اتفاقا اهميت هوش هيجاني هم در كاركرد آن است. افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي موفقترند و ميتوانند زندگي سالمتري براي خود و اطرافيانشان به ارمغان آورند. هوش هيجاني يا عاطفي (EQ) و ضريب هوشي (IQ) متفاوت است.
مهمترين تفاوت اين كه افراد با ضريب هوشي متوسط به طور عمومي موفقتر از افراد با بهره هوشي بالا هستند. اگر كسي بتواند معادلات ذهني را به سرعت انجام دهد يا روشهاي خلاقانه براي انجام كارها يا توضيح مسائل پيدا كند ميتوان دريافت ضريب هوشي بالايي دارد.
در مقابل، هوش هيجاني بر شناخت و كنترل هيجانها و عواطف مبتني است. اين مفهوم اولين بار در دهه 90 ميلادي معرفي و شناسايي شد و پس از آن ذهن محققان و متخصصان علوم رفتاري و رشتههاي مرتبط با علوم انساني را به خود مشغول كرده است. بويژه آن كه هوش هيجاني با موفقيت انسان در زندگي رابطه مستقيم دارد.
باهوشها كدامند؟!
افرادي كه از هوش هيجاني بالايي برخوردارند چه ويژگيهايي از خود نشان ميدهند؟ پاسخ به اين سوال اهميت هوش هيجاني را بخوبي آشكار ميكند.
آنان مشكلات رفتاري كمتري دارند، از آسيبهاي اجتماعي و خانوادگي مصون ميمانند يا به هر ترتيب در رفع آنها موفق عمل ميكنند، هيجانهاي خود را ميشناسند و بهتر از سايرين بيان ميكنند، مهربان هستند و يافتن خشونت در رفتار يا انديشههايشان دشوار است، به حرفهاي ديگران گوش ميكنند و با واقعبيني بيشتر مشاوره ميدهند، واقعيتهاي موجود را ميپذيرند، اما براي رفع آنها يا كاهش آثار منفي مسائل راهكار دارند، دوستان زيادي دارند، بانشاط هستند و افسردگيها و بحرانهاي عاطفي را راحتتر پشت سر ميگذارند، از روحيه همكاري و مشاركت بالايي برخوردارند و آخر سر اين كه مثبتانديش هستند.
در حقيقت، آنان نسبت به اطرافيان خود و موقعيتهايي كه در آنها قرار ميگيرند احساس بهتري دارند. اگر كسي را ملاقات كرديد كه زندگي معمولي و سادهاي داشت، اما اعتراف كرد هرگز با همسرش مشكلي نداشته است بدانيد كه وي هوش هيجاني بالايي دارد.
افرادي كه هوش هيجاني خود را به كار ميگيرند، ميتوانند پيش از بروز مشكل از آن جلوگيري كنند. اگر مشكلي براي مثال در رابطه رفتاري يا كلامي با اعضاي خانواده برايشان پيش بيايد بسرعت آن را مديريت ميكنند.
آنان از كوره درنميروند، ناگهان فرياد نميكشند و چيزي را نميشكنند. بلكه موقعيت بحراني را براي مثال از طريق سكوت يا دعوت به آرامش مديريت ميكنند و سپس در فرصتي مناسب براي حل مشكل به گفتوگو ميپردازند.
چگونه هوش هيجاني را تقويت كنيم؟
همه افراد درجاتي از هوش هيجاني را با خود دارند؛ درست مانند ضريب هوشي. با اين حال جنبه اكتسابي هوش هيجاني از ضريب هوشي بيشتر است.
ميتوان هوش هيجاني را در خود افزايش داد و آن را به قدرتي دروني براي كنترل عواطف و هيجانات تبديل كرد.
معلوم است كساني كه هيجاني و براساس احساسات آني تصميم ميگيرند از هوشي هيجاني پاييني برخوردارند و البته احتمال موفقيت كمتري در تصميمهايشان وجود دارد.
شناخت عواطف، خود اولين گام براي افزايش هوش هيجاني است. معمولا افراد با افزايش سن، هوش هيجاني بيشتري كسب ميكنند و از خود نشان ميدهند.
بر اين اساس ميتوان پذيرفت هوش هيجاني نتيجه خودآگاهي است. هنگامي كه عواطف و تمايلات خود را شناختيم بستري براي شناخت عواطف ديگران پديد ميآيد و اينجاست كه ميتوان موقعيتهاي هيجاني را كنترل كرد.
هوش هيجاني ميتواند محصول تفكر منطقي و اعتماد به رفتارهاي عقلاني، تجربه، آيندهنگري، تيزبيني و بررسي جوانب و ابعاد مسائل مختلف يا قدرت تجزيه و تحليل موضوعات باشد.