پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تعدادي از سازمانهاي سياسي - نظامي
موجود (گروههاي چپ غير مذهبي كهمعتقد به روش مسلحانه بودند و
مجاهدين خلق) براي حذف نيروهاي مسلح به جا مانده از رژيم گذشته و
به دستگرفتن مهار و جهتگيري انقلاب، در گوشه و كنار كشور فعاليت
شديدي را آغاز كردند. اينان از حمايت طيف وسيعي ازگروههاي مختلف
مليگرا، ليبرال دمكرات، و سوسيال دمكرات - كه وجه اشتراك همه آنها
مخالفت با جايگزيني نظاماسلامي به جاي رژيم گذشته بود - بهره
ميبردند. چنانچه در آن هنگام كه جانشيني براي ارتش متصور نبود
تلاشاينان به نتيجه (انحلال ارتش) ميرسيد، نظام جديد بدون نيروي
نظامي سازمان يافته و بدون ارتش بسيار آسيبپذيرميگرديد و اينگونه
سازمانها ميتوانستند با ادعاي «ارتش خلقي» جايگزيني براي ارتش، سپس
براي حاكميت جديدباشند; با اين انگيزه ارتش آماج حملات شديد اينان
قرار گرفت و انحلال آن با تبليغاتي گسترده تقاضا شد.
از سوي ديگر ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلي و خارجي و به تبع آن نياز به نيروييسازمان يافته كه پاسدار انقلاب باشد در ميان شخصيتها و گروههاي مذهبي - انقلابي چه در سطح مسؤولان بالايحكومتي، چه در ميان تودهها و جوانان انقلابي، احساس ميشد. نيروهاي مذهبي از يك سو نميتوانستند به ارتشموجود اكتفا و اعتماد كنند (زيرا هم ترميم كردن آسيبهاي جدي كه ارتش ديده بود و برقراري نظم و نسق جديد ومطلوب در آن و هم دگرگون شدن فرهنگ خاص شاهنشاهي آن كه به طور گسترده در ارتش تزريق شده بود، در جهتفرهنگ جمهوري اسلامي، برنامههايي سنجيده و زماني مناسب نياز داشت) و از سوي ديگر فشار و تهديد گروههايمخالف را احساس ميكردند; فشار سياسي و تبليغاتي اين گروهها، كه پشتوانه نظامي را براي خود حفظ كرده بودند وتداوم حفظ آن را، رسما اعلام ميكردند.
پس از درك اين وضعيت وبا توجه به ضرورت ايجاد هر چه سريعتر نيرويي نظامي - انقلابي كه هم پشتوانه قدرتسياسي نظام جديد باشد و هم بتواند انواع توطئههاي محتمل را خنثي كند، چند گروه مذهبي - انقلابي به طورجداگانه دست به كار شدند و هستههايي تشكيل دادند كه بعدا با تجمع و وحدت آنان «سپاه پاسداران انقلاباسلامي» پديد آمد.
در نخستين روز هاي پيروزي انقلاب سران دولت موقت با نظريه ايجاد چيزي شبيه يك «گارد ملي» به ميدان آمدند، اما در عمل به دليل نوع عقيده اكثريت قاطعدستاندركاران آن، «طرح پاسداري از انقلاب اسلامي» جايگزين انديشه و هدف مزبور شد كه گزارش مختصر آنچنين است:
دولت موقت كه از استقلال عمل كميتههاي انقلابي دلخوشي نداشت و نيز به علت فروپاشي قواي انتظامي ونظامي فاقد ابزار لازم براي اعمال حاكميت بر كشور بود، درصدد بر آمد تا نيرويي مسلح در چارچوب نظريه «گاردملي» به وجود آورد; به همين منظور، حجتالاسلام حسن لاهوتي حكمي از حضرت امام(ره) براي تشكيل اين نيرودريافت كرد و دولت موقت دكتر ابراهيم يزدي را به عنوان معاون نخستوزير در امور انقلاب، مامور كرد كه با آقايلاهوتي همكاري كند و آنها با جلب همكاري عدهاي از اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان ايراني در آمريكا و كانادا- كه از گذشته با دكتر يزدي مرتبط بودند - ساختمان ساواك در خيابان سلطنتآباد، نگارستان هشتم را مقر اصليخود قرار دادند و در مراكزي چون هنگ نوجوانان (مكان مورد استفاده براي دانشگاه امام حسين(ع) و دافوس كنونيسپاه) و پادگان سعدآباد، با كمك عدهاي از جمله برخي تكاوران تيپ نوهد، به جذب و آموزش سياسي، عقيدتي ونظامي داوطلبان پرداختند. اين گروه از همكاري افرادي چون: محمد غرضي، صباغيان، محسن رفيقدوست، محسنسازگارا، علي محمد بشارتي، دانش، حسن عابدي جعفري، و...برخوردار بودند. چنانكه ذكر شد اين گروه به دليلگرايشهاي فكري (حزباللهي) اكثر اعضاي آن، تقريبٹ به طور كامل جذب جريان كلي تحت عنوان رسمي «سپاهپاسداران انقلاب اسلامي» شد ; تنها بقايايي از آن بعدها در قالب ستاد جنگهاي نامنظم دكتر چمران، حركتي جداگانهرا ادامه دادند كه پس از شهادت دكتر چمران و جذب بخشي از آن به سپاه به كلي منحل گرديد.
تشكيلات دوم مربوط است به گروهي از عناصر مسلمان و انقلابي از جمله عدهاي از زندانيان سياسي نظام پيشينكه در مبارزه با رژيم گذشته معتقد به تشكيلات و مبارزه مسلحانه و مخفي بودند. اينان براي حراست از دستاوردهايانقلاب اسلامي و مقابله مسلحانه احتمالي عناصر رژيم سلطنتي (مانند اقدام به كودتا) و نيز براي خنثي كردن تهديداقدام مسلحانه سازمانهايي همچون چريكهاي فدايي و مجاهدين خلق و ديگر گروههايي كه آشكارا معاند نظام جديدبودند، مستقل از جريان اول با استقرار در پادگان جمشيديه اقدام به پايهريزي تشكلي با عنوان > سپاه پاسداران انقلاباسلامي<
كردند.افرادي چون جواد منصوري، عباس آقازماني، (ابوشريف) عباس دوزدوزاني و ابراهيم حاج محمدزاده كهافرادي چون شهيد محمد منتظري و شهيد يوسف كلاهدوز نيز به آنان اضافه شدند، به كمك آيتالله موسوي اردبيلي(از اعضاي شوراي انقلاب) اين اقدام را با نظر مساعد شوراي انقلاب انجام دادند.
تشكيلات سوم مربوط به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است. اين سازمان كه در ارتباط با شهيد آيتاللهمطهري و برخي اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود، با ادغام هفت گروه مذهبي - انقلابي، پس از پيروزيانقلاب اسلامي به وجود آمد، سپس به طور علني و رسمي اعلام موجوديت كرد (ر. ك به روز شمار 58/2/7) سازمانمجاهدين انقلاب اسلامي يك تشكل سياسي - نظامي بود كه بخش نظامي خود را در اختيار سپاه قرار داده بود اما بهتدريج سپاه هويت يافت و نظام نيز تثبيت شد و از اين رو كه مطابق نظر امام، عناصر و اعضاي گروههاي اسلامي يكياز دو تشكل سپاه يا سازمان خود را بايستي انتخاب ميكردند، سرانجام حساب سپاه بكلي از سازمان مزبور جدا شد.
آخرين گروه قابل ذكر با عنوان «پاسا» تحت كنترل و نظارت شهيد حجتالاسلام محمدمنتظري قرار داشت كهعمدتٹ عدهاي از عناصر مبارز را كه در لبنان آموزش چريكي ديده و براي مبارزه با رژيم شاه به كشور برگشته بودند، دربر ميگرفت. بخشي از اين گروه بعدها در هسته جمشيديه ادغام شد و بخشي ديگر مدتي با عنوان ساتجا( سازمانانقلابي تودهاي جمهوري اسلامي) مستقلا ادامه حركت داد.
به اين ترتيب چهار گروه مسلح و مستقل با هدفي يكسان (حراست از انقلاب اسلامي) و با مشي تقريبا مشابه بهوجود آمده بودند كه هر يك براي خويش تعهد و رسالت پاسداري از انقلاب اسلامي را قائل بودند. اين امر بدونترديد ميتوانست از لحاظ تشكيلاتي، اداري، انجام دادن وظايف، ماموريتها، تعيين برنامه و مشي سياسي و مديريتو نحوه رابطه با دولت موقت و... اختلافها و اصطكاكهايي را در پي داشته باشد از اين رو ضرورت ادغام تمام هستهها وجريانها و تشكيلات مذهبي - انقلابي مسلح و ايجاد سازمان و تشكيلات منسجم و هماهنگ نظامي، علاوه بر كميتهها كه وظايف صرفا انتظامي داشتند، هر روز بيش از پيش احساس ميشد. اين مساله در شوراي انقلاب طرح وسرانجام تصميم گرفته شد كه آقاي هاشمي رفسنجاني با هماهنگ كردن اين گروهها و يكپارچه كردن آنها، سپاهپاسداران انقلاب اسلامي را شكل دهد. وي براي تحقق اين هدف، يك گروه دوازده نفره را از اعضاي اصلي گروههايياد شده به وجود آورد (هسته شهيد منتظري در هسته پادگان جمشيديه ادغام شد و عملا يكي شدند). در اين گروهدوازده نفره از آقاي لاهوتي، آقايان: محسن سازگارا، محمد غرضي، اصغر صباغيان، جواد منصوري و ابوشريف(عباس آقازماني) و از مجاهدين انقلاب، آقايان محمد بروجردي، مرتضي الويري، يوسف فروتن و محسن رضايي شركت داشتند.همانطور كه ذكر شد بخشي از جريان مسلح مرتبط با شهيد محمد منتظري در جريان جمشيديه ادغام شده بود وبخشي ديگر با شاني ديگر راه خود را ميرفت و عملا ادعايي مستقل از جريان جمشيديه در اين ادغام نداشت. از اينگروه دوازده نفره، سه نفر يعني آقايان محسن رضايي، محسن رفيقدوست و عباس دوزدوزاني به عنوان نمايندهگروههاي سه گانه فوق در اواخر فروردين 1358 در قم به ديدار حضرت امام رفتند تا حكم تعيين تكليف سپاه را از ايشان بگيرند.
به گفته حاضران در اين ديدار امام برخلاف جهتگيري مورد نظر دولت موقت - كه نيروي مسلحي زيرنظر دولت با مضمون «گارد ملي» - را دنبال ميكرد - جهتگيري ديگر، يعني ايجاد يك نيروي مسلح مكتبي مستقل ازدولت موقت براي پاسداري از انقلاب اسلامي را مورد تاييد و تاكيد قرار دادند و خطاب به حاضران عملا دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را زير نظر شوراي انقلاب صادر كردند. در پي اين فرمان، گروه دوازده نفره اساسنامهاي را در9 ماده و 9 تبصره تهيه كرد كه به تصويب شوراي انقلاب رسيد. به دنبال آن شوراي فرماندهي سپاهتشكيل گرديد و اعضاي آن احكام خود را از شوراي انقلاب دريافت كردند. به اين ترتيب در دوم ارديبهشت ماه 1358سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با انتشار بيانيهاي رسما اعلام موجوديت كرد. ادامه مطلب
از سوي ديگر ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلي و خارجي و به تبع آن نياز به نيروييسازمان يافته كه پاسدار انقلاب باشد در ميان شخصيتها و گروههاي مذهبي - انقلابي چه در سطح مسؤولان بالايحكومتي، چه در ميان تودهها و جوانان انقلابي، احساس ميشد. نيروهاي مذهبي از يك سو نميتوانستند به ارتشموجود اكتفا و اعتماد كنند (زيرا هم ترميم كردن آسيبهاي جدي كه ارتش ديده بود و برقراري نظم و نسق جديد ومطلوب در آن و هم دگرگون شدن فرهنگ خاص شاهنشاهي آن كه به طور گسترده در ارتش تزريق شده بود، در جهتفرهنگ جمهوري اسلامي، برنامههايي سنجيده و زماني مناسب نياز داشت) و از سوي ديگر فشار و تهديد گروههايمخالف را احساس ميكردند; فشار سياسي و تبليغاتي اين گروهها، كه پشتوانه نظامي را براي خود حفظ كرده بودند وتداوم حفظ آن را، رسما اعلام ميكردند.
پس از درك اين وضعيت وبا توجه به ضرورت ايجاد هر چه سريعتر نيرويي نظامي - انقلابي كه هم پشتوانه قدرتسياسي نظام جديد باشد و هم بتواند انواع توطئههاي محتمل را خنثي كند، چند گروه مذهبي - انقلابي به طورجداگانه دست به كار شدند و هستههايي تشكيل دادند كه بعدا با تجمع و وحدت آنان «سپاه پاسداران انقلاباسلامي» پديد آمد.
در نخستين روز هاي پيروزي انقلاب سران دولت موقت با نظريه ايجاد چيزي شبيه يك «گارد ملي» به ميدان آمدند، اما در عمل به دليل نوع عقيده اكثريت قاطعدستاندركاران آن، «طرح پاسداري از انقلاب اسلامي» جايگزين انديشه و هدف مزبور شد كه گزارش مختصر آنچنين است:
دولت موقت كه از استقلال عمل كميتههاي انقلابي دلخوشي نداشت و نيز به علت فروپاشي قواي انتظامي ونظامي فاقد ابزار لازم براي اعمال حاكميت بر كشور بود، درصدد بر آمد تا نيرويي مسلح در چارچوب نظريه «گاردملي» به وجود آورد; به همين منظور، حجتالاسلام حسن لاهوتي حكمي از حضرت امام(ره) براي تشكيل اين نيرودريافت كرد و دولت موقت دكتر ابراهيم يزدي را به عنوان معاون نخستوزير در امور انقلاب، مامور كرد كه با آقايلاهوتي همكاري كند و آنها با جلب همكاري عدهاي از اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان ايراني در آمريكا و كانادا- كه از گذشته با دكتر يزدي مرتبط بودند - ساختمان ساواك در خيابان سلطنتآباد، نگارستان هشتم را مقر اصليخود قرار دادند و در مراكزي چون هنگ نوجوانان (مكان مورد استفاده براي دانشگاه امام حسين(ع) و دافوس كنونيسپاه) و پادگان سعدآباد، با كمك عدهاي از جمله برخي تكاوران تيپ نوهد، به جذب و آموزش سياسي، عقيدتي ونظامي داوطلبان پرداختند. اين گروه از همكاري افرادي چون: محمد غرضي، صباغيان، محسن رفيقدوست، محسنسازگارا، علي محمد بشارتي، دانش، حسن عابدي جعفري، و...برخوردار بودند. چنانكه ذكر شد اين گروه به دليلگرايشهاي فكري (حزباللهي) اكثر اعضاي آن، تقريبٹ به طور كامل جذب جريان كلي تحت عنوان رسمي «سپاهپاسداران انقلاب اسلامي» شد ; تنها بقايايي از آن بعدها در قالب ستاد جنگهاي نامنظم دكتر چمران، حركتي جداگانهرا ادامه دادند كه پس از شهادت دكتر چمران و جذب بخشي از آن به سپاه به كلي منحل گرديد.
تشكيلات دوم مربوط است به گروهي از عناصر مسلمان و انقلابي از جمله عدهاي از زندانيان سياسي نظام پيشينكه در مبارزه با رژيم گذشته معتقد به تشكيلات و مبارزه مسلحانه و مخفي بودند. اينان براي حراست از دستاوردهايانقلاب اسلامي و مقابله مسلحانه احتمالي عناصر رژيم سلطنتي (مانند اقدام به كودتا) و نيز براي خنثي كردن تهديداقدام مسلحانه سازمانهايي همچون چريكهاي فدايي و مجاهدين خلق و ديگر گروههايي كه آشكارا معاند نظام جديدبودند، مستقل از جريان اول با استقرار در پادگان جمشيديه اقدام به پايهريزي تشكلي با عنوان > سپاه پاسداران انقلاباسلامي<
كردند.افرادي چون جواد منصوري، عباس آقازماني، (ابوشريف) عباس دوزدوزاني و ابراهيم حاج محمدزاده كهافرادي چون شهيد محمد منتظري و شهيد يوسف كلاهدوز نيز به آنان اضافه شدند، به كمك آيتالله موسوي اردبيلي(از اعضاي شوراي انقلاب) اين اقدام را با نظر مساعد شوراي انقلاب انجام دادند.
تشكيلات سوم مربوط به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است. اين سازمان كه در ارتباط با شهيد آيتاللهمطهري و برخي اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود، با ادغام هفت گروه مذهبي - انقلابي، پس از پيروزيانقلاب اسلامي به وجود آمد، سپس به طور علني و رسمي اعلام موجوديت كرد (ر. ك به روز شمار 58/2/7) سازمانمجاهدين انقلاب اسلامي يك تشكل سياسي - نظامي بود كه بخش نظامي خود را در اختيار سپاه قرار داده بود اما بهتدريج سپاه هويت يافت و نظام نيز تثبيت شد و از اين رو كه مطابق نظر امام، عناصر و اعضاي گروههاي اسلامي يكياز دو تشكل سپاه يا سازمان خود را بايستي انتخاب ميكردند، سرانجام حساب سپاه بكلي از سازمان مزبور جدا شد.
آخرين گروه قابل ذكر با عنوان «پاسا» تحت كنترل و نظارت شهيد حجتالاسلام محمدمنتظري قرار داشت كهعمدتٹ عدهاي از عناصر مبارز را كه در لبنان آموزش چريكي ديده و براي مبارزه با رژيم شاه به كشور برگشته بودند، دربر ميگرفت. بخشي از اين گروه بعدها در هسته جمشيديه ادغام شد و بخشي ديگر مدتي با عنوان ساتجا( سازمانانقلابي تودهاي جمهوري اسلامي) مستقلا ادامه حركت داد.
به اين ترتيب چهار گروه مسلح و مستقل با هدفي يكسان (حراست از انقلاب اسلامي) و با مشي تقريبا مشابه بهوجود آمده بودند كه هر يك براي خويش تعهد و رسالت پاسداري از انقلاب اسلامي را قائل بودند. اين امر بدونترديد ميتوانست از لحاظ تشكيلاتي، اداري، انجام دادن وظايف، ماموريتها، تعيين برنامه و مشي سياسي و مديريتو نحوه رابطه با دولت موقت و... اختلافها و اصطكاكهايي را در پي داشته باشد از اين رو ضرورت ادغام تمام هستهها وجريانها و تشكيلات مذهبي - انقلابي مسلح و ايجاد سازمان و تشكيلات منسجم و هماهنگ نظامي، علاوه بر كميتهها كه وظايف صرفا انتظامي داشتند، هر روز بيش از پيش احساس ميشد. اين مساله در شوراي انقلاب طرح وسرانجام تصميم گرفته شد كه آقاي هاشمي رفسنجاني با هماهنگ كردن اين گروهها و يكپارچه كردن آنها، سپاهپاسداران انقلاب اسلامي را شكل دهد. وي براي تحقق اين هدف، يك گروه دوازده نفره را از اعضاي اصلي گروههايياد شده به وجود آورد (هسته شهيد منتظري در هسته پادگان جمشيديه ادغام شد و عملا يكي شدند). در اين گروهدوازده نفره از آقاي لاهوتي، آقايان: محسن سازگارا، محمد غرضي، اصغر صباغيان، جواد منصوري و ابوشريف(عباس آقازماني) و از مجاهدين انقلاب، آقايان محمد بروجردي، مرتضي الويري، يوسف فروتن و محسن رضايي شركت داشتند.همانطور كه ذكر شد بخشي از جريان مسلح مرتبط با شهيد محمد منتظري در جريان جمشيديه ادغام شده بود وبخشي ديگر با شاني ديگر راه خود را ميرفت و عملا ادعايي مستقل از جريان جمشيديه در اين ادغام نداشت. از اينگروه دوازده نفره، سه نفر يعني آقايان محسن رضايي، محسن رفيقدوست و عباس دوزدوزاني به عنوان نمايندهگروههاي سه گانه فوق در اواخر فروردين 1358 در قم به ديدار حضرت امام رفتند تا حكم تعيين تكليف سپاه را از ايشان بگيرند.
به گفته حاضران در اين ديدار امام برخلاف جهتگيري مورد نظر دولت موقت - كه نيروي مسلحي زيرنظر دولت با مضمون «گارد ملي» - را دنبال ميكرد - جهتگيري ديگر، يعني ايجاد يك نيروي مسلح مكتبي مستقل ازدولت موقت براي پاسداري از انقلاب اسلامي را مورد تاييد و تاكيد قرار دادند و خطاب به حاضران عملا دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را زير نظر شوراي انقلاب صادر كردند. در پي اين فرمان، گروه دوازده نفره اساسنامهاي را در9 ماده و 9 تبصره تهيه كرد كه به تصويب شوراي انقلاب رسيد. به دنبال آن شوراي فرماندهي سپاهتشكيل گرديد و اعضاي آن احكام خود را از شوراي انقلاب دريافت كردند. به اين ترتيب در دوم ارديبهشت ماه 1358سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با انتشار بيانيهاي رسما اعلام موجوديت كرد.