:ما معادله جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده مىشده است را شکستهایم. ما خود چارچوب جدیدى ساختهایم که در آن، عدل را ملاک دفاع، و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم.
ه ) رابطه دکترین جهادی با نظام ضمانت اجرای اسلام جهاد قانونی عمومى در عالم آفرینش است و همه موجودات زنده جهان، اعم از نباتات و حیوانات موانع را به وسیله جهاد از سر راه خود بر مىدارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. برای مثال، ریشه درختى را مىبینیم که براى بهدست آوردن غذا و نیرو، بهطور دائم در حال فعالیت و حرکت است، و اگر روزى این فعالیت و کوشش را ترک کند، ادامه زندگى براى او غیر ممکن است. به همین دلیل، هنگامى که در حرکت خود در اعماق زمین با موانعى برخورد کند، اگر بتواند آنها را سوراخ کرده و همانند متههاى فولادى با موانع به نبرد برمىخیزد و اگر احیاناً این توانایى را نداشت، راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن مانع مىگذرد. در وجود طبیعی انسان نیز در تمام شبانهروز، حتى در ساعاتى که انسان در خواب به سر میبرد، نبرد عجیبى میان گلبولهاى سفید خون و دشمنان مهاجم وجود دارد که اگر یکساعت این جهاد، خاموش شود و مدافعان کشورِ تن، دست از پیکار بکشند، انواع میکربهاى موذى در دستگاههاى مختلف رخنه کرده و سلامت انسان را به مخاطره خواهند افکند. عین همین مطلب در میان جوامع انسانى و اقوام و ملل وجود دارد. آنانى که همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر مىبرند، همواره زنده و پیروزند، و دیگرانى که به فکر خوشگذرانى و ادامه زندگى فردى هستند، دیر یا زود از بین رفته و ملتى زنده، پویا و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت.در راستای همین سنت الهی است که اهمیت جهاد به زمان خاصی محدود نیست و خدای متعال با شناختی که از روند تاریخ و خصایص حیات بشری و روحیات انسانها دارد، این حکم را به عنوان قانون جاودان اسلامی جعل کرده و اهمیت جهاد و آثار دنیوی آن امری ابدی است که هرگز از آن جدا نخواهد بود.1 به عنوان یک اصل، همه خیرات، رابطهای انفکاک ناپذیر با جهاد دارد و سعادت جامعه بشری بدون توسل به جهاد حتی در نهاییترین شکل آن، یعنی جهاد نظامی، امکان پذیر نیست2 و ابزار انحصاری اصلاح جامعه بشری است؛3 یعنی اقامه حیات انسانی جز از طریق توسل به زور نظامی امکان ناپذیر است.صلاح دین و دنیای مردم جز به جهاد ممکن و میسور نخواهد بود.4 ترک جهاد برای جامعه اسلامی مایه ذلت5 و در مقابل، رویکرد جهادی، مایه عزت جامعه و سربلندی آحاد جامعه است.6همچنین ترک جهاد مایه فقر اقتصادی، [7 و روی آوردن به جهاد موجب بهرهمندی نظام و جامعه اسلامی را فراهم میآورد. 8در راستای اهداف فرهنگی نظام اسلامی، ترک جهاد، اضمحلال و نابودی دینداری را باعث میشود.9در حالی که جهاد نظامی، مایه استقلال همه جانبه امت اسلامی است.10 با توجه به اینکه سعادت اخروی افراد در سایه نظام اسلامی است و باید مد نظر سیاستگذاران نظام اسلامی باشد، جهاد مایه دستیابی به بهشت و حد نصاب اعلای ایمان و سعادت اخروی است؛ یعنی تجهیزات نظامی، کلیدهای بهشت و جهنم است که اگر در راه حق به کار گرفته شوند راه به سوی بهشت میبرند و اگر در راه باطل استفاده شوند راه دوزخ را هموار میسازند.11 همه اهل محشر و ملائکه به مجاهدان هنگام ورود به بهشت به آنان خوش آمد میگویند.12 به پیامبر گفته شد: چرا شهید در قبرش مورد ابتلا نیست؟ فرمود: به زحماتی که در جهاد به جان خریده است برای او کافی است که بخواهد در قبر هم در زحمت باشد. 13به هر حال، جهاد مایه سربلندی و استعلای دین و ابزار دفاع از دین، 14 و ترک جهاد و دوری از جهاد، مایه هرگونه بدبختی و نکبت برای جامعه اسلامی است.15 بقیه در ادامه
و) انطباق دکترین جهادی با اندیشه رهبران جمهوری اسلامی ایران
1. دیدگاه امام خمینی(ره)
یک ـ دفاع از مظلومان جهان و مصالح مسلمانان
امام خمینى(ره) به عنوان رهبرى انقلاب و بانى سیاست خارجی جهادی در جهان معاصر در مصاحبه با هفته نامه امریکایى تایم، در نهم آذر 1358، در تشریح این سیاست فرمودند:ما معادله جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده مىشده است را شکستهایم.ما خود چارچوب جدیدى ساختهایم که در آن، عدل را ملاک دفاع، و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم.
از هر عادلى دفاع مىکنیم و بر هر ظالمى مىتازیم ... ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت، امید است کسانى پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل متحد و شوراى امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند.16معلوم است که تغییر معادلات جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی جهان یا ساختن چارچوبهای جدید، بر پایه عدالت، و تلاش در جهت تغییر ساختارهای موجود بینالمللی، اموری فراتر از دفاع مصطلح است. در واقع، این گونه تعابیر، تداعی کننده منویاتی است که در جهاد تعقیب میشود.
در همین راستا بنیانگذار جمهوری اسلامی فراتر از احساسات ملی و میهنی و فراتر از چارچوب های مقرر در متنهای حقوقی بینالمللی که دفاع جمعی را در قالبهایی از پیش تعیین شده و در چارچوب معاهدات خاص به رسمیت میشناسد، خود را برای هر اقدام ظلم ستیزانه در هر کجای جهان ودر هر محیط جغرافیایی آماده میسازد و میگوید:براى من مکان مطرح نیست، آنچه مطرح است، مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد، آنجا خواهم بود.17
آمادگی برای این مبارزه انسانی تا بدانجاست که نثار جان را نیز توجیه پذیر ساخته و رهبری این نهضت در این باره میفرماید:خداى تبارک و تعالى ما را مکلف کرده که با این طور اشخاص، با این طور ظلم، با اینهایى که اساس اسلام را دارند متزلزل مىکنند و همه مصالح مسلمین را دارند به باد مىدهند، ما مکلفیم که با اینها معارضه و مبارزه بکنیم. اگر یک وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مىکنیم و معارضه مىکنیم. خودمان تفنگ به دوشمان مىکنیم و معارضه مىکنیم.18
امام خمینی(ره) در دفاع از مسلمانان جهان به صراحت مىگوید:ما براى دفاع از اسلام و ممالک اسلامى و استقلال ممالک اسلامى، در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامى است، برادرى با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان ... .19وقتی در کنار سخن از دفاع از ممالک اسلامی، سخن از دفاع از اسلام و هویت اسلامی و تلاش در جهت تشکیل جبهه جهان اسلام در مقابل جهان کفر است، معلوم است که این اندیشه، فراتر از اندیشههای دفاعی متداول است.
ایشان در راستای اندیشه نجاتبخشانه و عدالت گسترانه دینی، فلسفه تشکیل حکومت را در ماهیت جهانی آن و عدل گستری جهان شمول آن میداند و میفرماید: «ما وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست نشانده آنها خارج و آزاد کنیم؛ راهى نداریم جز اینکه تشکیل حکومتبدهیم».20بنیانگذار جمهورى اسلامى همواره بر موضع حمایتى خود از نهضتهاى آزادیبخش در سرتاسر جهان پاى فشرده و پشتیبانى همه جانبه خود را از این جنبشها دریغ نکرده است.
ایشان میفرماید: «ما از تمام نهضتهاى آزادى بخش در سراسر جهان که در راه خدا، حق و حقیقت و آزادى مبارزه مىکنند، پشتیبانى مىکنیم».21و در جاى دیگر مىفرمایند: «من بار دیگر پشتیبانى خودم را از تمام نهضتها و جبههها و گروههایى که براى رهایى از چنگال ابرقدرتهاى چپ و راست مىجنگند، اعلام مىنمایم».22روح حاکم بر این سخنان و اندیشهها، همان روح حاکم بر اندیشه جهادی است.
این روحیه و حمایت های ناشی از آن باعث شده است که امروزه دوست و دشمن اعتراف دارند که امام خمینى الهام بخش مبارزات ضد اسرائیلى در لبنان و سرزمینهای اشغالى است و تمامى گروههاى مبارز اسلامى در مصر، فلسطین اشغالى، لبنان، اردن و سوریه را باید مرهون رهنمودهای امام خمینى(ره) دانست.و در همین راستا یکى از پیشگامان نهضتهاى اسلامى معتقد است:در نتیجه تأثیر انقلاب اسلامى تحت رهبرى امام خمینى، مسلمانان سراسر جهان به یک زبان و افکار تازه سیاسى براى محاوره دستیافتند.
