چكيده:
با پيشرفت روزافزون دانش، فناوري، ابزارهاي خبررساني و ارتباطات، عمليات رواني به طور فزايندهاي اوج گرفته و دامنه آن هر روز گستردهتر ميشود تا آنجا كه امروزه، از سوي قدرتهاي سلطهگر و سردمداران كفر جهاني و رسانههاي غربي و صهيونيستي ميلياردها دلار براي عمليات رواني و تبليغات رواني ملتها سرمايهگذاري ميشود. اما عليرغم نو بودن اين واژهها و تاكتيكها و ابزارها، اصل عمليات رواني كلامي تازه نيست، هزاران سال است كه بشر از اين سلاح در صحنه پيكار ياري ميجويد. قرآن در آيات و قصص، موارد بسياري از جنبههاي رواني - تبليغي را بيان ميكند و شيوههاي شناخت دشمنان كه مهمترين مرحله در هر طرحريزي عمليات رواني است را يادآوري مينمايد. در اين مقاله با هدف واكاوي اصول دشمنشناسي و مخاطبشناسي در عمليات رواني به بررسي جامع آيات با توجه به تفاسير گوناگون پرداخته ميشود.
بقيه در ادامه
_______________________________________________________________________________________________________
واژگان كليدي: دشمنشناسي، قرآن، راهكارهاي رواني، عمليات رواني
_______________________________________________________________________________________________________
مقدمه
هو الذي ينزل علي عبده آيات بينات ليخرجكم من الظلمات الي النور (حديد 57/9)
"اوست خدايي كه بر بندهاش آياتي روشن فرو ميفرستد تا شما را از تاريكيها به نور هدايت كند. "
امروز انسان بيشتر از هميشه به فهم آموزههاي قرآني نيازمند است تا خود را از تاريكيهاي عصر فناوري و پيشرفت مادي خارج كند. او همچنان كه براي سلامت خود به رعايت اصول تغذيه و بهداشت محتاج است براي در امان ماندن فكر و انديشه الهي خويش به ارتباط هر چه بيشتر با خداي خود محتاجتر است و در اين راه تبيين راههاي استواري و مقابله با دشمنان خود از اهميت ويژهاي برخوردار است. او در ابتدا زندگي كوچك و سادهاي داشت و دشمنان خويش را به راحتي ميديد و با ابزارهاي ساده به مقابله با آنان برميخاست و خود را از گزند آنان در امان ميداشت. اما يكي از مشكلات انسان امروز عدم شناخت دشمن خويش است. در واقع دشمنان انسان با ابزارهاي پيشرفته و با بهكارگيري انواع روشهاي جنگ رواني خود را از او مخفي داشته و در لباس دوست ضربات خود را بر او وارد ميكنند. در اين مقاله سعي شده كه دشمنان انسان مسلمان و حيلهها و نقشههاي آنان و همچنين راهكارهاي مبارزه با آنان، از ديدگاه قرآن مورد بررسي قرار گيرد.
اهميت و ضرورت دشمنشناسي
من نام لم ينم عنه (نهجالبلاغه، كتاب 26)
"هر كس از دشمن خود غفلت كند (دشمنان) از او غافل نخواهند بود. "
موضوع دشمنشناسي در اسلام، از اهميت والايي برخوردار است و از همين رو واژه عدو و اعداء( ) در قرآن بارها تكرار شده و آيات متعدد، چهره دشمنان اسلام و راههاي مقابله با شيوههاي نفوذ آنان را به خوبي تبيين نموده است اين آموزههاي قرآني هم دشمنان ما را به ما ميشناساند و هم شيوههاي مبارزه با آنان را. به طور طبيعي، بدون بصيرت و هوشياري و دشمنشناسي، نميتوان بر توطئههاي دشمنان پيروز شد. متأسفانه برخي از افراد به ظاهر روشنفكر ادعا ميكنند كه جامعه ما دشمن ندارد و وجود دشمن توهمي بيش نيست! آنان با خيال خام خود گفتمان دشمنشناسي را به جوامع غيرمتمدن نسبت ميدهند. چنين افرادي آگاهانه و مغرضانه براي ايجاد زمينههاي نفوذ فرهنگي دشمن و تسلط آنان تلاش ميكنند و سخنان دروغين خود را در قالبهاي روشنفكري ارائه ميدهند.( ) تاريخ صدر اسلام و همچنين تاريخ معاصر ايران و ديگر كشورهاي تحت ستم نشان ميدهد كه مستكبران هميشه درصدد نابودي يا استعمار كشورهاي ضعيف و چپاول منابع طبيعي و استثمار آنان بودهاند. امروز نيز در كشورهايي چون فلسطين، عراق، افغانستان و … شاهد دشمني با عقايد ملي و اسلامي و غارت اموال مسلمانان هستيم.
جامعه از افراد و اقوامي تشكيل شده است كه داراي طبايع و افكار مختلف هستند. اگر برخي از آنها براساس سنتي كه حافظ منافعشان باشد به دور يكديگر جمع شوند و اجتماعي را تشكيل دهند به طور طبيعي اجتماع ديگري عليه منافع آنان تشكيل خواهد شد و ديري نميپايد كه كارشان به نزاع و درگيري خواهد كشيد.
از طرفي ميبينيم كه در انسان قوايي چون غضب و شدت وجود دارد كه جز در مواقع دفاع به كار نميآيد و اين خود دليل بر آن است كه وقوع جنگ و درگيري امري اجتنابناپذير است. وجود دشمن توهم نيست و انسان معتقد، با دشمناني چون شيطان و نفس اماره در درون و كافران، منافقان و محاربان و … در بيرون مواجه است. بديهي است كه تنها با ياري از خداوند و با آشنايي بيشتر با كتاب آسماني قرآن كريم، دشمنان خود و جامعه خود را خواهيم شناخت و با آنها مقابله خواهيم كرد.
دشمن دروني
هرگاه انسان دشمن خود را رودرروي خود ببيند، طبعا از خود دفاع ميكند و مواظب است تا كمترين ضربه را از ناحيه دشمن متحمل شود. اما دشمن پنهان دروني بدترين دشمنان است، چرا كه انسان از آن غافل ميشود و از نقشههاي او كمتر آگاهي مييابد. دشمن خانگي ضربات مهلكتري را به ما وارد ميكند، لذا بر ماست ابتدا دشمن درون را شناخته و از نقشههاي او آگاهي پيدا كنيم و پس از سركوبي او با عزمي استوار بر دشمن بيرون بتازيم. مهمترين دشمنان دروني انسان، نفس انسان و شيطان هستند كه به بررسي هر كدام در آيات قرآن كريم ميپردازيم.
نفس اماره
و ما ابريء نفسي ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي (يوسف: 53)
من نفس خود را تبرئه نميكنم همانا نفس بسيار انسان را به بدي امر ميكند مگر آنكه پروردگارم به من رحم كند.
در وجود انسان دو نيروي رحماني و نفساني وجود دارد و خداوند اين دو نيرو را به انسان فهمانده است.( ) در واقع اين دو نيرو در درون انسان با يكديگر در مقابله ميباشند و هر كدام پيروز شوند وجود انسان را مالك ميشوند. نفس انسان داراي مراتب مهم سهگانه زير است كه عبارتند از: نفس اماره، لوامه و مطمئنه.
نفس در واقع خود انسان است و همان چيزي است كه فكر و اراده ميكند. گاهي اين نفس تحت فرمان عقل نيست به طور مرتب دچار هوي و هوس ميشود آن را نفس اماره گويند و نفس لوامه همان نفس ملامتگر است در مواقعي كه از انسان خطايي سر ميزند او را مورد سرزنش و عذاب قرار ميدهد. نفس مطمئنه حالتي است كه انسان در آن به اطمينان و آرامش ميرسد و به چيزي جز خدا نميانديشد. مفاد اين آيه سخن حضرت يوسف(ع) است كه نفس خود را منزه نميداند و ميگويد كه لطف و رحمت خدا سبب نجات من از شر نفس اماره گرديد.( ) از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمودند:
اعداء عدوك نفسك التي بين جنبيك
دشمنترين دشمن تو نفس تو است كه تمام وجودت را فرا گرفته است.
و در واقع بايد همانند مبارزه با دشمنان بيروني با هواهاي نفساني نيز مبارزه كنيم كه هيچ چيز براي اشخاص دشمنتر از پيروي از هواي نفس نيست.6 حضرت علي(ع) فرمود: هر كس نفس خود را در شهواتش اطاعت كند به هلاكت خود كمك نموده است.7 گاهي اين پيروي از هواي نفس به جايي ميرسد كه به تعبير قرآن، شخص هوي و هوس را خداي خود قرار ميدهد. در اين مرحله نفس در مرتبه زائع (زنگ گرفته) بوده و همواره راه باطل را پيش ميگيرد و در ترديد بين دو راهيها تنها راه ضدخدا را انتخاب ميكند. سرانجام نيز به شقاوت و سنگدلي ميرسد بلكه دل او از سنگ نيز سختتر ميگردد.8 نفس انسان داراي صفاتي است كه برخي از آنها به ويژه حيوان و برخي مخصوص فرشتگان است. اگر صفات حيواني انساني مطيع صفات ملكوتي او شود، سعادتمند خواهد بود و اگر صفات ملكوتي او فرمانبردار صفات حيواني نفس گردد بدبخت و شقاوتمند خواهد شد.
از همين رو مرحوم فيض كاشاني صفات مختلف انسان را به چهار نوع درندگي، حيواني، شيطاني و رباني تقسيم نموده است. هر انساني جزئي از اين صفات چهارگانه را دارد و در انسان به صورت خوك و سگ و شيطان و حكيم متصور است. خوك (شهوت)، سگ (غضب)، شيطان (تحريككننده شهوت و غضب) و حكيم (عقل) است كه مأمور به دفع شيطان است.
ب - شيطان
ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا (اسراء: 53)
همانا شيطان براي انسان دشمني آشكار است.
شيطان موجودي شرور و گمراهكننده است كه با نفوذ به درون انسان به وسوسه و اغواگري ميپردازد. او همراهي شوم و همدمي ناميمون است.11 كه انسان را به كارهاي زشت تشويق12 و بديهاي او را نيز زيبا جلوه ميدهد تا به توبه موفق نگردد. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: "لاعدو يحاربه اعدي كن ابليس "؛13 انسان در جنگ، با دشمني كينهتوزتر از شيطان روبهرو نيست. قرآن كريم نيز تصريح ميكند كه شيطان را دشمن خود بگيريم.14
شيوههاي شيطان در مقابله با انسان
شيطان در مقابله با انسان از شيوههايي چون: وسوسه،15 وعده،16 ايجاد اختلاف17 و كينه، ترس18 زينت دادن به كارهاي بد انسان،19 فراموشي (ياد خدا)20 بهره ميجويد كه البته بايد يادآوري نمود كه زمينه نفوذ شيطان در اثر ارتكاب گناه ايجاد ميگردد.21 اميرالمؤمنين علي(ع) در نهجالبلاغه ضمن هشدار به دشمني شيطان براي انسان ميفرمايند: "اي بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد خدايي كه شما را از دشمني شيطان پرهيز داد. " (همان) شيطاني كه به صورت پنهان در سينهها راه مييابد به طور آهسته در گوشها راز ميگويد گمراه و پست بوده و با وعدههاي دروغين و آرزوهاي آن شما را به انتظار ميگذارد.22
اي بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد مبادا او (شيطان) شما را به بيماري خود (حسد، خودپرستي و تكبر) مبتلا سازد.23 او گناهان را نزد شما زينت ميدهد و گناهان بزرگ را (براي شما) كوچك ميشمارد و آرام آرام دوستان خويش را ميفريبد و راه رستگاري را بر آنان ميبندد.24 هدف او از زينت دادن گناهان تسلط بر انسان است و هم اينكه او را از توبه بازدارد و در انتظار آن او را نگاه دارد تا مرگش فرا رسد و از توبه غفلت نمايد.25
دشمن بيروني
دشمنان بيروني كه عداوت خود را اظهار ميكنند از ضعيفترين دشمنان هستند.26 چرا كه شناسايي آنان آسان، و در مبارزه و رويارويي با آنان هميشه مؤمنان پيروز خواهند بود.( ) البته دشمن را هيچگاه نبايد كوچك شمرد.27 و از او غفلت نمود و آسايش را بر آمادگي ترجيح داد چرا كه او هميشه در كمين ماست و هرگز نميخوابد.28
قرآن كريم در آيات مختلف دشمنان بيروني را شناسانده است كه به ترتيب به معرفي آنان ميپردازيم.
الف- كافران
يا ايها الذين امنوا لاتتخذو عدوي و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالموده و قد كفروا بما جاءكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم ان تومنوا بالله ربكم ان كنتم خرجتم جهادا في سبيلي و ابتغاء مرضاتي تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما اخفيتم و ما اعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل (ممتحنه: 1و 2)
اي ايمان آورندگان، دشمن من و دشمن خود را دوست (خود) نگيريد شما (در حالي) به آنها اظهار دوستي ميكنيد كه آنها به حقيقتي كه برايتان آمده كافر شدهاند و پيامبر(ص) و شما را به دليل ايمان به خداوند (از شهر خود) بيرون ميكنند! اگر براي جهاد در راه من و طلب خشنودي من جهاد كردهايد (شما) با آنها پنهاني رابطه دوستي داريد و من به آنچه مخفي كردهايد و آشكار نمودهايد آگاهترم و كسي كه چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.
در شأن نزول اين آيه گفتهاند كه شخصي به نام حاطب بن ابي بلتعه به مدينه مهاجرت كرده بود اما زنش در مكه بود. كفار به سراغ زن او آمدند و از او خواستند كه طي نامهاي، از شوهرش بپرسد آيا محمد(ص) قصد دارد كه براي جنگ به مكه بيايد؟ او نيز چنين كرد. حاطب در جواب نوشت كه رسول خدا(ص) قصد دارد به سوي شما بيايد، آماده دفاع باشيد. آنگاه نامه را به زني به نام صفيه داد تا آن را به مكه ببرد. جبرئيل نازل شد و به پيامبر(ص) خبر داد. حضرت به اميرالمؤمنين(ع) و چند نفر از صحابه دستور داد كه به سوي مكه حركت كند و نامه را از آن زن بگيرند. زن ابتدا انكار كرد اما با دستور اميرالمؤمنين(ع)، نامه را از لابهلاي گيسوان خود درآورد.29 واژه كفر به معني پوشاندن نعمت به جهت ترك شكرگزاري است و بزرگترين كفر انكار خداوند يا دين اسلام يا نبوت پيامبر گرامي اسلام(ص) است. كافران كساني هستند كه حقيقت به آنان عرضه شده اما آنان در مقابل آن دشمني ميورزند. در تعدادي از آيات، خداوند كافران و مشركان را دشمن آشكاري براي مسلمانان برشمرده است30 و دشمنترين آنها را يهود و مشركان دانسته31 از مسلمانان خواسته است كه آنان را دوست خود نپندارند. چرا كه آنان هيچگاه خيرخواه اهل حق نبوده و دوست نميدارند كه خير و بركتي از طرف خداوند به آنان برسد.32
كافران با اختصاص بودجههاي مالي خود درصدد بازداشتن مردم از راه خدا بوده33 و با سلاح مكر و نيرنگ تلاش ميكنند كه مسلمانان را از راه حق بازگردانده34 و پيوسته در پي غفلت و بيخبري آنان هستند تا با هجوم بر جان و مال آنان پيروزي خود را جشن بگيرند.35
پيامها
1. كافران دشمن خدا و دشمن مسلمانان هستند؛
2. مسلمانان نبايد دشمنان خدا را دوست خود بگيرند؛
3. دشمني كافران با مسلمانان آشكار است (فريب تبليغات آنان را نخوريم)؛
4. طرح دوستي ريختن كافران با مسلمانان راهي براي نفوذ و استحاله مسلمانان است؛
5. خداوند به پنهانكاريهاي ما آگاهتر است؛ و
6. دوستي با كفار در واقع انحراف از راه مستقيم است.
ب- منافقان
و اذا رايتهم تعجبك اجسامهم و ان يقولوا تسمع لقولهم كانهم خشب مسنده يحسبون كل صيحه عليهم هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله اني يوفكون (منافقون: 4)
و چون منافقان را بيني، هيكلهايشان تو را به تعجب واميدارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا ميدهي؛ گويي آنان چوبهاي خشكي هستند كه به ديوار تكيه داده شدهاند. هر فريادي را به زيان خويش ميپندارند. خودشان دشمناند، از آنان دور شو؛ خدا بكشدشان؛ تا كجا (از حقيقت) انحراف يافتهاند!
منافق كسي است كه كفر خود را پنهان ميكند. به غير از آن تظاهر ميكند و از كلمه فق ميباشد كه همان سوراخ در زمين است و در واقع خود را به اسلام ميپوشاند و در حالي كه غير از آن را در دل دارد.36 خداوند به آنان وعده عذاب حتمي داده37 و يكي از شديدترين نفرينها در قرآن كريم، در حق آنان آورده شده است.( )
آنها نماز را از روي كسالت و بيميلي ميخوانند،38 اهل خدعه و نيرنگ هستند39 امر به زشتيها كرده و از كارهاي نيك نهي ميكنند40 به خداوند سوءظن داشته41 و دلهايشان مريض است42 و تمام سعيشان آن است كه انسانها به تعاليم الهي (وحي) دسترسي نداشته باشند43 هرگز از روي رغبت در راه خدا انفاق نكرده44 و ديگران را نيز از انفاق به هواداران پيامبر اسلام(ص) منع ميكنند.45
پيامبر اعظم(ص) فرمودند: من از مؤمنان و مشركان بر امتم هراسي ندارم، چرا كه ايمان مؤمنان مانع ضرر آنهاست و مشرك را نيز خداوند رسوا ميكند، اما از منافقان بر شما هراس دارم چرا كه از زبانش علم ميريزد اما در دلش جهل و كفر است. سخناني ميگويد كه براي شما دلپذير است اما در پنهانكارهايي زشت انجام ميدهد.46
در واقع آنان چند چهره47 و داراي روحيه استكباري48، نادان49، بهانهجو50، تنگنظر51، كارشكن52، طغيانگر53، خودخواه و منفعتطلب54، و دروغگو55، متلون و نان به نرخ روز خور56، بدگمان و ترسو57، اما داراي ظاهري آراسته58 و پرمدعا هستند59.
ج- مرجفان و مجرمان
لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لايجاورونك فيها الا قليلا (احزاب: 60)
اگر منافقان و افراد (مجرمي) كه در دلهايشان مرض است و شايعهپراكنان مدينه دست از كارهاي زشت خويش بازنايستند، تو را سخت بر آنان مسلط ميكنيم پس جز مدت كوتاهي نميتوانند در همسايگي تو در شهر بمانند.
مرجف: در لغت به معناي شايعه پراكني و ايجاد كننده جو رعب و وحشت تفسير شده است.( ) كساني كه در جامعه اسلامي پردهدري كرده، با كلام و عمل خود ديگران را به انحراف ميكشانند و امنيت رواني و آبرويي و اقتصادي و … مسلمانان را تهديد ميكنند دشمن مسلمانان ميباشند و بايد بعد از دادن اخطار لازم با آنان برخورد قانوني صورت گيرد.
مجرم: كساني كه به صورت آشكار گناه ميكنند و در واقع به اشاعه فساد مشغول ميباشند از دشمنان مسلمانان محسوب ميشوند. امام رضا(ع) فرمودند:
خصماءالله و اعداوه في ارضه شراب الخمر و الزناه
دشمنان خدا در زمين او شرابخواران و زناكاراناند.
همچنين كساني كه از روش و فرهنگ دشمن پيروي ميكنند و با نوع لباس پوشيدن و طرز رفتار خويش مبلغ فرهنگ دشمنان دين هستند از دشمنان محسوب ميشوند. از اميرالمؤمنين علي(ع) روايت شده كه: خداوند به يكي از پيامبرانش وحي كرد كه به قوم خود بگو: در (شكل) لباس، خوردن طعام مانند دشمنان من نباشند؛ مثل آنان نخورند و نپوشند و به شكل دشمنان من نشوند كه (در آن صورت) آنان نيز دشمن من بوده چنانچه آنها دشمنان من هستند.
د- دوستان دشمن
يا ايها الذين امنوا لاتتخذو اليهود و النصاري اولياءه بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم (مائده: 51)
اي مؤمنان از يهوديان و مسيحيان (كسي را) دوست (صميمي) خود قرار ندهيد كه برخي از آنها اولياء برخي ديگر هستند و هر كس (سرپرستي يا) دوستي آنها را بپذيرد از آنها خواهد بود.
مسلمانان نه تنها موظفاند از دشمنان دين خدا برحذر باشند و با آنها دوستي نكنند بلكه دوستان دشمنان دين خدا نيز قابل اعتماد نبوده و نبايد دوست مسلمانان قرا گيرند؛ چرا كه افرادي هستند كه با ارتباط خود با دشمنان خدا زمينه انحراف افكار و احيانا جاسوسي از مسلمانان را ايجاد ميكنند. امام صادق(ع) فرمودند: دوست دشمن خدا، دشمن خداست.
اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: اعداوك (ثلاثه) عدوك و عدو صديقك و صديق عدوك.
دشمنان تو [سه گروهاند] دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.
پيامها
1. دوستي با دشمنان خدا در واقع دشمني با خداست؛
2. دشمنان اسلام، عليه مسلمانان با يكديگر متحدند؛
3. دوستي با كفار موجب لغرش مسلمانان و موجب سوء استفاده احتمالي كافران ميباشد؛ و
4. كلمه ولايت در اين آيه به معناي مودت و محبت است.
هـ مسلمانان متجاوز
و ان طائفتان من المؤمنين افتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء الي امرالله فان فاءت فاصلحوا بينهما بالعدل (حجرات: 9)
اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر بجنگند ميان آن دو را صلح دهيد و اگر يكي از آن دو بر ديگري تعدي كرد با او بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. اگر بازگشت ميان آن دو به عدالت سازش دهيد.
در شأن نزول اين آيه آمده است كه ميان دو قبيله اوس و خزرج اختلافي رخ داد كه كار اختلاف بالا گرفت و با يكديگر به زد و خورد برخاستند كه آيه فوق نازل گرديد.
چه بسا گروهي از مسلمانان براي منافع دنيايي خود، به حقوق گروه ديگري از مسلمانان تعدي كنند. در اين موارد ابتدا بر همه مسلمين واجب است كه آنها را از درگيري بازدارند و ميان آنها صلح برقرار كنند اما در صورتي كه يكي از آنان به ديگري ظلم نمايد، بايد با او مبارزه كرد تا به امر خدا (صلح) تن دردهد.
پيامها
1. ميان دو گروه از مسلمانان متخاصم بايد صلح ايجاد كرد.
2. اگر يكي از دو گروه متخاصم مسلمان به مفاد صلح عمل نكرد با او بايد جنگيد.
3. داوري بين مسلمانان بايد به عدالت باشد؛
4. سرنهادن به عهد و پيمان، يكي از دستورات محكم الهي است.
و- محاربان
انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزي في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم (مائده: 33)
همانا جزاي كساني كه با خدا و رسولش ميجنگند و در زمين به فساد ميكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت بريده شود و از آن ديار تبعيد گردند. اين رسوايي آنان در دنياست و در آخرت عذابي بزرگ خواهند داشت.
جمعي از مشركان خدمت پيامبر(ص) آمدند و مسلمان شدند، اما در آب و هواي مدينه بيمار شدند. پيامبر(ص) براي مدتي آنان را به خارج از مدينه فرستادند؛ مكان خوش آب و هوايي كه شتران زكات را در آنجا به چرا ميبردند. آنان با مداوا و استفاده از شير تازه شتران بهبود يافتند، اما به جاي تشكر از پيامبر(ص) دست و پاي چوپانهاي مسلمان را بريدند و چشمان آنها را كور كردند و شتران را غارت كردند! در اين زمان آيه فوق درباره آنها نازل شد كه پيامبر(ص) آنان را دستگير كند و به مجازات برساند.( )
منظور از محاربه با خدا و رسول، فساد كردن از راه اخلال در امنيت عمومي و راهزني (و قتل و غارت) است نه اينكه با همه مسلمانان جنگ كند. همچنين منظور تهديد فردي نيست. (مانند چاقوكشي براي يك شخص)، چون به امنيت عمومي خللي وارد نميكند. تقتيل و تصليب و تقطيع به معناي كشتن، دار زدن و بريدن به شدت (يا بسياري) است و لفظ او ميرساند كه هر سه مجازات براي محارب در نظر گرفته نشده بلكه يكي از آنها به ترتيب بر او اجرا شود.( )
پيامها
1. محارب كسي است كه براي گسترش در فساد و ايجاد اخلال در امنيت عمومي كوشش كند؛
2. جزاي محارب، يكي از سه مجازات كشتن، بر دار كشيدن و يا قطع دست و پا به خلاف و يا تبعيد است؛
3. منظور از اخلال، اخلال در امنيت عمومي است نه فردي؛ و
4. بعد از انعقاد صلح بين دو گروه از مسلمانان هيچ يك از دو گروه حق تعدي بر ديگري را ندارد.
راهكارهاي دشمن در مقابله با مسلمانان
دشمنان اسلام از روشهاي متنوع و متعدد و ناروايي براي نابودي مسلمانان استفاده ميكنند. قرآن كريم با ظرافت و دقت تمام، خدعهها، شيوهها و اهداف كافران و مشركان را برملا ميسازد. از ديد اين كتاب بزرگ دينزدايي و ايجاد مانع در راه دينداري و دينداران، اختلافافكني، تحريم اقتصادي، تحريف محتواي دين و تبليغات سوء همراه با تحقير و استهزاء مؤمنان، گسترش فساد و اقدام به جاسوسي و عمليات نظامي از راهكارهاي دشمنان اسلام عليه مسلمانان ميباشد كه به آنها اشاره ميشود:
الف- دينزدايي
يريدون ان يطفوا نورالله بافواههم و يابي الله الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون (توبه:32)
آنان (دشمنان اسلام) ميخواهند كه نور خدا را با دهانشان [نفس يا سخن خود] خاموش كنند ولي خداوند نميگذارد تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
دشمنان اسلام در پي دينزدايي از جامعه اسلامياند و در اين راه همه كوشش و تلاش خود را به كار ميگيرند. خداوند با يك تعبير جالب كافران را تحقير نموده و با يك جمله كوتاه معاني فراواني را رسانده است:
الف: چراغهاي كوچك با دهان خاموش ميشود؛
ب: نورهاي بزرگ را نميتوان با دهان خاموش نمود؛
ج: نور خدا از همه نورهاي عالم پرفروغتر است؛ و
د: پس كفار به هيچ وجه نميتوانند نور خدا را با دهان كوچك خود خاموش نمايند.
در واقع خداوند تلاش كفار را به استهزاء گرفته است كه چقدر مضحك است كه انسان بخواهد با پف كردن دهان، نور عظيمي چون خورشيد را خاموش كند در چنين صورتي آيا ميتوانند نور خدا كه خالق همه هستي است با دهان خاموش كنند.( )
پيامها
1. كافران همواره در تلاش پيگير براي دينزدايي از جامعه هستند؛
2. تلاش آنان بسيار ضعيف و كارشان بيهوده خواهد بود (چون پف كردن نور خورشيد)؛ و
3. خواست خداوند آن است كه دين خود را كامل كند و هر چند كفار را خوش نيايد.
ب- گمراهي(1)
و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الي النار (ابراهيم: 30)
براي خدا مثلها (مانندهايي) قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه كنند، بگو برخوردار شويد (از نعمتهاي دنيا) همانا سرانجامتان به دوزخ خواهد بود.
كافران در آتش آشكار خود براي جدا كردن مردم از دين حق، با مقاومت ايماني مردم روبهرو ميشوند و نميتوانند در سد مستحكم ايمان آنان نفوذ كنند. هنگامي كه از اين راه نااميد ميشوند يكي از شگردهاي ديگر خود را به كار ميبرند و آن ايجاد يك تصوير (قرائت) جديد از خدا يا دين خدا و يا كلام خدا است تا مگر در شعاع اين قرائت جديد بتوانند انحرافي در ايمان مردم ايجاد نموده و آنان را به دنبال خود به انحراف بكشانند. ند مفرد انداد و به معناي مثل است و مراد، رب النوعها و بتهايي است كه آنها را شريك خدا ميپندارند و همين پندار آنها باعث گمراهي مردم ميشود.( ) لام تعليل در ليضل عن سبيله نشان ميدهد كه كفار به گمراهي خويش اكتفا نكرده بلكه ميكوشند ديگران را هم به وادي كفر بكشانند. تعبير به جعل نشان ميدهد كه انسان با پندار و خيال خام خود مثل و مانندي براي خدا ميتراشد و جعل ميكند كه با واقع منطبق نيست.( ) بعيد نيست كه منظور از انداد مطلق اسبابي باشد كه بشر بر آنها اعتماد كرده و آرامش دروني (كاذب) پيدا ميكند و از ياد خدا باز ميماند.( ) چه بسا ايجاد مذاهب جعلي توسط استعمار در قرن اخير در همين راستا انجام شده است. براي نمونه، فرقه وهابيت و بهائيت توسط دولتهاي انگليس و روس ايجاد شدند تا ضمن ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي و انحراف مذهبي، مردم مسلمان ايران را تضعيف كرده و مكتب شيعه را از رشد و تكامل بازدارند.
پيامها
1. ايجاد نمونههاي جديد براي خدا، دين او و كلام او (قرآن) از شگردها و تدبير كافران براي انحراف جامه اسلامي است ؛
2. كفار ميخواهند كه در گمراهي خود ديگران را نيز شريك كنند؛
3. منظور از نمونهها (انداد) چه بسا اسبابي باشد كه به دروغ براي انسان آرامش ايجاد ميكند و انسان را از ياد خدا بازميدارد؛ و
4. ايجاد فرقههاي به ظاهر مذهبي (جديد) از ترفندهاي دشمن است كه در مسير تضعيف مباني مكتبي صورت ميپذيرد.
گمراهي(2)
ودت طايفه من اهل الكتاب لو يضلونكم و ما يضلون الا انفسهم و مايشعرون (آل عمران: 69)
گروهي از اهل كتاب دوست دارند كه شما را گمراه كنند در حالي كه جز خودشان را گمراه نميكنند و نميفهمند.
در شأن نزول آيه آمده است كه: جمعي از يهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزي از مسلمانان پاكدل چون معاذ و عمار و ديگران را به آيين خود دعوت كنند و با وسوسههاي شيطاني از اسلام بازگردانند كه آيه فوق نازل گرديد.( ) كافران دوست دارند كه مسلمانان مانند آنها در دايره كفر جمع شوند تا با هم مساوي باشند.( )
البته در ابتدا ممكن است با زبان خوش و به ظاهر علمي ايدههاي خود را مطرح كنند اما هنگامي كه توانستند بر مؤمنان مسلط شوند، بر آنان به بدي دست دراز ميكنند و زبان به زشتي ميگشايند. آنها دوست دارند هيچ چيزي از پروردگارشان به شما نرسد. اما خداوند متعال به مؤمنان كه در ايمانشان ترديد نكنند و آن را با اعمال صالح همراه كنند وعده آرامش در دنيا و بهشت جاودان و انواع نعمتها در آخرت داده است.
پيامها
1. نقشهها و حيلههاي دشمن تنها براي عموم مردم نيست بلكه دشمن براي خواص نيز برنامه دارد؛
2. كفار آرزويشان آن است كه همه مسلمانان را كافر كنند؛
3. آنان بعد از تسلط دست و زبان به بدي بر مسلمانان دراز خواهند كرد؛ و
4. كوشش آنها در ضلالت مردم تنها به گمراهي بيشتر خودشان منتهي خواهد شد.
اختلافافكني
و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اردنا الا الحسني و الله يشهد انهم لكاذبون (توبه: 107)
و كساني كه مسجدي را ساختند كه مايه زيان و كفر و چنددستگي و اختلاف بين مؤمنان است و نيز كمينگاه براي كساني است كه قبلا با رسول خدا(ص) (سابقه) جنگ داشته و (سخت) سوگند ميخورند كه جز نيكي قصدي نداشتيم ولي خداوند گواهي ميدهد كه آنان قطعا دروغگويند.
در شأن نزول آيه آمده است كه گروهي از منافقان نزد پيامبر گرامي اسلام(ص) آمده و عرض كردند به ما اجازه ده تا مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجد قبا) بسازيم تا افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده در آن نماز بگزارند و همچنين در شبهاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد شما را ندارند، فريضه اسلامي خود را در آنجا انجام دهند. اين پيشنهاد در زماني بود كه پيامبر(ص) عازم جنگ تبوك بودند. پيامبر(ص) به آنها اجازه داد. آنها از پيامبر(ص) درخواست كردند كه در مسجد حضور يابد و در آن مسجد نماز بگزارد. پيامبر(ص) فرمودند من فعلا عازم سفر هستم در بازگشت (انشاءالله) خواهم آمد و در آنجا نماز ميگزارم. بعد از بازگشت پيامبر(ص)، تقاضاي خود را دوباره مطرح كردند. اين در حالي بود كه پيامبر(ص) هنوز وارد دروازه مدينه نشده بودند. در اين هنگام آيه فوق نازل شد و پرده از اسرار آنان برداشت. پيامبر(ص) دستور دادند مسجد ضرار را آتش زدند و بقاياي آن را ويران كرده و محل زبالههاي شهر قرار دهند. منظور از لمن حارب الله ابوعامر راهب است كه در زمان جاهليت، رهبانيت در پيش گرفت و در مدينه كه خدمت رسول خدا(ص) آمد به ايشان حسادت كرد و به تحريك عليه آن حضرت مشغول شد. بعد به طائف و سپس به شام گريخت، آن گاه به روم رفت و مسيحي شد. (اين شخص پدر حنظله غسيل الملائكه است) رسول خدا(ص) ابوعامر را فاسق ناميد. ابوعامر از شام براي منافقان پيغام فرستاده بود كه خود را آماده كنند و مسجدي بسازند (تا پايگاهشان باشد) من نيز نزد قيصر روم ميروم و همراه لشكري به مدينه ميآيم و محمد(ص) از مدينه اخراج ميكنيم. اما قبل از رفتن نزد قيصر مرد.
تحريف
من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه و يقولون سمعنا و عصينا (نساء: 46)
برخي از كساني كه يهوديند برخي از كلمات (خدا) را از جاهاي خود تغيير داده و گويند فرمان خدا را شنيديم و سرپيچي كرديم.
تحريف از ماده حرف است يعني منحرف كردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود. به عبارت ديگر تحريف نوعي تغيير است و دو نوع است: تحريف لفظي و معنوي. تحريف لفظي اين است كه ظاهر مطلبي را عوض كنند؛ مثلا در گفتار، عبارتي حذف و يا اضافه گردد. تحريف معنوي آن است كه مطلب را خلاف مقصد و معناي گوينده معنا كنند كلمه تحريف را به خصوص در مورد يهوديها به كار بردهاند و معلوم ميشود كه اينها قهرمان تحريف در طول تاريخ هستند. اين آيه به گوشهاي از اعمال يهوديان اشاره مينمايد. يكي از كارهاي آنان تحريف حقايق و تغيير دستورات خداوند بوده است. تحريف در اينجا همان تحريف لفظي و تغيير عبارت است، زيرا به جاي اينكه بگويند سمعنا و اطعنا (شنيديم و اطاعت كرديم) ميگويند. سمعنا و عصينا (شنيديم و مخالفت كرديم)! در آيات ديگر قرآن هم آمده است: شما اميد نداشته باشيد كه يهوديان ايمان بياورند چرا كه گروهي از آنان كلام خدا را شنيده و بعد از آنكه آن كلام را فهميدند آن را تحريف ميكنند. پس با توجه با اينكه يكي از راههاي مبارزه با مكتب اسلام تحريف حقايق است بايد در اين زمينه هوشيار بود. يكي از كارهاي يهوديان در تحريف دين، نوآوري در دين است كه بدعت نام دارد. در روايات آمده است كه هيچ چيز مثل بدعت دين را در معرض انهدام قرار نميدهد. از پيامبر گرامي اسلام نيز وارد شده است كه هرگاه بعد از من به بدعتگذاران و شكاكان برخورديد، از آنان بيزاري جوييد و زياد بدگويي آنان را بكنيد و آنان را با برهان و دلايل ساكت كنيد تا نتوانند به فساد در اسلام طمع كنند.
پيامها
1. بر عالمان ديني است كه در كمينگاه بدعتگذاران در دين باشند و با رسوا كردن آنان، از ادامه فعاليت مخرب و مفسدهبار آنان جلوگيري كنند؛
2. از كوتاهترين و موفقترين راههاي ايجاد انحراف در دين، بدعتگزاري است و يهوديان قهرمان ايجاد بدعت در دين هستند!؛
3. يهوديان هم تحريف كننده لفظي بودهاند و هم معنوي! قرآن كريم پارهاي از تحريفات آنان را افشا كرده است؛ و
4. امروزه نيز يهوديان هر آن در پي تحريف دين اسلام، تشيع و انقلاب اسلامي هستند و از رسانههاي جهاني كه در دست دارند، بيشترين بهره را در اين زمينه ميبرند.
تبليغ
و قال الذين كفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه لعلكم تغلبون (فصلت: 26)
كافران گفتند به اين قرآن گوش ندهيد و در هنگام تلاوت آن جنجال كنيد شايد پيروز شويد.
دشمنان اسلام براي ضربه زدن به اسلام از هر فرصت تبليغي سود جستهاند و با قرآن به مبارزه برخاستهاند. گاه با صراحت نبوت پيامبر(ص) را انكار كرده و او را ساحر ناميدهاند، گاه قرآن را ساخته دست بشر معرفي كردهاند. در مقابل، خداوند متعال تأكيد فرموده است كه: "اي پيامبر از كافران اطاعت مكن و به وسيله قرآن جهادي بزرگ با آنان بنما. " اما آنان در مقابل به ايجاد جنجال و هياهو و انحراف افكارعمومي از مفاد آيات قرآن روي آوردهاند.
پيامبر گرامي(ص) چنان قرآن را با صوتي زيبا و دلنشين تلاوت ميكردند كه به جان هر شنوندهاي تأثير ميگذاشت. از اين رو بدانديشان ميگفتند: سوت و كف بزنيد تا مردم صداي او را نشنوند. دشمنان اسلام هميشه در طول تاريخ با سخن حق چنين برخوردي داشتهاند. گاه با جنجال و سر و صداي بيمعنا و گاه با انواع سرگرميهاي ديگر افكار مردم را از مسير حق جدا ميكردند و سعي ميكردند با ايجاد هيجانهاي كاذب و بازيهاي سياسي دروغين مجال هرگونه تفكر را از مردم سلب كنند. سخن حق قرآن را بايد خود درك نماييم و بدون هرگونه تأثيرپذيري از تبليغات دشمنان اسلام و وسوسههاي شيطان رجيم دل خود را با باران رحمت بهار قرآن زنده گردانيم.
پيامها
1. كافران به از بين بردن صداي قرآن كمر بستهاند؛
2. دشمنان ميكوشند تا حتي خود مسلمانان نداي قرآن را نشنوند و علاوه بر ايجاد زمينههاي مناسب براي مقصود خود، مستقيما از مردم و مسلمانان ميخواهند كه به پيام قرآن گوش ندهند؛
3. تبليغات وسيع دشمنان براي آن است كه مردم جهان نداي روحبخش قرآن را نشوند؛ و
4. وظيفه مسلمانان آن است كه پيام قرآن را از راههاي گوناگون و از جمله رسانههاي جهاني به گوش مردم دنيا برسانند.
تمسخر
و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين و يجادل الذين كفروا بالباطل ليدحضوا به الحق و اتخذوا آياتي و ما انذروا و هزوا (كهف: 56)
ما رسولان را جز براي بشارت (ايشان) و ترسانيدن (بدان) نميفرستيم و كافران با سخنان بيهوده و باطل ميخواهند جدل كرده و حق را پايمال كنند و آيات مرا و آنچه براي بيم دادنشان آمد به مسخره گرفتند.
مسخره كردن يكي از ابزارهاي كفار در مقابله با عقايد مسلمانان بوده است. آنان با ملامت كردن و مسخره نمودن ارزشهاي ديني سعي ميكنند شخصيت طرف مقابل را متزلزل نموده و او را در مسير اهداف پليد خود سوق دهند. زمان حضرت نوح نيز كفار دسته دسته ميآمدند و بالاي سرش ميايستادند و او را مسخره ميكردند. آن بزرگوار نيز ازار و اذيتها را تحمل ميكرد. اما زماني كه عذاب الهي نازل شد و كفار همگي در حال غرق شدن بودند كافران جواب تمسخرهاي خودشان را گرفتند و مشخص شد كه در حقيقت، مسخرههاي واقعي كفار بودند! چرا كه سرانجام آنان كه آيات الهي و وعدههاي عذاب او را به باد مسخره ميگرفتند، اين بود كه استهزاء دامان خودشان را گرفت. اما خداوند فرموده است: مجاهداني كه در راه خدا جهاد ميكنند از سرزنش (و تمسخر) كسي ابا ندارند. چون ميدانند كه يكي از مهمترين ابزار دشمن در مبارزه مؤمنين و از بين بردن روحيه آنان همين تمسخر است.
پيامها
1. فرستادن رسولان از جانب خداوند براي بيم دادن و بشارت بوده است؛
2. كافران با حربه جدل و سخنان بيهوده در صدد پايمال كردن حق هستند؛
3. آنان با تمسخر مؤمنان سعي در تضعيف روحيه و جداسازي آنان از دين دارند؛ و
4. مؤمنان بايد از استهزاي آنان نهراسند و بدانند كه اين شيوه جاري كفار در برخورد با پيامبران بوده است.
تحقير
فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوما فاسقين (زخرف: 54)
پس قومش را خوار و تحقير كرد، در نتيجه از او اطاعت كردند. همانا آنان قومي تبهكار بودند.
يكي از راههاي تسلط دشمن بر انسانها خوار نمودن و تحقير آنان است، چرا كه هرگاه انسان به خود اعتماد به نفس نداشته باشد و ايمان به خدا در قلبش رسوخ نكرده باشد، ديگران از خلأ حاكم بر وجود او استفاده كرده، افكار خود را به او القا مينمايند و به اين وسيله او را مقهور خود ميكنند. كفار و مستكبران هميشه از اين روش بهره برده انسانها را در سطح پاييني از فكر و انديشه نگهداشته و حتي با انواع وسايل آنان را به ناداني سوق دادهاند تا در حالت بيخبري و غفلت از واقعيتها، ارزشهاي دروغين را جايگزين ارزشهاي والاي انساني نمايند و بر سلطه و پيشوايي ظالمانه خود ادامه دهند و از توان، افكار و داراييهاي مردم به نفع دنياي خود استفاده كنند. امروزه استخفاف عقول با استفاده از افكار دانشمندان و روانشناسان دشمنان و وسايل جديد ارتباط جمعي مدرن، انواع فرستندهها و فيلمها، شبكه جهاني اينترنت و حتي ورزش (به شكلهاي انحرافي) بسيار گستردهتر و پيچيدهتر شده است. توجه به مفاد آيات قبل از آيه فوق مي تواند به زيبايي مفهوم آن را روشن كند. به ترجمه آيات قبل دقت كنيد: فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: [اي مردم] آيا حكومت مصر مال من نيست و اين نهرها تحت [فرمان] من جريان ندارد؟ آيا نميبينيد؟ (آيه 51)
من از اين مردي (حضرت موسي(ع) كه از خانواده و طبقهاي پست است و هرگز نميتواند فصيح سخن بگويد برترم! آيه 52)
اگر راست ميگويد چرا دستبندهاي طلا به او داده نشده است؟ يا اينكه چرا فرشتگان همراه او نيامدهاند؟ (آيه 53) او از قوم خود را تحقير و تحميق كرد، پس از او اطاعت كردند. (آيه 54) دشمن هميشه سعي ميكند با تبليغات، خود را بزرگ، قوي، صاحب فكر و انديشه و نژادي برتر و حتي آسماني جلوه دهد و از سويي ديگر طرف مقابل خود را نژادي فقير، كمسواد و … جلوه دهد تا زمينه نفوذ فكري خود را مهيا كند.
پيامها
1. استخفاف (خوار و پست نمودن) زمينهاي بر نفوذ افكار دشمن است؛
2. روش فرعونيان آن است كه انسانها را به سوي ناداني و بيخبري سوق دهند؛ و
3. ارتكاب گناهان (قوم فاسق) زمينه تحقير شدن و استخفاف را فراهم ميكند.
گسترش فساد
الذين طغوا في البلاد. فاكثروا فيها الفساد (فجر: 11 و 12)
كساني كه در سرزمينها طغيان و ظلم كردند و در آن بسيار فساد كردند.
يكي از ويژگيهاي دولتهاي كفر و سردمداران استكبار، گسترش فساد و گناه در ميان مردم است. آنان با حربه فساد و گناه روحيه خداجويي، دينمداري را تضعيف نموده و زمينه را براي نزول عذاب الهي فراهم ميكنند. كافران و فاسقان هميشه در پي نقض عهد خدا و قطع صله رحم و فساد در زمين و نابودي (زمينها) كشاورزي و نسل انسانها هستند و البته ادعاي اصلاحطلبي نيز دارند. خداوند گروه مصلح را از گروه مفسد باز ميشناسد و كار مفسدان را به سامان نميرساند و اين اعمال براي آنان لعنت خدا و عاقبتي بد به ارمغان ميآورد . فساد شامل هرگونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسراني و عياشي ميشود كه در واقع يكي از آثار طغيان آنها بود. قرآن قبل از آيه مذكور به تمدنهايي اشاره ميكند كه بر اثر طغيان و فساد و نافرماني امر خداوند نابود شدهاند تمدنهايي كه از تمدن امروزه ما به يقين قويتر و پيشرفتهتر بودهاند.
حضرت رسولاكرم(ص) به برخي از مردم مدينه فرمودند: پنج چيز در مقابل پنج چيز است. سؤال شد منظور كدام پنج مقابل پنج چيز است؟ فرمودند: هيچ ملتي عهدشكني نكردند، مگر اينكه خداوند دشمنان را بر آنان مسلط ساخت؛ به غير حكم خدا حكم نكردند مگر آنكه فقر در بين آنان زياد شد؛ فحشا ظاهر نشد مگر آنكه مرگ و مير در بين آنها زياد شد؛ كم فروشي نكردند مگر اينكه زراعت آنها از بين رفت و قحطي آنان را فرا گرفت؛ و زكات ندادند، مگر اينكه باران بر آنها قطع شد.
پيامها
1. گسترش فساد، شيوه هميشگي كافران و فاسقان در همه جاي دنيا و همه زمانها بوده است؛
2. گناهكاري و ايجاد فساد عذاب الهي را نازل ميكند؛ و
3. از جمله عذابهاي گناهاني چون عهدشكني، حكم به غيرحكم خدا، فحشاء، كمفروشي و ندادن زكات، همانا تسلط دشمن، ايجاد فقر، ازدياد مرگ، قحطي و قطع باران است.
جاسوسي
لو خرجوا فيكم مازادوكم الا خبالا و لاضعوا خلالكم يبغونكم الفتنه و فيكم سماعون لهم و الله عليم بالظالمين (توبه: 47)
اگر آنان [منافقان] همراه شما [براي جهاد] خارج ميشدند، جز اضطراب و ترديد چيزي بر شما نميافزودند و با نفوذ در ميان شما به فتنهانگيزي ميپرداختند و در ميان شما جاسوساني هستند كه به نفع آنان [جاسوسي] ميكنند و خداوند به [احوال] ستمكاران آگاه است.
در اين آيه خداوند تبارك و تعالي برخي خصوصيات منافقان را براي مسلمانان شرح داده و از آنان دلجويي نموده است كه همراهي نكردن منافقان با آنان در جهاد، به نفع مسلمانان بوده، زيرا حضور اين گروه منحرف سودي ندارد بلكه با حضور خود تنها به فتنهگري و ايجاد ترديد ميپردازند.!
پيامها
1. كفار و منافقان در بين مسلمانان فتنهانگيزي و ايجاد ترديد ميكنند؛
2. دشمنان اسلام در ميان مسلمانان جاسوساني دارند كه اخبار مسلمانان را به آنان ميرسانند؛ لذا مسلمانان بايد به هوش باشند؛ و
3. يكي از اهداف جاسوسي دشمنان، فتنهانگيزي و ايجاد اضطراب و ترديد است.
فشار اقتصادي
هم الذين يقولون لاتنفقوا علي من عند رسول الله حتي ينفضوا (منافقون: 7)
آنان [منافقان] كساني هستند كه ميگويند به افرادي كه نزد رسول خدا(ص) هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند.
مبارزه كفار و مشركين با مسلمانان تنها به مراحل جنگ رواني و يا سلاح گرم محدود نميشود، بلكه سعي ميكنند از همه روشهاي ممكن و از جمله با ايجاد فشارهاي اقتصادي جبهه اسلام را تحت فشار قرار داده و اتحاد آنان را از بين ببرند. در صدر اسلام نيز مشركان سعي كردند با محاصره اقتصادي مسلمانان در شعب ابيطالب، آنان را به تسليم وادارند و زماني كه به دليل استقامت مسلمانان از اين راه سودي نبردند، تصميم گرفتند روابط اقتصادي خود را با بنيهاشم و بنيمطلب قطع كرده، با آنان داد و ستد و ازدواج نكنند.
پيامها
1. كافران و منافقان در راه شكست اسلام از هيچ تلاشي فروگذار نيستند؛
2. دشمنان اسلام از فشار اقتصادي براي از بين بردن اتحاد مسلمانان استفاده ميكنند؛ و
3. خداوند ياور مسلمانان بوده و نقشههاي دشمنان را بياثر خواهد كرد.
مبارزه با رهبري مسلمين
و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكروا الله و الله خيرالماكرين (انفال: 30)
يادآور زماني را كه كافران (دربارهات) با حيله و نيرنگ ميخواستند تو را به بند كشند يا بكشند و يا [از مكه] اخراجت كنند. آنان نيرنگ و چارهانديشي ميكنند، خداوند هم چارهانديشي و تدبير ميكند و خداوند بهترين تدبيركنندگان است.
دشمنان اسلام از هيچ كوششي در راه نابودي مسلمانان، فروگذاري نميكنند. آنان با انواع روشها در صدد نابودي دين حق هستند. در اين ميان مبارزه با رهبري مسلمين در سرلوحه اهداف آنان قرار دارد؛ چون ميدانند كه سنگرهاي دفاعي اسلام از رهبري او الهام ميپذيرد. در صدر اسلام پيامبر گرامي اسلام(ص) را ساحر و كاذب ميناميدند و ميگفتند اين چه پيامبري است كه با مردم معاشرت دارد و با آنان غذا ميخورد؟! و يا موقعيت او را مورد ترديد قرار ميدادند كه آيا واقعا او از طرف خداوند فرستاده شده است؟ و يا اظهار ميكردند كه دين شما را تغيير داده و در زمين فساد ميكند! گاهي عنوان ميكردند كه او ديوانه است و شاعري است كه افسونگري ميكند و گاه ميگفتند او شخص گمراه و بدقدمي است كه عامل زيانكاري جامعه است!
طبق نقل در المنصور، گروهي از قريش از قبايل مختلف در دارالندوه اجتماع كردند تا درباره پيامبر(ص) انديشه كنند. يكي پيشنهاد كرد حضرت را زنداني كنند، ديگري به اخراج او از شهر رأي داد. گويند شيطان كه به صورت پيرمردي درآمده بود هر دو نظر را رد كرد و استدلال نمود كه اعراب از او حمايت ميكنند و كار به انجام نميرسد. در نهايت پيشنهاد ابوجهل مبني بر استخدام چهل شمشير زن از چهل قبيله براي كشتن آن جناب، با موافقت جمع روبهرو شد. چون پيامبر اعظم(ص) از اين تصميم آگاه شد، تصميم به هجرت گرفت. دشمنان نيز به تعقيب آن جناب پرداختند اما خداوند با استفاده از چند تار عنكبوت آنان را منصرف كرد و نقشههاي آنان را نقش بر آب نمود. استفاده از زندان، تبعيد و يا قتل منحصر به مشركان نبود، هميشه جباران براي كوتاه نمودن زبان مصلحان و رهبران ديني، به اين سه روش توسل پيدا ميكنند. اما خداوند هميشه يار و يارو مصلحان و رهبري ديني است.
پيامها
1. مبارزه و تضعيف رهبري در طرح و برنامه مشركان قرار دارد؛
2. آنان با توسل به حيلههاي مختلف درصدد رسيدن به اهداف خود هستند؛
3. تهمتها و ايجاد جنگ رواني از شيوههاي مرسوم دشمنان ميباشد؛ و
4. خداوند مكر و تدبير كافران را با اندك تدبير خود نقش بر آب ميكند.
مقابله نظامي
ولا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا (بقره: 217)
و آنان پيوسته با شما ميجنگند تا - اگر بتوانند - شما را از دينتان برگردانند. ادامه مطلب
با پيشرفت روزافزون دانش، فناوري، ابزارهاي خبررساني و ارتباطات، عمليات رواني به طور فزايندهاي اوج گرفته و دامنه آن هر روز گستردهتر ميشود تا آنجا كه امروزه، از سوي قدرتهاي سلطهگر و سردمداران كفر جهاني و رسانههاي غربي و صهيونيستي ميلياردها دلار براي عمليات رواني و تبليغات رواني ملتها سرمايهگذاري ميشود. اما عليرغم نو بودن اين واژهها و تاكتيكها و ابزارها، اصل عمليات رواني كلامي تازه نيست، هزاران سال است كه بشر از اين سلاح در صحنه پيكار ياري ميجويد. قرآن در آيات و قصص، موارد بسياري از جنبههاي رواني - تبليغي را بيان ميكند و شيوههاي شناخت دشمنان كه مهمترين مرحله در هر طرحريزي عمليات رواني است را يادآوري مينمايد. در اين مقاله با هدف واكاوي اصول دشمنشناسي و مخاطبشناسي در عمليات رواني به بررسي جامع آيات با توجه به تفاسير گوناگون پرداخته ميشود.
بقيه در ادامه
_______________________________________________________________________________________________________
واژگان كليدي: دشمنشناسي، قرآن، راهكارهاي رواني، عمليات رواني
_______________________________________________________________________________________________________
مقدمه
هو الذي ينزل علي عبده آيات بينات ليخرجكم من الظلمات الي النور (حديد 57/9)
"اوست خدايي كه بر بندهاش آياتي روشن فرو ميفرستد تا شما را از تاريكيها به نور هدايت كند. "
امروز انسان بيشتر از هميشه به فهم آموزههاي قرآني نيازمند است تا خود را از تاريكيهاي عصر فناوري و پيشرفت مادي خارج كند. او همچنان كه براي سلامت خود به رعايت اصول تغذيه و بهداشت محتاج است براي در امان ماندن فكر و انديشه الهي خويش به ارتباط هر چه بيشتر با خداي خود محتاجتر است و در اين راه تبيين راههاي استواري و مقابله با دشمنان خود از اهميت ويژهاي برخوردار است. او در ابتدا زندگي كوچك و سادهاي داشت و دشمنان خويش را به راحتي ميديد و با ابزارهاي ساده به مقابله با آنان برميخاست و خود را از گزند آنان در امان ميداشت. اما يكي از مشكلات انسان امروز عدم شناخت دشمن خويش است. در واقع دشمنان انسان با ابزارهاي پيشرفته و با بهكارگيري انواع روشهاي جنگ رواني خود را از او مخفي داشته و در لباس دوست ضربات خود را بر او وارد ميكنند. در اين مقاله سعي شده كه دشمنان انسان مسلمان و حيلهها و نقشههاي آنان و همچنين راهكارهاي مبارزه با آنان، از ديدگاه قرآن مورد بررسي قرار گيرد.
اهميت و ضرورت دشمنشناسي
من نام لم ينم عنه (نهجالبلاغه، كتاب 26)
"هر كس از دشمن خود غفلت كند (دشمنان) از او غافل نخواهند بود. "
موضوع دشمنشناسي در اسلام، از اهميت والايي برخوردار است و از همين رو واژه عدو و اعداء( ) در قرآن بارها تكرار شده و آيات متعدد، چهره دشمنان اسلام و راههاي مقابله با شيوههاي نفوذ آنان را به خوبي تبيين نموده است اين آموزههاي قرآني هم دشمنان ما را به ما ميشناساند و هم شيوههاي مبارزه با آنان را. به طور طبيعي، بدون بصيرت و هوشياري و دشمنشناسي، نميتوان بر توطئههاي دشمنان پيروز شد. متأسفانه برخي از افراد به ظاهر روشنفكر ادعا ميكنند كه جامعه ما دشمن ندارد و وجود دشمن توهمي بيش نيست! آنان با خيال خام خود گفتمان دشمنشناسي را به جوامع غيرمتمدن نسبت ميدهند. چنين افرادي آگاهانه و مغرضانه براي ايجاد زمينههاي نفوذ فرهنگي دشمن و تسلط آنان تلاش ميكنند و سخنان دروغين خود را در قالبهاي روشنفكري ارائه ميدهند.( ) تاريخ صدر اسلام و همچنين تاريخ معاصر ايران و ديگر كشورهاي تحت ستم نشان ميدهد كه مستكبران هميشه درصدد نابودي يا استعمار كشورهاي ضعيف و چپاول منابع طبيعي و استثمار آنان بودهاند. امروز نيز در كشورهايي چون فلسطين، عراق، افغانستان و … شاهد دشمني با عقايد ملي و اسلامي و غارت اموال مسلمانان هستيم.
جامعه از افراد و اقوامي تشكيل شده است كه داراي طبايع و افكار مختلف هستند. اگر برخي از آنها براساس سنتي كه حافظ منافعشان باشد به دور يكديگر جمع شوند و اجتماعي را تشكيل دهند به طور طبيعي اجتماع ديگري عليه منافع آنان تشكيل خواهد شد و ديري نميپايد كه كارشان به نزاع و درگيري خواهد كشيد.
از طرفي ميبينيم كه در انسان قوايي چون غضب و شدت وجود دارد كه جز در مواقع دفاع به كار نميآيد و اين خود دليل بر آن است كه وقوع جنگ و درگيري امري اجتنابناپذير است. وجود دشمن توهم نيست و انسان معتقد، با دشمناني چون شيطان و نفس اماره در درون و كافران، منافقان و محاربان و … در بيرون مواجه است. بديهي است كه تنها با ياري از خداوند و با آشنايي بيشتر با كتاب آسماني قرآن كريم، دشمنان خود و جامعه خود را خواهيم شناخت و با آنها مقابله خواهيم كرد.
دشمن دروني
هرگاه انسان دشمن خود را رودرروي خود ببيند، طبعا از خود دفاع ميكند و مواظب است تا كمترين ضربه را از ناحيه دشمن متحمل شود. اما دشمن پنهان دروني بدترين دشمنان است، چرا كه انسان از آن غافل ميشود و از نقشههاي او كمتر آگاهي مييابد. دشمن خانگي ضربات مهلكتري را به ما وارد ميكند، لذا بر ماست ابتدا دشمن درون را شناخته و از نقشههاي او آگاهي پيدا كنيم و پس از سركوبي او با عزمي استوار بر دشمن بيرون بتازيم. مهمترين دشمنان دروني انسان، نفس انسان و شيطان هستند كه به بررسي هر كدام در آيات قرآن كريم ميپردازيم.
نفس اماره
و ما ابريء نفسي ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي (يوسف: 53)
من نفس خود را تبرئه نميكنم همانا نفس بسيار انسان را به بدي امر ميكند مگر آنكه پروردگارم به من رحم كند.
در وجود انسان دو نيروي رحماني و نفساني وجود دارد و خداوند اين دو نيرو را به انسان فهمانده است.( ) در واقع اين دو نيرو در درون انسان با يكديگر در مقابله ميباشند و هر كدام پيروز شوند وجود انسان را مالك ميشوند. نفس انسان داراي مراتب مهم سهگانه زير است كه عبارتند از: نفس اماره، لوامه و مطمئنه.
نفس در واقع خود انسان است و همان چيزي است كه فكر و اراده ميكند. گاهي اين نفس تحت فرمان عقل نيست به طور مرتب دچار هوي و هوس ميشود آن را نفس اماره گويند و نفس لوامه همان نفس ملامتگر است در مواقعي كه از انسان خطايي سر ميزند او را مورد سرزنش و عذاب قرار ميدهد. نفس مطمئنه حالتي است كه انسان در آن به اطمينان و آرامش ميرسد و به چيزي جز خدا نميانديشد. مفاد اين آيه سخن حضرت يوسف(ع) است كه نفس خود را منزه نميداند و ميگويد كه لطف و رحمت خدا سبب نجات من از شر نفس اماره گرديد.( ) از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمودند:
اعداء عدوك نفسك التي بين جنبيك
دشمنترين دشمن تو نفس تو است كه تمام وجودت را فرا گرفته است.
و در واقع بايد همانند مبارزه با دشمنان بيروني با هواهاي نفساني نيز مبارزه كنيم كه هيچ چيز براي اشخاص دشمنتر از پيروي از هواي نفس نيست.6 حضرت علي(ع) فرمود: هر كس نفس خود را در شهواتش اطاعت كند به هلاكت خود كمك نموده است.7 گاهي اين پيروي از هواي نفس به جايي ميرسد كه به تعبير قرآن، شخص هوي و هوس را خداي خود قرار ميدهد. در اين مرحله نفس در مرتبه زائع (زنگ گرفته) بوده و همواره راه باطل را پيش ميگيرد و در ترديد بين دو راهيها تنها راه ضدخدا را انتخاب ميكند. سرانجام نيز به شقاوت و سنگدلي ميرسد بلكه دل او از سنگ نيز سختتر ميگردد.8 نفس انسان داراي صفاتي است كه برخي از آنها به ويژه حيوان و برخي مخصوص فرشتگان است. اگر صفات حيواني انساني مطيع صفات ملكوتي او شود، سعادتمند خواهد بود و اگر صفات ملكوتي او فرمانبردار صفات حيواني نفس گردد بدبخت و شقاوتمند خواهد شد.
از همين رو مرحوم فيض كاشاني صفات مختلف انسان را به چهار نوع درندگي، حيواني، شيطاني و رباني تقسيم نموده است. هر انساني جزئي از اين صفات چهارگانه را دارد و در انسان به صورت خوك و سگ و شيطان و حكيم متصور است. خوك (شهوت)، سگ (غضب)، شيطان (تحريككننده شهوت و غضب) و حكيم (عقل) است كه مأمور به دفع شيطان است.
ب - شيطان
ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا (اسراء: 53)
همانا شيطان براي انسان دشمني آشكار است.
شيطان موجودي شرور و گمراهكننده است كه با نفوذ به درون انسان به وسوسه و اغواگري ميپردازد. او همراهي شوم و همدمي ناميمون است.11 كه انسان را به كارهاي زشت تشويق12 و بديهاي او را نيز زيبا جلوه ميدهد تا به توبه موفق نگردد. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: "لاعدو يحاربه اعدي كن ابليس "؛13 انسان در جنگ، با دشمني كينهتوزتر از شيطان روبهرو نيست. قرآن كريم نيز تصريح ميكند كه شيطان را دشمن خود بگيريم.14
شيوههاي شيطان در مقابله با انسان
شيطان در مقابله با انسان از شيوههايي چون: وسوسه،15 وعده،16 ايجاد اختلاف17 و كينه، ترس18 زينت دادن به كارهاي بد انسان،19 فراموشي (ياد خدا)20 بهره ميجويد كه البته بايد يادآوري نمود كه زمينه نفوذ شيطان در اثر ارتكاب گناه ايجاد ميگردد.21 اميرالمؤمنين علي(ع) در نهجالبلاغه ضمن هشدار به دشمني شيطان براي انسان ميفرمايند: "اي بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد خدايي كه شما را از دشمني شيطان پرهيز داد. " (همان) شيطاني كه به صورت پنهان در سينهها راه مييابد به طور آهسته در گوشها راز ميگويد گمراه و پست بوده و با وعدههاي دروغين و آرزوهاي آن شما را به انتظار ميگذارد.22
اي بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد مبادا او (شيطان) شما را به بيماري خود (حسد، خودپرستي و تكبر) مبتلا سازد.23 او گناهان را نزد شما زينت ميدهد و گناهان بزرگ را (براي شما) كوچك ميشمارد و آرام آرام دوستان خويش را ميفريبد و راه رستگاري را بر آنان ميبندد.24 هدف او از زينت دادن گناهان تسلط بر انسان است و هم اينكه او را از توبه بازدارد و در انتظار آن او را نگاه دارد تا مرگش فرا رسد و از توبه غفلت نمايد.25
دشمن بيروني
دشمنان بيروني كه عداوت خود را اظهار ميكنند از ضعيفترين دشمنان هستند.26 چرا كه شناسايي آنان آسان، و در مبارزه و رويارويي با آنان هميشه مؤمنان پيروز خواهند بود.( ) البته دشمن را هيچگاه نبايد كوچك شمرد.27 و از او غفلت نمود و آسايش را بر آمادگي ترجيح داد چرا كه او هميشه در كمين ماست و هرگز نميخوابد.28
قرآن كريم در آيات مختلف دشمنان بيروني را شناسانده است كه به ترتيب به معرفي آنان ميپردازيم.
الف- كافران
يا ايها الذين امنوا لاتتخذو عدوي و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالموده و قد كفروا بما جاءكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم ان تومنوا بالله ربكم ان كنتم خرجتم جهادا في سبيلي و ابتغاء مرضاتي تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما اخفيتم و ما اعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل (ممتحنه: 1و 2)
اي ايمان آورندگان، دشمن من و دشمن خود را دوست (خود) نگيريد شما (در حالي) به آنها اظهار دوستي ميكنيد كه آنها به حقيقتي كه برايتان آمده كافر شدهاند و پيامبر(ص) و شما را به دليل ايمان به خداوند (از شهر خود) بيرون ميكنند! اگر براي جهاد در راه من و طلب خشنودي من جهاد كردهايد (شما) با آنها پنهاني رابطه دوستي داريد و من به آنچه مخفي كردهايد و آشكار نمودهايد آگاهترم و كسي كه چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.
در شأن نزول اين آيه گفتهاند كه شخصي به نام حاطب بن ابي بلتعه به مدينه مهاجرت كرده بود اما زنش در مكه بود. كفار به سراغ زن او آمدند و از او خواستند كه طي نامهاي، از شوهرش بپرسد آيا محمد(ص) قصد دارد كه براي جنگ به مكه بيايد؟ او نيز چنين كرد. حاطب در جواب نوشت كه رسول خدا(ص) قصد دارد به سوي شما بيايد، آماده دفاع باشيد. آنگاه نامه را به زني به نام صفيه داد تا آن را به مكه ببرد. جبرئيل نازل شد و به پيامبر(ص) خبر داد. حضرت به اميرالمؤمنين(ع) و چند نفر از صحابه دستور داد كه به سوي مكه حركت كند و نامه را از آن زن بگيرند. زن ابتدا انكار كرد اما با دستور اميرالمؤمنين(ع)، نامه را از لابهلاي گيسوان خود درآورد.29 واژه كفر به معني پوشاندن نعمت به جهت ترك شكرگزاري است و بزرگترين كفر انكار خداوند يا دين اسلام يا نبوت پيامبر گرامي اسلام(ص) است. كافران كساني هستند كه حقيقت به آنان عرضه شده اما آنان در مقابل آن دشمني ميورزند. در تعدادي از آيات، خداوند كافران و مشركان را دشمن آشكاري براي مسلمانان برشمرده است30 و دشمنترين آنها را يهود و مشركان دانسته31 از مسلمانان خواسته است كه آنان را دوست خود نپندارند. چرا كه آنان هيچگاه خيرخواه اهل حق نبوده و دوست نميدارند كه خير و بركتي از طرف خداوند به آنان برسد.32
كافران با اختصاص بودجههاي مالي خود درصدد بازداشتن مردم از راه خدا بوده33 و با سلاح مكر و نيرنگ تلاش ميكنند كه مسلمانان را از راه حق بازگردانده34 و پيوسته در پي غفلت و بيخبري آنان هستند تا با هجوم بر جان و مال آنان پيروزي خود را جشن بگيرند.35
پيامها
1. كافران دشمن خدا و دشمن مسلمانان هستند؛
2. مسلمانان نبايد دشمنان خدا را دوست خود بگيرند؛
3. دشمني كافران با مسلمانان آشكار است (فريب تبليغات آنان را نخوريم)؛
4. طرح دوستي ريختن كافران با مسلمانان راهي براي نفوذ و استحاله مسلمانان است؛
5. خداوند به پنهانكاريهاي ما آگاهتر است؛ و
6. دوستي با كفار در واقع انحراف از راه مستقيم است.
ب- منافقان
و اذا رايتهم تعجبك اجسامهم و ان يقولوا تسمع لقولهم كانهم خشب مسنده يحسبون كل صيحه عليهم هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله اني يوفكون (منافقون: 4)
و چون منافقان را بيني، هيكلهايشان تو را به تعجب واميدارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا ميدهي؛ گويي آنان چوبهاي خشكي هستند كه به ديوار تكيه داده شدهاند. هر فريادي را به زيان خويش ميپندارند. خودشان دشمناند، از آنان دور شو؛ خدا بكشدشان؛ تا كجا (از حقيقت) انحراف يافتهاند!
منافق كسي است كه كفر خود را پنهان ميكند. به غير از آن تظاهر ميكند و از كلمه فق ميباشد كه همان سوراخ در زمين است و در واقع خود را به اسلام ميپوشاند و در حالي كه غير از آن را در دل دارد.36 خداوند به آنان وعده عذاب حتمي داده37 و يكي از شديدترين نفرينها در قرآن كريم، در حق آنان آورده شده است.( )
آنها نماز را از روي كسالت و بيميلي ميخوانند،38 اهل خدعه و نيرنگ هستند39 امر به زشتيها كرده و از كارهاي نيك نهي ميكنند40 به خداوند سوءظن داشته41 و دلهايشان مريض است42 و تمام سعيشان آن است كه انسانها به تعاليم الهي (وحي) دسترسي نداشته باشند43 هرگز از روي رغبت در راه خدا انفاق نكرده44 و ديگران را نيز از انفاق به هواداران پيامبر اسلام(ص) منع ميكنند.45
پيامبر اعظم(ص) فرمودند: من از مؤمنان و مشركان بر امتم هراسي ندارم، چرا كه ايمان مؤمنان مانع ضرر آنهاست و مشرك را نيز خداوند رسوا ميكند، اما از منافقان بر شما هراس دارم چرا كه از زبانش علم ميريزد اما در دلش جهل و كفر است. سخناني ميگويد كه براي شما دلپذير است اما در پنهانكارهايي زشت انجام ميدهد.46
در واقع آنان چند چهره47 و داراي روحيه استكباري48، نادان49، بهانهجو50، تنگنظر51، كارشكن52، طغيانگر53، خودخواه و منفعتطلب54، و دروغگو55، متلون و نان به نرخ روز خور56، بدگمان و ترسو57، اما داراي ظاهري آراسته58 و پرمدعا هستند59.
ج- مرجفان و مجرمان
لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لايجاورونك فيها الا قليلا (احزاب: 60)
اگر منافقان و افراد (مجرمي) كه در دلهايشان مرض است و شايعهپراكنان مدينه دست از كارهاي زشت خويش بازنايستند، تو را سخت بر آنان مسلط ميكنيم پس جز مدت كوتاهي نميتوانند در همسايگي تو در شهر بمانند.
مرجف: در لغت به معناي شايعه پراكني و ايجاد كننده جو رعب و وحشت تفسير شده است.( ) كساني كه در جامعه اسلامي پردهدري كرده، با كلام و عمل خود ديگران را به انحراف ميكشانند و امنيت رواني و آبرويي و اقتصادي و … مسلمانان را تهديد ميكنند دشمن مسلمانان ميباشند و بايد بعد از دادن اخطار لازم با آنان برخورد قانوني صورت گيرد.
مجرم: كساني كه به صورت آشكار گناه ميكنند و در واقع به اشاعه فساد مشغول ميباشند از دشمنان مسلمانان محسوب ميشوند. امام رضا(ع) فرمودند:
خصماءالله و اعداوه في ارضه شراب الخمر و الزناه
دشمنان خدا در زمين او شرابخواران و زناكاراناند.
همچنين كساني كه از روش و فرهنگ دشمن پيروي ميكنند و با نوع لباس پوشيدن و طرز رفتار خويش مبلغ فرهنگ دشمنان دين هستند از دشمنان محسوب ميشوند. از اميرالمؤمنين علي(ع) روايت شده كه: خداوند به يكي از پيامبرانش وحي كرد كه به قوم خود بگو: در (شكل) لباس، خوردن طعام مانند دشمنان من نباشند؛ مثل آنان نخورند و نپوشند و به شكل دشمنان من نشوند كه (در آن صورت) آنان نيز دشمن من بوده چنانچه آنها دشمنان من هستند.
د- دوستان دشمن
يا ايها الذين امنوا لاتتخذو اليهود و النصاري اولياءه بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم (مائده: 51)
اي مؤمنان از يهوديان و مسيحيان (كسي را) دوست (صميمي) خود قرار ندهيد كه برخي از آنها اولياء برخي ديگر هستند و هر كس (سرپرستي يا) دوستي آنها را بپذيرد از آنها خواهد بود.
مسلمانان نه تنها موظفاند از دشمنان دين خدا برحذر باشند و با آنها دوستي نكنند بلكه دوستان دشمنان دين خدا نيز قابل اعتماد نبوده و نبايد دوست مسلمانان قرا گيرند؛ چرا كه افرادي هستند كه با ارتباط خود با دشمنان خدا زمينه انحراف افكار و احيانا جاسوسي از مسلمانان را ايجاد ميكنند. امام صادق(ع) فرمودند: دوست دشمن خدا، دشمن خداست.
اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: اعداوك (ثلاثه) عدوك و عدو صديقك و صديق عدوك.
دشمنان تو [سه گروهاند] دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.
پيامها
1. دوستي با دشمنان خدا در واقع دشمني با خداست؛
2. دشمنان اسلام، عليه مسلمانان با يكديگر متحدند؛
3. دوستي با كفار موجب لغرش مسلمانان و موجب سوء استفاده احتمالي كافران ميباشد؛ و
4. كلمه ولايت در اين آيه به معناي مودت و محبت است.
هـ مسلمانان متجاوز
و ان طائفتان من المؤمنين افتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء الي امرالله فان فاءت فاصلحوا بينهما بالعدل (حجرات: 9)
اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر بجنگند ميان آن دو را صلح دهيد و اگر يكي از آن دو بر ديگري تعدي كرد با او بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. اگر بازگشت ميان آن دو به عدالت سازش دهيد.
در شأن نزول اين آيه آمده است كه ميان دو قبيله اوس و خزرج اختلافي رخ داد كه كار اختلاف بالا گرفت و با يكديگر به زد و خورد برخاستند كه آيه فوق نازل گرديد.
چه بسا گروهي از مسلمانان براي منافع دنيايي خود، به حقوق گروه ديگري از مسلمانان تعدي كنند. در اين موارد ابتدا بر همه مسلمين واجب است كه آنها را از درگيري بازدارند و ميان آنها صلح برقرار كنند اما در صورتي كه يكي از آنان به ديگري ظلم نمايد، بايد با او مبارزه كرد تا به امر خدا (صلح) تن دردهد.
پيامها
1. ميان دو گروه از مسلمانان متخاصم بايد صلح ايجاد كرد.
2. اگر يكي از دو گروه متخاصم مسلمان به مفاد صلح عمل نكرد با او بايد جنگيد.
3. داوري بين مسلمانان بايد به عدالت باشد؛
4. سرنهادن به عهد و پيمان، يكي از دستورات محكم الهي است.
و- محاربان
انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزي في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم (مائده: 33)
همانا جزاي كساني كه با خدا و رسولش ميجنگند و در زمين به فساد ميكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت بريده شود و از آن ديار تبعيد گردند. اين رسوايي آنان در دنياست و در آخرت عذابي بزرگ خواهند داشت.
جمعي از مشركان خدمت پيامبر(ص) آمدند و مسلمان شدند، اما در آب و هواي مدينه بيمار شدند. پيامبر(ص) براي مدتي آنان را به خارج از مدينه فرستادند؛ مكان خوش آب و هوايي كه شتران زكات را در آنجا به چرا ميبردند. آنان با مداوا و استفاده از شير تازه شتران بهبود يافتند، اما به جاي تشكر از پيامبر(ص) دست و پاي چوپانهاي مسلمان را بريدند و چشمان آنها را كور كردند و شتران را غارت كردند! در اين زمان آيه فوق درباره آنها نازل شد كه پيامبر(ص) آنان را دستگير كند و به مجازات برساند.( )
منظور از محاربه با خدا و رسول، فساد كردن از راه اخلال در امنيت عمومي و راهزني (و قتل و غارت) است نه اينكه با همه مسلمانان جنگ كند. همچنين منظور تهديد فردي نيست. (مانند چاقوكشي براي يك شخص)، چون به امنيت عمومي خللي وارد نميكند. تقتيل و تصليب و تقطيع به معناي كشتن، دار زدن و بريدن به شدت (يا بسياري) است و لفظ او ميرساند كه هر سه مجازات براي محارب در نظر گرفته نشده بلكه يكي از آنها به ترتيب بر او اجرا شود.( )
پيامها
1. محارب كسي است كه براي گسترش در فساد و ايجاد اخلال در امنيت عمومي كوشش كند؛
2. جزاي محارب، يكي از سه مجازات كشتن، بر دار كشيدن و يا قطع دست و پا به خلاف و يا تبعيد است؛
3. منظور از اخلال، اخلال در امنيت عمومي است نه فردي؛ و
4. بعد از انعقاد صلح بين دو گروه از مسلمانان هيچ يك از دو گروه حق تعدي بر ديگري را ندارد.
راهكارهاي دشمن در مقابله با مسلمانان
دشمنان اسلام از روشهاي متنوع و متعدد و ناروايي براي نابودي مسلمانان استفاده ميكنند. قرآن كريم با ظرافت و دقت تمام، خدعهها، شيوهها و اهداف كافران و مشركان را برملا ميسازد. از ديد اين كتاب بزرگ دينزدايي و ايجاد مانع در راه دينداري و دينداران، اختلافافكني، تحريم اقتصادي، تحريف محتواي دين و تبليغات سوء همراه با تحقير و استهزاء مؤمنان، گسترش فساد و اقدام به جاسوسي و عمليات نظامي از راهكارهاي دشمنان اسلام عليه مسلمانان ميباشد كه به آنها اشاره ميشود:
الف- دينزدايي
يريدون ان يطفوا نورالله بافواههم و يابي الله الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون (توبه:32)
آنان (دشمنان اسلام) ميخواهند كه نور خدا را با دهانشان [نفس يا سخن خود] خاموش كنند ولي خداوند نميگذارد تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
دشمنان اسلام در پي دينزدايي از جامعه اسلامياند و در اين راه همه كوشش و تلاش خود را به كار ميگيرند. خداوند با يك تعبير جالب كافران را تحقير نموده و با يك جمله كوتاه معاني فراواني را رسانده است:
الف: چراغهاي كوچك با دهان خاموش ميشود؛
ب: نورهاي بزرگ را نميتوان با دهان خاموش نمود؛
ج: نور خدا از همه نورهاي عالم پرفروغتر است؛ و
د: پس كفار به هيچ وجه نميتوانند نور خدا را با دهان كوچك خود خاموش نمايند.
در واقع خداوند تلاش كفار را به استهزاء گرفته است كه چقدر مضحك است كه انسان بخواهد با پف كردن دهان، نور عظيمي چون خورشيد را خاموش كند در چنين صورتي آيا ميتوانند نور خدا كه خالق همه هستي است با دهان خاموش كنند.( )
پيامها
1. كافران همواره در تلاش پيگير براي دينزدايي از جامعه هستند؛
2. تلاش آنان بسيار ضعيف و كارشان بيهوده خواهد بود (چون پف كردن نور خورشيد)؛ و
3. خواست خداوند آن است كه دين خود را كامل كند و هر چند كفار را خوش نيايد.
ب- گمراهي(1)
و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الي النار (ابراهيم: 30)
براي خدا مثلها (مانندهايي) قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه كنند، بگو برخوردار شويد (از نعمتهاي دنيا) همانا سرانجامتان به دوزخ خواهد بود.
كافران در آتش آشكار خود براي جدا كردن مردم از دين حق، با مقاومت ايماني مردم روبهرو ميشوند و نميتوانند در سد مستحكم ايمان آنان نفوذ كنند. هنگامي كه از اين راه نااميد ميشوند يكي از شگردهاي ديگر خود را به كار ميبرند و آن ايجاد يك تصوير (قرائت) جديد از خدا يا دين خدا و يا كلام خدا است تا مگر در شعاع اين قرائت جديد بتوانند انحرافي در ايمان مردم ايجاد نموده و آنان را به دنبال خود به انحراف بكشانند. ند مفرد انداد و به معناي مثل است و مراد، رب النوعها و بتهايي است كه آنها را شريك خدا ميپندارند و همين پندار آنها باعث گمراهي مردم ميشود.( ) لام تعليل در ليضل عن سبيله نشان ميدهد كه كفار به گمراهي خويش اكتفا نكرده بلكه ميكوشند ديگران را هم به وادي كفر بكشانند. تعبير به جعل نشان ميدهد كه انسان با پندار و خيال خام خود مثل و مانندي براي خدا ميتراشد و جعل ميكند كه با واقع منطبق نيست.( ) بعيد نيست كه منظور از انداد مطلق اسبابي باشد كه بشر بر آنها اعتماد كرده و آرامش دروني (كاذب) پيدا ميكند و از ياد خدا باز ميماند.( ) چه بسا ايجاد مذاهب جعلي توسط استعمار در قرن اخير در همين راستا انجام شده است. براي نمونه، فرقه وهابيت و بهائيت توسط دولتهاي انگليس و روس ايجاد شدند تا ضمن ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي و انحراف مذهبي، مردم مسلمان ايران را تضعيف كرده و مكتب شيعه را از رشد و تكامل بازدارند.
پيامها
1. ايجاد نمونههاي جديد براي خدا، دين او و كلام او (قرآن) از شگردها و تدبير كافران براي انحراف جامه اسلامي است ؛
2. كفار ميخواهند كه در گمراهي خود ديگران را نيز شريك كنند؛
3. منظور از نمونهها (انداد) چه بسا اسبابي باشد كه به دروغ براي انسان آرامش ايجاد ميكند و انسان را از ياد خدا بازميدارد؛ و
4. ايجاد فرقههاي به ظاهر مذهبي (جديد) از ترفندهاي دشمن است كه در مسير تضعيف مباني مكتبي صورت ميپذيرد.
گمراهي(2)
ودت طايفه من اهل الكتاب لو يضلونكم و ما يضلون الا انفسهم و مايشعرون (آل عمران: 69)
گروهي از اهل كتاب دوست دارند كه شما را گمراه كنند در حالي كه جز خودشان را گمراه نميكنند و نميفهمند.
در شأن نزول آيه آمده است كه: جمعي از يهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزي از مسلمانان پاكدل چون معاذ و عمار و ديگران را به آيين خود دعوت كنند و با وسوسههاي شيطاني از اسلام بازگردانند كه آيه فوق نازل گرديد.( ) كافران دوست دارند كه مسلمانان مانند آنها در دايره كفر جمع شوند تا با هم مساوي باشند.( )
البته در ابتدا ممكن است با زبان خوش و به ظاهر علمي ايدههاي خود را مطرح كنند اما هنگامي كه توانستند بر مؤمنان مسلط شوند، بر آنان به بدي دست دراز ميكنند و زبان به زشتي ميگشايند. آنها دوست دارند هيچ چيزي از پروردگارشان به شما نرسد. اما خداوند متعال به مؤمنان كه در ايمانشان ترديد نكنند و آن را با اعمال صالح همراه كنند وعده آرامش در دنيا و بهشت جاودان و انواع نعمتها در آخرت داده است.
پيامها
1. نقشهها و حيلههاي دشمن تنها براي عموم مردم نيست بلكه دشمن براي خواص نيز برنامه دارد؛
2. كفار آرزويشان آن است كه همه مسلمانان را كافر كنند؛
3. آنان بعد از تسلط دست و زبان به بدي بر مسلمانان دراز خواهند كرد؛ و
4. كوشش آنها در ضلالت مردم تنها به گمراهي بيشتر خودشان منتهي خواهد شد.
اختلافافكني
و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اردنا الا الحسني و الله يشهد انهم لكاذبون (توبه: 107)
و كساني كه مسجدي را ساختند كه مايه زيان و كفر و چنددستگي و اختلاف بين مؤمنان است و نيز كمينگاه براي كساني است كه قبلا با رسول خدا(ص) (سابقه) جنگ داشته و (سخت) سوگند ميخورند كه جز نيكي قصدي نداشتيم ولي خداوند گواهي ميدهد كه آنان قطعا دروغگويند.
در شأن نزول آيه آمده است كه گروهي از منافقان نزد پيامبر گرامي اسلام(ص) آمده و عرض كردند به ما اجازه ده تا مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجد قبا) بسازيم تا افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده در آن نماز بگزارند و همچنين در شبهاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد شما را ندارند، فريضه اسلامي خود را در آنجا انجام دهند. اين پيشنهاد در زماني بود كه پيامبر(ص) عازم جنگ تبوك بودند. پيامبر(ص) به آنها اجازه داد. آنها از پيامبر(ص) درخواست كردند كه در مسجد حضور يابد و در آن مسجد نماز بگزارد. پيامبر(ص) فرمودند من فعلا عازم سفر هستم در بازگشت (انشاءالله) خواهم آمد و در آنجا نماز ميگزارم. بعد از بازگشت پيامبر(ص)، تقاضاي خود را دوباره مطرح كردند. اين در حالي بود كه پيامبر(ص) هنوز وارد دروازه مدينه نشده بودند. در اين هنگام آيه فوق نازل شد و پرده از اسرار آنان برداشت. پيامبر(ص) دستور دادند مسجد ضرار را آتش زدند و بقاياي آن را ويران كرده و محل زبالههاي شهر قرار دهند. منظور از لمن حارب الله ابوعامر راهب است كه در زمان جاهليت، رهبانيت در پيش گرفت و در مدينه كه خدمت رسول خدا(ص) آمد به ايشان حسادت كرد و به تحريك عليه آن حضرت مشغول شد. بعد به طائف و سپس به شام گريخت، آن گاه به روم رفت و مسيحي شد. (اين شخص پدر حنظله غسيل الملائكه است) رسول خدا(ص) ابوعامر را فاسق ناميد. ابوعامر از شام براي منافقان پيغام فرستاده بود كه خود را آماده كنند و مسجدي بسازند (تا پايگاهشان باشد) من نيز نزد قيصر روم ميروم و همراه لشكري به مدينه ميآيم و محمد(ص) از مدينه اخراج ميكنيم. اما قبل از رفتن نزد قيصر مرد.
تحريف
من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه و يقولون سمعنا و عصينا (نساء: 46)
برخي از كساني كه يهوديند برخي از كلمات (خدا) را از جاهاي خود تغيير داده و گويند فرمان خدا را شنيديم و سرپيچي كرديم.
تحريف از ماده حرف است يعني منحرف كردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود. به عبارت ديگر تحريف نوعي تغيير است و دو نوع است: تحريف لفظي و معنوي. تحريف لفظي اين است كه ظاهر مطلبي را عوض كنند؛ مثلا در گفتار، عبارتي حذف و يا اضافه گردد. تحريف معنوي آن است كه مطلب را خلاف مقصد و معناي گوينده معنا كنند كلمه تحريف را به خصوص در مورد يهوديها به كار بردهاند و معلوم ميشود كه اينها قهرمان تحريف در طول تاريخ هستند. اين آيه به گوشهاي از اعمال يهوديان اشاره مينمايد. يكي از كارهاي آنان تحريف حقايق و تغيير دستورات خداوند بوده است. تحريف در اينجا همان تحريف لفظي و تغيير عبارت است، زيرا به جاي اينكه بگويند سمعنا و اطعنا (شنيديم و اطاعت كرديم) ميگويند. سمعنا و عصينا (شنيديم و مخالفت كرديم)! در آيات ديگر قرآن هم آمده است: شما اميد نداشته باشيد كه يهوديان ايمان بياورند چرا كه گروهي از آنان كلام خدا را شنيده و بعد از آنكه آن كلام را فهميدند آن را تحريف ميكنند. پس با توجه با اينكه يكي از راههاي مبارزه با مكتب اسلام تحريف حقايق است بايد در اين زمينه هوشيار بود. يكي از كارهاي يهوديان در تحريف دين، نوآوري در دين است كه بدعت نام دارد. در روايات آمده است كه هيچ چيز مثل بدعت دين را در معرض انهدام قرار نميدهد. از پيامبر گرامي اسلام نيز وارد شده است كه هرگاه بعد از من به بدعتگذاران و شكاكان برخورديد، از آنان بيزاري جوييد و زياد بدگويي آنان را بكنيد و آنان را با برهان و دلايل ساكت كنيد تا نتوانند به فساد در اسلام طمع كنند.
پيامها
1. بر عالمان ديني است كه در كمينگاه بدعتگذاران در دين باشند و با رسوا كردن آنان، از ادامه فعاليت مخرب و مفسدهبار آنان جلوگيري كنند؛
2. از كوتاهترين و موفقترين راههاي ايجاد انحراف در دين، بدعتگزاري است و يهوديان قهرمان ايجاد بدعت در دين هستند!؛
3. يهوديان هم تحريف كننده لفظي بودهاند و هم معنوي! قرآن كريم پارهاي از تحريفات آنان را افشا كرده است؛ و
4. امروزه نيز يهوديان هر آن در پي تحريف دين اسلام، تشيع و انقلاب اسلامي هستند و از رسانههاي جهاني كه در دست دارند، بيشترين بهره را در اين زمينه ميبرند.
تبليغ
و قال الذين كفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه لعلكم تغلبون (فصلت: 26)
كافران گفتند به اين قرآن گوش ندهيد و در هنگام تلاوت آن جنجال كنيد شايد پيروز شويد.
دشمنان اسلام براي ضربه زدن به اسلام از هر فرصت تبليغي سود جستهاند و با قرآن به مبارزه برخاستهاند. گاه با صراحت نبوت پيامبر(ص) را انكار كرده و او را ساحر ناميدهاند، گاه قرآن را ساخته دست بشر معرفي كردهاند. در مقابل، خداوند متعال تأكيد فرموده است كه: "اي پيامبر از كافران اطاعت مكن و به وسيله قرآن جهادي بزرگ با آنان بنما. " اما آنان در مقابل به ايجاد جنجال و هياهو و انحراف افكارعمومي از مفاد آيات قرآن روي آوردهاند.
پيامبر گرامي(ص) چنان قرآن را با صوتي زيبا و دلنشين تلاوت ميكردند كه به جان هر شنوندهاي تأثير ميگذاشت. از اين رو بدانديشان ميگفتند: سوت و كف بزنيد تا مردم صداي او را نشنوند. دشمنان اسلام هميشه در طول تاريخ با سخن حق چنين برخوردي داشتهاند. گاه با جنجال و سر و صداي بيمعنا و گاه با انواع سرگرميهاي ديگر افكار مردم را از مسير حق جدا ميكردند و سعي ميكردند با ايجاد هيجانهاي كاذب و بازيهاي سياسي دروغين مجال هرگونه تفكر را از مردم سلب كنند. سخن حق قرآن را بايد خود درك نماييم و بدون هرگونه تأثيرپذيري از تبليغات دشمنان اسلام و وسوسههاي شيطان رجيم دل خود را با باران رحمت بهار قرآن زنده گردانيم.
پيامها
1. كافران به از بين بردن صداي قرآن كمر بستهاند؛
2. دشمنان ميكوشند تا حتي خود مسلمانان نداي قرآن را نشنوند و علاوه بر ايجاد زمينههاي مناسب براي مقصود خود، مستقيما از مردم و مسلمانان ميخواهند كه به پيام قرآن گوش ندهند؛
3. تبليغات وسيع دشمنان براي آن است كه مردم جهان نداي روحبخش قرآن را نشوند؛ و
4. وظيفه مسلمانان آن است كه پيام قرآن را از راههاي گوناگون و از جمله رسانههاي جهاني به گوش مردم دنيا برسانند.
تمسخر
و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين و يجادل الذين كفروا بالباطل ليدحضوا به الحق و اتخذوا آياتي و ما انذروا و هزوا (كهف: 56)
ما رسولان را جز براي بشارت (ايشان) و ترسانيدن (بدان) نميفرستيم و كافران با سخنان بيهوده و باطل ميخواهند جدل كرده و حق را پايمال كنند و آيات مرا و آنچه براي بيم دادنشان آمد به مسخره گرفتند.
مسخره كردن يكي از ابزارهاي كفار در مقابله با عقايد مسلمانان بوده است. آنان با ملامت كردن و مسخره نمودن ارزشهاي ديني سعي ميكنند شخصيت طرف مقابل را متزلزل نموده و او را در مسير اهداف پليد خود سوق دهند. زمان حضرت نوح نيز كفار دسته دسته ميآمدند و بالاي سرش ميايستادند و او را مسخره ميكردند. آن بزرگوار نيز ازار و اذيتها را تحمل ميكرد. اما زماني كه عذاب الهي نازل شد و كفار همگي در حال غرق شدن بودند كافران جواب تمسخرهاي خودشان را گرفتند و مشخص شد كه در حقيقت، مسخرههاي واقعي كفار بودند! چرا كه سرانجام آنان كه آيات الهي و وعدههاي عذاب او را به باد مسخره ميگرفتند، اين بود كه استهزاء دامان خودشان را گرفت. اما خداوند فرموده است: مجاهداني كه در راه خدا جهاد ميكنند از سرزنش (و تمسخر) كسي ابا ندارند. چون ميدانند كه يكي از مهمترين ابزار دشمن در مبارزه مؤمنين و از بين بردن روحيه آنان همين تمسخر است.
پيامها
1. فرستادن رسولان از جانب خداوند براي بيم دادن و بشارت بوده است؛
2. كافران با حربه جدل و سخنان بيهوده در صدد پايمال كردن حق هستند؛
3. آنان با تمسخر مؤمنان سعي در تضعيف روحيه و جداسازي آنان از دين دارند؛ و
4. مؤمنان بايد از استهزاي آنان نهراسند و بدانند كه اين شيوه جاري كفار در برخورد با پيامبران بوده است.
تحقير
فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوما فاسقين (زخرف: 54)
پس قومش را خوار و تحقير كرد، در نتيجه از او اطاعت كردند. همانا آنان قومي تبهكار بودند.
يكي از راههاي تسلط دشمن بر انسانها خوار نمودن و تحقير آنان است، چرا كه هرگاه انسان به خود اعتماد به نفس نداشته باشد و ايمان به خدا در قلبش رسوخ نكرده باشد، ديگران از خلأ حاكم بر وجود او استفاده كرده، افكار خود را به او القا مينمايند و به اين وسيله او را مقهور خود ميكنند. كفار و مستكبران هميشه از اين روش بهره برده انسانها را در سطح پاييني از فكر و انديشه نگهداشته و حتي با انواع وسايل آنان را به ناداني سوق دادهاند تا در حالت بيخبري و غفلت از واقعيتها، ارزشهاي دروغين را جايگزين ارزشهاي والاي انساني نمايند و بر سلطه و پيشوايي ظالمانه خود ادامه دهند و از توان، افكار و داراييهاي مردم به نفع دنياي خود استفاده كنند. امروزه استخفاف عقول با استفاده از افكار دانشمندان و روانشناسان دشمنان و وسايل جديد ارتباط جمعي مدرن، انواع فرستندهها و فيلمها، شبكه جهاني اينترنت و حتي ورزش (به شكلهاي انحرافي) بسيار گستردهتر و پيچيدهتر شده است. توجه به مفاد آيات قبل از آيه فوق مي تواند به زيبايي مفهوم آن را روشن كند. به ترجمه آيات قبل دقت كنيد: فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: [اي مردم] آيا حكومت مصر مال من نيست و اين نهرها تحت [فرمان] من جريان ندارد؟ آيا نميبينيد؟ (آيه 51)
من از اين مردي (حضرت موسي(ع) كه از خانواده و طبقهاي پست است و هرگز نميتواند فصيح سخن بگويد برترم! آيه 52)
اگر راست ميگويد چرا دستبندهاي طلا به او داده نشده است؟ يا اينكه چرا فرشتگان همراه او نيامدهاند؟ (آيه 53) او از قوم خود را تحقير و تحميق كرد، پس از او اطاعت كردند. (آيه 54) دشمن هميشه سعي ميكند با تبليغات، خود را بزرگ، قوي، صاحب فكر و انديشه و نژادي برتر و حتي آسماني جلوه دهد و از سويي ديگر طرف مقابل خود را نژادي فقير، كمسواد و … جلوه دهد تا زمينه نفوذ فكري خود را مهيا كند.
پيامها
1. استخفاف (خوار و پست نمودن) زمينهاي بر نفوذ افكار دشمن است؛
2. روش فرعونيان آن است كه انسانها را به سوي ناداني و بيخبري سوق دهند؛ و
3. ارتكاب گناهان (قوم فاسق) زمينه تحقير شدن و استخفاف را فراهم ميكند.
گسترش فساد
الذين طغوا في البلاد. فاكثروا فيها الفساد (فجر: 11 و 12)
كساني كه در سرزمينها طغيان و ظلم كردند و در آن بسيار فساد كردند.
يكي از ويژگيهاي دولتهاي كفر و سردمداران استكبار، گسترش فساد و گناه در ميان مردم است. آنان با حربه فساد و گناه روحيه خداجويي، دينمداري را تضعيف نموده و زمينه را براي نزول عذاب الهي فراهم ميكنند. كافران و فاسقان هميشه در پي نقض عهد خدا و قطع صله رحم و فساد در زمين و نابودي (زمينها) كشاورزي و نسل انسانها هستند و البته ادعاي اصلاحطلبي نيز دارند. خداوند گروه مصلح را از گروه مفسد باز ميشناسد و كار مفسدان را به سامان نميرساند و اين اعمال براي آنان لعنت خدا و عاقبتي بد به ارمغان ميآورد . فساد شامل هرگونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسراني و عياشي ميشود كه در واقع يكي از آثار طغيان آنها بود. قرآن قبل از آيه مذكور به تمدنهايي اشاره ميكند كه بر اثر طغيان و فساد و نافرماني امر خداوند نابود شدهاند تمدنهايي كه از تمدن امروزه ما به يقين قويتر و پيشرفتهتر بودهاند.
حضرت رسولاكرم(ص) به برخي از مردم مدينه فرمودند: پنج چيز در مقابل پنج چيز است. سؤال شد منظور كدام پنج مقابل پنج چيز است؟ فرمودند: هيچ ملتي عهدشكني نكردند، مگر اينكه خداوند دشمنان را بر آنان مسلط ساخت؛ به غير حكم خدا حكم نكردند مگر آنكه فقر در بين آنان زياد شد؛ فحشا ظاهر نشد مگر آنكه مرگ و مير در بين آنها زياد شد؛ كم فروشي نكردند مگر اينكه زراعت آنها از بين رفت و قحطي آنان را فرا گرفت؛ و زكات ندادند، مگر اينكه باران بر آنها قطع شد.
پيامها
1. گسترش فساد، شيوه هميشگي كافران و فاسقان در همه جاي دنيا و همه زمانها بوده است؛
2. گناهكاري و ايجاد فساد عذاب الهي را نازل ميكند؛ و
3. از جمله عذابهاي گناهاني چون عهدشكني، حكم به غيرحكم خدا، فحشاء، كمفروشي و ندادن زكات، همانا تسلط دشمن، ايجاد فقر، ازدياد مرگ، قحطي و قطع باران است.
جاسوسي
لو خرجوا فيكم مازادوكم الا خبالا و لاضعوا خلالكم يبغونكم الفتنه و فيكم سماعون لهم و الله عليم بالظالمين (توبه: 47)
اگر آنان [منافقان] همراه شما [براي جهاد] خارج ميشدند، جز اضطراب و ترديد چيزي بر شما نميافزودند و با نفوذ در ميان شما به فتنهانگيزي ميپرداختند و در ميان شما جاسوساني هستند كه به نفع آنان [جاسوسي] ميكنند و خداوند به [احوال] ستمكاران آگاه است.
در اين آيه خداوند تبارك و تعالي برخي خصوصيات منافقان را براي مسلمانان شرح داده و از آنان دلجويي نموده است كه همراهي نكردن منافقان با آنان در جهاد، به نفع مسلمانان بوده، زيرا حضور اين گروه منحرف سودي ندارد بلكه با حضور خود تنها به فتنهگري و ايجاد ترديد ميپردازند.!
پيامها
1. كفار و منافقان در بين مسلمانان فتنهانگيزي و ايجاد ترديد ميكنند؛
2. دشمنان اسلام در ميان مسلمانان جاسوساني دارند كه اخبار مسلمانان را به آنان ميرسانند؛ لذا مسلمانان بايد به هوش باشند؛ و
3. يكي از اهداف جاسوسي دشمنان، فتنهانگيزي و ايجاد اضطراب و ترديد است.
فشار اقتصادي
هم الذين يقولون لاتنفقوا علي من عند رسول الله حتي ينفضوا (منافقون: 7)
آنان [منافقان] كساني هستند كه ميگويند به افرادي كه نزد رسول خدا(ص) هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند.
مبارزه كفار و مشركين با مسلمانان تنها به مراحل جنگ رواني و يا سلاح گرم محدود نميشود، بلكه سعي ميكنند از همه روشهاي ممكن و از جمله با ايجاد فشارهاي اقتصادي جبهه اسلام را تحت فشار قرار داده و اتحاد آنان را از بين ببرند. در صدر اسلام نيز مشركان سعي كردند با محاصره اقتصادي مسلمانان در شعب ابيطالب، آنان را به تسليم وادارند و زماني كه به دليل استقامت مسلمانان از اين راه سودي نبردند، تصميم گرفتند روابط اقتصادي خود را با بنيهاشم و بنيمطلب قطع كرده، با آنان داد و ستد و ازدواج نكنند.
پيامها
1. كافران و منافقان در راه شكست اسلام از هيچ تلاشي فروگذار نيستند؛
2. دشمنان اسلام از فشار اقتصادي براي از بين بردن اتحاد مسلمانان استفاده ميكنند؛ و
3. خداوند ياور مسلمانان بوده و نقشههاي دشمنان را بياثر خواهد كرد.
مبارزه با رهبري مسلمين
و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكروا الله و الله خيرالماكرين (انفال: 30)
يادآور زماني را كه كافران (دربارهات) با حيله و نيرنگ ميخواستند تو را به بند كشند يا بكشند و يا [از مكه] اخراجت كنند. آنان نيرنگ و چارهانديشي ميكنند، خداوند هم چارهانديشي و تدبير ميكند و خداوند بهترين تدبيركنندگان است.
دشمنان اسلام از هيچ كوششي در راه نابودي مسلمانان، فروگذاري نميكنند. آنان با انواع روشها در صدد نابودي دين حق هستند. در اين ميان مبارزه با رهبري مسلمين در سرلوحه اهداف آنان قرار دارد؛ چون ميدانند كه سنگرهاي دفاعي اسلام از رهبري او الهام ميپذيرد. در صدر اسلام پيامبر گرامي اسلام(ص) را ساحر و كاذب ميناميدند و ميگفتند اين چه پيامبري است كه با مردم معاشرت دارد و با آنان غذا ميخورد؟! و يا موقعيت او را مورد ترديد قرار ميدادند كه آيا واقعا او از طرف خداوند فرستاده شده است؟ و يا اظهار ميكردند كه دين شما را تغيير داده و در زمين فساد ميكند! گاهي عنوان ميكردند كه او ديوانه است و شاعري است كه افسونگري ميكند و گاه ميگفتند او شخص گمراه و بدقدمي است كه عامل زيانكاري جامعه است!
طبق نقل در المنصور، گروهي از قريش از قبايل مختلف در دارالندوه اجتماع كردند تا درباره پيامبر(ص) انديشه كنند. يكي پيشنهاد كرد حضرت را زنداني كنند، ديگري به اخراج او از شهر رأي داد. گويند شيطان كه به صورت پيرمردي درآمده بود هر دو نظر را رد كرد و استدلال نمود كه اعراب از او حمايت ميكنند و كار به انجام نميرسد. در نهايت پيشنهاد ابوجهل مبني بر استخدام چهل شمشير زن از چهل قبيله براي كشتن آن جناب، با موافقت جمع روبهرو شد. چون پيامبر اعظم(ص) از اين تصميم آگاه شد، تصميم به هجرت گرفت. دشمنان نيز به تعقيب آن جناب پرداختند اما خداوند با استفاده از چند تار عنكبوت آنان را منصرف كرد و نقشههاي آنان را نقش بر آب نمود. استفاده از زندان، تبعيد و يا قتل منحصر به مشركان نبود، هميشه جباران براي كوتاه نمودن زبان مصلحان و رهبران ديني، به اين سه روش توسل پيدا ميكنند. اما خداوند هميشه يار و يارو مصلحان و رهبري ديني است.
پيامها
1. مبارزه و تضعيف رهبري در طرح و برنامه مشركان قرار دارد؛
2. آنان با توسل به حيلههاي مختلف درصدد رسيدن به اهداف خود هستند؛
3. تهمتها و ايجاد جنگ رواني از شيوههاي مرسوم دشمنان ميباشد؛ و
4. خداوند مكر و تدبير كافران را با اندك تدبير خود نقش بر آب ميكند.
مقابله نظامي
ولا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا (بقره: 217)
و آنان پيوسته با شما ميجنگند تا - اگر بتوانند - شما را از دينتان برگردانند.