگری که بر فکر مترتب میشود تاثیرگذاری در تصمیمگیریهای انسان است. گاهی انسان تصمیم بر انجام کاری دارد، اما هنگامیکه به عواقب آن فکر میکند از انجام آن منصرف میشود. کسانی که به انواع اعتیاد مبتلا میشوند غالبا به تقلید از دوستان خود از چند پک ساده به سیگار شروع میکنند. اما به تدریج به سیگار کشیدن عادت کرده، کمکم موادی دیگر هم به آن ضمیمه میکنند. ولی اگر از همان ابتدا وقتی سیگار به او تعارف میکنند به عواقب آن فکر کند که با این کار چه ضررهایی متوجه او و خانوادهاش خواهد شد، چه مقدار از مال او تلف خواهد شد، و سرانجام اگر به اعتیادهای دیگر کشیده شود دنیا و آخرت او را بر باد خواهد داد، همان پک اول را به سیگار نخواهد زد.در روایات هم آمده است که از فواید تفکر در عواقب کارها، مصونیت از افتادن در مهلکه است. این مسأله را میتوان به گناهان و معاصی هم سرایت داد. اگر انسان در مواجهه با گناهانْ اندکی فکر کند که انجام این گناه به کجا خواهد انجامید و چه مشکلاتی میتواند برای او در پی داشته باشد خود را کنترل کرده، از عواقب سوء آن در امان میماند.اگر انسان در هنگامه مواجهه با منظرهای که نباید به آن نگاه کند، اندکی به نتایج سوء این نگاه بیاندیشد میتواند خود را کنترل کرده، از مشکلات آن در امان بماند، اما اگر به آثار سوء آنْ فکر نکند و تنها به دنبال لذت لحظهای آن باشد، این عمل را تکرار خواهد کرد و به تدریج به این عمل زشت عادت کرده، به گناهان بزرگتر و آلودگیهای بیشتری مبتلا میشود. بدون شک مبدأ تمام آلودگیها و جنایتهای جنسی از یک نگاه شروع میشود. اگر انسان نگاه خویش را کنترل کند از بسیاری آلودگیها در امان میماند. تنها به کارهای خوب فکر کن!بعد از اینکه با مفهوم فکر آشنا شدیم و آثار نیکوی آن را دانستیم نوبت به این مسأله میرسد که درباره چه موضوعی فکر کنیم؟ انسان درباره هر چیزی میتواند فکر کند، اما باید بدانیم که تفکر در هر موضوعی خوب نیست. از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است: «من کثر فکره فی المعاصی دعته إلیه؛5 کسی که زیاد به گناهان فکر میکند به سوی آنها کشیده خواهد شد.» کسی که مرتب به گناهان فکر میکند، خواه مرور گناهانی باشد که خود انجام داده و خواه اندیشه در گناهان دیگران باشد، به تدریج این افکار او را به گناه میکشاند. در نقلی دیگر آمده است: «من کثر فکره فی اللذات غلبت علیه؛6 کسی که زیاد به لذتها بیاندیشد آن افکار بر او غلبه خواهد کرد و او را به عمل وادار میکند.»در برابر، اندیشه در کارهای خوبْ انسان را به انجام کار خوب میکشاند. در روایات آمده است: «التفکر فی الخیر یدعو إلى العمل به و الندم على الشر یدعو إلى ترکه؛7 تفکر در کارهای خیر انسان را به انجام آن کارها میکشاند و پشیمانی از کارهای شر، انسان را به ترک آن اعمال فرامیخواند.» اگر توفیقی باشد جلسه آینده در این باره بیشتر صحبت میکنم. پی نوشت: 1 . بحارالانوار، ج68 ص327. 2 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبلیغات، ج 1 ص 57 ح 573. 3 . زمر، 23. 4 . مریم، 58. 5 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبلیغات، ج 1 ص 186 ح 3543. 6 . همان، ح 3564. 7 . مجموعه ورام، انتشارات مکتبة الفقیه، ج 1 ص 251 باب التفکر. منبع: پایگاه آیه الله مصباح یزدی