اصطلاح الهیات رهاییبخش به لحاظ نظری به هر الهیاتی گفته میشود که شرایط ظالمانه را خطاب قرار میدهد یا با آن درمیافتد.این اصطلاح ریشه در اوضاع و احوال امریکای لاتین داشت و سپس رواج روزافزونی در افریقا و آسیای جنوب شرقی هم پیدا کرد.

آشنایی با نهضت
حوزة جغرافیایی امریکای لاتین به سبب نزدیکی با ایالات متحده امریکا، محل توجه و حساسیت ویژة این ابرقدرت بوده است. سیاستهای استعماری و غیر انسانی امریکا و استعمارگران دیگر منطقه، دائماً در پی ایجاد بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشورهای امریکای لاتین بودهاند تا برای خود یک حاشیة امن ایجاد کنند.
بر همین اساس، دولت امریکا همواره از رژیمهای دیکتاتوری و نظامی منطقه حمایت میکرد تا سیاستهای خویش را به هر شکل ممکن در منطقه اجرا کند. بسیاری از محققان و سیاستمداران، هنوز امریکای لاتین را همچنان مستعمره میدانند، با این تفاوت که در گذشته، استعمار را متوجه اسپانیا میکردند، ولی امروز به امریکا و شرکتهای چند ملیتی نظر دارند.
در این میان، کلیساهای امریکای لاتین همواره با سکوت پیشه کردن در برابر جنایتها، غارتها و نسلکشیها به بهانة دفاع از اصول مسیحیت و حفظ وضع موجود، مقابل مردم و در کنار رژیمهای دیکتاتوری منطقه قرار میگرفتند. مردم خواستار عدالت، رفاه، رفع فقر و تبعیض بودند و کشیشان منطقه آنها را به صبر و شکیبایی دعوت میکردند.
ساکنان این سرزمین، اگرچه با فقر و استبداد دست به گریبان بودهاند، مؤمن و خداشناس به شمار میآیند و آمار و ارقام نیز بر این مدعا گواهاند؛ بیش از 40 درصد از کاتولیکهای جهان در این سرزمین سکونت دارند. اینها به دنبال راهحلی مذهبی برای بیرون رفتن از این اوضاع اسفبار اجتماعی و سیاسی بودند تا اینکه روحانیان انقلابی و انسانهای متعهدی، به رفاه دنیوی پشت پا زدند و در صف ستمکشیدگان به مبارزه برخاستند.
اینان در منطقة امریکای لاتین، بینش تازهای پیریختهاند که الهیات رهاییبخش یا الهیات آزادیبخش (Liberation Theology) نام دارد و هر روز که میگذرد شمار بیشتری از مسیحیان جوان به آن میگروند. این نهضت الهیاتی عکسالعمل کشورهای جهان سوم در مقابل ظلم و تعدی بود و به صورت رهیافتی متجلی شد که راه رهایی از این ظلم و ستم را به مردم دینباور منطقه نشان میداد.
اصطلاح الهیات رهاییبخش به لحاظ نظری به هر الهیاتی گفته میشود که شرایط ظالمانه را خطاب قرار میدهد یا با آن درمیافتد. در عمل، این اصطلاح برای اشاره به شکلی از الهیات به کار میرود که ریشه در اوضاع و احوال امریکای لاتین در دهههای 1960 و 1970 داشت و سپس رواج روزافزونی در افریقا و آسیای جنوب شرقی هم پیدا کرد.
گوستاوو گوتیرز (Gostavo Gutierres)، الهیدان پرو، در کتاب «الهیات رهاییبخش» (منتشرشده در سال 1972م) محورهای اصلی و شاخصة این جنبش را معرفی کرده است. لئوناردو و کلودوویس بوف (برزیل(، خوان لوئیس سگوندو (اروگوئه)، میگوئز بونینو (آرژانتین)، سگوندو گالیله (شیلی)، هوگو آسمان (برزیل(، خوزه میراندا (مکزیک)، خوان سابرینو (اسپانیایی ساکن السالوادور)، دسکوتو و ارنستو کاردنال (هر دو از نیکاراگوئه) و… در حال حاضر سخنگویان و اندیشمندان بنام این نهضت هستند.
دیدگاههای الهیات رهاییبخش
الهیدانان آزادیبخش میگویند که الهیات باید در برابر آرمان رهایی و آزادی از وضعیت کنونی مستضعفان و ستمدیدگان متعهد باشد؛ ازهمینرو این رویکرد به الهیات و دین مسیحی، با رویکرد دانشگاهی و خردگرایانهای که در دو قرن اخیر بر الهیات غربی مسیحی حاکم بوده است اختلاف دارد.این نهضت الهیاتی بر حضور دین در عرصههای اجتماعی و سیاسی تأکید میکند و مهمترین ریشههای ناکامی و بدبختی جوامع فقیر منطقة امریکای لاتین را حکومتهای خودکامه و نظامی و وابسته به ابرقدرتهای بزرگ میداند. از نظر معتقدان به این الهیات وظیفه کلیسا حماِیت از محرومان و مقابله با ظالمان است تا بدین صورت همگان به رهایی و ملکوت آسمان برسند.
این الهیات، مانند دیدگاههای رایج مسیحی، بر مظالم دیکتاتورها سرپوش نمیگذارد، فقر را جزء مقدرات الهی نمیداند و بر ضرورت فقرزدایی و استقلال از طریق مبارزه و آموزش پافشاری میکند و راه رهایی همگان و رسیدن به ملکوت آسمان را «تلازم عدالت و معنویت» میداند. برقراری عدالت اجتماعی و تأکید بر حضور اجتماعی دین در عرصة اجتماع و سیاست، که ویژگی مهم این الهیات است، نظر بسیاری از محققان را جلب کرده و آنها را به تحقیق و پژوهش در این زمینه ترغیب نموده است.
از دیدگاه آنها، فقر و اوضاع کنونی امریکای لاتین هم منشأ خارجی دارد و هم منشأ داخلی. منشأ خارجی آن وابستگی اقتصادی است که اروپاییها و کشورهای امریکای شمالی و شرکتهای چند ملیتی بر این منطقه تحمیل کردهاند. منشأ داخلی آن را هم میتوان خشونت نهادینهشده دانست که رژیمهای نظامی و خودکامه اعمال میکنند. از نظر آنها اگرچه کشورهای منطقه به استقلال نسبی سیاسی رسیدهاند، به استقلال اقتصادی دست نیافتهاند.گوتیرز، رهبر صاحب نام این الهیات توسعة واقعی امریکای لاتین را فقط در صورتی ممکن میداند که رهایی از سلطهای که کشورهای بزرگ سرمایهدار و بهویژه قدرتمندترین آنها، ایالات متحده امریکا، اعمال میکنند، تحقق پذیرد.
این نهضت الهیاتی بر انقلابهای امریکای لاتین تأثیر گذاشته است و هم اکنون موج نیرومند دینی در منطقه به شمار میآید. در برخی از آنها مانند انقلاب نیکاراگوئه (1979م)، چندین تن از اسقفان کلیسا به مقام وزارت رسیدند. پیروزی ساندنیستها و سرنگونی حکومت سوموزا در نیکاراگوئه در سال 1979م حیاتی نوین برای این الهیات رقم زد؛ زیرا روحانیان مبارز نیکاراگوئه به صف مردم انقلابی پیوستند و در پیشاپیش آنها، انقلاب را تا پیروزی رهبری کردند.
وزیر فرهنگ نیکاراگوئه، که از رهبران صاحبنام این نهضت نیز است، در سال 1362 با امام خمینی(ره) دیدار کرد و امام(ره)، نظر اسلام در خصوص ظلمستیزی حضرت عیسی(ع) را مطرح کرد و به صورت ضمنی برخی مواضع آنها را در خصوص حضور دین در عرصة اجتماع و سیاست تأیید نمود. وی بعدها دبیر مجمع عمومی سازمان ملل شد که مواضع بسیار خوبی در حمایت از فلسطین، نقد رژیم صهیونیستی، امریکا و نظام سرمایهداری اتخاذ کرد.
با این مواضع است که استعمارگران منطقه، بهویژه امریکا و شرکتهای چندملیتی اروپایی ــ امریکایی ،با همراه نمودن کلیسای واتیکان، بهویژه پاپ فعلی کاتولیکها با خود، درصدد حذف، تضعیف و انحراف این نهضت الهیاتی برآمدهاند تا این جبهة ضد استعماری و استبدادی را در هم شکنند.رؤسای جمهور و دیگر سیاستمداران امریکا اهمیت این نهضت را بیش از دیگران دریافتند و برایش برنامهریزیهای فراوانی کردند. در سال 1980م نیز مقابله با الهیات آزادیبخش در دستور کار سیاست خارجی امریکا قرار گرفت و اجرای آن به شکل منظمتر و سازمانیافتهتری آغاز شد.
با فروپاشی شوروی، حربة مارکسیست بودن این الهیات و نهضت برآمده از آن، که رسانههای وابسته به استکبار جهانی مطرح میکردند، از دست رفت. اما هماکنون حربة جدید استعمارگران، کشاندن رهبران این نهضت به مباحث انتزاعی و معنویتگرایی منهای عدالتخواهی است تا بدین صورت از بیدارگری و انتقادات جدی این نهضت در امان بمانند، که البته تا حدی هم موفق شدهاند، ولی با موج بیداری دهة اخیر در امریکای لاتین، بهویژه با حضور هوگو چاوز، آنها حیات دوبارهای یافتند و هماکنون فعال شدهاند.
فرصتهای ما با الهیات رهاییبخش
لئوناردو بوف، یکی از شخصیتهای مهم این نهضت مذهبی در مورد آیندة مذاهب در امریکای لاتین گفته است: مهمترین امر در حال حاضر برگزاری ارتباط با اسلام و یافتن مفاهیم مشترک در اسلام و مسیحیت است. ما اگر پایههای محکمی در سطح بنیادین داشته باشیم، با یکدیگر گفتوگو میکنیم و به مشترکات بسیاری دست مییابیم.اما تاکنون تلاشی برای برقراری ارتباط با این نهضت انجام نشده و از سویی گفتمان انقلاب اسلامی و تفکر اسلام ناب امام خمینی(ره) به آنها انتقال نیافته است. آیندة این نهضت الهیاتی، مانند هر نهضت دیگر، به رهبران آن ارتباط نزدیکی دارد.
در اوضاع فعلی ارتباط این رهبران با اندیشمندان مسلمان متعهد، انقلابی و آشنایی با معارف عمیق اسلامی میتواند شرایط را به گونهای رقم بزند که همچون گذشته نهضتی اجتماعی، انقلابی و مؤثر باشد. اندیشمندان اسلامی با توجه به سابقة مبارزاتی یک قرن و نیم اخیر میتوانند تجربههای ارزشمند خویش را در اختیار این رهبران قرار دهند و موانع و چشماندازهای آیندة نهضتهای انقلابی را بررسی کنند.
این نهضت الهیاتی منتقد سرسخت نظام سرمایهداری امریکایی است و از سویی به شدت با خرافات، جادوگرایی و بتپرستی مردم منطقه مبارزه میکند. همین رویکرد باعث شده است مخالفان لیبرال بسیاری داشته باشد و از سویی با مخالفان بومی هم روبهرو شوند. داشتن دشمن مشترک به نام استعمار امریکا، میتواند زمینههای همفکری، همکاری، هماندیشی و تعاملات جدی دیگری را فراهم کند.
نزدیکی سیمای مسیح(ع) در نزد الهیات آزادیبخش با اسلام، الهیات آزادیبخش و عدالت اجتماعی، رابطة دین و سیاست در نظر الهیات آزادیبخش و نزدیکی دیدگاه این الهیات به دیدگاه اسلام، مقایسة ریشههای فقر و عدالت اجتماعی، ریشهکنی استبداد و استکبار و رفع وابستگی ملل در نظر الهیات آزادیبخش و اسلام، کارکرد رسانههای ارتباطی غرب و الهیات آزادیبخش و مقایسة آن با تخریب چهرة اسلام در رسانههای غربی، مقایسه میان رهبران این نهضت و مصلحان مسلمان قرن اخیر ما در راه مبارزه با استکبار خارجی و استبداد داخلی، سهم دین در انقلاب ایران و انقلابهای امریکای لاتین، مقایسة سیاست ایالات متحده امریکا در خصوص نهضت الهیات امریکای لاتین و اسلام سیاسی معاصر از جمله موضوعات مهمی هستند که میتوان در تعامل با اندیشمندان الهیات آزادیبخش مطرح کرد و به صورت جدی به آن اندیشید.
رهبران این الهیات نیز خود را نیازمند برقراری ارتباط و تعامل با اندیشمندان مسلمان و علاقهمند به حضور در ایران میدانند؛ موضوعی که سالها به آن بیتوجهی شده است. ارتباط اندیشمندان مسلمان با این جریان دینی و آشنا نمودنشان با معارف عمیق اسلامی میتواند شرایط را به گونهای رقم بزند که همچون گذشته اجتماعی، انقلابی و مؤثر باشد.
با توجه به نیاز مبرم انقلاب اسلامی به شناخت وضعیت کنونی این منطقه، ضرورت تغذیة فکری رهبران این نهضت با آموزههای اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی در وضعیت کنونی جهان معاصر، امید به تقویت پایگاههای انقلاب اسلامی در منطقه، ایجاد فرصت بیشتر و تقویت دیدگاههای انقلابی و ضد امریکایی منطقه، نقد رویکرد محافظهکارانة واتیکان و همسویی آنها با ابرقدرتها و تلاش برای احیای جایگاه ادیان الهی در عرصة اجتماعی و سیاسی جهان، امید است مسئولان محترم جمهوری اسلامی بهویژه مسئولان حوزة علمیة قم و مراکز پژوهشی دینی، اهمیت این موضوع را درک کنند و با دعوت رهبران این نهضت مذهبی، عرصة دیگری را برای صدور گفتمان اسلام ناب و انقلاب اسلامی و تضعیف جایگاه استکبار جهانی به سرکردگی امریکا در منطقه امریکای لاتین باز نمایند.
کاظم آخوند نتاج