در میانه راه بین مکّه و مدینه،[1] نزدیکی های «جحفه» منطقه «غدیر خم» قرار دارد. غدیر خم سر راه کاروان ها بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز هنگام هجرت تاریخی خود به مدینه در ماه ربیع الاوّل از آن گذر کرد. در بازگشت از حجّة الوداع در روز هیجدهم ذی حجّه سال دهم هجری نیز در آن جا توقّف کرد و از همان جا، این سرزمین جغرافیایی، وارد تاریخ شکوهمند اسلام شد.
پس از آن که شنهای روان، راه قدیمی کاروانها را پوشاند، منطقه غدیر خم در دوران حاضر از راه اصلی و عمومی دور ماند. نام آن منطقه نیز به «غُرُبه» تغییر یافت. ولی چشمه ای که از دل صخره های آن دشت گسترده می جوشد، همچنان باقی است. به خاطر بودن همین چشمه، درختهای خرما و نیزار و در گذشته درختهای «اراک» در آن روییده است.
بقیه در ادامه مطلب....
کسی که شهر «جدّه» را از کناره دریای سرخ پشت سر می گذارد، نزدیکیهای شهر «رابغ» به دوراهی جحفه می رسد. جایی که یک فرودگاه محلّی سمت راست جاده وجود دارد. مسافت میان دوراهی یادشده تا مسجد میقات، که کنار آثار مسجد قدیم و ویرانه های آن ساخته شده، تا 10 کیلومتر امتداد می یابد. از مسجد میقات می توان به طرف «قصر علیا» روی نمود، با گذر از جاده ای پر از توده های شن که نشانه های «راه هجرت» در آن باقی است. آن قصر نیز نزدیکیهای روستای جحفه، در سمتی است که به مدینه منوره و شهر رابغ منتهی می شود، در حالی که مسجد میقات در سمت منتهی به مکّه مکرّمه است. مسافت میان مسجد میقات و قصر علیا به حدود 5 کیلومتر می رسد، در حالی که سیلها و بادها، توده هایی از شن را با خود آورده است، تا میان این دو منطقه، موانع شنی پدید آورد.
در آن منطقه، ارتفاعات کوهستانی وجود دارد که راهی را که به یک دشت گسترده منتهی می شود، مشخص ساخته است، جایی که راهها از آن جا جدا می شود. از آن جا می توان به سمت «غُربه» روی آورد، که البته به سبب پخش شدن توده های شن، راه یافتن به آن منطقه دشوار است.
ولی منطقه غدیر، نزدیکیهای «حُرّه» است، سرزمینی پر از سنگهای سیاه و غیر قابل کشت. در انتهای حرّه، دشت گسترده ای باز می شود که چشمه های غدیر در آن جاست. در همین سرزمین بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله توقّف کرد، تا آخرین پیامهای آسمانی را به کاروانهای حجّاج و امّت اسلامی برساند.
دو رشته کوه از شمال جنوب، این دشت گسترده را دربر گرفته است. آبهای غدیر، از نزدیکی دامنه های جنوبی که خیلی بلندتر از کوههای شمالی است می جوشد. در مسیل آن دشت، درختهای خرما روییده است و به احتمال زیاد، نخلها در پی آن روییده اند که مسافران هسته های خرما را در مسیر خود در آن دشت می افکندند. دشت باز و چشمه غدیر، مسافران را به استراحت و خوردن خرما و قهوه فرامی خواند. نزدیکی خَمِ آن دشت و سمت مغرب، آن جا که آبها می جوشد و آبراهی را پدید می آورد، بیشه ای وجود دارد.
نشانه های جاده، به خاطر سیلابهای شدید در مواقع باران، پیوسته تغییر می کند. کسی که بخواهد به این سرزمین مبارک، جایی که آخرین پیامبر در تاریخ بشریت در آن توقف کرده است تبرّک جوید، می تواند با عبور از دو مسیر راه جحفه و راه رابغ به سوی آن برود.
راه اوّل از دوراهی جحفه نزدیک فرودگاه رابغ آغاز می شود، آن جا که جادّه ای هموار به طول 9 کیلومتر تا روستای جحفه است و آن جا مسجد بزرگی است و راه از آن جا به طول 2 کیلومتر به سمت راست کج می شود و در خلال آن توده های شن و منطقه سنگلاخی وجود دارد و در آخر آن وادی غدیر شروع می شود.
راه دوّم از دوراهی مکه مدینه و روبه روی رابغ آغاز می شود و پس از 10 کیلومتر راهی که به غدیر منتهی می شود از آن جدا می گردد. مسافت میان رابغ تا غدیر به 26 کیلومتر می رسد. وادی غدیر به صورت کلی در شرق مسجد میقات در جحفه و در 8 کیلومتری آن قرار دارد. فاصله آن تا جنوب شهر رابغ نیز 26 کیلومتر است. در آن مکان مقدس مسجدی ساخته شده بود که در اثر سیلها و بادها و عوامل فرساینده دیگر خراب شده و آثار آن نیز از بین رفته است. شاید آن مسجد تا دوره های اخیر، و چه بسا تا اوایل قرن هشتم باقی بوده که فرو ریخته و جز دیوارهایش باقی نمانده بوده است. گواه این سخن، کتابهای فقهی و تاریخی و اعمال مستحبّی همچون دعا و نماز در آن مکان است. اشاراتی به جایگاهی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جا ایستاد و ولایت امام علی علیه السلام را به انبوه مسلمانان اعلام کرد، وارد شده است.
«بکری» گوید: (آن جایگاه) بین غدیر و چشمه است،[2] آن گونه که حموی در معجم البلدان یاد کرده و جایگاه مسجد را مشخّص ساخته است.[3] در کتاب «الجواهر» نیز آن را یاد کرده و به بقایای دیوارهای خراب شده آن اشاره کرده است،[4] به استناد آنچه در کتابِ «دروس» شهید اول آمده است. ولی ابن بطوطه فقط اشاره کرده که در سفرش به حج خانه خدا، از منطقه ای که در آن جا برکه هایی نزدیک جحفه بوده، گذر کرده است.[5]
آیین مقدس اسلام، تشویق کرده که در غدیر خم توقّف شود و در مسجد آن نماز و دعا خوانده شود. یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام روایت کرده که از مدینه تا مکّه همسفر امام بود. چون به مسجد غدیر رسیدند، امام به سمت چپ مسجد نگریست و فرمود: این جا قدمگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله است. آن جا که ایستاد و فرمود: «مَنْ کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ اَللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداه».[6] در بسیاری از کتب فقهی نیز استحباب نماز خواندن در مسجد غدیر آمده است.[7] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ... در منطقه غدیر خم توقّف کرد. به نقل منابع تاریخی، فرمان داد تا کاروانها بایستند تا در آن روز بسیار گرم و سوزان، سخنرانی مهمّی ایراد کند. مسلمانان از یکدیگر می پرسیدند: علّت توقّف در این سرزمین گدازان چیست؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین خطبه خواند:
سپاس از آن خداست، از او مدد می جوییم، به او ایمان داریم، بر او تکیه می کنیم و از شر خویشتن و زشتی کارهایمان به او پناه می بریم، او که هرکه را گمراه کند، هدایتگری ندارد و هرکه را هدایت کند، گمراه کننده ای برایش نیست. و گواهی می دهم که جز خداوند، معبودی نیست، محمّد بنده و فرستاده اوست.
امّا بعد: ای مردم! خدای لطیف خبیر مرا چنین آگاهانیده است که هیچ پیامبری عُمر نیافته مگر به اندازه نصف عمر پیامبر پیشین، و این که نزدیک است فراخوانده شوم و اجابت کنم. از من سؤال خواهد شد، از شما نیز. پس شما چه خواهید گفت؟
گفتند: گواهی می دهیم که تو رساندی، نصیحت کردی و تلاش نمودی. خدا جزای نیکت دهد.
فرمود: مگر نه این که شهادت می دهید که جز خدا معبودی نیست و محمّد، بنده و فرستاده اوست و بهشت و دوزخ الهی و مرگ، حق است و قیامت بی شک خواهد آمد و خداوند، خفتگان در گورها را برمی انگیزد؟
گفتند: چرا، بر این گواهی می دهیم.
فرمود: خدایا شاهد باش.
سپس فرمود: ای مردم! آیا می شنوید؟
گفتند: آری.
فرمود: من پیش از شما بر حوض (کوثر) وارد می شوم و شما کنار حوض بر من وارد می شوید، پهنای آن به اندازه میان صنعا و بُصری است، به شمار ستارگان، در آن جامهای سیمگون است. پس بنگرید که پس از من با دو امانت سنگین چگونه رفتار می کنید؟!
کسی ندا داد: ای رسول خدا «ثقلین» چیست؟
فرمود: «ثقل اکبر» کتاب خداست، یک طرف آن در دست خدای متعال است. طرف دیگر در دست شماست، به آن تمسّک کنید تا گمراه نشوید. «ثقل اصغر» دودمان من است. خدای لطیف و آگاه، مرا آگاهانیده که این دو، جدایی ناپذیرند، تا در کنار حوض بر من وارد شوند. از پروردگارم برای آن دو همین را درخواست نمودم. پس از آن دو جلوتر نیفتید که هلاک می شوید، عقب نیز نمانید که هلاک می شوید.
سپس دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد، تا آن جا که سفیدی زیر بغل آن دو دیده شد و همه مردم او را شناختند. سپس فرمود:
ای مردم! چه کسی از خود مؤمنان بر آنان شایسته تر است؟
گفتند: خدا و پیامبرانش داناترند.
فرمود: خدا، مولای من است، من نیز مولای مؤمنانم و بر آنان از خودشان شایسته ترم. پس هرکه را مولای او بودم، علی مولای اوست.
این را سه بار (و به روایت امام احمد: چهاربار) فرمود. آنگاه فرمود:
خدایا! دوست باش با کسی که با او دوستی کند، دشمنی کن با آن که او را دشمن بدارد، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن. یاورش را یاری کن و خوارکننده اش را خوار ساز، و هرجا که گشت، حق را همراه او بگردان. الا ... حاضر، به غایب برساند.[8]
در همان لحظات، شاعر پیامبر صلی الله علیه و آله ، حسّان بن ثابت برخاست تا این مناسبت را که برای مسلمانان عید شده است، با شعر چنین تهنیت گفت:
روز غدیر، پیامبرشان در غدیر خم آنان را ندا درداد.
می گفت: مولا و ولیّ شما کیست؟ بی پرده و ابهام گفتند: مولای ما خداست و تویی و در ولایت، هرگز از ما نافرمانی نخواهی دید.
فرمود: ای علی بایست، که من پس از خویش تو را به عنوان امام و هادی پسندیدم.
آن جا بود که دعا کرد: خدایا دوستش را دوست بدار و با دشمنش دشمن باش.
[1] . پایگاه حوزه مجله میقات حج شماره 27، راه غدیر.
[2] . معجم البکری، ج2، ص368
[3] . معجم البلدان، ج2، ص389
[4] . جواهر، ج20، ص75
[5] . رحله ابن بطوطه.
[6] . مجله تراثنا، شماره 25، سال 11، ص26
[7] . الینابیع الفقهیّه، الحج، 220، 353، 558 و 610
[8] . الغدیر، ج1، ص10 و 11