به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در سيستم هاي آموزشي، افراد زيادي مشغول به كارند و فعاليت هاي آنها بطور مستقيم يا غير مستقيم در تربيت دانش آموزان و يا دانشجويان مؤثر است اما در اين ميان، نقش معلمان و اساتيد و دانشگاهها از ديگر افراد بسيار برجسته‏تر مي نمايد چنان‏كه بيشتر اوقات را دانش آموزان در مدرسه و دانشجويان در دانشگاه زير نظر آنها سپري مي كنند و عوامل ديگر هم فراهم آورنده زمينه براي فعاليت معلّم‏ها و اساتيد مي‏باشد از اين رو بسياري از دانش آموختگان نظام آموزشي سنتي و جديد شكل گيري شخصيت خود را مرهون معلمان خود مي دانند يكي از نويسندگان كه عمري را به معلمي گذرانده مي‏نويسد: يكي از تحصيل كرده‏هايي كه تحصيلات عالي و دكتراي خود را در كشور آلمان به پايان رسانيده بود چندين بار اقرار واعتراف كرد كه همه عقايد ديني او مديون ارتباط با معلّم خود بوده است.(1)
زيرا آنچه در فرايند تعليم و تربيت به متعلم انتقال مي‏يابد تنها معلومات و مهارت‏هاي معلّم نيست بلكه تمام صفات، خلقيات، حالات نفساني و رفتار ظاهري او نيز به شاگردان منتقل مي شود.(2)

بقيه در ادامه
رابطه دانش آموز با معلّم يك رابطه باطني و معنوي است دانش آموز و يا دانشجو معلّم را شخصيتي محترم و ممتاز مي‏داند كه او را در بزرگ شدن و به استقلال و آزادي رسيدن، و به عضويت رسمي جامعه در آمدن كمك و مساعدت مي نمايد معلّم با روح و جان دانش آموز و يا دانشجو سروكار دارد و به همين جهت بعنوان يك الگوي محبوب و مطاع پذيرفته مي شود . دانش آموز اگر چه قبلا در محيط خانواده علوم و اطلاعات فراواني را كسب كرده رفتارهايي را آموخته و به اموري عادت كرده و تا حدودي شخصيت او شكل گرفته است ولي هنوز شكل ثابت به خود نگرفته و تا حد زيادي قابل انعطاف و تغيير مي‏باشد. كودك و نوجوان در اين سنين از محيط خانواده خارج مي شود و بطور رسمي در اجتماعي جديد يعني مدرسه و يا دانشگاه پذيرفته مي شود .
دانش آموز در اين اجتماع جديد فرصت مي يابد تا افكار و اندوخته‏هاي ديني و رفتار و عادتهاي گذشته‏اش را مورد بازنگري قرار دهد و شخصيت خويش را بسازد و تكميل و تثبيت نمايد.
با نفوذترين و محبوب ترين فردي كه مي تواند در اين مرحله حساس او را ياري كند معلّم است به همين جهت دانش آموزان و يا دانشجويان معلّم و استاد خود را بعنوان يك الگو و اسوه مي پذيرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب يا بد او سرمشق مي گيرند . و خود را با وي همسان و همانند مي سازند.
همچنين دانش آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدير و حتّي سرايدار مدرسه را زير نظر دارند، و از آنها درس مي گيرند دانش آموزان از طرز برخورد و تعامل معلمان با مدير، معلمان با يكديگر، معلمان با خدمتكاران مدرسه و معلمان با دانش آموزان درس مي‏گيرند.
از اخلاق و رفتار معلم، از طرز اداره كلاس، از رعايت عدل و انصاف در نمره دادن، از وقت شناسي و رعايت نظم، از دلسوزي و مهرباني، از خوشرويي و فروتني، از دينداري و التزام به ضوابط شرعي، از اخلاق خوش و ادب او، از خير خواهي و نوع دوستي معلّم درس ها مي آموزند همچنين از اخلاق و رفتار و كردار او متأثر مي‏شوند و خود را با او همسان مي سازند بنابراين، معلّم فقط يك آموزگار نيست بلكه مهم تر از آن، يك مربي و يك الگوي با نفوذ است. يك معلّم خوب كه با رفتار و گفتار پسنديده‏اش دانش آموزان را خوب پرورش مي دهد، بزرگترين خدمت را نسبت به اجتماع خود انجام مي دهد و به عكس يك معلّم بد اخلاق و بدرفتار و منحرف كه با رفتار بدخود، دانش آموزان را به انحراف و تباهي مي‏كشد بزرگترين خيانت‏ها را نسبت به اجتماع مرتكب مي شود بنابراين شغل و حرفه معلمي و استادي از حساس ترين و مسئوليت دارترين شغل‏هاي اجتماع مي باشد.
معلم و استاد نمي تواند نسبت به اخلاق و رفتار خود آزاد و بي‏تفاوت باشد، زيرا محدوده اخلاقياتش فراتر از خود اوست. او تنها مسئول خودش نمي باشد بلكه مسئوليت تعدادي از انسانهاي معصوم را نيز بعهده گرفته است.
استاد و معلّم بايد به اين مسئوليت سنگين و ارزشمند و ميزان و مقدار نفوذش در دانش آموزان خوب بينديشند و با اصلاح و اخلاق و رفتار خويش بهترين الگوها را در اختيار دانش آموزان و يا دانشجويان قرار دهند.(3)
دكتر هايم گينانت، وقتي معلّم جواني بوده به اين مطالب اشاره مي‏كند:
من به نتيجه خوف انگيزي رسيده‏ام، من عامل تصميم گيرنده در كلاس هستم و اين برخورد شخصي من است كه جوّ خاصي پديد مي آورد.
من بعنوان يك معلّم داراي قدرت شگرفي هستم و مي توانم زندگي يك كودك را تيره و تار يا پر از سرور سازم.
در تمام موقعيت‏ها اين پاسخ من است كه اوج يافتن يا فرونشستن يك بحران و انسان شدن و يا وحشي شدن يك كودك را معلّم تعيين مي‏كند.(4)
بررسي‏هاي علمي نيز نشان مي دهد كه 35درصد كودكان در هفت سال دوم زندگي دوست دارند همانند معلّم خود باشند.(5)
از اين رو اگر معلمان، دانش آموزان را به رفتارها، صفات و نگرش هايي خاص دعوت كنند ولي خود در عمل به آنها پايبند نباشند آموزش‏هاي شفاهي آنان نيز تأثير نخواهد گذاشت.

يادسپاري
در اينجا توجه معلمان و اساتيد محترم را به چند نكته مهم جلب مي كنيم:
1ـ دانش آموزان و دانشجويان، معلمان و اساتيدي را الگوي خود قرار مي دهند كه مقبول و مورد اعتماد آنان باشند.
مقبوليت و اعتماد حاصل دو ويژگي است، نخست توانايي علمي قابل قبول به گونه‏اي كه بتواند به خوبي از عهده تدريس، درس خود برآيد و به پرسش هاي نوآموزان پاسخ قانع كننده‏اي بدهد و دوم اينكه، رفتار و گفتارش با يكديگر هماهنگ و منطبق باشد، به عبارت ديگر نمونه‏اي قابل قبول از يك فرد مؤمن را معرفي كند، بنابراين لازم است معلمان و اساتيد، براي ايفاي نقش الگوي خود اين دو ويژگي را حداقل كسب كنند.
2ـ محبوبيت اساتيد، معلمان و مربيان، نقشي قاطع و سرنوشت ساز، در تأثير گذاري آنان بر رفتارهاي دانش آموزان يا دانشجويان دارد.
3ـ رفتار الگو در صورتي براي دانش آموزان قابل استفاده است كه روشن و قابل فهم باشد.
