نورسی اصلاح نظام سیاسى را امرى اساسى مىدانست و علت تاکید وى بر اصلاح مدیریت سیاسى ناشى از مشاهده فساد نظام حکومت عثمانى در اواخر دوره حیاتش بود. از اینرو، وى بر اولویت شورا و آزادى تاکید مىورزید.
مبارزه فرهنگى در داخل و جهاد با دشمن
در این مرحله، آتاتورک با سیاستهاى دین ستیزانه اش خشم مردم مسلمان ترکیه را برانگیخت، که در اثر آن، حرکتهاى شورشگرایانهاى علیه دولت وى به راه افتاد، که مهمترین آنها جنبش سعید پیرانى (1925) رهبر عشایر کُرد بود.نورسى، از استانبول به وان رفت و به ارشاد، تبلیغ و تعلیم امور دینى مشغول شد. نورسى رویکرد غیر نظامى را در داخل مىپسندید و از این رو بنیاد حرکتى را نهاد که آثارش چندین دهه پس از مرگش آشکار شد.
بقیه در ادامه
فعالیت نورسى در حد آموزش و ارشاد محدود نشد و به مشارکت مسلحانه در دفاع از کشور در برابر تجاوز خارجىکشید. وى در سال 1912 در جنگ بالکان فرمانده پیشمرگان مسلمان کردى بود، که براى جنگ داوطلبانه راهى جبهه شده بودند.پس از آغاز جنگ جهانى اول، نورسى همراه گروهى دیگر از علماى مسلمان، فتواى جهاد صادر کرد و خود در شهر وان، گروهى از رزمندگان مردمى را براى مقابله با ارتش روس که به مرزهاى عثمانى رسیده بودند، بسیج کرد.
وى در جریان نبرد با ارتش روس در سال 1916 اسیر و به یکى از اردوگاههاى اسیران جنگى فرستاده شد. در حال اسارت، روسها از او خواستند تا عشایر کرد را به تسلیم سلاحهاى خود و ترک مقاومت تشویق کند، اما او نپذیرفت. موضع جسورانه او در برابر فرمانده روس به صدور حکم اعدام براى او منجر شد، اما فرمانده در برابر ثبات وى بر نظرش، کوتاه آمد و او را عفو کرد.
نورسى پس از رنجهاى فراوانى که در اسارت کشید، با استفاده از ناآرامى ناشى از انقلاب بلشویکها در 1917 که به نظام تزارى پایان بخشید - توانست از زندان بگریزد. نورسى در انقلاب پیرانى سال 1925 مشارکت نداشت، که گفته مىشود علت عدم مشارکت او سرخوردگى شدیدش پس از شکست جهان اسلام و سیطره استعمار غرب بر سرزمینهاى اسلامى بوده است.
به این ترتیب، بدیع الزمان ترجیح داد تا در خلوت خود در قله کوه " اراک" شهر وان به تفکر، تدریس و تأمل مشغول شود و از هیاهوى سیاست بر کنار بماند. اگرچه وى از پیامدهاى انقلاب پیرانى در امان نماند و در سال 1926 به استانبول تبعید شد. او همان گونه که پیش از وى شیخ محمد عبده فضاى سیاست را لعن کرده بود، او هم گفت. از شیطان و سیاست به خدا پناه مىبرم تا نور قرآن را حفظ کنم و با دو دستم به این نور چنگ زدهام و متاع سیاست را به کنارى افکندهام. وى حتى از خواندن روزنامهها هم صرف نظر کرد و از سال1926 تا آخر عمرش مرحله متفاوتى از حیات فکرى را تجربه نمود.
تحولات سیاسى جدید در ترکیه و جهان اسلام و به ویژه سرکوب آزادىهاى سیاسى و گسترش موج دین ستیزى در سایه دولت لائیک آتاتورک در کناره گیرى او از فعالیت سیاسى و روى آوردن به تلاش براى احیاى آموزههاى دینى تأثیر مستقیم داشته است. تبعیدگاه او روستاى کوچک بارلا در حومه استانبول - که دولت لائیک آن را براى کنترل نورسى و محدود کردن دایره تأثیر و نفوذ فکرى اش برگزیده بود، - رفته رفته به مرکز تبلیغ و ترویج اندیشه او تبدیل شد، زیرا بیشتر تألیفات نورسى که وى آنها را "رسائل النور" نامید، به ویژه رسالههاى کلمات، مکتوبات و لمعات، که به بیان حقایق اسلام و مقابله با الحاد و دعوت مسلمانان به حفظ عقیده اشان پرداخته، در همین روستا تألیف شد.
در مدت تبعید هشت سال ونیم در این روستا، نورسى توانست حصار انزوا را بشکند و به رغم کنترل شدید امنیتى، گروهى از جوانان این روستا با او مأنوس شدند و در نتیجه ارتباط مستقیم و همنشینى یا او از شاگردان وفادار او شدند و مسئولیت تکثیر رسائل النور را در صدها هزار نسخه و توزیع سرى آن را در جاى جاى ترکیه بر عهده گرفتند و در این راه رنج دستگیرى و تعقیب وشکنجه را بر خود هموار کردند. این رسائل جریانى فکرى- دینى را در سر تاسر ترکیه پدید آورد، که تا چندین دهه پس از آن نیز ادامه و همین جریان، پایه اسلام اجتماعى و صوفى را در ترکیه پى ریخت، که هماکنون این جریان ، به نام جریان نورسیه شناخته شده است.
در سال 1931 و در زمانى که دایره مشتاقان رسائل النور صدها هزار تن از جوانان، کارمندان، تجار و دیگر اصناف مردم ترکیه را در خود جاى داده بود، دولت آتاتورک پخش اذان عربى را از مساجد ممنوع کرد و براى نخستین بار در تاریخ، دستور به پخش اذان به زبان ترکى داد. بدیع الزمان و گروهى از شاگردانش به سبب سرپیچى از این دستور از بارلا به اسپارت تبعید شدند.
نورسى تألیف رسائل النور را تا سال 1935 که خود او و یکصد وبیست تن از طلبه نور (شاگردان وى) دستگیر شدند، ادامه داد. آنان به زندانى در شهر اسکى شهر افکنده شدند تا به اتهام تشکیل گروهى زیر زمینى و تلاش براى نابودى ارکان انقلاب کمالى و تشکیل طریقتى صوفیانه- به رغم ممنوعیت رسمى- و ترویج روح تدین با انتشار رساله تستر (حجاب) که زنان را به رغم قانون رفع حجاب به پوشش اسلامى فرا مىخواند، محاکمه شوند.
نورسى به جرم تألیف رساله حجاب به یازده ماه زندان محکوم شد و پس از گذراندن این مدت در زندان اسکى شهر در سال 1936 بى آنکه هیچ اتهامى متوجه وى باشد، به زندان کستمونى تبعید شد. وى در تبعید هفت ساله اش تحت نظارت دقیق قرار گرفت و منزل وى مقابل مرکز پلیس قرار داشت. با این حال، وى بخشهایى از رسائل النور را در همین مدت تألیف کرد. و طلاب او به سرعت این رسائل را در همه جاى ترکیه توزیع کردند که این امر موجب آزردگى دولت لائیک شد.
در سال 1943 بار دیگر در تبعید دستگیر شد و به همراه بیست و شش تن از طلابش به آنکارا فرستاده شد تا به اتهام پیشین؛ یعنى تشکیل انجمنى زیرزمینى و تلاش براى ساقط کردن نظام محاکمه شود. دادگاه با بررسى دقیق تمام رسائل وى حکم داد که بدیع الزمان فعالیت سیاسىاى نداشته و دلیلى بر تشکیل طریقت صوفیه به وسیله وى وجود ندارد و موضوع کتابهاى وى نیز مسائل علمى، ایمانى یا تفسیر قرآن است.
به رغم حکم دادگاه که نورسى را عملا تبرئه مىکرد وى نه ماه در زندان دنیزلى به سر برد و چندین بار محاکمه شد ، ولى دفاعیاتش سبب شد تا در ژوئن سال 1944 همراه با تمام شاگردانش تبرئه شود. با این حال، مقامات امنیتى آنان را آزاد نکردند تا این که نورسى به شهر امیر داغ در استان افیون تبعید و تحت نظر قرار گرفت. سختگیرىهاى امنیتى بر وى ادامه یافت، اما با این حال نتوانست جلوى انتشار رسائل النور را بگیرد.
نورسى و گروهى از شاگردانش در ژانویه 1948 بار دیگر در یورش پلیس به منازلشان دستگیر شدند. در جریان محاکمه، نورسى به بیست ماه زندان محکوم شد، ولى دادگاه تجدید نظر حکم به ابطال آن داد، اما این حکم اجرا نشد و وى به رغم برائت، بیست ماهى را که حکم دادگاه اولیه برایش صادر کرده بود در زندان ماند.
نورسى در این مدت نیز علاوه بر تداوم تالیف رسائل النور و انتقال آن به خارج به تبلیغ دین در میان زندانیان مشغول بود، که بسیارى از آنان در نتیجه ارشاد وى توبه کردند و از شاگردان وفادار وى شدند. در سال 1949 نورسى پس از آزادى از زندان بار دیگر تحت اقامت اجبارى قرار گرفت و از این زمان به بعد مرحله جدیدى در حیات فکرى وى آغاز شد که یازده سال (تا آخر حیاتش ) ادامه یافت.
در این دوره، ترکیه شاهد تحولات سیاسى مهمى بود که مهمترین آنها اجازه تشکیل احزاب در سال 1950 بود، که در نتیجه آن احزاب شکل گرفت و حزب دموکراتیک که قوىترین حزب مخالف بود در انتخابات سال 1950 به پیروزى رسید. با به قدرت رسیدن این حزب، موج دینستیزى دولت کاهش یافت و براى نخستین بار اجازه انتشار رسمى رسائل النور داده شد و نورسى به رغم محدودیت تحرکش اجازه تدریس عمومى یافت.
نورسى با استفاده از این تحولات، اقدام به تالیف رسالههایى با هدف دعوت سیاستمداران و دولتمردان به پیروى از اسلام و التزام به آموزههاى آن نمود.در نتیجه فضاى آزادى بیان که براى نورسى پدید آمد، وى در انتخابات سال 1957 مشارکت کرد و از حزب دموکراتیک حمایت نمود و شاگردانش را به حمایت از این حزب فرا خواند زیرا به رغم مخالفت با مرام ایدئولوژیک این حزب زیان آن را بر حرکت خویش، کمتر از حزب خلق مىدانست.
وى در روزهاى آخر عمرش به رغم ممنوعیت از خروج از شهر امیر داغ در 21 مارس 1960 به اورفه رفت. یک روز بعد، پلیس ، هتل محل اقامت او را محاصره کرد و از او خواست تا بازگردد، ولى وى به آنان گفت که براى رفتن از دنیا به این شهر آمده است و لذا دو روز بعد چشم از جهان فروبست. با انتشار این خبر هوادارانش از گوشه و کنار ترکیه به این شهر آمدند و جمعیتى عظیم جنازه اش را تشییع و در مقبره اولو جامع به خاک سپردند.
تعقیب نورسى با مرگش پایان نیافت و دو ماه پس از مرگ او کودتاى ارتش به سرنگونى دولت حزب دموکراتیک و اعدام نخست وزیر عدنان مندریس انجامید و جنبش نورسى که به جنبش طلاب النور شهرت یافته بود، با دور جدیدى از سخت گیرى و سرکوب مواجه شد و سهم نورسى از این موج سرکوب این بود که جنازه اش از خاک بیرون کشیده شد و به مکان نامعلومى انتقال یافت که تا به امروز، هم چنان ناشناخته مانده است.نورسى تمام عمر خویش را وقف فعالیت فکرى و تبلیغى اش کرد و از اشتغالات شخصى نیز به دلیل این که هیچ گاه همسرى برنگزید و فرزندى نداشت، تا حدّ زیادى به دور بود.
میراث فکرى
وى بیشترین تاثیر فکرى را از سیدجمال و شیخ محمد عبده و نامق کمال پذیرفت و یکى از وجوه جامع این سه که رد پاى آن در اندیشه نورسى آشکار است، دعوت به وحدت مذاهب اسلامى است.وى با بهرهگیرى از آموزههاى قرآن، گفتمانى را پیرامون عدالت تدوین کرد که از زاویهاى جهانى به این موضوع مىنگرد و آن را شاخهاى از نظام فراگیر اسلام مىداند، که جزئى ترین مسائل روابط انسانى را نظم بخشیده تا به روابط میان ملتها رسیده است.
نورسى بر آن است که این روابط، جز در سایه عدالت نمىتواند بر مبناى درست استوار شود. ازاینرو، وى به قرائت قدرتهاى غربى از عدالت به شدت انتقاد داشت و طرح و گفتمانى بىبدیل ارائه کرد که هدف آن برپایى نظام بین المللى هماهنگ و متوازن است. وى، در نتیجه تجربه، مشاهده و مطالعه قوانین اساسى و عادى غرب، کاستىها و نادرستىهایى در آن دید که از وجوه متعدد آن را در خور نقد مىنمود.
از جمله وى بر آن بود که تمام جنایتهاى زشتى که در تاریخ معاصر انجام شده، نتیجه اجراى نادرست قوانین بین المللى بوده، که حد و ضابطهاى ندارد و راه را براى هر گونه بازى کردن با آن باز مىکند. از اینرو، وى حقوق بین الملل را قانونى جاهلىمى دانست که بشریت را به قرون تاریک بدویت و جهل مىبرد و عدالت و سعادت و سلامتش را نابود مىکند. از این رو وى نام قانون وحشى یا قانون سلطه تمدن استبدادى غرب بر آن نهاد. بنابراین، طبیعى است که وى با دولت لائیک کمال آتاتورک نیز از موضعى انتقادى مواجه شود و قانون اساسى آن را قانون جائر بداند که مانع تدین مىشود.
اما نقدهاى وى بر عدالت غربى حاکم از این قرار است، که وى نظام عدالت در غرب را، شکلى، منفعتاندیش، دورو و عامل تضییع حق فرد و جامعه و مادیت محور و منشأ فقر و نگرانى غالب ملل دنیا و بلکه بر آمده از روح جنگها و استعمار گرىهاى غرب مىدانست. اما طرحى که وى به عنوان جایگزین حقوق بین الملل غربى عرضه کرد، داراى ویژگىهاى زیر است:
1- حاکمیت عدالتى جهان شمول و مبتنى بر همکارى بین المللى؛ 2- اجراى برابرى میان ملل و از بین بردن نژاد پرستى؛ 3- تصویب قانونى بین المللى در زمینه احترام به ادیان و رفع تعصب؛ 4- اتکا به فطرت انسان به مثابه مبناى عدالت وحدت بخش ملل؛ 5- اتکا بر حق به جاى زور.نورسى نسبت به علماى عصر خویش نیز موضعى انتقادى داشت و ناتوانى و ضعف تاثیرشان بر جامعه را نکوهش مىکرد. وى بزرگترین عیوب عالمان دینى عصر خویش را بى توجهى به تفاوت عصر جدید نسبت به گذشته، تعصب ورزیدن نسبت به آراى خویش بدون ارائه ادله کافى و قانعکننده، عدم رعایت توازن شریعت در دعوت خویش، عدم تفکیک میان اهم و مهم و نیز نداشتن زبان روز براى مخاطب قرار دادن نسلهاى جدید مىدانست.
نورسى معتقد بود: بیمارىهایى که به پس ماندگى جهان اسلام انجامیده، عبارتند از: نومیدى ریشه دوانده در دل مردم؛ ستیزه جویى با یکدیگر ؛ همه گیرى استبداد ؛ منفعت طلبى شخصى ؛ تقلید از سنتهاى غربى و بى توجهى به شریعت.وى براى درمان این بیمارىها بر اهمیت راستى در زندگى اجتماعى ، نقش محبت در تقویت پیوندها و تلاش براى تحقق وحدت اسلامى حقیقى و مبنا قرار گرفتن شورا که وى از آن به عنوان کلید حیات مسلمانان یاد مىکرد، پاى مىفشرد. وى اصلاح نظام سیاسى را امرى اساسى مىدانست و علت تاکید وى بر اصلاح مدیریت سیاسى ناشى از مشاهده فساد نظام حکومت عثمانى در اواخر دوره حیاتش بود. از اینرو، وى بر اولویت شورا و آزادى تاکید مىورزید.
وى براى پیشبرد دعوت حرکت تبلیغى خویش از ابزارهاى مختلفى بهره گرفت. در آغاز فعالیت و زمانى که آزادىهاى نسبىاى براى وى فراهم بود در کردستان ترکیه به وعظ و ارشاد مشغول بود و سپس به گفت وگو با عالمان عصر خود روى آورد تا آنان را به نقش بایسته اشان آگاه کند و به نویسندگى پرداخت و نگارش رسالههاى معروف النور را در پیش گرفت و در اشکال گوناگون وارد چالشهاى سیاسى شد.
کتابهاى فراوانى از وى بر جاى مانده، که هشت عنوان کتاب به عربى است، که تفسیر اشارات الاعجاز فى مظان الایجاز و المثنوى العربى النورى و مناظرات، از آن جمله آنهاست.اما مهم ترین اثر وى رسائل النور است که در طى ربع قرن تا سال 1950 ادامه یافت و جنبشى را پدید آورد که امروزه به نام جنبش نور یا جنبش رسائل النور مشهور است.
نورسى در باب چگونگى ظهور رسائل النور مىگوید: تمام دلمشغولى و وقت خود را به ژرف اندیشى در معانى قرآن کریم پرداختم و زندگى سعادتمندانهاى را از نو آغازیدم. سرنوشتم مرا از این شهر به آن شهر کشاند و در این اثنا از ژرفاى دلم معانى بلندى که ریشه در فیض قرآن داشت زاده شد. این دلاوردها را به اطرافیان باز گفتم و اینها همان است که رسائل النور نام گرفته است.
شمار رسائل النور به 130 رساله رسید. در سال 1954 یعنى شش سال پیش از درگذشت نورسى اجازه انتشار رسمى این رسائل که داده شد نورسى آنها را گرد آورى و در نه مجلد و تحت عنوان کلیات رسائل النور منتشر کرد. این کتاب به زبانهاى آلمانى، روسى، فارسى، مالایى، چینى، بوسنیایى و کردى ترجمه و منتشر شده است.
با مرگ نورسى دعوت و جنبش او متوقف نشد و با گذشت بیش از نیم قرن از وفاتش، همچنان تأثیر فکرى او در اسلام اجتماعى و تصوف اسلامى در ترکیه پا برجاست. جنبش فتح الله گولن - که شاخهاى از طریقت نورسى است - و نیز احزاب اسلامگرا؛ مانند حزب رفاه و فضیلت تحت تاثیر فکر نورسى بودهاند.(البته در اصالت حرکت این احزاب بحث و حدیث وجود دارد که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد)
مجید مرادى
منبع:ماهنامه پگاه حوزه،شماره296