ما در زندگي روزمره با انواع هيجانات آشنا هستيم، اين آشنايي به دوران
طفوليت و كودكي ما برمي گردد، و به بياني ديگر از لحظه تولد برخي از
هيجانات را با خود داريم و اين نقش هيجانات مختلف زندگي ما را نشان مي
دهد. برخي از هيجانات چنان لذتبخش، خوشايند و تقويت كننده هستند كه فرد مي
كوشد تا به آن حالت خاص از هيجانات، برسد و برخي ديگر آزارنده اند و تلاش
شخص اجتناب از رسيدن به آنها است ( يا اگر در آن موقعيت قرار گيرد سعي مي
كند خود را از آن دور كند). در مجموع كلام، هيجانات به لحاظ خوشايند و
ناخوشايند بودن به دو بخش هيجانات مثبت و هيجانات منفي تقسيم مي شوند، كه
هريك از اين هيجانات اهميت و نقشي مهم در زندگي داشته و براي خود كاركردي
خاص و مهم دارند. هيجانات مثبت در افراد، منجر به پرورش تفكر، فرصت طلبي و
آمادگي جهت سود بردن از فرصت هاي موجود ، تقويت پيوندهاي اجتماعي، خنثي
كردن هيجانات منفي مي گردد .( در مجموع افراد داراي هيجان مثبت در زندگي
فردي و اجتماعي داراي شخصيت تاثير گذار و احساس كارايي بالامي باشند.)
بقيه در ادامه
جوانان و هيجان
هيجان مخصوص نوجوانان نيست . براي تمامي سنين است و در سن جواني و نوجواني به دليل همزمان شدن با سن بلوغ به اوج مي رسد. به دليل اينكه فرد هر زمان وارد يك دوره جديد از زندگي مي شود، احساس مي كند توانمندي هايش بايد فرق كند و آدم ديگري شود و به تبع آن هيجان هايش چندين برابر مي شود. خيلي از جوانها هيجان را نمي شناسند . به نوعي نمي دانند هيجاني كه با آن درگير هستند ، چيست؟ چون جوان و نوجوان به گروههاي همسن و سال علاقه مند است و در اين سنين گروهها براي فرد تصميم مي گيرند . نوجوان يا جوان در بعضي موقعيتها بدون اينكه علاقه مند به انجام اموري باشد، صرفا چون مي خواهد نزد دوستان ضايع نشود دست به هر عملي كه به نوعي تقليد كار آنان باشد ، مي زند. جوانان در بعضي مهماني ها مواد مخدر و مشروبات الكلي مصرف مي كنند و سپس مي گويند مي خواهيم انرژيمان را تخليه كنيم. نكته اين است كه اين انرژي اگر از درون افراد است چرا با ابزار بيروني تخليه اش مي كنيم. اگر افكار پشت هيجان را نشناسيم نمي توانيم هيجان را مديريت كنيم. رفتارهايي كه انجام مي دهيم بيشتر به دليل نشناختن افكار، يك احساس بلاتكليفي مي دهد و نتيجه آن نوعي احساس درماندگي مي شود. حال آنكه افراد صرفا با يك تخليه هيجاني توقع دارند مشكلاتشان حل شود. در ميان جوانان، گروهي هستند كه تمايل به كارهاي ماجراجويانه در آنها زياد است، اين گروه، افراد هيجان طلبي هستند كه اغلب توجهي به مثبت يا منفي بودن هيجانات ندارند و گاهي ترساندن ديگران براي آنها لذت بخش محسوب مي شود، در اين ميان كساني كه تمايلات ضد اجتماعي بيشتري دارند بيشتر از بقيه تمايل به نقض چارچوب هاي اجتماعي داشته و احتمالااز آزار و ترس ديگران لذت مي برند، ايام پاياني سال با عنوان جشن چهارشنبه سوري از اين امر مستثني نبوده و با شروع نيمه دوم اسفند تمايلات ضد اجتماعي آغاز و تا روزهاي پاياني سال ادامه دارد.
هيجان فراتر از نياز
روانشناسان هيجان را فراتر از نياز و قسمتي از رفتار انسان مي دانند و مي گويند: هر فردي هيجان را يك جور تجربه مي كند و يك جواب كلي نمي توانيم بدهيم. بعضي ها با خودنمايي، عده اي براي اينكه اطرافيان را كنترل كنند و بترسانند تخليه هيجاني مي كنند. بعضي ها اين كار را مي كنند كه ترسشان بريزد. گاهي افراد هيجان را خيلي بزرگ مي كنند و چنانكه نه تنها مفيد نيست بلكه به ضررشان تمام مي شود. در صورتي كه تجربه كردن هيجان به خودي خود يك تجربه سالم است. بعضي ها فكر مي كند تخليه هيجاني يعني اينكه بايد خودت را از هيجان خالي كني. حال آنكه اگر هيجان نباشد زنده نخواهيم بود. هيجان قسمتي از هويت يك انسان است، روانشناسان اعتقاد دارند كه در مورد تجربه هيجان حق انتخاب داريم و مي توانيم تصميم بگيريم كه چگونه هيجانات را بروز دهيم. هيجان انسان ها از يك دسته نيست. انسان ها در انواع مختلف هيجان را تجربه مي كنند و بروز مي دهند. هيجان را نمي توان ناديده گرفت به اين دليل كه در تمركز و تصميم گيري اختلال ايجاد مي كند. اضطراب و ترديدها افزايش مي يابد. اينكه چه نوع افكاري هيجان را حمايت مي كند امري قابل توجه است. هيجان برگرفته از برخي نيازهاست. وقتي فكر مي كنيم متوجه مي شويم اين هيجانات بايد جاي ديگري ارضا ء شود. در واقع افكار است كه اجازه مي دهد هيجانمان را بروز دهيم يا مخفي كنيم.
