ثروت اندوزی از هر راهی را نکوهش می کرد و می فرمود: هر کسی که برای امت من یک شب آرزوی گرانی کند،خداوند چهل سال عبادت او را باطل می کند.صبح زود در جست-و جوی درآمد و نیازهای خود بروید زیرا صبح خیزی،مایه ی برکت و رستگاری است.
فعالیت اقتصادی
*تشویق
شیوه اش آن بود که خرمای نخلستان «بنی نضیر» را می فروخت و غذای یک سال خانواده-اش را ذخیره می کرد.1 از خرما یا محصول کشاورزی که به وی بخشیده می شد، هر سال صد وسق* به همسرانش می داد؛ هشتاد وسق خرما و بیست وسق از جو ...2 روزی مردی از انصار نزد وی آمد و درخواست کمک مادی کرد. پیامبر(ص) از او پرسید: «در خانه چیزی داری؟» مرد پاسخ داد: «بلی. گلیمی که قسمتی از آن را [برای در امان ماندن از سرما] به خویش می پیچیم و بر قسمتی دیگر از آن می نشینیم.
کاسه ای ضخیم و چوبین هم داریم که از آن آب می نوشیم.» حضرت فرمود: «آن ها را بیاور.» مرد آن ها را آورد. حضرت آن ها را گرفت و فرمود: «چه کسی این ها را می خرد؟» مردی گفت: «هر دو را به یک درهم می خرم.» پیامبر پرسید: «چه کسی بیش تر می خرد؟» مردی گفت: «من دو درهم می-خرم.» حضرت آن ها را داد و دو درهم را گرفت. سپس پول را به مرد انصاری داد و فرمود: «با یک درهم غذایی بخر و به خانواده ات بده. و با یک درهم دیگر تیشه ی نجاری بخر و برایم بیاور.» مرد چنین کرد.
حضرت چوبی را [به عنوان دسته] در آن قرار داد، سپس فرمود: برو هیزم جمع آوری کن و تا پانزده روز دیگر نزدم نیا. مرد پس از دو هفته با ده درهم آمد و با آن لباس و مواد غذایی خرید. پیامبر بدو فرمود: «این کار برایت از خواهش کردن بهتر است. خواهش کردن در روز قیامت [به صورت] نقطه [و لکه] ای در چهره ات آشکار می شود.
درخواست کردن شایسته نیست جز برای بینوای بسیار گرسنه، یا بدهکاری که قدرت پرداخت ندارد، یا صاحب دیه ای دردمند.»3 و فراتر از تشویق های گفتاری پیشین، این سخن خجسته است: کسی که از دست رنج خویش بخورد، روز رستاخیز در ردیف پیامبران قرار می گیرد و پاداش آنان را دریافت می کند.4 با همه ی تشویق هایش به فعالیت اقتصادی و کسب درآمد، هماره گم نکردن راه درست اقتصادی و آلوده نشدن به حرام را فرا چشم و گوش مسلمانان قرار می داد و می فرمود: «کسی که از پذیرفته شدن نیایش هایش شاد می شود، باید [راه] درآمدش را پاکیزه سازد».5
صبح زود برای تلاش اقتصادی از خانه خارج شدن را مستحب برشمرد6 و فرمود: «خداوندگارا! صبح زود را برای امت من خجسته گردان».7 می فرمود: «همانا نفس هرگاه غذایش را به دست می آورد، آرامش می یابد.8 از همین روی، خود پس انداز یک سال خویش و همسرانش را ذخیره می کرد و پس انداز یک ساله را مستحب اعلام کرد.»9 به هر فعالیت شرافتمندانه ای احترام می گذاشت تا آن جا که برخی مراد این سخن ایشان را که فرمود: «اختلاف امت من رحمت است»، اختلاف حرفه ها و مشاغل دانسته اند.10
ابن عباس می گوید: «روزی مردی نزد حضرت آمد و گفت: "ای فرستاده ی خدا! درباره ی حرفه ام چه می گویی؟" پیامبر پرسید: "حرفه ات چیست؟" - من بافنده ام. - حرفه ات، شغل پدر ما حضرت آدم(ع) است. نخستین بافنده، آدم بود و این را جبرئیل بدو آموخته بود. سه روز طول کشید تا آدم آن را بیاموزد. پروردگار پاکیزه و والا شغل تو را دوست دارد. شغلی داری که زندگان و مردگان بدان نیازمندند.
کسی که درباره ی [حرفه] شما بدگویی کند، حضرت آدم دشمن اوست. کسی که از [شغل] شما روی گرداند، از حضرت آدم روی گردان شده است. کسی که شما را نفرین کند، او را نفرین کرده است. کسی که شما را بیازارد، او را آزرده است و آدم در رستاخیز دشمن اوست. [پس] نهراسید و بر شما مژده باد. حرفه تان حرفه ای خجسته است، و حضرت آدم کاروان سالار شما به سوی بهشت است."»
تعویض بی دلیل - و از روی احساسات - مشاغل را خوش نمی داشت و می فرمود: کسی که روزی اش را در چیزی [کاری] قرار داده اند، تا ناگزیر نشده، آن را عوض نکند.11 گوسفندان و شتر شیردهی داشت که خود و خانواده اش از آن-ها تغذیه می کردند.12 با همه ی تشویقش به فعالیت اقتصادی، باز هشدار می داد: «به گونه ای در جست وجوی دنیا برآیید که از آن جهان روی گردان نشوید [و از آخرت بدتان نیاید].»
دشمن بیکاری بود. هرگاه مرد نیرومندی را می دید، از حرفه اش می پرسید. اگر به وی پاسخ می دادند بیکار است، می فرمود: «از چشمم افتاد!» و هنگامی که می پرسیدند: «چرا؟» می فرمود: «زیرا مؤمن هرگاه حرفه ای نداشته باشد، از راه دینش نان می خورد».13 عبادت را هفتاد بخش می دانست که برترین آن کسب درآمد حلال بود.14
می فرمود: «روزی که سایه ساری جز سایه ی عرش خداوندی نیست، مردی در آن سایه [در رستاخیز] است که برای درآمد خود و خانواده اش زمین را در نوردیده و در جست وجوی فضل خداوند برآمده است.15 فرمود: «گناهانی وجود دارند که نه نماز آن ها را پاک می کند و نه صدقه.» پرسیدند: «ای فرستاده ی خدا! پس چه چیزی آن ها را می زداید؟» - رنج کشیدن در راه درآمد [حلال].16 خرما را می مکید و هسته اش را در زمین می کاشت.17 می فرمود: کسی که از دست رنج خود بخورد، از پل صراط به سان آذرخش گذرایی عبور می کند.18
*آداب
پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که: هرگاه سخن می گویند، دروغ نمی گویند؛ و هر زمان امین شان قرار دهند، خیانت نمی ورزند؛ و اگر وعده دهند، تخلف نمی کنند؛ و زمانی که می خواهند چیزی بخرند، [برای ارزان خریدن] از آن کالا بد نمی گویند. و هنگامی که بخواهند بفروشند، [آن کالا را] بیش از اندازه نمی ستایند؛ [برای تحویل کالا یا بدهکاری خود] معطل نمی کنند؛ و زمانی که طلب کارند، بدهکار خود را در تنگنا قرار نمی دهند.19
ثروت اندوزی از هر راهی را نکوهش می کرد و می فرمود: هر کسی که برای امت من یک شب آرزوی گرانی کند، خداوند چهل سال عبادت او را باطل می کند.20 صبح زود در جست-و جوی درآمد و نیازهای خود بروید زیرا صبح خیزی، مایه ی برکت و رستگاری است.21 پردلی را از آداب تجارت برمی شمرد و می فرمود:«تاجر ترسو ناکام است.
تاجر پردل روزی می-خورد.» خداوند بنده ای را که هنگام خرید، فروش، پرداخت و دریافت سخت گیر نیست، دوست دارد.22 کسی که از دست رنج خود بخورد، پروردگار با مهربانی به او می نگرد و هرگز عذابش نمی کند.23 کسی که از دست رنج خویش استفاده کند، درهای بهشت برایش گشوده می شود تا از هر دری که بخواهد وارد شود. همانا یزدان والا، دین باور پیشه-ور را دوست دارد.
*تجارت
می فرمود: «برکت ده قسمت دارد که نه قسمت آن در تجارت است و یک دهم آن در پوست ها [دامداری] است.»24 می فرمود: «تاجر راستگوی امین، با پیامبران، صدیقان و شهیدان است.»25 اگر خداوند به بهشتیان اجازه ی تجارت می داد، تجارت عطر و پارچه می-کردند.26
*دام داری
برترین سرمایه را گوسفندداری می دانست. خودش گله ای از صد گوسفند داشت که نمی-خواست از آن تعداد بیشتر شوند. از همین روی، هرگاه بره ای متولد می شد، گوسفندی را [برای بینوایان یا تغذیه ی خود و خانواده اش] سر می برید.27 بر شما باد به گوسفند[داری] و کشاورزی که هماره مایه ی خیر و خوبی اند.
*کشاورزی
می فرمود: «[و رزق] روزی را در نهان زمین بجویید».28 هرگاه کشاورزی بذری را از راه حلال در دست خود می گیرد، فرشته ای ندا می دهد: «یک سوم برای دهقان، یک سوم برای پرندگان و یک سوم برای چارپایان.» چون آن را بر زمین می پاشد، برای هر دانه ی بذر، ده نیکی برایش می نویسند. چون آن را آب یاری می کند و بذر می روید، گویی در برابر هر دانه، انسان مؤمنی را زنده کرده است که تا دهقان، آن کِشته را درو کند، خداوند والا را می-ستاید.
چون آن را می کوبد، گویا گناهانش را له می کند. هنگامی که خرمن را باد می دهد، گناهانش نیز بر باد می روند. زمانی که آن را وزن می کند، به سان روز تولدش از گناهان خارج می شود. وقتی که آن محصول را به خانه می برد و نان خورهایش شاد می شوند، عبادت چهل سال را بر او می نگارند. هنگامی که از آن به گرسنه و همسایه و بیچاره می-دهد، آفریدگار او را از عذاب خود در امان نگه می دارد.29 از او پرسیدند: «چه ثروتی بهتر است؟» فرمود: «کشته ای که صاحبش آن را بکارد، سامان دهد و روز درو، حقش [زکات آن] را پرداخت کند.»30
کار
هنگامی که قریشیان و یهودیان مدینه برای هجوم به مدینه همدست شدند، پیامبر به پیشنهاد سلمان فارسی دستور کندن خندقی را در اطراف شهر داد و خود نیز به کار پرداخت. کلنگ می زد و خاک ها را در جای دیگر می ریخت.31 می فرمود: «هرگز کسی غذایی بهتر از دست رنج خود نخورد».32 زمان ساختن مسجد مدینه، خشت ها را حمل می-کرد.33
عایشه می گوید: «در خانه هرگز بی کار دیده نشد؛ یا کفش خویش را پینه می زد یا کفش بینوایی را و یا پیراهن زن بیوه ای را وصله می زد.» می فرمود: «بی کاری، سنگ دلی می آورد.»34 می فرمود: «هفت چیز است که پاداش آن پس از مرگ آدمی هنگامی که در گور است همچنان ادامه دارد: [این که] ... یا جویباری جاری سازد، یا چاهی بکند، یا نهالی بکارد.35
کیفیت مداری
هنگامی که ابراهیم، پسر حضرت، چشم از جهان فرو بست. حضرت [در وقت تدفین] شکافی در قبرش دید، آن را با دستش پوشاند و فرمود: «هرگاه یکی از شما کاری انجام می دهد، آن را محکم و استوار انجام دهد».36 هنگام تدفین «سعد بن معاذ»، خود، در قبر رفت، خشت را بر جای خود گذاشت و فرمود: سنگی به من بدهید، گل بدهید.
پس از خشت گذاری، شکاف میان خشت ها را پر کرد. کارش که پایان یافت، بر قبر خاک پاشید و [خاک] گور را صاف کرد و فرمود: «به خوبی می دانم به زودی به این گور گزند می رسد و ویران می شود؛ اما پروردگار دوست دارد بنده هرگاه کاری انجام می دهد، آن را استوار انجام دهد.»37 هر گاه یکی از شما دوستش را کفن می کند، به خوبی کفن کند.38 خود، چون کاری می کرد، آن را درست انجام می داد.39 بهترین مردمان کسی است که [هنگام انجام کاری] همه ی کوشش خود را به کار گیرد.40
لذت های روا
چهار چیز از آداب پیامبران است: خوش بویی ... و [دوست داشتن] زنان.41 از ایشان پرسیدند: «مردی در ماه مبارک رمضان همسرش را بوسیده است، [آیا کفاره ای دارد؟]» فرمود: «اشکالی ندارد. زنش گلی است که آن را بوییده است.»42 جابر بن عبدالله می-گوید:«ازدواج کردم. پیامبر(ص) از من پرسید: "با چه کسی ازدواج کردی؟
" گفتم: "با بیوه-ای." فرمود: "چرا با دوشیزه ای شوخ و شنگ [ازدواج نکردی؟]؛ دختری که با تو عشق ببازد و تو با او نیز بازی و شوخی کنی؟"»43 به ازدواج فرمان می داد و از مجرد بودن به شدت نهی می کرد.44 از افراد می خواست در چارچوب دین از زندگی لذت ببرند و به آنان می-گفت: «آرزوی مرگ مکنید.» بازی در سه چیز رواست: «اسبت را تربیت کنی؛ با کمان خود تیراندازی کنی؛ و با همسرت شوخی و عشق بازی کنی.»45
*اهمیت زیبایی
«عثمان»، پسر «محمد بن قیس»، می گوید: «پدرم تازیانه ای بی دسته در دستم دید. گفت: "رسول گرامی(ص) به مردی فرمود: "بند تازیانه ات را نیکو و زیبا ساز؛ زیرا پروردگار زیباست و زیبایی را دوست دارد"».46 حضرت از این که خانم ها سرشان را بتراشند منع کرده بود.47 می فرمود: با [دوشیزگان و زنان] چشم آبی ازدواج کنید که مایه ی خجستگی است.48
نیکی را نزد زیبا رخساران بجویید؛ کارهای آنان سزاوارتر است که زیبا باشد. هرگاه یکی از شما قصد ازدواج با زنی دارد، درباره ی گسیوانش نیز بپرسد، همان گونه که از چهره اش می پرسد؛زیرا مو[ی زیبا]، یکی از دو زیبایی است.49 از زیباترین زیبایی ها، موی[یا شعر] زیبا و آوای خوش است.50 پروردگار آوای خوش را دوست دارد.51 نغمه ی زیبا بر زیبایی قرآن می افزاید.52
ازدواج با زن زیبا رخسار خنده روی گیسو بلند را مستحب شمرد.53 آفت زیبایی را خودخواهی می دانست.54 خط نیکو، روشنی حق را افزون می کند.55 وقتی قاصدی نزد من می فرستید، کسی را که گل رخسار و نیکونام است بفرستید.56 هر چیز آرایه ای دارد و زینت قرآن، آوای خوش است.57 هر کس که قرآن را به نغمه ای خوش نخواند، از ما نیست.
*تفریح
می فرمود: گاهی دل های خود را آسایش دهید.58 حضرت بازی های روای افراد را می دید و مانع نمی شد.59 به باغستان دوستانش می رفت.60 به یارانش سفارش می کرد: «تفریح و بازی کنید؛ همانا من دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».61
*مسابقات ورزشی
امام سجاد(ع) فرمود: «رسول خدا مسابقه ی اسب دوانی برپا کرد و جایزه ی برنده را ظرفی نقره ای قرار داد».62 امام صادق(ع) فرمود: «عربی بیابان نشین نزد حضرت آمد و گفت: «ای رسول خدا! با این شتر ماده ات با من مسابقه می دهی؟» پیامبر پذیرفت. وقتی مسابقه دادند، مرد بیابان نشین برنده شد. حضرت فرمود: «شما [یاران من] شترم را بالا بالا بردید، خدا دوست داشت آن را پایین بیاورد. کوه ها برای کشتی نوح گردن کشیدند، اما کوه جودی فروتنی کرد و خداوند، کشتی را بر آن فرود آورد.»63
میانه وری [اعتدال]
امام علی(ع) در توصیف حق طلبی و حق گویی آن انسان کامل می فرماید: «در [بیان و اجرای] حق کوتاهی نمی کرد و پا از آن نیز فراتر نمی نهاد».64 همچنین پیشوای نخست، شیوه ی پیامبر را میانه وری65 و«به دور از افراط و تفریط»66 بازگو می کند. پیامبر در سخنانی نه تنها مسلمانان و دین باوران، بلکه تمامی انسان های کره ی خاکی را در هر عصر و زمانه سه بار به میانه روی فرا می خواند: «بر شما باد به میانه روی؛ بر شما باد به میانه روی؛ بر شما باد به میانه روی!»67 بهترین شما کسی است که نه آن جهانش را به خاطر این جهان رها کند و نه برعکس.
عایشه می گوید: «پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیله-ی «بنی اسد» با من بود. حضرت پرسید: "او کیست؟" گفتم: "فلانی است. شب ها «به خاطر عبادت» نمی خوابد." حضرت فرمود: "بس کن. به اندازه ی توان تان کار [عبادت] کنید" ..». محبوب ترین [کار نیک و عبادت] نزد خداوند، آن است که کننده ی آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. 68 [نه این که بسیار انجام دهد و خود را خسته کند].
پیامبر به یکی از یاران خود فرمود: «ای ابا درداء! پیکرت بر تو حقی دارد؛ خانواده ات بر تو حقی دارند؛ پس گاهی روزه [ی مستحبی] بگیر و گاهی روزه [مستحبی] نگیر؛ نماز بخوان و بخواب [و همه ی شب ها برای نماز مستحبی بیدار نباش]؛ حق هر کسی را به او بده.»69 چه نیک است میانه روی در عبادت.70 به اندازه ی توانایی خود عبادت کنید. می خواهید شما را با عبادتی آشنا کنم که از همه ی عبادت ها بر بدن آسان تر است: سکوت و خوش خلقی.71
نظم
*مدیریت زمان
در ساعت معینی از شبانه روز به همسرانش سر می زد.72 چون به خانه می رفت، وقتش را سه قسمت می کرد: بخشی برای پروردگار والا [و راز و نیاز با او]؛ قسمتی برای خانواده اش و پاره ای برای خودش؛ اما گاه آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم می کرد.73
*نام گذاری اشیاء
روشش آن بود که چارپایان، اسلحه و چیزهایش را نام گذاری می کرد. نام پرچمش «عقاب» بود.74 شمشیر جنگی اش «ذوالفقار» نامیده می شد و شمشیرهای دیگرش «مخذم»، «رسوب» و «قضیب» نام داشتند. غلاف شمشیرش به نقره آراسته بود. کمانش را «کتوم»، تیردانش را «کافور» و شتر ماده اش را «قصوا» می نامید که به آن «عضباء» هم می گفتند. استرش «دلدل»، الاغش «یعفور» و گوسفند شیردهش «عینه» نام داشت.
اسبش را «مرتجز»، گوسفند دیگرش را «برکه»، تازیانه اش را «ممشوق»، پرچم های دیگرش را «غبرا» و «حمد» و زره اش را «ذات الفضول» می نامید. [این زره از سه دایره ی نقره تشکیل شده بود؛ یکی در جلو و دو تا در عقب]. نعمان می گوید: حضرت همواره صف های نماز ما را منظم می کرد؛ آن چنان که تیرهای کشیده و صاف را ردیف می کنند ... روزی برای آغاز نماز ایستاد و چیزی نمانده بود که تکبیره الاحرام را نیز بگوید که دید مردی سینه اش را جلو داده است؛ فرمود: «بندگان خدا، یا صف های تان را منظم کنید یا [همین بی نظمی در شما تأثیر می گذارد و ] میان تان اختلاف خواهد افتاد».75
نیکوکاری
بر دسته ی شمشیرش نوشته شده بود: «به کسی که به تو بدی روا داشت، نیکی بورز ...»76 امام علی(ع) فرمود: «از نیکوکاری رسول خدا [چنان که باید] سپاس گذاری نمی شد؛ نیکی [و خیر و برکت] او از آن قریشی، عرب و عجم بود؛ و چه کسی نیکوکارتر از فرستاد ه-ی خداست؟ همچنین از نیکوکاری ما اهل بیت نیز [چنان که باید] سپاس گذاری نمی شود. همچنین از نیکی برگزیدگان دین باور نیز [چنان که باید] سپاس گذاری نمی شود».77
*پیمانه و وزنی برابر 60 ساعه هر ساع چهار مشت متوسط است.
منابع:
تحفه الحوذی 5/312؛ جامع الصغیر 2/369؛ صحیح بخاری 6/190؛ عون المعبود 8/149؛ فتح الباری 6/143؛ کنزالعمال 4/523. سنن کبری (بیهقی) 6/116؛ صحیح مسلم 5/26؛ معجم الصغیر) طبرانی 1/28. سنن ابن ماجه 2/740؛ سنن ابن داود 1/370. مستدرک الوسائل 13/24. همان 13/27؛ بحارالانوار 90/321. وسائل الشیعه (چ اسلامیه)12/50 خصال /383؛ عیون اخبار الرضا 1/38؛ قرب الاسناد /122؛ من لا یحضره الفقیه 3/157. اصول کافی 5/89؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320. وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320. 10. البرکه فی فضل السعی و الحرکه /7. 11. فیض القدیر 6/176؛ کشف الخفاء 2/227. محجه البیضاء 4/127. بحارالانوار 100/9. 14. همان؛ اصول کافی 5/78؛ تحف العقول /37. 15. دعائم الاسلام 2/15؛ مستدرک الوسائل 13/13. بحارالانوار 70/157؛ جامع الصغیر 1/376؛ مستدرک الوسائل 13/13؛ المعجم الاوسط 1/38. 17. بحارالانوار 17/388؛ حلیه الابرار 1/329؛ اصول کافی 5/74. 18. بحارالانوار 100/9؛ مستدرک الوسائل 13/23. 19. جامع الصغیر 1/336. 20. جامع الصغیر2/591؛ کنزالعمال4/98. 21. جامع الصغیر 1/482؛ کشف الخفاء 1/280؛ کنزالعمال 4/48. 22. سنن کبری (بیهقی) 5/357؛ صحیح ابن حبّان 11/267؛ المصنف 11/459؛ المعجم الاوسط 5/73. بحار الانوار 9/100؛ مستدرک الوسائل 13/24. همان، 61/118؛ خصال /445. جامع الصغیر 1/520؛ سنن دار القطنی 3/6؛ عهود المحمدیه /309؛ کشف الخفاء 1/218. کنز العمال 4/31؛ مجمع الزوائد 4/63. 27. بحار الانوار 61/116؛ سنن النبی /141. جامع الصغیر 1/168؛ الفایق فی غریب 1/353؛ کشف الخفاء 1/138. 29. البرکه فی فضل السعی و الحرکه / 17. 30. بحار الانوار 100/64. 31. صحیح بخاری 5/47. 32. همان 3/9؛ مسند احمد 4/132؛ معجم الکبیر 20/267. 33. بحار الانوار 79/128. 34. جامع الصغیر 2/35؛ کنزالعمال 3/182؛ مسندالشهاب 1/188. 35. همان 2/42؛ الدیباج علی مسلم 4/227؛ کنزالعمال 15/953. روضه الواعظین /460. 37. همان /378؛ علل الشرایع 1/310. 38. سنن ابن ماجه 1/473؛ سنن ابن داوود 2/68؛ سنن ترمذی 2/232؛ سنن نسائی 4/33؛ صحیح مسلم 3/50؛ مسند احمد 3/46. 39. سنن ابن داود 1/308؛ تحفه الاحوذی 3/434؛ فتح الباری 3/46. 40. جامع الصغیر 1/194؛ کنز العمال 6/341. 41. روضه الواعظین /308؛ من لا یحضره الفقیه 1/52. 42. مجمع الزوائد 3/167؛ معجم الصغیر 1/221؛ من لایحضره الفقیه 2/113. 43. کشف الخفاء 2/332. جامع الصغیر 2/367. 45. همان 2/475؛ کنز العمال 15/211. 46. جامع الصغیر 5/134؛ معجم الکبیر 18/366. 47. سنن ترمذی 2/198؛ سنن نسائی 8/130؛ صحیح ابن حبّان 7/421. اصول کافی 5/ 335؛ دعائم الاسلام 2/196؛ النوادر /115؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 14/37. 49. دعائم الاسلام 2/196؛ من لا یحضره الفقیه 3/388، النوادر /117. 50. اصول کافی 2/615؛ المصنف 6/59. 51. وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 6/210. بحار الانوار 76/255؛ سنن دارمی 2/474؛ عیون اخبار الرضا 1/75. 53. مستدرک الوسائل 14/181. 54. تحف العقول /9؛ خصال/416؛ محاسن 1/170؛ من لا یحضره الفقیه 4/372. 55. مستدرک الوسائل 8/463. بحارالانوار 73/82؛ من لا یحضره الفقیه 4/372. 57. سنن ترمذی 3/201؛ صحیح مسلم 6/111؛ مسند احمد 3/119. 58. جامع الصغیر 2/19؛ تذکره الموضوعات /189؛ کنزالعمال 3/37؛ مسندالشهاب 1/393. 59. محجه البیضاء 4/127. 60. سنن النبی /114. 61. جامع الصغیر 1/239؛ کنزالعمال 15/212. اصول کافی 5/49؛ بحار الانوار 19/184. بحارالانوار 16/283؛ الزهد /61. سنن النبی /104. 65. بحارالانوار 16/379؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 7/62. حلیه الابرار 1/175؛ عیون اخبار الرضا 2/284؛ معانی الاخبار /82؛ مناقب آل ابی طالب 1/23. خصال /618؛ سنن ابن ماجه 2/1417؛ صحیح ابن حبّان 2/73؛ مسند ابی یعلی 3/334. صحیح ابن حبّان 4/43؛ صحیح بخاری 1/16؛ صحیح ابن خزیمه 2/264؛ مسند ابی یعلی 8/115. بحارالانوار 67/128؛ تحفه الاحوذی 7/81؛ سنن نسائی 4/211؛ صحیح ابن حبان 2/19؛ صحیح بخاری 2/245؛ فتح الباری 4/184؛ مجمع الزوائد 4/302؛ مسند احمد 2/198. 70. جامع الصغیر 2/480؛ کنزالعمال 3/28؛ مجمع الزوائد 10/252. 71. الصمت و آداب اللسان /58؛ جامع الصغیر 1/439؛ العهود المحمدیه/ 463. 72. تحفه الاحوذی 1/367؛ صحیح بخاری 1/71؛ جامع الصغیر 2/377؛ فیض القدیر 5/271؛ عون المعبود 1/253؛ کنزالعمال 7/130. بحار الانوار 16/150؛ حلیه الابرار 1/174؛ عیون اخبار الرضا 2/283. بحارالانوار 20/26؛ مناقب آل ابی طالب 1/147. ریاض الصالحین /136؛ شرح مسلم (نووی) 4/157؛ فیض القدیر 4/396. شرح اصول کافی (مازندرانی) 9/202. 77. اصول کافی 2/251؛ بحارالانوار 16/223؛ علل الشرایع 2/560.
حسین سیدی