نويسنده وبلاگ "يادداشتهاي يك پابرهنه "، مطلبي با عنوان "پس از حماسه 22 بهمن 1388 " را در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
"آيا حضور دهها ميليون انسان بصير و پرانگيزه در جشن سي و يك سالگي انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريبخوردگان داخلي را كه گاه رياكارانه دم از "مردم " ميزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را كه همان صراط مستقيم اسلام ناب محمدي صليالله عليه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟
دوستان و دشمنان ملت ايران بدانند كه اين ملت راه خود را شناخته و تصميم خود را گرفته است و براي رسيدن به قله پيشرفت و سعادت با تكيه بر خدا و اعتماد به قدرتي كه خداوند به او بخشيده است هر مانعي را از سر راه بر خواهد داشت. "
بخشي از پيام حضرت آقا در قدرداني از مردم مسلمان و انقلابي ايران
22 بهمن 1388 با به خاك ماليده شدن بيني معاندين و محاربين و منافقين و طبقه شبه روشنفكر شمال تهران توسط مردم مسلمان به عنوان يك حماسه و نقطه عطف در تاريخ معاصر ايران اسلامي ثبت شد.
اين يك واقعيت است كه حماسه 22 بهمن 1388 به تاريخ پيوسته است.
هر چند كه نميتوان از شكوه اين پيروزي بزرگ و غرورآفرين به سادگي عبور كرد ولي بايد همزمان امروز را ديد و براي فردا مهيا شد.
چرا كه ما با معانديني مواجه هستيم كه چيزي به عنوان اصول و عقايد ندارند.هيچ چارچوبي را نميشناسند و رياكارانه و منافقانه رنگ عوض ميكنند و از هر آنچه كه براي ادامه حيات ننگينشان اميد باشد، استقبال كرده و به آن چنگ ميزنند.
ما با جرياني مواجه هستيم كه بخشي از بدنه آن گروههاي ضداسلامي است كه به هيچ چيز جز نابودي دين مبين اسلام راضي نبوده، نيست و نخواهد بود.
پس بخشي از بدنه ميداني و هستههاي هادي و حامي فتنه جز به نابودي دين ما راضي نيستند.
بخش ديگري از بدنه جريان فتنه، نيروهاي جوان يا روشنفكرمآبان به اصطلاح مذهبي هستند كه پس از گذشت 8 ماه از فتنه همچنان بدان پايبند بوده و به عنوان سرباز دشمن داشتن افتخار ميكنند.
نگاهي به واكنش سبزها بعد از 22 بهمن 1388 اين واقعيت را ميرساند كه اين بخش از جريان فتنه فاقد هرگونه درك، منطق و شعور است.طرح جوكهايي نظير ميدان آزادي در اختيار سبزها بود ولي نتوانستيم كاري انجام دهيم ... جمعيت حاضر به زور و يا با اتوبوس از شهرستانها آمده بودند ... از سوي هاديان فتنه و پذيرش اين جوكها به عنوان يك حقيقت از سوي اين جمع نشان ميدهد كه ما با نسل جديدي از منافقين مواجه شدهايم كه همانند اسلاف پيشين خود در سازمان مجاهدين خلق فاقد درك و منطق و شعور هستند.
اين امر دلايل بسياري دارد كه شايد مهمترين آنها ايزوله شدن توسط جريان رسانهاي فتنه است.
نبايد از ياد برد كه اين جمع ماهها پيش از انتخابات دور هم جمع شده و در كلاسهاي آموزشي كودتاي نرم، مشغول اجاره دادن مغزهاي خود به ليدرهاي كودتا بودند.
اين يك حقيقت تلخ است كه اين جمع به دور از هر گونه تعقل تمامي ادعاهاي سران فتنه و جريان رسانهاي فتنه را پذيرفته و براي مشتي دروغ و توهم روانه كف خيابانها شده و ميشوند.
شايد بهترين گواه بر اين مطلب 22 بهمن 1388 باشد كه سبزها ماهها در تبليغات خود از آن به عنوان روز سقوط جمهوري اسلامي ياد ميكردند، ادعايي كه نظير آن را در مرداد 1367 و در نطقهاي مسعود رجوي پيش از عمليات فروغ جاويدان (كه به عمليات شكوهمند مرصاد ختم شد) ميتوان يافت.
اعضاي سازمان مجاهدين خلق بدون هيچ گونه فكر و تعقلي فريب صحبت مسعود رجوي درباره سقوط دو، سه روزه نظام اسلامي را خوردند و همانند چهارپايان روانه جنگي آزاديبخش ! شدند.
زماني فكر و منطقشان شروع به فعاليت نمود كه در آتش بغض فرزندان مسلمان ايران زمين ميسوختند.
درست همانند سبزهايي كه يك ماه تمام هر جا نشستند گفتند كه 22 بهمن 1388 كار نظام را يكسره خواهيم كرد.
آنقدر در قفس توهم سبز گرفتار شده بودند كه لحظهاي به آنچه كه ادعا ميكنند فكر نكرده و تنها به همگان وعده سقوط نظام را ميدادند. بدبختي كه اين متحجرين روشنفكرمآب پس از ديدن 22 بهمن و سيل جمعيت انقلابي باز به جوكهاي هاديان و جريان رسانهاي فتنه پناه برده و باز ادعاهاي پوچ و ابلهانه خود را تكرار ميكنند.
بخشي ديگر از جريان فتنه منافقين يا بازماندگان منافقين و معاندين هستند كه تفاوتي با طيف اول ندارند.طيف آخر جريان فتنه كه بخش عمدهاي از جريان مياني و هادي و حامي فتنه را تشكيل ميدهد، رياكاراني هستند كه زر و زور و تزوير را وسيله حيات خود قرار داده و براي ادامه حيات ننگين شان حاضرند دست به هر كاري بزنند.روزي انقلابي شوند و روزي ديگر در مقابل انقلاب اسلامي بايستند.
22 بهمن 1388 به سر آمد و هر كدام از اين چهار طيف براي ادامه حيات تلاش مضاعفتري خواهند كرد.چرا كه از يك سو حياتشان به خطر افتاده و از سويي ديگر هيچكدام به آرزوي قلبيشان نرسيدهاند.يكي ميخواست سقوط نظام اسلامي را به نظاره بنشيند، ديگري ميخواست با به هم زدن نظم راهپيمايي 22 بهمن با به خيابان كشاندن هواداران متوهمش قدرت چانه زدن بيشتري پيدا كند.
ديگري هم انتظار داشت كه سران فتنه موفق شوند تا با بهانه قرار دادن 22 بهمن بر لاشه حكميت نفسي دوباره بدمد ...
پس بايد در انتظار فرداها بود و انتقام جريان نفاق را لحظه شماري كرد.
آيا ترور شهيد شوشتري را به ياد داريد ؟ درست پس از ابراز عصبانيت جريان نفاق نسبت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و آرزوي قتل سردار رشيد اسلام، فرمانده كل سپاه، عزيز جعفري توسط آقازاده فتنهگر، ريگي در نقش شاخه نظامي جريان فتنه حاضر شده و سردار عزيز اسلام، شهيد شوشتري را به شهادت ميرساند ...
همان گونه كه گفته شد در جريان فتنه 4 طيف قابل ملاحظه وجود دارد كه سرنوشت ايشان در نظر اول از هم جدا است ولي در باطن و حقيقت ماجرا سرنوشت اينان به هم گره خورده است.
امري كه حتي رياكاران جريان فتنه با سكوت خود بدان رضايت دادهاند.پس هرگونه اقدامي از جانب هر كدام از اين 4 طيف به حساب كل جريان فتنه خواهد بود و همه اين جريان بايد پاسخگو باشد.اما پاسخ به چه كسي ؟
ماهها از آغاز جريان فتنه گذشته و قوه قضائيه با تاسي به عدالت هاشمي با در پيش گرفتن تساهل و تسامح نسبت به فتنه گران، خود به ادامه فتنه و توحش ايشان دامن زده است.
بر پايه اين گزارش اين بلاگر ضمن انتقاد به عملكرد دستگاه قضا با سران فتنه به بيان مثالي پرداخت و نوشت؛ چگونه است كه بمب گذاري ، ضرب و شتم مامورين قانون و قتل ايشان ، فحاشي ، آتش زدن ، تخريب و غارت ، محاربه با نظام اسلامي ، برهم زدن نظم عمومي ، تلاش بر عليه امنيت ملي ، غارت سلاح كلانتري ها ، حمله به مراكز نظامي و انتظامي و تلاش براي تصرف آنها و ... بدون هيچ گونه كيفري مي ماند ؟!... آيا نبايد پرسيد ؛ چرا هادي غفاري با آن انبار سلاحي كه از او كشف مي شود حتي براي يك جلسه بازپرسي هم احضار نمي شود ؟ آيا نبايد پرسيد چرا دستور تعطيلي مراكز احزابي كه مجهز به دستگاه هاي شنود و ضد شنود هستند صادر نمي شود... ادامه مطلب
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
"آيا حضور دهها ميليون انسان بصير و پرانگيزه در جشن سي و يك سالگي انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريبخوردگان داخلي را كه گاه رياكارانه دم از "مردم " ميزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را كه همان صراط مستقيم اسلام ناب محمدي صليالله عليه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟
دوستان و دشمنان ملت ايران بدانند كه اين ملت راه خود را شناخته و تصميم خود را گرفته است و براي رسيدن به قله پيشرفت و سعادت با تكيه بر خدا و اعتماد به قدرتي كه خداوند به او بخشيده است هر مانعي را از سر راه بر خواهد داشت. "
بخشي از پيام حضرت آقا در قدرداني از مردم مسلمان و انقلابي ايران
22 بهمن 1388 با به خاك ماليده شدن بيني معاندين و محاربين و منافقين و طبقه شبه روشنفكر شمال تهران توسط مردم مسلمان به عنوان يك حماسه و نقطه عطف در تاريخ معاصر ايران اسلامي ثبت شد.
اين يك واقعيت است كه حماسه 22 بهمن 1388 به تاريخ پيوسته است.
هر چند كه نميتوان از شكوه اين پيروزي بزرگ و غرورآفرين به سادگي عبور كرد ولي بايد همزمان امروز را ديد و براي فردا مهيا شد.
چرا كه ما با معانديني مواجه هستيم كه چيزي به عنوان اصول و عقايد ندارند.هيچ چارچوبي را نميشناسند و رياكارانه و منافقانه رنگ عوض ميكنند و از هر آنچه كه براي ادامه حيات ننگينشان اميد باشد، استقبال كرده و به آن چنگ ميزنند.
ما با جرياني مواجه هستيم كه بخشي از بدنه آن گروههاي ضداسلامي است كه به هيچ چيز جز نابودي دين مبين اسلام راضي نبوده، نيست و نخواهد بود.
پس بخشي از بدنه ميداني و هستههاي هادي و حامي فتنه جز به نابودي دين ما راضي نيستند.
بخش ديگري از بدنه جريان فتنه، نيروهاي جوان يا روشنفكرمآبان به اصطلاح مذهبي هستند كه پس از گذشت 8 ماه از فتنه همچنان بدان پايبند بوده و به عنوان سرباز دشمن داشتن افتخار ميكنند.
نگاهي به واكنش سبزها بعد از 22 بهمن 1388 اين واقعيت را ميرساند كه اين بخش از جريان فتنه فاقد هرگونه درك، منطق و شعور است.طرح جوكهايي نظير ميدان آزادي در اختيار سبزها بود ولي نتوانستيم كاري انجام دهيم ... جمعيت حاضر به زور و يا با اتوبوس از شهرستانها آمده بودند ... از سوي هاديان فتنه و پذيرش اين جوكها به عنوان يك حقيقت از سوي اين جمع نشان ميدهد كه ما با نسل جديدي از منافقين مواجه شدهايم كه همانند اسلاف پيشين خود در سازمان مجاهدين خلق فاقد درك و منطق و شعور هستند.
اين امر دلايل بسياري دارد كه شايد مهمترين آنها ايزوله شدن توسط جريان رسانهاي فتنه است.
نبايد از ياد برد كه اين جمع ماهها پيش از انتخابات دور هم جمع شده و در كلاسهاي آموزشي كودتاي نرم، مشغول اجاره دادن مغزهاي خود به ليدرهاي كودتا بودند.
اين يك حقيقت تلخ است كه اين جمع به دور از هر گونه تعقل تمامي ادعاهاي سران فتنه و جريان رسانهاي فتنه را پذيرفته و براي مشتي دروغ و توهم روانه كف خيابانها شده و ميشوند.
شايد بهترين گواه بر اين مطلب 22 بهمن 1388 باشد كه سبزها ماهها در تبليغات خود از آن به عنوان روز سقوط جمهوري اسلامي ياد ميكردند، ادعايي كه نظير آن را در مرداد 1367 و در نطقهاي مسعود رجوي پيش از عمليات فروغ جاويدان (كه به عمليات شكوهمند مرصاد ختم شد) ميتوان يافت.
اعضاي سازمان مجاهدين خلق بدون هيچ گونه فكر و تعقلي فريب صحبت مسعود رجوي درباره سقوط دو، سه روزه نظام اسلامي را خوردند و همانند چهارپايان روانه جنگي آزاديبخش ! شدند.
زماني فكر و منطقشان شروع به فعاليت نمود كه در آتش بغض فرزندان مسلمان ايران زمين ميسوختند.
درست همانند سبزهايي كه يك ماه تمام هر جا نشستند گفتند كه 22 بهمن 1388 كار نظام را يكسره خواهيم كرد.
آنقدر در قفس توهم سبز گرفتار شده بودند كه لحظهاي به آنچه كه ادعا ميكنند فكر نكرده و تنها به همگان وعده سقوط نظام را ميدادند. بدبختي كه اين متحجرين روشنفكرمآب پس از ديدن 22 بهمن و سيل جمعيت انقلابي باز به جوكهاي هاديان و جريان رسانهاي فتنه پناه برده و باز ادعاهاي پوچ و ابلهانه خود را تكرار ميكنند.
بخشي ديگر از جريان فتنه منافقين يا بازماندگان منافقين و معاندين هستند كه تفاوتي با طيف اول ندارند.طيف آخر جريان فتنه كه بخش عمدهاي از جريان مياني و هادي و حامي فتنه را تشكيل ميدهد، رياكاراني هستند كه زر و زور و تزوير را وسيله حيات خود قرار داده و براي ادامه حيات ننگين شان حاضرند دست به هر كاري بزنند.روزي انقلابي شوند و روزي ديگر در مقابل انقلاب اسلامي بايستند.
22 بهمن 1388 به سر آمد و هر كدام از اين چهار طيف براي ادامه حيات تلاش مضاعفتري خواهند كرد.چرا كه از يك سو حياتشان به خطر افتاده و از سويي ديگر هيچكدام به آرزوي قلبيشان نرسيدهاند.يكي ميخواست سقوط نظام اسلامي را به نظاره بنشيند، ديگري ميخواست با به هم زدن نظم راهپيمايي 22 بهمن با به خيابان كشاندن هواداران متوهمش قدرت چانه زدن بيشتري پيدا كند.
ديگري هم انتظار داشت كه سران فتنه موفق شوند تا با بهانه قرار دادن 22 بهمن بر لاشه حكميت نفسي دوباره بدمد ...
پس بايد در انتظار فرداها بود و انتقام جريان نفاق را لحظه شماري كرد.
آيا ترور شهيد شوشتري را به ياد داريد ؟ درست پس از ابراز عصبانيت جريان نفاق نسبت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و آرزوي قتل سردار رشيد اسلام، فرمانده كل سپاه، عزيز جعفري توسط آقازاده فتنهگر، ريگي در نقش شاخه نظامي جريان فتنه حاضر شده و سردار عزيز اسلام، شهيد شوشتري را به شهادت ميرساند ...
همان گونه كه گفته شد در جريان فتنه 4 طيف قابل ملاحظه وجود دارد كه سرنوشت ايشان در نظر اول از هم جدا است ولي در باطن و حقيقت ماجرا سرنوشت اينان به هم گره خورده است.
امري كه حتي رياكاران جريان فتنه با سكوت خود بدان رضايت دادهاند.پس هرگونه اقدامي از جانب هر كدام از اين 4 طيف به حساب كل جريان فتنه خواهد بود و همه اين جريان بايد پاسخگو باشد.اما پاسخ به چه كسي ؟
ماهها از آغاز جريان فتنه گذشته و قوه قضائيه با تاسي به عدالت هاشمي با در پيش گرفتن تساهل و تسامح نسبت به فتنه گران، خود به ادامه فتنه و توحش ايشان دامن زده است.
بر پايه اين گزارش اين بلاگر ضمن انتقاد به عملكرد دستگاه قضا با سران فتنه به بيان مثالي پرداخت و نوشت؛ چگونه است كه بمب گذاري ، ضرب و شتم مامورين قانون و قتل ايشان ، فحاشي ، آتش زدن ، تخريب و غارت ، محاربه با نظام اسلامي ، برهم زدن نظم عمومي ، تلاش بر عليه امنيت ملي ، غارت سلاح كلانتري ها ، حمله به مراكز نظامي و انتظامي و تلاش براي تصرف آنها و ... بدون هيچ گونه كيفري مي ماند ؟!... آيا نبايد پرسيد ؛ چرا هادي غفاري با آن انبار سلاحي كه از او كشف مي شود حتي براي يك جلسه بازپرسي هم احضار نمي شود ؟ آيا نبايد پرسيد چرا دستور تعطيلي مراكز احزابي كه مجهز به دستگاه هاي شنود و ضد شنود هستند صادر نمي شود...