غضنفر صبح ميره خونه ي
دوستش، بعد از يه ساعت مياد كه بره دوستش ميگه نهار بمون، نهار
ميمونه، بعد نهار مياد بره دوستش ميگه: حالا بيا يه دست تخته
بزنيم، بازي تموم ميشه مياد بره دوستش ميگه: بدون شام كه
نميشه. شام ميخوره مياد بره دوستش ميگه دير وقته! بخواب فردا
برو، ميخوابه. صبح مياد بره دوستش ميگه: با شيكم خالي؟ بمون
بعد صبحونه برو، يارو ميگه: نه ديگه، خانم بچه ها تو ماشين
منتظرند!
يكي داشته غضنفر رو ميزده و هي داد
ميزده مي كشمت اكبر مي كشمت اكبر.
يكي مياد ميگه چرا ميزنيش؟
غضنفر كه داشته كتك ميخورده ميگه: ولش كن بابا بذار بزنه من كه
اكبر نيستم
يه روز غضنفر كبوترش را گم مي كنه تو
روزنامه آگهي مي ده: بيه... بيه... بيه...
يه نفر داشته توي دريا غرق ميشده، بلند
بلند داد ميزده: كمك، من شنا بلد نيستم!
غضنفر داشته رد ميشده ميگه: حالا منم تنيس بلد نيستم، بايد داد
بزنم؟
به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .