نگاهی به مصرف سرانهی کالاهای اساسی در کشور و مقایسهی آن با دنیا، نشان میدهد در مصرف سرانهی شکر و روغن بالاتر از میانگین جهانی هستیم، سرانهی مصرف نان در ایران حدود 160 کیلوست، در حالی که سرانهی جهانی در حدود 25 کیلوگرم است.
با توجه به وضعیت کنونی کشور در زمینهی الگوهای مصرف از یک سو و فشار تحریمهای اقتصادی از سوی دیگر، توجه به مقولهی مصرف یکی از اساسیترین و ضروریترین نیازهای فعلی کشور است. در حالی که افزایش نرخ ارز موجب بالا رفتن قیمت بسیاری از کالاهای موجود در بازار (اعم از کالاهای مصرفی و بادوام) شده است، میبایست برخی از تبعات این شرایط را با مدیریت مصرف و تقاضا کاهش داد.
بقیه در ادامه
مصرف از نظر اقتصادی دارای اهمیت بسزایی است. اقتصاددانان معتقدند که مصرف، در عین اینکه هدف نهایی تولید و توزیع است، از عوامل مؤثر بر آن نیز به شمار میرود. علاوه بر وجود یک رابطهی علت و معلولی بین مصرف و تولید، همواره مصرف ابزار مهمی در توجیه 3 سؤال اساسی اقتصاد (چه چیز، برای چه کسی و چگونه) به شمار میرود.
غالب بنگاههای تولیدی امروز بر پایهی سیاستهای مصرفی و تبلیغات برای مصرف بیشتر، استوار هستند. ایجاد انگیزه در بازارهای مصرف، سبب به کار افتادن تولیدات و ازدیاد درآمد میشود. البته باید در نظر داشت که سیاستهای مصرف بیاندازه نیز موجب از بین رفتن شرایط سرمایهگذاری و کاهش تولیدات ملی میشود.
همچنین کنترل مصرف، به منظور فراهم کردن زمینههای پسانداز و سرمایهگذاری، به طور طبیعی رشد اقتصادی را به دنبال خواهد داشت. موضوع مصرف هدف اصلی فعالیتهای اقتصادی است و بنابراین بر تولید و توزیع تأثیر قابل توجهی دارد و نقش ابزاری آن در سیاستگذاریهای اقتصادی و بخش اقتصاد کلان چشمگیر است.
متغیر مصرف، عمدهترین و با ثباتترین متغیر تقاضا محسوب میشود و در بین سایر متغیرهای تشکیلدهندهی طرف تقاضای اقتصاد، بیشترین قابلیت پیشبینی را دارد. این ویژگیها موجب شده است که ادبیات اقتصادی دربارهی تابع مصرف، یکی از غنیترین زمینههای بحث در گسترهی دانش اقتصاد باشد. مبانی اقتصاد خُرد، در زمینهی نظریههای رفتار مصرفکنندهی جمعی، از اصول اساسی رفتار مصرفکنندهی فردی و ترجیحات او بین درآمد و فراغت و بین کالاها یا سبدهای کالایی و تابع مطلوبیت آغاز میشود.
مصرف ملی نیز، همانند مصرف یک فرد، تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار میگیرد. برای مثال، درآمد ملی، ثروت ملی، انتظارات مصرفکنندگان از آینده، توزیع درآمد و... عواملی هستند که در مصرف ملی نقش دارند. با توجه به نظریههای مصرف، تابع مصرف با بررسیهای کینز در سال 1936 میلادی آغاز میشود که مصرف ملی در هر دوره را تابعی خطی از درآمد ملی همان دوره (درآمد جاری) در نظر میگیرد. نظریههای بعدی در مورد مصرف، توسط کوزنتز، دوزنبری و فریدمن و... ارائه شدند که شرح آنها در حوصلهی این گزارش نیست.
غالب بنگاههای تولیدی امروز بر پایهی سیاستهای مصرفی و تبلیغات برای مصرف بیشتر، استوار هستند. ایجاد انگیزه در بازارهای مصرف، سبب به کار افتادن تولیدات و ازدیاد درآمد میشود. البته باید در نظر داشت که سیاستهای مصرف بیاندازه نیز موجب از بین رفتن شرایط سرمایهگذاری و کاهش تولیدات ملی میشود. |
در این میان اسلام، به عنوان زیربنای فکری جامعه و منبع و منشأ تعالیم رفتاری ما، از اهمیت موضوع غافل نبوده و سیاستهای لازم برای کارکرد مصرف در جامعهی اسلامی را فراهم کرده است. این موضوع را میتوان در پیوند آن با سیاستهای اقتصادی دین اسلام با ویژگیهای مصرف در اقتصاد اسلامی و اعمال سیاستهایی مانند انفاق، صدقه، زکات، قناعت و... مشاهده کرد.
اسلام در همهی زمینهها، از جمله در باب مصرف، امر به اعتدال دارد (بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید: اعراف، 31). البته این امر مغایر با خوب خوردن، خوب پوشیدن و در کل، رفاه و آسایش در زندگی نیست، بلکه آنچه مذموم است اسراف و تجملگرایی است.
هر یک از این مفاهیم کلیدی میتواند فتح بابی در زمینههای مصرف و اصلاح موارد اسراف و هدررفت منابع باشد؛ به طوری که بتوان با استفاده از عقاید و ترجیحات مذهبی مردم، آنها را در زمینهی مصرف درست راهنمایی و هدایت نمود.
متأسفانه در باب مصرف صحیح و بهینه در کشور با مشکلات زیادی مواجه هستیم. این در حالی است که برای توسعهی یک کشور، یکی از پیششرطهای اساسی، استفادهی درست از منابع است. در یک تعریف ساده از الگوی مصرف، میتوان آن را این گونه تعریف کرد: «الگوی مصرف در هر جامعه عبارت است از آن نوع چارچوب مصرفی که اکثریت افراد جامعه هنگام مصرف، از آن الگو تبعیت میکنند و شکل و میزان مصرف خود را بر آن منطبق میسازند.» حال این سؤال مطرح است که آیا الگوی مصرف فعلی در کشور الگویی بهینه و صحیح است؟ و آیا این الگو توسعهای است یا ضدتوسعهای؟
بر مبنای شواهد، یکی از دلایل شکلگیری الگوی غیراصولی و نادرست مصرف در کشور ناشی از نظام پرداخت یارانهها بوده است که طی سالهای اخیر و همراه با رشد جمعیت موجب افزایش پرشتاب مصرف، به خصوص در حوزهی منابع تجدیدناپذیر و انرژی، شده و باعث نگرانی در مورد نسلهای آینده گردیده است. علاوه بر این، عدم پیشرفت در کارایی و بهرهوری تولید و به تبع آن، شکاف کیفیت و قیمتهای داخلی و خارجی نیز از دیگر عوارض این امر بودند.
اگر به بیانات مقام معظم رهبری در سالهای گذشته و در انتخاب نامهای ویژه برای هر سال دقت نماییم، اهمیت و ضرورت موضوع مورد بحث روشنتر خواهد شد. ایشان در سالهای گذشته، در پیامی به مناسبت آغاز سال 88، آن سال را سالی مهم خواندند و افزودند: با توجه به اهمیت حیاتی و اساسیِ «مصرف مدبرانه و عاقلانهی منابع کشور»، سال جدید (سال 88) را در همهی زمینهها و امور، سال اصلاح الگوی مصرف میدانم. اهمیت و سبب این نامگذاری را زمانی درمییابیم که میزان مصرف در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم.
متوسط مصرف جهانی برق در دنیا برای مشترکان خانگی 900 کیلووات ساعت در سال است، در حالی که مشترکان ایرانی در بخش خانگی سالانه 2900 کیلووات ساعت برق مصرف میکنند که این رقم بیش از 3 برابر میانگین جهانی است. ایران جزء 20 کشور پرمصرف برق در دنیاست. در مورد مصارف خانگی، با استفاده از لوازم خانگی که برچسب انرژی آنها رتبهی بالایی دارد، میتوان مصرف برق را تا حدود 40 درصد کاهش داد. لوازم خانگی پرمصرف برقی که فاقد رتبهی انرژی و یا دارای برچسب انرژی با رتبهی بسیار پایین هستند، موجب افزایش شدید هزینههای برق خانگی میشوند. طبق گزارشهای ارائهشده، تعداد وسایل برقی خانگی مورد استفاده در هر خانوادهی ایرانی، به طور متوسط تا 20 وسیله افزایش یافته است و اگرچه استفاده از این وسایل موجب رفاه بیشتر خانوادهها میشود، اما از طرفی بر هزینههای برق مصرفی خانوادهها میافزاید.
در مطالعهی موردی که در مدارس یکی از شهرهای بزرگ کشور صورت گرفت، مشخص گردید که در صورت آموزش موارد مربوط به نحوهی مصرف برق، میتوان به نحو چشمگیری در کاهش مصرف برق و در واقع استفادهی صحیح و اصولی از انرژی الکتریکی موفق بود. تقریباً تمام مطالعات علمی، پژوهشی و دانشگاهی صورتگرفته در این زمینهها نمایانگر لزوم توجه به امر آموزش مدیریت مصرف هستند.
در مورد مصارف دیگر، نگاهی به مصرف سرانهی کالاهای اساسی در کشور و مقایسهی آن با دنیا، نشان میدهد در مصرف سرانهی شکر و روغن بالاتر از میانگین جهانی هستیم. در مورد روغن، مصرف سرانهی ایران 17 کیلوگرم و مصرف سرانهی دنیا 12.5 کیلوگرم است و اگر شیوهی مصرف روغن در ایران را با سایر کشورها مقایسه کنیم، دلیل این اختلاف آشکارتر میشود.
سرانهی مصرف نان در ایران حدود 160 کیلوست، در حالی که سرانهی جهانی در حدود 25 کیلوگرم است. این رقم بیش از 6 برابر سرانهی جهانی مصرف نان است! این در حالی است که مصرف سرانهی ایران نسبت به کشورهای اروپایی نظیر فرانسه (56 کیلوگرم در سال) و آلمان (70 کیلوگرم در سال) بیشتر است. قابل ذکر است که ایران بالاترین مصرف نان را در جهان دارد و متأسفانه سالانه نزدیک به 3 میلیون تن گندم در کشور ضایع میشود.
مقایسهی میزان مصرف نمک نشان میدهد که ما با مصرف 6 کیلوگرم نمک (به طور سرانه) در سال تقریباً دو برابر استانداردهای جهانی از نمک استفاده میکنیم. برعکس، کشور ما در زمینهی مصرف شیر در سطح پایینی قرار دارد، ولی مشخصاً این امر باعث افتخار نیست. سرانهی مصرف شیر در ایران 90 کیلوگرم و در اروپا 300 کیلوگرم است! میتوان علل برخی بیماریها و هزینههای ناشی از آن را در همین الگوهای اشتباه مصرف جستوجو کرد.میزان استاندارد مصرف نمک بین 4 تا 5 گرم در روز است، در حالی که ایرانیان به طور متوسط روزانه 8 تا 10 گرم نمک مصرف میکنند.
سرانهی مصرف سالانهی گاز در ایران 1700 مترمکعب و در جهان 600 مترمکعب است؛ یعنی میزان مصرف ما 3 برابر میانگین جهانی است. به طور متوسط، ایران حدود 4 برابر میانگین جهانی انواع انرژیها را مصرف میکند. طبق آمارهای رسمی، ایران بعد از کشورهای آمریکا و روسیه، در رتبهی سوم مصرف جهان قرار دارد. میزان مصرف گاز طبیعی در ایران از 68 میلیارد مترمکعب در سال 2001، با متوسط رشد سالانه 3/10 درصد، به 123 میلیارد مترمکعب در سال 2008 رسید و پیشبینی میشود در سال 2012 میلادی این عدد به 277 میلیارد مترمکعب برسد. با ادامهی این روند در سالهای آینده، ایران به یک مصرفکنندهی بزرگ گاز طبیعی در جهان تبدیل خواهد شد.
لازم به ذکر است که مسلماً بخش دولتی مهمترین و اساسیترین بخش در حوزهی مصرف در اقتصاد است، زیرا بیگمان مهمترین مصرفکنندهی منابع متعدد و متنوع کشور است. اهمیت این موضوع از این جهت است که دولت میتواند با اصلاح الگوی مصرف خود، این فرصت را به دیگر بخشهای مصرفکننده نیز بدهد. |
در مورد آب باید گفت که امروز به جایی رسیدهایم که ادامهی روشهای نادرست و غیراصولی قبلی در مصارف آب کشاورزی، مشکلات زیادی را بر کشور تحمیل میکند و باید ارتقای بهرهوری مصرف آب و کاهش مصرف آن را به صورت جدی در دستور کار قرار دهیم. باید گفت در شرایط فعلی، بیشترین سهم مصرفی منابع آبی کشور به بخش کشاورزی اختصاص دارد و تنها درصد کمی در بخش خانگی به مصرف میرسد.
با این حال، توجه و تأکید بیش از حد مسئولان به رعایت الگوی مصرف در بخش خانگی، باعث پوشیده ماندن نحوهی استفاده از آب در بخش کشاورزی شده است. به دلیل استفاده از روشهای ناصحیح در بخش کشاورزی، 92 درصد از آب مصرفی در این بخش مصرف میشود که در صورت جایگزین شدن روشهای کارآمد، مانند استفاده از سیستم آبیاری تحت فشار یا قطرهای، میتوان شاهد کاهش قابل ملاحظهی این رقم بود.
فرهنگسازی و رعایت الگوی استاندارد مصرف آب، امروز به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده است. در حالی که برخی صاحبنظران بر اجرای طرح افزایش قیمت آب به منظور کنترل مصرف فزایندهی شهروندان تأکید کردهاند، اما دولت ترجیح داده است با تدوین و اجرای الگوهای ترکیبی، فرهنگسازی را نیز مبنای رفتار مصرفکنندگان قرار دهد. این الگوها میبایست با فرهنگسازی و آموزش مدیریت مصرف از طریق خانوادهها، مدارس، دانشگاهها و رسانههای عمومی، در رفتار مصرفکنندگان تغییر ایجاد کند.
کشور ایران، به دلیل کمبود ریزشهای جوی و نامناسب بودن پراکنش زمانی و مکانی آن، در زمرهی کشورهای نیمهخشک و خشک جهان قرار دارد. مضاف بر آن، رشد روزافزون جمعیت و کاهش سرانهی آب، گسترش شهرنشینی و توسعهی بخشهای کشاورزی و صنعتی، پدیدههای اکوسیستمی، کاهش منابع تجدیدشوندهی آب و... باعث شده است دستاندرکاران بخش آب توجه ویژهای را بر کنترل مصرف آب و استفادهی بهینه از آن معطوف دارند.مدیریت مصرف آب یکی از شاخههای مدیریت انرژی محسوب میشود و میتواند در مجموعهای وسیع، اقدامات مؤثری را در خصوص الگوی مصرف آب و بهینهسازی آن به انجام برساند که نهایتاً منجر به کاهش نیاز انرژی نیز خواهد شد. هدف از مطالعات مدیریت مصرف آب، شناسایی و معرفی روشهای مناسب جهت تأمین خواستههای مزبور است.
میتوان با صرف اندکی هزینه و خرید و نصب ادوات کاهنده، میزان زیادی از هزینههایی را که صرف تولید آب و ایجاد مخازن جدید میشود کاهش داد و از محل این صرفهجویی در مقدار آب، میتوان آب مورد نیاز مواقع کمآبی را تأمین نمود. همچنین میتوان تمهیداتی در جهت تفکیک آب فضای سبز در آپارتمان اندیشید، چرا که بیشترین حجم آب مصرفی به فضای سبز اختصاص دارد. همچنین میتوانیم با صرف هزینهی اندکی در خرید و نصب ادوات کاهنده، مبالغ زیادی را که صرف استحصال آب از منابع آبی میشود، کاهش دهیم و به اقتصاد و توسعهی پایدار استفاده از منابع کمک نماییم.
از سویی دیگر، متوسط مصرف سوخت خودروهای بنزینی در کشور ما حدود 11 لیتر در روز است، در حالی که متوسط مصرف سوخت در کشورهای دیگر نظیر آلمان و ژاپن 5/2، در انگلیس 5/3، در فرانسه 9/1، در کانادا 5/6 و در کشور آمریکا 3/7 لیتر در روز است. به دلیل پرمصرف بودن خودروهای داخلی است که مصرف سرانهی بنزین در کشور ما در حد بالایی قرار گرفته است.
علاوه بر این، هر 10 سال یک بار میزان مصرف سوخت در ایران 2 برابر میشود، اما این نرخ رشد در مقیاس جهانی یک تا 2 درصد بیشتر نیست و میزان سوخت مصرفی جهان حدوداً هر 50 سال یک بار، 2 برابر میشود؛ یعنی ایران در مقایسه با میانگین جهانی 4 تا 5 برابر بیشتر سوخت مصرف میکند. هماکنون 9 درصد سوخت جهان در ایران و توسط تنها یک درصد جمعیت جهان مصرف میشود، در حالی که در صورت مصرف استاندارد، ایران میتواند یکی از صادرکنندگان بنزین باشد. با مقایسهی شاخص شدت مصرف انرژى در ایران با بسیارى از کشورهاى جهان، شاهد وضعیت ناهنجار بهرهبردارى انرژى هستیم.
همان طور که مشاهده میکنیم، مقایسهی میزان مصرف در بخشهای مختلف کشور با سایر کشورها، نشاندهندهی وضعیت بسیار نامطلوب مصرف در همهی زمینههاست که نیاز به تعمق بیشتر و رسیدن به راهحلهایی برای برونرفت از این وضعیت دارد.
در راستای بهینه کردن مصارف انرژی در کشور، پیشنهادهای زیادی از طرف ارگانهای مختلف ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. افزایش راندمان نیروگاهها با استفاده از روشهای علمی و بهروز.
2. گازسوز کردن موتورهای دیزلی صنایع و بهرهگیری از این ظرفیت در ساعات پیک.
3. توسعهی کاربرد کنتورهای چندتعرفهای در مصارف خانگی.
4. ترویج استفاده از انرژیهای جدید.
5. توسعهی آموزش عمومی و تخصصی مدیریت مصرف انرژی در صنایع مختلف.
6. اصلاح شبکههای حملونقل شهری و...
7. توسعهی سیستمهای تنظیمکنندهی شدت نور.
8. جایگزینی لامپهای رشتهای با لامپهای بخار سدیم در معابر عمومی.
9. کاهش تعرفهی واردات لامپهای کممصرف با کیفیت بالا.
10. توسعهی آموزش عمومی و تخصصی مدیریت مصرف انرژی در صنایع کشور.
در انتها باید گفت که استفادهی صحیح و منطقی از انرژی و فرآوردههای آن مسئلهای است که با رفتار انسان ارتباط مییابد. بسیاری از صاحبنظران شیوههای صرفهجویی داوطلبانه را رویکرد بهتری نسبت به رویکرد اجبار میدانند و لذا بخش عمدهای از کار متخصصان علوم اجتماعی و روانشناسی در این حوزه، بر یافتن راههای تشویق افراد به کاهش مصرف متمرکز بوده است. بر این اساس، مدیریت مصرف و تقاضا را میتوان به عنوان یک رفتار انسانی در نظر گرفت. بدیهی است اصلاح انگیزه و الگوی مصرف، با صدور بخشنامه و دستور انجام نخواهد شد، بلکه از طریق ارتقای فرهنگ مصرف و تولید جامعه ممکن خواهد شد. تکوین و شکلگیری و تغییر چنین رفتاری میتواند تحت تأثیر عوامل متعددی نظیر هنجارهای اجتماعی، یادگیری و تجارب پیشین فرد در محیط خانواده یا مدرسه، تفاوتهای فردی و بالاخره باورها و نگرش فرد باشد. رفتار صرفهجویی افراد بر اساس اندیشهها، باورها و نگرشهای آنان شکل میگیرد و هر گونه تغییری در رفتارهای پایدار، مستلزم تغییرات ابتدایی در نگرشهاست. این رفتارها میبایست به صورت هدفدار و مداوم در برنامه و دستور کار مسئولین امر قرار گیرد تا بتوان به عملی شدن آنها امید بست.
از جمله فعالیتهای ضروری و اثربخش در این زمینه تمرکز بر آموزش است. این آموزش را میتوان با شیوههای مختلفی پیاده کرد. تدریس اختیاری و حتی اجباری مدیریت مصرف در مدارس و دانشگاهها و توجه به توصیههای اسلامی در این زمینه، یکی از این راههاست. همچنین دولت میتواند با ساخت برنامههای آموزشی در رادیو و تلویزیون در جهت آگاهسازی و آموزش خانوادهها اقدام کند. سایر رسانههای جمعی، مانند روزنامهها، مجلات و سایتها، نیز میبایست این امر را به عنوان یک وظیفهی ملی در دستور کار خود قرار دهند تا بتوانیم آیندهای بهتر و با دغدغهی کمتر برای فرزندان این مرز و بوم رقم بزنیم.(*)
منابع:
1.عباس شاکری، اقتصاد کلان، نظریهها و سیاستها.
2.محسن نظری، اقتصاد کلان.
3.سید حمیدرضا شریف واقفی، مدیریت مصرف آب و نقش آن در کاهش سرانهی مصرف آب و فاضلاب.
4.حسین رضاپور کمالآباد، آموزش مدیریت مصرف انرژی الکتریکی، ششمین همایش ملی انرژی.
5. زهرا رعیتی، فرهنگسازی اصلاح الگوی مصرف آب، همایش ملی الگوهای توسعهی پایدار در مدیریت آب.
6.دکتر یوسف محنتفر، هدفمند کردن یارانهها و اصلاح الگوی مصرف در اقتصاد ایران.
7.وزارت نیرو، راهکارهای بهینهسازی مصرف انرژی.
8.بنیاد کارآفرینی فروتن.
9. www.wikipedia.com
10. www.spas.ir
*کرم سلیمانی-حامد شهسواری؛ کارشناس مسائل اقتصادی