جهان نوشت؛ براي بر شمردن صفات و خصائل حسنه ايرانيان در طول تاريخ سخنان
بسيار بر زبان رانده شده است. از ادوارد براون مستشرق مشكوك الهويه ي
اروپايي كه در نوشتار خود به نام " يك سال در ميان ايرانيان "جماعت
ايراني را با اخلاقي گرم و روابطي صميمي به همراه برخي سستي و تنبلي هاي
روزمره توصيف كرده تا سفرنامه برادران شرلي ( آنتوني و روبرت شرلي )
فرستادگان انگليس در زمان صفويه به ايران كه جماعت ايراني را بسيار پاك و
ساده توصيف كرده و از همين محمل كلاه گشادي بر سر دولت و حكومت وقت ايران و
امراي صفوي دوختند و بر سر آنان نهادند. همچنين، آثار و سفرنوشته هاي
مستشرقان ديگري چون ژان شاردن، سياح فرانسوي با عنوان " سفر به ايران و هند
شرقي " و سفرنامه "ژان باتيست تاورنيه ، سفرنامه دكتر ادوارد پولاك سياح
آلماني، طبيب مخصوص ناصرالدين شاه قاجار با عنوان "ايران، سرزمين و مردم
آن "، سفرنامه كنت دوگوبينوي فرانسوي تحت عنوان "سه سال در ايران " و
بسياري آثار ديگر كه نشانگر تلاش اين مستشرقان - كه اغلب نيز با انگيزه
هايي آلوده و ناپاك در بزم مهمان نوازي ايرانيان رخنه كرده و جاخوش مي
كردند - در جهت شناخت و رمز گشايي از روحيه مردم ايران بوده است اما با
تمام اين اوصاف نكاتي مشترك در همه اين نوشته جات به چشم مي خورد. از جمله
اين نكات مشترك تكيه غربي ها و مستشرقان بر شور و شعور جمعي مردم ايران،
پاكي و صداقت و ازجان گذشتگي ايرانيان در بزنگاه به خطر افتادن مثلث ناموسي
خود يعني ، "وطن، شرف وعزتمندي " آنان است.
تاريخ به ياد ندارد زماني را كه خون سلف نژاد آريايي و جمعيت مسلمان ايراني براي مرز و بوم خود به جوش نيامده باشد. هر چند اين جوش و خروش هماره نتيجه اي رضايت بخش در پي نداشته است اما مهم تر از نتيجه ، منزلت و مرتبتي است كه اين غيرت و حميت ايراني در طول تاريخ به مردم كشورمان بخشيده است.
حال، همان گونه كه انقلاب اسلامي عصاره و فشرده اي از تمامي جوش و خروش هاي هزاران ساله مردم كشورمان در تب و تاب التهابات به جاي مانده از طواغيت زمان به شمار مي رود، مردم همراه و هميار در سال هاي پس از پيروزي حق بر باطل نيز اسوه هايي بي بديل و بي نظير از تمامي صفات و محسنات پيشينيان خود گشته اند. گويي كه قرار است عصاره اي كه از ميان اين مردمان براي ظهور منجي آخرالزمان مهيا مي شود آفتاب چشيده تر و آبديده تر از اسلافشان شود. چرا كه در اين سه دهه كه در واقع امر، قرون و اعصاري را در خود جاي داده است ، نمونه هايي از تمامي محنت ها و بلاهاي تاريخ بشر براي خوار و ذليل كردن اين ملت مقاوم و مستقل به ميدان آمد، اما آنچه پاسخ گرفت زبوني و ذلتي بيشتر از قبل بود. تاريخ گواهي خواهد داد كه كمتر طبقه اي از طبقات بشر بود كه تا بدين حد دچار سختي و تعب شده و در مقابل، چون نقره اي مستفاد، براق تر از قبل امتحان خود را پس داده باشد. اما نكته ظريف و جالبي كه در سه دهه گذشته وجود داشته اينكه ، غربي ها با استفاده از تمامي تكنولوژي هاي روز دنيا و نيز بهره بردن از ابزار و علوم خودساخته اي چون جامعه شناسي و تاريخ تحليلي، هيچ گاه نتوانسته اند راز تجديد ميثاق ميليوني و هرساله مردم به نظام و رهبرشان را كشف و راه علاج آن را بيابند.
شركت بي نظير و حماسه ساز مردم در راهپيمايي 22 بهمن كه هر سال چشمگير تر از سال قبل برگزار شده از جمله اينگونه معماها و رازهاي سر به مهري است كه هيچ يك از دشمنان و حتي دوستان غربي و شرقي ايران قادر به تجزيه و تحليل آن نشده اند.
واكاوي علمي و جامعه شناختي اين روحيات بيدار و سرشار ايرانيان مجالي ديگر مي طلبد اما آنچه در اين نوشتار بايستي بر آن تكيه كرده و تاملي دقيق تر در آن داشت ، تلاشي هر چند سطحي براي كشف رموز و چرايي شركت هر سال و ساليان مردم ايران در راهپيمايي ها و مناسبات جاودانه انقلابي است. اينكه چرا با وجود پشت سرگذاردن تمامي مشكلات و مصائب فرود آمده بر سر انقلاب نوپاي اسلامي ، همراهان هميشگي و مايه هاي دل گرمي نظام و انقلاب، هيچ گاه دست از حمايت و عنايت خويش برنداشته و پله پله تا رسيدن به قله خورشيد، ايران و ايراني را سرفراز كرده اند، مطلبي است كه سياهي هاي اين نوشتار خواهان درك و نشان دادن شفافيت و روشني درخشان تر از روز آنست.
شايد بي راه نرويم اگر چند نظر و ديدگاه را در اين باره به بوته نقد و بررسي گذاشته و درباره صحت و سقم آن تامل كنيم.
1- بر اساس آنچه كه هانتينگتون درباره چيستي انقلاب و راز هم افزايي انقلاب ها مي گويد "انقلاب يعني؛ يك دگرگوني سريع و بنيادي و خشونت آميز داخلي در ارزشها، اسطورههاي مسلط بر يك جامعه، نهادهاي سياسي، ساختار اجتماعي، رهبري و فعاليتهاي سياستهاي حكومتي ". آنچه كه اين روزها در كوي و برزن و هر مكان و مامني به چشم مي خورد فغان داغي است كه از ظلم و جنايات 2500 ساله سلسله منحوس پادشاهي بر پيشاني اين ملت و مردم، ناروا روا شده است. يعني اين فرياد 31 ساله پژواكي از ناله هاي فروخفته هزاران ساله نياكان مردمي است كه سال ها و قرن ها آه كشيدند و جز ناله چاره اي ديگر در بساط نيافتند. طنين حضور و شكوه ملت در پاسداشت آرمان هاي انقلاب خود، بر آمده از رفرم و تغييراتي است كه با انقلاب بهمن 57 در اركان حكومت طاغوتيان پهلوي ايجاد شد و اين بيعت هرساله، براي ابراز انزجار از برقراري و بازگشت دوباره آن حكومت و عمال آن است. با اين حساب، بايد اولين رويكرد را با اين تعابير همراه كرد كه علت اصلي ادامه چنين حمايتي رضايت از مدل حكومت اسلامي - جمهوري و بي رغبتي به تسلط دوباره طواغيت گذشته و حال است.
2- اميرمومنان علي (ع) در اولين جملات از كلام قصار و گهربار خود در نهج البلاغه ، در هنگامه كارزار دو باطل، مردم و شيعيان خود را فرموده كه بسان بچه شتري دو ساله (كابن اللبون) باشند كه نه توان شير دادنشان موجود است و نه ياراي سواري دادن! اما همين پيروان راستين، بارها و بارها سخنان گهرباري را نيوش كرده اند كه در هنگامه جدال حق و باطل آنان را امبر به تبعيت از حق فرموده اند. اما در مواقعي چون 22 بهمن سال 88 در نظام اسلامي ايران كه فتنه ها فضا را غبارآلود كرده و قصد در هم آميختن حق و باطل را داشته اند مشخص بود كه مردم بيش از پيش به چنين پيش گامي و پيش قدمي بي سابقه اي دست يازند. اين روايت، سندي گويا براي لزوم شناخت و انتخاب حق در هنگامه غبار آلود شدن فضا خصوصا در آنجايي است كه پاي اشخاص و چهره هايي با سابقه درخشان اما حال و روز نامناسب در ميان است.
"در چكاچك شمشيرها و نيزه ها، در ميان ولوله و شور جنگ و نبرد، در لابلاي نعره ها و فريادهاي رزم آوران جنگ جمل، مردي سر به گريبان انديشه فرو برده بود :خدايا، حق با كدامين طرف است؟ در يك سو علي،داماد پيامبر، سردار بزرگ اسلام،كسي كه پيامبر در وصفش مي فرمود " علي مع الحق و الحق مع علي " با جمعي از ياران صديق پيامبر است، و در سوي ديگر " ام المؤمنين، عايشه " و دوتن از صحابه بزرگ پيامبر، "طلحه الخير " مرد خوش سابقه اسلام و زبير "سيف الاسلام " - دلاور ميادين نبرد- صف بسته اند. آيا مي شود هر دو گروه برحق باشند و با اين حال با هم بجنگند؟! به راستي كداميك بر حق است؟سرانجام چاره كار را در اين ديد كه جواب را از علي (ع) بازجويد كه "باب مدينه العلم " بود.
" آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ " علي (ع) در پاسخ، جوابي داد كه، دانمشند سني مذهب مصري، دكتر "طه حسين " در وصف آن گفته است: پس از قرآن، هيچ كلامي از بشريت بدين پايه محكم و والا گفته نشده است.
"إنك لملبوس عليك. إن الحق و الباطل، لا يعرفان بأفدار الرجال إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله "
"همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت .اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را نيز خوب بشناس، اهل آن برايت آشكار مي گردد. "
آري ذائقه و قريحه ي دشمن شناس ملت ايران قرائن و شواهد بسياري را ديده و شنيده كه حكايت از نيت حق طلبي و حقيقت جويي حكومت برپاشده با خون صدها هزار شهيد است. چه، آنجا كه تمامي مستكبران جهان به ستيز با وي روي آوردند و "يكي از راه هاي شناسايي حق ، نظر بر مخالفان حق است " و چه آنجا كه مردان اين حكومت كه مردماني ظلم ديده و ستم كشيده بودند و دست به دست هم با تمامي موانع و زحمات گام هاي استوار براي سربلندي و اعتلاي اين كشور برداشتند.
اينها و صدها نشانه ديگر گواه خوبي بود براي مردمي كه شاهد جدال حق و باطل بودند و چه ملجئي بهتر از پناهگاه حق؟ حتي براي مردمي كه به شبهه و هواي غبار آلود گرفتار شده بودند نيز حجت تمام شده و رفتارها گوياي اسرار بودند، نه گذشته و تاريخ و سابقه اشخاص!
3- "خمير مايه استاد شيشه گر سنگ است///عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد "
فتنه هايي چون وقايع پيش آمده پس از انتخابات 22 خرداد از اسبابي است كه به خوبي چهره واقعي جريان نفاق را روشن ساخت. همچنين، سبب خيري بود تا آواز خيرخواهي و للگي دلسوزتر از مادري دشمنان كه چند وقتي بود از نزديك به گوش مي رسيد با نوا و فضاي واقعي اش به گوش رسد و مردم با مشاهده رخداد هاي اخير و اينكه دشمنان به ظاهر دوست براي رسيدن به اهداف خود از هيچ هدفي فروگذار نكرده و از كشتن دهها جوان و كودك و زن بي گناه ابائي نكردند، پرشورتر و غيرتمند تر از قبل به صحنه آمده و فرياد برائت خود را از خائناني كه به نام دوست و به كام دشمن نفس مي كشند اعلام دارند.
4- همگان به خوبي بر اين نكته واقفند و كسي نيز بر طبل خلاف آن نكوبيده كه اين انقلاب از بدو تولد تا كنون بدون عيب و نقص بوده است. يا اينكه هيچ نقص و خللي در اركان آن وجود نداشته است. اما اين پافشاري مردم و گروه ها بر اين نقائص و ضعف هاي برخي مديران تا بدانجايي است كه پاي دشمن و حتي دوست بيروني در ميان نباشد. در سه دهه گذشته هر آنجا كه پرتگاه سوء استفاده ضدانقلاب و دشمنان قسم خورده نظام پيش آمده نه تنها مردم بلكه جناح هاي سياسي نيز موجوديت و هويت خود را فداي وحدت و همدلي ملي كه لازمه حفظ نظام در برابر دشمنان است كرده اند.
