به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

هر لحظه‌ای که احساس می‌کردند، دعا اجابت می‌شود، دست‌هایشان را بالا می‌گرفتند و طلب می‌کردند شهادت را، همرزمانشان هم آمین می‌گفتند؛ شهید «احسان صانعی» یکی از طالبان شهادت بود که بعد از صرف غذا دعای عجیبی کرد و اجابت شد. «حکایت سرخ» در یکی از صفحات خود این ماجرا را شرح داده است:

***

قبل از عملیات رمضان در پایگاه شهید بهشتی (تیپ کربلا) مستقر بودیم، روزها از پی هم می‌گذشت و ما با شرکت در کلاس‌های آموزش و تمرینات لازم آماده عملیات می‌شدیم؛ آن روزها حال و هوای عجیبی داشت، غذا خوردن دسته‌جمعی، اوقات فراغت برنامه‌ریزی‌شده، ورزش و مسابقات بچه‌ها را با همدیگر بیش از پیش مأنوس کرده بود.

رسم بر این بود که بعد از صرف غذا، هر نفر یک دعا می‌کرد و بقیه آمین می‌گفتند؛ در این بین احسان صانعی دعای عجیبی داشت که بعد از صرف غذا، زمانی که نوبت او می‌‌شد، همیشه همین دعا را می‌خواند: «خدایا می‌خواهم در این عملیات شهید شوم، جنازه‌ام در بیابان بماند و در جلوی تابش آفتاب باشد تا لایق درگاه تو باشم».

عملیات رمضان شروع شد و احسان به درجه رفیع شهادت نائل آمد، جنازه‌اش نیز در بیابان جا ماند و در مقابل آفتاب قرار گرفت،  همان‌گونه که از خدا می‌خواست.

ادامه مطلب
سه شنبه 3 بهمن 1391  - 12:14 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6181638
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی