حاج رضا دستواره یک دفعه بدون مقدمه گفت «اونایی که دوست دارند، حاج احمد عزیزمون بعد از این عملیات زنده برگردد و زن بگیرد و پلو عروسی به ما بدهد، همه باهم یک صلوات بلندی ختم کنند».
«عباس برقی» از همرزمان حاج احمد متوسلیان است که در سیامین سال اسارت فرمانده خود در بند رژیم صهیونیستی، خاطرهای از رابطه شهید رضا دستواره و حاج احمد متوسلیان را روایت کرد.
***
آنهایی که شهید رضا دستواره را میشناسند، میدانند که تنها کسی که میتوانست با حاج احمد متوسلیان حرف بزند و شوخی کند، رضا دستواره بود. او به نحوی شیطنت میکرد که پدر حاج احمد را درآورده بود.
مثلاً؛ رضا دستواره قبلاً به ما یاد داده بود وقتی که من میگویم «صلوات بلندی» چه بگویید، وقتی هم میگویم «صلوات کفتری» چه بگویید!
سوار مینیبوس شدیم و از مریوان به کرمانشاه، از کرمانشاه به سنندج، از سنندج تا دزفول هم مینیبوس تبدیل به اتوبوس شد. حاج احمدآقای عزیز، از سنندج تا دزفول روی رکاب بودند؛ آقا رضای دستواره هم از مریوان تا دزفول وسط اتوبوس راه میرفت و به بچهها تیکه میانداخت.
حاج رضا یک دفعه بدون مقدمه گفت «اونایی که دوست دارند، حاج احمد عزیزمون بعد از این عملیات زنده برگردد و زن بگیرد و پلو عروسی به ما بدهد، همه باهم یک صلوات بلندی ختم کنند» همه باهم گفتند «هییَه». حاج احمد یه چپ به حاج رضا نگاه کرد و گفت «رضا خجالت بکش، بشین» چند دقیقه بعد که آبها از آسیاب افتاد، رضا دوباره گفت «هرکسی دوست داره شام عروسی حاج احمد رو بخوره یک صلوات کفتری بفرسته». همه باهم گفتن «بیه بیه» و شروع کردن به اذیت کردن حاج احمد.