5- 22 بهمن تجلي گاه حماسه اي است كه هر ساله شاهد بوده و ساليان سال شاهد خواهيم بود. اين واقعه اي است كه تنها در ايران اسلامي به وقوع مي پيوندد و نه در هيچ جاي دنيا. چرا كه ايران و ايراني در هيچ قالب پيش ساخته اي نمي گنجد.
22 بهمن شب قدري است براي نظام اسلامي كه هر ساله بسان ليالي قدر، نظام را براي يك سال ديگر بيمه و ضمانت مي كند. نيازي به گفتن و اذعان ندارد كه اين كشور متعلق به همه مردم است و حضوري اين چنين تنها براي خط و نشان كشيدن براي كساني است كه رويايي غير اين در سر داشته و دارند. ادامه مطلب
تاريخ به ياد ندارد زماني را كه خون سلف نژاد آريايي و جمعيت مسلمان ايراني براي مرز و بوم خود به جوش نيامده باشد. هر چند اين جوش و خروش هماره نتيجه اي رضايت بخش در پي نداشته است اما مهم تر از نتيجه ، منزلت و مرتبتي است كه اين غيرت و حميت ايراني در طول تاريخ به مردم كشورمان بخشيده است.
حال، همان گونه كه انقلاب اسلامي عصاره و فشرده اي از تمامي جوش و خروش هاي هزاران ساله مردم كشورمان در تب و تاب التهابات به جاي مانده از طواغيت زمان به شمار مي رود، مردم همراه و هميار در سال هاي پس از پيروزي حق بر باطل نيز اسوه هايي بي بديل و بي نظير از تمامي صفات و محسنات پيشينيان خود گشته اند. گويي كه قرار است عصاره اي كه از ميان اين مردمان براي ظهور منجي آخرالزمان مهيا مي شود آفتاب چشيده تر و آبديده تر از اسلافشان شود. چرا كه در اين سه دهه كه در واقع امر، قرون و اعصاري را در خود جاي داده است ، نمونه هايي از تمامي محنت ها و بلاهاي تاريخ بشر براي خوار و ذليل كردن اين ملت مقاوم و مستقل به ميدان آمد، اما آنچه پاسخ گرفت زبوني و ذلتي بيشتر از قبل بود. تاريخ گواهي خواهد داد كه كمتر طبقه اي از طبقات بشر بود كه تا بدين حد دچار سختي و تعب شده و در مقابل، چون نقره اي مستفاد، براق تر از قبل امتحان خود را پس داده باشد. اما نكته ظريف و جالبي كه در سه دهه گذشته وجود داشته اينكه ، غربي ها با استفاده از تمامي تكنولوژي هاي روز دنيا و نيز بهره بردن از ابزار و علوم خودساخته اي چون جامعه شناسي و تاريخ تحليلي، هيچ گاه نتوانسته اند راز تجديد ميثاق ميليوني و هرساله مردم به نظام و رهبرشان را كشف و راه علاج آن را بيابند.
شركت بي نظير و حماسه ساز مردم در راهپيمايي 22 بهمن كه هر سال چشمگير تر از سال قبل برگزار شده از جمله اينگونه معماها و رازهاي سر به مهري است كه هيچ يك از دشمنان و حتي دوستان غربي و شرقي ايران قادر به تجزيه و تحليل آن نشده اند.
واكاوي علمي و جامعه شناختي اين روحيات بيدار و سرشار ايرانيان مجالي ديگر مي طلبد اما آنچه در اين نوشتار بايستي بر آن تكيه كرده و تاملي دقيق تر در آن داشت ، تلاشي هر چند سطحي براي كشف رموز و چرايي شركت هر سال و ساليان مردم ايران در راهپيمايي ها و مناسبات جاودانه انقلابي است. اينكه چرا با وجود پشت سرگذاردن تمامي مشكلات و مصائب فرود آمده بر سر انقلاب نوپاي اسلامي ، همراهان هميشگي و مايه هاي دل گرمي نظام و انقلاب، هيچ گاه دست از حمايت و عنايت خويش برنداشته و پله پله تا رسيدن به قله خورشيد، ايران و ايراني را سرفراز كرده اند، مطلبي است كه سياهي هاي اين نوشتار خواهان درك و نشان دادن شفافيت و روشني درخشان تر از روز آنست.
شايد بي راه نرويم اگر چند نظر و ديدگاه را در اين باره به بوته نقد و بررسي گذاشته و درباره صحت و سقم آن تامل كنيم.
1- بر اساس آنچه كه هانتينگتون درباره چيستي انقلاب و راز هم افزايي انقلاب ها مي گويد "انقلاب يعني؛ يك دگرگوني سريع و بنيادي و خشونت آميز داخلي در ارزشها، اسطورههاي مسلط بر يك جامعه، نهادهاي سياسي، ساختار اجتماعي، رهبري و فعاليتهاي سياستهاي حكومتي ". آنچه كه اين روزها در كوي و برزن و هر مكان و مامني به چشم مي خورد فغان داغي است كه از ظلم و جنايات 2500 ساله سلسله منحوس پادشاهي بر پيشاني اين ملت و مردم، ناروا روا شده است. يعني اين فرياد 31 ساله پژواكي از ناله هاي فروخفته هزاران ساله نياكان مردمي است كه سال ها و قرن ها آه كشيدند و جز ناله چاره اي ديگر در بساط نيافتند. طنين حضور و شكوه ملت در پاسداشت آرمان هاي انقلاب خود، بر آمده از رفرم و تغييراتي است كه با انقلاب بهمن 57 در اركان حكومت طاغوتيان پهلوي ايجاد شد و اين بيعت هرساله، براي ابراز انزجار از برقراري و بازگشت دوباره آن حكومت و عمال آن است. با اين حساب، بايد اولين رويكرد را با اين تعابير همراه كرد كه علت اصلي ادامه چنين حمايتي رضايت از مدل حكومت اسلامي - جمهوري و بي رغبتي به تسلط دوباره طواغيت گذشته و حال است.
2- اميرمومنان علي (ع) در اولين جملات از كلام قصار و گهربار خود در نهج البلاغه ، در هنگامه كارزار دو باطل، مردم و شيعيان خود را فرموده كه بسان بچه شتري دو ساله (كابن اللبون) باشند كه نه توان شير دادنشان موجود است و نه ياراي سواري دادن! اما همين پيروان راستين، بارها و بارها سخنان گهرباري را نيوش كرده اند كه در هنگامه جدال حق و باطل آنان را امبر به تبعيت از حق فرموده اند. اما در مواقعي چون 22 بهمن سال 88 در نظام اسلامي ايران كه فتنه ها فضا را غبارآلود كرده و قصد در هم آميختن حق و باطل را داشته اند مشخص بود كه مردم بيش از پيش به چنين پيش گامي و پيش قدمي بي سابقه اي دست يازند. اين روايت، سندي گويا براي لزوم شناخت و انتخاب حق در هنگامه غبار آلود شدن فضا خصوصا در آنجايي است كه پاي اشخاص و چهره هايي با سابقه درخشان اما حال و روز نامناسب در ميان است.
"در چكاچك شمشيرها و نيزه ها، در ميان ولوله و شور جنگ و نبرد، در لابلاي نعره ها و فريادهاي رزم آوران جنگ جمل، مردي سر به گريبان انديشه فرو برده بود :خدايا، حق با كدامين طرف است؟ در يك سو علي،داماد پيامبر، سردار بزرگ اسلام،كسي كه پيامبر در وصفش مي فرمود " علي مع الحق و الحق مع علي " با جمعي از ياران صديق پيامبر است، و در سوي ديگر " ام المؤمنين، عايشه " و دوتن از صحابه بزرگ پيامبر، "طلحه الخير " مرد خوش سابقه اسلام و زبير "سيف الاسلام " - دلاور ميادين نبرد- صف بسته اند. آيا مي شود هر دو گروه برحق باشند و با اين حال با هم بجنگند؟! به راستي كداميك بر حق است؟سرانجام چاره كار را در اين ديد كه جواب را از علي (ع) بازجويد كه "باب مدينه العلم " بود.
" آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ " علي (ع) در پاسخ، جوابي داد كه، دانمشند سني مذهب مصري، دكتر "طه حسين " در وصف آن گفته است: پس از قرآن، هيچ كلامي از بشريت بدين پايه محكم و والا گفته نشده است.
"إنك لملبوس عليك. إن الحق و الباطل، لا يعرفان بأفدار الرجال إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله "
"همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت .اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را نيز خوب بشناس، اهل آن برايت آشكار مي گردد. "
آري ذائقه و قريحه ي دشمن شناس ملت ايران قرائن و شواهد بسياري را ديده و شنيده كه حكايت از نيت حق طلبي و حقيقت جويي حكومت برپاشده با خون صدها هزار شهيد است. چه، آنجا كه تمامي مستكبران جهان به ستيز با وي روي آوردند و "يكي از راه هاي شناسايي حق ، نظر بر مخالفان حق است " و چه آنجا كه مردان اين حكومت كه مردماني ظلم ديده و ستم كشيده بودند و دست به دست هم با تمامي موانع و زحمات گام هاي استوار براي سربلندي و اعتلاي اين كشور برداشتند.
اينها و صدها نشانه ديگر گواه خوبي بود براي مردمي كه شاهد جدال حق و باطل بودند و چه ملجئي بهتر از پناهگاه حق؟ حتي براي مردمي كه به شبهه و هواي غبار آلود گرفتار شده بودند نيز حجت تمام شده و رفتارها گوياي اسرار بودند، نه گذشته و تاريخ و سابقه اشخاص!
3- "خمير مايه استاد شيشه گر سنگ است///عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد "
فتنه هايي چون وقايع پيش آمده پس از انتخابات 22 خرداد از اسبابي است كه به خوبي چهره واقعي جريان نفاق را روشن ساخت. همچنين، سبب خيري بود تا آواز خيرخواهي و للگي دلسوزتر از مادري دشمنان كه چند وقتي بود از نزديك به گوش مي رسيد با نوا و فضاي واقعي اش به گوش رسد و مردم با مشاهده رخداد هاي اخير و اينكه دشمنان به ظاهر دوست براي رسيدن به اهداف خود از هيچ هدفي فروگذار نكرده و از كشتن دهها جوان و كودك و زن بي گناه ابائي نكردند، پرشورتر و غيرتمند تر از قبل به صحنه آمده و فرياد برائت خود را از خائناني كه به نام دوست و به كام دشمن نفس مي كشند اعلام دارند.
4- همگان به خوبي بر اين نكته واقفند و كسي نيز بر طبل خلاف آن نكوبيده كه اين انقلاب از بدو تولد تا كنون بدون عيب و نقص بوده است. يا اينكه هيچ نقص و خللي در اركان آن وجود نداشته است. اما اين پافشاري مردم و گروه ها بر اين نقائص و ضعف هاي برخي مديران تا بدانجايي است كه پاي دشمن و حتي دوست بيروني در ميان نباشد. در سه دهه گذشته هر آنجا كه پرتگاه سوء استفاده ضدانقلاب و دشمنان قسم خورده نظام پيش آمده نه تنها مردم بلكه جناح هاي سياسي نيز موجوديت و هويت خود را فداي وحدت و همدلي ملي كه لازمه حفظ نظام در برابر دشمنان است كرده اند.
5- 22 بهمن تجلي گاه حماسه اي است كه هر ساله شاهد بوده و ساليان سال شاهد خواهيم بود. اين واقعه اي است كه تنها در ايران اسلامي به وقوع مي پيوندد و نه در هيچ جاي دنيا. چرا كه ايران و ايراني در هيچ قالب پيش ساخته اي نمي گنجد.
22 بهمن شب قدري است براي نظام اسلامي كه هر ساله بسان ليالي قدر، نظام را براي يك سال ديگر بيمه و ضمانت مي كند. نيازي به گفتن و اذعان ندارد كه اين كشور متعلق به همه مردم است و حضوري اين چنين تنها براي خط و نشان كشيدن براي كساني است كه رويايي غير اين در سر داشته و دارند.