به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 يعقوب نيمرودي، فريند صيون، افسر پيشين سازمان اطلاعات نظامي اسرائيل و از بنيان‌گذاران شبكه‌هاي جاسوسي موساد در ايران و عراق و شيخ‌نشين‌هاي خليج‌فارس، در اول ژوئن 1926 در يك خانواده يهودي عراقي در بيت‌المقدس (اورشليم) به دنيا آمد.
يعقوب در سال‌هاي1940ـ1947در يك خانواده يهودي عراقي در بيت‌المقدس (اورشليم) به دنيا آمد. يعقوب در سال‌هاي1940ـ1947 به اتفاق اسحاق ناوون، دوست دوران كودكي‌اش و شخصيت بلندپايه بعدي در دولت اسرائيل، در سازمان "هاگانا " به فعاليت‌هاي تروريستي عليه مسلمانان اشتغال داشت و لذا در جواني عضو شعبه عربي "پالماخ " شد.
در جريان جنگ 1947 صهيونيست‌ها و مسلمانان كه منجر به تأسيس دولت اسرائيل در 1948 شد، يعقوب نيمرودي در اداره اطلاعات به كسب خبر از وضع نظامي اردن اشتغال داشت. با تأسيس دولت اسرائيل، نيمرودي به فعاليت خود در صفوف اطلاعات نظامي ادامه داد و در سال‌هاي 1948ـ1955 مسئوليت ستاد فرماندهي جنوب را در اين سازمان عهده‌دار بود و به گفته نشريه معاريو "به عنوان كارشناس مسائل عشاير مصر و اردن خدمات ذيقيمتي در خنثي كردن عمليات فداييان عرب انجام داد. " طبق اسناد موجود، ظاهراً نيمرودي براي نخستين‌بار در تاريخ 30/10/1334 از طريق مرز تركيه وارد ايران شد و به‌طور رسمي متصدي معاونت "آژانس يهود " در تهران گرديد.
وي در فرم اقامتش خود را كارمند پيشين "آژانس يهود " در اسرائيل معرفي كرده است. ولي در واقع همان‌طور كه در خاطرات ارتشبد فردوست به‌طور مشروح بيان شده، نيمردي هدايت شبكه موساد را در ايران به عهده داشت. در نتيجه عملكرد اطلاعاتي و سياسي و فرهنگي سرويس‌هاي جاسوسي غرب بود كه رژيم پهلوي در دهه 1340 به نزديك‌ترين متحد اسرائيل و بزرگ‌ترين پايگاه صهيونيسم در منطقه بدل گرديد. اين موفقيت تا حدود زيادي با نام يعقوب نيمرودي و شگردهاي زيركانه او پيوند خورده است.
يعقوب نيمرودي به عنوان رابط موساد (سرويس "زيتون ") با ساواك، تا سال 1348 نقش مهمي در تبديل ساواك به زائدة سازمان اطلاعاتي اسرائيل ايفاء كرد، معهذا فعاليت‌هاي او در عرصه‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي محدود نبود و وي با هدايت لرد ويكتور روچيلد و در همكاري با شاپور ريپورتر مجري طرح‌هاي پيچيده‌اي در عرصه‌هاي فرهنگي و اقتصادي نيز بود. از جمله اين طرح‌ها بايد به تبليغ پيشرفت‌هاي "ملت ستمديده يهود " در ميانه "درياي توحش عرب " و بهره‌گيري از "ناسيوناليسم ايراني " به منظور القاء پيوندهاي باستاني ايرانيان و يهود، هم‌زمان با ترويج عرب ستيزي، اشاره كرد.
در راستاي همين استراتژي فرهنگي بود كه در دهه 1340 گروه‌هاي متعددي از روشنفكران و متخصصين و نويسندگان لائيك ايراني به اسرائيل دعوت شدند و با هدايت پنهان ساواك به بازديد از "ارض موعود " پرداختند و در بازگشت شيفتگي خود را به دستاوردهاي اسرائيل. به‌ويژه در كيبوتص‌ها، اشاعه دادند. به دليل همين خدمات برجسته، نيمرودي نخستين افسري بود كه از ميان جامعه يهوديان شرقي اسرائيل به درجه سرهنگي رسيد. سرهنگ نيمرودي در سال 1349 از ارتش اسرائيل استعفاء داد و ترجيح داد كه همانند شاپور ريپورتر، كرميت روزولت و همتايش در سازمان "سياه " ـ گراتيان ياتسويچ ـ از موقعيت ممتاز خود در محافل حاكمه ايران در جهت ثروت‌اندوزي و چپاول اين خوان گسترده بهره جويد.
در تاريخ 26/12/1348 ادارة كل هفتم ساواك به ادارة كل هشتم چنين گزارش داد:
[شروع نقل قول]روزنامه كثيرالانتشار معاريو (مستقل، چاپ تل آويو) طي مقاله‌اي نوشته است: سرهنگ يعقوب نيمرودي و يك نفر يهودي ميليونر ژاپني بنام آيزنبرگ به‌زودي شركتي به منظور شيرين كردن آب شور در نقاط مختلف ايران تأسيس خواهند كرد. سرهنگ نيمرودي درصدد است كه براي اشتغال كامل به كار عمراني جديدش در ايران از ارتش كناره‌گيري نمايد و اين امر براي شخص وي و افرادي كه از 22 سال خدمت وي به ارتش اسرائيل آگاهي دارند عملي دشوار محسوب مي‌گردد... با توجه به تجربيات نظامي وسيع نيمرودي و تخصصي كه در امور خاورميانه عربي دارد،كناره گيري وي از ارتش در هنگامي كه اسرائيل بيش از هر زمان ديگر نيازمند يك چنين افراد است باعث تاسف مي‌باشد.[پايان نقل قول] ادارة كل هفتم ساواك ذيل اين خبر مي‌افزايد: [شروع نقل قول]...
سرهنگ نيمرودي مدت 13 سال در ايران ظاهراً به عنوان وابسته نظامي اسرائيل خدمت مي‌نموده و اشتغال جديد وي در ايران اعم از اين‌كه از ارتش كناره‌گيري نمايد يا ننمايد به احتمال زياد پوششي براي فعاليت اطلاعاتي در خليج‌فارس و شيخ‌نشين‌ها خواهد بود. [پايان نقل قول] بدين‌سان، از سال 1349 يعقوب نيمرودي در چهره جديد خود، به عنوان يك سرمايه‌دار و واسطه، در ايران فعال است. اين فعاليت‌ها، كه بر كنار از اقدامات مرموز اطلاعاتي نبوده، تا اوايل سال 1357 ادامه داشت.
در تاريخ 27/1/1357، اداره كل هشتم ساواك به رياست ساواك چنين گزارش داد: [شروع نقل قول]در تاريخ 12 ـ 14/1/2537 از سرويس مركزي اسرائيل در تل آويو شخصي به‌نام اورهام پير تلفني با منزل روبن مرخاو رابط سرويس زيتون تماس گرفت و اظهار داشت: شخصي به‌نام يعقوب نيمرودي كه قبلاً در تهران بوده ولي اكنون ميليونر است امروز مي‌خواهد پيش ما [به اسرائيل] بيايد و با خودش چيزهايي دارد كه ما نمي‌خواهيم با آن‌ها اين طرف و آن طرف بگردد و كاري كنيد كه او راحت از تهران خارج شود. رابط سرويس در جواب از مافوق خود آقاي اورهام پير پرسيد كه يعقوب نيمرودي با چه گذرنامه‌اي و ويزايي وارد شده است و آن‌گاه گفت: هواپيماي ال عال يك ساعت و نيم ديگر پرواز مي‌كند چرا موضوع را قبلاً و همان موقع كه به او گذرنامه داده‌ايد اعلام نكرده‌ايد زيرا تلفني نمي‌شود. در اين باره اقدام كرد...[پايان نقل قول]
همان‌طور كه از سند فوق مشهود است، يعقوب نيمرودي تا آخرين ماه‌‌هاي سلطنت پهلوي با حمايت موساد محموله‌هاي "سري " خود را از مرزهاي ايران عبور مي‌داده است. طبق اسناد موجود بخش عظيمي از اين محموله‌ها آثار باستاني و اشياء عتيقه‌اي بوده كه توسط نيمرودي و سرويس جاسوسي اسرائيل از ايران به سرقت مي‌رفت.
در صفحات پيش نقش عظيم روچيلدها را در گردآوري آثار هنري و عتيقه بيان داشته‌ايم و لذا مي‌توانيم عملكرد نيمرودي را در ايران بخشي از يك شبكه وسيع بين‌المللي بدانيم كه به قاچاق آثار باستاني و هنري براي روچيلدها مي‌پرداخته است. به روي، اكنون يعقوب نيمرودي با تأسيس شركت I.C.E در تهران دريافت پروژه‌هاي كلان چون مشاركت در احداث تأسيسات جزيره كيش و قاچاق آثار هنري و باستاني ايران يك چهرة مالي سرشناس در اسرائيل است.
در تاريخ 27/2/357 مجله اسرائيلي‌ها عولام با عنوان "يعقوب نيمرودي: كارشناس مسائل مالي ايران، گردآورنده آثار باستان و دوستدار گوسفند " نوشت: [شروع نقل قول]سرهنگ ذخيره [نيمرودي] كه امروز صادر كننده موفقي است، بهترين سال‌هاي زندگي خود را در ارتش گذرانيد. بيش‌تر حوادث و مأموريت‌هاي دوران خدمت نظامي او هنوز اسرار مكتوم محسوب مي‌گردد و تنها در زمان خود مي‌توان از روي آن‌ها پرده برداشت. بدون ترديد اين خاطرات مي‌تواند داستاني بسيار مهيج باشد. نيمرودي كه 52 سال دارد در اورشليم در يك خانواده عراقي‌الاصل متولد گرديد.
شايد مردم او را به عنوان شخصيتي كه از اسحق ناوون در مبارزه براي رسيدن به مقام رياست جمهوري حمايت كرد بشناسند. نيمرودي دوست كودكي ناوون بود و با هم در صفوف سازمان هاگانا در اورشليم خدمت مي‌كرده‌اند. ولي نيمرودي تنها دوست شخصيت‌هاي بزرگ نيست، بلكه او خود فردي خود ساخته و متشخص است. زماني‌كه ارتش اسرائيل در جست‌وجوي فرد مناسبي براي وظيفه ويژه پرورش روابط با ايران بود، اين مأموريت دشوار به عهده نيمرودي گذارده شد. او بيش از 10 سال به عنوان وابسته نظامي در ايران خدمت كرد و اساس مناسبات ايران و اسرائيل را پايه گذارد. يعقوب مأموريت خود را در ايران به پايان رسانيد، ولي باكتري ايراني به او سرايت كرد.
خانه او در ساريون با قالي‌ها و نقاشي‌ها و ساير آثار هنري [ايراني] دقيقاً شبيه خانه‌اي است كه در ايران در آن سكونت داشته است. در اين خانه فضاي خاصي وجود دارد و آن اطاقي است كه به سبك اصفهان تزئين شده و سراسر آن با آثار ايراني تزئين شده است. هر شخصيت ايراني كه براي بازديد به اسرائيل مي‌آيد و در اين اطاق از او پذيرايي مي‌شود، خود را در خانه خود احساس مي‌كند. گنج واقعي در خانه آقاي نيمرودي كلكسيون آثار باستاني و به‌ويژه ظروف سفاليني است كه آن‌ها را به هنگام مأموريت خود در ايران خريداري كرده است. در اين كلكسيون ظروف سفاليني از املش (ناحيه‌اي در ايران) متعلق به 3000 سال قبل از ميلاد و هم چنين آثار باستاني دوره اسلامي (700 سال قبل) وجود دارد. بدون شك، خانه نيمرودي يك مركز فرهنگ و هنر اصيل ايراني محسوب مي‌شود كه آثار آن طي سال‌ها تلاش خريداري شده[!] و نه تنها او بلكه همسرش، ريبكا، و 4 فرزند او شب و روز در يك محيط ايراني به سر مي‌برند. نيمرودي علاوه بر اين‌كه به بيماري ايران دوستي [!] مبتلا شده، دوستان و روابط زيادي در ايران دارد كه در نتيجه آن وي به صدور كالاهاي اسرائيلي به ايران مي‌پردازد و نمايندگي چند شركت صادراتي اسرائيل را به عهده دارد.
به دليل اين [دوستان و روابط] شركت بين‌المللي كه نيمرودي در رأس آن قرار دارد، توانست مسئله تأمين آب جزيره كيش در خليج فارس را، كه به محل آسايش خاندان سلطنتي ايران تبديل گرديده، حل كند. شركت نيمرودي دستگاه جديد شيرين كردن آب دريا را، كه روزانه 12 هزار مترمكعب آب شور را شيرين مي‌كند، به اين جزيره تحويل داد. در اين زمينه، اسرائيل با شركت‌هاي معظم آلماني و ژاپن و انگليسي و فرانسوي به خوبي و با موفقيت رقابت مي‌كند و تاكنون بيش از 60 دستگاه شيرين كردن آب دريا به ايران تحويل داده است. [در زندگي نيمرودي] آن‌چه كه به ايران با مسائل توليدي و شيرين كردن آب دريا ارتباط ندارد، گوسفند است. گله گوسفندي كه در مزرعه‌اي به فاصله يك كيلومتري خانه نيمرودي تحت سرپرستي برادرش هرتزل نگهداري مي‌شود، به او امكان مي‌دهد كه ساعاتي را با آرامش در آغوش طبيعت بگذراند و لذت ببرد. ولي هنوز بايد در انتظار روزي بود كه بتوان داستان‌ها و حوادث سري را كه با نام يعقوب نيمرودي در پيوند است، منتشر ساخت.[پايان نقل قول]
اين رپرتاژ را مي‌توان سرآغاز تحقق روياهاي پردامنه‌اي دانست كه نيمرودي به عنوان يك يهودي فقير عرب سال‌ها در آرزوي آن بود و اينك او كه عقده رنج پدران خود را در كوچه باريك‌هاي كثيف محله يهودي‌نشين بغداد در سينه داشت، در نقش يك ميليونر "اروپايي منش " در تلاش براي ارضاء روان خويش در جست‌وجوي نام و شهرت بود. ولي ديري نگذشت كه طوفان انقلاب اسلامي فرا رسيد و ضربات مالي مهلكي بر نيمرودي وارد ساخت و مهم تر از آن، دومين پايگاه صهيونيسم در منطقه و نزديك‌ترين متحد اسرائيل را، كه ثمره سال‌ها تلاش روچيلدها بود. نابود ساخت. بدين‌ترتيب، مرحله جديدي در زندگي نيمرودي آغاز شد و او تجربيات و آشنايي‌ها و ارتباطات خود را در جهت انواع توطئه‌ها عليه انقلاب اسلامي ايران به كار گرفت.
در كارنامه توطئه‌هاي صهيونيسم عليه انقلاب اسلامي ايران، يكي از برگ‌هاي آن رسوايي "ايران گيت " است كه چهرة نيمرودي را به صفحات اولي مطبوعات غرب كشانيد. در اين ماجرا روشن شد كه نيمرودي به همراه يك توطئه‌گر و شارلاتان ايراني به‌نام منوچهر قربانيفر، از عوامل فراري كودتاي نافرجام "نوژه "، عالي‌ترين مقامات "كاخ سفيد " واشنگتن را فريب داده و آنان را، كه مشتاق گشايش باب رابطه‌اي با جمهوري اسلامي ايران بوده‌اند، به كام يك كلاه‌برداري بزرگ مالي و سياسي كشانيده است.
 
ادامه مطلب
سه شنبه 27 بهمن 1388  - 12:27 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6040924
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی