به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  در این پژوهش، محقق در حد بضاعت به بررسی قدمت و تاریخچه اختراع قلم "خودنویس" پرداخته و ساخت آن را به مسلمانان منتسب نموده است.

 
خبرگزاری فارس: اولین مخترع خودنویس به سبک امروزی که بود؟

 

پایگاه الخیرات، با احترام به استاد دانشمندم  حضرت حجه الاسلام والمسلمین "حاج شیخ علی اکبر مهدی پور تبریزی" که عمر شریف خود را در راه نشر و پراکندن معارف ناب الهی صرف نموده اند چنان که هماره به امر نوشتن و گسترش معالم دین از طریق آثار قلمی اهتمام وافری دارند و بدین  خاطر دستانی دردآگین و متالم  یافته اند و نیز  تقدیم به پیشگاه نسخه پژوه هم روزگار ما علامه  مفخم"حسینی اشکوری" (کثرالله امثالهما) که با وجود فقط ده درصد از قوه بینایی هنوز مشغول دانش اندوزی ، تالیف و پژوهش معارف و تراث آسمانی اهل بیت (ع) از طریق آثار قلمی هستند.

چکیده

در این پژوهش، محقق در حد بضاعت به بررسی قدمت و تاریخچه اختراع قلم "خودنویس" پرداخته  و ساخت آن را به مسلمانان منتسب نموده است. در تحقق این امر ، پژوهشگر از منابع قدیمی و دست اول به خصوص متون  کهن عربی  و نیز  نصوص فارسی، انگلیسی و ایتالیایی  بهره ها برده و در باب صحت و اعتبار موارد کنکاش شده ، مطالبی را بیان نموده است.

کلید واژه ها

قلم ، خودنویس ، مسلمانان   

بقیه در ادامه

 

 

 روش تحقیق

پژوهش در این نوشتار از نوع  پژوهش تاریخی  (Historical method) و منحصرا پژوهش کتابخانه ای - مبتنی برشرح و تفصیل- و  نیز آراء  و اثر ذهن محقق در قالب بحث و نقد موردی دخیل بوده  و  این پژوهش فاقد هر گونه تحقیق میدانی است .

درآمد

برای همه ما واژگانی  چون" لوازم التحریر" ، " نوشت افزار" یا " نوشت ابزار" واژه هایی بس آشنا هستند . این واژگان به وسایلی اعم از "کاغذ " ،" قلم" ، "جوهر"، " پاک کن " و ... تخصیص می یا بند که باعث به وجود آمدن نوشتار یا ظهور طرحی می  شوند. کهنگی و دیرینگی استفاده از ابزارهای متفاوت نوشت افزاری قدمتی به درازا و فراخنای تاریخ جوامع بشری دارد. آدمی در طول تار یخ برای ثبت و ضبط داده ها و خواسته های خویش از نوشت ابزارهای متفاوت بهره های فراوان برده است. یکی از شاخص ترین انواع لوازم التحریر ، قلم است که به اشکال"قلم چوبی"(خاص  الواح گلی)، "قلم پر"، " قلم نی" ،"قلم مو" ، " خودکار"، "خودنویس" ،"روان نویس" ، "زغال" ، "گچ"، "مداد" ،"مداد رنگی"، "مداد شمعی"، "مداد نوکی یا اتود" ، "راپید" ، "ماژیک" و غیره نمود دارند. این در حالی است که امروزه با رشد و توسعه فن آوری ، ابزارهایی چون   " قلم نوری" یا در حالت Touch Screen  ، همین انگشتان دست ، حکم نوشت افزار از نوع قلمی را پیدا کرده اند.

مقدمه

آنچه در میان اهل علم و ا فاضل معروف بوده و هست این است که : با قلم احکام دین ودنیا حفظ می شود و کار مردمان استوار. قلم در واقع یکی از دو زبان آدمی است زیرا بیان انسان به دو گونه می باشد یکی با زبان و دیگری با نوشتن. با زبان چه بسا از میان برود ولی با قلم ثابت و جاویدان می ماند و بدین منظور است که قلم و اهل قلم در جامعه بشری همواره  از جایگاه و مرتبت ممتاز و ویژه ای برخوردار بوده و هستند. در واقع قلم پلی  از گذشته به آینده و زمینه ساز پیدایش تمدنهای بشریست.

قلم در فرهنگ توحیدی

مطابق آموزه های فرهنگ توحیدی ، در عالم معنا ، قلم در کنا ر عرش، کرسی، لوح، آسمان و غیره در ردیف نخستین مخلوقات خداوندگار قرار گرفته  است 1و آن ذاتی نورمند 2، سرشتی مینوی 3 ،  ماهیتی فریشته آسا 4 ، و شخصیتی چون علی عالی اعلی (ع) دارد5 و بالاصاله به عالم عُلوی متعلق و از جنبه تقدس برخوردار است  لذا قلم هایی که در گذشته و حال مورد استفاده بشر قرار گرفته اند بالافاضه جلوه ای از آن  نمونه عالم بالا هستند. از نصوص روایات و متون اخبار دریافته می شود که اول انسانی که قلم  برگرفت و جهان را از رشحات قلم خویش سرمست و شیدا نمود حضرت ادریس نبی(ع) بوده است 6 . حضرت احدیت(جل وعلا) درجاودانه کتاب آسمانی خویش ، به  قلم سوگند خورده و از این رهگذر سوره مزبور به گلواژه " قلم" مسما شده است7 . از سوی دیگر در آغازین آیات وحی ، از قلم یاد شده و خداوندگار آن را عنصری جهت فراگیری دانش برای آدمیان معرفی نموده است 8 . اول عبارتی که قلم بر صفحه "لوح" نگاشت ، توحید حضرت  احدیت بود 9 بنا براین  مستفاد می شود که عالی ترین  و آسمانی ترین مقام قلم ، مقام ثبت توحید آن ذات بی همتاست. قلم محدث حدیثی ولوی است و به همین  خاطر در طریق  قرار گرفته و از اسا نید روایات  محسوب می شود 10 و گویی قلم  ریسمانی از عالم باطن است که به عالم ظاهر  کشیده شده است .در شریعت مصطفوی (ص) نیز قلم پر فضیلت و جایگاهی رفیع و منیع دارد چنانکه سرور اولین و آخرین (ص) آن را " نعمتی سترگ"، " زمام مُلک و دین "و "شالوده زندگانی نیک " برشمرده 11 و  جوهر قلم اهل دانش را بر خون شهید و مجاهد فی سبیل الله برتر و مرجح دانسته است 12 . همچنین پیام آور صلح و رحمت دستور دربند کردن دانش از طریق کتابت را فرموده اند 13 که این جز به مدد و تقریر  قلم میسر نیست.        

فرض

ما در این فحص و بحث از میان انواع نوشت ابزار و از میان قلم ها به فراخور موضوع به "خودنویس" اشاره می نماییم . خودنویس از انواع قلم محسوب می شود که در  محفظه خود، مخزن جوهر دارد و این ویژگی به صاحبش این اجازه  را می دهد تا در هر مکانی به آسانی از  جوهر موجود در مخزن ، استفاده لازم را ببرد و همچنین دیگر مزایایی که بر همگان معلوم وآشکار و بیان آن توضیح واضحات است.

برانگاشت و فرضیه

شبیه ترین کیفیت  به  خودنویس های امروزی را می توان  حداقل دو نوع قلم اختراعی از مسلمانان دانست که  نسل نخستین  خودنویس ها  محسوب می شوند که ما در ادامه از آنها با نامهای "قلم معزی" و "قلم صاعدی" یاد  خواهیم نمود.

دیرینه و طرح اولیه خودنویس

به لحاظ تیرگی و ابهام صفحات تاریخ ، پیشینه و دیرینه دقیق از  ساخت خودنویس مانند بسیاری از موارد  دیگر تاریخی یا لااقل حوزه تاریخ علم بر ما نامعلوم است و اظهار نظر با ضریب قطعیت ،کاری غیرعلمی و عجولانه است .در یکی از دائره المعارف های معاصر مطلبی مرتبط بااین موضوع آمده  است:"حدود سیصد سال قبل از میلاد ، یونانیان و مصریان از نی گیاه " کالاموس"14  قلم تهیه می کردند، مرکب را در نی می ریختند و سر آن را برای نوشتن بر سطح مورد نظر فشار می دادند "15. با فرض صحت و دقت این خبر می توان نتیجه گرفت طرح اولیه خودنویس به حدود سیصد سال قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) باز می گردد.

صحت و اتقان

منبع مستقیم ذکر خبر معلوم نیست.  لذا باید به جهت اطمینان  بیشتر بر روی آن تحقیق  شود به علاوه  بعضا در مآخذ غربی چنین به نظر رسیده است:

The split calamus reed was introduced into Egypt by the Greeks in the 3rd century B C.16

(در قرن سوم پیش از میلاد استفاده از نی گیاه کالاموس از ناحیه یونانیان برای مصریان  مطرح شد.)  یا در جایی دیگر آمده است:

In around 3000 BC the scribes from ancient Egypt used thick calamus or bamboo reed brushes to write on papyrus scrolls17.

(در حدود 3000 قبل از میلاد کاتبان نسخ خطی در مصر باستان ، از نی کلفت گیاه کالاموس یا "خیزران"18 به عنوان قلمهایی جهت نوشتن بر روی طومارهای "پاپیروس"19 استفاده می کردند.)آیا واقعا با استفاده از این متون، یونانیان و مصریان طراحان ، مبدعان و آفرینندگان نخستین خودنویس بوده اند یا خیر؟ به هر حال بررسی صحت وسقم  و مدرکیت این موضوع نیازمند  فحص و پژوهشهای بیشتر است.

دیرینه خودنویس در اروپا و غرب

  در این که اولین مخترع  و آفریننده خودنویس در غرب  چه کسی  بوده بین محققان آنجا  اختلافات بسیاری  است که  ما در ادامه به موارد مختلف اشاره می نماییم : "دانیل اشونتر"20 مخترع آلمانی در کتابش موسوم به Deliciaae Physico - Mathematicae که در سال 1636 میلادی ( اواخر نیمه اول قرن یازدهم هجری) از آن پرداخته است به  قلمی اشاره نموده  که از دو  پر ساخته شده بود که یکی از پرها به عنوان مخزن بر ای  نگهداری جوهر در درونش مورد استفاده قرار می گرفت . به طوری که جوهر در درون محفظه به وسیله  چوب پنبه مهر و موم شده بود و جوهر از طریق سوراخ بسیار ریزی با فشار به نقطه نوشتن وارد می شد . در یادداشتی ، تاریخ نگار اهل مریلند 21 خانم هستر دورسی ریچاردسون22 (1933-1862) به مرجعی با این عنوان " سه خودنویس نقره ای به ارزش 15 شیلینگ"23 در انگلستان در زمان سلطنت چارلز دوم 24 "(1685-1649) ( نیمه دوم قرن یازدهم هجری)[در قدمت استفاده از خودنویس در اروپا ] استناد نموده است . همچنین  او در یادداشتی متعلق به سال 1734که  توسط "رابرت موریس" بزرگ تر 25در دفتر کل "رابرت موریس" کوچکتر26 نوشته شده بود ، چنین یافت  که او در آن زمان برای "یک خود نویس "در شهر "فیلادلفیا "27 بوده است 28. از سویی  برخی دیگر از پژوهشگران غربی قدیمی ترین خودنویس شناخته شده را که تا کنون موجود است از آن مخترعی فرانسوی به نام M.Bion می دانند که به وسیله او در سال 1702طراحی شده و تاریخ خورده است 29. دردائره المعارف ایتالیایی  Italiano cronologia storica به عنوان یک منبع اروپایی در رابطه با مخترعان خودنویس و سال اختراع آنها چنین تحقیق شده است : سال 1809 F.B. Foelsch [ مخترع انگلیسی] ، سال 1819J.Scheffer   [مخترع انگلیسی] ، سال 1830J.Perry  [مخترع انگلیسی] و نیز در سال 1884Lewis E. Waterman     [مخترع آمریکایی]  30. باید به مطلب قبلی اضافه کرد : در  25 ماه مه سال 1827 یک مخترع فرانسوی موسوم به "پتراچه  پوا نارو" 31 موفق به اختراع نخستین خودنویس با مخزن قابل تعویض جوهر شد 32 که ظاهرا دردایره المعارف ایتالیایی مذکور بدان  هیچ اشاره ای نشده است . به هر حال بین محققان غربی در اولین مخترع خودنویس و مخترعان بعدی  اختلافات بسیاری است چه بسا با تحقیقات بیشتر قدمت ساخت آن حتی به قبل از قرن هفدهم نیز  بازگردد .

دیرینه خودنویس در میان مسلمانان

آنچه از نتیجه پژوهش و غور در منابع دست اول و کهن اسلامی حاصل می شود این است که مسلمانان قرن ها پیش از ایده پردازی و ساخت خودنویس به وسیله مردمان اروپا به اختراع خودنویس به عنوان یک قلم پیشرفته دست یازیده  بودند . لذا بدین مناسبت به اقامه شواهدی چند در رابطه با این مدعا  توجه نمایید :

1. قلم مدعی(قرن سوم هجری)

ابوالفرج یوحنا مارغریغوریوس بن تاج الدین اهرون بن توما ملطی ملقب به "ابن العبری"دانشمند ،پزشک و سراسقف مسیحیان یعقوبی 33 متوفای 685 ﻫ . در شهر "ملطیه" ارمنستان دیده به جهان گشود. او نویسنده ای پرکار بود. بیشتر نوشته های او به زبان "سریانی"34 است که اغلب آثار دینی را شامل می شود. ابن العبری کتاب تاریخ خود را نیز به زبان سریانی نگاشت و آن را "محتونوت زونی " نامید که بخش نخست آن سرگذشت دولتها از عهد باستان تا سال 683 است که مشتمل بر ده دولت بزرگ است . کتاب " تاریخ مختصر الدول "  برگردان عربی همین بخش از کتاب اوست که اکنون مد نظر ماست . ما در اینجا به مناسبت موضوع می خواهیم از قلمی سخن به میان  آوریم که به جهت انتساب به فردی کذاب و مدعی مقام نبوت ،  آن را" قلم مدعی" می نامیم . داستان  و صفت آن را ابن العبری در کتاب خویش چنین ثبت و ضبط نموده است : در زمان خلافت مامون عباسی35 ( مطابق با  نیمه نخست قرن نهم میلادی) شخصی مدعی مقام نبوت و پیامبری  پیدا شد . او در مورد یکی از به اصطلاح معجزاتش ! به مامون و درباریانش گفت:"... و معی قلم شامی آخذه فاکتب به و یاخذه غیری فلاینطلق اصبعه..."(با من یک قلم شامی36 است که چون فقط خودم به دست می گیرم با آن می نویسم ولی چون دیگری همان قلم را به دست گیرد انگشتانش از کار می افتد... )(آنگاه مامون گفت: اینک آنچه را که ادعا می کنی انجام بده! و  او نیز انجام داد . حاضران همه گفتند : این از طلسمات37 است. مامون روز های زیادی با او  کلنجار رفت  تا این که او  اقرار  نمود و از دعوی پیامبری تبری جست و حیله ای را که در قلم به کار برده بود، فاش ساخت . آنگاه مامون به او هزار دینار بخشید. ) 38

بحث

این مدرک تاریخی از جهات علمی بسیار  قابل تامل است  اگر چه  ماهیت و عملکرد این قلم  عجیب  بر ما پوشیده  مانده  ولی آیا می توان گفت آن قلم نوعی از  قلم خود نویس بوده  و صاحب آن با استفاده از علم فیزیک و زیر مجموعه آن علم مکانیک  و با ترفند و حیله ای مرتبط با این علوم ، جوهر را  در زمانی که مخترعش می خواسته روان و در زمانی که دیگران قصد استفاده از آن را  داشته اند به نحوی مخرج جوهر را مسدود می ساخته است  ؟ این که انگشتان دست دیگران به هنگام استفاده از قلم از کار می افتادند چه  مفهومی می تواند داشته باشد؟ آیا مقصودی کنایی است یا خیر؟ از آنجایی که ساختار و طرز کار دقیق این قلم بر ما ناشناخته است پس آن را  نمی توان به جزم و یقین نمونه اولیه خودنویس قلمداد کرد. چون قطعیتی در این موضوع نداریم پس از بحث در صحت و اتقان منبع   مذکور صرفنظر می کنیم .

2.قلم معزی(قرن چهارم هجری)

ابوتمیم معد بن المنصور اسماعیل بن ابی القاسم سعید بن عبیدالله المهدی الفاطمی الحسینی العلوی العبیدی معروف به خلیفه المعز لدین الله از خلفا فاطمیان39 در قرن چهارم قلمی اختراع کرد که ما در اینجا آن را " قلم معزی" می نامیم و به جرات نمونه بارز ، تمام عیار و  اولیه  "خودنویس"  بوده است . معز لدین الله اولین شخص از خلفای فاطمی است که در مصر به پادشاهی رسید40. او در ابتدا پادشاه بر سرزمین های " افریقیه"41 و آن قسمت از سرزمین" مغرب" 42بود که برآن استیلا داشت43 . او شهر"قاهره" را بنا نهاد44 و بدین مناسبت است  که قاهره را " قاهره المعزیه" نیز گویند45 . معز لدین الله از خلفا شیعه46 و از نسل سادات فاطمی بود47 .او سرزمین مصر را بی هیچ منازعه و ضرب و طعنی در تصرف خود درآورد48 و همو مسجد جامع الازهر49 را پی افکند50 و به نوعی اولین دانشگاه جهان اسلام و اولین دانشگاه با تفکر شیعی را بنا نهاد. او فردی عاقل51، دوراندیش52، ادیب 53، جوانمرد54، بخشنده55، باوقار56، فاضل57، شجاع58، باگذشت59، کریم60، مردمی61 و خوش خلق 62 بود .  او اهل خون وخون ریزی نبود 63 و به جهت عدل و انصاف مورد ستایش بود 64. وی محرمات دین اسلام را بزرگ می داشت65 و به طور کلی به عدل و انصاف باز می گشت66. او خطبه خواندن بر بنی عباس را  از منبرهای سرزمین مصر قطع کرد و در عوض خطبه ها این چنین قرائت می شد : اللهم صل علی محمدالمصطفی و علی علی المرتضی و علی فاطمه البتول و علی الحسن و الحسین سبطی الرسول الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا اللهم و صل علی الائمه الطاهرین اباء امیرالمومنین67 (بارالها! بر محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه بتول و حسن و حسین دو نوه رسول درود فرست ! همان کسانی که ناپاکی را از ایشان زدودی و آنها را به معنای واقعی کلمه پاک نهاد قرار دادی! بارالها درود فرست بر امامان پاکیزه سرشت که پدران امیرالمومنین68[خلیفه ما] بوده اند!) و نیز در زمان معزلدین الله در خطبه های  نماز جمعه" ذکر فضائل اهلبیت (ع) "خوانده می شد و "بسم الله الرحمن الرحیم" به سنت شیعیان بلند و در نماز، سوره "جمعه" و "منافقین" و در اذان "حی علی خیرالعمل "  گفته و " قنوت" انجام می شد69.  در  آن زمان مکتب تشیع در شرق و غرب قدرت و شوکت یافته بود70. معزلدین الله عاقبت  در سال 365 ﻫ . 71 و در سن 46 سالگی دیده از جهان فرو بست72 و هنگامی که وفات یافت عده بسیاری از وفاتش متاسف شدند 73.مطلب مربوط به قلم اختراعی معز لدین الله  در کتاب" قاضی نعمان " به نام "المجالس و المسایرات" آمده است . قاضی ابوحنیفه نعمان بن ابوعبدالله محمد بن منصور بن احمد بن حیون تمیمی مغربی معروف به  قاضی نعمان  متوفای سال 363 ﻫ . (مطابق با نیمه دوم قرن دهم میلادی )بود . در تعیین دقیق مذهب او بین رجالیان اختلافات  بسیار است لکن آنچه از ظواهر ، قرائن ، افعال و آثار او برمی آید مذهب او به شیعه اسماعیلیه نزدیک تر بوده است . و ما در اینجا به جهت عدم تطویل این مقالت از بحث در اختلافات صرف نظر می نماییم  و الله علیم بذات الصدور . او در "المجالس" راجع به قلم اختراعی معز لدین الله