قدردانی پیامبر(ص) یا کسانی که در جای او قرار میگیرند و زکات اموال مردم را میپذیرند، نوعی آرامش روحی و فکری به آنان میبخشد که اگر ظاهراً چیزی را از دست دادهاند، بهتر از آن را به دست آوردهاند
چکیده
قرآن کریم با ترسیم حیات طیبه و نشان دادن راه وصول به آن، از روشهای گوناگونی به منظور ایجاد انگیزه در انسان برای وصول به هدف بهره برده است. یکی از روشهای مهم برای ایجاد انگیزه در انسان، برای وصول به حیات طیب و هدف مطلوب، «تشویق» است. تشویقهای قرآن گستره وسیعی دارند؛ هم به لحاظ کلمات که بدین منظور استفاده شده، هم به لحاظ افرادی که مورد تشویق قرار گرفتهاند، هم از نظر مشوّقان و هم متعلقات تشویق و پاداشهای متعددی که برای افراد شایسته لحاظ شده است. به نظر میرسد، وجه مشترک همه این تشویقها، که به شیوههای گوناگون بیان شده است، جنبه انگیزشی آنهاست. این مقاله، موضوع فوق را با توجه به آیات قرآن کریم و با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی تبیین کرده است.
کلید واژهها: ایجاد انگیزه، انگیزش، تشویق، روش.
بقیه در ادامه
مقدمه
یکی از وظایف مهم مدیر در سازمان، ایجاد انگیزه و علاقه به اجرای کار است؛ یعنی ایجاد یا تقویت نیرویی درونی در کارکنان که باعث بروز و تداوم رفتارهای خاصی شود. بدین منظور اندیشوران حوزه رفتار نظریههای متعددی درباره انگیزش ارائه کردهاند. همه این نظریهها بر اساس مطالعات تجربی و با فرهنگ و ارزشهای خاص حاکم بر جامعه صاحب نظریه صورت گرفته است.
به نظر میرسد در جوامع اسلامی با توجه به فرهنگ دینی و ارزشهای حاکم بر آن و با استفاده از دستاوردهای دانش بشری، باید به مقوله «انگیزش» بر مبنای آموزههای اسلامی نگریست.در این مسیر مطمئنترین گزینه استفاده از قرآن است؛ کتابی که کلام خالق انسان و آشنا به تمام ابعاد وجودی اوست؛ منبعی که از علم لایزال الاهی سرچشمه میگیرد و پاسخگوی نیازهای اساسی بشر است و از آغاز زندگی او تا رسیدن به کمال نامحدودش وی را هدایت میکند.
خداوند توصیه میکند هنگامی که مردم زکات میپردازند، برای آنان دعا شود و به ایشان درود فرستاده شود. آنان با پرداخت زکات وظیفه واجب خود را انجام میدهند، ولی آیه بیانگر این حقیقت است که حتی در برابر انجام دادن وظایف واجب نیز باید مردم تشویق شوند که این تشویق به صورت تشکر و قدردانی پیامبر از مردم انجام میشود. |
«این کتاب[قرآن] بدون هیچ شکی راهنمای پرهیزکاران است».(بقره: 2) این مهمترین رسالت قرآن است، اما قرآن فقط به نشان دادن راه و هدف بسنده نمیکند، بلکه با روشهای خود انگیزه حرکت در صراط مستقیم را نیز در بشر ایجاد میکند تا انسان گام به گام از حیات مادی به حیات طیبه الاهی قدم بگذارد.
یکی از روشهایی که قرآن برای ایجاد انگیزه در انسان از آن بهره برده «روش تشویق» است. برای نمونه، خدای متعال به پیامبرش دستور میدهد که هنگام گرفتن زکات از مردم، آنان را تشویق کند: «از اموال آنان صدقهای [زکات] بگیر که بدان وسیله پاکشان سازی و آنان را برکت و فزونی بخشی [=اموال یا حسناتشان را نشو و نما دهی] و ایشان را دعا کن که دعای تو آرامشی است برای آنان، و خدا شنوا و داناست».(توبه: 103)
خداوند توصیه میکند هنگامی که مردم زکات میپردازند، برای آنان دعا شود و به ایشان درود فرستاده شود. آنان با پرداخت زکات وظیفه واجب خود را انجام میدهند، ولی آیه بیانگر این حقیقت است که حتی در برابر انجام دادن وظایف واجب نیز باید مردم تشویق شوند که این تشویق به صورت تشکر و قدردانی پیامبر از مردم انجام میشود.1 رسول خدا(ص) همین گونه رفتار میکرد.
نقل کردهاند هنگامی که فردی زکات اموال خود را به پیامبر میداد، آن حضرت میفرمود: «اللّهمّ صلّ علیه»2 و او را دعا میکرد؛ و چون زکات قبیلهای تحویل آن حضرت میشد، آنان را دعا میکرد: «اللّهمّ صلّ علیهم».3خداوند پس از آن میفرماید که این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آنان است؛4 زیرا از پرتو این دعا، رحمت الاهی بر دل و جان ایشان نازل میشود، آنگونه که آن را احساس کنند.
به علاوه، قدردانی پیامبر(ص) یا کسانی که در جای او قرار میگیرند و زکات اموال مردم را میپذیرند، نوعی آرامش روحی و فکری به آنان میبخشد که اگر ظاهراً چیزی را از دست دادهاند، بهتر از آن را به دست آوردهاند.5امروزه نیز یکی از روشهای مهمی که مدیران میتوانند به کمک آن در کارکنان انگیزه ایجاد کنند، «روش تشویق» است؛ یعنی با ایجاد شوق و رغبت و تقویت روحیه و اعتماد به نفس، فرد را برای بهکارگیری تمام نیرو و استعدادش در راه اجرای وظایف آماده میسازد.از اینرو، میتوان گفت روش تشویق شیوهای اثرگذار بر انگیزش کارکنان است، به گونهای که شاید بتوان ادعا کرد چیز دیگری نمیتواند جانشین آن شود.
مفهومشناسی
هر چند در تعریف واژه «انگیزه» و «انگیزش» همانند بسیاری از واژگان علمی اتفاق نظری وجود ندارد، همه روانشناسان در این نکته توافق دارند که انگیزه عاملی است درونی و این عامل رفتار شخص را برمیانگیزد، جهت میدهد و آن را با شرایط فیزیکی و طبیعی هماهنگ میسازد.
انگیزه: همان چراهای رفتار هستند، عامل آغاز و ادامه فعالیتاند و جهت کلی رفتار هر فرد را معین میسازند.6 به عبارتی انگیزه، نیرویی است درونی که بر اثر نیاز و کمبود در زندگی، در فرد به وجود میآید و او را به حرکت وامیدارد تا آن نیاز و کمبودش را تأمین کند. در تعریف دیگر انگیزه عبارت است از: عامل و نیروی درونی که رفتار فرد را موجب میشود و در جهت معین سوق میدهد و او را آشکارا به فعالیت خاصی وامیدارد.7
انگیزش: اسم مصدر انگیزیدن است و در لغت، به معنای تحریک و ترغیب، تحریض و هیجان آمده است.8 انگیزش با مفاهیمی چون نیاز، میل، علاقه، رغبت، سائق و محرک ارتباط دارد و برحسب علاقه، فرهنگ یا موقعیت، افراد از همه آنها استفاده میکنند. از نظر علمی مفاهیم نیاز، انگیزه و محرک کاربرد بیشتری دارند.انگیزش را در اصطلاح به گونههای متعدد تعریف کردهاند که به چند تعریف بسنده میشود.
ـ انگیزش وضعیت درونی فرد است که محرک، جهتدهنده و عامل رفتار اوست.9 یا نیرویی است که به رفتار نیرو میدهد و آن را هدایت میکند.10
ـ «انگیزش عبارت است از: مجموعهای از نیروها که موجب میشود اشخاص به شکلهای مختلف رفتار نمایند».11
ـ «انگیزش عبارت است از: «تمایل به تلاش زیاد در جهت هدفهای سازمانی ـ هر گونه هدف ـ، مشروط بر آنکه این تلاش توان برآورده ساختن یک نیاز فردی را داشته باشد».12
روش: روش در اینجا به مفهوم عام کلمه مورد نظر است؛ از اینرو شامل طریق، اسلوب وشیوه میشود.
ایجاد: منظور از عبارت «ایجاد انگیزه» تنها پدیدآوردن و خلق کردن انگیزه نیست، بلکه اعم از خلق، حفظ، شکوفایی و تقویت انگیزههاست.
تشویق: تشویق واژهای است عربی از باب تفعیل و از ماده شوق، به معنای کشاندن نفس آدمی به سوی امری.13
برخی نیز تشویق را این گونه معنی کردهاند: تشویق به معنای به شوق درآوردن و ترغیب کردن به چیزی، و کسی را در امری ستودن و به چیزی دلگرم کردن است.14
بررسی اجمالی نظریههای انگیزشی
انگیزش و مسائل مربوط به آن، از دلمشغولیهای مهم مدیران و رهبران در عصر حاضر است. به همین علت، صاحبنظران نظریهها و الگوهای مختلفی در این حوزه معرفتی ارائه کردهاند. دهه 1950 یکی از دورههای بسیار پربار، از نظر ارائه مفاهیم و نظریههای انگیزش است که گرچه از نظر اعتماد و اعتبار مورد حملههای بسیار شدید قرار گرفتند، از دو جهت بسیار مهماند: نخست آنکه این نظریهها سنگ زیر بنای سایر نظریههای انگیزش هستند؛ دوم آنکه: در مرحله عمل و در سازمانها، مدیران برای توجیه انگیزه کارکنان خود از این نظریهها و اصطلاحات فنی مربوط به آن استفاده میکنند.15این نظریهها عبارتاند از:
1. نظریه سلسله مراتب نیازها (آبراهام مازلو)16
در میان بینشهای حاصل از جنبش روابط انسانی در مدیریت مقارن با دوران رکود اقتصادی بزرگ غرب، نظریه معروف انگیزشی مازلو نظریهپرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان از اهمیت ویژه برخوردار است و نظریهای بنیادین محسوب میشود. به اعتقاد «مازلو» نیازهای آدمی سلسله مراتبی دارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار میگیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز میشود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز اهمیت مییابد و محرک رفتار خواهد شد.
قرآن کریم راهکارهای متعددی را برای ایجاد انگیزه بیان داشته که هر یک به سهم خود در این امر مؤثرند. در یک استقصای کلی میتوان این روشها را به دو دسته کلی تقسیم کرد: 1. روشهای شناختی همچون دادن بینش درباره جهان هستی و خود انسان در ابعاد گوناگون جسمی و روحی و مانند اینها، 2. روشهای رفتاری که مربوط به فعل و عملکرد افرادند و انگیزه تکرار و اصلاح رفتار را در آنان تقویت میکنند. |
نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج میگیرند و پس از ارضا فروکش میکنند و نوبت را به دیگری میسپارند. بر اساس این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده شدهاند که به ترتیب عبارتاند از: 1. نیازهای زیستی؛ 2. نیازهای ایمنی و تأمین؛ 3. نیازهای اجتماعی یا احساس تعلق و محبت؛ 4. نیاز به احترام؛ 5. نیاز به خود شکوفایی؛ یعنی شکوفاکردن تمام استعدادهای پنهان آدمی.17
2. نظریه x و y
داگلاس مک گریگور دو دیدگاه متمایز از انسان ارائه کرد: یک دیدگاهِ اصولاً منفی که آن را نظریه x خواند و یک دیدگاه مثبت که آنرا نظریه y نامید. اساس نظریه x بر این فرض قرار میگیرد که نیازهای رده پایین بر فرد حاکماند. و نظریه y بر این اساس قرار میگیرد که نیازهای رده بالاتر بر فرد حاکماند. گریگور بر این باور بود که مفروضات نظریه y نسبت به مفروضات نظریه x از اعتماد بیشتری برخوردارند؛ بنابراین او پیشنهاد کرد که: مشارکت در تصمیم گیری، پذیرش مسئولیت و پذیرفتن کارهای هماورد طلب، و روابط کارگری از جمله راهها یا رهیافتهایی است که میتوان بدان وسیله انگیزش شغلی فرد را به حد اکثر رسانید18.
3. نظریه عوامل بهداشت روانی وانگیزانندهها
فردریک هرزبرگ برای بیان نظریههای رفتاری خود بر عوامل انگیزشی و عوامل بهداشتی یا محیطی تأکید میکند و میگوید نیازهای اساسی تحت عنوان دو عامل طبقهبندی شدهاند: 1. عوامل انگیزشی که موجب رضایت فرد برای اجرای کار میشوند و عبارتاند از: کامیابی، معرفت، مسئولیت ارتقای نفس کار؛ 2. عوامل بهداشتی یا محیطی که مربوط میشوند به محیط کار و عبارتاند از: حقوق و دستمزد، سرپرستی، ارتباطات بین همکاران، شرایط کار.19
هرزبرگ میگوید: نارضایتی از کار، نقطه مخالف رضایت نیست، اگر عوامل نارضایتی از محیط کارحذف شود، الزاماً سبب رضایت شغلی نخواهد شد، بلکه فقط نارضایتی بر طرف میشود، اما رضایت هم نیست.ویژگیهایی مثل مدیریت و سیاست شرکت، سرپرستی، روابط بین افراد، شرایط کاری و حقوق عوامل بهداشتی شناخته شدهاند.
این عوامل اگر در وضع مناسبی باشند افراد ناراضی نخواهند بود و در سازمان آرامش ایجاد خواهد کرد، ولی رضایت ایجاد نخواهد نمود. اگر بخواهیم زمینه انگیزش افراد را در سازمان فراهم آوریم و موجب تحریک آنها شویم باید بر روی مسئله پیشرفت، شناخت و کسب شهرت، ماهیت کار، مسئولیت و رشد که ایجاد رضایت میکند، تأکید ورزیم.20
نظریههای جدید انگیزش
علاوه بر سه نظریه پیش گفته نظریههای جدیدتری نیز در مورد انگیزش ارائه شده است که اینک به اختصار به آنها پرداخته میشود.
1. نظریه ERG (آلدرفر)
این نظریه نیز بر اساس نیازها پایهریزی شده و با وجود تفاوتهایی که بین آن و نظریه سلسله مراتب نیازها وجود دارد، از جهاتی آن را کامل و اصلاح کرده است. به عقیده آلدرفر، سه نیاز اساسی در آدمی وجود دارد:
1. نیازهای زیستی که همسطح همان نیازهای فیزیولوژیک و امنیتی مازلو است؛
2. نیازهای تعلق که مطابق نیازهای تعلق و احترام مازلو است؛
3. نیازهای رشد.21 تفاوت نظریه مازلو و آلدرفر در این است که مازلو عقیده دارد فرد آنقدر در طبقه بعدی میماند تا نیازهایش ارضا شود، ولی آلدرفر عقیده دارد فردی که در ارضای نیازهای سطح بالاتر ناکام میماند، در نهایت به سطح قبلی نیازهای خود باز میگردد.22
2. نظریه نیازهای مک کللند
مک کللند سه عامل انگیزشی یا نیاز را پیشنهاد کرد که عبارتاند از:
1. نیاز به کسب موفقیت؛
2. نیاز به کسب قدرت؛
3. نیاز به دوستی. بر اساس این نظریه افرادی که این سه نیاز به ویژه نیاز به کسب موفقیت در آنها بیشتر از دیگران وجود دارد، از عملکرد و کارایی بیشتری برخوردارند و این سه نیاز در مقایسه با سایر نیازها، نقش انگیزشی بیشتری در افزایش عملکرد آنها ایفا میکند.23
3. تئوری برابری آدامز
این نظریه از فرایند مقایسه اجتماعی حاصل میشود و در واقع یک نظریه انگیزش مبتنی بر شناخت است. به عقیده آدامز در این مقایسه اگر شخص نوعی ظلم، اجحاف، نابرابری و بیعدالتی احساس کند، دچار نوعی تنش و فشار روانی میشود. این تنش باعث ایجاد انگیزش میگردد و فرد به دنبال چیزی بر میآید که تصور میکند عدل وانصاف است.24
4. نظریه انتظار از ویکتور روم
فرض اولیه این نظریه آن است که انگیزش، به میزان علاقه شخص به دستیابی به چیزی و احتمالی که برای تحقق آن قائل است، بستگی دارد. به عبارتی میزان تولید مورد نظر فرد در یک زمان مشخص، به هدف خاص او و پنداشت یا برداشت وی از ارزش نسبی عملکرد بستگی دارد. براساس این نظریه یک فرد زمانی دست به تلاش میزند که بداند اولاً این کوشش به رسیدن به هدف انجامد؛ ثانیاً آن هدف برای او مهم است؛ ثالثاً به دست آوردن آن هدف یک نیاز او را ارضا میکند و برآوردن آن نیاز ارزش این مقدار تلاش را دارد.25
5. نظریه تقویت رفتار
اسکینر، که از دانشمندان مکتب رفتاری است، پیشنهاد دهنده این نظریه است. براساس این نظریه، رفتار چیزی جز واکنش در مقابل محرکهای بیرونی نیست. وی مدعی است اگر عملی که فرد آن را یک مرتبه انجام داده است «تقویت» شود، با پاداش دادن احتمال تکرار آن افزایش مییابد.
بررسی نظریهها
باید توجه داشت که همه این نظریهها بر اساس مطالعات تجربی و با فرهنگ و ارزشهای خاص انجام گرفته است. و با ارزشهای اسلامی بسیار فاصله دارد. بر محققان اسلامی است که در صدد ارائه نظریههایی برآیند که مبتنی بر منابع دینی و از اتقان لازم برخوردار باشند. متقنترین راه برای این امر، مراجعه به قرآن وسیره گفتاری و رفتاری معصومین(ع) است.
قرآن کریم راهکارهای متعددی را برای ایجاد انگیزه بیان داشته که هر یک به سهم خود در این امر مؤثرند. در یک استقصای کلی میتوان این روشها را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
1. روشهای شناختی همچون دادن بینش درباره جهان هستی و خود انسان در ابعاد گوناگون جسمی و روحی و مانند اینها، این روشها، ضمن دادن شناخت و بصیرت به آدمیان درباره هستی و انسان، میکوشند در انسان انگیزه ایجاد کنند؛
2. روشهای رفتاری که مربوط به فعل و عملکرد افرادند و انگیزه تکرار و اصلاح رفتار را در آنان تقویت میکنند. در این زمینه روشهای فراوانی در قرآن وجود دارند و هر یک به تفصیل درخور بررسی است، ولی برای رعایت اختصار، در این نوشتار به یکی از مهمترین این روشها، یعنی روش تشویق اشاره میشود.
اصول حاکم بر اعمال انسان
الف. رفتار
اسلام انسان را موجود چند انگیزهای و آمیزهای از ویژگیها و استعدادهای مثبت و منفی میداند. این انگیزهها در وجود انسان فعال، در تعارض و تقابل است و رفتار هر انسان تابع انگیزهای است که در این تعارض و تقابل برتری یابد. امام صادق(ع) از رفتار انسان در مقابل خدواند به صورت عبادت و پرستش تعبیر کرده و مردم را از لحاظ انگیزهای که از عبادت دارند به سه گروه تقسیم میفرماید:
عبادت کنندگان سه دستهاند: دسته اول خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت میکنند، که این عبادت بردگان است؛ دسته دوم خداوند را به امید ثواب و پاداش عبادت میکنند، که این عبادت اجیران تاجران است؛ دسته سوم از روی عشق ومحبت به خداوند اورا عبادت میکنند، که این عبادت آزادگان است.26طبق این کلام امام صادق(ع) رفتار انسان در مقابل خالقش بر اساس یکی از اصول ذیل تنظیم میشود:
1. رفتار برای رسیدن به ثواب و پاداش
همه انسانها در مقابل گفتار و رفتار خود انتظار پاداش و ثواب دارند. لذا در قرآن کریم و روایات معصومان(ع) از پاداشهای مختلفی سخن به میان آمد. که بر عمل نیک مترتب میشود. در این زمینه در آیات فراوان خداوند مکرر به آدمیان پاداش معنوی و نعمتهای بهشتی را وعده میدهد تا برای دستیابی به آن تحریک شوند و با انگیزه خدایی عمل صالح انجام دهند.
هر که برای متاع دنیا بکوشد بهرهمندش کنیم و هر که ثواب آخرت خواهد از نعمت آخرت برخوردارش گردانیم... .(آلعمران: 145)هر که ثواب و نعمت دنیا را طالب است[از خدا بخواهد] که ثواب دنیا و آخرت هر دو نزد خداست و خدا[به دعای خلق] شنوا و [به احوالشان] بینا است.(نساء: 134)گاه خداوند عملکرد انسان را ذکر میکند و بر اساس آن وعده بهشت و پاداش میدهد:
به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که وعده داده شده میشدید. (فصلت: 30)گاه خداوند گروههای خاصی از مردم را نام میبرد و به آنان وعده پاداش میدهد:خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند و مسکنهای پاکیزهای در بهشتهای جاودان [نصیب آنان ساخته] و [خشنودی و] رضای خدا، [از همه اینها] برتر است و پیروزی بزرگ، همین است.(توبه: 72)
امروزه نیز یکی از روشهای مهمی که مدیران میتوانند به کمک آن در کارکنان انگیزه ایجاد کنند، «روش تشویق» است؛ یعنی با ایجاد شوق و رغبت و تقویت روحیه و اعتماد به نفس، فرد را برای بهکارگیری تمام نیرو و استعدادش در راه اجرای وظایف آماده میسازد. از اینرو، میتوان گفت روش تشویق شیوهای اثرگذار بر انگیزش کارکنان است، به گونهای که شاید بتوان ادعا کرد چیز دیگری نمیتواند جانشین آن شود. |
در این آیات خداوند بهشت و آسایش و رفاه زندگی آخرت را وعده داده که مخصوص اهل ایمان است؛ چه نعمتهای فراوان و روح بخش و با لذت و بیزحمت که در سایه اعمال صالح آدمی قابل دسترسی است. ذکر این پاداشها و ثوابها در قرآن همه بر اساس همان اصل پاداشخواهی انسان است تا از این طریق او را برای زمینهسازی زندگی آبرومند و سعادت بخش اخروی آماده نماید.بنابر همین اصل میبینیم در دعاهای امامان معصوم(ع) و همچنین اوامر آنان برای جذب و جلب مردم و حرکت دادن آنها، به مسئله رسیدن به ثواب و اجر و پاداش تکیه شده است.
2. رفتار برای دوری از عقاب و عذاب
دیگر اصل حاکم بر کارهای انسانها، اصل دوری از عقاب و شقاوت و بدبختی و مجازات است. قرآن کریم در آیات متعدد انسانها را از خطرها و عذابهایی که در صورت سرپیچی از فرمان خداوند متعال دامنگیر آنها خواهد شد بر حذر میدارد: «به آنان که کافر شدند بگو به زودی مغلوب شوید و به سوی جهنّم محشور گردید که بسیار بد جایگاهی است».(آلعمران: 12) «عقاب خدا بر کافران بسیار سخت است».(بقره: 211)
بیان این نوع عذابها و عقابها که جنبه ترس و تهدید دارند، در رفتار انسان مؤثرند؛ زیرا همان گونه که بیان پاداش در انسان برای رسیدن به آن ایجاد انگیزه میکند، وعده به عقاب نیز انگیزه ترک کارهای حرام را برای انسان پدید میآورد تا به عذاب اخروی گرفتار نشود: «خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده است. جاودانه در آن خواهند ماند [همان برای آنان کافی است] و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنهاست.»(توبه: 68)
به تصویر کشاندن کیفری که در انتظار کافران و منافقان است، میتواند بر رفتار انسانهای دیگر اثر بگذارد و باعث تنبیه و بیدارسازی آنها شود و سوق دهنده به سوی کارهای نیک باشد.به این نکته باید توجه داشت که چون پاداشها و عقابهای قرآن قطعی الحصول و همراه با شناخت و باور هستند، تنها کسانی از آن بهرهمند خواهند بود که به خدا ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند.
ایمان یعنی باور به توحید و معاد و نبوت که زمینهساز عمل شایسته است. به همین علت که توأم با شناخت و ایماناند، جنبه انگیزشی قوی و پایدار دارند و هر کس بر اساس بصیرت و آگاهی به این پاداشها و عقابها دل ببندند، به درستی رفتار میکند و تزلزلی در اراده و عقیده او رخ نخواهد داد. چون آدمهای مؤمن به گفتههای خداوند یقین دارند و خدا را قادر به تحقق آن میدانند، تردیدی به خود راه نمیدهند؛ چراکه خداوند میفرماید:
«خداوند از وعده خود، تخلف نمیکند.»(آلعمران: 9) در دنیا نیز خداوند به آنچه به مؤمنان وعده داده، عمل میکند: «خداوند وعده خود را به شما، [درباره پیروزی بر دشمن در احد،] تحقق بخشید».(آلعمران: 151) همچنین گفتههای خداوند در عالم پس از مرگ نیز محقق خواهند شد و مؤمنان در آن تردیدی ندارند.
3. رفتار بر اساس محبت
دیگر اصل مؤثر بر رفتار انسان، محبّت است. نخستین گام در تحصیل محبت، معرفت و شناخت است. اگر انسان وجودی را که دارای همه صفات کمال و جمال و منشأ همه خوبیها و فضیلتهاست، بشناسد و به آن توجه پیدا کند، در دلش به او محبت پیدا خواهد کرد. وقتی معرفت آدمی به خداوند افزایش یابد، تمام انگیزههای او در یک چیز تجلی پیدا میکند و آن رضایت محبوب است.
نیز برای رسیدن به این هدف میکوشد و تمام فعالیتهای خود را در مسیر تحقق آن قرار داده، برای نیل به آن سرمایه گذاری میکند.البته رسیدن به این مرحله کار هر کسی نیست. «تنها کسی که به هیچ بودن خود پی برده است... به مقامی میرسد که میتواند به معرفت یقینی نائل آید و در آرامش قرار یابد و به سوی پروردگارش باز گردد و سرانجام نفس مطلق را با فنای خویش پس در بقاء اللّه دریابد».27
پی نوشت ها:
1. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 8، ص 118.
2. اسماعیل بخاری ، صحیح البخاری، ج 8، ص 435.
3. ابیعبدالله محمد بن محمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 8، ص 249.
4. محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 11، ص 25.
5. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 8، ص 119.
6. استیفن پی رابینز، مدیریت رفتار سازمانی، ص18
7. محمدصادق شجاعی، دیدگاههای روان شناختی مصباح یزدی، ص59.
8. محمد معین، فرهنگ معین، ص168
9. حسین لطف آبادی، روانشناسی تربیتی، ص117.
10. یوسف کریمی، روانشناسی تربیتی، ص18
11. گریفین و مورهد، رفتار سازمانی، ص134
12. علی رضائیان، انتظار عدالت و عدالت درسازمان، ص5.
13. ابن منظور، لسان العرب، ج10، ص192؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص197، ماده شوق.
14. علیاکبر دهخدا، لغتنامه، فرهنگ فارسی معین، ماده شوق.
15. استیفن پی رابینز، مبانی رفتارسازمانی، ص73
16. علی رضائیان، مدیریت رفتار سازمانی، ص 104.
17. همان، ص 109و111
18. استیفن. پی. رابینر، مبانی رفتار سازمانی، ص76
19. مصطفی عسکریان، روابط انسانی و رفتار سازمانی، ص65
20. پاول هرسی و کنت بلانچارد، مدیریت رفتار سازمانی، ج1، ص332، به نقل از: مدیریت اسلامی، پیشین، ص113
21. گریفین ومورهد، رفتار سازمانی، ص124
22. همان، ص125
23. رابینر استیفن پی و دیوید ای دی سنزو، مبانی مدیریت، ص 318.
24. علی رضائیان، مدیریت رفتارسازمانی، ص130.
25. جیمز ای. اف. استونر؛ ادوارد. آر. فریمن؛ دانیل. آر. گیلبرت، مدیریت، سازماندهی، رهبری، کنترل، ج2، ص779
26. ری شهری، میزان الحکمه، ج6، ص 17.
27 سیدحسین نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، ص49-50
عبدالرحیم اخلاقی /دانشآموخته حوزه علمیه قم و کارشناس ارشد مدیریت
منبع : فصلنامه پژوهش های مدیریتی شماره 1
ادامه دارد............