واقعه عاشورا حقيقتاً تلخ و جانسوز است، اما در درون خود تابلوي زيبايي
از آزادگي و شناخت انسانها و همچنين بزرگي مقام زن است كه به شكل كامل در
حادثه كربلا مشاهده ميشود.
واقعه عاشورا در شكل ظاهر مصيبتي براي اهل حرم و زنان كاروان به شمار ميرفت، داغدار شدن و در اين وضعيت به اسيري رفتن، به آن معنا نبود كه به دليل فشارهاي رواني از خويشتن غافل شوند و خود را به دست مصائب بسپارند.
متانت و وقار زنان به ظاهر به اسارت در آمده حاكي از تسلطشان به خويشتن است كه در بحرانيترين شرايط حافظ ارزشهايشان باشند.
در كربلا زن و مقامش رنگ و بويي از ضعف و پژمردگي نداشت، هر زني كه درآن صحنه حاضر بود، مصمم و صاحب آگاهي متفاوتي نسبت به ساير زنان جامانده از مكتب عاشورا داشت.
تأثير تربيت زنان بر مردان يكي ديگر از تابلوهاي زيبايي است كه در روز عاشورا تربيت شدگان در دامان مادراني آگاه، پاسدار آنچه كه آموخته بودند، شدند و اين امر بيانگر جامعهساز بودن زنان است.
ام وهب زني مسيحي بود، وي دختر «عبد» و همسر «عبدالله بن عمير الكلبي و و مادر «وهب نمريه قاسطيه» يكي ديگر از شير زنان كربلايي است كه آرزويش شهادت در راه رسالت عظيم حسين بن علي (ع) بود.
شوهر ام وهب كه مردي دلاور و از مسيحيان كوفه بود با ديدن كثرت لشكريان كوفه براي قتل امام حسين (ع) مسلمان شد و در حالي كه تصميم گرفت براي ياري دادن به حسين بن علي(ع) از كوفه بيرون آيد، با اصرار همسرش مبني بر اينكه با وي راهي كربلا شود روبرو شد؛ عبدالله نتوانست دربرابر خواسته همسرش كاري از پيش ببرد و بر اين اساس خواسته همسرش را پذيرفت.
در روز عاشورا عبدالله به ميدان رزم رفت، سپس ام وهب با چوبي به دست وارد معركه جنگ شد و خطاب به همسرش اين چنين گفت: «پدر و مادرم به فدايت! تو اي مرد براي به انجام رسيدن رسالت پاكان نسل محمد (ص) مبارزه كن»؛ عبدالله در حالي كه ميجنگيد از همسرش خواست تا به عقب برگردد، اما ام وهب
دست بردار نبود و در حالي كه پيراهن همسرش را ميكشيد، به او گفت: «تو را رها نميكنم تا با تو كشته شوم و همين كه خواست به ميدان بشتابد، امام حسين (ع) با ديدن اين صحنه به اين شيرزن كربلايي فرمودند: «از خاندان پيامبرتان جزاي خير ببينيد! برگرد كه بر زنان جهاد واجب نيست» و او با شنيدن سخن امام به سمت خيمهها بازگشت.
پس از حمله شمر و يارانش به جانب چپ سپاه سيدالشهدا (ع)، عبدالله بن عمير كلبي را به اسارت و سپس به شهادت رساندند. بعد از شهادت عبدالله ناگهان همسر با وفايش اموهب خود را به بالين او رساند و در حالي كه صورتش را از خاك و خون پاك ميكرد، شمر ملعون غلامي را به سراغ او فرستاد و با گرزي كه بر دست داشت بر سر آن شيرزن كوبيد و اين بانوي عاشورايي را به شهادت رساند.
زنان عاشورايي ناآگاه در صحنه كربلا حضور پيدا نكردند چرا كه خوب ميدانستند به كجا ميروند و چه سرنوشتي درانتظار آنها خواهد بود اما با تمامي اين مسائل نه تنها ترس به خود راه ندادند بلكه خود را سپر بلا كردند و شهادت در راه رسالت امام زمان خويش بزرگترين آرزويشان بود كه از بين شيرزنان كربلايي، ام وهب به عنوان نخستين زن شهيده كربلايي به اين مقام والا نايل آمد.
ادامه مطلب
واقعه عاشورا در شكل ظاهر مصيبتي براي اهل حرم و زنان كاروان به شمار ميرفت، داغدار شدن و در اين وضعيت به اسيري رفتن، به آن معنا نبود كه به دليل فشارهاي رواني از خويشتن غافل شوند و خود را به دست مصائب بسپارند.
متانت و وقار زنان به ظاهر به اسارت در آمده حاكي از تسلطشان به خويشتن است كه در بحرانيترين شرايط حافظ ارزشهايشان باشند.
در كربلا زن و مقامش رنگ و بويي از ضعف و پژمردگي نداشت، هر زني كه درآن صحنه حاضر بود، مصمم و صاحب آگاهي متفاوتي نسبت به ساير زنان جامانده از مكتب عاشورا داشت.
تأثير تربيت زنان بر مردان يكي ديگر از تابلوهاي زيبايي است كه در روز عاشورا تربيت شدگان در دامان مادراني آگاه، پاسدار آنچه كه آموخته بودند، شدند و اين امر بيانگر جامعهساز بودن زنان است.
ام وهب زني مسيحي بود، وي دختر «عبد» و همسر «عبدالله بن عمير الكلبي و و مادر «وهب نمريه قاسطيه» يكي ديگر از شير زنان كربلايي است كه آرزويش شهادت در راه رسالت عظيم حسين بن علي (ع) بود.
شوهر ام وهب كه مردي دلاور و از مسيحيان كوفه بود با ديدن كثرت لشكريان كوفه براي قتل امام حسين (ع) مسلمان شد و در حالي كه تصميم گرفت براي ياري دادن به حسين بن علي(ع) از كوفه بيرون آيد، با اصرار همسرش مبني بر اينكه با وي راهي كربلا شود روبرو شد؛ عبدالله نتوانست دربرابر خواسته همسرش كاري از پيش ببرد و بر اين اساس خواسته همسرش را پذيرفت.
در روز عاشورا عبدالله به ميدان رزم رفت، سپس ام وهب با چوبي به دست وارد معركه جنگ شد و خطاب به همسرش اين چنين گفت: «پدر و مادرم به فدايت! تو اي مرد براي به انجام رسيدن رسالت پاكان نسل محمد (ص) مبارزه كن»؛ عبدالله در حالي كه ميجنگيد از همسرش خواست تا به عقب برگردد، اما ام وهب
دست بردار نبود و در حالي كه پيراهن همسرش را ميكشيد، به او گفت: «تو را رها نميكنم تا با تو كشته شوم و همين كه خواست به ميدان بشتابد، امام حسين (ع) با ديدن اين صحنه به اين شيرزن كربلايي فرمودند: «از خاندان پيامبرتان جزاي خير ببينيد! برگرد كه بر زنان جهاد واجب نيست» و او با شنيدن سخن امام به سمت خيمهها بازگشت.
پس از حمله شمر و يارانش به جانب چپ سپاه سيدالشهدا (ع)، عبدالله بن عمير كلبي را به اسارت و سپس به شهادت رساندند. بعد از شهادت عبدالله ناگهان همسر با وفايش اموهب خود را به بالين او رساند و در حالي كه صورتش را از خاك و خون پاك ميكرد، شمر ملعون غلامي را به سراغ او فرستاد و با گرزي كه بر دست داشت بر سر آن شيرزن كوبيد و اين بانوي عاشورايي را به شهادت رساند.
زنان عاشورايي ناآگاه در صحنه كربلا حضور پيدا نكردند چرا كه خوب ميدانستند به كجا ميروند و چه سرنوشتي درانتظار آنها خواهد بود اما با تمامي اين مسائل نه تنها ترس به خود راه ندادند بلكه خود را سپر بلا كردند و شهادت در راه رسالت امام زمان خويش بزرگترين آرزويشان بود كه از بين شيرزنان كربلايي، ام وهب به عنوان نخستين زن شهيده كربلايي به اين مقام والا نايل آمد.