پیوستگی میان مفاهیم آیات به جملات آن منحصر نمیشود، بلکه میان مفردات آن نیز پیوندهای معنایی ویژهای برقرار است؛ هر واژه جایگاه خاص خود را دارد و معنای خود را در ارتباط با سایر واژگان قرآن بازمییابد.
چکیده مقاله حاضر درصدد تبیین جایگاه معنایی واژة کانونی «صلوة» به شیوة معناشناسی تاریخی و توصیفی با الهام از روش ایزوتسو است. در معناشناسی تاریخی به معنای اصلی ماده صلوة با استناد به اشعار عصر جاهلی، کتب تاریخی و تفسیری توجه شده است. در معناشناسی توصیفی نیز ارتباط معنایی واژه صلوهبا واژههای همنشین و جانشین در قرآن بررسی شده است. حاصل مطالعهی تاریخی اینکه اعراب جاهلی صلوة را نوعی نیایش و عبادت میشناختهاند. مطالعهتوصیفی نیز نشان میدهد که صلوة در کاربرد وحیانی بر محور جانشینی با واژههایی مانند دعا، ذکر، تسبیح و بر محور همنشینی با واژههایی مانند اقامه، صبر، خاشعون در یک حوزه معنایی قرار میگیرد. یکی از نتایج مهم بررسی توصیفی، آشکار شدن پیوند معناییِ عمیقِ صلوة با سایر واژههای همحوزه در قرآن است. این پیوندها باعث شده تا صلوة کاملاً تحت تأثیر کلمات مجاور و نظام معنایی مستقر در آن قرار بگیرد و با معنایی متمایز و متعالی به حیات خود ادامه دهد. کلید واژهها: معناشناسی، صلوة، حوزة معنایی، رابطة جانشینی واژهها، رابطة همنشینی واژهها. بقیه در ادامه
مقدمه
میان کلمات و جملات آیات قرآن پیوستگی معنایی خاصی برقرار است و همگی از جانب خداوند حکیم برای القای پیامی ویژه ترتیب یافتهاند. پیوستگی میان مفاهیم آیات به جملات آن منحصر نمیشود، بلکه میان مفردات آن نیز پیوندهای معنایی ویژهای برقرار است؛ هر واژه جایگاه خاص خود را دارد و معنای خود را در ارتباط با سایر واژگان قرآن بازمییابد. این ارتباطهای معنایی مطمح نظر زبانشناس ژاپنی (ایزوتسو) در کتاب خدا و انسان در قرآن قرار گرفته است. در باور وی معنای هر واژه با شناخت جایگاه دقیق معنایی آن با توجه به جهانبینی قرآن و بررسی ارتباط آن با واژگان دیگر قابل کشف است.
این مقاله درصدد است با تحلیل ارتباط معنایی واژههایی که با صلوة در یک حوزة معنایی1 قرار میگیرند، در دو محور جانشینی2، همنشینی3 به تبیین جایگاه معنایی صلوة در قرآن بپردازد.قرآنپژوهان در خصوص نماز و اهمیت انکارناپذیر آن در معارف قرآن، تحقیقات ارزشمندی صورت دادهاند،4 اما تا آنجا که جستوجو شد، پژوهشی با رویکرد معناشناختی با ویژگیهای مذکور سامان نیافته است.
در این تحقیق ابتدا به بررسی معنای ریشة صلوة و مشتقات آن در قرآن میپردازیم. سپس نگاهی به سیر تاریخی این واژه در مقطع عصر جاهلی و عصر نزول قرآن میافکنیم و در نهایت به بررسی توصیفی و تبیین جایگاه معنایی صلوة در نظام واژگانی قرآن با ملاحظة واژههای همحوزه در دو محور جانشینی و همنشینی خواهیم پرداخت.
ریشة صلوة و مشتقات آن در قرآن
دانشمندان علم لغت در اینکه ریشة صلوة ناقصِ «واوی» است یا «یایی» اختلاف دارند. از آنجا که تثنیه و جمع صلوة صلوان و صلوات میباشد، دیدگاه اول تأیید میشود. لغتشناسان برای صلو و مشتقات آن، معانی متعددی ذکر کردهاند که برخی از آنها به این قرار است:الف. دعا: بسیاری از اهل لغت معنای لغوی صلوة را دعا کردن، تبریک گفتن و ستایش کردن دانستهاند. به عقیدة برخی از ایشان نماز را از آن جهت صلوة خواندهاند که متضمن دعاست.5
در قرآن کریم این ماده در باب تفعیل به همین معنا آمده است، مانند «وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ(توبه: 102)؛ به آنها دعا کن. به درستی که دعای تو مایة آرامش آنهاست». برخی محققان «لاتُصَلِّ» در آیة شریفة «وَلَا تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً»(توبه: 84) را نیز به معنای دعا کردن دانستهاند. به عقیدة ایشان «صَلِّ» هرگاه با «علی» متعدی شود به معنای ثنا و دعا است.6
ب. آتش افروخته، گرمشدن، وارد آتش شدن، انداختن در آتش و سوزاندن: به نظر برخی اهل لغت مادة صلاة از «الصِّلاء»(آتش افروخته) اخذ شده است؛ «صَلَّی الرَجلُ» یعنی آن مرد با این عبادت صِلاء را از خود دفع کرد.7 طبق این نظر صلوة را از آن جهت صلوة نامیدهاند که آتش دوزخ را از انسان دور میکند؛ چنانکه رسول اکرم(ص) میفرمایند:
وقت هیچ نمازی نمیرسد مگر اینکه فرشتهای بین انسانها فریاد کند: ای مردم، به پاخیزید و به سوی آتشهایی که بر پشت خویش برافروختهاید، بروید و با نمازتان آنها را خاموش کنید.8 این ماده در قرآن در این معنا نیز به کار رفته است: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ...؛ او را بگیرید و در بند و زنجیرش کشید، سپس او را در دوزخ بیفکنید»(حاقه: 30 ـ 31).
صَلیٰ (از باب ثلاثی مجرد) یعنی وارد آتش شد، مانند «الَّذِی یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی؛ همان کسی که در آتش سترگ وارد میشود».(اعلی: 12) أصْلَی (ماضی باب اِفعال) یعنی [او را] وارد آتش کرد، مانند «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً نساء: 56؛ همانا کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم...». صِلِی (مصدر ثلاثی مجرد) به معنی سوختن در آتش آمده است، مانند «ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَی بِهَا صِلِیّاً(مریم: 70)؛ آنگاه قطعاً ما به کسانی که به درآمدن و سوختن در آن (آتش) سزاوارترند آگاهتریم».
صَالٍ (اسم فاعل ثلاثی مجرد) به معنی وارد آتش شد، مانند «مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ(صافات: 162 و 163)؛ هرگز نمیتوانید کسی را فریب دهید، جز کسی را که به دوزخ رفتنی است».این ماده در باب افتعال به معنای گرم شدن نیز آمده است: «أَوْ آتِیکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ(نمل: 7)؛ یا شعله آتشی برای شما میآورم تا گرم شوید.»به عقیدة ابنفارس این واژه اساساً دو ریشه دارد: یکی به معنای آتش و آنچه مانند آن گرمی دارد و دیگری به معنای نوعی عبادت و معنای این دو ریشه در مشتقات آن لحاظ شده است.9
ج. تعظیم: برخی لغتشناسان معتقدند صلوة در لغت به معنای تعظیم است و از آنجا که نماز تعظیم در برابر خداست، بر آن صلوة اطلاق شده است.10 برخی ادیبان، صلوة بر رسول خدا و آل او را با توجه به همین معنا تفسیر کرده و گفتهاند: «اللهم صل علی محمد و آل محمد؛ یعنی بارالها، بر محمد و آل او در دنیا، با پرآوازه نمودن یادش و آشکارساختن دعوتش و باقی نگاهداشتن شریعتش و در آخرت با پذیرش شفاعتش نسبت به امتش و چند برابر نمودن اجر و پاداشش، اعتلا و عظمت ببخش».11
صلاة در قرآن به عبادت مخصوصی اطلاق میشود که دارای شکل و آداب خاصی است: «لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُسْتَقِیمٍ؛ برای هر امتی عبادتی قرار دادیم که آنها بدان عمل میکنند، پس نباید در این امر با تو نزاع کنند، به راه پروردگارت دعوت کن، زیرا تو به راهی مستقیم قرار داری»(حج: 67). پس به صورت کلی به آداب و عبادات امتها که در جهت بندگی و به هدف ذکر الهی تشریع شدهاند، مناسک و نُسُک اطلاق میشود که البته نماز نیز یکی از مهمترین آنهاست. |
د. عبادت مخصوص و مفروض: مشتقات مادة «صلو» در قرآن به معنای نماز و نماز گزاردن، نمازگزار و مانند آن نیز آمده است، مانند «إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً(نساء: 103)؛ نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است». «وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی(اعلی: 15)؛ و پروردگارش را یاد کرد، پس نماز خواند». «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ(ماعون: 4 و 5)؛ وای بر نمازگزاران، آنان که در نمازشان سهل انگارند».
معناشناسی تاریخی (زمانگذر) و توصیفی (همزمان)
در زبانشناسی جدید میتوان از دو نگاه «زمانگذر»12 و «همزمان»13 معنای واژهها را بررسی کرد. معناشناسی تاریخی به مطالعة تاریخی تغییرات واژگان در گذر زمان میپردازد و معناشناسی توصیفی به مطالعة رابطة معنایی واژگان در یک حوزة معنایی در مقطع زمانی خاص میپردازد.14 این دو نگاه، خود متأثر از زبانشناسی درزمانی و زبانشناسی همزمانی است. زبانشناسی درزمانی میکوشد تحول زبان را در طول زمان بررسی کند و به توجیه و تحلیل تغییرات زبان در طول تاریخ بپردازد و زبانشناسی همزمانی (توصیفی) به تشریح ساختمان و کار زبان میپردازد.15
قرن نوزدهم را میتوان قرن بررسیهای تاریخی و تطبیقی زبانها به حساب آورد؛ در مقابل مشخصة دو قرن اخیر رشد پرشتاب زبانشناسی توصیفی در مقابل زبانشناسی تاریخی است که از رهگذر آن زبانشناسی توصیفی به پایگاه امروزینش راه یافته است. فردینان دوسوسور(Ferdinand de saussure) زبانشناس سوئیسی در گذار از نگرش قرن نوزدهمی به نگرش قرن بیستمی نقش اساسی و کلیدی را ایفا نموده، است.16
سوسور بین دو بعد همزمانی و درزبانی در مطالعات زبانشناختی را تفکیک کرد. زبانشناسی همزمانی (توصیفی) هر زبانی را در هر برشی از زمان به منزلة یک نظام ارتباطی خود کفا و مستقل بررسی میکند و زبانشناسی درزمانی (تاریخی) به مطالعه تغییراتی میپردازد که در گذر زمان در زبانها به وجود آمده است. هریک از این دو، روش و اصول خاص خود را دارد.17
معناشناسی تاریخی واژة صلوة
به باور برخی صلوة ریشهای سریانی یا آرامی دارد و در همان زبانها با عنوان «صَلُوتا» ـ یا بنا به قولی «صَلُوثا»18 ـ به معنی عبادت مخصوص شناخته شده بوده است و بعداً در زبان عربی، «تعریب» شده است؛ چنانکه با همین لفظ یا مشتقاتش در شعر عرب جاهلی استفاده شده است. شعرای قدیم عرب در دورة پیش از اسلام نیز، کاملاً با این واژه آشنا بودهاند و در سنگنبشتههای عربستان جنوبی نیز صلوة به معنای نماز و دعا آمده است.19
برای نمونه واژة صلّی در شعر اعشی (شاعر دورة جاهلیت ) به معنای دعا و استغفار آمده است.20 وی که در دربار شاهان حیره آمد و شد داشته و از مسیحیت سریانی متأثر بوده، چنین سروده است:21و قابَلَها الرّیحُ فی دّنِّها و َصلَّی علی دَنِّها و ارْتَسمْ .آن [شراب] را در مقابل باد قرار داد و ترسید از اینکه آن شراب فاسد و ترش شود، پس سَرِ آن را بست و بر آن مهر زد و بر آن دعا کرد تا فاسد نشود.صلوة از جانب خداوند متعال به معنای رحمت است. عَدی بن رِقاع چنین سروده است:
صلی الالهُ علی امْرئٍ وَدَّعْتُهُ وَ اتَمَّ نِعْمَتَه علیه و زادَها22یعنی خداوند بر آن مردی که با او وداع کردم رحمت کرد و نعمتش را بر او تمام نمود و بر آن افزود.در این بیت راعی23 نیز صلّی به همین معنی به کار رفته است:صلی علی عَزَّةَ الرحمنُ و ابْنَتِها لیلی، و صَلّی علی جاراتِها الاُخَر24[خدای] رحمان بر عَزَّة و دخترش لیلی و نیز سایر همسایهگانش رحمت نمود.
این واژه برای عرب عصر نزول کاملاً شناخته شده بوده است؛ از همین رو درسورههای مزّمّل و مدّثّر که از نخستین آیات نازل شده قرآن است، بیهیچ توضیحی دربارة ماهیت صلوة، به اقامة آن امر شده است.25مهم اینکه صلوة در عصر نزول کاربرد داشته و در معنای مطلق دعا یا نوعی عبادت خاص به کار میرفته است؛ حتی مشرکان عرب نیز در برابر خانة کعبه عبادتی مخصوص با عنوان صلوة انجام میدادهاند که البته با معنا و مصداق تازة آن در اسلام بسیار متفاوت بوده است: «وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ(انفال: 35)؛
و نماز آنها پیرامون خانة کعبه چیزی جز سوت زدن و دست افشانی نبود، پس عذاب [الهی] را به کفری که میورزیدید، بچشید». قرآن کریم همین واژة شناخته شده در عصر نزول را متناسب با فرهنگ و جهانبنیی خود در عبادتی مخصوص به کار برده که البته در شکل و محتوا متناسب با سایر آموزههای دین اسلام است و با آنچه پیش از اسلام در میان عربها رواج داشته تفاوت عمدهای دارد.
معناشناسی توصیفی واژة صلوة
در این بخش به معناشناسی توصیفی واژة صلوة میپردازیم و جایگاه معنایی آن را در قرآن کریم با عنایت به حوزههای معنایی آن در کاربردهای قرآنی بررسی خواهیم کرد.
حوزههای معنایی صلوة در کاربرد قرآنی
واژة کانونی صلوة در کاربرد وحیانی و در مواجهه و همنشینی با واژگان دیگر قرآنی دارای بار معنایی خاصی است و از عظمت، قداست و عمق ویژهای برخوردار است. این واژه با واژههای بسیاری در قرآن کریم به گونههای مختلف ارتباط معنایی دارد و حوزههای معنایی متعددی را تشکیل میدهد. در ادامه به بررسی حوزههای معنایی صلوة در دو محور جانشینی و همنشینی میپردازیم.
حوزة معنایی صلوة بر محور جانشینی
واژگانی که در نظام زبان بر محور جانشینی با یکدیگر در یک میدان معنایی قرار میگیرند، از طریق فرایند استعاره26 یا ترادف27 براساس تشابه معنایی قابل شناساییاند. برخی از این واژهها از این قرارند:
دعا
دعا در لغت به معنای خواندن، بانگ زدن، استمداد و حاجت خواستن آمده است. راغب میگوید: دعا خواندنی است که پیوسته با ذکر نام مخاطب همراه است28. یکی از معانی «صلو» دعاست و شاید اطلاق صلوة بر نماز به این علت باشد که نوعی دعا و خواندن خداست؛ چنانکه در آیات قرآن دعا نوعی عبادت شمرده شده است.
دعا توجهی است دو سویه؛ چراکه در آن، خداوند وعدة اجابت داده: «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ(بقره: 186)؛ دعوت دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم». دعای بنده در قالب نماز و سایر عبادات اجابت و توجه و رحمت الهی را در پی دارد و پیامد رویگردانی از عبادت و بندگی او آتش جاودانه است. |
امام صادق(ع) با استناد به آیة «وَقَالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ(غافر: 60)؛ و پروردگار تو گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، همانا کسانی که از روی کبر و غرور از عبادت من سرپیچی میکنند جاودانه در جهنم درآیند» دعا را نوعی عبادت معرفی کردهاند.29البته نماز نوع خاصی از بندگی خدا و توجه و میل و رغبت به سوی اوست.
دعا توجهی است دو سویه؛ چراکه در آن، خداوند وعدة اجابت داده: «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ(بقره: 186)؛ دعوت دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم». دعای بنده در قالب نماز و سایر عبادات اجابت و توجه و رحمت الهی را در پی دارد و پیامد رویگردانی از عبادت و بندگی او آتش جاودانه است. صاحب مجمع البیان میگوید: دعا، خود عبادت است؛ زیرا در بردارندة اظهار خضوع و انقیاد در برابر خداست.30در احادیث تابعین نیز غالباً دعا و دعوت در قرآن به عبادت تفسیر یا بر نمازهای پنجگانه تطبیق شده است.
برای نمونه سعید بن مُسَیب دعا را در آیات اعراف: 56، کهف: 14 و 23، صافات: 125 و قصص: 88 به معنای عبادت دانسته است. قتاده و مجاهد نیز در مورد آیة «وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ(انعام: 52)؛ و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان میخوانند در حالی که خشنودی او را میخواهند مران» گفتهاند: منظور کسانیاند که نمازهای واجب (نماز صبح و عصر) را به پا میدارند.31
برخی مفسران نیز دعا را در برخی آیات قرآن، به نوعی عبادت تفسیر کردهاند؛ برای نمونه صاحب تفسیر المیزان ذیل آیة مبارکة «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»،(جن: 18) مراد از مساجد را مواضع هفتگانه در سجده و مراد از دعا را، خصوص سجده نماز دانسته است.32با توجه به آنچه ذکر شد روشن میشود که صلاة اخص از دعاست و بر نوع خاصی از دعا و عبادت اطلاق میشود؛ و دعا در قرآن کریم به معنای مطلق عبادت یا خصوص صلوة به کار رفته است؛ بنابراین واژههای صلوة و دعا بر محور جانشینی همحوزهاند.
ذکر
ذکر به معنای یادآوری چیزی در ذهن، دل یا زبان است؛33 با این تفاوت که حفظ نگهداشتن آن (معنی) در ذهن است و ذکر حضور آن (معنی) در نفس است. ذکر و یادآوری، هم میتواند بعد از فراموشی باشد که در این صورت مقابل نسیان است و هم میتواند برای تداوم حفظ باشد که در این فرض مقابل غفلت است.این واژه در قرآن کریم بیش از هفتاد بار در بابهای مختلف و در وجوه معنایی گوناگون به کار رفته است.
تفلیسی وجوه معنایی متعددی برای آن برشمرده که یکی از آنها صلوة است. برای نمونه به نظر وی ذکر در آیة شریفة «إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ» به معنای نماز آدینه است.34همچنین ذکر در آیة 239 سورة بقره (فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْکُرُواْ اللّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ) با توجه به سیاق آیات قبل نمازهای پنچگانه است.35 در برخی کتب لغت نیز صلوة، دعا و ثنا را از معانی ذکر برشمردهاند.36طبق برخی آیات قرآن ذکر خدا ثمره و هدف اقامة صلوة است: «وَأَقِمْ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی؛ (طه: 14) نماز را برای یاد من بپادار». از طرف دیگر یکی از ثمرات ذکر،اطمینان و آرامش قلبی بنده است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باش که با یاد خدا دلها آرام میگیرد»(رعد: 28).
تذکر و ذکر به معنای یادآوردن چیزی بعد از غفلت یا فراموشی است و یکی از فواید تشریع نمازهای پنجگانه و نوافل زدودن زنگار غفلت و نسیان از وجود آدمی در گیرودار جاذبهها و مشکلات زندگی دنیایی است.خداوند متعال در حدیثی قدسی میفرماید: ای فرزند آدم، مرا در میان مردم یاد کن تا من تو را در میان گروهی بهتر (یعنی فرشتگان) یاد کنم.37بنابر آنچه گذشت واژة ذکر با واژة صلاة میتواند بر محور جانشینی نیز در یک حوزه قرار بگیرد.
تسبیح
راغب میگوید: «السَّبْحُ به معنای گذشتن با شتاب در آب و هواست و تسبیح منزه دانستن خدای تعالی است و اصل آن عبور با شتاب در پرستش خداوند است».38 برخی صحابه شماری از آیات مشتمل بر تسبیح را بر صلوة تطبیق کردهاند؛ برای نمونه از ابن عباس سؤال شد آیا نمازهای پنجگانه را در قرآن مییابی؟ گفت: بله، و این آیه را خواند: «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ»(روم: 17ـ 18) با این توضیح که «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ» اشاره به نماز مغرب و عشا، «تُصْبِحُونَ» اشاره به نماز صبح و «عَشیاً» اشاره به نماز عصر و «حینَ تُظْهِرُونَ» اشاره به نماز ظهر است.39
همچنین قرآن کریم در مورد حضرت یونس(ع) میفرماید: «فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ؛ پس اگر او اهل تسبیح نبود...»(صافات: 143)؛ در مجمع البیان از قول قَتاده آمده است که منظور از تسبیح یونس، نماز اوست.40 برخی قرآنپژوهان اطلاق تسبیح بر صلوة را در این آیه از باب اطلاق اسم لازم بر ملزوم آن شمردهاند.41
برخی آیة «وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْکَارِ»(آلعمران: 41) را نیز امر به نماز شمرده و گفتهاند عرب وقتی از نماز فارغ میشود میگوید از «سُبحَه» فارغ شدم.42 چنانکه از ابنعباس و ابنمسعود نقل است که «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ؛ یعنی برای تو نماز میگزاریم».(بقره: 30)43 نیز از ابن عباس نقل است که «سَبِّحْ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی؛ یعنی به نام اعلای پروردگارت نماز بخوان».(اعلی: 1)44
ابن منظور معتقد است صلاة به این دلیل تسبیح خوانده شده که تعظیم خداوند و تنزیه او از همة بدیهاست.45 در مجمعالبیان از ابن عباس و قتاده و ابن زید نقل است که نماز را از اینرو تسبیح نامیدهاند که مشتمل بر تسبیح و تحمید خداوند است.46بنا بر آنچه گذشت، دستکم با استناد به نظر برخی لغتشناسان و مفسران برجستة قرآن میتوان گفت تسبیح و صلاة با هم نوعی اشتراک معنایی دارند و بر محور جانشینی در یک حوزة معنایی قرار میگیرند.
نُسُک
نسک در لغت به معنای عبادت و نیایش است47؛ چنانکه معنای پایه (اساسی) [48 صلوة نیز عبادت و نیایش است. پس این دو واژه در معنای پایه هم معنا هستند و جانشین یکدیگر قرار میگیرند. افزون بر این، واژة مذکور در برخی آیات قرآن همنشین صلوة قرار گرفته است. خداوند خطاب به حضرت عیسی(ع) میفرماید: «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو به درستی که نماز من و عبادتم و زندگی و مرگم برای پروردگار عالمین است.»(انعام: 162)
گفتنی است که در قرآن نسک و مناسک، غالباً در عبادت به معنای عام به کار رفته است؛ چنانکه به اعمال خاص حج مناسک گفته شده است: «فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ...؛ و چون آداب ویژة حج خود را به جای آوردید، همان گونه که پدران خود را به یاد میآورید، خدا را به یاد آورید...»(بقره: 200)؛اما صلاة در قرآن به عبادت مخصوصی اطلاق میشود که دارای شکل و آداب خاصی است: «لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُسْتَقِیمٍ؛ برای هر امتی عبادتی قرار دادیم که آنها بدان عمل میکنند، پس نباید در این امر با تو نزاع کنند، به راه پروردگارت دعوت کن، زیرا تو به راهی مستقیم قرار داری»(حج: 67).
پس به صورت کلی به آداب و عبادات امتها که در جهت بندگی و به هدف ذکر الهی تشریع شدهاند، مناسک و نُسُک اطلاق میشود که البته نماز نیز یکی از مهمترین آنهاست.نتیجه آنکه صلاة و نُسُک با توجه به معنای پایه با هم اشتراک معنایی دارند و بر محور جانشینی در یک حوزه قرار میگیرند. همچنین در قرآن کریم «صلاة» و «نُسُک» در با همآیی بر محور همنشینی به کار رفتهاند.
مسجد
مسجِد در لغت به معنای محل سجود است.49 بر زمین به این اعتبار که محل و جایگاه سجده است، مسجِد اطلاق شده است50. مواضع سجود که با زمین در تماس است نیز در قرآن مساجد نامیده شدهاند: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ اَحَداً؛ مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید»(جن: 18). در حدیثی از امام جواد(ع) آمده است: مراد از مساجد اعضای هفتگانه سجده در صلاة است.51
علامه طباطبایی با پذیرش چنین تفسیری برای این آیه، مینویسد: «اَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ» به منزلة تعلیل برای «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ اَحَداً» است و تقدیر آیه چنین است که پس با خدا احدی را نخوانید؛زیرا مساجد از آن خداست و منظور از اینکه با خدا کسی را نخوانید، یعنی در مقام عبادت کسی را شریک خدا قرار ندهید و مراد از اختصاص این مواضع به خداوند، اختصاص تشریعی است و مراد از دعا در این آیه خصوص سجده است یعنی برای غیرخدا سجده نکنید.52
مسجِد در قرآن به معنای مکان اقامة نماز و عبادت نیز آمده است: «قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً؛ [سرانجام] کسانی که بر کارشان غلبه یافتند گفتند حتماً بر ایشان مسجدی (عبادتگاهی) بنا خواهیم کرد»(کهف: 21). به باور برخی مفسران53 جملة «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً»(کهف: 21) قول موحدان است؛ زیرا در فرهنگ قرآن، مسجد محلی برای ذکر خدا و سجده برای خداست: «...وَ مَساجِدُ یذْکرُ فیهَا اسْمُ اللهِ کثیراً...؛ و مساجدی که در آنها نام خدا فراوان برده میشود»(حج: 40)؛
به معابد اهل کتاب نیز به این اعتبار که محل عبادت و سجدهگاه بوده است مَسجِد میگویند؛ خداوند متعال میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ...؛ پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم برد»(اسراء: 1).
برخی لغتشناسان معتقدند صلوة در لغت به معنای تعظیم است و از آنجا که نماز تعظیم در برابر خداست، بر آن صلوة اطلاق شده است.10 برخی ادیبان، صلوة بر رسول خدا و آل او را با توجه به همین معنا تفسیر کرده و گفتهاند: «اللهم صل علی محمد و آل محمد؛ یعنی بارالها، بر محمد و آل او در دنیا، با پرآوازه نمودن یادش و آشکارساختن دعوتش و باقی نگاهداشتن شریعتش و در آخرت با پذیرش شفاعتش نسبت به امتش و چند برابر نمودن اجر و پاداشش، اعتلا و عظمت ببخش. |
البته گاهی واژة مسجد، در قرآن مقابل عبادتگاههای اهل کتاب و دیگر فرقهها قرار گرفته است که در این موارد مراد از مساجد، مساجد مسلمانان است،54 مانند «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً؛ و اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمیکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود سخت ویران میشد».(حج: 40)
گاهی در قرآن مجازاً و با علاقة ظرف و مظروف از صلوة، مکان آن، یعنی مسجد، اراده شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُواْ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه میگویید و [نیز] در حال جنابت [وارد بر مکان نماز نشوید] مگر اینکه رهگذر باشید تا غسل کنید»(نسا: 43).
طبرسی از عبدالله و سعید بن مسیب و ضحّاک و عِکرمه و حسن نقل میکند که مراد از نزدیک نشدن به نماز در این آیه، نزدیک نشدن به مساجد در حال جنابت است و مؤید چنین قولی ادامة آیه است که میفرماید: «اِلّا عابِری سَبیلٍ»؛زیرا عبور در محل نماز (مسجد) است نه در نماز.55 مرحوم علامه طباطبایی نیز از همین قرینه برای تعیین مراد از صلوة در این آیه استفاده کرده است؛ از نظر وی مقتضی این مجازگویی جملة «حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ» است؛ زیرا اگر میگفت در حال مستی نزدیک مسجد نشوید دیگر این تعلیل مناسب نبود. و از آنجا که بر حسب سنت بیشتر نمازها در مسجد واقع میشود، به جای مسجد (مکان صلوة) از خود صلوة نام برده شده و مقصود الهی با کوتاهترین عبارت بیان شده است.56در برخی آیات دیگر ـ به عکس آیة مذکور ـ لفظ مسجد میتواند اشارهای به خود نماز باشد. مثلاً در آیة 31 سورة اعراف «یا بَنی ءادَمَ خُذُوا زینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ»،
امر به برگرفتن زینت در نماز میتواند اشاره به استحباب تجمّل در نماز باشد. در حدیث است که امام مجتبی(ع) هنگام نماز بهترین لباسهای خود را برمیگرفت و ضمن تلاوت همین آیة شریفه، میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ فَاتجمَّلُ لربّی؛ یعنی خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد من برای خدایم خود را میآرایم».57 علامه طباطبایی مینویسد: امر به برگرفتن زینت در مسجد، به امر به زینت نیکو برای نماز و غیر آن برمیگردد و اطلاق آن شامل نماز اعیاد و جماعات و نمازهای یومیه و سایر وجوه عبادت و ذکر میشود.58طبق آنچه گذشت واژة «مسجد» با واژة «صلاة» رابطة جانشینی دارند و هر دو در یک حوزه معنایی قرار میگیرند.
رابطة جزء واژگی صلاة با رکوع، سجود، قیام و قنوت
جزء واژگی یکی دیگر از روابط مفهومی میان اقلام واژگانی است که رابطة کل به جزء را میان دو مفهوم مینمایاند. این رابطه، نوعی رابطة سلسله مراتبی است که میان کل و اجزای تشکیل دهندة آن برقرار میشود.59 صلاتی که در اسلام تشریع شده، دارای ارکان و اجزائی است که شکل و هیئت نماز را تشکیل میدهد و ترک هریک از این اجزا و ارکان مفروض به عمد ـ یا در برخی موارد حتی به غیر عمد ـ موجب بطلان نماز میشود. در رابطة جزء واژگی، این امکان وجود دارد که واژه در سلسله مراتب جزء واژگی، هم جایگاه جزء را وهم جایگاه کل را ـ که به آن «جزء واژگی هم نام» گفته میشود ـ به خود اختصاص دهد.
این پدیده زمانی در مورد صلاة صادق است که بگوییم به صورت کنایی بر یک جزء یا رکن صلوة نیز صلوة اطلاق میشود و در کاربردهای قرآنی نیز چنین است و گاهی موقعیت رکوع، سجود و قنوت درست همانند صلاة است و هنگامی که به تنهایی بر آنها تاکید میشود تأکید بر صلاة تداعی میشود که در ادامه نمونههایی از آن را ذکر خواهیم کرد.
پی نوشت:
1 . یکی از موضوعاتی که در معناشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ مسألة حوزهی معنایی(Semantic fields) است که با توجه به آرای هِردِر (Herder) و هومبلت (Humboldt)از سوی گروهی از دانشمندان آلمانی و سوئیسی به ویژه ایپْسِن (Ipsen) و پورتْسیگ (Porzig) در دهة دوم و سوم قرن بیستم معرفی شد و با آرای وایزگربر (Weisgerber) با عنوان نظریة حوزههای معنایی یا نظریة حوزهای انسجام یافت. اشتراک در یک شرط لازم، سبب طبقهبندی واژهها در یک حوزة معنایی میگردد؛ برای مثال واژههای صلوة، زکوة، حج و جهاد همه در این جهت مشترکند که از فروع عبادات به حساب میآیند؛ از این جهت میتوان آنها را در «حوزة معنایی عبادات» جای داد؛ ولی مثلاً واژة «کفر» به دلیل نداشن چنین ویژگی در این حوزة معنایی خاص جای ندارد. اعضای یک حوزة معنایی، واحدهای یک نظام معنایی را تشکیل میدهند؛ چنین واحدهایی به دلیل ویژگی مشترکشان همحوزه به حساب میآیند. (ر.ک: کورش صفوی، درآمدی بر معناشناسی، ص 189 - 190)
2 . رابطة جانشینی با مطالعه واژههایی مشخص میگردد که میتوانند جایگزین هم شوند. مترادفها در یک واژگان میتوانند بینشهای باارزشی در مورد روابط جانشینی یک واژه با دیگر واژگان زبان به دست دهد. اقلام واژگانی به شرطی مترادف (هممعنا) دانسته میشوند که بتوانند بدون ایجاد تغییری عمده در معنای جمله به جای یکدیگر قرار گیرند. (ر.ک: توشیهیکو ایزوتسو، ساختمان مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن، ص196و کورش صفوی، درآمدی بر معنی شناسی، ص 106)
3 . وقوع واژهها با ویژگیهای بنیادین مشترک بر روی محور همنشینی به نوعی «با هم آیی» منجر میشود که آن را « باهمآیی همنشینی» مینامیم. در اینگونه از باهمآیی، فعلی یا صفتی بر روی محور همنشینی در کنار هم قرار میگیرد که برای اهل زبان از پیش تعیین شده است. (ر.ک: کورش صفوی، درآمدی بر معنی شناسی، ص 197- 198)
4 . البته رابطة صلاة با مفاهیمی مانند زکات به صورت جزئی و موردی بررسی شده است؛ برای نمونه در پایاننامهای با عنوان «صبر و صلاة از دیدگاه آیات و روایات» (محمد قاسمی، دانشگاه تهران، 1373) و نیز پایاننامهای با عنوان «سرّ پیوند نماز و زکات در قرآن» (محمدتقی آقامیری، دانشگاه آزاد اسلامی تهران، 1381) مبحثی به معنای صبر و صلاة و ارتباط آن دو اختصاص یافته است.
5 . ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص285؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج16، ص464؛ و طریحی، مجمع البحرین، ص631.
6. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص274.
7. «صلّی الرّجل ای انه ازال عن نفسه بهذه العبادة الصِّلاء الذی هو نارالله الموقدة» (راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص285.)
8. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع) قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ(ع) قَالَ قَالَ(ص) مَا مِنْ صَلَاةٍ یَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلَّا نَادَى مَلَکٌ بَیْنَ یَدَیِ النَّاسِ قُومُوا إِلَى نِیرَانِکُمُ الَّتِی أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلَاتِکُم؛ (أمالی الصدوق، المجلس الخامس و السبعون، ص496، ص73).
9. «الصاد و اللام و الحرف المعتل، اصلان احد هما النار و ما اشبها من الحمی و الاخر جِنسٌ من العبادة»، ص538.
10. «قیل: اصلها فی اللغة التعظیم، وسمیّت الصلاة المخصوصه صلاة لما فیها من تعظیم الرب تعالی و تقدس» (ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص464).
11. ر.ک: الطریحی، مجمعالبحرین، ج1، ص 268.
. Diachronic.12
Synchronic.13.
14. ر.ک: و توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص 38 ـ 39 و کورش صفوی، درآمدی بر معنیشناسی، ص 196.
15. ر.ک: محمدرضا باطنی، زبان و تفکر، ص 15 ـ 16.
16. آر. چ. روبینز، تاریخ مختصر زبانشناسی، ترجمة علیمحمد حقشناس، ص 346 و 416.
17. همان، ص 418.
18. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج14، ص385.
19. آرتور جفری، واژگان دخیل در قرآن، ترجمه: فریدون بدرهایی، ص293.
20. ر.ک: همان، ص294 ـ 293.
21. ر.ک: همان، ص77.
22. ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص465.
23. عُبَید بن حُصَین معاویة بن جندل النمیری (متوفای 90 قمری) از شعرای سدة اول هجری است. میگویند به دلیل اشعار متعددی که در وصف شتر سروده ملقب به راعی شده و برخی گفتهاند او را از این جهت راعی لقب دادهاند که شترچران بوده است. او از بیاباننشینان بصره و از قبیلة بنینمیر بوده است. (ر.ک: زرکلی، اعلام، ج 4، ص 188ـ 189)
24. ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص465.
25. ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلامات القرآن الکریم، ج6، ص275 ـ 273.
26. برخی دانشمندان علوم ادبی استعاره را استعمال لفظ در غیر معنای موضوعله به علاقة تشببه تعریف کردهاند. برای نمونه عبدالقاهر جرجانی م474 ق) در اسرار البلاغه به این نکته اشاره دارد که در ساخت استعاره، نام اصلی شیء از آن جدا میشود و نام دومی جایگزین آن میگردد. به اعتقاد وی در برقراری پیوند استعاره، رعایت شباهت ظاهری و ارتباط عقلی مهم است و استعاره بر اساس همین تشابه پدید میآید. آنچه میان معناشناسان برای معرفی استعاره تاکنون متداول بوده است، چیزی بیش از گفتة عبدالقاهر جرجانی نیست و این دقیقا همان نکتهای است که یاکوبسِن (Jakobson) نیز برای معرفی چگونگی عملکرد استعاره به دست میدهد؛ یعنی انتخاب نشانهای به جای نشانهای دیگر از روی محور جانشینی و برحسب تشابه. (ر.ک: کورش صفوی، درآمدی بر معنیشناسی، ص 266)
27. ترادف یا هممعنایی (synonymy) یکی از شناختهشدهترین روابط مفهومی است که از دیرباز مورد بحث و بررسی دستورنویسانِ ادوار مختلف قرار گرفته است. معمولا به هنگام تعریف هممعنایی چنین گفته میشود که اگر دو واژة هممعنا به جای یکدیگر به کار روند، در معنی زنجیرة گفتار تغییری عمده حاصل نمیآید. باید توجه داشت که هممعنایی مطلق در هیچ زبانی وجود ندارد؛ یعنی هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که در تمامی جملات زبان بتوانند بطور یکسان به جای یکدیگر به کار روند و تغییری در معنی آن زنجیره پدید نیاید. (ر.ک: کورش صفوی، درآمدی بر معنیشناسی، ص 106)
28 . راغب اصفهانی، مفردات، ج1، ص315؛ قاموس قرآن، ج3، ص344.
29. کلینی، کافی، ج2، ص 466، باب فضل الدعاء.
30. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص279.
31. ر.ک: همان، ج4، ص62، ذیل همین آیه شریفه.
32. والمراد بالدعاء، السجده لکونها اظهر مصادیق العبادة الو الصلوة بنا انها تتضمن السجود لله سبحانه، (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص50.)
33. الذکر: الحفظ للشئ، لسان العرب، ج4، ص308؛ فراهیدی، العین، ج5، ص346.
34. ر.ک: التفلیسی، وجوه قرآن، ترجمه: مهدی محقق، ص103 ـ 104.
35. همان، ص103 ـ 104.
36. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج5، ص346؛ ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص310.
37. الکلینی، الکافی، ج2، ص498.
38. ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص392. (واصله المرّ السریع فی عبادة الله)
39. ابنجریر، الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج21، ص36. و الطریحی، مجمع البحرین، ج2، ص366.
40. طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص459.
41. ر.ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 270.
42. «یُقال فرغتُ من سُبحتی: ای صلاتی»؛ مرحوم طبرسی این قول را به عنوان یکی از اقوال ذیل این آیه شریفه آورده است. (ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص439.)
43. ر.ک: الشیخ الطوسی، التبیان، ج1، ص 134.
44. فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج10، ص328 و الشیخ الطوسی، التبیان، ج10، ص 329.
45. رک: ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص473.
46. فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج5، ص 150.
47. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج5، ص314؛ ابن منظور، لسان العرب، ج10، ص498.
48. مراد از معنای پایه و اساسی در معناشناسی، همان معنای اصلی و اولیه کلمه است که با آن کلمه به هر جا برود، انتقال پیدا میکند، این اصطلاح در مقابل معنای نسبی قرار میگیرد که به معنای مفاد همان کلمه در فرهنگ و جهانبینی خاص و در ارتباط با سایر واژههای متعلق به آن فرهنگ است. (ر.ک: توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص 13 ـ 20)
49. ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص 397.
50. طبق حدیثی همه سطح زمین برای امت پیامبر(ص) محل سجده قرار گرفته است.(رک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 10، 42.
51. ابن ابیجمهور الاحسائی، عوالی اللئالی، ج2، ص35.
52. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 20، ص 50.
53. ر.ک: همان، ج13، ص 267.
54 . ر.ک: همان، ج 14، ص 385.
55. طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 51.
56. ر.ک: سیدمحمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 4، ص 360.
57. ابن ابی جمهور الاحسائی، عوالی اللئالی، ج1، ص 321.
58. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 8، ص 79.
59 . کورش صفوی، درآمدی بر معنیشناسی، ص 103.
امیررضا اشرفی/ استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
الهام فردوسی / کارشناسارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور قم.
منبع: دوفصلنامه قران شناخت شماره 5
ادامه دارد................