یکی از بارزترین و شفاف ترین موارد در دیپلماسی حضرت امام(ره) نامه معروف و تاریخی امام خمینی خطاب به میخائیل گورباچف، آخرین رئیسجمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکا به غرب است که در اولین روز سال 1989 میلادی / 11 دی 1367 انتشار یافت. |
این زبان و افکار سیاسى جدید، به کالبد فرهنگ سیاسى اسلام جان تازهاى بخشید و مسلمانان را در سراسر جهان وارد معادلات سیاسى کرد.23این امر، محصول اندیشه جهادی در انقلاب اسلامی است که با مفهوم امت در اندیشه سیاسی اسلام پیوندی مستحکم دارد. در واقع، انقلاب اسلامی ایران ملتهای مسلمان را از قالب های متکثر و متشتت به قالبی هم اندیش و مترابط و منسجم به سمت تحقق اهداف عالی اسلام که همان مفهوم امت اسلامی است، سوق داد.
نتیجه این اندیشه جهادی همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنهای درباره آن فرموده است:امروز مسلمانان در همه جاى آسیا تا قلب آفریقا، در تمام خاورمیانه و در اروپا و آمریکا همه احساس مىکنند که جزء یک جامعه جهانى بزرگ هستند؛ یعنى جزو امت اسلامى. این را امام(ره) در دنیا به وجود آورد. احساس شعور نسبت به امت اسلامى، بزرگترین حربه در دفاع از اسلام در برابر استکبار است.24
این حمایت و پشتیبانى فراتر از نهضتهاى اسلامى، تمامى جنبشهاى رهایىبخش و ضد استعمارى را مورد توجه قرار داده است تا جایی که ایشان میفرماید: «ما از تمام کشورهاى زیر سلطه براى به دست آوردن آزادى و استقلال، کاملاً پشتیبانى مىنماییم و به آنان صریحاً مىگوییم که حق گرفتنى است».25امام خمینی(ره) داعیه انقلاب اسلامى ایران مبنی بر حمایت از مستضعفان را فراتر از مرزهاى جغرافیایى ایران اسلامى امتداد داده و آن را چونان حلقهاى با تمامى جنبشهاى اسلامى، بلکه کلیه خیزشهاى رهایىبخش مرتبط مىسازد و تأکید میکند: «ما طرفدار مظلوم هستیم؛ هرکسى در هر قطبى که مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستیم».26
تلاش براى ایجاد انسجام لازم در اردوگاه مستضعفان در برابر مستکبران یکى از محورهاى اساسى اندیشه سیاسى حضرت امام(ره) بود و ایشان میفرمود:مستضعفین جهان، چه آنها که زیر سلطه آمریکا و چه آنها که زیر سلطه سایر قدرتمندان هستند، اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطههاى شیطانى رفع نخواهد شد. و همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفان در هر مسلک و مذهبى که باشند، تحقق پیدا کند ... ما عازم هستیم که تمام سلطه ها را نابود سازیم و شما هم کوشش کنید که ملتها را با حق همراه کنید.27
دو ـ پیام دعوت به میخائیل گورباچف
یکی از بارزترین و شفاف ترین موارد در دیپلماسی حضرت امام(ره) نامه معروف و تاریخی امام خمینی خطاب به میخائیل گورباچف، آخرین رئیسجمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکا به غرب است که در اولین روز سال 1989 میلادی / 11 دی 1367 انتشار یافت.28 این نامه در شرایطی منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدایی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و بر مقدرات مردم در جمهوریهای این کشور، هنوز برقرار بود.
با این حال، امام خمینی در نامه عبرتآموز خویش به گورباچف از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد و وی را از روی آوردن به غرب برای حل مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی برحذر داشت و او را به مطالعه در اسلام دعوت نمود که اولین گام از راهبرد جهادی است.ایشان در ابتدای این نامه خطاب به وی مینویسد:اولین مسئلهای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دینزدایی» از جامعه که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدیدنظر نمایید، و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست.
البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.
این عبارتها بیانگر دعوت یک مقام عالیرتبه جهانی است برای مشارکت در تغییر نظم جهانی و مطالعه در اسلام به عنوان مکتبی که باید و شاید که جانشین کمونیسم و سرمایهداری شود.دعوت به خدا و دین در این نامه، شفافتر از آن است که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. ایشان در ادامه مینویسد:جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد.
مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
ماهیت این نامه و روح حاکم بر آن، یادآور حرکت های توحیدی انبیای الهی، همچون پیامبر اکرم(ص) و حضرت ابراهیم(ع) است آنجا که میفرماید:حضرت آقای گورباچف! ... رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد، و شما دومین و علیالظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً میخواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید.
ایشان در ادامه چنین میفرمایند:آقای گورباچف! وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ «اللهاکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمیمرتبت(ص) به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) را از شوق به گریه انداخت، لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون، معیار شناخت در جهانبینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمیدانند.
ترک جهاد برای جامعه اسلامی مایه ذلت5 و در مقابل، رویکرد جهادی، مایه عزت جامعه و سربلندی آحاد جامعه است.همچنین ترک جهاد مایه فقر اقتصادی،و روی آوردن به جهاد موجب بهرهمندی نظام و جامعه اسلامی را فراهم میآورد. |
قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند. در حالی که معیار شناخت در جهانبینی الهی، اعم از «حس و عقل» میباشد و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم میباشد، گرچه محسوس نباشد. لذا هستی، اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، میتواند موجود باشد. و همانطور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.
قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد میکند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده میشد. (لن نؤمن لک حتی نریالله جهره)( بقره: 55) میفرماید: «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر.»( انعام: 103.)ایشان در ادامه نامه به استدلال عقلانی که روش پیامبران الهی بود روی آورده و مینویسد:از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم که از نظر شما اول بحث است، اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، بهخصوص فلاسفه اسلامی، بیندازم. فقط به یکی ـ دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم میتوانند از آن بهرهای ببرند. بسنده میکنم. ...
ایشان در ادامه و پس از اشاره به برخی استدلال های فلسفی و عقلی مجدداً به دعوت به اسلام میپردازد و مینویسد:جناب آقای گورباچف! اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما میخواهم در باره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.
نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانانِ جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم.بدینسان، نامه امام با عبارتهایی که انبیا دعوت خود را با آن عبارت همراه میساختند، به پایان میرسد بدیهی است که انتخاب این تعابیر، اتفاقی ساده و گزینش عادی نیست، بلکه از شخصیتی فقهی که رهبری یک نظام سیاسی را بر عهده دارد و خود را جانشین انبیا میداند، بیان شده است.
سه ـ ماجرای سلمان رشدی
یکی دیگر از مظاهر راهبرد جهادی در سیره سیاسی امام خمینی، موضعگیری قاطعانه ایشان در ماجرای سلمان رشدی بود. بعد از توهین و اهانت سلمان رشدی به پیامبر(ص) و قران، امام خمینی در تاریخ 25/11/1367 در پیامی در باره سلمان رشدی فرمودند:انا لله و انا الیه راجعون؛ به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانیم مؤلف کتاب «آیات شیطانی»که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند.
از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کسی در این راه کشته شود شهید است. انشاءالله! ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب را دارد، ولی قدرت اعدام آن را ندارد او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
از فردای صدور حکم، یعنی 26/11/1367 تظاهرات وسیعی در ایران و جهان به حمایت از حکم امام به وقوع پیوست. در ایران، دولت عزای عمومی اعلام کرد و از هستههای مقاومت حزبالله در سراسر جهان خواست که در مقابل این حرکت استکبار بایستند. مسلمانان کشورهای دیگر نیز با انجام حرکتهایی از حکم امام حمایت کردند.29ایشان چند ماه قبل از رحلت خود میفرماید:امروز خداوند ما را مسئول کرده است، نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پابرجا داشت.
من باز هم میگویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان به خیال خام خودشان بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور.30ایشان تحلیلهای واقعگرایانه و مادی را که مرعوب مراکز قدرت بینالمللی بود، برنمیتافت و به امت حزب الله تأکید فرمود:روحانیون و مردم عزیز حزبالله و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست، خون عزیزانشان پایمال نشود.
ترس من این است که تحلیلگران امروز ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق قوانین و اصول دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم، خود آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک وکشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم.31
در مکتب سیاسی امام خمینی(ره) رئالیسم مادیگرایانه سیاسی که تنها به ارزیابی مادی منابع قدرت میپردازد، مطرود است و در جهتگیری سیاست خارجی نقشی ندارد، زیرا اگر تحلیلگران بر اساس نظریه به اصطلاح واقعگرایی به اندازهگیری قدرت بپردازند همواره باید نظام سلطه جهانی را پذیرفت و به اندازه قدرت مادی خود در پی منافع ملی بود که با این نگاه، مستضعفان جهان دیگر نخواهند توانست در برابر مراکز قدرت و ثروت جهان صفآرایی نمایند و در پی احقاق حقوق خود باشند.
