به تعبیر امام علی علیه السلام: «لایزکوا عندالله سبحانه الّا عقل عارف و نفسٌ عَزوف»؛ یعنی انسان خردگرا و عاقل و صاحب نفسِ رویگردان از دنیا و اعتبارات دنیوی و نفسانی، ابتدا اهل تزکیه و طهارت است و سپس شایستة سیر و سلوک الیالله.
اشاره:
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیـو چـو بیـرون رود فـرشته درآیـد
برای اینکه دل انسان به نور الهی جلوهگر شود مقدماتی لازم است و خود این مقدمات مراحلی دارد که باید دانست تا توفیق عمل به آنها را پیدا کرد. سالک که میخواهد پرتو حضرت حق در دلش جلوهگر شود، باید بستر لازم را برای حضور آن نور مطلق فراهم کند «جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب». در این نوشتار به مقدمات و مراحل لازم تجلی آن نور مقدس در انسان پرداخته میشود.
¨خالی کردن نفس از رذایل
در بحث از طریق عملی نفس گفته شد که جوهرة حرکت انسان به سوی خدا، تطهیر درون و تزکیة نفس است، اما باید دانست که انسان تا مرحلة «تخلیه» را طی نکند، به «تحلیه» نمیرسد. تخلیه، همان خالی کردن نفس از رذایل است؛ یعنی در میدان جهاد با نفس باید فضایل پیروز گردند و با توبه و انابه، «انقلابی حقیقی» در درون خود پدید آورد؛ انقلابی علیه خویشتنِ خویش، که از مقام «هست»، به مقام «باید»، و از وضع موجود به وضع «مطلوب» سیر کند.
تا این مرحله را سپری نکند، به مرتبة «تحلیه» یا آراستگی باطن به صفات حمیده و فضایل و مکارم عالی اخلاقی، نمیرسد و «مقام تجلیه» را که نور الهی جلوه میکند، درک و دریافت نخواهد کرد. پس لازم است قبل از «تحلیه» و «تجلیه» به «تخلیة» خود پرداخت. و تحقق این امر، با سیر و سلوک اخلاقی امکانپذیر است. به همین دلیل، سائر الیالله بایسته است از منزل اخلاق به منزل عرفان راه یابد که راه عرفان از اخلاق میگذرد و تخلّق به اخلاق الهی که رهآورد سلوکِ قرآنی است، انسان را خداخُو میسازد و سالک را به مقام «وصول» میرساند.
¨چهار گام آغازین سلوک
آیة «قَد أَفْلَحَ مَن زَکّاهَا»1 در مقام تبیین فَلاح انسان بر محور تزکیة نفس است؛ یعنی رهایی انسان از ماسوای الهی و از همة قیود و بندگی و بردگی غیرخدا. اگر انسان مصداق «طَهّروا انفسکم مِنْ دَنَس الشَّهوات تدرِکوا رفیع الدَّرجات»2 گردد، در صراط تزکیة نفس قدم مینهد و منازل تزکیة نفس را در پرتو اوامر و نواهی الهی و سنّتهای الهی، یکی پس از دیگری طیّ میکند و به تعبیر ابنسینا: «العارفون المتنزّهون الا وضع عنهم دَنَسُ مقارنَة البدن وانفکّوا عن الشواغل خلصوا الی عالم القدس والسّعادة وَانْتَعَشوا بالکمال الأعلی و حَصَلَت لهم اللّذة العلیا»3؛
چه اینکه پاکی و طهارت از علایق و شهوات حیوانی و رهایی از امور جسمانی یا حیوانی و خلاصی از امور مادّی و حبّ دنیا، مقدمة ورود به عالم قدس و سعادت و دریافت کمال اعلی و وَجْد و ابتهاج روحانی و رحمانی یا تجربههای عرفانی است و بالاترین لذّتهای روحانی و قدسی را فراروی انسان سالک قرار میدهد. در جای دیگری بوعلی سینا نوشته است:
«العرفان مبتدءٍ مِنْ تفریقٍ و نفضٍ و ترکٍ و رَفْضٍ معن فی جمعٍ، هو جمع صفات الحق للذّات المریدة بالضّدق، منته الی الواحد، ثم وقوف».4 تفریق، مبالغة در فرق گذاشتن و زیاد جداکردن است؛ یعنی سالک بین خود و بین ماسوایالله، جدایی بیندازد و آنچه را که بر خود بسته است، از خود دور سازد. اولین قدم این است که سالک همة تعلّقات را قطع کند.
گام بعد، «نفض» یا تکاندن است. اگر چیزی به لباس یا فرش چسبیده باشد، اولاً آن را از روی لباس و فرش جدا میکنند و سپس لباس را میتکانند تا اگر چیزی از آثار آن مانده باشد، بر طرف شود. عارف باید به گونهای خویشتنِ خویش را بتکاند که حتی گرد و غبارها و تعلّقات اندک را هم که بر دل نشسته است، بزداید.گام سوم این است که هرگز چیزی را برای خود نخواهد و همه چیز را «ترک» کند، حتی همین خویشتن تکانی را کمال خود تلقّی نکند و آن را هم با تکاندنی دیگر، از خود جدا کند.
سالک در گام چهارم باید «رفض» یا خودتکانی کند؛ یعنی خود را هم نبیند. رَفْض همان ترک با اهمال و بیاعتنایی است. گاهی انسان چیز مورد علاقة خود را ترک میکند؛ چون فرصت نگهداری آن را ندارد؛ اما گاهی چیزی را که مورد علاقة او نیست، ترک میکند که این ترک، همراه با بیاعتنایی است.
این چهار مرحله که برای تزکیه و تخلیه است، از مراحل آغازین عرفان است. سپس نوبت این است که عارف، صفات الهی را در خود جمع کند؛ چون وقتی روح عارف تزکیه و از رذایل «تخلیه» شد، نوبت «تحلیه» و «تجلیه» فرا میرسد. آنگاه او همة اینها را به آستانة ذات اقدس اله که واحد است، میبرد و محو میشود؛ یعنی وقتی به مقصد رسید، آرام میگیرد؛ گرچه حرکت «مِنَالله إلیَالله» پایانناپذیر است و این سیر و سلوک، با سیر و سلوک زاهد و عابد تفاوت فراوان دارد5.
¨پاکی از غیر خدا
پس «شراب طهور» الهی را باید بنوشد تا از غیرخدا و هر چه که هست، یکسره پاک گردد: «شَرَاباً طَهُوراً اَنی یطهّرهم عن کلّ شیءٍ سَوِیالله».6 «طهور» صیغة مبالغه است و به چیزی گفته میشود که هم پاک است و هم پاککننده. از این رو، میبینیم که تخلیه، تزکیه، تحلیه و تجلیه، در تعریف ابنسینا مندرجاند.
حدیث «العارفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فاعتقها و نزّهَها عن کلّ مایبعدها و یوبقها»7 نیز به این مراحل نزدیک است و مسیر حرکت سالک را از اخلاق به عرفان و طیّ مدارج اخلاقی و معارج عرفانی نشان میدهد. بدین سان سالک در مقام سیر و سلوکش به وحدت میرسد. در تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی آمده است: «در وحدت، سالک و سلوک، و سیر و مقصد، و طالب و طلب و مطلوب نباشد...»8 که قیامت سلوکی عارف یک حقیقت بیش نیست: «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِد الْقَهَّارِ».9 در شرح اشارات خواجة طوسی نیز به مقام «وقوف» (منتةٍٍ الی الواحد ثم وقوف) اشاره شده است: «هناک لایبقی واصفُ ولاموصوف ولاسالک ولامسلوک ولاعارف ولامعروف و هو مقام الوقوف»10.
پس به تعبیر امام علی علیه السلام: «لایزکوا عندالله سبحانه الّا عقل عارف و نفسٌ عَزوف»11؛ یعنی انسان خردگرا و عاقل و صاحب نفسِ رویگردان از دنیا و اعتبارات دنیوی و نفسانی، ابتدا اهل تزکیه و طهارت است و سپس شایستة سیر و سلوک الیالله. به همین دلیل، گفته آمد که انسان تا اخلاقی نباشد، عرفانی نمیشود و تا مراحل اخلاق را پشت سر نگذارد، مراحل عرفان را پیش روی نخواهد داشت و عرفان به نفس، همة مقدمات و مقارنات سلوک اخلاقی ـ عرفانی را در بر خواهد داشت.
پس انسان باید در سلوک اخلاقی- عرفانی، از نفس اماره بگذرد تا به نفس مطمئنّه و راضیّه و مرضیّه برسد12 و به تعبیر امام علی علیه السلام: «الاشتغال بتهذیب النّفس أصلح»13، «خیر النّفوس أزکاها»14، «ذروَة الغایاتِ لاینالها الّا ذُو التّهذیب و المجاهدات»15. آری، تزکیة نفس تشکیکپذیر، تدریجی و با مجاهدت و تحّمل ریاضت ممکن و میسور است و مقدمة واجبِ عرفانِ عملی و سلوکِ عرفانی است. قرآن کریم نیز بدین نکته رهنمون شده و «تزکیة نفس» و تخلّق به اخلاقِ الهی و رشد و فلاح و سعادت و صِلاح را در گرو هم نهاده است. امام علی علیه السلام فرمود: «قلوب العبادِ الطاهرة مواضع نظرالله سبحانه، فمن طَهُرَ قلبه نظر الیه»16.
پینوشت:
1. سورة شمس: 9.
2. شرح غررالحکم، ج 4، ص 257.
3. الاشارات و التنبیهات، ج3، تنبیه سیزدهم.
4. همان، ص419.
5. تفسیر موضوعی قرآن مجید، عبد الله جوادی آملی، ج10، چ3، 1379 ش، مرکز نشر اسراء، قم، ص292 - 293.
6. مجمعالبیان، فضل بن حسن طبرسی، ذیل آیة 21 سورة انسان.
7. غررالحکم، ح1788.
8. اوصافالاشراف، وزارت ارشاد اسلامی، ص101.
9. سورة غافر: 16.
10. ر.ک: دروس شرح اشارات و تنبیهات، حسن حسنزادة آملی، ص258 و شرح تفصیلی 243 - 259، چ1، 1383 ش، مطبوعات دینی، قم.
11. غررالحکم، ح10882.
12. ر.ک: میزانالحکمة، ص6286 - 6411.
13. همان، ص 639.
14. همان، ص 639.
15. همان، ص 639.
16. همان ص 639.
حجت الاسلام دکتر محمد جواد رودگر