انواع هيجانات،هيجان ترس،هيجان خشم ،هيجان اندوه،هيجان تنفر،هيجان شادي،وساير هيجانات ومانندهيجانات: احساس حقارت، نگراني، تعجب، اميد، غرور، غم، شرم، دلسوزي، عشق و محبت و هيجان هاي مركب سركوب هيجان با اشاره به اينكه سركوب هيجان، يك مكانيسم دفاعي است بايد بگوييم كه: وقتي احساسمان را سركوب مي كنيم القا مي كنيم كه من اجازه ندارم اين هيجان را تجربه كنم. در واقع مانند اين است كه حقي را از خود مي گيرم. وقتي جوان راحت بتواند از احساساتش صحبت كند و جامعه و يا پدر و مادر او را سركوب نكنند، ياد مي گيرد حق و حقوق خود را بشناسد. يكي از وظايف اساسي خانواده، درك جوان و ايجاد احساس امنيت در نوجوان و جوان است. والدين بايد به نوعي به فرزندان اطمينان بدهند آنها را همانگونه كه هستند مي پذيرند. تربيت درست هر فرد در خانواده، موضوع بسيار مهمي است چرا كه هر جواني به عنوان يكي از اعضاي جامعه در امنيت جامعه نقش دارد.
جامعه اي كه بخواهد جوانانش دوران جواني خود را طبيعي سپري كنند بايد امكان بروز اين هيجانات را برايشان به وجود آورد بايد بدانيم كه با انكار هيجان تا مدتي مي توان هيجان را فراموش كرد اما نمي شود آن را كنار گذاشت. به نوعي با در نظر نگرفتن هيجان هايمان قسمتي از تاثير آن را بر شعور فيزيكي خود ناديده گرفته ايم و نمي توانيم آن را آگاهانه كنترل كنيم چرا كه از طريق رفتار غير كلامي ما، ناآگاهانه خود را بروز مي دهد. دروهله اول ما باور نكرده ايم جوان بايد جواني كند، شاد باشد، زيبايي هايش را بروز دهد و خنده ها و گريه هايش را بلند ابراز كند. از جنبه ديگر سعي نكرده ايم محيط هايي را براي جوانان فراهم كنيم تا آنچه را كه در فكرشان مي گذرد خارج از محيط عمومي ابراز كنند. به طور مثال، جوانان شايد علاقه مند باشند در بعضي مجالس عزاداري شركت كنند، پاي برخي هيئت ها، برخي مداحان و نوحه خوانان بنشينند و شيوه سينه زني متفاوتي داشته باشند كه با آدم هاي ديگر خيلي متفاوت است حتي بعضي افراد مسن تحمل چنين فضايي را ندارند. هيجانات و نيازهاي جوانان را نبايد سركوب كنيم، بلكه بايد هدايت كنيم. ايجاد اين فضاها، نقطه مقابل سركوب آنهاست. اگر اين محيط ها فراهم نشوند و تخليه هيجاني صورت نگيرد باعث آزار و اذيت ديگران خواهد شد و جلوگيري از اين ناهنجاري، عقده هاي اجتماعي را ايجاد مي كند. عقده هاي اجتماعي نيز زمينه را براي بحران هاي اجتماعي فراهم مي كند.
تحت اين شرايط، جوانان شرطي نمي شوند؛ بلكه احساساتشان هدايت مي شود و ياد مي گيرند در چه محل هايي بايد هيجاناتشان را ابراز كنند؛ به طور مثال ياد مي گيرند در خيابان ميان مردم با موتور تك چرخ نزنند؛ چرا كه براي اين كار فضايي در نظر گرفته شده است. هيجانات وقتي سركوب شود، عقده هاي اجتماعي ايجاد مي كند. عقده هاي اجتماعي به محض اينكه عوامل قهري سركوب ضعيف شوند، به صورت تنش هاي اجتماعي خيلي افراطي بروز مي كند. حال اين رفتارهاي افراطي مي تواند در مسائل جنسي، مسائل و رفتارهاي اجتماعي، خنده هاي بلند، گريه هاي بلند و يا آرايش هاي زننده خود را نشان دهند. ايجاد مكان مناسب براي تخليه هيجانات، جامعه را از ثبات و اعتدال بيشتري برخوردار مي كند.
مديريت هيجانات
مهارت مديريت هيجانات فرد را قادر مي سازد تا هيجان را در خود و ديگران تشخيص داده و چگونگي اثرگذاري آنها را بر رفتار بداند و بلافاصله بتواند واكنش مناسبي به هيجانات مختلف نشان دهد . توانايي استفاده از هيجانات به نفع خويش و ديگران را هوش هيجاني گويند و از ويژ گي هاي پاسخ هاي هيجاني اين است كه نسبت به پاسخ هاي عقلي و خردگرا سريعتر عمل نمايد و در اين نوع عملكرد سرعت بر دقت ارجحيت داشته و در مواقع ضروري كاربردهاي حساس دارد و در نوع ديگر آنكه كندتر عمل مي كند و قبل از اينكه به بروز احساسات منجر گردد در افكار ما تجلي يافته و با تفسير از موقعيت به وجود آمده به تحريك هيجانات منجر مي گردد. در حقيقت هيجان جوانان را نبايد كنترل كرد بلكه بايد مديريت كرد. در واقع وقتي هيجان را كنترل مي كنيم ، محدوديت ايجاد مي شود. وقتي هيجان محدود مي شود به صورت رفتار ناسالم خود را نشان مي دهد. هميشه نتيجه هيجان را در رفتار مي بينيم. هيجان نياز به مديريت دارد. نياز به كنترل ندارد. مديريت يعني مسئوليت پذيري، يعني افراد نسبت به هيجان هايي كه تجربه مي كنند مسئول هستند. هر هيجاني عواقبي دارد كه در رفتار خود را نشان مي دهد. نوجواني كه هيجان را تجربه مي كند بايد ريشه هيجان را پيدا كند. بايد بداند هميشه هيجان از يك پيش زمينه فكري نشات مي گيرد. وقتي هيجان را مي شناسيم به نوعي افكارمان را شناسايي مي كنيم. اگر بخواهيم هيجان را مديريت كنيم در خيلي موارد بايد فكرمان را مديريت كنيم.
نظريه كارشناسان:
كارشناسان مسائل اجتماعي با توجه به اينكه معتقدند كه هيجان را بايد هدايت كرد وجود فضاهايي را براي تخليه هيجان مناسب مي دانند و عنوان مي كنند: واقعيت اين است كه جوانان ويژگي هايي دارند كه ضروري است به آنها توجه كنيم. آنها هيجاناتي دارند كه لازم است زمينه هايي را فراهم كنيم تا به طور طبيعي امكان تخليه آن را داشته باشند. مثلاجوان ها دوست دارند بلند بخندند يا بلند گريه كنند. تحرك زياد را دوست دارند. جوان ها نيازمند مكان، محل و محملي هستند كه هيجان هايشان را تخليه كنند. در كشورهاي ديگر اين هيجان به نوع ديگري تخليه مي شود. در اين كشورها مكان هايي براي شادي و ايستگاه هايي براي بازي جوانان فراهم مي كنند، به دليل اينكه با فراهم آوردن چنين محيط هايي هيجان موجود در جامعه تخليه مي شود و بعد از اين جامعه تا حدودي آرامش را در مي يابد.
نقش خانواده
جامعه شناسان، نقش خانواده را بسيار مهم ارزيابي مي كنند و اعتقاد دارند كه: خانواده به عنوان يك نهاد وظيفه دارد امكان فراغت هاي لازم را با كنترل هاي نامحسوس، نه آزاردهنده و با هدايتگري و آموزش براي جوان خود فراهم كند. بهترين حالت ممكن اين است كه مثلاپدر خانواده خود را در سن و سال جوان خانواده اش ببيند و با او همراه باشد. خانواده انتظار نداشته باشد هنجارهاي سالمندي و ميانسالي خود را در جوانش پياده كند و در عين حال او را در گرداب هيجاناتش تنها رها نكند؛ چون احساسات و هيجانات نيز مانند ديگر امور نيازمند آموزش و هدايت است، نه سركوب و تنبيه.
والدين بايد بدانند همان طور كه براي بچه ها اسباب بازي تهيه مي كنند و شرايط بازي را فراهم مي آورند، در كنار آن بايد براي جوانان نيز فضاهايي فراهم آورند تا به اين طريق بتوانند هيجان هايشان را بروز دهند آيا ما مي توانيم از فرزندمان بخواهيم به اسباب بازي علاقه نداشته باشد؟ به اين ترتيب از يك جوان هم نمي توانيم انتظار داشته باشيم رفتاري مانند ميانسالان و سالمندان داشته باشد. بنابراين به طبيعت و اقتضاي سن افراد بايد محيط هايي براي آنها فراهم آوريم، نيازهاي آنها را درك كنيم و به منظور ارضاي نيازهاي جوانان اقدام كنيم.
نقش مسئولان
امكان تخليه هيجانات به صورت طبيعي در جامعه كم است و اگر بعضي گرايش ها براي رفتن به خارج مرزها را مي بينيم شايد برخي از آنها براي ابراز اين هيجانات است چرا كه در محيط هاي موجود، امكان ظهور و بروز براي جوان ها كمتر است. جوانان هيجاني متفاوت با مسئولاني كه در سن ميانسالي و سالمندي هستند دارند. وظيفه مسئولان اين است كه جوانان را درك كنند. بدانند رفتارهاي پرهيجان جوانان يك ناهنجاري نيست؛ بلكه طبيعي است. بكوشند فضاها و محيط هاي ورزشي، هنري، گردشگري را برايشان فراهم آورند و نگاهشان، نگاه ناهنجاري به رفتارهاي جوانان نباشد و در صدد سركوب اين رفتارها نباشند. بايد در جامعه قشربندي اجتماعي و سني انجام دهيم. كودكان، نوجوانان، دختران، پسران بايد در طبقه بندي برنامه ريزي هايمان از جايگاه خاصي برخوردار باشند و متناسب با ويژگي هاي آنان، انتظار خود را تنظيم كنيم و براي رشد طبيعي آنها امكان اعمال ويژگي هاي سني نيز به طور طبيعي فراهم باشد.
نتيجه گيري:
- نبايد فراموش كرد كه چهارشنبه سوري، جشني ملي است جشني كه از ديرباز در فرهنگ ما ايراني ها ريشه دوانده و منافاتي با فرهنگ ديني ما ندارد و اگر آنها را به صورت مكمل در كنار يكديگر قرار دهيم بسياري از بحران هاي فرهنگي و اجتماعي ما كاهش پيدا خواهد كرد. در حقيقت بخشي از بحران ها و حوادث موجود در چهارشنبه سوري مربوط به افراط و تفريط ها مي باشد و به نظر مي رسد انتقال جوهره و روح آداب ملي به نسل جديد خيلي خوب عمل نكرده است و سيستم فرهنگي به نسل جوان درباره اهداف و آداب و رسوم رويكردهاي فرهنگي آموزش هاي لازم را نداده است و همين امر به انتقال اشتباه اين سنن به نسل جديد منجر شده است.
- مسئولين و مديران تصميم گير الزاما مي بايست با توجه به روحيات و ديدگاه هاي اقشار جوان نسبت به ارائه سياستگذاري ها اقدام نمايند.
در اكثر كشورهاي اروپايي- آمريكايي و برخي كشورهاي آسيايي وجود اماكن و فضاهاي مناسب ويژه جوانان و نوجوانان و ساير سنين موجب گرديده كه جوانان و اقشار جامعه بدانند براي تخليه فشارهاي رواني مي توانند به آنجا مراجعه تا در صورت لزوم اين امكان را داشته باشند كه فرياد بزنند، بلند بلند بخندند، جيغ بزنند، گريه كنند، بدوند، آتش بازي كنند و ...
و اين امر موجب مي شوند تا تمايلات اجتماعي وارد كانال هاي پنهاني و مخفيانه و دور از انظار عموم نشود و تخلفات و ناهنجاري ها شكل نگيرد و به جاي آن تمايلات در مسير درست هدايت شوند كه در اين صورت نه تنها مخرب نخواهد بود بلكه سازنده بوده و در اين شرايط فرد به يك شخص خلافكار و هنجار شكن تبديل نخواهد شد اما جاي سئوال است كه چرا در كشور ما جوانان و نوجوانان براي تخليه هيجانات حتما بايد در شب هاي چهارشنبه سوري و آن هم در كوچه و بازار و معابر هيجانات خود را تخليه كنند؟ مي دانيم تخليه نشدن هيجانات در طول سال موجب اين مي شود كه مراسم چهارشنبه سوري فرصتي بسيار دلچسب را براي تخليه مجموعه هيجانات به وجود مي آورد كه اين امر منجر به مسائلي همچون آزار و اذيت كردن، ايجاد رعب و وحشت، ترس و نهايتا تخليه هيجانات به شيوه نامناسب مي شود. در جامعه براي طول سال بايد اماكن و فضاهاي مناسب با شرايط عموم در مكان هاي مناسب ايجاد كنيم كه امكان تخليه و بروز اين هيجانات به طور طبيعي و صحيح داشته باشد در غير اين صورت در جامعه متراكم شده و موجب مي شود گاهي جوانان براي تخليه آنها دست به كارهاي افراطي بزنند و در حقيقت اعمال و رفتار مشهود جوانان در شب هاي جشن چهارشنبه سوري نمونه اي از همين اعمال افراطي است. و مي توان مدعي شد كه وجود اين نوع حركات و عملكردهاي خشن و آزار دهنده به بهانه هاي مخلتف همانند جشن چهارشنبه سوري زنگ خطري است كه به ما يادآوري مي كند تا به فكر سلامتي بيشتر از وضع موجود و كنوني باشيم چرا كه سلامتي و آرامش آن روح و كالبد جامعه را هدف قرار داده است و در صورت اجماع و تمايل مسئولين و تصميم گيران جهت از بين بردن مشكلات و معضلات فوق الذكر:
آيا باز هم در مراسم هاي جشن چهارشنبه سوري شاهد خشونت ها و تمايلات ضد اجتماعي و ناهنجاري ها خواهيم بود؟
آيا پرداختن و سوق دادن جامعه با اين امر سوپاپ و دريچه اطميناني براي سالم ماندن افكار و روح و روان اقشار جامعه نخواهد بود؟
آيا به راستي با وجود اين اماكن و پناه گاه هاي اجتماعي، جوانان باز هم به دنبال راه هاي ناايمن خواهند رفت؟
آيا با وجود اين اماكن، هزينه هاي ميلياردي براي ايجاد سر و صدا و ترقه بازي پرداخت خواهد شد؟
آيا باز هم شاهد صدمات و آسيب هاي جبران ناپذير براي عزيزانمان خواهيم بود؟
آيا باز هم ايمني جامعه با هنجار شكني ها و تمايلات ضداجتماعي ايمني جامعه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت؟
- آيا ....
نويسنده: رضا كاظمي
منبع: روزنامه رسالت شماره 6940 -18/12/88 ادامه مطلب
بقيه در ادامه
جوانان و هيجان
هيجان مخصوص نوجوانان نيست . براي تمامي سنين است و در سن جواني و نوجواني به دليل همزمان شدن با سن بلوغ به اوج مي رسد. به دليل اينكه فرد هر زمان وارد يك دوره جديد از زندگي مي شود، احساس مي كند توانمندي هايش بايد فرق كند و آدم ديگري شود و به تبع آن هيجان هايش چندين برابر مي شود. خيلي از جوانها هيجان را نمي شناسند . به نوعي نمي دانند هيجاني كه با آن درگير هستند ، چيست؟ چون جوان و نوجوان به گروههاي همسن و سال علاقه مند است و در اين سنين گروهها براي فرد تصميم مي گيرند . نوجوان يا جوان در بعضي موقعيتها بدون اينكه علاقه مند به انجام اموري باشد، صرفا چون مي خواهد نزد دوستان ضايع نشود دست به هر عملي كه به نوعي تقليد كار آنان باشد ، مي زند. جوانان در بعضي مهماني ها مواد مخدر و مشروبات الكلي مصرف مي كنند و سپس مي گويند مي خواهيم انرژيمان را تخليه كنيم. نكته اين است كه اين انرژي اگر از درون افراد است چرا با ابزار بيروني تخليه اش مي كنيم. اگر افكار پشت هيجان را نشناسيم نمي توانيم هيجان را مديريت كنيم. رفتارهايي كه انجام مي دهيم بيشتر به دليل نشناختن افكار، يك احساس بلاتكليفي مي دهد و نتيجه آن نوعي احساس درماندگي مي شود. حال آنكه افراد صرفا با يك تخليه هيجاني توقع دارند مشكلاتشان حل شود. در ميان جوانان، گروهي هستند كه تمايل به كارهاي ماجراجويانه در آنها زياد است، اين گروه، افراد هيجان طلبي هستند كه اغلب توجهي به مثبت يا منفي بودن هيجانات ندارند و گاهي ترساندن ديگران براي آنها لذت بخش محسوب مي شود، در اين ميان كساني كه تمايلات ضد اجتماعي بيشتري دارند بيشتر از بقيه تمايل به نقض چارچوب هاي اجتماعي داشته و احتمالااز آزار و ترس ديگران لذت مي برند، ايام پاياني سال با عنوان جشن چهارشنبه سوري از اين امر مستثني نبوده و با شروع نيمه دوم اسفند تمايلات ضد اجتماعي آغاز و تا روزهاي پاياني سال ادامه دارد.
هيجان فراتر از نياز
روانشناسان هيجان را فراتر از نياز و قسمتي از رفتار انسان مي دانند و مي گويند: هر فردي هيجان را يك جور تجربه مي كند و يك جواب كلي نمي توانيم بدهيم. بعضي ها با خودنمايي، عده اي براي اينكه اطرافيان را كنترل كنند و بترسانند تخليه هيجاني مي كنند. بعضي ها اين كار را مي كنند كه ترسشان بريزد. گاهي افراد هيجان را خيلي بزرگ مي كنند و چنانكه نه تنها مفيد نيست بلكه به ضررشان تمام مي شود. در صورتي كه تجربه كردن هيجان به خودي خود يك تجربه سالم است. بعضي ها فكر مي كند تخليه هيجاني يعني اينكه بايد خودت را از هيجان خالي كني. حال آنكه اگر هيجان نباشد زنده نخواهيم بود. هيجان قسمتي از هويت يك انسان است، روانشناسان اعتقاد دارند كه در مورد تجربه هيجان حق انتخاب داريم و مي توانيم تصميم بگيريم كه چگونه هيجانات را بروز دهيم. هيجان انسان ها از يك دسته نيست. انسان ها در انواع مختلف هيجان را تجربه مي كنند و بروز مي دهند. هيجان را نمي توان ناديده گرفت به اين دليل كه در تمركز و تصميم گيري اختلال ايجاد مي كند. اضطراب و ترديدها افزايش مي يابد. اينكه چه نوع افكاري هيجان را حمايت مي كند امري قابل توجه است. هيجان برگرفته از برخي نيازهاست. وقتي فكر مي كنيم متوجه مي شويم اين هيجانات بايد جاي ديگري ارضا ء شود. در واقع افكار است كه اجازه مي دهد هيجانمان را بروز دهيم يا مخفي كنيم.
انواع هيجانات،هيجان ترس،هيجان خشم ،هيجان اندوه،هيجان تنفر،هيجان شادي،وساير هيجانات ومانندهيجانات: احساس حقارت، نگراني، تعجب، اميد، غرور، غم، شرم، دلسوزي، عشق و محبت و هيجان هاي مركب سركوب هيجان با اشاره به اينكه سركوب هيجان، يك مكانيسم دفاعي است بايد بگوييم كه: وقتي احساسمان را سركوب مي كنيم القا مي كنيم كه من اجازه ندارم اين هيجان را تجربه كنم. در واقع مانند اين است كه حقي را از خود مي گيرم. وقتي جوان راحت بتواند از احساساتش صحبت كند و جامعه و يا پدر و مادر او را سركوب نكنند، ياد مي گيرد حق و حقوق خود را بشناسد. يكي از وظايف اساسي خانواده، درك جوان و ايجاد احساس امنيت در نوجوان و جوان است. والدين بايد به نوعي به فرزندان اطمينان بدهند آنها را همانگونه كه هستند مي پذيرند. تربيت درست هر فرد در خانواده، موضوع بسيار مهمي است چرا كه هر جواني به عنوان يكي از اعضاي جامعه در امنيت جامعه نقش دارد.
جامعه اي كه بخواهد جوانانش دوران جواني خود را طبيعي سپري كنند بايد امكان بروز اين هيجانات را برايشان به وجود آورد بايد بدانيم كه با انكار هيجان تا مدتي مي توان هيجان را فراموش كرد اما نمي شود آن را كنار گذاشت. به نوعي با در نظر نگرفتن هيجان هايمان قسمتي از تاثير آن را بر شعور فيزيكي خود ناديده گرفته ايم و نمي توانيم آن را آگاهانه كنترل كنيم چرا كه از طريق رفتار غير كلامي ما، ناآگاهانه خود را بروز مي دهد. دروهله اول ما باور نكرده ايم جوان بايد جواني كند، شاد باشد، زيبايي هايش را بروز دهد و خنده ها و گريه هايش را بلند ابراز كند. از جنبه ديگر سعي نكرده ايم محيط هايي را براي جوانان فراهم كنيم تا آنچه را كه در فكرشان مي گذرد خارج از محيط عمومي ابراز كنند. به طور مثال، جوانان شايد علاقه مند باشند در بعضي مجالس عزاداري شركت كنند، پاي برخي هيئت ها، برخي مداحان و نوحه خوانان بنشينند و شيوه سينه زني متفاوتي داشته باشند كه با آدم هاي ديگر خيلي متفاوت است حتي بعضي افراد مسن تحمل چنين فضايي را ندارند. هيجانات و نيازهاي جوانان را نبايد سركوب كنيم، بلكه بايد هدايت كنيم. ايجاد اين فضاها، نقطه مقابل سركوب آنهاست. اگر اين محيط ها فراهم نشوند و تخليه هيجاني صورت نگيرد باعث آزار و اذيت ديگران خواهد شد و جلوگيري از اين ناهنجاري، عقده هاي اجتماعي را ايجاد مي كند. عقده هاي اجتماعي نيز زمينه را براي بحران هاي اجتماعي فراهم مي كند.
تحت اين شرايط، جوانان شرطي نمي شوند؛ بلكه احساساتشان هدايت مي شود و ياد مي گيرند در چه محل هايي بايد هيجاناتشان را ابراز كنند؛ به طور مثال ياد مي گيرند در خيابان ميان مردم با موتور تك چرخ نزنند؛ چرا كه براي اين كار فضايي در نظر گرفته شده است. هيجانات وقتي سركوب شود، عقده هاي اجتماعي ايجاد مي كند. عقده هاي اجتماعي به محض اينكه عوامل قهري سركوب ضعيف شوند، به صورت تنش هاي اجتماعي خيلي افراطي بروز مي كند. حال اين رفتارهاي افراطي مي تواند در مسائل جنسي، مسائل و رفتارهاي اجتماعي، خنده هاي بلند، گريه هاي بلند و يا آرايش هاي زننده خود را نشان دهند. ايجاد مكان مناسب براي تخليه هيجانات، جامعه را از ثبات و اعتدال بيشتري برخوردار مي كند.
مديريت هيجانات
مهارت مديريت هيجانات فرد را قادر مي سازد تا هيجان را در خود و ديگران تشخيص داده و چگونگي اثرگذاري آنها را بر رفتار بداند و بلافاصله بتواند واكنش مناسبي به هيجانات مختلف نشان دهد . توانايي استفاده از هيجانات به نفع خويش و ديگران را هوش هيجاني گويند و از ويژ گي هاي پاسخ هاي هيجاني اين است كه نسبت به پاسخ هاي عقلي و خردگرا سريعتر عمل نمايد و در اين نوع عملكرد سرعت بر دقت ارجحيت داشته و در مواقع ضروري كاربردهاي حساس دارد و در نوع ديگر آنكه كندتر عمل مي كند و قبل از اينكه به بروز احساسات منجر گردد در افكار ما تجلي يافته و با تفسير از موقعيت به وجود آمده به تحريك هيجانات منجر مي گردد. در حقيقت هيجان جوانان را نبايد كنترل كرد بلكه بايد مديريت كرد. در واقع وقتي هيجان را كنترل مي كنيم ، محدوديت ايجاد مي شود. وقتي هيجان محدود مي شود به صورت رفتار ناسالم خود را نشان مي دهد. هميشه نتيجه هيجان را در رفتار مي بينيم. هيجان نياز به مديريت دارد. نياز به كنترل ندارد. مديريت يعني مسئوليت پذيري، يعني افراد نسبت به هيجان هايي كه تجربه مي كنند مسئول هستند. هر هيجاني عواقبي دارد كه در رفتار خود را نشان مي دهد. نوجواني كه هيجان را تجربه مي كند بايد ريشه هيجان را پيدا كند. بايد بداند هميشه هيجان از يك پيش زمينه فكري نشات مي گيرد. وقتي هيجان را مي شناسيم به نوعي افكارمان را شناسايي مي كنيم. اگر بخواهيم هيجان را مديريت كنيم در خيلي موارد بايد فكرمان را مديريت كنيم.
نظريه كارشناسان:
كارشناسان مسائل اجتماعي با توجه به اينكه معتقدند كه هيجان را بايد هدايت كرد وجود فضاهايي را براي تخليه هيجان مناسب مي دانند و عنوان مي كنند: واقعيت اين است كه جوانان ويژگي هايي دارند كه ضروري است به آنها توجه كنيم. آنها هيجاناتي دارند كه لازم است زمينه هايي را فراهم كنيم تا به طور طبيعي امكان تخليه آن را داشته باشند. مثلاجوان ها دوست دارند بلند بخندند يا بلند گريه كنند. تحرك زياد را دوست دارند. جوان ها نيازمند مكان، محل و محملي هستند كه هيجان هايشان را تخليه كنند. در كشورهاي ديگر اين هيجان به نوع ديگري تخليه مي شود. در اين كشورها مكان هايي براي شادي و ايستگاه هايي براي بازي جوانان فراهم مي كنند، به دليل اينكه با فراهم آوردن چنين محيط هايي هيجان موجود در جامعه تخليه مي شود و بعد از اين جامعه تا حدودي آرامش را در مي يابد.
نقش خانواده
جامعه شناسان، نقش خانواده را بسيار مهم ارزيابي مي كنند و اعتقاد دارند كه: خانواده به عنوان يك نهاد وظيفه دارد امكان فراغت هاي لازم را با كنترل هاي نامحسوس، نه آزاردهنده و با هدايتگري و آموزش براي جوان خود فراهم كند. بهترين حالت ممكن اين است كه مثلاپدر خانواده خود را در سن و سال جوان خانواده اش ببيند و با او همراه باشد. خانواده انتظار نداشته باشد هنجارهاي سالمندي و ميانسالي خود را در جوانش پياده كند و در عين حال او را در گرداب هيجاناتش تنها رها نكند؛ چون احساسات و هيجانات نيز مانند ديگر امور نيازمند آموزش و هدايت است، نه سركوب و تنبيه.
والدين بايد بدانند همان طور كه براي بچه ها اسباب بازي تهيه مي كنند و شرايط بازي را فراهم مي آورند، در كنار آن بايد براي جوانان نيز فضاهايي فراهم آورند تا به اين طريق بتوانند هيجان هايشان را بروز دهند آيا ما مي توانيم از فرزندمان بخواهيم به اسباب بازي علاقه نداشته باشد؟ به اين ترتيب از يك جوان هم نمي توانيم انتظار داشته باشيم رفتاري مانند ميانسالان و سالمندان داشته باشد. بنابراين به طبيعت و اقتضاي سن افراد بايد محيط هايي براي آنها فراهم آوريم، نيازهاي آنها را درك كنيم و به منظور ارضاي نيازهاي جوانان اقدام كنيم.
نقش مسئولان
امكان تخليه هيجانات به صورت طبيعي در جامعه كم است و اگر بعضي گرايش ها براي رفتن به خارج مرزها را مي بينيم شايد برخي از آنها براي ابراز اين هيجانات است چرا كه در محيط هاي موجود، امكان ظهور و بروز براي جوان ها كمتر است. جوانان هيجاني متفاوت با مسئولاني كه در سن ميانسالي و سالمندي هستند دارند. وظيفه مسئولان اين است كه جوانان را درك كنند. بدانند رفتارهاي پرهيجان جوانان يك ناهنجاري نيست؛ بلكه طبيعي است. بكوشند فضاها و محيط هاي ورزشي، هنري، گردشگري را برايشان فراهم آورند و نگاهشان، نگاه ناهنجاري به رفتارهاي جوانان نباشد و در صدد سركوب اين رفتارها نباشند. بايد در جامعه قشربندي اجتماعي و سني انجام دهيم. كودكان، نوجوانان، دختران، پسران بايد در طبقه بندي برنامه ريزي هايمان از جايگاه خاصي برخوردار باشند و متناسب با ويژگي هاي آنان، انتظار خود را تنظيم كنيم و براي رشد طبيعي آنها امكان اعمال ويژگي هاي سني نيز به طور طبيعي فراهم باشد.
نتيجه گيري:
- نبايد فراموش كرد كه چهارشنبه سوري، جشني ملي است جشني كه از ديرباز در فرهنگ ما ايراني ها ريشه دوانده و منافاتي با فرهنگ ديني ما ندارد و اگر آنها را به صورت مكمل در كنار يكديگر قرار دهيم بسياري از بحران هاي فرهنگي و اجتماعي ما كاهش پيدا خواهد كرد. در حقيقت بخشي از بحران ها و حوادث موجود در چهارشنبه سوري مربوط به افراط و تفريط ها مي باشد و به نظر مي رسد انتقال جوهره و روح آداب ملي به نسل جديد خيلي خوب عمل نكرده است و سيستم فرهنگي به نسل جوان درباره اهداف و آداب و رسوم رويكردهاي فرهنگي آموزش هاي لازم را نداده است و همين امر به انتقال اشتباه اين سنن به نسل جديد منجر شده است.
- مسئولين و مديران تصميم گير الزاما مي بايست با توجه به روحيات و ديدگاه هاي اقشار جوان نسبت به ارائه سياستگذاري ها اقدام نمايند.
در اكثر كشورهاي اروپايي- آمريكايي و برخي كشورهاي آسيايي وجود اماكن و فضاهاي مناسب ويژه جوانان و نوجوانان و ساير سنين موجب گرديده كه جوانان و اقشار جامعه بدانند براي تخليه فشارهاي رواني مي توانند به آنجا مراجعه تا در صورت لزوم اين امكان را داشته باشند كه فرياد بزنند، بلند بلند بخندند، جيغ بزنند، گريه كنند، بدوند، آتش بازي كنند و ...
و اين امر موجب مي شوند تا تمايلات اجتماعي وارد كانال هاي پنهاني و مخفيانه و دور از انظار عموم نشود و تخلفات و ناهنجاري ها شكل نگيرد و به جاي آن تمايلات در مسير درست هدايت شوند كه در اين صورت نه تنها مخرب نخواهد بود بلكه سازنده بوده و در اين شرايط فرد به يك شخص خلافكار و هنجار شكن تبديل نخواهد شد اما جاي سئوال است كه چرا در كشور ما جوانان و نوجوانان براي تخليه هيجانات حتما بايد در شب هاي چهارشنبه سوري و آن هم در كوچه و بازار و معابر هيجانات خود را تخليه كنند؟ مي دانيم تخليه نشدن هيجانات در طول سال موجب اين مي شود كه مراسم چهارشنبه سوري فرصتي بسيار دلچسب را براي تخليه مجموعه هيجانات به وجود مي آورد كه اين امر منجر به مسائلي همچون آزار و اذيت كردن، ايجاد رعب و وحشت، ترس و نهايتا تخليه هيجانات به شيوه نامناسب مي شود. در جامعه براي طول سال بايد اماكن و فضاهاي مناسب با شرايط عموم در مكان هاي مناسب ايجاد كنيم كه امكان تخليه و بروز اين هيجانات به طور طبيعي و صحيح داشته باشد در غير اين صورت در جامعه متراكم شده و موجب مي شود گاهي جوانان براي تخليه آنها دست به كارهاي افراطي بزنند و در حقيقت اعمال و رفتار مشهود جوانان در شب هاي جشن چهارشنبه سوري نمونه اي از همين اعمال افراطي است. و مي توان مدعي شد كه وجود اين نوع حركات و عملكردهاي خشن و آزار دهنده به بهانه هاي مخلتف همانند جشن چهارشنبه سوري زنگ خطري است كه به ما يادآوري مي كند تا به فكر سلامتي بيشتر از وضع موجود و كنوني باشيم چرا كه سلامتي و آرامش آن روح و كالبد جامعه را هدف قرار داده است و در صورت اجماع و تمايل مسئولين و تصميم گيران جهت از بين بردن مشكلات و معضلات فوق الذكر:
آيا باز هم در مراسم هاي جشن چهارشنبه سوري شاهد خشونت ها و تمايلات ضد اجتماعي و ناهنجاري ها خواهيم بود؟
آيا پرداختن و سوق دادن جامعه با اين امر سوپاپ و دريچه اطميناني براي سالم ماندن افكار و روح و روان اقشار جامعه نخواهد بود؟
آيا به راستي با وجود اين اماكن و پناه گاه هاي اجتماعي، جوانان باز هم به دنبال راه هاي ناايمن خواهند رفت؟
آيا با وجود اين اماكن، هزينه هاي ميلياردي براي ايجاد سر و صدا و ترقه بازي پرداخت خواهد شد؟
آيا باز هم شاهد صدمات و آسيب هاي جبران ناپذير براي عزيزانمان خواهيم بود؟
آيا باز هم ايمني جامعه با هنجار شكني ها و تمايلات ضداجتماعي ايمني جامعه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت؟
- آيا ....
نويسنده: رضا كاظمي
منبع: روزنامه رسالت شماره 6940 -18/12/88