2. دیدگاه آیتالله خامنهای
بدیهی است این که نهاییترین منظر در افق نگاه جهادی، جهانیسازی اندیشه اسلامی و ارزشهای وحیانی است. این نگاه در سخنان ایشان متجلی است؛ آنجا که میفرماید:اگر امروز بشریت متوجه این رحمت شود (رحمت وجود اسلام، رحمت تعالیم نبوى، این سرچشمه جوشان وحدت) و آن را بیابد و خود را از آن سیراب کند، بزرگترین مشکل بشر برطرف خواهد شد.
اگرچه همین امروز هم تمدنهاى موجود عالم، بلاشک از تعالیم اسلام بهرهمند شدهاند و بدون تردید، آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهیم عالى در بین بشر وجود دارد، متّخذ از ادیان الهى و تعالیم انبیا و وحى آسمانى است و بخش عظیمى از آن به اسلام متعلق است.32بنابر این از منظر ایشان امروز روزی است که باید با باور به نفوذ اسلام و پیام توحیدی آن در قلب انسانهای منصف و حقیقتجو به فکر راههای تسهیل صدور اندیشه دین مبین اسلام به اقصی نقاط عالم بود.
به طور کلی یکی از ویژگیهای دیدگاه جهانی ایشان آن است که راهبرد جهادی را در گفتمان و عمل تعقیب میکند. تلاش ایشان برا احیای گفتمان جهادی در محیط داخلی و بینالمللی نظام، در همه عرصههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، از نمودهای توجه ایشان به کارآمدی گفتمان جهادی درادامه مسیر انقلاب اسلامی است. نگارنده، مطالعه در این خصوص را به مجال دیگری وا مینهد، اما خواننده این سطور را به جستوجوی کلید واژگان راهبرد جهادی در بیانات و نوشتجات ایشان ارجاع میدهد.
ز) ضرورت فقهی جهاد در دکترین سیاست خارجی
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که با ماهیت جهاد ابتدایی سازگار است.33 با توجه به این آیات به خوبی میتوان ادعا کرد در اسلام نوعی از جهاد که ماهیت دفاعی ندارد، مشروع است.آیات جهاد دفاعی براى بعضى34 منشأ این توهم شده که جنگ در اسلام منحصر در جهاد دفاعى است و چیزى به نام جهاد ابتدایى در اسلام وجود ندارد.
اگر امروز بشریت متوجه این رحمت شود (رحمت وجود اسلام، رحمت تعالیم نبوى، این سرچشمه جوشان وحدت) و آن را بیابد و خود را از آن سیراب کند، بزرگترین مشکل بشر برطرف خواهد شد. اگرچه همین امروز هم تمدنهاى موجود عالم، بلاشک از تعالیم اسلام بهرهمند شدهاند و بدون تردید، آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهیم عالى در بین بشر وجود دارد، متّخذ از ادیان الهى و تعالیم انبیا و وحى آسمانى است و بخش عظیمى از آن به اسلام متعلق است. |
این دسته از نویسندگان وقتی در متون دینى و فقهى با عنوان «جهاد ابتدایى» روبهرومیشوند، برای اینکه «جهاد ابتدایى» را که مداخله مسلّحانه و قهرآمیز جامعه اسلامى در جامعه غیر اسلامى است، را توجیه کنند و بپذیرند که مسلمانان حق دارند که در امور و شؤون جامعهای غیر اسلامى دخالت کنند و حتى با لشکرکشى و حمله نظامى، افراد آن جامعه را وادارند که از دین و مذهب خود دست بشویند و به اسلام درآیند، خواستهاند ثابت کنند در تاریخ اسلام جهاد ابتدایى صورت نپذیرفته و جنگهایى که در صدر اسلام پیش آمده، همگى از نوع «دفاع» بوده است.
صاحب تفسیر المنار ذیل آیههای 190 ـ 194 سورة بقره تأکید میکند که پیکارهای پیامبر همگی به صورت دفاعی بوده و ایشان همواره با دلیل و برهان به سراغ مردم رفته است، نه با زور و شمشیر. نهایتاً اینکه هر جا از دعوت به اسلام جلوگیری میشده و گوینده اسلام را میکشتند یا تهدید میکردند، به دفاع از مبلغان برمیخاسته، نه آنکه مخالفان را در پذیرش دین مجبور کند، چرا که «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(بقره: 256) و «افانت تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ».(یونس: 99)
بنابر این، از دیدگاه صاحب تفسیر المنار، جهاد در اسلام تنها در راستای دفاع از خود یا دفاع از مبلغان و مانعتراشی مخالفان در برابر ابلاغ دین صورت پذیرفته و مشروع است.در مقابل، برخی دیگر از دانشمندان اسلامی چنین شیوهای را پاک کردن صورت مسئله دانسته و لازمه آن را انکار یکی از ضروریات دین میدانند و تأکید دارند جهاد که «جهاد ابتدایى» یکى از اقسام آن است، از ضروریات اسلام شمرده مىشود و مخصوصاً در فقه شیعى جایگاه بلند و ارجمندى دارد. 35
اما مسلم است که جواز جهاد ابتدایى در اسلام از ضروریات فقه اسلامى است و در اصل تشریع آن هیچ تردیدى وجود ندارد. مشروع بودن جهاد ابتدایى از ضروریات فقه، اعم از فقه شیعیان و اهل سنت است. تردید در اینکه آیا در قرآن کریم آیهاى که بر جواز یا وجوب جهاد ابتدایى دلالت کند وجود دارد یا نه، یا تردید در اینکه در زمان حیات رسول اکرم(ص) جهاد ابتدایى رخ داده است یا خیر، هیچ یک به اصل مشروعیت جهاد ابتدایى که از مسلّمات فقه است، ضربهاى وارد نمىآورد.
همچنین اختلافات فقهى که در فروع و مسائل جنبى جهاد ابتدایى وجود دارد، مثل اختلاف فقها در مشروط بودن جهاد ابتدایى به حضور امام معصوم(ع) و امثال آن، هرگز نمىتواند مستمسک انکار اصل این حکم قرار گیرد.به هر حال، نمىتوان جهاد ابتدایى را که اصل جواز آن از ضروریات و مسلّمات فقه اسلامى است، امرى نامشروع و خلاف اسلام قلمداد کرد. به نظر میرسد با این موضعی که در اسلام درخصوص جهاد وجود دارد، برخوردهای منفعلانه در برابر این قانون الهی ناشی از ضعف نفس و وادادگی در برابر فرهنگ غربی است.
ممکن است کسانی همه جنگهای مسلمانان در صدر اسلام به گونهای تحلیل کنند که دفاعی قلمداد شوند و از این حیث در مجموعه مصادیق جهاد ابتدایی، داخل نشوند، اما به عقیده طرفداران نظریه جهاد ابتدایی، حتى اگر بپذیریم که همه جنگهاى مسلمانان، در صدر اسلام دفاعى بوده است ـ با توجه به آنچه بیان شد ـ این نتیجه بهدست نمیآید که جهاد ابتدایی مشروعیت ندارد، زیرا مشروعیت جهاد ابتدایى از ضروریات دین است و اگر تاکنون نیز روى نداده، در آینده، در زمان ظهور حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ رخ خواهد داد.
آیت الله مصباح با تفکیک مسائلی از قبیل وقوع یا عدم وقوع جهاد ابتدایى در صدر اسلام و اینکه آیا جهاد ابتدایى مشروط به حضور امام معصوم(ع) است یا اینکه نایب ایشان نیز مىتواند به چنین کارى اقدام کند و آیا در اوضاع و احوال کنونى قیام به چنین امرى به صلاح است یا نه، از اصل وجوب جهاد به عنوان ضروریِ دین دفاع کرده، معتقدند باید به جای عقبنشینی از معتقدات اصیل خود، توجیهی خردپسندانه و عمیق از آنها ارائه نماییم.
ضروری بودن قانون جهاد، از جمله جهاد ابتدایی، مطلبی است که مراجعه اجمالی و گذرا به منابع فقهی شیعه، و گذشته از آن، تاریخ اسلام جای تردیدی در مورد آن برای انسان باقی نمیگذارد.نکته قابل توجه این است که فتوحات اسلامی در حضور امامان معصوم(ع) رخ داده، در حالی که هیچگونه منع و ردعی در مورد اصل این جنگها از سوی آنان صورت نگرفته است. این مطلب که در فقه اسلامی از آن به «تقریر معصوم» یاد شده و یکی از اقسام سنت است، به خوبی شاهد غیر قابل تردید بودن این قانون در اسلام است.
علاوه بر این، صراحتهایی که در این مورد در فقه اسلامی و شیعی وجود دارد، هر گونه تردید را در خصوص اصل قانون جهاد، اعم از دفاعی و ابتداعی بر طرف مینماید، هرچند در مورد شرایط این نوع از جهاد، اختلافاتی بین علمای شیعه وجود دارد. برای مثال از دیدگاه محقق حلی، وجوب آن مشروط به حضور امام معصوم(ع) است.36 اما در مورد اصل وجوب آن، اختلافی وجود ندارد، چنانکه شیخ طوسی در این خصوص ادعای اجماع کرده37 و محقق حلی نیز در تذکرة الفقهاء مطابقت این حکم را با نص و اجماع ادعا کرده است.38
همچنین محقق کرکی بداهت تشریع جهاد ابتدایی را در اسلام خاطر نشان کرده، تا بدانجا که جهاد را در هر سال یک بار واجب کفایی میداند، مگر اینکه ضرورتی خلاف این را اقتضا نماید. ایشان قتال با کفار و آنان را که در حکم آنان هستند، برای فراگیری حاکمیت اسلام لازم دانسته است.39 همینطور صاحب جواهرالکلام حکم جهاد را به منزله ضروری دانسته وآن را نزد شیعه و اهلسنت اجماعی دانسته و سیره نبوی و اصحاب آن حضرت را مؤید آن میداند.40
به هر حال، تشریع جهاد ابتدایی در اسلام ـ با توجه به آنچه تا کنون بیان شد ـ جای ابهام ندارد و تصریح به جهاد ابتدایی را در کنار جهاد دفاعی در آثار مفسرانی، همچون علامه طباطبایی، آلوسی41 و فخر رازی42 و صاحب تفسیر الکاشف43و صاحب تفسیر منهاج الصادقین44 و صافی45 و تفسیر البیضاوی46 و الدر المنثور47 و تفسیر المراغی48 و مجمع البیان49.
علاوهبراین، حتی اگر ثابت شود که همه موارد جنگهای صدر اسلام دفاعی بوده است این امر، دلیلی بر عدم تشریع جهاد ابتدایی نخواهد بود و حتی اگر یک مورد هم یافت نشود که درصدر اسلام و دوران های اولیه جهاد ابتدایی رخ داده باشد، هرگز به این معنا نیست که چنین جهادی دراسلام تشریع نشده است، چنانکه با ظهور حضرت حجت، زمانی خواهد رسید که به این فریضه به طور کامل عمل خواهد شد. معنای این سخن این است که باید بین مقام تشریع و مقام عمل به آن، تمایز قائل شد.
نتیجهگیری
مشروعیت تردید ناپذیر جهاد درفقه اسلامی چارهای باقی نمیگذارد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که نظامی اسلامی است بر پایه اندیشه ملهم از قانون جهاد پایهریزی و شالودهپردازی شود. در این نوشتار تنها به در آمدی بر تدوین دکترین برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی پرداخته شد و روشن است که این راهبرد، رمز موفقیت سیاست خارجی نظام اسلامی ایران است.
این راهبرد، لازمه تفکر توحیدی و اعتقاد به کارآمدی مکتب اسلام در تأمین سعادت انسان است. شاخصههایی از جهاد استنتاج میشود که آن را از همه جنگهای متداول متمایز میکند. بر این اساس، مهمترین شاخصههای راهبرد جهادی عبارتند از: تقدم گزینه صلح و تفاهم و مذاکره در عین مشروعیت بخشی به جنگ عدالتخواهانه، اصالت ابلاغ پیام و هدایت انسان، قاطعیت در اجرای ارزشهای انسانی، تکیه بر آرمانهای انسانی در عین واقعگرایی، انعطافگرایی در چارچوب ارزشها، احترام به ارزشهای ملتها، التزام به اصول و قوانین و تشریفات بینالمللی، پایبندی به تعهدات، منع ارزشگذاری افراد جز بر اساس ایمان و تقوا، صلاحیت علمی و عملی رهبری سیاست خارجی و اخلاقگرایی.
گذشته از آنکه جهاد ضمانت اجرای دفاع از حقوق انسانها به حساب میآید، حمایت از صلح پایدار، تأمین امنیت فراگیر، ریشهسوزی زمینههای خشونت، گسترش دانایی و پیشرفت، گسترش گفتمان کمال و دفاع از سعادت انسان، نفی سلطه و استکبار، زمینهسازی برای حاکمیت جهانی اسلام به عنوان تأمین کننده حقوق واقعی انسان، تلقی دفاع به مثابه حق و تکلیف، مبارزه با فرهنگ سرمایهداری، تعدیل اصل عدم مداخله، ایفای نقش کیفری در برابر متجاوزان، ایفای نقش بازدارنده و پیشگیرانه از نقض حقوق بشر، مبارزه با شرک به عنوان مانع اساسی سعادت انسان، سالمسازی انگیزه متولیان حقوق بشر، ارائه مدل حیات طیبه، گسترش معنویت، حمایت از مردم سالاری با پشتوانه دین، حمایت و نهادینهسازی اصل بنیادین وفای به عهد، مقابله با مکاتب و اندیشههای ضد بشری ملیگرایانه ونژادپرستانه را در نهاد خود دارد.
کارآمدی این راهبرد در توفیق سیاست خارجی، مرهون قاطعیت در اجرای مقاصد، ابتنا بر رویکرد فعال و سازنده، تأکید بر واقعگرایی در عین آرمانگرایی، شایسته سالاری، الزام به کسب همه اشکال قدرت برای رویارویی با دشمنان بشریت، انسجام در اجزای دستگاه دیپلماسی، برخورداری از پشتوانههای مستحکم بینشی و گرایشی، استفاده از همه ابزارهای فرهنگی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی، روانی و در نهایت، نظامی و برخوداری ازسیاستهای تشویقی و تنبیهی است. گذشته از آنکه اتخاذ چنین راهبردی در نهایت به جبران الهی خسارتهای احتمالی، برخورداری از امدادهای غیبی و امنیت و پیروزی و رفاه دنیوی منتهی میشود، مشارکت مؤمنان را نیز جلب میکند.
پی نوشت ها:
1. محمدبن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 6، باب اول از ابواب جهاد العدو و ما یناسبه، حدیث 18.
2. همان، ج 6، حدیث 1، باب اول از ابواب جهاد العدو و ما یناسبه.
3. ر.ک. همان
4. محمدبن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 6، باب اول از ابواب جهاد العدو و ما یناسبه، حدیث 15.
5. همان، حدیث 2.
6. همان، حدیث 16.
7. همان، حدیث 2.
8. همان، حدیث 5.
9. همان، حدیث 2.
10. همان، حدیث 2.
11. همان، حدیث 1.
12. همان، حدیث 2.
13. همان، حدیث 6.
14. همان، حدیث 8 .
15. همان، حدیث 25؛ نهج البلاغة خطبه 63 و 26.
16. امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج 22، ص 264.
17. همو، آیین انقلاب اسلامى، ص 390.
18. همو، صحیفه نور، ج3، ص 184.
19. همو، ج 1، ص 84.
20. همو، ولایت فقیه، ص 7.
21. در جست و جوى راه از کلام امام، دفتر 15، ص249-250.
22. همان، ص251.
23. کلیم صدیقى، روزنامه کیهان، 9 /3 / 1370.
24. روزنامه جمهورى اسلامى، 19/ /11 / 1371.
25. همان، ص250.
26. امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج 4، ص3.
27. همو، ج17، ص249.
28. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 21، ص 220
29. ر.ک: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مقاله سیاست خارجی ایران و ماجرای سلمان رشدی، 23 بهمن 1386.
30. به نقل از روزنامه اطلاعات، 5/1/1368، ص 9.
31. به نقل از مؤسسه قدر ولایت، پیشین، ص 58.
32. بیانات در دیدار کارگزاران نظام و مدعوین خارجی کنفرانس بینالمللى وحدت اسلامى 13/5/1375.
33. انفال: 39؛ بقره: 193؛ توبه: 29؛ بقره: 191.
34. از جمله: صاحب تفسیر المنار در ذیل آیات 190 تا 194 سورة بقره.
35. ر.ک: محمدتقی مصباح، جنگ و جهاد در اسلام، ص 91.
36. حلی، الرسائل التسع، ص 362.
37. طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج 2، ص 2.
38. حلی، تذکرة الفقهاء، ج 9، ص 7.
39. کرکی، جامع المقاصد، ج3، ص365.
40. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 12، ص 8.
41. سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 2، ص 76 و ج 3، ص 13.
42. ر.ک: فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 5، ص 129 و ج 7، ص 14.
43. محمدجواد مغنیه، الکاشف، ج 1، ص 297.
44. ر.ک: کاشانی، تفسیر کبیر، ص 133.
45. فیض کاشانی، الصافی، ج 1، ص 261.
46. بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 217.
47. سیوطی، درالمنثور، ج 1، ص 329.
48. مراغی، تفسیر المراغی، ج 3، ص 16.
49. طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 371.
محمدرضا باقرزاده/استادیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع: دو فصلنامه معرفت سیاسی شماره4