به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  عباس صداقت : سال 62 قبل از عمليات والفجر 4 كه با محرم مصادف شده بود، به سمت اسلام‌آباد غرب حركت كرديم. گردان‌هايي كه در منطقه مستقر بودند، مراسم عزاداري سيدالشهدا (ع) را برپا كردند و مانند دسته‌هاي سينه‌زني كه در شهرها حركت مي‌كنند، آنها هم به صورت دسته‌هاي عزاداري و سينه‌زني از يك گردان به گردان‌ ديگري مي‌رفتند.
وي ادامه داد: روز عاشوراي همان سال بود كه يك هيئت برپا كرديم و بچه‌هاي نيروهوايي كه قرار بود ما را هلي‌برن كنند هم به ما پيوستند و مراسم سينه‌زني و عزاداري مفصلي برگزار كرديم. خلبان‌هايي كه همراه ما بودند، وقتي بالاي سر ما پرواز مي‌كردند در ابتدا برايشان تعجب‌آور بود كه ما در بيابان دسته‌هاي سينه‌زني و عزاداري راه‌انداخته‌ايم، اما وقتي فرود آمدند در گوشه‌اي نشستند و روي سرهاي خود به نشانه عزاداري گل ماليدند و خيلي متأثر شدند.
صداقت خاطرنشان كرد: بعد از اتمام مراسم وقتي از آنها پرسيديم كه چه شد كه شما اينگونه به هيئت عزاداري ما آمديد، گفتند: "ابتدا، احساس كرديم كه حركت شما رياكارانه است، اما وقتي از آن بالا، شما را نگاه مي‌كرديم، جلوه‌ زيبايي از اين حركت را ديديم و منقلب شديم و متوجه شديم كه ريايي در كار نيست ".
اين جانباز دفاع مقدس افزود: آنها گفتند: "وقتي از بالا به هيئت‌هاي شما نگاه مي‌كرديم با اينكه صداي بال‌ هلي‌كوپتر اجازه شنيدن هيچ صدايي را به ما نمي‌داد، احساس كرديم كه صداي سينه‌زني و نوحه‌ امام حسين (ع) داخل هلي‌كوپتر پيچيده است و اين را هر 3 سرنشين هلي‌كوپتر اعتراف كردند ".
وي بيان داشت: محرم در جبهه‌ها حال و هواي ديگري داشت؛ حسينيه‌هاي ما سرپوشيده نبود و چوب‌هايي را در زمين مي‌كوبيديم و پرچم‌هايي را به دورش مي‌پيچانديم و به اين صورت حسينيه را برپا مي‌كرديم و تا اواخر شب در آنجا سينه‌زني و عزاداري مي‌كرديم.
صداقت تصريح كرد: در عمليات مسلم‌بن عقيل كه قبل از محرم بود، بچه‌ها در ارتفاعات بودند و خود عراقي‌ها در عمليات مسلم‌بن عقيل، سراغ گروهي را مي‌گرفتند كه جدا از ما بودند؛ در منطقه‌اي كه پر از مين بود و حتي يك نفر از بچه‌هاي رزمنده با اين مين‌ها برخورد نكردند و اينها همه عنايت‌هاي خاص و پيروزي‌هايي بود كه نصيب بچه‌هاي رزمنده مي‌شد.
وي اظهار داشت: در دوران اسارت فقط محرم‌ها بود كه مي‌توانستيم عزاداري كنيم و چون در اردوگاه لباس مشكي نداشتيم، بچه‌ها به عنوان اينكه عزادار امام حسين (ع) هستند، نخ‌هاي مشكي را به دور انگشتان خود مي‌پيچيدند.
اين جانباز 50 درصد دفاع مقدس بيان داشت: وقتي براي امام حسين (ع) عزاداري و گريه مي‌كرديم، عراقي‌ها به ما مي‌گفتند، "به شما چه مربوط است كه براي امام حسين (ع) گريه مي‌كنيد، امام حسين (ع) عرب بود و ما او را كشتيم ".
صداقت عنوان كرد: عراقي‌ها به طور كلي از عزاداري ما براي امام حسين (ع) وحشت داشتند به همين خاطر عزاداران را با شلاق مي‌زدند و حتي موادي را به عنوان واكسينه در مقابل بيماري‌ها به ما تزريق مي‌كردند كه بچه‌ها را بي‌حس مي‌كرد و بچه‌ها هيچ حركتي نمي‌توانستند انجام دهند، اما با اين حال باز هم دست از عزاداري‌هايشان بر نمي‌داشتند.
وي افزود: عراقي‌ها در محرم، آب اردوگاه را نيز قطع مي‌كردند، اما ما باز هم خوشحال بوديم كه با كاروان امام حسين (ع) هم‌درد مي‌شويم و از اول محرم آب اردوگاه قطع بود و فقط روزي 10 تا 15 دقيقه آب اردوگاه وصل مي‌شد و شرايط بسيار سختي داشتيم.
 
ادامه مطلب
سه شنبه 29 دی 1388  - 7:37 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5825275
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی