امیرالمؤمنین(ع) نامگذاری دخترش را به پیامبر(ص) واگذار کرد اما آن حضرت فرمود که در نامگذاری از پروردگار پیشی نمیگیرد. در این هنگام جبرئیل فرود آمد، سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرد و گفت: نام این نوزاد را «زینب» بگذارید!
پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى، مصادف است با سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س)، تربیت و پرورش این مروارید گرانبها و بىمانند در کنار پیغمبر اکرم(ص) و در خانه رسالت بوده است. زینب کبرى (س) دُرّ زهراى مرضیه(س) از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤمنین(ع) غذا و خوراک خورده و رشد کرده است؛ نموّی قدسى و پاکیزه داشته و پنج تن اهل کساء نسبت به تربیت، پرورش، تعلیم او کوشش کردهاند، مربى و مؤدب و معلم این بانوی بزرگوار بودهاند.
زمانی که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤمنین(ع) آورد و گفت: این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا(ص) جلو نمىافتم. در این ایام پیامبر اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین على(ع) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا(ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمىگیرم، در این هنگام جبرئیل(ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت: نام این نوزاد را «زینب» بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او برگزیده است.
* گریه پیامبر اکرم(ص) بر مصائب زینب کبری(س)
رسول خدا (ص) براى دیدار نوه گرامیاش به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود: «دخترم! فاطمه جان، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم».
فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونههاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر(ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (س) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیداً ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم، چرا گریه مىکنى؟!
حضرت رسول(ص) فرمود: گریهام برای این است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت، در نظرم مجسم شد که او با چه مشکلات دردناکى رو به رو مىشود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مىکند.
در آن دقایقى که آرام اشک مىریخت و نوه عزیزش را مىبوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهدهدار مىشد خیره خیره مىنگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: اى پاره تن من و روشنى چشمانم؛ فاطمه جان! هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مىدهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند.
گریه جبرئیل بر مصایب زینب(س)
روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) که در آن هنگام کودکی سه - چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: «خداوند به من خواهرى عطا کرده است». پیامبر(ص) با شنیدن این سخن، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین (ع) پرسید: «براى چه اندوهگین و گریان شدى؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم، راز آن به زودى برایت آشکار میشود.
تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى که گریه مىکرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) شود و از این مصایب دردناکتر و افزونتر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید!
پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب (س) وارد مىشد را براى زهرا(س) بیان کرد.
حضرت زهرا (س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س) گریه کند کیست؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند.
بشارت تولد زینب و گریه على (ع)
هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم میشد، جز علىبن ابىطالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او شد.
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، علی(ع) متوجه حجره صدیقه طاهره(س) شد، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده است.
امیرالمؤمنین(ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیدههاى مبارکش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر شد. چرا که آمد پدر را بشارت دهد اما بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر شد، دل مبارکش به درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى شد و عرض کرد: بابا فدایت شوم، من شما را بشارت آوردم شما گریه مىکنید، سبب چیست و این گریه بر کیست؟
على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: نور دیده! زود باشد که سرّ این گریه آشکار و اثرش نمودار شود. (که اشاره به واقعه کربلا مىکند.)
زینب(س) عالمه و محدثه بود
امام سجاد(ع ) خطاب به عقیله بنى هاشم، زینب کبرى(س ) مىفرمایند: «یا عمة انت بحمد الله عالمة غیر معلمة، و فهمة غیر مفهمة».
عمه جان! تو عالمهاى هستى بدون اینکه معلم داشته باشى، و فهمیدهاى هستى بى آنکه کسى مطالب را به تو فهمانده باشد. از سخنان فاضل دربندى، متوفای سال 1286 هجرى میگوید که آن خاتون دو سرا، حضرت زینب کبرى (س) علم منایا و بلایا (مرگها و پیشامدهاى سخت را مىدانسته است.
دخت گرامی امیرالمؤمنین، زینب(س) محدثه نیز بوده؛ یعنى همه چیز از جانب خداى تبارک و تعالى به او الهام و در دلش آشکار مىشده است. علم و دانش او از علوم لدنی بوده است.
شجاعت حسین (ع) در خواهرش زینب (س) وجود داشت؛ زینب (س) هم در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت، کمى از حسین (ع) ندارد قوت قلبش به برکت اتصالش به مبدأ تعالى راستى محیرالعقول است.
شیخ شوشترى مىگوید: اگر حسین (ع) در صحنه کربلا یک میدان داشت، مجلله زینب(س) دو میدان نبرد داشت: میدان نبرد اولش مجلس ابن زیاد، و دومى مجلس یزید پلید.
اما تفاوتهایى که از حیث ظهور دارد، نبرد حسین (ع) با لباسى که از پیغمبر به او رسیده بود، عمامه پیغمبر بر سر و جبه او به دوش، نیزه به همراه و شمشیر به دستش سوار بر مرکب رسول خدا (ص)، با عزت و شهامت، وارد نبرد مشرکین شد تا شهید شد.
سه وظیفه مهم حضرت زینب(س)
پس از شهادت امام حسین (ع) زینب (س) مىدید بزرگترین وظیفه و مسئولیتش سه چیز است:
نخست؛ از حجت خدا و امام وقت، حضرت سجاد (ع) حمایت کند و وى را از گزند دشمن حفظ نماید.
دوم؛ پیام شهیدان را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند؛ که این مسئله از همه مهمتر بود.
سوم؛ طبق وصیت برادرش از خانوادههاى شهیدان و از کودکانى که پدران آنها به شهادت رسیدهاند، سرپرستى کرده و روحیه آنها را در سطحى عالى نگاه دارد.