يكى از حساسترين و سرنوشت سازترين حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است.
مورخان، اين غزوه را بيشتر از آن جهت با اهميت مىدانند كه آخرين صحنه
تهاجم دشمن به نيروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمانان بود. اما
آنچه كمتر در منابع تاريخى مورد توجه قرار گرفته، مديريت اين حادثه سرنوشت
ساز و مهم است.
مديريت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در اين غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر كوشش شدهاست، در حد امكان يكى از اقدامات مديريتى پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در جريان يكى از تدابير آن حضرت، يعنى "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته اين مقاله به مديريتى كه رسول اللَّهصلى الله عليه وآله در واقعه حفر خندق اعمال كردند محدود نمىشود، بلكه موضوع اداره و بهرهگيرى كامل از اين اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگيرد.
بقيه در ادامه
_______________________________________________________________________________________________________
واژههاى كليدى: پيامبرصلى الله عليه وآله، مدينه، غزوه احزاب، قريش، ابوسفيان.
_______________________________________________________________________________________________________
طرح مسئله
مسلمانان پس از اطلاع از آغاز تهاجم قريش، حداكثر هشت روز فرصت داشتند تا درباره هرگونه اقدام تدافعى تصميمگيرى كنند.
تصميم پيامبرصلى الله عليه وآله به حفر خندق يكى از بهترين نمونههاى تصميمگيرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج كيلومتر با عرض تقريبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظيمى از خاكبردارى است؛ در حالى كه تمام نيرويى كه در اختيار پيامبرصلى الله عليه وآلهبود به سه هزار نفر نمىرسيد. اين سؤال مطرح است كه چه مديريتى اعمال شد كه توانست با وجود همه محدوديتها اين اقدام كم نظير را انجام دهد و به نتيجه مطلوب برساند؟
تصوير اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى2 و در ناحيه شمال و غرب مدينة النبى واقع شد. قرآن مجيد در چهار سوره و در قريب 22 آيه به مسائل مختلف اين جنگ اشاره كردهاست.3
سپاه مشركان از سه لشكر به ترتيب زير تشكيل شدهبود:
1- لشكر قريش و همپيمانانش به رهبرى ابوسفيان بن حرب، كه فرماندهانى چون خالدبنوليد، عكرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن اميه و عمروبن عبدود در آن شركت داشتند. مجموعه نيروهاى تحت فرماندهى ابوسفيان - با احتساب بنىسليم - 4700 نفر بودند كه بيش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند.4 اين نيروها پس از نزديك شدن به مدينه در محلى موسوم به "رومة " مستقر شدند.
2- لشكر غطفان و همپيمانان آنها از قبايل نجد، به فرماندهى "عيينة بن حصن فزارى " و مسعود بن رخيله و حارث بن عوف جمعاً به استعداد 1800 نفر، كه در نزديكى "أحد " اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه اين لشكر بود.5
3- بنى اسد به فرماندهى طليحهبن خويلد اسدى، همچنين يهوديان بنىنضير كه قريش را همراهى مىكردند و نقش آنها بيشتر تقويت فكرى و روحى اين حركت نظامى بود. يهوديان بنىقريظه هم با شكستن پيمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اكثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعاً ده هزار نفر گفتهاند.6 اما اين عدد به نظر اندكى اغراقآميز مىرسد. احتمالاً مجموع سپاه قريش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتياز عمده سپاه احزاب كه تا آن زمان در منطقه حجاز كم نظير بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود كه برترى كامل آنان بر نيروهاى اسلام را تضمين مىكرد. به احتمال قريب به يقين، نگرانى عمده مسلمانان از همين بخش سپاه احزاب بوده است. طبعاً اولين اقدام مؤثر سپاه اسلام هم بايد به نحوى طراحى مىشد كه بتواند سواره نظام دشمن را زمين گير و بىاثر كند.
موقعيت مسلمانان
بنا به روايت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جريان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست.7 به نظر مىرسد كه اين قول اندكى خوشبينانه و همراه با اغراق باشد. احتمالاً اين رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنين همراهى كراهتآميز برخى از منافقين است. لازم به ذكر است كه تعداد اسبهاى مسلمانان در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست.8
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حركت قريش از مكه، سواران خزاعه خبر حركت احزاب را به پيامبراكرمصلى الله عليه وآله رساندند.9 فاصله ميان مكه و مدينه براى سپاهى كه با ساز و برگ جنگى حركت مىكرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراين پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و مسلمانان تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبير و تصميمى فرصت داشتهاند.
وضعيت عمومى مدينه و روحيه مسلمين
در هر اقدام اجتماعى، سياسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، بايد به دو ركن ديگر توجه شود:
1- وضعيت و شرايط عمومى جامعه: شرايط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و كانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرايط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعيين كنندهاى دارد. گسستگى يا همبستگى اجتماعى كه در جامعه آن روز مدينه به كيفيت تعامل قدرتهاى قبيلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى يا گسستگى نيروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابيرى كه از قبل انديشيده شده بود، شرايط مطلوب اين همبستگى را فراهم كردهبود. انعقاد پيماننامه عمومى مدينه، عقد اخوت، و بناى مسجد براى ايجاد انسجام در فعاليتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود كه پيامبراكرمصلى الله عليه وآله با هدف تحقق شرايط وحدت اجتماعى انديشيدهبودند.
2- وضعيت نيروى انسانى: نيروى انسانى ركن اصلى در هر اقدام مديريتى است. عواملى چون كميت و آمار نيروهاى در اختيار، شرايط روحى نيروها، ارتباط درونى نيروها، نحوه و چگونگى تنظيم رابطه مديران ستادى و نيروهاى در صف، عواملى هستند كه مىتوانند در زمينهسازى موفقيت يا عدم موفقيت يك اقدام اجتماعى يا نظامى تأثير گذار باشد. در صورت تحقق شرايط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نقش رهبرى و مديريت به عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرايط اجتماعى مناسب و نيروى انسانى آماده، موضوعيت خواهد يافت.
پس از انتشار خبر حركت احزاب در مدينه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گرديد. بهترين تصوير از شرايط عمومى مدينه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجيد طى 17 آيه در سوره احزاب ارائه كردهاست. دراين آيات با دقت شگفتانگيز و روانكاوانهاى از روحيات و مواضع گروههاى مختلف، در واقعه غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن اين گروهها به سه دسته كلى تقسيم مىشوند:
الف) مؤمنين: مطابق آيات قرآن، كسانى كه در اين گروه جاى مىگيرند بسيار معدودند. اينان ياران خالص و فداكار پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بودهاند كه در هر شرايطى هيچگونه ترديدى در اعتمادشان به خدا و رسول ايجاد نمىشد. اين آيه از سورهاحزاب در حق اين گروه نازل شدهاست:
و لمّارء المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلاّ ايماناً و تسليماً؛10
و چون مؤمنان دستههاى دشمن را ديدند، گفتند: "اين همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند "، و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود.
ب) منافقين: كسانىكه با اجبار و اكراه اسلام را پذيرفته بودند و در دل كينه رسول خداصلى الله عليه وآله را مىپروراندند، در موقعيتهاى مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دريغ نمىكردند. قرآن مجيد اين گروه را معرفى و باطن آنان را آشكار كردهاست:
و إذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرضٌ ما وعدنا اللَّه و رسوله إلاّ غرورا * و اذ قالت طائفة منهم يا أهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا...؛11
و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند: "خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاى ندادند ". * و چون گروهى از آنان گفتند: "اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد ".
ج) معوقين و مرددين: اينان مسلمانانى بودند كه به سبب ضعف شخصيت يا ضعف ايمان، معمولاً در شرايط حساس و در جريان حوادث، گرفتار ترديد و ترس مىشدند و علاوه بر آن، اين روحيه را به ديگران هم منتقل مىكردند.
قرآن كريم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبيا، به اين گروه اجتماعى اشاره كرده، و حتى گاهى در كنار منافقين و تحت عنوان "الذين في قلوبهم مرض " از آنها ياد كردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ويژگىهاى روانى و شخصيتى اين گروه را آشكار كردهاست:
قد يعلم اللَّه المعوّقين منكم و القائلين لإخوانهم هلمّ إلينا و لا يأتون البأس إلاّ قليلاً؛12
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مىگفتند: "نزد ما بياييد " و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب ]مىشناسد.
معمولاً اين گروه در سختى و شرايط بحرانى، با منافقين احساس همراهى و همگامى بيشترى مىكنند. گاهى با عذر و بهانههاى به ظاهر موجه، موضع مأموريت و مسئوليت خود را ترك كرده و چون باطناً منافق نيستند، يا به جهت آيندهنگرى و توجيه خود و ديگران، سعى مىكنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجيد اين حالات و روحيات را افشا مىفرمايد:
... و يستأذن فريق منهم النّبى يقولون انّ بيوتنا عورة وما هى بعورة إن يريدون إلاّ فراراً؛13
و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: "خانههاى ما بىحفاظ است " و[لى خانههايشان ]بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد ]چيزى نمىخواستند.
اين گروه همواره در معرض بازگشت به كفر قرار دارند، زيرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همين دليل بسيار غير قابل اعتمادند:
و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ماتلبّثوا بها إلاّ يسيراً؛14
و اگر از اطرافِ [مدينه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعاً آن را مىپذيرفتند و جز اندكى در اين [كار ]درنگ نمىكردند.
در عين حال اين گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبكارند. به تعبير قرآن، هرچند در شرايط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرايط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبكار مىشوند:
اشحّة عليكم فاذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد اشحّة على الخير...؛15
بر شما بخيلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مىبينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و ]به سوى تو مىنگرنند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مىزنند؛ بر مال حريصند.
در مجموع مىتوان گفت كه با توجه به شرايطى كه اشاره شد و نيز وضعيت كمى و كيفى نيروهاى اسلام، رهبرى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در جنگ احزاب يكى از دشوارترين مديريتها در شرايط نامناسب بودهاست.
جهت شناسايى روش مديريت پيامبرصلى الله عليه وآله ضرورى است ابعاد برنامهريزى، تعيين استراتژى، سازماندهى، مديريت نيروى انسانى، كسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و كنترل، در مديريت و رهبرى رسول خداصلى الله عليه وآله مورد دقت و بررسى قرار گيرد.
1. برنامه ريزى و تعيين استراتژى
با بررسى جزئيات غزوه خندق به راحتى مىتوان به اين واقعيت رسيد كه پس از وصول خبر حركت احزاب، پيامبراكرمصلى الله عليه وآله سياستى دفاعى اتخاذ كردند. براى تحقق اين هدف، بهترين تدبير، ماندن در شهر و بهره بردارى از كليه امكانات و توانايىهاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مىتوانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتيبانى و تداركات در يك جنگ دفاعى طولانى يارى دهد. با توجه به برترى كمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بيش از ششصد اسب كه به آنها تحرك فوقالعادهاى مىبخشيد، مهمترين اقدام، جلوگيرى از تهاجم اوليه دشمن و بىاثر كردن نقش سواره نظام بود.
موفقيت سپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اوليه بستگى داشت. بنابراين، جلوگيرى از كسب موفقيت در تهاجم اوليه سپاه مشركين مىتوانست يكى از اهداف اوليه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله باشد.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله ضمن اتخاذ سياست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند كه مىتوانست هدف يادشده را تأمين كند. از آنجا كه در نهايت، همه تصميمات را پيامبراكرمصلى الله عليه وآله مىگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذيرش و اجراى اين پيشنهاد قابل توجه است.
اهميت و عظمت اين تصميم
از مجموع اطلاعاتى كه مورخان به دست مىدهند، چنين برمىآيد كه خندق داراى ابعاد زير بودهاست:
طول آن حداقل پنج و حداكثر شش كيلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدينه از ناحيه برجهاى شيخان شروع شده و تا غرب مدينه، يعنى تا كوه بنىعبيد و از آنجا به طرف جنوب تا محلى كه اكنون مسجد فتح قرار دارد، كشيده مىشدهاست16 و از اين نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
هر چند مسير دقيق خندق مشخص نيست و اين احتمال وجود دارد كه در مسير، وجود موانع طبيعى و مصنوعى مىتوانست مسلمانان را از حفر خندق بىنياز كند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق يادشده و همچنين با توجه به تقسيم كارى كه انجام گرفت، مسلماً طول خندق از پنجكيلومتر كمتر نبودهاست.
اگر قول مشهور مورخان را كه مىگويند تعداد حفر كنندگان خندق سه هزار نفر بودهاست بپذيريم - چون هر ده نفر مأمور حفر چهل ذراع(بيست متر) از خندق بودهاند - بنابراين، طول خندق در حدود شش كيلومتر برآورد مىشود.
مورخان مسير خندق را چنين تشريح كردهاند: مبدأ آن راتج و قلعه شيخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدينه كشيدهشده و سپس به طرف غرب تا كوه بنىعبيد و از آنجا تا محلى كه هماكنون مسجد فتح قرار دارد كشيده مىشدهاست. در مغرب هم جهت احتياط، به رغم وجود موانع طبيعى، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پيدا كردهاست.
عرض و عمق خندق كمتر از ده متر نبوده است، چرا كه به هر حال مىبايست طورى طراحى مىشد كه يك چابك سوار نتواند با اسب از آن عبور كند. اما در مورد عمق خندق، همين قدر كه پيادهنظام دشمن نتواند از يك طرف وارد، و از طرف ديگر خندق خارج شود، مىتوانست پاسخگوى هدف پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله باشد. بنابراين احتمالاً عمق خندق در حدود سه يا چهار متر بودهاست. دكتر آيتى معتقد است كه طول خندق 5/5 كيلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست.17
با توجه به فاصله ميان مكه و مدينه (ده تا دوازده روز راه) و تصريح مورخان به اينكه سواران خزاعه پس از حركت قريش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله رسانيده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلماً مدت حفر خندق كمتر از ده روز بودهاست.
2. سازماندهى
پس از تعيين مسير خندق كه توسط شخص پيامبرصلى الله عليه وآله، به همراه گروهى از مشاوران ايشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد بن معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستين اقدام رسولخداصلى الله عليه وآله ايجاد سازمان لازم براى نيل به هدف نزديك، يعنى حفر خندق بود. اين كار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. كل نيروهاى موجود، مجموعاً نزديك به سىصد گروه عمل كننده، تحت مديريت يكى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با همه مسلمانان از طريق سرپرستان انجام مىشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمين ارتباطى صميمى و مستقيم بود، در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. اين نكته تلويحاً از اشارات منابع تاريخى بر مىآيد؛ چنانكه در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مىخواهند موضوع را به اطلاع پيامبراكرمصلى الله عليه وآله برساند.18 شايد بتوان نمودار سازماندهى نيروها براى حفر خندق را به ترتيب زير ترسيم كرد:
3. مديريت نيروى انسانى
چنانكه از نقشه برمىآيد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى ايجاد انگيزه و تشديد فعاليت مسلمانان قسمتى از مأموريت حفر خندق را به مهاجرين و بخش بزرگترى از آن را به انصار سپردند. براى آنكه ميان انصار هم نوعى رقابت بهوجود آيد آنان را به سه گروه تقسيم كردند. اين تقسيم بندى برمبناى نزديكى قومى و قبيلهاى انجام شد، زيرا هر تقسيم بندى ديگرى ممكن بود با توجه به اختلافات فكرى، فرهنگى و قومى مسلمانان كه بسيارى از آنها تازه به اسلام گرويده بودند، سرمنشأ بروز مشكلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان كه نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرين، نمونه خوبى براى اثبات اين مدعاست.19
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آگاهانه، از رقابت ميان قبايل براى تسريع كار استفاده كردند. اين تدبير تا حد گروههاى عمل كننده هم ادامه يافت. رسولاللَّهصلى الله عليه وآله با اعمال تقسيم كارى حساب شده ميان افراد، هر چهل ذراع از مسير خط كشى شده را به ده نفر محول كردند. بدين ترتيب نه فقط قبايل و طوايف با هم رقابت مىكردند، بلكه در درون هر گروه ميان افراد آن گروه هم رقابت ايجاد مىشد؛ ضمن اينكه حوزه كار هر گروه كاملاً مشخص بود و تداخلى در مسئوليتها هم پيش نمىآمد.
اقدامات انگيزشى پيامبرصلى الله عليه وآله
يكى از تدابير پيامبراكرمصلى الله عليه وآله جهت پيشبرد هر چه سريعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمانان به اصول اعتقادى و مخصوصاً آخرت بود. با تعليم اين اصل سازنده كه زندگى حقيقى، حيات اخروى است و زندگى دنيوى گذرا و بىاعتبار است، شور و نشاط كار در مسلمانان زيادتر مىشد. نكته در خور توجه اينكه به سبب محدوديت زمانى و ضرورت تأثير فورى سخن، رسولخداصلى الله عليه وآله از زبان شعر كه مؤثرترين زبان آن روز بود، استفاده مىكردند.
به عنوان نمونه، ابن سعد در طبقات مىگويد پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در جريان حفر خندق اين بيت را تكرار مىكردند:
اللهم إنّ الخير الآخره
فاغفر للأنصار و المهاجره20
يا به قولى:
لاعيش إلاّ عيش الاخره
فاغفر للأنصار و المهاجره
و يا:
اللهم لو لا أنت ما اهتدينا
و لاتصدقنا و لاصلينا21
براى آنكه مسلمانان هدف اصلى را گم نكنند و بدانند كه زحماتشان در چه جهت و براى چيست، با اين روش بر اصول تأكيد مىكردند. شايد از همين نكته بتوان به اين نتيجه رسيد كه در هر اقدام مديريتى لازم است مدير دائماً رهروان خود را با هدف يا اهداف آشنا و آنان را توجيه نمايد. پيامبراكرمصلى الله عليه وآله از بهترين روش ممكن براى تحقق اين مهم استفاده كردهاند؛ آموزش غير مستقيم و بهرهگيرى از زبان شعر كه تأثيرى فورى و ماندگار داشت.
جهت تقويت روحيه مسلمين و فعالتر كردن آنان، موارد زير از شيوه مديريت پيامبرصلى الله عليه وآله قابل استنباط است:
الف) مشاركت مستقيم، جدى و همه جانبه شخص رسول اللَّهصلى الله عليه وآله در كار حفر خندق، بهطورىكه به گفته بسيارى از مورخان، نيروهاى عادى مجاز بودند شبها محل كارشان را ترك كنند، اما پيامبراكرمصلى الله عليه وآله به اتفاق گروهى از اصحاب مؤمن و مخلص در كنار خندق مىماندند.22 نكته درخور توجه اينكه، اين مشاركت به رهبرى و هدايت مسلمانان محدود نبود، بلكه آن حضرت خود خاك حمل مىكردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشكل مىشدند از آن جناب استمداد مىكردند.
ب) حضور شاد و با نشاط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اين روحيه را به نيروها هم منتقل مىكرد. روحيه با نشاط پيامبر چنان بر اصحاب تأثير گذاشته بود كه آنان حتى بيش از مواقع عادى با يكديگر شوخى و مزاح مىكردند. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله هم تا آنجا كه اين شوخىها با ارزشهاى الهى و اسلامى و شخصيت افراد و اداره امور تعارض نداشت، آن را منع نمىكردند.23
ج) خواندن سرودهاى دسته جمعى يكى ديگر از اقداماتى بود كه ضمن جلوگيرى از پرداختن مسلمانان به بحثهاى تضعيف كننده روحيات و ايجاد كننده اضطراب عمومى، موجب شادى و نشاط و تقويت روحيه مسلمانان مىشد. تمامى اين سرودها داراى بار ارزشى و تأثيرات تربيتى بسيار خوبى بود.24
يكى از سرودهايى كه مسلمانان مىخواندند، به مرد نيكوكارى مربوط مىشد به نام جعيل كه به گفته واقدى، زشت روى و مبتلا به بيمارى پوستى بود، اما در حفر خندق همكارى مىكرد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نام او را از جعيل به عمرو تغيير دادند و به همين مناسبت مسلمانان اين بيت را سروده و دسته جمعى تكرار مىكردند:
سماه من بعد جعيل عمرا
و كان للباس يوما ظهرا
گفتهاند پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله هم با تكرار آخرين كلمات هر مصرع با آنان همراهى مىكرد.25
د - يكى ديگر از تدابير پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در مديريت نيروى انسانى، استفاده مؤثر از همه نيروهاى درگير در حفر خندق بود، بهطورىكه از سست ايمانان و حتى منافقان هم در حد مطلوب بهرهبردارى و استفاده مىشد. برخلاف روشهاى تنبيهى و انضباطى موجود در جوامع مختلف، مخصوصاً در شرايط جنگى، در غزوه احزاب، توبيخ و تنبيه مستقيم افراد خاطى و قاصر در اجراى وظيفه، از پيامبر ديده نشدهاست. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نظامى را طراحى كرده بودند كه در آن فرد خاطى خود بهخود سرشكسته و شرمسار مىشد. به نقل واقدى در واقعه حفر خندق اگر از كسى سستى مىديدند به او مىخنديدند.26
چنين بود كه افراد سست ايمان و منافق هم از ترس ريشخند ديگران، ناگزير از كاركردن بودند. البته چنانكه قرآن به صراحت فرمودهاست، اين گروهها به بهانههاى مختلف از زير كار شانه خالى مىكردند.27 اما اين شيوه عمل پيامبراكرمصلى الله عليه وآله و مؤمنان باعث شده بود كه آنان گستاخ نشوند، ضمناً براى آنان حقى در همراهى با مؤمنان ايجاد نگردد و در حد امكان از توانايىهاى آنها هم بهرهبردارى شود.
4. ارتباطات
ارتباط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در واقعه غزوه خندق با نيروهاى اسلام، مستقيم و بىواسطهبود. كسانىكه مسئوليت خبررسانى و ابلاغ فرمانهاى رسول خداصلى الله عليه وآله را به واحدهاى مختلف و گزارش مسائل و مشكلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقيم با پيامبرصلى الله عليه وآله ديدار مىكردند. مسلمانان قريب به 35 اسب در اختيار داشتند كه در حفر خندق و نيز پس از آن در جريان محافظت از خندق براى هماهنگى وايجاد ارتباط و خبر رسانى سريع، استفاده مىشد. پس از حفر خندق، مسلمانان براى خندق درهايى قرار دادند (احتمالاً هشت در)، هر يك از اين درها نگهبانانى داشت و زبير بن عوام به عنوان فرمانده كل، بر آنان نظارت مىكرد.28 ارتباط ميان اين دروازهها كه در نقاط حساس و استراتژيك خندق تعبيه شدهبود توسط عبادبنبشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهى كه پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام مىشد.
همچنين پس از اتمام كار حفر خندق و استقرار نيروها در دو طرف آن، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله كلمات يا عباراتى را تعيين فرموده بودند كه هم به منزله اسم رمز تلقى مىشد و واسطه شناسايى بود و هم براى خبررسانى سريع مورد استفاده قرار مىگرفت. همچنين شعارهاى ويژهاى جهت برقرارى ارتباط رزمندگان اسلام با يكديگر و با چادر فرماندهى كه در دامنه كوه سلع مستقر بود، از سوى حضرت تعيين شده بود. به مجرد برخورد با موقعيت ويژه، افرادى كه مستقيماً با آن موقعيت روياروى مىشدند، موظف بودند شعار خاصى - مثلاً اللَّه اكبر - را تكرار و ديگر نيروها را از موقعيت خود آگاه سازند. از طريق همين شبكه ارتباط سريع، سپاه اسلام چند بار از رخنه و نفوذ نيروهاى دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع كردند.29
نكته در خور توجه اين كه، همه اين اسامى رمز و واژگان ارتباطى بار ارزشى داشت. گاهى هم از شعاردادن دستهجمعى براى تدارك جنگ روانى عليه دشمن استفاده مىشد.
5. نظارت و كنترل
چنانكه قبلاً هم اشاره شد، نظارت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بر عملكرد افراد در حفر خندق نظارتى غير مستقيم بود. طراحى نظام تقسيم كار دقيق و رقابت ايجاد شده ميان گروههاى عمل كننده، موجب ايجاد نظام نظارت و كنترل همگانى و عمومى شدهبود، به گونهاى كه مىتوان گفت همه افراد خندق بركار يكديگر نظارت و كنترل داشتند. در عين حال نوعى حضور و غياب غير مستقيم هم درباره شاغلان در حفر خندق اعمال مىشد، بدين ترتيب كه هر كس ناگزير از ترك موضع مأموريت بود از شخص رسول اكرمصلى الله عليه وآله اجازه مىگرفت و اين به عنوان يك روحيه عمومى كه جنبه ارزشى هم داشت، در آمدهبود. چنانكه قرآن مجيد هم در سوره احزاب اشاره فرمودهاست، يكى از ملاكها و مشخصههاى تعيين اعتقاد و ايمان افراد اجازه گرفتن از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله براى غيبت موقت بود.
بنابراين، وجه بارز نظام نظارتى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله طراحى نظامى بود كه براساس آن نوعى نظارت همگانى و خودجوش در ميان نيروهاى اسلامى ايجاد شده بود. اين نظام نظارتى كه بر مبناى اعتماد كامل ميان رهبر و رهروان طراحى شدهبود مىتوانست موجب تقويت اعتماد به نفس و بارورى شخصيت افراد شود.
با توجه به مجموعه عوامل فوق بود كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله موفق شدند كار عظيم و شگفتانگيز حفر خندق را در مدت كوتاه (كمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در اين غزوه قدرت رهبرى و مديريت رسولاللَّهصلى الله عليه وآله توانست احزاب را شكست دهد و آخرين تهاجم سپاه متحد شرك و كفر را ناكام كند.
پىنوشتها
2. ابن هشام، ابومحمدعبدالملك، السيرة النبويه، تحقيق مصطفى السقا ابراهيم الأبيارى، عبدالحفيظ شبلى، (مصر، 1355ق) ج 3، ص 224؛ همچنين محمدبن جرير طبرى، محمدبن عمر واقدى و ابنسعد، شروع اين غزوه را در ذيقعده سال پنجم دانستهاند.
3. بقره(2) آيه 214؛ آل عمران(3) آيات 26-27؛ نور(24) آيات 62-64 و احزاب (33) آيات 9-25.
4. محمد بنعمر واقد (معروف به واقدى)، مغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس (بيروت، بىنا، 1409) ج2، ص 331.
5. همان، ص 332.
6. همان، ج 2، ص 335؛ ابن هشام، پيشين، ج 3، ص 230؛ طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، (بيروت، مؤسسه عزالدين 1314ه ق)، ج 3، ص 1073.
7. ابنهشام، پيشين، ص 231.
8. واقدى، پيشين، ج 1، ص 343.
9. همان، ج 2، ص 333.
10. احزاب (33) آيه 22.
11. همان، آيات 12-13.
12. همان، آيه 18.
13. همان، آيه 13.
14. همان، آيه 14.
15. همان، آيه 19.
16. واقدى، پيشين، ج 2، ص 338؛ طبرى، پيشين، ص 1069 و محمدابراهيم آيتى، تاريخ پيامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362) ص 381.
17. محمد ابراهيم آيتى، همان، ص 382.
18. محمدبن جريرطبرى، پيشين، ج 2، ص 1070.
19. در جريان حفر خندق هر يك از مهاجر و انصار سعى مىكردند سلمان را كه براى اولين بار دراقدامات جمعى مسلمين شركت مىكرد، به خود نسبت دهند.
20. محمد ابن سعد، ابن سعد، طبقات الكبير، ليدن، 1313، ج 2، ص 51.
21. واقدى، پيشين، ج 2، ص 336؛ ابن سعد، پيشين.
22. واقدى، پيشين.
23. ر.ك: همان؛ ابن سعد، پيشين.
24. ر.ك: واقدى، پيشين، ص 334؛ ابن سعد، پيشين، ص 52.
25. ابن هشام، پيشين، ص 227؛ واقدى، پيشين، ص 335.
26. واقدى، همان، ص 332.
27. "و يستأذن فريق منهم النّبى يقولون انّ بيوتنا عورة وما هى بعورة إن يريدون إلاّ فراراً "احزاب(33) آيه 13.
28. يعقوبى، تاريخ، ج 1، ص 409.
29. ر.ك: واقدى، پيشين، ص 346 - 353.
منابع
- آيتى، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362).
- ابن سعد، محمد ابن سعد، طبقات الكبير، (ليدن، 1313).
- ابن هشام، ابومحمد عبدالملك، السيرة النبوية، تحقيق مصطفى السقا، ابراهيم الأبيارى، عبدالحفيظ شبلى (مصر، 1355ق).
- طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و المللوك، (بيروت، مؤسسه عزالدين، 1414ه ق).
- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس (بيروت، بىنا، 1409) ج 2.
نويسنده: دكتر علىمحمد ولوى
منبع: سايت حوزه نت ادامه مطلب
مديريت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در اين غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر كوشش شدهاست، در حد امكان يكى از اقدامات مديريتى پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در جريان يكى از تدابير آن حضرت، يعنى "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته اين مقاله به مديريتى كه رسول اللَّهصلى الله عليه وآله در واقعه حفر خندق اعمال كردند محدود نمىشود، بلكه موضوع اداره و بهرهگيرى كامل از اين اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگيرد.
بقيه در ادامه
_______________________________________________________________________________________________________
واژههاى كليدى: پيامبرصلى الله عليه وآله، مدينه، غزوه احزاب، قريش، ابوسفيان.
_______________________________________________________________________________________________________
طرح مسئله
مسلمانان پس از اطلاع از آغاز تهاجم قريش، حداكثر هشت روز فرصت داشتند تا درباره هرگونه اقدام تدافعى تصميمگيرى كنند.
تصميم پيامبرصلى الله عليه وآله به حفر خندق يكى از بهترين نمونههاى تصميمگيرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج كيلومتر با عرض تقريبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظيمى از خاكبردارى است؛ در حالى كه تمام نيرويى كه در اختيار پيامبرصلى الله عليه وآلهبود به سه هزار نفر نمىرسيد. اين سؤال مطرح است كه چه مديريتى اعمال شد كه توانست با وجود همه محدوديتها اين اقدام كم نظير را انجام دهد و به نتيجه مطلوب برساند؟
تصوير اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى2 و در ناحيه شمال و غرب مدينة النبى واقع شد. قرآن مجيد در چهار سوره و در قريب 22 آيه به مسائل مختلف اين جنگ اشاره كردهاست.3
سپاه مشركان از سه لشكر به ترتيب زير تشكيل شدهبود:
1- لشكر قريش و همپيمانانش به رهبرى ابوسفيان بن حرب، كه فرماندهانى چون خالدبنوليد، عكرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن اميه و عمروبن عبدود در آن شركت داشتند. مجموعه نيروهاى تحت فرماندهى ابوسفيان - با احتساب بنىسليم - 4700 نفر بودند كه بيش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند.4 اين نيروها پس از نزديك شدن به مدينه در محلى موسوم به "رومة " مستقر شدند.
2- لشكر غطفان و همپيمانان آنها از قبايل نجد، به فرماندهى "عيينة بن حصن فزارى " و مسعود بن رخيله و حارث بن عوف جمعاً به استعداد 1800 نفر، كه در نزديكى "أحد " اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه اين لشكر بود.5
3- بنى اسد به فرماندهى طليحهبن خويلد اسدى، همچنين يهوديان بنىنضير كه قريش را همراهى مىكردند و نقش آنها بيشتر تقويت فكرى و روحى اين حركت نظامى بود. يهوديان بنىقريظه هم با شكستن پيمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اكثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعاً ده هزار نفر گفتهاند.6 اما اين عدد به نظر اندكى اغراقآميز مىرسد. احتمالاً مجموع سپاه قريش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتياز عمده سپاه احزاب كه تا آن زمان در منطقه حجاز كم نظير بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود كه برترى كامل آنان بر نيروهاى اسلام را تضمين مىكرد. به احتمال قريب به يقين، نگرانى عمده مسلمانان از همين بخش سپاه احزاب بوده است. طبعاً اولين اقدام مؤثر سپاه اسلام هم بايد به نحوى طراحى مىشد كه بتواند سواره نظام دشمن را زمين گير و بىاثر كند.
موقعيت مسلمانان
بنا به روايت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جريان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست.7 به نظر مىرسد كه اين قول اندكى خوشبينانه و همراه با اغراق باشد. احتمالاً اين رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنين همراهى كراهتآميز برخى از منافقين است. لازم به ذكر است كه تعداد اسبهاى مسلمانان در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست.8
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حركت قريش از مكه، سواران خزاعه خبر حركت احزاب را به پيامبراكرمصلى الله عليه وآله رساندند.9 فاصله ميان مكه و مدينه براى سپاهى كه با ساز و برگ جنگى حركت مىكرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراين پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و مسلمانان تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبير و تصميمى فرصت داشتهاند.
وضعيت عمومى مدينه و روحيه مسلمين
در هر اقدام اجتماعى، سياسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، بايد به دو ركن ديگر توجه شود:
1- وضعيت و شرايط عمومى جامعه: شرايط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و كانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرايط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعيين كنندهاى دارد. گسستگى يا همبستگى اجتماعى كه در جامعه آن روز مدينه به كيفيت تعامل قدرتهاى قبيلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى يا گسستگى نيروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابيرى كه از قبل انديشيده شده بود، شرايط مطلوب اين همبستگى را فراهم كردهبود. انعقاد پيماننامه عمومى مدينه، عقد اخوت، و بناى مسجد براى ايجاد انسجام در فعاليتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود كه پيامبراكرمصلى الله عليه وآله با هدف تحقق شرايط وحدت اجتماعى انديشيدهبودند.
2- وضعيت نيروى انسانى: نيروى انسانى ركن اصلى در هر اقدام مديريتى است. عواملى چون كميت و آمار نيروهاى در اختيار، شرايط روحى نيروها، ارتباط درونى نيروها، نحوه و چگونگى تنظيم رابطه مديران ستادى و نيروهاى در صف، عواملى هستند كه مىتوانند در زمينهسازى موفقيت يا عدم موفقيت يك اقدام اجتماعى يا نظامى تأثير گذار باشد. در صورت تحقق شرايط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نقش رهبرى و مديريت به عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرايط اجتماعى مناسب و نيروى انسانى آماده، موضوعيت خواهد يافت.
پس از انتشار خبر حركت احزاب در مدينه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گرديد. بهترين تصوير از شرايط عمومى مدينه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجيد طى 17 آيه در سوره احزاب ارائه كردهاست. دراين آيات با دقت شگفتانگيز و روانكاوانهاى از روحيات و مواضع گروههاى مختلف، در واقعه غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن اين گروهها به سه دسته كلى تقسيم مىشوند:
الف) مؤمنين: مطابق آيات قرآن، كسانى كه در اين گروه جاى مىگيرند بسيار معدودند. اينان ياران خالص و فداكار پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بودهاند كه در هر شرايطى هيچگونه ترديدى در اعتمادشان به خدا و رسول ايجاد نمىشد. اين آيه از سورهاحزاب در حق اين گروه نازل شدهاست:
و لمّارء المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلاّ ايماناً و تسليماً؛10
و چون مؤمنان دستههاى دشمن را ديدند، گفتند: "اين همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند "، و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود.
ب) منافقين: كسانىكه با اجبار و اكراه اسلام را پذيرفته بودند و در دل كينه رسول خداصلى الله عليه وآله را مىپروراندند، در موقعيتهاى مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دريغ نمىكردند. قرآن مجيد اين گروه را معرفى و باطن آنان را آشكار كردهاست:
و إذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرضٌ ما وعدنا اللَّه و رسوله إلاّ غرورا * و اذ قالت طائفة منهم يا أهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا...؛11
و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند: "خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاى ندادند ". * و چون گروهى از آنان گفتند: "اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد ".
ج) معوقين و مرددين: اينان مسلمانانى بودند كه به سبب ضعف شخصيت يا ضعف ايمان، معمولاً در شرايط حساس و در جريان حوادث، گرفتار ترديد و ترس مىشدند و علاوه بر آن، اين روحيه را به ديگران هم منتقل مىكردند.
قرآن كريم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبيا، به اين گروه اجتماعى اشاره كرده، و حتى گاهى در كنار منافقين و تحت عنوان "الذين في قلوبهم مرض " از آنها ياد كردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ويژگىهاى روانى و شخصيتى اين گروه را آشكار كردهاست:
قد يعلم اللَّه المعوّقين منكم و القائلين لإخوانهم هلمّ إلينا و لا يأتون البأس إلاّ قليلاً؛12
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مىگفتند: "نزد ما بياييد " و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب ]مىشناسد.
معمولاً اين گروه در سختى و شرايط بحرانى، با منافقين احساس همراهى و همگامى بيشترى مىكنند. گاهى با عذر و بهانههاى به ظاهر موجه، موضع مأموريت و مسئوليت خود را ترك كرده و چون باطناً منافق نيستند، يا به جهت آيندهنگرى و توجيه خود و ديگران، سعى مىكنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجيد اين حالات و روحيات را افشا مىفرمايد:
... و يستأذن فريق منهم النّبى يقولون انّ بيوتنا عورة وما هى بعورة إن يريدون إلاّ فراراً؛13
و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: "خانههاى ما بىحفاظ است " و[لى خانههايشان ]بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد ]چيزى نمىخواستند.
اين گروه همواره در معرض بازگشت به كفر قرار دارند، زيرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همين دليل بسيار غير قابل اعتمادند:
و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ماتلبّثوا بها إلاّ يسيراً؛14
و اگر از اطرافِ [مدينه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعاً آن را مىپذيرفتند و جز اندكى در اين [كار ]درنگ نمىكردند.
در عين حال اين گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبكارند. به تعبير قرآن، هرچند در شرايط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرايط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبكار مىشوند:
اشحّة عليكم فاذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد اشحّة على الخير...؛15
بر شما بخيلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مىبينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و ]به سوى تو مىنگرنند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مىزنند؛ بر مال حريصند.
در مجموع مىتوان گفت كه با توجه به شرايطى كه اشاره شد و نيز وضعيت كمى و كيفى نيروهاى اسلام، رهبرى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در جنگ احزاب يكى از دشوارترين مديريتها در شرايط نامناسب بودهاست.
جهت شناسايى روش مديريت پيامبرصلى الله عليه وآله ضرورى است ابعاد برنامهريزى، تعيين استراتژى، سازماندهى، مديريت نيروى انسانى، كسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و كنترل، در مديريت و رهبرى رسول خداصلى الله عليه وآله مورد دقت و بررسى قرار گيرد.
1. برنامه ريزى و تعيين استراتژى
با بررسى جزئيات غزوه خندق به راحتى مىتوان به اين واقعيت رسيد كه پس از وصول خبر حركت احزاب، پيامبراكرمصلى الله عليه وآله سياستى دفاعى اتخاذ كردند. براى تحقق اين هدف، بهترين تدبير، ماندن در شهر و بهره بردارى از كليه امكانات و توانايىهاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مىتوانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتيبانى و تداركات در يك جنگ دفاعى طولانى يارى دهد. با توجه به برترى كمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بيش از ششصد اسب كه به آنها تحرك فوقالعادهاى مىبخشيد، مهمترين اقدام، جلوگيرى از تهاجم اوليه دشمن و بىاثر كردن نقش سواره نظام بود.
موفقيت سپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اوليه بستگى داشت. بنابراين، جلوگيرى از كسب موفقيت در تهاجم اوليه سپاه مشركين مىتوانست يكى از اهداف اوليه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله باشد.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله ضمن اتخاذ سياست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند كه مىتوانست هدف يادشده را تأمين كند. از آنجا كه در نهايت، همه تصميمات را پيامبراكرمصلى الله عليه وآله مىگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذيرش و اجراى اين پيشنهاد قابل توجه است.
اهميت و عظمت اين تصميم
از مجموع اطلاعاتى كه مورخان به دست مىدهند، چنين برمىآيد كه خندق داراى ابعاد زير بودهاست:
طول آن حداقل پنج و حداكثر شش كيلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدينه از ناحيه برجهاى شيخان شروع شده و تا غرب مدينه، يعنى تا كوه بنىعبيد و از آنجا به طرف جنوب تا محلى كه اكنون مسجد فتح قرار دارد، كشيده مىشدهاست16 و از اين نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
هر چند مسير دقيق خندق مشخص نيست و اين احتمال وجود دارد كه در مسير، وجود موانع طبيعى و مصنوعى مىتوانست مسلمانان را از حفر خندق بىنياز كند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق يادشده و همچنين با توجه به تقسيم كارى كه انجام گرفت، مسلماً طول خندق از پنجكيلومتر كمتر نبودهاست.
اگر قول مشهور مورخان را كه مىگويند تعداد حفر كنندگان خندق سه هزار نفر بودهاست بپذيريم - چون هر ده نفر مأمور حفر چهل ذراع(بيست متر) از خندق بودهاند - بنابراين، طول خندق در حدود شش كيلومتر برآورد مىشود.
مورخان مسير خندق را چنين تشريح كردهاند: مبدأ آن راتج و قلعه شيخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدينه كشيدهشده و سپس به طرف غرب تا كوه بنىعبيد و از آنجا تا محلى كه هماكنون مسجد فتح قرار دارد كشيده مىشدهاست. در مغرب هم جهت احتياط، به رغم وجود موانع طبيعى، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پيدا كردهاست.
عرض و عمق خندق كمتر از ده متر نبوده است، چرا كه به هر حال مىبايست طورى طراحى مىشد كه يك چابك سوار نتواند با اسب از آن عبور كند. اما در مورد عمق خندق، همين قدر كه پيادهنظام دشمن نتواند از يك طرف وارد، و از طرف ديگر خندق خارج شود، مىتوانست پاسخگوى هدف پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله باشد. بنابراين احتمالاً عمق خندق در حدود سه يا چهار متر بودهاست. دكتر آيتى معتقد است كه طول خندق 5/5 كيلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست.17
با توجه به فاصله ميان مكه و مدينه (ده تا دوازده روز راه) و تصريح مورخان به اينكه سواران خزاعه پس از حركت قريش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله رسانيده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلماً مدت حفر خندق كمتر از ده روز بودهاست.
2. سازماندهى
پس از تعيين مسير خندق كه توسط شخص پيامبرصلى الله عليه وآله، به همراه گروهى از مشاوران ايشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد بن معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستين اقدام رسولخداصلى الله عليه وآله ايجاد سازمان لازم براى نيل به هدف نزديك، يعنى حفر خندق بود. اين كار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. كل نيروهاى موجود، مجموعاً نزديك به سىصد گروه عمل كننده، تحت مديريت يكى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با همه مسلمانان از طريق سرپرستان انجام مىشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمين ارتباطى صميمى و مستقيم بود، در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. اين نكته تلويحاً از اشارات منابع تاريخى بر مىآيد؛ چنانكه در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مىخواهند موضوع را به اطلاع پيامبراكرمصلى الله عليه وآله برساند.18 شايد بتوان نمودار سازماندهى نيروها براى حفر خندق را به ترتيب زير ترسيم كرد:
3. مديريت نيروى انسانى
چنانكه از نقشه برمىآيد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى ايجاد انگيزه و تشديد فعاليت مسلمانان قسمتى از مأموريت حفر خندق را به مهاجرين و بخش بزرگترى از آن را به انصار سپردند. براى آنكه ميان انصار هم نوعى رقابت بهوجود آيد آنان را به سه گروه تقسيم كردند. اين تقسيم بندى برمبناى نزديكى قومى و قبيلهاى انجام شد، زيرا هر تقسيم بندى ديگرى ممكن بود با توجه به اختلافات فكرى، فرهنگى و قومى مسلمانان كه بسيارى از آنها تازه به اسلام گرويده بودند، سرمنشأ بروز مشكلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان كه نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرين، نمونه خوبى براى اثبات اين مدعاست.19
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آگاهانه، از رقابت ميان قبايل براى تسريع كار استفاده كردند. اين تدبير تا حد گروههاى عمل كننده هم ادامه يافت. رسولاللَّهصلى الله عليه وآله با اعمال تقسيم كارى حساب شده ميان افراد، هر چهل ذراع از مسير خط كشى شده را به ده نفر محول كردند. بدين ترتيب نه فقط قبايل و طوايف با هم رقابت مىكردند، بلكه در درون هر گروه ميان افراد آن گروه هم رقابت ايجاد مىشد؛ ضمن اينكه حوزه كار هر گروه كاملاً مشخص بود و تداخلى در مسئوليتها هم پيش نمىآمد.
اقدامات انگيزشى پيامبرصلى الله عليه وآله
يكى از تدابير پيامبراكرمصلى الله عليه وآله جهت پيشبرد هر چه سريعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمانان به اصول اعتقادى و مخصوصاً آخرت بود. با تعليم اين اصل سازنده كه زندگى حقيقى، حيات اخروى است و زندگى دنيوى گذرا و بىاعتبار است، شور و نشاط كار در مسلمانان زيادتر مىشد. نكته در خور توجه اينكه به سبب محدوديت زمانى و ضرورت تأثير فورى سخن، رسولخداصلى الله عليه وآله از زبان شعر كه مؤثرترين زبان آن روز بود، استفاده مىكردند.
به عنوان نمونه، ابن سعد در طبقات مىگويد پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در جريان حفر خندق اين بيت را تكرار مىكردند:
اللهم إنّ الخير الآخره
فاغفر للأنصار و المهاجره20
يا به قولى:
لاعيش إلاّ عيش الاخره
فاغفر للأنصار و المهاجره
و يا:
اللهم لو لا أنت ما اهتدينا
و لاتصدقنا و لاصلينا21
براى آنكه مسلمانان هدف اصلى را گم نكنند و بدانند كه زحماتشان در چه جهت و براى چيست، با اين روش بر اصول تأكيد مىكردند. شايد از همين نكته بتوان به اين نتيجه رسيد كه در هر اقدام مديريتى لازم است مدير دائماً رهروان خود را با هدف يا اهداف آشنا و آنان را توجيه نمايد. پيامبراكرمصلى الله عليه وآله از بهترين روش ممكن براى تحقق اين مهم استفاده كردهاند؛ آموزش غير مستقيم و بهرهگيرى از زبان شعر كه تأثيرى فورى و ماندگار داشت.
جهت تقويت روحيه مسلمين و فعالتر كردن آنان، موارد زير از شيوه مديريت پيامبرصلى الله عليه وآله قابل استنباط است:
الف) مشاركت مستقيم، جدى و همه جانبه شخص رسول اللَّهصلى الله عليه وآله در كار حفر خندق، بهطورىكه به گفته بسيارى از مورخان، نيروهاى عادى مجاز بودند شبها محل كارشان را ترك كنند، اما پيامبراكرمصلى الله عليه وآله به اتفاق گروهى از اصحاب مؤمن و مخلص در كنار خندق مىماندند.22 نكته درخور توجه اينكه، اين مشاركت به رهبرى و هدايت مسلمانان محدود نبود، بلكه آن حضرت خود خاك حمل مىكردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشكل مىشدند از آن جناب استمداد مىكردند.
ب) حضور شاد و با نشاط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اين روحيه را به نيروها هم منتقل مىكرد. روحيه با نشاط پيامبر چنان بر اصحاب تأثير گذاشته بود كه آنان حتى بيش از مواقع عادى با يكديگر شوخى و مزاح مىكردند. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله هم تا آنجا كه اين شوخىها با ارزشهاى الهى و اسلامى و شخصيت افراد و اداره امور تعارض نداشت، آن را منع نمىكردند.23
ج) خواندن سرودهاى دسته جمعى يكى ديگر از اقداماتى بود كه ضمن جلوگيرى از پرداختن مسلمانان به بحثهاى تضعيف كننده روحيات و ايجاد كننده اضطراب عمومى، موجب شادى و نشاط و تقويت روحيه مسلمانان مىشد. تمامى اين سرودها داراى بار ارزشى و تأثيرات تربيتى بسيار خوبى بود.24
يكى از سرودهايى كه مسلمانان مىخواندند، به مرد نيكوكارى مربوط مىشد به نام جعيل كه به گفته واقدى، زشت روى و مبتلا به بيمارى پوستى بود، اما در حفر خندق همكارى مىكرد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نام او را از جعيل به عمرو تغيير دادند و به همين مناسبت مسلمانان اين بيت را سروده و دسته جمعى تكرار مىكردند:
سماه من بعد جعيل عمرا
و كان للباس يوما ظهرا
گفتهاند پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله هم با تكرار آخرين كلمات هر مصرع با آنان همراهى مىكرد.25
د - يكى ديگر از تدابير پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در مديريت نيروى انسانى، استفاده مؤثر از همه نيروهاى درگير در حفر خندق بود، بهطورىكه از سست ايمانان و حتى منافقان هم در حد مطلوب بهرهبردارى و استفاده مىشد. برخلاف روشهاى تنبيهى و انضباطى موجود در جوامع مختلف، مخصوصاً در شرايط جنگى، در غزوه احزاب، توبيخ و تنبيه مستقيم افراد خاطى و قاصر در اجراى وظيفه، از پيامبر ديده نشدهاست. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نظامى را طراحى كرده بودند كه در آن فرد خاطى خود بهخود سرشكسته و شرمسار مىشد. به نقل واقدى در واقعه حفر خندق اگر از كسى سستى مىديدند به او مىخنديدند.26
چنين بود كه افراد سست ايمان و منافق هم از ترس ريشخند ديگران، ناگزير از كاركردن بودند. البته چنانكه قرآن به صراحت فرمودهاست، اين گروهها به بهانههاى مختلف از زير كار شانه خالى مىكردند.27 اما اين شيوه عمل پيامبراكرمصلى الله عليه وآله و مؤمنان باعث شده بود كه آنان گستاخ نشوند، ضمناً براى آنان حقى در همراهى با مؤمنان ايجاد نگردد و در حد امكان از توانايىهاى آنها هم بهرهبردارى شود.
4. ارتباطات
ارتباط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در واقعه غزوه خندق با نيروهاى اسلام، مستقيم و بىواسطهبود. كسانىكه مسئوليت خبررسانى و ابلاغ فرمانهاى رسول خداصلى الله عليه وآله را به واحدهاى مختلف و گزارش مسائل و مشكلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقيم با پيامبرصلى الله عليه وآله ديدار مىكردند. مسلمانان قريب به 35 اسب در اختيار داشتند كه در حفر خندق و نيز پس از آن در جريان محافظت از خندق براى هماهنگى وايجاد ارتباط و خبر رسانى سريع، استفاده مىشد. پس از حفر خندق، مسلمانان براى خندق درهايى قرار دادند (احتمالاً هشت در)، هر يك از اين درها نگهبانانى داشت و زبير بن عوام به عنوان فرمانده كل، بر آنان نظارت مىكرد.28 ارتباط ميان اين دروازهها كه در نقاط حساس و استراتژيك خندق تعبيه شدهبود توسط عبادبنبشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهى كه پيامبراكرمصلى الله عليه وآله در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام مىشد.
همچنين پس از اتمام كار حفر خندق و استقرار نيروها در دو طرف آن، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله كلمات يا عباراتى را تعيين فرموده بودند كه هم به منزله اسم رمز تلقى مىشد و واسطه شناسايى بود و هم براى خبررسانى سريع مورد استفاده قرار مىگرفت. همچنين شعارهاى ويژهاى جهت برقرارى ارتباط رزمندگان اسلام با يكديگر و با چادر فرماندهى كه در دامنه كوه سلع مستقر بود، از سوى حضرت تعيين شده بود. به مجرد برخورد با موقعيت ويژه، افرادى كه مستقيماً با آن موقعيت روياروى مىشدند، موظف بودند شعار خاصى - مثلاً اللَّه اكبر - را تكرار و ديگر نيروها را از موقعيت خود آگاه سازند. از طريق همين شبكه ارتباط سريع، سپاه اسلام چند بار از رخنه و نفوذ نيروهاى دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع كردند.29
نكته در خور توجه اين كه، همه اين اسامى رمز و واژگان ارتباطى بار ارزشى داشت. گاهى هم از شعاردادن دستهجمعى براى تدارك جنگ روانى عليه دشمن استفاده مىشد.
5. نظارت و كنترل
چنانكه قبلاً هم اشاره شد، نظارت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بر عملكرد افراد در حفر خندق نظارتى غير مستقيم بود. طراحى نظام تقسيم كار دقيق و رقابت ايجاد شده ميان گروههاى عمل كننده، موجب ايجاد نظام نظارت و كنترل همگانى و عمومى شدهبود، به گونهاى كه مىتوان گفت همه افراد خندق بركار يكديگر نظارت و كنترل داشتند. در عين حال نوعى حضور و غياب غير مستقيم هم درباره شاغلان در حفر خندق اعمال مىشد، بدين ترتيب كه هر كس ناگزير از ترك موضع مأموريت بود از شخص رسول اكرمصلى الله عليه وآله اجازه مىگرفت و اين به عنوان يك روحيه عمومى كه جنبه ارزشى هم داشت، در آمدهبود. چنانكه قرآن مجيد هم در سوره احزاب اشاره فرمودهاست، يكى از ملاكها و مشخصههاى تعيين اعتقاد و ايمان افراد اجازه گرفتن از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله براى غيبت موقت بود.
بنابراين، وجه بارز نظام نظارتى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله طراحى نظامى بود كه براساس آن نوعى نظارت همگانى و خودجوش در ميان نيروهاى اسلامى ايجاد شده بود. اين نظام نظارتى كه بر مبناى اعتماد كامل ميان رهبر و رهروان طراحى شدهبود مىتوانست موجب تقويت اعتماد به نفس و بارورى شخصيت افراد شود.
با توجه به مجموعه عوامل فوق بود كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله موفق شدند كار عظيم و شگفتانگيز حفر خندق را در مدت كوتاه (كمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در اين غزوه قدرت رهبرى و مديريت رسولاللَّهصلى الله عليه وآله توانست احزاب را شكست دهد و آخرين تهاجم سپاه متحد شرك و كفر را ناكام كند.
پىنوشتها
2. ابن هشام، ابومحمدعبدالملك، السيرة النبويه، تحقيق مصطفى السقا ابراهيم الأبيارى، عبدالحفيظ شبلى، (مصر، 1355ق) ج 3، ص 224؛ همچنين محمدبن جرير طبرى، محمدبن عمر واقدى و ابنسعد، شروع اين غزوه را در ذيقعده سال پنجم دانستهاند.
3. بقره(2) آيه 214؛ آل عمران(3) آيات 26-27؛ نور(24) آيات 62-64 و احزاب (33) آيات 9-25.
4. محمد بنعمر واقد (معروف به واقدى)، مغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس (بيروت، بىنا، 1409) ج2، ص 331.
5. همان، ص 332.
6. همان، ج 2، ص 335؛ ابن هشام، پيشين، ج 3، ص 230؛ طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، (بيروت، مؤسسه عزالدين 1314ه ق)، ج 3، ص 1073.
7. ابنهشام، پيشين، ص 231.
8. واقدى، پيشين، ج 1، ص 343.
9. همان، ج 2، ص 333.
10. احزاب (33) آيه 22.
11. همان، آيات 12-13.
12. همان، آيه 18.
13. همان، آيه 13.
14. همان، آيه 14.
15. همان، آيه 19.
16. واقدى، پيشين، ج 2، ص 338؛ طبرى، پيشين، ص 1069 و محمدابراهيم آيتى، تاريخ پيامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362) ص 381.
17. محمد ابراهيم آيتى، همان، ص 382.
18. محمدبن جريرطبرى، پيشين، ج 2، ص 1070.
19. در جريان حفر خندق هر يك از مهاجر و انصار سعى مىكردند سلمان را كه براى اولين بار دراقدامات جمعى مسلمين شركت مىكرد، به خود نسبت دهند.
20. محمد ابن سعد، ابن سعد، طبقات الكبير، ليدن، 1313، ج 2، ص 51.
21. واقدى، پيشين، ج 2، ص 336؛ ابن سعد، پيشين.
22. واقدى، پيشين.
23. ر.ك: همان؛ ابن سعد، پيشين.
24. ر.ك: واقدى، پيشين، ص 334؛ ابن سعد، پيشين، ص 52.
25. ابن هشام، پيشين، ص 227؛ واقدى، پيشين، ص 335.
26. واقدى، همان، ص 332.
27. "و يستأذن فريق منهم النّبى يقولون انّ بيوتنا عورة وما هى بعورة إن يريدون إلاّ فراراً "احزاب(33) آيه 13.
28. يعقوبى، تاريخ، ج 1، ص 409.
29. ر.ك: واقدى، پيشين، ص 346 - 353.
منابع
- آيتى، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362).
- ابن سعد، محمد ابن سعد، طبقات الكبير، (ليدن، 1313).
- ابن هشام، ابومحمد عبدالملك، السيرة النبوية، تحقيق مصطفى السقا، ابراهيم الأبيارى، عبدالحفيظ شبلى (مصر، 1355ق).
- طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و المللوك، (بيروت، مؤسسه عزالدين، 1414ه ق).
- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس (بيروت، بىنا، 1409) ج 2.
نويسنده: دكتر علىمحمد ولوى
منبع: سايت حوزه نت