روزهایی كه در اردوگاه های عراق با مشقات و سختی های بسیار سپری شد هرگز فراموش نمی شوند اما آن سالهای سخت درس بزرگی به همه اسرا داد درسی كه استادش تك تك اسرای در بند بودند و توانستند اردوگاه را به دانشگاهی بزرگ تبدیل كنند.
حضور پررنگ كسانی كه می توانستند در امر یادگیری یاور اسرای ایرانی در اردوگاه های عراقی باشند، بسیار زود توانست گرمی قلم ها را جایگزین سلاح های جنگی كند.
علی اصغر افضلی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس كه سال های زیادی از عمر خود را در اردوگاه های عراقی به سر برده است، به بیان برخی از خاطرات خود در مورد نحوه تحصیل رزمندگان ایرانی در عراق پرداخته است.
این آزاده كه در هنگام اسارت در سال سوم دبیرستان تحصیل می كرد در دورانی كه در اردوگاه های عراقی به سرمی برد، زبان انگلیسی و عربی را به میزان زیادی فرا گرفت و بعد از این دوران، با تحصیل در رشته ادبیات عرب در آموزش و پرورش به فعالیت پرداخت.
قلم ها؛ جای سلاح را پر كرد
باور و عقیده ما اسرای ایرانی بر این بود كه اسارت ادامه همان راه مقدسی است كه خالصانه قدم در آن نهاده ایم و در قاموس ما مجاهدان فی سبیل الله جایی برای سكون و توقف وجود نداشت بنابراین هنوز گرمی سلاح ها از دستانمان بیرون نرفته بود كه گرمی قلم ها جای آنها را گرفت.
از سوی دیگر، دشمن جاهل همین كه متوجه شد سلاح سربازان روح الله به قلم تبدیل شده است، به شدت خشمگین شد و ممنوعیت در اختیار داشتن هرگونه قلم و كاغذ را اعلام كرد سپس تفتیش های بدنی و آسایشگاهی شدت یافتند.
داشتن قلم و كاغذ ممنوع شد
طی یكی از تفتیش ها، سربازان عراقی توانستند چند میله خودكار و تعدادی برگ كاغذ را از مخفیگاه اسرا پیدا كنند و برای ترساندن اسرای ایرانی، چند تن از آنان را به شدت تنبیه و مجازات كردند. آنها به این مجازات هم بسنده نكردند بلكه روز به روز بر فشار و آزار و اذیت خود افزودند.
طولانی تر شدن ساعات آمار و شمارش اسرا، قطع شدن آب و برق اردوگاه از جمله نقشه های دشمن بود تا اسیران ایرانی بیشتر اوقات خود را در صفوف خسته كننده آمار و صفوف طولانی سرویس های غیربهداشتی اردوگاه سپری كنند و از كسب علم و دانش باز بمانند اما دشمن از این مسئله غافل بود كه عاشقان علم و دانش، صفوف آمار و... را نیز به كلاس های مكالمه، مباحثه و مناظره تبدیل خواهند كرد.
كلاس ها مخفیانه ساماندهی شد
طولی نكشید كه فعالیت های آموزشی اردوگاه البته به صورت مخفیانه، توسط عده ای از برادران خبره و دلسوز سازماندهی شد و در ابتدا كلاس های تفسیر، ترجمه و تجوید قرآن كریم، نهج البلاغه و صرف و نحو توسط روحانیون اردوگاه رونق خاصی پیدا كرد.
ادعیه، زیارت نامه ها، احكام شرعی، برخی از علوم حوزوی، اشعار الفیه ابن مالك و شرح ابن عقیل و... توسط كاتبین اردوگاه كه به واسطه شغل مقدس و خطراتی كه دستگیری آنها برایشان به دنبال داشت «كرام الكاتبین» نامیده می شدند بر روی مقواهای پودر لباسشویی و كاغذهای سیگار كه به صورت دفترچه بودند نوشته شدند تا همه اسرا بتوانند از آنها بهره ببرند.
هنوز شش ماه از آن شور و نشاط علمی نگذشته بود كه تعداد زیادی از برادران، مدال افتخارآفرین حفظ كل قرآن، نهج البلاغه و بسیاری از ادعیه مشهور را از آن خود كردند.
سكوت ایرانی ها؛ عراقی ها را می ترساند
سكوت و آرامش روحی و روانی عجیبی اردوگاه را فرا گرفته بود. هیچ اسیری نه به فكر فرار بود و نه در مواجه شدن با عراقی ها رفتاری غیرمعقول از خود نشان می داد كه باعث تحریك آنها شود.
عراقی ها همیشه از سكوت و آرامش اردوگاه وحشت داشتند و با عصبانیت می گفتند: شما مانند آتش زیر خاكسترید و می دانیم كه مخفیانه مشغول انجام كارهای ممنوعه هستید. ما به زودی افراد خاطی و عاصی را شناسایی و به مجازات خواهیم رساند.
به همین سبب تلاش عراقی ها علاوه بر افزایش تعداد نگهبانان اردوگاه، سریعتر شدن رفت و آمد نگهبانان عراقی بود تا اساتید و معلمین كلاسها را شناسایی و مجازات كنند و نهایتا برنامه های آموزشی اسرا را تعطیل كنند ولی موفق نشدند.
درخواست اسرا از صلیب سرخ تنها كتاب بود
پس از مدتی و طبق روال دوران اسارت، اعضای صلیب سرخ وارد اردوگاه شدند و پس از توزیع نامه ها به جمع اسرا آمدند تا همانند گذشته مشكلات مادی اسرا را یادداشت كنند و به عراقی ها گزارش دهند.
اسرا به جای شكایت از وضعیت بد غذا، پوشاك و رفتار وحشیانه دشمن، فهرستی از كتب مختلف به آنها دادند تا در صورت امكان برای اسرا فراهم كنند.
اعضای صلیب سرخ وقتی آن همه شور و نشاط برای كسب علم و دانش را در اسرا دیدند، با تحسین و تمجید اظهار داشتند: ای كاش تمام اسرای دنیا همانند شما بودند. ما می آییم كه به شما روحیه بدهیم ولی خودمان از شما روحیه می گیریم و گفتند كه مجوز آوردن هرگونه كتابی را ندارند ولی قول دادند تا آنجا كه برایشان مقدور باشد و عراقی ها هم اجازه دهند، در هر نوبت سركشی به اردوگاه، تعدادی كتاب به همراه خود بیاورند.
اردوگاه به دانشگاه تبدیل شد
بدین ترتیب طولی نكشید كه هر آسایشگاهی دارای كتابخانه كوچكی شد و علیرغم میل دشمن، اردوگاه تبدیل به دانشگاهی شده بود كه همه برای همدیگر استاد و شاگرد بودند.
در بین اسرا همه قشری وجود داشت؛ دكتر، مهندس، معلم، دانشجو، بنا و كارگر، تعمیركار، باغبان و... و هیچكس بیكار نبود و هركس هرچه می دانست به دیگران می آموخت.
از مزد و پاداش دنیوی هم خبری نبود و تنها خواسته هر معلم از شاگردش این بود كه شاگردش هم آن مطلب آموخته را به چند نفر دیگر بیاموزد.
در بین آن همه شور و نشاط، عده اندكی از اسرا محزون و ناراحت به نظر می رسیدند و علت هم آن بود كه آنها از نعمت سواد بی بهره بودند و نمی توانستند از آن فرصت پیش آمده استفاده كنند.
همین موضوع باعث شد كه مدیران برنامه های آموزشی اردوگاه به فكر تشكیل كلاس های نهضت سوادآموزی بیفتند. آنها با استفاده از معلمان دلسوز و با تجربه اردوگاه، كلاسهایی را برای اسرای بیسواد تشكیل دادند.
دقیقا خاطرم نیست در كدام سال و كدام روز اسارت بود كه اعلام شد، هیچ بیسوادی در بین اسرای اردوگاه ما وجود ندارد و آن خبر موجب سرور و شادی همه ما شد و آن روزرا جشن گرفتیم.
در واپسین روزهای اسارت و هنگامی كه بوی خوش آزادی فضای اردوگاه را فرا گرفته بود، كتب كتاخانه ها برای یادگاری بین اسرا توزیع شد.
همگی روسفید و شادمان بودند چون هم از امتحان اسارت نمره خوبی كسب كرده بودند و هم توشه ای از علم و دانش برای ادامه راه خود كه همان خدمت به میهن اسلامی بود، به همراه داشتند.
اكنون كه نگاهی گذرا به آن دوران می اندازیم، خودمان هم باورمان نمی شود كه چگونه یك اسیر در آن روزهای سخت و طاقت فرسا، آن هم با بدنی مجروح، با غذای كم و بی كیفیت، در مكانی تهی از هر گونه امكانات، زیر شكنجه و فحش و ناسزای دشمن، تمام آیات كتاب خدا را همراه با شماره، تمام نهج البلاغه و ادعیه مشهور را حفظ می كرد، انواع و اقسام علوم قرآنی و حوزوی را می آموخت، ده ها هزار لغت زبانهای خارجه را به خاطر می سپرد و به چندین زبان زنده دنیا مسلط می شد به طوری كه اعضای صلیب سرخ و عراقی ها را شگفت زده و مبهوت خویش می كرد و این اندوخته و توشه ناچیزی بود كه بازماندگان خط سرخ شهادت برای ملت شریف و غیور خود به ارمغان آوردند.(مهر)