چنین گزارش داده است :"قال القاضی النعمان بن محمد رضی الله عنه: ذکر الا مام المعزلدین الله علیه السلام القلم ، فوصف فضله ومز فیه بباطن العلم ثم قال : نرید ان نعمل قلما یکتب به بلا استمداد من دواه ، یکون مداده من داخله : فمتی شاء الانسان کتب بذلک ما شاء و متی شاء ترکه ، فارتفع المداد و کان القلم ناشفامنه ، یجعله الکاتب فی کمه او حیث شاء فلا یوثر فیه و لایرشح شی من المداد عنه و لایکون ذلک الا عندما یبتغی منه و یراد الکتابه به، فیکون اله عجیبه لم نعلم انا سبقنا الیها و دلیلا علی حکمه بالغه لمن تاملها و عرف وجه المعنی فیها.فقلت :و یکون هذا یا مولانا علیک السلام؟ قال : یکون ان شاء الله !فما مر بعد ذلک الا ایام قلائل حتی جاء الصانع الذی وصف له الصنعه ، به، معمولا من ذهب فاودعه المداد و کتب به فکتب ، و زاد شیئا من المداد علی مقدار الحاجه فامر باصلاح شی منه فاصلحه و جاء به فاذا هو قلم یقلب فی الید و یمیل الی کل ناحیته فلایبدو منه شی ء من المداد . فاذا اخذه الکاتب و کتب به کتب احسن کتاب ماشاء ان یکتب به . ثم اذا رفعه عن الکتاب امسک المداد. فرایت صنعه عجیبه لم اکن اظن انی اری مثلها و تبین لی فیه مثل حسن فی انه لایسمح بما عنده الا عند طلب ذلک منه و فیما یعود بالنفع مما جعل سببا له و لایجود لغیر متبغ و لا یخرج ما فیه الا لمن یجب اخراج ذلک له لمن یحب و لایخرج منه ما یضر فیلطخ ید من یمسکه او ثوبه او ما لصق به ، فهو نفع و لاضرر و جواد لمن سال و ممسک عمن لم یسال و مستغن بما فیه عن غیره ان یستمر  منه "74 (قاضی نعمان بن محمد (رضی الله عنه) گوید: امام معز لدین الله (علیه السلام) از قلم یاد کرد و به وصف برتری و فضیلت آن پرداخت و رمز باطنی دانش را در آن بیان نمود . آنگاه گفت : ما می خواهیم قلمی بسازیم که بدون استفاده از دوات 75 بنویسد و جوهرش در داخل آن باشد تا هر وقت که کسی خواست با آن بنویسد  با استفاده از آن بنویسد و زمانی هم که شخص  نخواست بنویسد آن را  کنار بگذارد و جوهرش بند آید و قلم گویی از جوهر خشک باشد تا نویسنده  بتواند آن را  در جیب خود یا هر جای دیگر که  می خواهد قرار دهد بی آن که  از جوهر خود  اثر یا لکه ای بر جای بگذارد . خروج  جوهرش فقط در زمانی باشدکه از آن بخواهد . البته چنین قلمی ابزاری شگفت انگیز است و تا آنجا که ما می دانیم کسی آن را نساخته  و این دلیل دانش و فرزانگی مطلق  آن کس خواهد بودکه به [اختراع] آن اندیشیده و  هدف از اختراعش را شناخته است .گفتم : ای  سرور ما ! بر تو درود باد! آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟! گفت : اگر خدا بخواهد  ممکن است ! چند روزی از این گفت و گو سپری نشده بود که صنعتگری آمد که  صفت و ویژگی آن قلم را بدو گفته بود . او آن را از طلا ساخته و جوهر آن را در مخزنی در قلم تعبیه نموده بود . آنگاه با آن نوشت  ولی جوهر آن بیش از اندازه نوشتن بود . پس معز دستور داد تا قسمتی از آن را اصلاح کنند آنگاه صنعتگر آن را آورد. اینک قلمی  ساخته شده بود که در دست می چرخید و به هر سویی که کج می شد جوهر از آن نمی ریخت . هنگامی که نویسنده آن را بر می داشت و با آن می نوشت بهترین نوشته را تحریر می نمود و تا زمانی که می خواست با آن بنویسد ، می نوشت و هر وقت منصرف می شد آن را از روی کاغذ و کتاب  بر می داشت و جوهر باز می ایستاد . پس من صنعت شگفت انگیزی را مشاهده کردم که گمان نمی کنم هرگز مانند آن را ببینم و آن برای من نیکو جلوه گری نمود زیرا چیزی را که در درون خود داشت جز در زمانی که از آن خواسته می شد ،  نمی بخشید و  جز به خواستارش به کس دیگری بخشش نمی کرد . چیزی را که در درون داشت جز برای کسانی که  باید بیرون می داد خارج نمی ساخت.این قلم  محتویات خود را جز  برای آنان که دوست داشته باشد بیرون نمی دهد و چیزی که زیان آور باشد خارج نمی کند . دست گیرنده خود یا جامه اش را نمی آلاید  پس این قلم تماما سودمند است و هیچ زیانی ندارد و به کسانی که آن را بخواهند بخشندگی کند و به کسی که طلبش ننماید امساک ورزد و با آنچه در درون خود دارد از کمک دیگران  بی نیاز است .)

بحث

بی گمان قلم معزی نمونه ای تمام عیار از خودنویس  و زاویه ای ناشناخته از شخصیت المعز فاطمی و خلاقیت اوست . تاریخ ساخت این خودنویس در  متن سابق  بیان نشده ولی از روی تاریخ وفات قاضی نعمان در 363 ﻫ .  (نیمه دوم قرن 10 میلادی) که در زمان حیات   المعز فاطمی بوده می توان دریافت که از  تاریخ ساخت این خودنویس بیش از 1069 سال سپری شده است . شایان ذکر است که این موضوع پراهمیت در مآخذ غربی نیز  بازتاب و شیاع یافته است 76.

صحت و اتقان

سه چیز اعتبار این خبر را افزوده است : اول آن که قاضی نعمان صاحب "المجالس" از مجالسان و منادمان دستگاه خلیفه المعز لدین الله بوده و آثار قلمی متعددی به رشته تحریر درآورده که از جمله آنها همین کتاب  معروف "المجالس و المسایرات و المواقف و التوقیعات" مذکور است که بیشتر جنبه تاریخی دارد او در این کتاب مسائل و وقایع علمی، سیاسی و اجتماعی مرتبط با چهار خلیفه نخست فاطمی  به خصوص معزلدین الله را مطرح نموده که همین امر نشانگر جایگاه رفیع و علو مقام او در بین خلفای فاطمی به خصوص المعز بوده است دوم آن که  او راوی اخبار و حدیث از پیامبر  (ص) و اهل بیت (ع) بوده  تا آنجا که کتاب "دعائم الاسلام" او از کتابهای مورد اعتماد و استناد شیعیان  محسوب می شود  و در بین اهل حدیث از وجاهت و منزلت خاصی برخوردار است  سوم آن که  او از شاهدان عینی این اختراع بوده است  لذا خبری که از نظر گذشت می تواند  از لحاظ وثاقت و صحت از درجه اعتبار ، ارج و عیار بالایی برخوردار باشد.        

3.قلم صاعدی(قرن پنجم هجری)

ابوالقاسم علی بن حسن بن هبه الله شافعی دمشقی معروف به" ابن عساکر" متوفای 571 ﻫ . از حافظان اخبار و تاریخ نگاران برجسته اسلامی در قرن ششم هجری محسوب می شود . او که در "دمشق"77 شام دیده به جهان گشود از محضر  اساتید و مشایخ بسیاری بهره برد و با نبوغی که از خود نشان داد در خردسالی اجازه نقل حدیث داشت . او برای کسب دانش به شهرهای فراوانی مسافرت نمود . از آثار او می توان به کتاب" فضل علی بن ابی طالب (ع)"،" فضل یوم عرفه"،" تاریخ مدینه دمشق"،" اخبارلحفظ القرآن"و ... اشاره کرد . اما آنچه در این مجال از آثار او برای ما قابل بحث است کتاب وزین و گرانسنگ" تاریخ مدینه دمشق حماالله و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها" است که از جامع ترین وکامل ترین کتابها در حوزه جغرافیای تاریخی و تراجم محدثان ، حافظان و بزرگان دیار  دمشق است . این کتاب در وضع چاپی هشتاد جلد و بسان نامش بسیار مفصل است . ابن عساکر در تاریخ خود در ترجمه یکی  از معاریف و اکابر دمشق  به نام "صاعد بن الحسن "به مطلب قابل توجهی اشاره کرده است که مرتبط با موضوع این گفتار است  اما پیش از ارائه این مطلب به این مهم تذکر داده می شود که متون و نصوص کتاب مذکور خصوصا در مورد همین مطلب در مخطوطات و به تعاقب در مطبعات و نسخ چاپی دارای تصحیفات ، تحریفات ، سقط و کمبود های بسیاری بود که در حد توان و فرصت به اصلاح آنها کوشیدیم تا به متن اصلی نزدیک تر باشد . ما در اینجا  نسخه چاپ " دارالفکر"  را مبنا قرار دادیم و اصلاحات را  (اعم از تصحیف ، تحریف و اسقاط ) برطبق آن  انجام داده ایم . مع الوصف او در تاریخش آورده است :"صاعد بن الحسن بن صاعد ابوالعلاء معروف بزعیم الدوله ،قدم دمشق و ذکره لنا ابوعبدالله بن الملحی فیمن اجتمع به بدمشق حدثنا ابوعبدالله  محمد بن  المحسن بن احمد بن الملحی _ من لفظه _ و کتبه  لی بخطه  قال : الامیر زعیم الدوله ابوالعلاء صاعد بن الحسن بن صاعد [کان] شاعرا غزیر الشعر مقتدرا علی النظم و النشر ، له معان حلوه  و الفاظ حسنه  عن جمیع ما یذکره و لم یکن  علمه بالعروض و النحو و اللغه یضاهی شعره ،وصل الی دمشق و قری (قرب) من  السلطان و لابس الدیوان ، و استقر قراره مده مقامه  فکان تغشاه و یمیل الی زیارته جماعه و تتاکد مودته لعصبه  ممیزه(تمیزه) و کان یغرب فی اشیاء یخترعها منها : [میحان] عمله یشیل الحجاره الثقال و قلم حدید للحف یملاه مدادا یخدم قریبا من شهر لا یجف و اشیاء من هذا الفن و عمل لشرف الدوله مسلم بن قریش فلکا  بالقابوسیه ( بالقادسیه ) فیه نحو( نجوم) و ممن( ما) یشبهها . . ." 78( ابو العلا ء صاعد بن حسن بن صاعد معروف به زعیم الدوله  از جمله کسانی است که به شهر دمشق آمد و ابو عبدالله بن ملحی79  از او و کسانی که با او در دمشق ملاقات داشتند، یادکرده است.  ابو عبدالله محمد بن محسن بن احمد بن ملحی [ سلمی] - عین لفظ  خودش - و نوشت برای من با خطش که گفت : امیر80 زعیم الدوله ابوالعلاء صاعد بن حسن بن صاعد شاعری بود که بسیار شعر می سرود و بر نظم و نثر اقتدار و تسلط داشت و در آنها معانی زیبا وشیرینی بود و هرچه که نقل کرده با الفاظ زیبا و نیکو  بوده است. هرچند دانش او در عروض 81و نحو 82و لغت83 با شعرش برابری نمی کرد. او به دمشق رسید و مقرب سلطان 84 و  ملابس و عهده دار دیوان85 شد و تا زمانی که آنجا بود بدین کار مشغول بود . همیشه جماعتی به دور او مشغول می شدند و به زیارتش علاقه مند بودند. دوستی او با گرو هی برجسته موکد بود . او اختراعات عجیب و غریبی داشت از آن جمله اند : میحان86(جرثقیل) که دستگاهی بود که سنگهای سنگین را بلند می کرد87 و یک نوع قلم آهنی ( خودنویس) در غلاف نی  که آن را از جوهر پر می کرد و نزدیک به یک ماه این جوهر خشک نمی شد . و همچنین چیزهایی از این فن و آسمان نمایی (پلانتاریوم )8 8 که برای شرف الدوله مسلم بن قریش89 در قادسیه 90  ساخت که در آن ستارگان و چیزهایی امثال آن بود . )

بحث

از معرفی گوشه ای از دستاوردهای علمی و ابعاد دیگر شخصیت صاعد  نیز در می یابیم که او یکی از دانشمندان  بلکه از نوابغ  نا شناخته جهان اسلام است . او شاعر ، اهل سیاست ، مهندس ،  عالم به دانش  مکانیک ، منجم و ... بوده است . از او دوکتاب در دست است یکی " التشویق التعلیمی" در زمینه علم هیئت و ستاره شناسی91 و دیگری " التشویق الطبی" که در باب طب نگاشته شده است 92 که وجهه طبیب بودن او را  نیز به ما  می نمایاند و از سوی دیگر از تاریخ تالیف آن در می یابیم که او  لااقل تا سال 464  ﻫ . ( مطابق با نیمه دوم قرن یازدهم میلادی) زنده بوده است93 .  صاعد  ظاهرا از اهل "رحبه"94 بوده 95و شوربختانه سال وفاتش مانند بسیاری از مجهولات دیگر از او  برای ما مبهم است و به شکلی ردپای او در تاریخ گم شده است اما خوشبختانه همین مختصر از یاد او که در حافظه دراز مدت تاریخ برای ما به یادگار مانده در شناخت عظمت و مرتبت علمی او کفایت می کند. لازم به ذکر است که مسلم بن قریش امیر و حاکم زمان صاعد از شیعیان بوده است96 و تقدیم داشتن برخی اختراعات از سوی صاعد به او  جایگاه دانش و دانشمندان  در نزد  این امیر شیعی برای ما بیشتر معلوم می شود.   چنانکه آوردیم در متون چاپی که در ایران بررسی نمودم تصحیف و سقط وجود دارد به جهت تحقیق و  بررسی بیشتر این موضوع در بین  برخی محققان عرب، عبارتی یافتم که اشاره به اختراع شگفت انگیز دیگری از صاعد داشت . برای مثال پژوهشگری   ضمن معرفی صاعد و اختراعاتش آورده است : "... و صوره شخص من حدید ینفخ النار عده ساعات ،هکذا ذکرها المورخون بدون ایه معلومات تفصیلیه اخری"97 (و از دیگر اختراعات صاعد ،چهره انسانی بود از جنس آهن که  به مدت چند ساعت از خود آتش می دمید.این مطلب را تاریخ نگاران بدون هیچ اطلاعات تفصیلی دیگری چنین ذکر کرده اند) . آیا  نسخه و کتابت کامل تری از تاریخ مدینه دمشق هست  که این عبارت درآن وجود دارد ؟ یا از کتابی دیگر نقل شده است ؟  اما آنچه  که با استفاده از متن ابن عساکر  در این پژوهش و کنکاش برای ما مهم است این است که صاعد  نیز از جمله نخستین مخترعان خودنویس بوده که ما  در این جا قلم او را " قلم صاعدی" می نامیم . . در مورد  این که جوهر خود نویس او تا یک ماه خشک نمی شده  است  باید گفت  که این امر می تواند به دو جنبه  فیزیکی و شیمیایی  در آن ابزار باز گردد یکی بسته بندی قلم و دیگری حلال جوهر آن و به طور کلی باید اذعان نمود که همه اختراعات او  مثل جرثقیل ، پلانتاریوم ، خودنویس و ... از زمان خودش جلوتر و  فراتر بوده اند  که این از سویی نمودار نبوغ و دانش بی بدیل او و از سوی دیگر بیانگر رشد و بالندگی جامعه اسلامی در آن ازمنه بوده است.

صحت و اتقان

دو چیز اعتبار این خبر را افزوده است :  اول آن که ابن عساکر به خط ابن الملحی مذکور این خبر را اخذ و نقل نموده  است و همو انسان ادیبی بوده که افراد فرهیخته و دانشمند  را  همچون "صاعد"که به دمشق آمده بودند از نزدیک ملاقات کرده  و به خط خودش برای ابن عساکر این مطلب و مطالبی از این دست را نوشته است  و  ابن عساکر نیز به زمان صاعد نزدیک بوده  و بر اخبار و وقایع  نزدیک به زمان خود  اشراف نسبی داشته و این خبر را  با یک واسطه نقل کرده است . دوم آن که ابن عساکر از راویان اخبار و روایات پیامبر (ص)   و بعضا اهل بیت (ع) بوده و امید است که در این مبحث به راستی گفتار بیاراسته و متخلق باشد . با این بیان احتمال ضریب قطعیت و صدقیت مطلب بسیار زیاد است پس می توان برای این خبر وثاقت و درجه اعتبار بالایی را در نظر گرفت.

برآیند

هرچند صاعد بن حسن رحبی با معز فاطمی از بعد زمانی یک قرن فاصله داشت  لکن در اندیشه  اختراع خودنویس با او توارد داشته است و  باید گفت که هر دو در منش و روش ساختن خودنویس با یکدیگر هم افق بوده اند  و این بسیار قابل توجه است که در آن ادوار ،  دانشمندان و  اندیشمندان  جامعه اسلامی با چنین دیدی به قلم می نگریستند. مع الوصف  با مواردی که ذکر شد دریافتیم مسلما نان بیش از هزار سال پیش به اختراع قلم خودنویس با آن کیفیات  و خواص  بدیع  موفق و سزاوار گردیدند و این از مسلمانانی  که طبق آموزه های اکید پیامبر بزرگ اسلام (ص) آموختن دانش  را برخویش   فریضه و واجب  می دانستند98 چیز  عجیب و غیر منتظره ای نیست .

*سید مرتضی میرسراجی

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 7:41 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6158501
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی