ازدواج ناسالم هم حاصل كنار هم قرار گرفتن دو زوج ناسالم است؛ يعني آدمهايي كه بلوغ رواني ندارند، مهارتهاي زندگي مشترك را نياموختهاند، قدرت حل مساله ندارند و فقط براي رفع تكليف ازدواج كردهاند.
زوجهاي ناسالم با هم روابطي خشك دارند، آنها با هم صميمي نيستند و جسم و روحشان از هم جداست. براي همين واكنشهاي آنها نسبت به هم چكشي و از بالا به پايين است. آنها نسبت به هم انعطاف به خرج نميدهند و پاسخ هر اختلاف نظري را با دعوا و خشونت ميدهند. آنها بيشتر وقتها فراموش ميكنند بجز خودشان آدمهاي ديگري هم در خانه هستند كه حرفهايي براي گفتن و خواستههايي براي مطرح شدن دارند.
در خانوادههاي ناسالم، اعضا فقط دو جور رفتار دارند؛ آنها يا در برابر همه چيز موضعي سفت و سخت ميگيرند و با جار و جنجال، همه چيز را به هم ميزنند يا قيد اظهار نظر را ميزنند و سكوت ميكنند حتي اگر تلخ ترين اتفاقات در خانه رخ دهد.
به همين علت است كه اعضاي چنين خانوادههايي نسبت به سرنوشت همديگر بياعتنا هستند و فقط مشكلي را مشكل ميدانند كه براي خودشان اتفاق افتاده باشد.
آنها فكر ميكنند فرو رفتن در لاك بياعتنايي چاره كارشان است، غافل از اينكه هر قدر اعضاي يك خانواده بيشتر از هم فاصله بگيرند اضطراب ها، دروغ ها، فريبها و مشكلاتشان بيشتر ميشود.