بنابراين، در مواردي كه رفتاري از الگويي بيان مي شود يا معلّم خود رفتاري انجام مي‏دهد كه براي دانش آموزان و دانشجويان روشن نيست، و يا ممكن است فهم نادرستي از آن داشته باشد، لازم است معلمان و اساتيد محترم رفتار مذكور را براي دانش آموختگان توضيح دهند تا دانش آموزان و يا دانش جويان دچار شك و ترديد، سردرگمي نشوند.(6)

نقش علم و معلّم در فرازي از آيات قرآن
" يرفع الله الّذين آمنوا منكم و الّذين اوتوا العلم درجات "(7) خداوند آنان را كه ايمان آورده و آنان را كه داراي علم‏اند، چندين درجه بالا مي برد.
" قل هل يستوي الّذين يعلمون والّذين لايعلمون انّما يتذكر اولواالالباب "(8) بگو آيا آنهايي كه مي دانند با آنهايي كه نمي دانند برابرند؟ و ...

نقش علم و معلّم در فرازي از روايات ديني
"عن النبي صلّي الله عليه و آله في حديث قال : بالتعليم ارسلت "(9)
رسول اكرم صلّي‏الله عليه و آله در ضمن حديثي فرموده اند: من براي تعليم و آموزش فرستاده شده ام.
قال امير المؤمنين عليه‏السّلام: " العلماء باقون ما بقي الدّهر أعيانهم مفقوده و آثارهم في القلوب موجوده.(10)
حضرت امير عليه السّلام فرموده‏اند : دانشمندان تا روزگار باقي است پايدارند، بدنهايشان مفقود و آثار آنان در قلب ها موجود مي باشد.
"قال رسول الله(ص) رحم اللّه خلفائي فقيل : و من خلفاءك يا رسول الله (ص) قال: الّذين يحيون سنّتي و يعلّمونها عبادالله ".(11)
رسول اكرم صلّي‏الله عليه و آله فرموده‏اند: خداي جانشينان مرا رحمت كند. عرض شد يا رسول الله (ص) جانشينان تو چه كساني‏اند؟فرمود: كسانيكه سنت مرا زنده مي كنند و به بندگان خدا مي آموزند.
" قال رسول اللّه (ص): من تعلّمت منه حرفا صرت له عبدا "(12)
رسول اعظم صلّي اللّه عليه و آله فرموده‏اند : از هر كس حرفي فرا گرفتي بنده وي شده‏اي.
"قال رسول اللّه (ص): المؤمن اذا مات و ترك ورقة واحدة عليها علم تكون تلك الورقة يوم القيامة ستراً فيما بينه و بين النّار و اعطاه الله تبارك و تعالي بكلّ حرف مكتوب عليها مدينة أوسع من الدنيا سبع مرّات و ما من مؤمن يقعد ساعة عندالعالم الّا ناداه ربّه عزّوجلّ جلست الي حبيبي و عزّتي و جلالي لا سكنتك الجنة معه و لا أبالي ".(13)
رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله مي‏فرمايند: مؤمن چون بميرد و يك ورقه كه در آن علمي نوشته باشد بجا گذارد همان ورقه در روز قيامت ميان او و آتش پرده خواهد بود و خداي تبارك و تعالي به عوض هر حرفي كه بر آن نوشته شهري به او مي بخشد كه هفت بار از دنيا و سيع‏تر باشد و هيچ مؤمني نيست كه ساعتي در حضور عالمي بنشيند جر آنكه پروردگار عزّوجلّ به او ندا مي فرمايد:در نزد محبوب من نشسته‏اي به عزت و جلالم قسم كه البته ترا با او در بهشت جاي دهم و باكي ندارم.
" عن امير المؤمنين عليه‏السّلام: إذا كان الآباءهم السّبب في الحياة فمعلّموا الحكمة والدّين هم السّبب في جودتها "(14)
حضرت امير عليه السّلام فرموده‏اند: اگر پدران سبب زندگي هستند پس آموزگاران حكمت و دين سبب خوبي و زيبايي زندگي مي باشند.
"إنّ مثل العلماء في الارض كمثل النّجوم في السّماء يهتدي بها في الظّلمات البرّ و البحر، فاذا انطمست اوشك إن تضلّ الهداه ".(15)
پيامبر اعظم صلّي اللّه عليه و آله فرمودند:
مثل عالمان و معلمان در زمين مثل ستارگان در آسمان است كه مردم در تاريكي‏هاي خشكي و دريا به كمك آنها راه خود را پيدا مي‏كنند هر گاه اين ستارگان خاموش شوند بسا راه يافتگان نيز گمراه شوند.
" جاء رجل من الانصار الي النّبي(ص): فقال يا رسول الله إذا حضرت جنازة و مجلس عالم أيهما أحبّ اليك إن أشهد؟ فقال رسول اللّه (ص): إن كان للجنازة من يتبعها و تدفنها فانّ حضور مجلس عالم أفضل من حضور ألف جنازة و من عيادة ألف مريض و من قيام ألف ليلة و من صيام ألف يوم و من ألف درهم يتصدّق بها علي المساكين و من ألف حجّة سوي الفريضة و من ألف غزوة سوي الواجب تغزوها في سبيل الله بما لك و نفسك و أين تقع هذه المشاهد من مشهد عالم؟ أما علمت انّ الله يطاع بالعلم و يعبد بالعلم؟ و خير الدّنيا و الآخرة مع العلم و شر الدّنيا و الآخرة مع الجهل "(16)
مردي از انصار به محضر رسول خدا صلّي اللّه عليه‏وآله آمد و عرض كرد يا رسول‏الله اگر جنازه‏اي حاضر باشد و مجلس عالمي، كدام يك را دوست‏تر داري كه من حضور يابم؟
رسول اللّه (ص) فرمود: اگر براي تشييع و دفن، كساني باشند كه عهده دار انجام آن شوند، حضور يافتن در مجلس دانشمند از حاضر شدن در تشييع هزار جنازه و عيادت هزار بيمار و از نماز هزار شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است، كجا اين ها با فضليت حضور در محضر عالم برابري مي‏كند آيا ندانسته‏اي كه اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش است و خير دنيا و آخرت با علم مي باشد و بدي دنيا و آخرت با ناداني است.

حكايت هايي درباره نقش تربيتي معلمان و اساتيد
حكايت اول:
در تاريخ ملل و نحل نمونه‏هاي فراوان به چشم مي خورد مثلاً(معاويه دوم) را همه مي‏شناسند. پدر او يزيد قاتل حضرت اباعبداللّه عليه السّلام است كه عمري را در مي گساري و فساد بسر برده و مادرش از زنان بدنام چادر نشين قبيله بود كه عمري در خدمت فحشاء و فساد مي زيست و در رأس دودمان بني اميه، چه جنايت ها كه نكردند، مراحل گذشته تربيتي و عوامل قبل همه فاسد و خراب و آلوده بوده‏اند جدش ابوسفيان معروف است كه همواره با رسول خدا و مسلمانان در جنگ بوده و پدر بزرگش معاويه، كه در شرارت و قساوت و فساد زندگي همانند نداشت، اما استاد و مربي نمونه، معاويه دوم را عوض كرد، خط داد، جهت بخشيد كه پس از مرگ يزيد در مسجد شام مركز توطئه‏گران تاريخ و راهزنان راه خدا به منبر رفت، و آنگاه كه همه آمده بودند تا با او براي خلافت بيعت كنند، پس از حمد و ثناي خدا، به رسول اكرم صلي اللهّ عليه و آله و اهل بيتش درود فرستاد و سپس علي عليه السّلام و خاندانش را به نيكي ياد كرد، آنهم در شام و در ميان مردم آنجا، كه آوردن نام علي عليه السّلام جرم بود و سالها ممنوع شده بود و همه مردم علي عليه السّلام را به زشتي ياد مي‏كردند . آنگاه گفت :اي مردم جدم معاويه و پدرم يزيد، غاصب حق خلافت بودند و بر من سخت و ناگوار است كه مي دانم آنها الآن به عذاب الهي دچارند، مردم، خلافت حق علي عليه السّلام و فرزندان اوست برويد و امام حق را بشناسيد.
