استقامت نظام اسلامی آنقدر سر سختانه بوده است که دشمن را مدام مجبور به تغییر در بازی و حتی میدان نبرد کرده است. میدان های این نبرد در عرصه های متعددی از جمله کودتا، جنگ نظامی، تهاجم فرهنگی، نفوذ در بدنه سیاسیون داخلی و امروز بیشاز همیشه در عرصه اقتصادی رقم خورده است.
حرکات یک شطرنج باز ماهر همیشه متاثر از دو عنصر مهم است؛ اول حرکت قبلی حریف و دوم پیش بینی حرکت بعدی او. در معادلات روابط بین الملل نیز قواعد بازی ها بسیار رایج وحاکم است . قاعده بازی با آن که می تواند از پیش تعریف شده باشد اما در برخی موارد هم در کشاکش تنازع دچار تغییراتی بنیادین می شود.
گام های متقابل بر اساس رفتار متقابل شکل می گیرد. این بازی ها می تواند در عرصه های مختلف خود را نمایش دهد اما آنجایی که تخاصم به عرصه اقتصاد کشیده می شود گام ها باید استوار تر و محتاطانه تر برداشته شود. به عبارتی شطرنج به درازا کشیده می شود. آن چه امروزه نظام مقدس جمهوری اسلامی را وارد بازی اقتصادی با غرب کرده است حاصل تنازع گفتمانی جمهوری اسلامی و غرب است که در طول سالیان پس از انقلاب متکی بر اصل خدشه ناپذیر نه شرقی و نه غربی بوده است.
استقامت نظام اسلامی آنقدر سر سختانه بوده است که دشمن را مدام مجبور به تغییر در بازی و حتی میدان نبرد کرده است. میدان های این نبرد در عرصه های متعددی از جمله کودتا، جنگ نظامی، تهاجم فرهنگی، نفوذ در بدنه سیاسیون داخلی و امروز بیشاز همیشه در عرصه اقتصادی رقم خورده است.
رهبر معظم انقلاب نیز برای آرایش جبهه خودی در این رویارویی بزرگ،دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامیدند که مبنایی است برای نامگذاری اقتصادی چهار سال ابتدایی این دهه و این گویا ترکیب نرم افزاری نوع مواجهه ما در شطرنج اقتصادی ایران با غرب بود. تا کنون چهار پرده از این شطرنج پیچیده مطرح شده است که در این مجال به بررسی نسبت آنها در منازعات پیش رو می پردازیم.
پرده اول : مبارزه با مصرفگرایی
هنگامیکه دشمن برای تهاجم به فرهنگ ما برنامهریزی میکند به طور حتم الگوی مصرف در این برنامه جایگاه ویژهای دارد. زمانیکه یک ملت میل به مصرف پیدا کند و سرمایههای خرد خود را به سمت خرید لوازم لوکس یا غیرضروری وارداتی ببرد به طور قطع زنگ خطر بزرگی برای فرهنگ کار و تولید به صدا در میآید. سال 88 نقطه اوج مصرفگرایی در ایران است؛
در این سال افزایش درآمدهای نفتی وحجم نقدینگی در میان طبقات پائین جامعه، میل به مصرف در این دهکهارا به شدت افزایش داد. آمار مصرفی منتشر شده مختلف مانند سرانه مصرف سه برابری برق، سرانه دو برابری آب و شش برابری گاز نسبت به متوسط سرانه دنیا گواه خوبی بر این مدعا است. در این میان نظرهای مختلفی مطرح میشد که برخی از آنها انگشت اتهام را به سمت دولت میبرد.
با این استدلال که افزایش حجم نقدینگی بهخصوص در میان دهکهای پائین جامعه میل به مصرف را افزایش داده است. در مقابل نیز عدهای دیگر، ریشه این مسئله را در مباحث فرهنگی جستجو میکردند. در این شرایط هوشمندانهترین اقدام حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف بود. هر چند با فراز و نشیبهای بسیاری هم همراه شد. آمارهای متعددی برای انحراف فرهنگ مردم از مصرف عاقلانه وجود داشت که سرآمد همه آنها سرانه مصرف گندم بود که نشان میداد ما در ازای حجم زیادی از دور ریز نان دست به واردات گندم میزنیم؛ بهطوریکه میزان دور ریز نان در ایران تقریبا با میزان واردات گندم برابری میکرد و آمارهای دیگری که از وضعیت نامطلوب فرهنگ مصرف خبر میداد.
پرده دوم: اصلاح فرهنگ کار
یکی از مولفه های مهم پیشرفت برای یک ملت ایجاد ارزش افزوده با استفاده از امکانات موجود است. یعنی ایجاد حداکثر ارزش افزوده برای تولید ثروت بیشتر. به عبارت دیگر مضاعف کردن همتها برای کار بیشتر در جهت تولید بیشتر. جاییکه آمارهای نگرانکنندهای برای میزان کار مفید ایرانیان منتشر میشد میبایست گام بعدی در جهت اصلاح فرهنگ کار برداشته شود.
بر اساس چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در سال 90 که از سوی مرکز آمار ایران انتشار یافته، سرانه سالانه کار مفید در ژاپن 2420ساعت، در کرهجنوبی 1900ساعت، در چین 1420 ساعت، آمریکا 1360ساعت، ترکیه 1330ساعت، آلمان 1700ساعت، پاکستان 1100ساعت و افغانستان 950ساعت است .
اما سرانه کار مفید در ایران سالانه 800ساعت است که با این حساب حتی در مقایسه با کشورهایی همچون افغانستان و پاکستان در رتبه پایینتری قرار میگیرد. این در حالی است که کل ساعات کار در ایران 2400 ساعت در سال است و این به معنی غیرمفید بودن بیش از اندازه ساعت کاری است.
همچنین براساس این گزارش متوسط کار روزانه در بخش دولتی در ایران 1.4 ساعت و در بخش خصوصی 2.6 ساعت است. اقتصادی که مزیت نسبی آن در نیروی کار است، باید الگوی کار خود را در جهت بالا بردن بهرهوری اصلاح کند. بنابراین گام دوم در مواجهه با این معضل فرهنگی-اقتصادی، اصلاح فرهنگ کار بود؛ از این رو سال 89 به نام «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذاری میشود.
در واقع برای تشکیل یک ساختار اقتصادی منسجم پس از تعدیل مدل مصرف، میبایست به سمت تولید بیشتر آن هم با استفاده از افزایش بهرهوری پیش رفت.
پرده سوم: تزریق روحیه جهادی
حال سئوال این است که آیا میتوان در فضای نامتوازن اقتصادی حاکم بر دنیا با الگوهای معمول به توفیق جدی دست یافت؟ آیا میشود در این مناقشه اقتصادی با رفتاری متناسب با شرایط عادی کار را پیش برد؟ آیا میتوان در فضایی که هرکس به سود حداکثری شخصی میاندیشد با دشمن مسلح به ابزارهای متعدد اقتصادی مواجه شد؟ بهطور حتم برای مواجهه با دشمن مفروض میبایست روحیهای متناسب داشت.
در بیانات رهبری در سال 90 نیز این مسئله یعنی مفروض بودن دشمن در مفهوم جهاد اقتصادی به وضوح به چشم میخورد؛ بنابراین جهاد اقتصادی، جهت حرکت کلی کشور در سومین گام از دهه چهارم شد. گامی که اگر به درستی در بدنه مدیریتی و اقتصادی کشور جای خود را می یافت، قطعا دستاوردهای بزرگ اقتصادی حاصل میشد. هرچند اصل تبیین این گفتمان در بدنه نخبگانی و مدیران میانی، خود خالی از اثر نیست اما فارغ از این که این روحیه چقدر در بدنه مدیران و مردم نفوذ کرد، بازتولید گفتمان جهادی به خودی خود حائز اهمیت است.
پرده چهارم : حمایت از تولید ملی
خصومت دشمن در گذر زمان ابعاد جدیتر و جدیدتر پیدا میکرد؛ تحریم ها به تدریج لایههای سختتر خود را نشان میداد. ظاهر امر این را نشان میداد که هدف بعدی ایجاد نارضایتی مردم از نظام بهواسطه فشارهای اقتصادی و به زانو در آوردن تولید کشور است. آن هم با روشهای متعدد که مهمترین آنها ایجاد اختلال در فرآیند تولید و تامین نهادههای اولیه است. پس میبایست حمایت از تولید ملی در راس امور قرار میگرفت. سال 91 گام چهارم هوشمندانهای بر همین اساس برداشته شد. توجه همه نیروها و ظرفیتهای اقتصادی به سمت تولید ملی. حمایت از تولید ملی متشکل از دو مولفه تقویت کار و تولید داخلی و جهتدهی به سرمایه بود که به درستی در عنوان سال به کار گرفته شد.
پرده پنجم: تکمیل اضلاع ترسیمشده
در میانه راه با تنگتر شدن حلقه تحریم ها میبایست با عنایت به قدمهای پیموده شده نقشه اساسی و الگوی اصلی اقتصاد در مقابله با جنگ تمام عیار اقتصادی دشمن رونمایی میشد. در واقع اقتصاد مقاومتی، نقشه اصلی و گفتمان محور اقتصادی کشور در مقابله با دشمن خواهد بود که ناظر به دو بعد توجه به ظرفیتهای داخلی اقتصاد و هوشمندی در برابر گامهای بعدی دشمن است.
لذا در این شطرنج اقتصادی، صحنه نبرد شفافتر از همیشه، مجال مواجه الگوی اقتصاد مقاومتی با غرب فراهم آمده است. در واقع اقتصاد مقاومتی با توجه به ماهیت مردمی آن و کاربست حداکثر عقلانیت در تصمیمات، شکلدهنده نهایی حرکات پیشین خواهد بود. در این رهگذر هر حرکتی خارج از قواعد حاکم بر اقتصاد مقاومتی فرصتی را از کشور برای پیشرفت میستاند و فرصتی دیگر برای دشمن پدید میآورد.
رضا زحمتکش