"رمزي بارود " (Ramzy Baroud) نويسنده غربي در مقالهاي با اشاره به شيوع
اسلام ستيزي در اروپا و عليالخصوص "فرانسه " مينويسد: به نظر ميرسد
هدف قرار دادن مسلمانان و اسلام تبديل به نوعي تئاتر ملي در فرانسه شده
است و چنانچه دولت فرانسه سعي در كنترل امور نكند، اين جريان مشوش كننده
برخلاف تئاتر ممكن است به جاهاي باريك بكشد، و در حقيقت اكنون تا حدي چنين
شده است. فرانسه نيز مانند ديگر كشورها، مكاني پيچيده، چندفرهنگي است؛ و
نميتوان آن را با اجبار و قوه قهريه تغيير داد تا با ويژگيهاي ملي گروهي
از نژادپرستهاي دست راستي تندمزاج، كه تعبير تحريف شدهاي از خودشان و
ديگران دارند مطابقت پيدا كند.
وي با تاكيد بر اينكه در اين زمينه فرانسه تنها كشور نيست؛ در ادامه ميافزايد: بلكه متأسفانه آشكارترين جلوههاي اسلامستيزي رو به افزايش در سراسر اروپا را ميتوان در اين كشور مشاهده كرد. كشف دلايل اين پديده نگرانكننده كار دشواري است زيرا بيش از بررسي اسلام، مستلزم بررسي دقيق نگرانيها و ناكاميهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشورهاي اروپايي است.
اين نويسنده با قابل توجه و مهم خواندن نقش اسلام در جهان اظهار ميدارد: دين اسلام 1400 سال دوام آورده است. رنگ پوست، فرهنگ، ايدئولوژي سياسي يا مرزهاي جغرافيايي محدوديتي براي گرويدن به اين دين ايجاد نميكند. ديدگاههاي آن درباره دوران باستان، مساوات، حقوق زنان و صلح حتي طبق معيارهاي جديد بسيار پيشرفته محسوب ميشوند.
مخالفان اسلام قادر به مشاهده و درك اين مسائل نيستند. اگر اسلام از لحاظ علمي يا سياسي بررسي شود، اين پژوهش به منظور تخريب شهرت آن، و بياعتبار ساختن و تحقير كردن پيروان اين دين صورت ميگيرد.
اين روزنامهنگار در ادامه با اشاره به ممنوعيت استفاده از مظاهر اسلامي در اروپا، مانند ساخت مناره در "سوئيس " مينويسد: "حزب مردمي سوئيس " (SVP) ممكن است ادعا كند كه نسبت به حفظ سكولار و خالي بودن از نمادهاي مذهبي (مانند مناره مسجد) اين كشور تعهد دارد، اما اين استدلالها غيرمنطقي و نامسنجم بوده و نشانگر چيزي جز گرايش روزافزون به سمت نژادپرستي، عدم تحمل ديگران و قوم محوري نيست. اين جريانها نقض آشكار عقايد آزاديخواهانه هستند كه معمولاً به كشورهاي اروپايي نسبت داده ميشوند، و حقوق فردي و جمعي افراد مانند حق آزادي انديشه و بيان را تضمين ميكنند.
اين روزنامهنگار با اذعان بر اينكه در فرانسه پديده اسلامستيزي قدمت بيشتري داشته و خطرناكتر است؛ مينويسد: با توجه به اينكه 5 ميليون فرانسوي مسلمان در اين كشور زندگي ميكنند، اين گرايشهاي راستي به احتمال بروز اختلاف در فرانسه دامن ميزنند.
رمزي بارود در اين فراز از مقاله خويش به نقل از روزنامه "واشنگتن پست " مينويسد: روز 19 سپتامبر افراد ناشناس به مسجد "بلال " در شهر آرام "كاسترس " (Castres) در فرانسه بيحرمتي كردند: "دو گوش خوك و تصوير پرچم فرانسه به در چسبانده، و پوزه خوكي از دستگيره در آويزان شده بود. روي يك ديوار با اسپري كلمات "قدرت سفيد " و "Sieg heil " و روي ديوار ديگر "فرانسه براي فرانسويها " نوشته شده بود. "
وي ميافزايد: در همين رابطه بايد به سخنان هشدارآميز "شاهد مالك " (Shahid Malik) نخستين وزير مسلمان انگلستان اشاره كرد، او كه خود قرباني جرائم ناشي از نفرت است، يك سال و نيم پيش گفت بسياري مسلمانان احساس ميكنند مانند "يهوديان اروپا " مورد هدف قرار گرفتهاند، و بسياري از مسلمانان انگلستان احساس ميكنند "در كشور خود بيگانه هستند. "
به اين ترتيب با اينكه بسياري از مسلمانان اروپايي مانند ديگر هموطنان خود احساس وطنپرستي و ميهن پرستي دارند، نژادپرستهاي راستي ـ كه متأسفانه نقش برجستهاي در شكل دادن به افكار عمومي در چندين كشور اروپايي يافتهاند ـ بر تعريف بسيار محدودي از آنچه يك نفر را آلماني، انگليسي، فرانسوي يا سوئيسي ميسازد دارند.
اين مقاله علت اسلامستيزي در اروپا را بحران هويت اروپاييان دانسته و توضيح ميدهد: بحران هويتي واقعي و هراسآميز در اروپا به وجود آمده است. بحراني كه تنها اروپا را دربرنگرفته، بلكه بر فرهنگهاي بسياري در سراسر جهان تأثير گذاشته و در مواردي اين فرهنگها را نابود كرده است. با اينكه اين مسئله تأثير جانبي جهاني شدن گمراهانه و افسارگسيخته است، در خود اروپا موضوعي ملي و شخصي به شمار ميرود. اتحاديه اروپا كه در ابتدا يك مجموعه صرفاً اقتصادي بود به سازماني سياسي و "پانناسيونال " تبديل شده است كه تلاش دارد - حال بطور تصادفي يا از روي نقشه و برنامه ـ اروپايي متحد و متعارف را تعريف كند. اين مسئله باعث شده هراس از بين رفتن هويتهاي ملي بوجود بيايد. و طبق معمول گروههاي فاقد نماينده سياسي، از نظر اجتماعي به حاشيه رانده شده و از نظر اقتصادي محروم هستند كه بهاي اين تجديد حيات ملي را ميپردازند.
وي همچنين مينويسد: اكنون هدف قرار دادن مسلمانان ويژگي مشتركي است كه باعث متحد شدن شمار زيادي از نخبگان سياسي و رسانههاي اروپا شده است. اين امر دلايل فراوان و آشكاري دارد. برخي كشورهاي اروپايي درگير جنگ با كشورهاي مسلمان هستند (جنگي كه به انتخاب خود وارد آن شدهاند)؛ سياستمداران نااميد و ناموفق نياز به منحرف كردن توجه مردم از شكستها و نافرجاميهاي خود دارند؛ مرتبط ساختن اسلام به تروريسم حمله هوشمندانه قابل قبول، و موضوع بحثي به شمار ميرود كه برنامههاي راديويي و تلويزيوني بسياري را به خود اختصاص داده است؛ همچنين برخلاف ديگر گروههايي كه از قدرت و نفوذ سياسي و اقتصادي برخوردار هستند، بهنظر ميرسد تحت فشار قرار دادن مسلمانان عواقب سياسي چنداني نداشته باشد.
رمزي بارود با طرح اين سوال كه "اما آيا اين مسئله به همين موارد محدود ميشود؟ " و با استناد به نتايج يك نظرسنجي دليل ديگري را در اين زمينه اضافه ميكند: در سال 08-2007 "گالوپ " (Gallup) طي نظرسنجي از مردم پرسيد: "آيا مذهب جايگاه مهمي در زندگي شما دارد؟ " اكثر مردم ساكن كشورهاي اروپاي غربي قاطعانه پاسخ دادند: نه. تنها 9 درصد مردم "تركيه " ـ كشوري كه اكثر تبعه آن مسلمان هستند ـ با اين نظر موافق بودند. بسياري از اروپاييان مسلمان به شدت با مذهب خود همذات پنداري ميكنند، كه باعث شده در زماني كه بسياري از مردم اروپا در اين زمينه با مشكل مواجه هستند، حس انسجام اجتماعي خود و تا حدي انسجام فرهنگي و ظاهر هويت جمعي خود را حفظ كنند. مسلمانان را نبايد بخاطر اين فقدان مقصر دانست يا بخاطر پايدار ماندن به عقايدشان مجازات كرد، يا مورد تمسخر قرار داد.
اين روزنامهنگار در پايان مقاله خود به كشور فرانسه پرداخته و مينويسد: اما در فرانسه نگران كنندهترين مسئله درباره اين اقدامات ضد مسلمانان آن است كه نه گروهي از طرفداران متعصب ايدئولوژي خاص، بلكه عمدتاً خود دولت مسئول اين اقدامات است. "اريك بسون " (Eric Besson) وزير مهاجرت فرانسه روز 16 دسامبر اعلام كرد حجاب داشتن زنان مسلمان باعث ميشود حقوق شهروندي و اقامت طولاني مدت به آنها تعلق نگيرد. البته بسون صرفاً سياستهاي اضطرابآور "نيكلاس ساركوزي " (Nicolas Sarkozy) رئيس جمهور محافظهكار را منعكس ميكرد كه براي تضمين هويت انحصاري فرانسه "مبارزه هويت ملي " را آغاز كرده است، سياستي كه مهاجران و بويژه مسلمانان را مورد هدف قرار ميدهد.
ساركوزي، بسون و ديگر سياستمداران راستي و راست افراطي بايد متوجه باشند پافشاري و اصرار بر سياستهاي بيفكرانه و بيگانه كننده به تفرقه و شكاف منجر خواهد شد.
افراط گرايي يكي از عواقب اجتنابناپذير بيگانه سازي گروهي است كه متاسفانه از آن براي شدت بخشيدن به تب ضد مهاجران در قاره اروپا استفاده ميشود. اين كار دور باطليست كه مسئوليت آن مستقيماً بر شانه سياستمداران باتجربه و اهداف آشكارشان است. و اما افرادي كه اسلام را مسئول مشكلات اروپا ميدانند بايد اوقات فراغت ديگري بيابند؛ اين بازي افراطي بسيار خطرناك است و بايد متوقف شود. ادامه مطلب
وي با تاكيد بر اينكه در اين زمينه فرانسه تنها كشور نيست؛ در ادامه ميافزايد: بلكه متأسفانه آشكارترين جلوههاي اسلامستيزي رو به افزايش در سراسر اروپا را ميتوان در اين كشور مشاهده كرد. كشف دلايل اين پديده نگرانكننده كار دشواري است زيرا بيش از بررسي اسلام، مستلزم بررسي دقيق نگرانيها و ناكاميهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشورهاي اروپايي است.
اين نويسنده با قابل توجه و مهم خواندن نقش اسلام در جهان اظهار ميدارد: دين اسلام 1400 سال دوام آورده است. رنگ پوست، فرهنگ، ايدئولوژي سياسي يا مرزهاي جغرافيايي محدوديتي براي گرويدن به اين دين ايجاد نميكند. ديدگاههاي آن درباره دوران باستان، مساوات، حقوق زنان و صلح حتي طبق معيارهاي جديد بسيار پيشرفته محسوب ميشوند.
مخالفان اسلام قادر به مشاهده و درك اين مسائل نيستند. اگر اسلام از لحاظ علمي يا سياسي بررسي شود، اين پژوهش به منظور تخريب شهرت آن، و بياعتبار ساختن و تحقير كردن پيروان اين دين صورت ميگيرد.
اين روزنامهنگار در ادامه با اشاره به ممنوعيت استفاده از مظاهر اسلامي در اروپا، مانند ساخت مناره در "سوئيس " مينويسد: "حزب مردمي سوئيس " (SVP) ممكن است ادعا كند كه نسبت به حفظ سكولار و خالي بودن از نمادهاي مذهبي (مانند مناره مسجد) اين كشور تعهد دارد، اما اين استدلالها غيرمنطقي و نامسنجم بوده و نشانگر چيزي جز گرايش روزافزون به سمت نژادپرستي، عدم تحمل ديگران و قوم محوري نيست. اين جريانها نقض آشكار عقايد آزاديخواهانه هستند كه معمولاً به كشورهاي اروپايي نسبت داده ميشوند، و حقوق فردي و جمعي افراد مانند حق آزادي انديشه و بيان را تضمين ميكنند.
اين روزنامهنگار با اذعان بر اينكه در فرانسه پديده اسلامستيزي قدمت بيشتري داشته و خطرناكتر است؛ مينويسد: با توجه به اينكه 5 ميليون فرانسوي مسلمان در اين كشور زندگي ميكنند، اين گرايشهاي راستي به احتمال بروز اختلاف در فرانسه دامن ميزنند.
رمزي بارود در اين فراز از مقاله خويش به نقل از روزنامه "واشنگتن پست " مينويسد: روز 19 سپتامبر افراد ناشناس به مسجد "بلال " در شهر آرام "كاسترس " (Castres) در فرانسه بيحرمتي كردند: "دو گوش خوك و تصوير پرچم فرانسه به در چسبانده، و پوزه خوكي از دستگيره در آويزان شده بود. روي يك ديوار با اسپري كلمات "قدرت سفيد " و "Sieg heil " و روي ديوار ديگر "فرانسه براي فرانسويها " نوشته شده بود. "
وي ميافزايد: در همين رابطه بايد به سخنان هشدارآميز "شاهد مالك " (Shahid Malik) نخستين وزير مسلمان انگلستان اشاره كرد، او كه خود قرباني جرائم ناشي از نفرت است، يك سال و نيم پيش گفت بسياري مسلمانان احساس ميكنند مانند "يهوديان اروپا " مورد هدف قرار گرفتهاند، و بسياري از مسلمانان انگلستان احساس ميكنند "در كشور خود بيگانه هستند. "
به اين ترتيب با اينكه بسياري از مسلمانان اروپايي مانند ديگر هموطنان خود احساس وطنپرستي و ميهن پرستي دارند، نژادپرستهاي راستي ـ كه متأسفانه نقش برجستهاي در شكل دادن به افكار عمومي در چندين كشور اروپايي يافتهاند ـ بر تعريف بسيار محدودي از آنچه يك نفر را آلماني، انگليسي، فرانسوي يا سوئيسي ميسازد دارند.
اين مقاله علت اسلامستيزي در اروپا را بحران هويت اروپاييان دانسته و توضيح ميدهد: بحران هويتي واقعي و هراسآميز در اروپا به وجود آمده است. بحراني كه تنها اروپا را دربرنگرفته، بلكه بر فرهنگهاي بسياري در سراسر جهان تأثير گذاشته و در مواردي اين فرهنگها را نابود كرده است. با اينكه اين مسئله تأثير جانبي جهاني شدن گمراهانه و افسارگسيخته است، در خود اروپا موضوعي ملي و شخصي به شمار ميرود. اتحاديه اروپا كه در ابتدا يك مجموعه صرفاً اقتصادي بود به سازماني سياسي و "پانناسيونال " تبديل شده است كه تلاش دارد - حال بطور تصادفي يا از روي نقشه و برنامه ـ اروپايي متحد و متعارف را تعريف كند. اين مسئله باعث شده هراس از بين رفتن هويتهاي ملي بوجود بيايد. و طبق معمول گروههاي فاقد نماينده سياسي، از نظر اجتماعي به حاشيه رانده شده و از نظر اقتصادي محروم هستند كه بهاي اين تجديد حيات ملي را ميپردازند.
وي همچنين مينويسد: اكنون هدف قرار دادن مسلمانان ويژگي مشتركي است كه باعث متحد شدن شمار زيادي از نخبگان سياسي و رسانههاي اروپا شده است. اين امر دلايل فراوان و آشكاري دارد. برخي كشورهاي اروپايي درگير جنگ با كشورهاي مسلمان هستند (جنگي كه به انتخاب خود وارد آن شدهاند)؛ سياستمداران نااميد و ناموفق نياز به منحرف كردن توجه مردم از شكستها و نافرجاميهاي خود دارند؛ مرتبط ساختن اسلام به تروريسم حمله هوشمندانه قابل قبول، و موضوع بحثي به شمار ميرود كه برنامههاي راديويي و تلويزيوني بسياري را به خود اختصاص داده است؛ همچنين برخلاف ديگر گروههايي كه از قدرت و نفوذ سياسي و اقتصادي برخوردار هستند، بهنظر ميرسد تحت فشار قرار دادن مسلمانان عواقب سياسي چنداني نداشته باشد.
رمزي بارود با طرح اين سوال كه "اما آيا اين مسئله به همين موارد محدود ميشود؟ " و با استناد به نتايج يك نظرسنجي دليل ديگري را در اين زمينه اضافه ميكند: در سال 08-2007 "گالوپ " (Gallup) طي نظرسنجي از مردم پرسيد: "آيا مذهب جايگاه مهمي در زندگي شما دارد؟ " اكثر مردم ساكن كشورهاي اروپاي غربي قاطعانه پاسخ دادند: نه. تنها 9 درصد مردم "تركيه " ـ كشوري كه اكثر تبعه آن مسلمان هستند ـ با اين نظر موافق بودند. بسياري از اروپاييان مسلمان به شدت با مذهب خود همذات پنداري ميكنند، كه باعث شده در زماني كه بسياري از مردم اروپا در اين زمينه با مشكل مواجه هستند، حس انسجام اجتماعي خود و تا حدي انسجام فرهنگي و ظاهر هويت جمعي خود را حفظ كنند. مسلمانان را نبايد بخاطر اين فقدان مقصر دانست يا بخاطر پايدار ماندن به عقايدشان مجازات كرد، يا مورد تمسخر قرار داد.
اين روزنامهنگار در پايان مقاله خود به كشور فرانسه پرداخته و مينويسد: اما در فرانسه نگران كنندهترين مسئله درباره اين اقدامات ضد مسلمانان آن است كه نه گروهي از طرفداران متعصب ايدئولوژي خاص، بلكه عمدتاً خود دولت مسئول اين اقدامات است. "اريك بسون " (Eric Besson) وزير مهاجرت فرانسه روز 16 دسامبر اعلام كرد حجاب داشتن زنان مسلمان باعث ميشود حقوق شهروندي و اقامت طولاني مدت به آنها تعلق نگيرد. البته بسون صرفاً سياستهاي اضطرابآور "نيكلاس ساركوزي " (Nicolas Sarkozy) رئيس جمهور محافظهكار را منعكس ميكرد كه براي تضمين هويت انحصاري فرانسه "مبارزه هويت ملي " را آغاز كرده است، سياستي كه مهاجران و بويژه مسلمانان را مورد هدف قرار ميدهد.
ساركوزي، بسون و ديگر سياستمداران راستي و راست افراطي بايد متوجه باشند پافشاري و اصرار بر سياستهاي بيفكرانه و بيگانه كننده به تفرقه و شكاف منجر خواهد شد.
افراط گرايي يكي از عواقب اجتنابناپذير بيگانه سازي گروهي است كه متاسفانه از آن براي شدت بخشيدن به تب ضد مهاجران در قاره اروپا استفاده ميشود. اين كار دور باطليست كه مسئوليت آن مستقيماً بر شانه سياستمداران باتجربه و اهداف آشكارشان است. و اما افرادي كه اسلام را مسئول مشكلات اروپا ميدانند بايد اوقات فراغت ديگري بيابند؛ اين بازي افراطي بسيار خطرناك است و بايد متوقف شود.