پس از بررسيهاي فروان فهميدند كه استاد او از شيعيان اهل بيت عليهم‏السّلام بوده، مي بينيد كه نقش استاد تمام آن نقش‏ها و حالات رواني و اخلاقي گذشته و عامل محيط و خانواده و عامل وراثت همه را از بين برده است و نقش ديگر، و رنگي نمونه به خود زد.
در اين رابطه پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله مي فرمايند:
"السعيد قديشقي و الشقي قد يسعد "
يعني گاهي بر اثر عوامل مؤثر ديگر، سعيد و صالح، شقي و بدبخت مي گردد و شقي و تبهكار سعيد و رستگار مي شود.
همين طور ممكن است كودكي تمام مراحل گذشته را به سلامت طي كند اما عامل استاد و مربي او را به فساد و تباهي و ركود بكشاند .
از اين رو مسئوليت اجتماعي ديگري به نام انتخاب استاد خوب و صالح دامنگير پدران و مادران و نظام حاكم بر جامعه مي باشد.(17)
حكايت دوم:
مرحوم سيد مرتضي علوم بسياري را تدريس مي كرد و به شاگردان خويش درآمد ماهانه‏اي هم مي داد، تا به سالي، قحط سالي شديد فرا رسيد مردي يهودي براي بدست آوردن قوت روزانه حيله‏اي انديشيد و به مجلس سيد آمد و اجازه خواست كه نزد وي نجوم بخواند سيد وي را اجازت داد و دستور داد جيره وي را روزانه دهند مرد مدتي چنين بود و سرانجام نزد سيد اسلام آورد.(18)
حكايت سوم:
از استاد كل مرحوم وحيد بهبهاني پرسيدند كه چگونه به اين مقام علمي و عزّت و شرف و مقبوليت رسيده‏اي؟ آقا در جواب نوشت:
من ابدا خود را چيزي نمي دانم و خود را در رديف علماي موجود به شمار نمي آورم و آنچه ممكن است مرا به اين رتبه رسانده باشد اين است كه هيچ گاه از تعظيم و بزرگداشت علماء و نام آنان به نيكي بردن خودداري ننمودم و هيچ وقت اشتغال به تحصيل را تا آنجا كه مقدورم بود ترك نكردم و هميشه آنرا به انجام كارهاي ديگر مقدم مي داشتم.(19)
حكايت چهارم:
مرحوم حضرت امام خميني زماني كه در آثارشان به مناسبتي نامي از استاد عرفان خود مرحوم شهيد شاه آبادي مي‏برند مي‏نويسند : شيخ عارف كامل روحي فداه و در بيانيه‏اي كه به مناسبت شهادت فرزند استاد شهيد حجة الاسلام و المسلمين مهدي شاه آبادي صادر فرمودند اظهار مي دارند: اين شهيد عزيز فرزند برومند شيخ بزرگوار ما بود كه حقاً حق حيات روحاني به گردن اينجانب داشت و زبان از عهده شكرش بر نمي آيد.(20)
حكايت پنجم:
مرحوم علامه محمد حسين حسيني طهراني در خصوص يكي از ويژگيهاي استادشان مرحوم علامه طباطبايي آورده‏اند:
استاد ما (مرحوم علامه طباطبايي) نسبت به استاد سير و سلوك خود (مرحوم قاضي) علاقه و شيفتگي فراواني داشت. و حقاً در مقابل او خود را كوچك مي‏ديد و در چهره مرحوم قاضي يك دنيا عظمت و ابّهت واسرار توحيد و ملكات و مقامات مي‏جست مرحوم حسيني طهراني شاگرد مرحوم علامه مي‏فرمايد: من يك روز به ايشان عطر تعارف كردم ايشان عطر را بدست گرفته و تأمل كردند و گفتند دو سال است كه استاد ما مرحوم قاضي رحلت كرده‏اند و من تا به حال عطر نزده‏ام و تا همين زمان اخير نيز هر وقت بنده به ايشان عطر مي‏دادم در آنرا مي‏بستند و در جيب‏شان مي‏گذاردند و من نديدم كه ايشان پس از فوت استادشان عطر استعمال كنند. با اين كه از زمان رحلت استادشان سي و شش سال است كه مي‏گذرد.(21)
آنچه مي دانم از آن يار بگويم يا نه / و آنچه بنهفته ز اغيار بگويم يا نه
دارم اسرار بسي در دل و در جان مخفي / اندكي ز آنهمه بسيار بگويم يا نه
سخني را كه در آن بار بگفتم با تو / هست اجازت كه در اين بار بگويم يا نه
معني حسن گل و صورت عشق بلبل / همه در گوش دل خار بگويم يا نه
وصف آنكس كه در اين كوچه و اين بازار است / در سركوچه و بازار بگويم يا نه(22)
حكايت ششم:
مرحوم آيت الله حاج شيخ عباسي قوچاني فرموده‏اند:
يكي از كساني كه خدمت مرحوم قاضي رسيد، و از ايشان دستور مي گرفت و جزء شاگردان وي محسوب مي شد آقا ميرزا ابراهيم عرب بود كه پس از ساليان دراز رياضت‏هاي سخت، به مطلوب اصلي نرسيده و براي وصول به كمال خدمت ايشان مي‏رسيد وي ساكن كاظمين بود و شغلش مرده شوئي بود و گويا خودش اين شغل را مخصوصا به اين جهت انتخاب نموده بود كه از جهت رياضت نفس، اثري قوي در نفس او داشته باشد چون خدمت مرحوم قاضي رسيد گفت : من از شما تقاضا دارم كه هر دستوري داريد به من بدهيد ولي اجازه دهيد من در ميان شاگردان شما نباشم چون آنها تنبل هستند، مرا هم تنبل مي كنند اين تشرّف و گفتگوي وي با مرحوم قاضي در حالي بود كه مرحوم قاضي از كنار شط فرات از كوفه به سوي مسجد سهله مي رفتند و تقريباً تا نزديكي مسجد سهله سخنانشان طول كشيد مرحوم قاضي از او پرسيدند: آيا زن داري؟! گفت "نه " وليكن خواهري و مادري دارم مرحوم قاضي به او فرمودند : روزي آنها را از كدام راه بدست مي آوري؟ از سر ضرورت و ناچاري گفت من به هر چه ميل مي‏كنم، فورا برايم حاضر مي شود مثلاً اگر از شط ماهي بخواهم فوراً ماهي خودش را از شط بيرون مي افكند، اين طور و با دست خود اشاره به شط نمود، فورا يك ماهي خودش را از درون آب به روي خاك پرتاب كرد. مرحوم قاضي به او فرمود: اينك يك ماهي ديگر بيرون بينداز، ديگر هر چه اراده كرد نتوانست! مرحوم قاضي به او فرمود: بايد دنبال كسب روزي بروي و از طريق كار روزي خود را تهيه نمائي او تمام دستورات لازم را گرفت و به كاظمين مراجعت كرد و به شغل الكتريكي و سيم كشي پرداخت . و از اين راه امرار معاش مي كرد و حالات توحيدي او بسيار قوي و شايان تمجيد شد بطوري كه در نزد شاگردان مرحوم قاضي به قدرت فهم،عظمت فكر، و صحّت سلوك، و ارادت عرفانيه و نفحات قدسيه ربانيه معروف و مشهور گرديد.(23) حكايت هفتم:
مرحوم علامه طباطبايي كه از برجسته ترين علماي شيعه است و داراي كمالات و كرامات شگفت انگيزي است و در طول حيات خود خدمات شاياني را به شيعه كرده است تمام تأثيرات زندگي خود را مرهون توجهات مربي خود مرحوم " قاضي طباطبايي " دانسته است ايشان مي گويد : وقتي در اوائل دوران طلبگي وارد حوزه علميه نجف شدم سرگردان بودم به همين خاطر با توسّلي به اميرمؤمنان عليه السّلام و درخواست كمك از آن حضرت، با آيت اللّه قاضي‏طباطبايي روبرو شدم كه اولين برخورد ما اين گونه بود كه: ناگهان ديدم دستي روي شانه‏ام خورد وقتي برگشتم ايشان را ديدم كه با لحني پدرانه به من فرمود: فرزندم دنيا مي خواهي نماز شب بخوان آخرت مي خواهي نماز شب بخوان.(24)
مرحوم علامه، تمام موفقيت خود را در پرتو نوع تربيت استاد خود مرحوم " قاضي " مي‏داند و چنان احترامي برايش قائل است كه هر جا ياد از ايشان مي كرد مي فرمود " روحي فداه(يعني جانم به فداي او)، اين نهايت و شدت علاقه مرحوم علامه به استادش را مي‏رساند.
به هر حال مربي و كسي كه عهده دار تربيت انسان مي شود در موفقيت و پيروزي انسان نقش بسزايي دارد.(25)
"الحمدلله رب العالمين "

پي نوشت :

1. نقش معلّم در تربيت ديني، محمد داوودي، ص3.
2. تربيت اسلامي، محمدرضا شرفي، ص 90.
3. اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ص102 ـ 101.
4. مقالات چهارمين سميوزيم در جايگاه تربيت، ص 61. سال 1372، به نقل از نشريه تربيت سال چهاردهم، شماره 9.
5. آداب و تعليم تربيت در اسلام، محمدباقر حجتي، ص 228.
6. نقش معلّم در تربيت ديني، داوودي، با اندكي تصرف،ص 208.
7. قرآن كريم، سوره مباركه مجادله، آيه شريفه 11.
8. قرآن كريم، سوره مباركه زمر، آيه شريفه 9.
9. آثار الصادقين، صادق احسان بخش،ج 13،ص 408 به نقل از بحارالانوار،ج 1، ص 206.
10. آثار الصادقين، احسان بخش،ج 13، ص 447؛ به نقل از سفينه البحار ج 2، ص 223.
11. آثار الصادقين، احسان بخش،ج 13، ص 485؛به نقل از المحجة البيضاء،ج 1، ص 19.
12. آثار الصادقين،ج 13، ص 488؛ به نقل از بحارالانوار،ج 1، ص 165.
13. آثار الصادقين،ج 13، ص 488؛ به نقل از امالي، صدوق، ص37.
14. آثار الصادقين،ج 13، ص 507 ؛ به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد،ج 20، ص 261.
15. بحار الانوار، مجلسي،ج 2، ص 24.
16. آثار الصادقين ،ج 13، ص 495؛ به نقل از بحار،ج 1، ص 204.
17. مسئوليت و سازندگي،ص 65 ـ 66 ؛ به نقل از تاريخ سياسي اسلام ج 1، ص 335؛ و شيعه و زمامداران خودسر ص 113.
18. كشكول، شيخ بهائي، ص 228.
19. سيماي فرزانگان، رضا مختاري، ص 253.
20. صحيفه نور، ج 18، ص 267.
21. مهر تابان، محمد حسين، حسيني طهراني، ص 50.
22. مهرتابان، ص 49 به نقل از ديوان مغربي، ص 119.
23. مهرتابان، ص31.
24. سيماي فرزانگان، ص 214.
25. بركرانه عصمت، علي اصغر، ظهيري، ص 81.


نويسنده : محمد سليماني
ادامه مطلب
شنبه 28 فروردین 1389  - 1:54 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5870741
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی