به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد.

 
خبرگزاری فارس: شکرگزارى؛ واکنش فطرى به نعمت‏ ها

 

 

چکیده

این مقاله به بحث از ضرورت شکرگزارى در برابر نعمت‏هاى بى‏کران الهى مى‏پردازد. انسان مؤمن بایسته است در برابر نعمت‏هاى الهى، همواره شاکر باشد. همچنان‏که در برابر هدیه یا خدمتى که دیگرى به ما مى‏کند، لبخند رضایت زده و خشنود مى‏شویم، در برابر نعمت‏هاى بى‏منت و منتهاى الاهى شکرگزار باشیم. شکرگزارى از جهت زبانى، جوارحى، جوانحى، عبادت و بندگى خدا و نیز ابراز خشنودى و انجام تکلیف الاهى و... صورت گیرد. براى تقویت روحیه شکرگزارى خواندن ادعیه ماثور مى‏تواند بسیار راهگشا باشد.

کلیدواژه ‏ها: دعا، شکرگزارى، نعمت‏هاى الاهى.

 

بهره ‏مندى از نعمت‏ ها و واکنش ‏هاى روانى و رفتارى انسان

پس از آنکه انسان دریافت که خداوند نعمتى را در اختیارش نهاده و نیازش را برآورده ساخته است، به طور طبیعى واکنش‏ها و حالات خاص روانى در وى پدید مى‏آید. اگر چیزى در اختیار انسان قرار گیرد که اثر و فایده فورى داشته باشد، مثلاً آب خنکى در اختیار فرد تشنه‏اى قرار گیرد و او توجه داشته باشد که خداوند آن نعمت را به او عطا کرده است، از نوشیدن آن آب و بهره بردن از آن نعمت لذت مى‏برد. به دنبال احساس لذت، احساس سرور و شادمانى و حالت انبساط خاصى در وى پدید مى‏آید که بى‏تردید این احساس، غیر از لذتى است که ابتدائا از آشامیدن آب خنک پدید مى‏آید.

در پى این حالت انبساط و سرور، انسان گشاده‏رو مى‏گردد و با روى باز با دیگران برخورد مى‏کند و با آنان سخن مى‏گوید. در مقابل، کسى که نعمتى را از دست داده، حالت انقباض و گرفتگى در او پدید مى‏آید و مغموم و ناراحت مى‏گردد و حال و حوصله سخن گفتن با دیگران را نیز ندارد.حالت سومى که به هنگام برخوردارى از نعمت به انسان دست مى‏دهد، حالت رضایت و خشنودى از خداوند و یا کس دیگرى است که چیزى را در اختیار انسان نهاده است.

وقتى کسى به دیگرى خدمتى مى‏کند و نیازى از او برطرف مى‏سازد، علاوه بر التذاذ و انبساط خاطر در فردى که نیازش برطرف شده، وى نسبت به کسى که به او خدمت کرده و نیازش را برطرف ساخته، احساس خوشایندى پیدا مى‏کند که به آن احساس رضایت گفته مى‏شود. برخلاف آن دو حالت و احساس قبلى که متعلق نداشتند، این احساس و حالت نسبى است و متعلق دارد و متعلق آن کسى است که چیزى را در اختیار انسان قرار داده و نیازى را از او برطرف ساخته است.

این احساسِ رضایت، فطرى و طبیعى است و در انسان‏هایى که بر مدار انسانیت هستند پدید مى‏آید. در پى این حالت، انسان نسبت به کسى که خدمتى به او کرده و متناسب با ارزش آن خدمت، حرمت خاصى را منظور مى‏دارد.پس از آنکه احساس احترام نسبت به کسى که خدمتى به انسان کرده پدید آمد، انسان مى‏کوشد که آن احساس احترام درونى را به وسیله جوارح و اندام خود بروز دهد و متناسب با آداب و رسوم عرف و جامعه خود و به انحاى گوناگون، افراد آن حالت را بروز مى‏دهند. اولین واکنش رفتارى در مقام سپاسگزارى و قدردانى از دیگران، سپاس و تشکر به وسیله زبان است.

این اولین واکنش رفتارى در برابر خدمتى است که به انسان شده است. پس از آن، متناسب با آداب و رسوم جوامع گوناگون، حرکت‏ها و رفتار خاصى به عنوان قدردانى و سپاسگزارى انجام مى‏پذیرد. برخى در این مقام، دست بر سینه مى‏نهند؛ برخى از مردم و جوامع سرشان را خم مى‏کنند و برخى از مردم کف دو دست را در مقابل سینه روى هم مى‏گذارند، و برخى تا زانو خم مى‏شوند. در شرع مقدس نیز نهایت ادب و حالت قدردانى و سپاس از خداوند، افتادن بر خاک و نهادن صورت بر آن محقق مى‏گردد.

امام صادق7 در این‏باره فرمودند: «إِذَا ذَکرَ أَحَدُکمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکرا لِلَّهِ. فَإِنْ کانَ رَاکبا فَلْینْزِلْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ، وَإِنْ لَمْ یکنْ یقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ، وَإِنْ لَمْ یقْدِرْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى کفِّهِ ثُمَّ لْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیهِ»؛1 هرگاه یکى از شما نعمت خداوند را به یاد آورد، باید براى شکرگزارى از خدا چهره روى خاک نهد و اگر سوار است، باید پیاده شود و چهره روى خاک گذارد و اگر از بیم شهرت نتواند پیاده شود، چهره روى کوهه زین گذارد، و اگر نتواند چهره بر کف دست گذارد. سپس خدا را بر نعمتى که به او داده حمد کند.

بر اساس این روایت، علاوه بر شکر زبانى در قبال نعمت‏هاى خدا، ادب شرعى و ادب عبودیت ایجاب مى‏کند که وقتى انسان به یاد نعمت خدا مى‏افتد، به خاک افتد و صورت خود را بر خاک بگذارد. علاوه براین، فراتر از آن، یکى از نمودها و مظاهر برجسته شکرگزارى از خداوند این است که انسان از نعمت خدا استفاده شایسته ببرد و آن نعمت را در مسیرى که مطلوب و مورد رضایت خداوند است، به کار گیرد.

وقتى انسان مى‏نگرد که خداوند نعمتى را در اختیار او نهاده که استفاده به‏جا و شایسته از آن، نتایج همیشگى و دایمى در پى دارد، عقل سلیم حکم مى‏کند که از آن نعمت، استفاده صحیح و مطلوبْ صورت پذیرد و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، تا ضرر و خسارتى متوجه انسان نگردد. وقتى فردى چیزى را در اختیار ما مى‏نهد، در درجه اول انتظار دارد که از آن سوءاستفاده نکنیم، بلکه به گونه‏اى از آن استفاده کنیم که نفعى نیز عاید او شود. مثلاً وقتى کسى لباس زیبایى به ما هدیه مى‏دهد انتظار دارد که ما آن را بپوشیم تا او ببیند و لذت ببرد.

طبیعى است که خداوند در قبال نعمتى که به ما داده، به دنبال نفع و لذتى نیست؛ زیرا او غنى و بى‏نیاز است. پس او از ما مى‏خواهد که از نعمتش سوءاستفاده نکنیم و از نعمت‏هاى او بخصوص نعمت‏هاى معنوى، چون عقل، در مسیر رسیدن به تکامل و سعادت ابدى‏مان بهره‏بردارى کنیم. به عبارت دیگر، خداوند از ما مى‏خواهد که نعمتش را در راه حرام و معصیت به کار نبندیم و آن را در جهت عبادت ‏و اطاعت ‏خدا و تکامل ‏خودمان ‏به ‏کار گیریم.

اگر کسى نعمت خدا را در راه حلال و مباح به کار گیرد و آن را در راه حرام و معصیت به کار نگیرد تا گرفتار عذاب و کیفر الاهى گردد و به تعبیر دیگر، نعمت خدا را به نقمت تبدیل نکند و کفران نعمت نداشته باشد، مرتبه‏اى از شکر نعمت خدا را به جا آورده است. اما اگر علاوه بر استفاده حلال و مباح از نعمت الاهى، آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد، مرتبه بالاترى از شکر خدا را به جا آورده است.

آن‏گاه با توجه به مراتب عبادات بندگان، که پایین‏ترین مرتبه آن عبادت از ترس آتش جهنم است و مرتبه بعدى عبادت به جهت نیل به ثواب و پاداش است و مرتبه عالى و نهایى آن عبادت براى تحصیل رضوان الاهى و نیل به قرب معبود مى‏باشد، هرچه انگیزه انسان در عبادت خدا فراتر رود، مرتبه شکرگزارى انسان از نعمت الاهى نیز افزایش مى‏یابد.

با توجه به آنچه گفته شد، در قبال نعمتى که خداوند در اختیار انسان مى‏نهد، اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد، سومین مرتبه آنکه نعمت خدا را در راه گناه و معصیت مصرف نکند، چهارمین مرتبه شکر نعمت این است که آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد و در این مرتبه هرچند قصد و نیت او در عبادت خالصانه‏تر و کامل‏تر باشد، به مرتبه عالى‏ترى از کمال و شکرگزارى خدا نایل مى‏گردد.

 

راهکار پیدایش انگیزه شکرگزارى در انسان

گاهى انسان انگیزه سپاسگزارى و شکرگزارى از خداوند را ندارد. از این‏رو، این سؤال مطرح مى‏شود که چگونه انگیزه شکرگزارى از خداوند در انسان پدید مى‏آید؟ گرچه انسان فطرتا به کسى که نعمتى را در اختیارش نهاده احترام مى‏گذارد و از او تشکر مى‏کند، اما گاهى انسان توجه ندارد که نعمت‏هایى را که دارد خداوند در اختیار او نهاده است. ثانیا، اگر توجه هم داشته باشد، گرفتارى‏ها و مشکلات مانع شکرگزارى از خداوند مى‏گردد. یا آنکه در مقام شکرگزارى به گفتن «الحمدللّه» یا «شکرا للّه» بسنده مى‏کند و مراتب کامل شکرگزارى از نعمت‏هاى خدا را به جا نمى‏آورد. پاسخ این است که براى یافتن انگیزه جهت انجام هر کار اختیارى، باید به منافع آن کار اندیشید که اگر منافع و نتایج آن کار براى انسان ارزشمند و مهم باشند، انسان به انجام آن اقدام مى‏ورزد.

صرف‏نظر از موانعى که ممکن است در انجام کار خیر به وجود آید، در شرایط طبیعى و عادى، عدم باور و عدم توجه به منافع کار خیر یا غفلت از آنها موجب مى‏گردد که انسان به انجام کار خیرْ مبادرت نورزد. پس براى ایجاد انگیزه جهت انجام کار خیر و از جمله شکرگزارى از خداوند، در مرحله اول انسان باید به منافع و فواید آن کار توجه کند. اولین فایده توجه به نعمت‏ها براى انسان و حتى براى کسى که اعتقادى به دین ندارد، این است که از داشتن آنها لذت مى‏برد و احساس خشنودى و رضایت مى‏کند.

در هر حال، وقتى انسان به دارایى‏ها و امکانات خود توجه مى‏کند، احساس شادمانى و رضامندى مى‏کند. صرف‏نظر از اینکه ما به خداوند ایمان داریم و معتقدیم که وجود و جوارح و اعضاى بدن ما از خداست و خداوند به تدبیر آنها مى‏پردازد، اگر به اعضاى بدن خود، نظیر گوش و چشم خود بنگریم، درمى‏یابیم که چه سرمایه‏هاى کلانى در اختیار ماست و قدر آنها را نمى‏دانیم. اگر چشم کسى کور شود حاضر است همه ثروت خود را بدهد تا چشمش بینا گردد. یا اگر قلب، کبد و دیگر اعضاى او آسیب ببیند، از صرف هر هزینه‏اى براى به دست آوردن سلامتى آنها دریغ نمى‏ورزد. حال وقتى انسان به این سرمایه‏هاى بزرگى که خداوند به رایگان در اختیارش‏نهاده‏است،مى‏اندیشد،احساس‏شادمانى‏ورضایت مى‏کند و وجود پاره‏اى از کمبودها او را نگران نمى‏سازد.

فایده دیگر توجه به نعمت‏ها این است که انسان درمى‏یابد که محبوب کسى است که آن نعمت‏ها را در اختیارش نهاده است. یکى از بزرگ‏ترین نیازهاى روانى انسان محبوب گشتن در نزد دیگران است. در روان‏شناسى ثابت شده است که اگر انسان در شرایطى قرار گیرد که احساس کند هیچ‏کس او را دوست ندارد و از چشم همگان افتاده است، در بدترین وضعیت روحى، که کمتر براى کسى رخ مى‏دهد قرار مى‏گیرد و ممکن است در آن شرایط دیوانه شود یا ممکن است اقدام به خودکشى کند. پس نیاز به دوست داشتن، یک نیاز ضرورى روانى است.

وقتى انسان دریابد که چون خداوند او را دوست مى‏دارد، آن‏همه نعمت را رایگان در اختیارش نهاده، اطمینان‏خاطر و آرامش روحى پیدا مى‏کند و به شکر نعمت‏هاى الاهى مى‏پردازد. آن‏گاه وقتى انسان توجه مى‏کند که ممکن است آن نعمت‏ها از بین بروند، اما اگر شکر آنها را به جا آورد دوام پیدا مى‏کنند، انگیزه او براى شکرگزارى تشدید مى‏گردد. همچنین وقتى درمى‏یابد که با شکرگزارى از خدا، نه فقط نعمت دوام پیدا مى‏کند، بلکه آن نعمت افزایش مى‏یابد و کامل‏تر مى‏گردد. همچنین وقتى دریابد که با شکرگزارى از خدا، خداوند ثواب و نعمت‏هاى ابدى اخروى را در اختیارش مى‏نهد، با همه وجود درصدد شکرگزارى از نعمت‏هاى الاهى برمى‏آید.

نعمت‏هاى دنیوى که انسان به آنها دل مى‏بندد و مثلاً وقتى نعمت سلامتى او در خطر قرار مى‏گیرد، با صرف هر هزینه‏اى مى‏کوشد که سلامتى خود را باز یابد، زودگذر هستند. بالاخره، روزى مى‏رسد که همه آن نعمت‏ها و از جمله نعمت عمر از انسان ستانده مى‏شود. اما نعمت‏هاى اخروى ابدى و جاودانه و از نظر کیفیت و تأمین نیازهاى معنوى انسان و جلب شادمانى و رضامندى انسان نیز قابل مقایسه با نعمت‏هاى دنیوى نمى‏باشند. از این نظر، جا دارد که انسان اهتمام بیشترى براى کسب نعمت‏هاى معنوى و ابدى پیدا کند و یکى از راه‏هاى جلب آن نعمت‏ها، شکرگزارى از خداوند است. پس غفلت از نتایج شکرگزارى خدا عامل اصلى نداشتن انگیزه براى شکرگزارى است.

علاوه بر این، توجه به نعمت‏هاى الهى ایجاب مى‏کند که انسان از روى سپاسگزارى و ادب اسلامى و با خشوع و خضوع سر بر خاک بگذارد. این عمل که با انگیزه شکرگزارى از خداوند انجام پذیرفته، عبادت خالصانه محسوب مى‏گردد. جا دارد که به واکاوى انگیزه چنین عبادتى بپردازیم. آن انگیزه مى‏تواند امید به دوام و افزایش نعمت باشد، و مى‏تواند انگیزه آن احساس تکلیف و محبوب بودن آن عبادت در نزد خدا باشد، بدون چشمداشت افزایش و دوام نعمت و حتى ثواب و پاداش اخروى.

بسیارى از مردم با انگیزه رسیدن به ثواب و پاداش به عبادت مى‏پردازند. اگر از آنان سؤال شود که چرا عبادت مى‏کنید؟ مى‏گویند: براى کسب پاداش و ثواب و رهایى از آتش جهنم. اما انگیزه کسانى که به تعالى و کمال دست یافته‏اند و توانسته‏اند نیت و رفتارشان را براى خداوند خالص گردانند، احساس تکلیف و جلب رضایت خداوند است. اگر خداوند پاداشى به آنها عطا نکند هم به عبادت و شکرگزارى از خداوند مى‏پردازند. آنان خود را مدیون خداوند و نعمت‏هاى او مى‏دانند و تا شکرگزارى نکنند آرامش نمى‏یابند و حداقل با شکرگزارى از خداوند مى‏کوشند که در حد توانْ دَین خود را به خداوند ادا کنند.

در روابط بین مردم نیز مشاهده مى‏شود که وقتى کسى خدمتى به همنوع خود مى‏کند، کسى که خدمت را دریافت کرده، خود را رهین کسى مى‏یابد که به او خدمت کرده و مى‏کوشد که حداقل با زبان به جبران آن خدمت و سپاسگزارى بپردازد و با تشکر و عذرخواهى مى‏کوشد از بار مسئولیت و دَین خود بکاهد. اگر به واکاوى این سطح از انگیزه نیز بپردازیم، درمى‏یابیم که در آن به نوعى توجه به خویش نهفته است؛ زیرا احساس ناراحتى از عدم شکر نعمت و در نتیجه، آرامش و اطمینان یافتن دل و وجدان محرک شکرگزارى گردیده است. اما دوستان خاص خدا که به عالى‏ترین مراتب کمال و اخلاص راه یافتند، چنان غرق در عظمت، محبت و ولایت الهى هستند که خود را فراموش مى‏کنند و انگیزه‏هاى نفسانى، محرک آنان براى عبادت خداوند نمى‏گردد.

 

نقش ادعیه در تقویت روحیه شکرگزارى از خدا

به هر حال، انسان حتى براى جلب بیشتر نعمت و دوام آن و نیل به ثواب اخروى هم که شده، باید به شکرگزارى خداوند بپردازد. چنان‏که گفتیم درک ضرورت سپاس و شکرگزارى از خداوند، متوقف بر شناخت نعمت‏هاى خداست. روشن است که انسان از درک گستره نعمت‏هاى خداوند عاجز است و حتى اگر ما تمام وقت خود را به شکرگزارى بپردازیم، نمى‏توانیم حق سپاس از همه نعمت‏هاى خدا را به جا آوریم. پس براى اینکه ناسپاسى و کفران نعمت نکرده باشیم، باید در حد امکان قدرى از وقت خود را در شبانه‏روز به شکر نعمت‏هاى خدا اختصاص دهیم.

بهتر است که هر چند روز دعاهایى را که مربوط به شکر نعمت‏هاى خداست بخوانیم. نظیر مناجات شاکرین و دعاى دیگرى که در صحیفه سجادیه درباره شکر وارد شده و در آن به کوتاهى در اداى شکر خدا اعتراف شده است. در این‏باره از بهترین و مؤثرترین دعاها، که در آن کرارا از نعمت‏هاى خدا یاد شده است و بزرگان تأکید دارند که آثار دنیوى و معنوى فراوانى دارد، دعاى جوشن صغیر است که شایسته است انسان هفته‏اى یک‏بار و لااقل ماهى یک‏بار آن دعاى شریف را بخواند، تا بدین‏وسیله به یاد نعمت‏هاى بزرگى بیفتد که گاهى انسان از آنها غافل مى‏گردد.

در فرازى از آن دعاى شریف آمده است: «اِلهى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى کرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ...»؛2 خدایا، چه‏بسا بنده‏اى که شب و روزش مى‏گذرد، در حالى‏که با خطر مرگ مواجه است و دل‏تنگ و اندوهناک است و مرگ را که بدن‏ها از آن لرزان و دل‏ها از آن ترسان مى‏باشند، به چشم مى‏نگرد و من از این بلاها مصون هستم... خدایا، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش با بیمارى سخت و درد و رنج مى‏گذرد و فریاد مى‏کند و با غم و اندوه در بستر بیمارى به خود مى‏پیچد، نه گریزگاهى مى‏یابد و نه خوراک و نوشیدنى بر او گوارا مى‏گردد.

من با تندرستى و سلامت بدن و آسودگى و آسایش زندگى مى‏کنم؛ همه اینها از فضل و کرم توست... خدایا، چه‏بسا بنده‏اى که شب و روزش با ترس و هراس و اضطراب سپرى مى‏گردد و بیمناک از دشمن به هر سو مى‏گریزد و در هر سوراخى مى‏خزد و در پى دخمه‏اى است که در آن پنهان شود و زمین با همه فراخى و گستردگى بر او تنگ گشته و چاره‏اى نمى‏یابد و پناه و جایگاهى ندارد، و من از همه این رنج و بلاها ایمن و آسوده خاطر و سلامت هستم.

در ادامه دعا آمده است: «اِلهى وَسَیدى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکبَّلاً فِى الْحَدیدِ بِاَیدِى الْعُداةِ...»؛3 خدایا و سید من، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش سپرى گردد، در حالى‏که دشمن غل و زنجیر بر او افکند و بدو رحم نکند و جدا از کسان و فرزندان و دور از برادران و وطن به سر برد. هر ساعت در انتظار آن است که او را چسان خواهند کشت و چگونه بدنش را قطعه قطعه مى‏کنند، و من از این بلاها محفوظ و سالم هستم...

خدایا، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش در میدان جنگ مى‏گذرد و با رنج و سختى و دشمن روبه‏روست و از هر طرف دشمنان با شمشیر و نیزه و تیر و سنان او را احاطه کرده‏اند و او در میان آهن و فولاد و با نعره و فریاد و در نهایت، رنج و گرفتارى مى‏کوشد، اما چاره و گریزگاهى نمى‏یابد. بدنش زخم فراوان برداشته و در خونش در زیر سم اسبان و پاهاى جنگجویان غوطه‏ور گشته و آرزوى جرعه‏اى آب و یا دیدار مجدد زن و فرزندان را مى‏کشد و به خواسته‏اش نمى‏رسد و جان مى‏سپرد و من از این بلاها و رنج‏ها محفوظ و سالم مى‏باشم.

 

ضرورت شکرگزارى از نعمت حکومت اسلامى

در مقام شکرگزارى گاهى انسان به اجمال و یکجا شکر همه نعمت‏هاى خداوند را به جا مى‏آورد، ولى شایسته‏تر آن است که نعمت‏هاى خدا دسته‏بندى شوند و به تفصیل هر بخش از نعمت‏ها نام برده شوند و شکر آنها به جا آورده شود. مثلاً انسان جداگانه نعمت‏هاى موجود در بدن، نعمت‏هاى روانى و روحى، نعمت ایمان و هدایت، نعمت خانواده، نعمت فرزند سالم مؤمن، نعمت خویشان، نعمت رفیق شایسته و نعمت استاد را در ذهنش مرور کند و یا بر زبان آورد و در قبال هریک از آنها خداوند را شکر گزارد.

همچنین به نعمت‏هاى اجتماعى، بخصوص نعمت حکومت اسلامى که در رأس آن نایب امام زمان (عج) قرار گرفته، توجه یابد و به پاس این نعمت بزرگْ حمد و سپاس خداوند را به جا آورد. نعمتى که در سایه آن برکات فراوان مادى و معنوى و عزت و سرفرازى نصیب ما گشته است و ما با کمال آسایش و بدون مزاحمت در کشور اسلامى خود و در نظام ولایت فقیه مى‏توانیم به وظایف دینى و اجتماعى خود بپردازیم.

در دوران حکومت پهلوى و حاکمیت رژیم ستم‏شاهى، وضع به گونه‏اى بود که دانشجویان مذهبى جرئت نداشتند در محیط دانشگاه نماز بخوانند، چون مورد استهزا و تمسخر دیگران قرار مى‏گرفتند. حتى کارگزاران آن نظام درصدد بودند که در محیط دانشگاه حجاب را ممنوع سازند. محیط شهر و اجتماع فاسد و آلوده بود. مراکز فساد، قمارخانه‏ها و مغازه‏هاى مشروب‏فروشى فراوان بود، شمار مشروب‏فروشى‏ها بسیار بیشتر از کتاب‏فروشى‏ها بود.

تا اینکه با مجاهدت‏هاى رهبر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى قدس‏سره و پیروان صادق ایشان، آن نظام سرنگون گشت و حکومت اسلامى جایگزین آن گردید و مراکز فساد تعطیل شد و فرهنگ اسلامى گسترش یافت و مردم در کمال آسایش و امنیت به وظایف فردى و اجتماعى خود مى‏پردازند. ما باید این حکومت و نظام اسلامى را که با رهبرى داهیانه حضرت امام، و جان‏فشانى‏هاى شهیدان سرفراز به وجود آمده، مقایسه کنیم با دولت‏ها و حکومت‏هایى که در همسایگى کشور ما قرار دارند و یا سایر حکومت‏هایى که غرق فساد هستند و مسئولان آن حکومت‏ها به فکر عیاشى و خوش‏گذرانى و انباشت ثروت و سرمایه و سوءاستفاده از درآمدهاى ملى مى‏باشند.

بنگریم به شرایط ناامن کشورهاى افغانستان و عراق که هر روز عده‏اى هدف بمباران‏ها و عملیات انتحارى قرار مى‏گیرند و جانشان را از دست مى‏دهند و فرصت زندگى همراه با امنیت و رشد اقتصادى از مردم گرفته شده است. ما باید خداوند را سپاس گوییم که در مملکتى به سر مى‏بریم که امنیت حاکم بر آن در دنیا بى‏نظیر است.چندى پیش چند نفر مسیحى ساکن در یکى از کشورهاى غربى، که مدتى براى کسب معارف اسلامى در قم به سر بردند، در مصاحبه با خبرنگاران گفتند که ایران از امنیت بسیار بالایى برخوردار است. ما در هیچ کشورى چنین امنیتى را مشاهده نمى‏کنیم.

آنان گفتند که در کشور ما که از کشورهاى بسیار پیشرفته به شمار مى‏آید، زن‏ها جرئت نمى‏کنند که پس از غروب آفتاب از خانه خارج شوند و در خیابان‏ها قدم زنند. چندى پیش در روزنامه خواندم که در کشور آلمان رانندگان زن براى اینکه مورد تجاوز قرار نگیرند، مجسمه نیم‏تنه انسانى را در کنار خود قرار مى‏دهند، تا افراد فاسد تصور کنند آن رانندگان زن همراه دارند و از فکر تجاوز به آنها منصرف گردند. بنگرید با اینکه در کشورى چون آلمان همه لذت‏هاى مادى و حیوانى فراهم است، اما چون خوى حیوان‏صفتى و شهوت‏پرستى افراد فاسد سیرى‏ناپذیر است، از آن لذت‏هاى حیوانى که در اختیارشان قرار دارد، سیر نمى‏گردند و به فکر تجاوز و تعرض جنسى به دیگران مى‏افتند. در نتیجه، امنیت جنسى و روانى جامعه را سلب مى‏گردانند.

پی نوشت ها:

1ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 98، ح 25.

2ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان، دعاى جوشن صغیر.

3ـ همان.

منبع:ماهنامه معرفت شماره 167

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:32 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5828587
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی