اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد.
چکیده این مقاله به بحث از ضرورت شکرگزارى در برابر نعمتهاى بىکران الهى مىپردازد. انسان مؤمن بایسته است در برابر نعمتهاى الهى، همواره شاکر باشد. همچنانکه در برابر هدیه یا خدمتى که دیگرى به ما مىکند، لبخند رضایت زده و خشنود مىشویم، در برابر نعمتهاى بىمنت و منتهاى الاهى شکرگزار باشیم. شکرگزارى از جهت زبانى، جوارحى، جوانحى، عبادت و بندگى خدا و نیز ابراز خشنودى و انجام تکلیف الاهى و... صورت گیرد. براى تقویت روحیه شکرگزارى خواندن ادعیه ماثور مىتواند بسیار راهگشا باشد. کلیدواژه ها: دعا، شکرگزارى، نعمتهاى الاهى. بهره مندى از نعمت ها و واکنش هاى روانى و رفتارى انسان پس از آنکه انسان دریافت که خداوند نعمتى را در اختیارش نهاده و نیازش را برآورده ساخته است، به طور طبیعى واکنشها و حالات خاص روانى در وى پدید مىآید. اگر چیزى در اختیار انسان قرار گیرد که اثر و فایده فورى داشته باشد، مثلاً آب خنکى در اختیار فرد تشنهاى قرار گیرد و او توجه داشته باشد که خداوند آن نعمت را به او عطا کرده است، از نوشیدن آن آب و بهره بردن از آن نعمت لذت مىبرد. به دنبال احساس لذت، احساس سرور و شادمانى و حالت انبساط خاصى در وى پدید مىآید که بىتردید این احساس، غیر از لذتى است که ابتدائا از آشامیدن آب خنک پدید مىآید. در پى این حالت انبساط و سرور، انسان گشادهرو مىگردد و با روى باز با دیگران برخورد مىکند و با آنان سخن مىگوید. در مقابل، کسى که نعمتى را از دست داده، حالت انقباض و گرفتگى در او پدید مىآید و مغموم و ناراحت مىگردد و حال و حوصله سخن گفتن با دیگران را نیز ندارد.حالت سومى که به هنگام برخوردارى از نعمت به انسان دست مىدهد، حالت رضایت و خشنودى از خداوند و یا کس دیگرى است که چیزى را در اختیار انسان نهاده است. وقتى کسى به دیگرى خدمتى مىکند و نیازى از او برطرف مىسازد، علاوه بر التذاذ و انبساط خاطر در فردى که نیازش برطرف شده، وى نسبت به کسى که به او خدمت کرده و نیازش را برطرف ساخته، احساس خوشایندى پیدا مىکند که به آن احساس رضایت گفته مىشود. برخلاف آن دو حالت و احساس قبلى که متعلق نداشتند، این احساس و حالت نسبى است و متعلق دارد و متعلق آن کسى است که چیزى را در اختیار انسان قرار داده و نیازى را از او برطرف ساخته است. این احساسِ رضایت، فطرى و طبیعى است و در انسانهایى که بر مدار انسانیت هستند پدید مىآید. در پى این حالت، انسان نسبت به کسى که خدمتى به او کرده و متناسب با ارزش آن خدمت، حرمت خاصى را منظور مىدارد.پس از آنکه احساس احترام نسبت به کسى که خدمتى به انسان کرده پدید آمد، انسان مىکوشد که آن احساس احترام درونى را به وسیله جوارح و اندام خود بروز دهد و متناسب با آداب و رسوم عرف و جامعه خود و به انحاى گوناگون، افراد آن حالت را بروز مىدهند. اولین واکنش رفتارى در مقام سپاسگزارى و قدردانى از دیگران، سپاس و تشکر به وسیله زبان است. این اولین واکنش رفتارى در برابر خدمتى است که به انسان شده است. پس از آن، متناسب با آداب و رسوم جوامع گوناگون، حرکتها و رفتار خاصى به عنوان قدردانى و سپاسگزارى انجام مىپذیرد. برخى در این مقام، دست بر سینه مىنهند؛ برخى از مردم و جوامع سرشان را خم مىکنند و برخى از مردم کف دو دست را در مقابل سینه روى هم مىگذارند، و برخى تا زانو خم مىشوند. در شرع مقدس نیز نهایت ادب و حالت قدردانى و سپاس از خداوند، افتادن بر خاک و نهادن صورت بر آن محقق مىگردد. امام صادق7 در اینباره فرمودند: «إِذَا ذَکرَ أَحَدُکمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکرا لِلَّهِ. فَإِنْ کانَ رَاکبا فَلْینْزِلْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ، وَإِنْ لَمْ یکنْ یقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ، وَإِنْ لَمْ یقْدِرْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى کفِّهِ ثُمَّ لْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیهِ»؛1 هرگاه یکى از شما نعمت خداوند را به یاد آورد، باید براى شکرگزارى از خدا چهره روى خاک نهد و اگر سوار است، باید پیاده شود و چهره روى خاک گذارد و اگر از بیم شهرت نتواند پیاده شود، چهره روى کوهه زین گذارد، و اگر نتواند چهره بر کف دست گذارد. سپس خدا را بر نعمتى که به او داده حمد کند. بر اساس این روایت، علاوه بر شکر زبانى در قبال نعمتهاى خدا، ادب شرعى و ادب عبودیت ایجاب مىکند که وقتى انسان به یاد نعمت خدا مىافتد، به خاک افتد و صورت خود را بر خاک بگذارد. علاوه براین، فراتر از آن، یکى از نمودها و مظاهر برجسته شکرگزارى از خداوند این است که انسان از نعمت خدا استفاده شایسته ببرد و آن نعمت را در مسیرى که مطلوب و مورد رضایت خداوند است، به کار گیرد. وقتى انسان مىنگرد که خداوند نعمتى را در اختیار او نهاده که استفاده بهجا و شایسته از آن، نتایج همیشگى و دایمى در پى دارد، عقل سلیم حکم مىکند که از آن نعمت، استفاده صحیح و مطلوبْ صورت پذیرد و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، تا ضرر و خسارتى متوجه انسان نگردد. وقتى فردى چیزى را در اختیار ما مىنهد، در درجه اول انتظار دارد که از آن سوءاستفاده نکنیم، بلکه به گونهاى از آن استفاده کنیم که نفعى نیز عاید او شود. مثلاً وقتى کسى لباس زیبایى به ما هدیه مىدهد انتظار دارد که ما آن را بپوشیم تا او ببیند و لذت ببرد. طبیعى است که خداوند در قبال نعمتى که به ما داده، به دنبال نفع و لذتى نیست؛ زیرا او غنى و بىنیاز است. پس او از ما مىخواهد که از نعمتش سوءاستفاده نکنیم و از نعمتهاى او بخصوص نعمتهاى معنوى، چون عقل، در مسیر رسیدن به تکامل و سعادت ابدىمان بهرهبردارى کنیم. به عبارت دیگر، خداوند از ما مىخواهد که نعمتش را در راه حرام و معصیت به کار نبندیم و آن را در جهت عبادت و اطاعت خدا و تکامل خودمان به کار گیریم. اگر کسى نعمت خدا را در راه حلال و مباح به کار گیرد و آن را در راه حرام و معصیت به کار نگیرد تا گرفتار عذاب و کیفر الاهى گردد و به تعبیر دیگر، نعمت خدا را به نقمت تبدیل نکند و کفران نعمت نداشته باشد، مرتبهاى از شکر نعمت خدا را به جا آورده است. اما اگر علاوه بر استفاده حلال و مباح از نعمت الاهى، آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد، مرتبه بالاترى از شکر خدا را به جا آورده است. آنگاه با توجه به مراتب عبادات بندگان، که پایینترین مرتبه آن عبادت از ترس آتش جهنم است و مرتبه بعدى عبادت به جهت نیل به ثواب و پاداش است و مرتبه عالى و نهایى آن عبادت براى تحصیل رضوان الاهى و نیل به قرب معبود مىباشد، هرچه انگیزه انسان در عبادت خدا فراتر رود، مرتبه شکرگزارى انسان از نعمت الاهى نیز افزایش مىیابد. با توجه به آنچه گفته شد، در قبال نعمتى که خداوند در اختیار انسان مىنهد، اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد، سومین مرتبه آنکه نعمت خدا را در راه گناه و معصیت مصرف نکند، چهارمین مرتبه شکر نعمت این است که آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد و در این مرتبه هرچند قصد و نیت او در عبادت خالصانهتر و کاملتر باشد، به مرتبه عالىترى از کمال و شکرگزارى خدا نایل مىگردد. راهکار پیدایش انگیزه شکرگزارى در انسان گاهى انسان انگیزه سپاسگزارى و شکرگزارى از خداوند را ندارد. از اینرو، این سؤال مطرح مىشود که چگونه انگیزه شکرگزارى از خداوند در انسان پدید مىآید؟ گرچه انسان فطرتا به کسى که نعمتى را در اختیارش نهاده احترام مىگذارد و از او تشکر مىکند، اما گاهى انسان توجه ندارد که نعمتهایى را که دارد خداوند در اختیار او نهاده است. ثانیا، اگر توجه هم داشته باشد، گرفتارىها و مشکلات مانع شکرگزارى از خداوند مىگردد. یا آنکه در مقام شکرگزارى به گفتن «الحمدللّه» یا «شکرا للّه» بسنده مىکند و مراتب کامل شکرگزارى از نعمتهاى خدا را به جا نمىآورد. پاسخ این است که براى یافتن انگیزه جهت انجام هر کار اختیارى، باید به منافع آن کار اندیشید که اگر منافع و نتایج آن کار براى انسان ارزشمند و مهم باشند، انسان به انجام آن اقدام مىورزد. صرفنظر از موانعى که ممکن است در انجام کار خیر به وجود آید، در شرایط طبیعى و عادى، عدم باور و عدم توجه به منافع کار خیر یا غفلت از آنها موجب مىگردد که انسان به انجام کار خیرْ مبادرت نورزد. پس براى ایجاد انگیزه جهت انجام کار خیر و از جمله شکرگزارى از خداوند، در مرحله اول انسان باید به منافع و فواید آن کار توجه کند. اولین فایده توجه به نعمتها براى انسان و حتى براى کسى که اعتقادى به دین ندارد، این است که از داشتن آنها لذت مىبرد و احساس خشنودى و رضایت مىکند. در هر حال، وقتى انسان به دارایىها و امکانات خود توجه مىکند، احساس شادمانى و رضامندى مىکند. صرفنظر از اینکه ما به خداوند ایمان داریم و معتقدیم که وجود و جوارح و اعضاى بدن ما از خداست و خداوند به تدبیر آنها مىپردازد، اگر به اعضاى بدن خود، نظیر گوش و چشم خود بنگریم، درمىیابیم که چه سرمایههاى کلانى در اختیار ماست و قدر آنها را نمىدانیم. اگر چشم کسى کور شود حاضر است همه ثروت خود را بدهد تا چشمش بینا گردد. یا اگر قلب، کبد و دیگر اعضاى او آسیب ببیند، از صرف هر هزینهاى براى به دست آوردن سلامتى آنها دریغ نمىورزد. حال وقتى انسان به این سرمایههاى بزرگى که خداوند به رایگان در اختیارشنهادهاست،مىاندیشد،احساسشادمانىورضایت مىکند و وجود پارهاى از کمبودها او را نگران نمىسازد. فایده دیگر توجه به نعمتها این است که انسان درمىیابد که محبوب کسى است که آن نعمتها را در اختیارش نهاده است. یکى از بزرگترین نیازهاى روانى انسان محبوب گشتن در نزد دیگران است. در روانشناسى ثابت شده است که اگر انسان در شرایطى قرار گیرد که احساس کند هیچکس او را دوست ندارد و از چشم همگان افتاده است، در بدترین وضعیت روحى، که کمتر براى کسى رخ مىدهد قرار مىگیرد و ممکن است در آن شرایط دیوانه شود یا ممکن است اقدام به خودکشى کند. پس نیاز به دوست داشتن، یک نیاز ضرورى روانى است. وقتى انسان دریابد که چون خداوند او را دوست مىدارد، آنهمه نعمت را رایگان در اختیارش نهاده، اطمینانخاطر و آرامش روحى پیدا مىکند و به شکر نعمتهاى الاهى مىپردازد. آنگاه وقتى انسان توجه مىکند که ممکن است آن نعمتها از بین بروند، اما اگر شکر آنها را به جا آورد دوام پیدا مىکنند، انگیزه او براى شکرگزارى تشدید مىگردد. همچنین وقتى درمىیابد که با شکرگزارى از خدا، نه فقط نعمت دوام پیدا مىکند، بلکه آن نعمت افزایش مىیابد و کاملتر مىگردد. همچنین وقتى دریابد که با شکرگزارى از خدا، خداوند ثواب و نعمتهاى ابدى اخروى را در اختیارش مىنهد، با همه وجود درصدد شکرگزارى از نعمتهاى الاهى برمىآید. نعمتهاى دنیوى که انسان به آنها دل مىبندد و مثلاً وقتى نعمت سلامتى او در خطر قرار مىگیرد، با صرف هر هزینهاى مىکوشد که سلامتى خود را باز یابد، زودگذر هستند. بالاخره، روزى مىرسد که همه آن نعمتها و از جمله نعمت عمر از انسان ستانده مىشود. اما نعمتهاى اخروى ابدى و جاودانه و از نظر کیفیت و تأمین نیازهاى معنوى انسان و جلب شادمانى و رضامندى انسان نیز قابل مقایسه با نعمتهاى دنیوى نمىباشند. از این نظر، جا دارد که انسان اهتمام بیشترى براى کسب نعمتهاى معنوى و ابدى پیدا کند و یکى از راههاى جلب آن نعمتها، شکرگزارى از خداوند است. پس غفلت از نتایج شکرگزارى خدا عامل اصلى نداشتن انگیزه براى شکرگزارى است. علاوه بر این، توجه به نعمتهاى الهى ایجاب مىکند که انسان از روى سپاسگزارى و ادب اسلامى و با خشوع و خضوع سر بر خاک بگذارد. این عمل که با انگیزه شکرگزارى از خداوند انجام پذیرفته، عبادت خالصانه محسوب مىگردد. جا دارد که به واکاوى انگیزه چنین عبادتى بپردازیم. آن انگیزه مىتواند امید به دوام و افزایش نعمت باشد، و مىتواند انگیزه آن احساس تکلیف و محبوب بودن آن عبادت در نزد خدا باشد، بدون چشمداشت افزایش و دوام نعمت و حتى ثواب و پاداش اخروى. بسیارى از مردم با انگیزه رسیدن به ثواب و پاداش به عبادت مىپردازند. اگر از آنان سؤال شود که چرا عبادت مىکنید؟ مىگویند: براى کسب پاداش و ثواب و رهایى از آتش جهنم. اما انگیزه کسانى که به تعالى و کمال دست یافتهاند و توانستهاند نیت و رفتارشان را براى خداوند خالص گردانند، احساس تکلیف و جلب رضایت خداوند است. اگر خداوند پاداشى به آنها عطا نکند هم به عبادت و شکرگزارى از خداوند مىپردازند. آنان خود را مدیون خداوند و نعمتهاى او مىدانند و تا شکرگزارى نکنند آرامش نمىیابند و حداقل با شکرگزارى از خداوند مىکوشند که در حد توانْ دَین خود را به خداوند ادا کنند. در روابط بین مردم نیز مشاهده مىشود که وقتى کسى خدمتى به همنوع خود مىکند، کسى که خدمت را دریافت کرده، خود را رهین کسى مىیابد که به او خدمت کرده و مىکوشد که حداقل با زبان به جبران آن خدمت و سپاسگزارى بپردازد و با تشکر و عذرخواهى مىکوشد از بار مسئولیت و دَین خود بکاهد. اگر به واکاوى این سطح از انگیزه نیز بپردازیم، درمىیابیم که در آن به نوعى توجه به خویش نهفته است؛ زیرا احساس ناراحتى از عدم شکر نعمت و در نتیجه، آرامش و اطمینان یافتن دل و وجدان محرک شکرگزارى گردیده است. اما دوستان خاص خدا که به عالىترین مراتب کمال و اخلاص راه یافتند، چنان غرق در عظمت، محبت و ولایت الهى هستند که خود را فراموش مىکنند و انگیزههاى نفسانى، محرک آنان براى عبادت خداوند نمىگردد. نقش ادعیه در تقویت روحیه شکرگزارى از خدا به هر حال، انسان حتى براى جلب بیشتر نعمت و دوام آن و نیل به ثواب اخروى هم که شده، باید به شکرگزارى خداوند بپردازد. چنانکه گفتیم درک ضرورت سپاس و شکرگزارى از خداوند، متوقف بر شناخت نعمتهاى خداست. روشن است که انسان از درک گستره نعمتهاى خداوند عاجز است و حتى اگر ما تمام وقت خود را به شکرگزارى بپردازیم، نمىتوانیم حق سپاس از همه نعمتهاى خدا را به جا آوریم. پس براى اینکه ناسپاسى و کفران نعمت نکرده باشیم، باید در حد امکان قدرى از وقت خود را در شبانهروز به شکر نعمتهاى خدا اختصاص دهیم. بهتر است که هر چند روز دعاهایى را که مربوط به شکر نعمتهاى خداست بخوانیم. نظیر مناجات شاکرین و دعاى دیگرى که در صحیفه سجادیه درباره شکر وارد شده و در آن به کوتاهى در اداى شکر خدا اعتراف شده است. در اینباره از بهترین و مؤثرترین دعاها، که در آن کرارا از نعمتهاى خدا یاد شده است و بزرگان تأکید دارند که آثار دنیوى و معنوى فراوانى دارد، دعاى جوشن صغیر است که شایسته است انسان هفتهاى یکبار و لااقل ماهى یکبار آن دعاى شریف را بخواند، تا بدینوسیله به یاد نعمتهاى بزرگى بیفتد که گاهى انسان از آنها غافل مىگردد. در فرازى از آن دعاى شریف آمده است: «اِلهى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى کرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ...»؛2 خدایا، چهبسا بندهاى که شب و روزش مىگذرد، در حالىکه با خطر مرگ مواجه است و دلتنگ و اندوهناک است و مرگ را که بدنها از آن لرزان و دلها از آن ترسان مىباشند، به چشم مىنگرد و من از این بلاها مصون هستم... خدایا، چه بسا بندهاى که شب و روزش با بیمارى سخت و درد و رنج مىگذرد و فریاد مىکند و با غم و اندوه در بستر بیمارى به خود مىپیچد، نه گریزگاهى مىیابد و نه خوراک و نوشیدنى بر او گوارا مىگردد. من با تندرستى و سلامت بدن و آسودگى و آسایش زندگى مىکنم؛ همه اینها از فضل و کرم توست... خدایا، چهبسا بندهاى که شب و روزش با ترس و هراس و اضطراب سپرى مىگردد و بیمناک از دشمن به هر سو مىگریزد و در هر سوراخى مىخزد و در پى دخمهاى است که در آن پنهان شود و زمین با همه فراخى و گستردگى بر او تنگ گشته و چارهاى نمىیابد و پناه و جایگاهى ندارد، و من از همه این رنج و بلاها ایمن و آسوده خاطر و سلامت هستم. در ادامه دعا آمده است: «اِلهى وَسَیدى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکبَّلاً فِى الْحَدیدِ بِاَیدِى الْعُداةِ...»؛3 خدایا و سید من، چه بسا بندهاى که شب و روزش سپرى گردد، در حالىکه دشمن غل و زنجیر بر او افکند و بدو رحم نکند و جدا از کسان و فرزندان و دور از برادران و وطن به سر برد. هر ساعت در انتظار آن است که او را چسان خواهند کشت و چگونه بدنش را قطعه قطعه مىکنند، و من از این بلاها محفوظ و سالم هستم... خدایا، چه بسا بندهاى که شب و روزش در میدان جنگ مىگذرد و با رنج و سختى و دشمن روبهروست و از هر طرف دشمنان با شمشیر و نیزه و تیر و سنان او را احاطه کردهاند و او در میان آهن و فولاد و با نعره و فریاد و در نهایت، رنج و گرفتارى مىکوشد، اما چاره و گریزگاهى نمىیابد. بدنش زخم فراوان برداشته و در خونش در زیر سم اسبان و پاهاى جنگجویان غوطهور گشته و آرزوى جرعهاى آب و یا دیدار مجدد زن و فرزندان را مىکشد و به خواستهاش نمىرسد و جان مىسپرد و من از این بلاها و رنجها محفوظ و سالم مىباشم. ضرورت شکرگزارى از نعمت حکومت اسلامى در مقام شکرگزارى گاهى انسان به اجمال و یکجا شکر همه نعمتهاى خداوند را به جا مىآورد، ولى شایستهتر آن است که نعمتهاى خدا دستهبندى شوند و به تفصیل هر بخش از نعمتها نام برده شوند و شکر آنها به جا آورده شود. مثلاً انسان جداگانه نعمتهاى موجود در بدن، نعمتهاى روانى و روحى، نعمت ایمان و هدایت، نعمت خانواده، نعمت فرزند سالم مؤمن، نعمت خویشان، نعمت رفیق شایسته و نعمت استاد را در ذهنش مرور کند و یا بر زبان آورد و در قبال هریک از آنها خداوند را شکر گزارد. همچنین به نعمتهاى اجتماعى، بخصوص نعمت حکومت اسلامى که در رأس آن نایب امام زمان (عج) قرار گرفته، توجه یابد و به پاس این نعمت بزرگْ حمد و سپاس خداوند را به جا آورد. نعمتى که در سایه آن برکات فراوان مادى و معنوى و عزت و سرفرازى نصیب ما گشته است و ما با کمال آسایش و بدون مزاحمت در کشور اسلامى خود و در نظام ولایت فقیه مىتوانیم به وظایف دینى و اجتماعى خود بپردازیم. در دوران حکومت پهلوى و حاکمیت رژیم ستمشاهى، وضع به گونهاى بود که دانشجویان مذهبى جرئت نداشتند در محیط دانشگاه نماز بخوانند، چون مورد استهزا و تمسخر دیگران قرار مىگرفتند. حتى کارگزاران آن نظام درصدد بودند که در محیط دانشگاه حجاب را ممنوع سازند. محیط شهر و اجتماع فاسد و آلوده بود. مراکز فساد، قمارخانهها و مغازههاى مشروبفروشى فراوان بود، شمار مشروبفروشىها بسیار بیشتر از کتابفروشىها بود. تا اینکه با مجاهدتهاى رهبر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى قدسسره و پیروان صادق ایشان، آن نظام سرنگون گشت و حکومت اسلامى جایگزین آن گردید و مراکز فساد تعطیل شد و فرهنگ اسلامى گسترش یافت و مردم در کمال آسایش و امنیت به وظایف فردى و اجتماعى خود مىپردازند. ما باید این حکومت و نظام اسلامى را که با رهبرى داهیانه حضرت امام، و جانفشانىهاى شهیدان سرفراز به وجود آمده، مقایسه کنیم با دولتها و حکومتهایى که در همسایگى کشور ما قرار دارند و یا سایر حکومتهایى که غرق فساد هستند و مسئولان آن حکومتها به فکر عیاشى و خوشگذرانى و انباشت ثروت و سرمایه و سوءاستفاده از درآمدهاى ملى مىباشند. بنگریم به شرایط ناامن کشورهاى افغانستان و عراق که هر روز عدهاى هدف بمبارانها و عملیات انتحارى قرار مىگیرند و جانشان را از دست مىدهند و فرصت زندگى همراه با امنیت و رشد اقتصادى از مردم گرفته شده است. ما باید خداوند را سپاس گوییم که در مملکتى به سر مىبریم که امنیت حاکم بر آن در دنیا بىنظیر است.چندى پیش چند نفر مسیحى ساکن در یکى از کشورهاى غربى، که مدتى براى کسب معارف اسلامى در قم به سر بردند، در مصاحبه با خبرنگاران گفتند که ایران از امنیت بسیار بالایى برخوردار است. ما در هیچ کشورى چنین امنیتى را مشاهده نمىکنیم. آنان گفتند که در کشور ما که از کشورهاى بسیار پیشرفته به شمار مىآید، زنها جرئت نمىکنند که پس از غروب آفتاب از خانه خارج شوند و در خیابانها قدم زنند. چندى پیش در روزنامه خواندم که در کشور آلمان رانندگان زن براى اینکه مورد تجاوز قرار نگیرند، مجسمه نیمتنه انسانى را در کنار خود قرار مىدهند، تا افراد فاسد تصور کنند آن رانندگان زن همراه دارند و از فکر تجاوز به آنها منصرف گردند. بنگرید با اینکه در کشورى چون آلمان همه لذتهاى مادى و حیوانى فراهم است، اما چون خوى حیوانصفتى و شهوتپرستى افراد فاسد سیرىناپذیر است، از آن لذتهاى حیوانى که در اختیارشان قرار دارد، سیر نمىگردند و به فکر تجاوز و تعرض جنسى به دیگران مىافتند. در نتیجه، امنیت جنسى و روانى جامعه را سلب مىگردانند. پی نوشت ها: 1ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 98، ح 25. 2ـ شیخ عباس قمى، مفاتیحالجنان، دعاى جوشن صغیر. 3ـ همان.