آیتالله ضیاءآبادی از اساتید اخلاق تهران میگوید: ای خانم مسلمان! ای مرد مسلمان! اگر امروز بین خود و نامحرم حجاب قرار ندهی، فردا از خدا در حجاب خواهی بود.
در آیات قرآن کریم از بیماری قلب به سه عبارت تعبیر شده که شایان تأمل و تدبر است. آن سه عبارت: «رین» و «طبع» است و «قفل». یک جا میفرماید: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ» نه، چنان نیست که آنان پیش خود میپندارند بلکه اعمال زشتشان سبب شده که حالت «رین» بر صفحه قلبشان نشسته و آیینه قلب را از صلاحیت انعکاس نور حق انداخته است! در نتیجه روز قیامت که روز تجلی نور جمال خداست.
«کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ»؛
نه، آنها از مشاهده نور جمال پروردگارشان در حجاب هستند.
ملاحظه میفرمایید در آیه شریفه، اعمال بد آدمیان را سبب پیدایش «رین» قلب در دنیا و حجاب از خدا در آخرت ارائه فرموده است ولی تأسفبار اینکه ما، نه معنای «رین» قلب در دنیا را درک میکنیم و نه عذاب دردناک محجوبیت از خدا و محرومیت از مشاهده جمال خدا در آخرت را که فرموده است: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» ای انسان! تو برای دیدار خدایت به راه افتادهای و بین راه خود را با جماد و نبات و حیوان سرگرم ساختهای و اصلا مقصد اصلی را فراموش کردهای!
آن روز که سفر به پایان رسید و هنگام دیدار محبوب مقصود فرا رسید، تو را به خود راه نمیدهند و میگویند: «کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» دور کنید این نالایقان را که در دنیا به غیر من عشق میورزیدند! امروز نیز از من در حجاب و از دیدار من محرومند. آنجاست که آتش دوری از محبوب از عمق جانشان شعله میکشد که:
«یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ»؛
«ای افسوس که عمری در کنار خدا بودم و در حال غفلت از خدا و بیاعتنایی نسبت به ساحت اقدسش عمرم را سپری کردم و همانا که من از مسخره کنندگان بودم».
اینک که مهلتی باقی است این ندا را که از حلقوم منادیان راه حق بلند است بشنویم که: ای مدعیان پیروی از قرآن! اندکی به هوش بیایید و خود را به مهلکه محجوبیت از خدا نیفکنید.
ای خانم مسلمان! اگر امروز، خودت را از مرد نامحرم در حجاب نگیری، فردا از خدا در حجاب خواهی بود! ای مرد مسلمان! اگر امروز بین خود و زن نامحرم حجاب قرار ندهی، فردا از خدا در حجاب خواهی بود. چه میشد ای خدا که ما این سخنان تکان دهنده تو را به گوش دل میشنیدیم؟ اولاً مقاصد آنها را میفهمیدیم و سپس با زندگی خود تطبیق میکردیم و پی به کم و کاستیهای خود میبردیم و تا در تنگنای مرگ و لحد قرار نگرفتهایم، به اصلاح خود میپرداختیم. آخر این ندای خدا حق است که میگوید:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاَقُوهُ»؛
«این را بدانید و باورتان بشود که شما یک روز، ملاقاتی با من خواهید داشت».
آن روز اگر پرده میان خود و شما انداختم و شما را به خودم راه ندادم، نگویید ای عجب! چرا چنین شد و چرا ما از دیدار خود محروم کردند، آخر من قانون دارم و شما را از قانون خود با خبر ساخته بودم و گفته بودم اعمال بد شما، سبب پیدایش «رین» و چرک در صفحه قلب شما میشود.
«کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛
این چنین مهر بر دلهای مستکبران جبار نهاده میشود.
«أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»؛
قفل بر دلهایی زده میشود که در دنیا از درک حقایق و معارف محروم و در آخرت هم از لقا و دیدار خدا محجوب میشوند! اعلام کرده بود که:
«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛
روزی (در پیش دارید) که آن روز نه مالی نافع به حال کسی خواهد بود و نه فرزندانی! تنها کسی میتواند آن روز به حضور من راه یابد که با قلبی سلیم آمده باشد.
قلبی سالم سالم از هر گونه «رین» و «طبع» از رذایل خُلقیّه و عملیه، قلبی که پیوسته به روی قرآن من گشوده بود و هیچ گاه از پذیرفتن احکام و معارف آسمانی آن دریغ نمیورزیده است. ولی یاللاسف که ما نه معنای «رین» و «طبع قلبی» را خوب میفهمیم و نه درباره «قفل شدن» قلب به روی قرآن، خوب میاندیشیم.