محمد جواد حق شناس، عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي و استاد دانشگاه است.
گفتگوي مفصل ما با وي درباره تحزب در ايران و طبعا عملكرد حزبي است كه وي
از افراد سرشناس و موثر آن به حساب مي آيد. البته حق شناس بواسطه مصاحبه
يكسال و نيم گذشته خود و اشتباهي كه سهوا در تنظيم قسمتي از آن صورت گرفت
كدورتي داشت كه به وي توضيح داده شد كه اين اشتباه سهوا رخ داده است.
متن كامل مصاحبه فارس با حقشناس به شرح ذيل است:
*اولين نمود مشاركت سياسي در ايران حركت مردم در تحريم تنباكو بود
بقيه در ادامه فارس: آقاي حقشناس بحث مشاركت سياسي در كشور زياد مطرح ميشود. به نظر شما مفهوم مشاركت سياسي چيست؟
حقشناس: در خصوص بحث حضور و مشاركت مردم در حوزه سياست بايد گفت كه اين پديده به دوره مشروطيت وحتي قبل از آن برميگردد.
شايد ما تا قبل از دوره مشروطيت حضور در قدرت را در طيف خاصي از نخبگان ميديديم يعني دربار محل اصلي تصميمگيريها بود و شخص سلطان و يك حلقهاي كوچك از اطرافيان وي متصدي امر سياست در كشور بودند، بدون اينكه جايگاه و موقعيتي براي مردم و عنصر جامعه تعريف شود.
البته در كنار حوزه قدرت و حوزه سلطاني ما شاهد هستيم كه روحانيت هم از يك مقطع تاريخي به طور مستقيم وارد عرصه سياست شده است كه اين حضور از آغاز دوره صفويه شكل گرفت واين نهاد قدرت تاثير مستقيم در حوزههايي داشت كه منجر به تصميمسازي و حركتهاي سياسي در كشور ميشد و شايد به خاطر اين بودكه حكومت صفويه اولين حكومتي در ايران بود كه تشيع را مذهب رسمي اعلام نمود.
اما در دوره قاجار اين اتفاق عملا از زماني ميافتد كه داستان حضور ميرزاي شيرازي و بحث تحريم تنباكو مطرح ميشود وبحث مشاركت مردم در عرصه سياسي به نوعي خود را با آن فتوا قبل از مشروطه نشان ميدهد و مردم با نظر يك مقام روحاني و مجتهد جامعالشرايط آن روز در مقابل تصميم و توافقي كه سلطان قاجار به خاطر امتيازي كه به انگلستان ميدهد ميايستند و ناصرالدين شاه را مجبور ميكند كه از تصميم خود عقب نشيني كند.
شايد بتوان از اين مشاركت سياسي كه با كمك مرجعيت و روحانيت اتفاق افتاد به عنوان يكي از نمونههاي بارز حضور و مشاركت سياسي مردم در تاريخ سياسي كشور از آن ياد كرد.
*ايفاي نقش مردم در كنار پادشاه و روحانيت در عرصه سياسي، از زمان مشروطه شكل گرفت
فارس: يعني شما اين نوع حضور مردم در عرصه را هم به نوعي مشاركت سياسي ميدانيد؟
حقشناس: بله، من اين حضور را يك نوع مشاركت سياسي ميدانم چراكه اين اتفاق باعث ميشود ناصرالدين شاه كه مقتدرترين پادشاه عصر قاجار است از توافقي كه با انگلستان كرده و دربار انگلستان هم پشت سر او ايستاده عقبنشيني كند و دليل اين عقبنشيني هم حضور مردم در سطوح مختلف اعم از نخبگان و خواص و همچنين عوام در سطح جامعه بود كه البته از اين اتفاق بايد به عنوان يك اتفاق ويژه قبل از مشروطه ياد كرد.
در دوره مشروطه ما به مشاركت عمومي به معناي امروزي آن نزديكتر شديم كه اين مسئله با همراهي و رهبري مجتهدين و روشنفكران و به منظور كنترل حكومت و محدود كردن قدرت پادشاه شكل گرفت كه البته سير اين حركت چند دهه طول ميكشد.
دوره مشروطه را بعضا اصلاحاتي كه از دوره عباس ميرزا يا حتي بعدتر از آن يعني از دوره اميركبير و دارالفنون و اوايل حكومت ناصرالدين شاه آغاز شده مي دانند كه نهايتا منجر به اتفاقاتي ميشود كه در دوره مظفرالدين شاه با صدور فرمان مشروطيت به نتيجه ميرسد.
درانقلاب مشروطيت 7 يا 8 دهه زمان به طول انجاميد تا نهايتا ما شاهد بسيج عمومي و تحرك جامعه براي رسيدن به خواسته هايشان باشيم و بر اين اساس ميتوان گفت قيام مشروطه بدون هر گونه خشونت فراگير مردمي و يا مقاومت جدي از سوي دولت و يا ريخته شدن هرگونه خوني به روي زمين به سر انجام رسيد.
اما بعد از فوت مظفرالدين شاه و انتقال قدرت به محمد علي شاه نهايتا با دخالت روس ها مجلس را به توپ بستند و بخشي از مشروطه خواهان را به قتل رساندند و نهايتا حركت مجاهدين از سمت شهرهايي مثل رشت و تبريز و چهارمحال وبختياري و اصفهان كه آغاز ميشود به عزل شاه و فرارش از كشور ميانجامد و از اين زمان بود كه در كنار حوزه سلطاني و حوزه مرجعيت ديني، ضلع سوم هم وارد قدرت سياسي ميشود كه اين ضلع سوم همان حضور مستقيم مردم در صحنه است و از اين زمان بود كه اين موضوع شكل ميگيرد و حضور مردم در بحث قدرت توسط قانون اساسي مشروطه و متمم آن ساختارمند و روشن ميشود.
*تولد حزب و تحزب به معناي امروزي بعد از مشروطه و در قالب مجلس شكل گرفت
فارس: آقاي حقشناس يعني شما شورش و حركتهاي اصلاحي و اعتراضات خياباني را هم مشاركت سياسي تلقي ميكنيد؟
حق شناس: در داستان تحريم تنباكو همراهي جامعه با ميرزاي شيرازي يك مشاركت سياسي بود.
فارس: با وجودي كه اين حركت مخالف حاكميت بود باز هم بايد آن را يك مشاركت سياسي دانست؟
حقشناس: تصميمي كه جامعه براي رسيدن به يك خواسته در حوزه سياست ميگيرد و اين تصميم از حوزه ذهن وارد حوزه عمل شود و به سمت ساماندهي جامعه باشد، مشاركت سياسي است و البته در داستان مشروطه اگر ضلع سوم (مردم) در جامعه جايگاه تعريف شده اي نداشت اما بعد از مشروطه جايگاه خود را روشن ميكند و در اين زمان بحث مجلس مطرح ميشود.
احزابي كه در مجلس اول و دوم و اوايل مشروطه وجود داشت پا ميگيرد و متولد ميشوند و فعاليت حزبي به معناي نوين براي اولين بار در قالب مجلس شوراي اسلامي ملي بعد از مشروطه متبلور ميشود و نمود عيني پيدا ميكند.
فارس: منظور شما از شكلگيري حزب در اين زمان تنها فعاليت حزب در مجلس است يا بحث شما كلي است؟
حقشناس: تولد حزب و تحزب به معناي امروزي آن بعد از مشروطه و در قالب مجلس شكل ميگيرد البته شايد بتوان گفت كه ما در قبل از مشروطه هم فعاليت حزبي داشتيم ولي اين موضوع نماد عيني نداشت.
تحزب را نميتوان بدون قدرت حق انتخاب تعريف نمود شايد آن زمان افرادي دور هم جمع ميشدند و فعاليتي راهم دنبال ميكردند اما نميشد آن را فعاليت حزبي ناميد و بر اين اساس بايد گفت فعاليت حزبي در مجلس اول و دوم و بخصوص در مجلس دوم پا ميگيرد.
نمايندگان مجلس در اين زمان نمايندگان عامه مردم نبودند و بيشتر نماينده اقشار بودند يعني مثلا نماينده صنف پيشهوران يا صنف تجار يا صنف صنعتگر بودند و اين طيف بودند كه نماينده ميفرستادند و مجلس را شكل ميدادند اما رفته رفته اين انتخاب به جاي اينكه به اصناف داده شود به عموم مردم داده شد و زماني كه بحث حق انتخاب مردم مطرح ميشود اين سوال پيش ميآيد كه اين انتخابي كه به عنوان گزينه پيش روي يك شهروند فراهم ميشود چگونه محقق ميشود.
اين انتخاب در قالب تودهاي و بدون سازمان دهي است، به طور مثال يك شخص بدون فعاليت حزبي انتخاب مي شود يا افرادي را كه نامزد حضور در يك موقعيت سياسي هستند انتخاب ميشوند اما يك وقت ديگر براي اينكه كار به نتيجه برسد يك قالب تعريف ميكنيم تافعاليت سياسي به شكل حرفهاي پيش رود و دنبال شود و مردم از طريق قالبهايي كه امروزه به عنوان حزب شناخته ميشوند وافراد از طريق احزاب جذب فعاليت سياسي شده واعلام حضور مي كنند. مردم با شناختي كه از طريق برنامهها و اساس نامه مرامنامه حزب آنها دارند آن افراد را برميگزينند و به جاي اينكه به يك شخص اعتماد كنند به يك برنامه يا يك مرامنامه اعتماد ميكنند و از طريق يك سازمان يك فرد را انتخاب ميكنند.
*دستاوردهاي مشروطه در زمينه تحزب در دوره رضاشاه با ناكامي جدي روبرو شد
فارس: آيا اين روند بدون هرگونه مشكلي در حال پيشروي بود؟
حقشناس:در اينجا 2 اتفاق ميافتد؛ در عرصه جهاني ما فضاي قبل از جنگ جهاني اول را پيش رو داريم و در كشور هم چون در انتهاي دوره قاجاريه هستيم يك ضعف عمومي دولت را فرا گرفته است. از يك سو ديگر هم در مقطعي كشور مورد اشغال قرار ميگيرد و از يك طرف عثمانيها از طرف ديگر نيروهاي روس و انگليس وارد كشور ميشوند كه در نهايت اين فضا حركت به سوي دموكراسي و نهايتا فعاليت حزبي منسجم را با مشكل مواجه كرد تا دورهاي كه شاهد عقد قرارداد1915توسط دولتين روس وانگليس وقرارداد 1919 توسط وثوقالدوله در همين مقطع تاريخي هستيم.
در اين دوره پس از انقلاب اكتبر روسيه ما شاهد ظهور تمام عيار قدرتي جديد در همسايگي خود به نام انگلستان هستيم. البته در اين دوره قرارداد 1919 با مقابله مردم و مجلس و شخصيتهايي مانند مدرس و مصدق روبرو ميشود و نهايتا بحث تحت الحمايگي ايران عملا به نتيجه نميرسد.
بعد از اين مسائل پديدهاي به نام رضاخان در كشور متولد ميشود و در اين زمان ما شاهد كودتاي 3 اسفند 1299 هستيم و اين اتفاق 15 سال بعد از مشروطه رخ ميدهد و عملا حوزه مجلس و پارلمان و انتخابات و مشاركت عمومي كه براي آن حدود چندين دهه زحمت كشيده تا به صدور فرمان مشروطه رسيديم با اين كودتا كه با حمايت انگلستان پا گرفت با يك ناكامي جدي روبرو ميشود و ما در دوره رضا شاه ميبينيم كه از مجلس تنها يك پوسته بدون مغز ميماند.
فارس: يعني شما مرحله اول تحزب را به خاطر بحثهاي استعماري عقيم ميدانيد؟
حقشناس: بله، يكي از مسائل در خصوص اين موضوع بحثهاي استعماري و ديگري موضوع استبداد داخلي است كه اين مسائل باعث از ميان رفتن دوره قاجار و تولد دوره پهلوي شد و بر اين اساس بايد گفت از 1299 تا 1305 دوره گذار است. در اين دوره اكثر احزاب متمايل به دولت هستند، احزاب مخالف به شدت سركوب مي شوند، انتخابات فرمايشي است و افراد داخل مجلس هم عمدتا افرادي گوش به فرمان سردار سپه هستند تا اينكه يك قالب جدي حزبي داشته باشند.
با اشغال كشورتوسط متفقين و روي كار آمدن محمد رضا شاه تمام شخصيتهاي سياسي در حالي كه در طول اين 20 سال به نوعي كنار رفته و يا تبعيد شده بودند و يا به كار غيرسياسي رو آورده بودند دوباره زمينه را براي فعاليت سياسي مساعد ميبينند و وارد عرصه ميشوند. در راستاي آن ما شاهد تولد احزاب ملي، مذهبي و سياسي هستيم و حتي احزاب وابسته به جريانات خارجي هم در اين مقطع فعال ميشوند.
*فضاي باز سياسي بعد از رضاشاه سبب ظهور احزاب با گرايشهاي مذهبي ملي و چپ شد
فارس: آيا در اين زمان احزاب كاركرد حزبي خود را داشتند؟
حقشناس: در دوره 20 ساله پهلوي اول فعاليت احزاب فريز شده و ما هيچ گونه فعاليت حزبي در آن زمان سراغ نداريم . از سال 1320 كه يخها آب ميشود عملا جوانهها ي فعاليت حزبي دوباره شروع به رشد ميكند. در اين فضا يك سري جريانات نوپا در كنار آن شروع به رويش ميكند كه به طور مثال ميتوان گفت سازمان فداييان اسلام و حزب توده و يا حزب اراده ملي در اين مقطع متولد ميشوند كه اين موضوع قبلا سابقه نداشته است.
فارس: يعني شما سازمان فداييان اسلام را حزب ميدانيد؟
حقشناس: بله. فداييان اسلام يك حزب بود به رهبري آقاي نواب صفوي كه سني نداشت ودر آن زمان تازه از نجف برگشته بود و سنش هم حدود 20 سال بود.
فارس: ولي حزب تعريف مشخص و كاركرد خاصي دارد. آيا فدائيان اسلام چنين كاركردي داشت؟
حقشناس: منظورتان از كاركرد دقيقاً چيست؟
فارس: فدائيان اسلام، درون حاكميت نبود چون حزب با سازمان مشخص و سراسري از درون جامعه يارگيري ميكند و در نهايت تلاش دارد تا به قدرت برسد. آيا اين مورد در مورد فداييان اسلام هم تصديق دارد؟
حقشناس: بله، حزب براي قدرت تلاش ميكند و يا اينكه در قدرت تاثير ميگذارد، با استفاده از يارگيري كه در جامعه انجام ميدهد.
فارس: يعني شما برخي جريانات خارج از حاكميت را هم جزء احزاب تلقي ميكنيد؟
حقشناس: در دهه 20 بعد از اين كه رضاشاه رفت، حزب توده متولد ميشود سازمان فدائيان اسلام شكل ميگيرد و احزاب ملي كه 6 حزب بودند و بعدا جبههي ملي را شكل دادند متولد شد و اگر بخواهيم براي اين موضوع زمان بگذاريم بايد گفت از سال 1320 تا 1332 دورهاي است كه دورهي شكوفايي فعاليتهاي حزبي با گرايشهاي متفاوت است و در اين زمان حتي سيد ضياء طباطبايي كه عامل كودتاي 1299 هم بود نيز دوباره بعد از 20 سال (با تحريك انگلستان) وارد حوزه سياسي ميشود و حزب اراده ملي را راه مياندازد و روزنامه خود را هم چاپ مي كند.
در همين دوره آيتالله كاشاني، مصدق و قوامالسلطنه هم وارد كار سياسي ميشوند.
فارس: با اين تفاسير شما فعاليت آيتالله كاشاني را هم يك فعاليت حزبي ميدانيد؟
حقشناس: آيتالله كاشاني به طور شخصي وارد عرصه سياست ميشود اما ايشان يك طيف خاصي را هدايت ميكند.به طور مثال فدائيان اسلام عملا هيچوقت ارتباط خود با آيتالله كاشاني را مكتوم نكردند و آيتالله كاشاني هم هيچوقت حمايت خود را از فدائيان اسلام رد نكرد.
فارس: به نظر شما رفتار سياسي آيتالله كاشاني رفتار حزبي بود؟
حقشناس: در آن دوره فعاليت سياسي با آغاز فعاليتهاي حزبي با گرايشهاي متفاوت شامل مليگراها، سكولارها و ملي مذهبيها و گروههاي چپ و شخصيتهاي سياسي كه در دوره رضاشاه كاملا از عرصه قدرت خارج شده بودند دوباره فعال ميشوند و در اينجا دوباره كار احزاب شكل ميگيرد و ارتباط با انتخابات برقرار ميشود و انتخابات جديتر ميشود و مداخله قدرت برخلاف دوره رضاشاه در حوزه انتخابي كمرنگتر و كماثرتر ميشود يعني دوره 1320تا 1332دورهاي است كه احزاب در كشور نمود جديتر و فعالتر و منسجمتري را دارند.و احزاب به صورت كمي و كيفي از رشد فزاينده اي برخوردارند.
فارس: شما گفتيد حق انتخاب اگر نباشد تحزب معنايي ندارد. ولي ما شاهد هستيم كه فدائيان اسلام حق انتخابي نداشت كه بخواهيم به آنها عنوان حزب را بدهيم.
حقشناس: آيتالله كاشاني در آن زمان با اينكه تبعيد بود نماينده مجلس ميشود و زماني كه راي ميآورد و مسئوليت پارلماني پيدا ميكند، به تهران برميگردد و وارد مجلس ميشود يعني در معرض انتخاب قرار ميگيرد و با رأي مردم است كه كاشاني وارد مجلس و رئيس آن ميشود و در اين موقعيت مصدق نخستوزير ميشود.
اتفاقا كاشاني و مدرس كه دو عنصر سياسي صاحب نام در اين حوزه هستند و از معتمدين رجال ديني محسوب ميشوند هر دو از طريق مجلس بود كه وارد عرصه سياست شدند و آقاي كاشاني كاملا بر اساس قوانين و اصولي كه وجود داشته عمل ميكند.
اما اگر بخواهيم در مورد فدائيان اسلام بحث كنيم بايد گفت اتفاقي كه آنجا ميافتد اين است كه شكل اين گروه بصورت سازماني است كه كاملا به رهبري وفادارند و سيد مجتبي نواب صفوي به عنوان رهبر، يك شخصيت كاريزما در ميان اعضاي گروه دارد و تبعيت مجموعه از ايشان به شدت بالاست و در كل اين گروه سازمان منسجمي دارد كه بين سال هاي 1320تا 1332 به شدت در عرصه سياسي فعال هستند و تأثير زيادي در اين عرصه دارند.
*اگر فعاليت فداييان اسلام نبود شايد نفت ملي نميشد
فارس: پس فدائيان اسلام حزب نيست؟
حقشناس: من اين گروه را به عنوان يك سازمان سياسي تلقي ميكنم. يعني سازمان سياسي كه خود را در معرض انتخاب قرار ندادند، اما در مقاطع ويژهاي تاثير زيادي در عرصه سياست داشتند. به طور مثال اين گروه با ترور آقاي هژير وزير دربار و رزم آرا نخست وزيرروي انتخابات تهران تاثير ميگذارند و گروهي كه قبلا اعتراض كرده بود و انتخابات باطل شده بود، در انتخابات مجدد در انتخابات تهران رأي ميآورد كه يكي از اين افراد آقاي مصدق بود و اين گروه كه روي كار ميآيد بحث ملي شدن صنعت نفت را پيگيري كرده و به نتيجه مي رسانند. يعني اگر آن ترور اتفاق نميافتاد و اين انتخابات تجديد نميشد نفت ملي نميشد. يعني تاثير سازمان فدائيان اسلام در مقطع 1332 تا 1320 به شدت شاخص است.
فارس: در خصوص نقش فداييان اسلام در ملي شدن صنعت نفت بيشتر توضيح ميدهيد.
حقشناس: اتفاقي كه توسط فدائيان اسلام رخ ميدهد اين بود كه ترورها از كسروي شروع ميشود و بعد ترور هژير رخ ميدهد و بعد از ترور رزمآرا و نهايتا انتخابات تهران و ترور آخري هم كه رخ داد ترور حسين علا بود كه بعد از سال 1332 بود كه منجر به دستگيري سران فداييان ميشود.
با اينكه در دوره 1332 تا 1330 يعني دوره مصدق فعاليت احزاب بسيار بيشتر از گذشته بود و اين دوره، دوره طلايي فعاليت احزاب تا قبل از پيروزي انقلاب بود، با وقوع حادثه 28 مرداد عملا ميتوان گفت كه اتفاق جديدي ميافتد و ما شاهد اعاده دوره 20 ساله رضاخان هستيم.
يعني عملا با تمام فعاليتهاي حزبي برخورد ميشود و هر فعاليتي در نطفه خفه ميشود.
آقاي مصدق كه رهبر جبهه ملي است در اين زمان محاكمه ميشود، آيت الله كاشاني رئيس مجلس و نماد مذهبي دموكراسي و شخصيت شاخص تهران و نماينده مردم تا آخر عمر خانه نشين مي شود.
اعضاي سازمان فدائيان اسلام دستگير و رهبران آن اعدام ميشوند و همچنين اعضاي حزب توده دستگير ميشوند و حدود 257 نفر از مجموعه سازمان افسري حزب توده دستگير و عدهاي اعدام ميشوند و عدهاي نيز فرار ميكنند.
با جبهه ملي برخورد ميشود و اين جبهه از عرصه سياسي خارج ميشود و تمام احزاب در تمام حوزهها از عرصه سياسي كنار ميروند و عملا تحزب در كشور خاموش ميشود تا اينكه آقاي زاهدي هم از كار بركنار ميشود و در دوره نخستوزيري آقاي اقبال ما ميبينيم كه به تأسي از فعاليت حزبي در آ مريكا و انگلستان شاه تلاش مي كند دو حزب جديد و وابسته به دولت را وارد عرصه سياسي كند.
يكي حزب مردم به رهبري علَم و حزب ديگري هم به رهبري اقبال تشكيل ميشود و در نهايت در انتخاباتي كه برگزار شد با افتضاح سياسي و تقلب در انتخابات اقبال از كار بركنار ميشود و در نهايت ما ميبينيم كه در دهه 40 حزب ايران نوين با مشاركت و رهبري حسنعلي منصور متولد ميشود و در كنار حزب مردم كه علم دبيركل آن بود يك نظام دو حزبي را در كشور تشكيل ميدهند كه تا دهه 50 كار را پيش ميبرند و تقريبا ميتوان گفت بيش از 2 دهه در كشور شاهد يك نظام دو حزبي بوديم كه هر دو به يك نسبت به شاه نزديك بودند كه در اين بين يك حزب نقش اقليت را بازي ميكرد كه حزب مردم بود و حزب ايران نوين نقش اكثريت را بازي ميكرد.
فارس: آيا حركت حزبي در آن برهه به همينجا ختم شد؟
حقشناس: در نهايت آخرين حركت حزبي كه اتفاق ميافتد در نيمه دهه 50 است كه احزاب مردم و ايران نوين منحل ميشوند و حزب رستاخيز متولد ميشود كه اين توصيهاي از سوي برخي خارج نشينان كه تازه وارد ايران شده بودند به شاه بود.
حزب رستاخيز در واقع ترجمه حزب بعث بود و ما نمونه عراقي اين حزب را در عراق ديديم و نمونه سوري آن را هم حافظ اسد در سوريه شكل داد.
بعد از گذشت چند سال از تشكيل حزب رستاخير ما شاهد آغاز شكلگيري حركتهاي اول انقلاب هستيم و اگر بخواهيم از اين دوره هم مثالي در مورد تحزب بيان كنيم بايد بگويم كه با شكل گيري انقلاب، همان اتفاقي در سال 1320 براي احزاب افتاد و احزاب كشور از حالت يخزدگي درآمد و جوانههاي فعاليت حزبي خود را نشان داد باز هم اين اتفاق تكرار شد و ما در سال 1356 شاهد هستيم كه دانشگاهها، شهرها و مساجد و كارخانهها و تمام حوزههايي كه با انسانها سروكار داشت به نوعي محل فعاليت حزبي شده بود و در هر ديوار و ستون دانشكده اعلاميه يك حزب يا يك تشكل يا يك جريان وابسته دانشجويان به احزاب را ميديديم.
سال 1357 تا سال 1360 به شدت شبيه سالهاي بعد از فرار رضاشاه از كشور بود و كشور شاهد فعاليت دهها حزب رسمي و غير رسمي با فعاليتهاي متفاوت در كنار هم بود.
*بعد از انقلاب اغلب ناآرامي ها در مناطق مرزي در قالب فعاليت حزبي صورت مي گرفت
بعد از انقلاب ما شاهد ناآرامي هايي در مناطق مرزي همچون تركمن صحرا و كردستان و سيستان و بلوچستان و خوزستان بوديم كه اين ناآرامي ها در قالب فعاليت حزبي بروز مي كرد. در سال 59 هم كشور با پديده جديتري به نام جنگ روبرو شد كه يك پديده كاملا ملي بود و آن هم حمله همه جانبه عراق به ايران بود.
در اين زمان احزاب حضورشان در عرصه مشكلي ندارد و حتي روزنامه دارند و فعاليت ميكنند ولي خطوط سياسي در آن زمان با توجه به اتفاقاتي كه افتاده بود كمي متمايز شده بود و آن اتفاق اين بود كه بعد از انقلاب شاهد رويكردي بوديم كه رهبر انقلاب نسبت به مسئله مشاركت سياسي داشت.
اين مشاركت كه در دوره انقلاب با حضور مردم در تظاهراتي كه كاملا سعي ميشد در آرامش باشد به نقطه حداكثري خود رسيده بود و حتي امام در آن برهه حركاتي را كه برخي قصد داشتند از طريق مسلحانه پي بگيرند تأييد نميكرد و حتي در دورهاي كه انقلاب به پيروزي نرسيده تلاش افرادي مانند آقايان مطهري و هاشمي در خصوص گرفتن تائيديه از امام براي سازمان مجاهدين خلق به نتيجه نميرسد كه به اين مساله در بخشي از كتاب خاطرات آقاي هاشمي ودعايي هم اشاره شده است.
با وجود اينكه سازمان مجاهدين در آن زمان يك سازمان موجه بود و حتي آرم آن حاوي آيه قرآن بود و نامي اسلامي داشت اما باز هم امام نسبت به تأئيد اين سازمان اقدام نمي كند و در ادامه هم ما شاهديم كه از سال 42 تا سال 57 كه انقلاب به پيروزي ميرسد ميبينيم كه امام هيچ مهر تائيدي بر حركتهاي مسلحانهاي كه با ترور و خشونت همراه بود تائيد نميكند.
*امام مشاركت را ساختارمند مي كند
فارس: بعد از انقلاب فضا چگونه بود؟
حقشناس: با پيروزي انقلاب ميبينيم كه با وجود حضور و مشاركت بالاي مردم در جريان حوادث انقلاب ولي باز هم امام قصد دارد كه اين مشاركت را به ثبت برساند و به نوعي ساختارگرايانه بااين ماجرا برخورد ميكند و ما شاهد هستيم كه امام در حكمي به آقاي بازرگان
مهمترين وظيفه وي را برگزاري رفراندوم ميداند و اين يعني مراجعه به آراي عمومي كه مشاركت سياسي ومراجعه به آرا مردم در نگاه امام بار ديگر در اين جا خود را نشان ميدهد.
امام قصد داشت يك سند براي آيندگان به جا بگذارد و در نهايت ديديم كه رفراندوم برگزار شد و 98 درصد از مردم به جمهوري اسلامي راي دادند كه اين مسئله عملا اولين مشاركت سياسي مردمي بعد از انقلاب بود كه به ثبت رسيد. بعد از راي مردم به جمهوري اسلامي و عليرغم وجود شوراي انقلاب باز هم انتخابات برگزار شد و قانون اساسي هم در معرض رأي مردم قرار گرفت و مردم خبرگان قانون اساسي را انتخاب كردند. بعد از آن دوباره امام تاكيد مينمايد كه قانون اساسي را در معرض راي مردم بگذاريد و براي سومين بار در شش ماه مردم به پاي صندوق هاي راي مي روند.
فارس: تحزب در اين زمان چه جايگاهي داشت؟
حقشناس: بعد از تصويب قانون اساسي بحث تحزب يك شكل كاملا جديدي پيدا ميكند . قانون اساسي مانند نقشه ساختماني بود كه ستونها در آن تعبيه شده و حال بايد مجري آن نقشه را اجرا مي كرد تا جمهوري اسلامي پا بگيرد .امام در اينجا با حكمي كه به دولت موقت و شوراي انقلاب دادخواستار اين شد كه ستونهاي انقلاب بر اساس قانون اساسي شكل بگيرد.بحث مشاركت سياسي مردم در قالب انتخابات مطرح است و ما مي بينيم كه تمام نهادها ي موثر در جمهوري اسلامي مستقيم يا غير مستقيم با راي مردم انتخاب مي شوند.
در مورد مجلس هم بارها از زبان امام(ره) شنيدهايم كه مجلس در رأس امور است و بر اين اساس اگر بخواهيم بعد از رهبري جايگاهي را تعريف نمائيم در ديدگاه بنيانگذار انقلاب بالاترين نهادي كه تصميمگيري و تصميمسازي ميكند مجلس شوراي اسلامي است.
*تحزب نظارت بر عملكرد مسئولين را تضمين مي كند
فارس: آقاي حق شناس بهتر است به بحث خودمان برگرديم. تحزب چقدر در كشور ما لازم است؟
حقشناس: به نظر من و طبق آنچه قانون اساسي به آن اشاره كرده و نيز طبق نظر امام(ره) بايد گفت كه اگر بخواهيم كشور را به طور علمي و روز آمد اداره كنيم و مشاركت مردم را به شكل صحيح به كار گيريم، هيچ راهكاري غير از تحزب نداريم.
فارس: ولي ما شاهد چندين مشاركت گسترده در انتخاباتهاي مختلف بدون وجود احزاب در كشور بوديم.
حقشناس: در اينجا اين سئوال مطرح است كه آيا قدرت شكل گرفته نياز به نظارت مردم ندارد؟ اگر بخواهيم نظارت بر حوزه قدرت داشته باشيم نيازمند اين است كه شكلگيري قدرت متكي بر برنامه باشد و متكي بر يك چارچوبي باشد كه قابل ارائه باشد تا در صورت عدم تحقق امكان پاسخگويي براي آن فراهم باشد و تا زماني كه ما اين ساختار را نداشته باشيم عملا پاسخگويي به مردم دور از دسترس ميشود.
به طور مشخص فرض كنيد بنده وارد انتخابات ميشوم و به مردم قول ميدهم كه من يك شبه وضع شما را از نقطه الف به نقطه ب ميرسانم يا فلان كار بزرگ را انجام ميدهم و زندگي شما را متحول ميكنم و بر اساس همين شعارها مردم به من راي ميدهند و بعد از اينكه من به قدرت رسيدم تمام قولهايي را كه به مردم دادم فراموش مي كنم.مثلا يك فرد كه در يك روستاي دورافتاده زندگي ميكند و به خاطر اين شعار به من راي داده است چگونه ميتواند نظارت كند و خواسته خود را از من طلب نمايد؟
فارس: آيا مجلس به لحاظ اينكه نمايندگان مردم در آن حضور دارند و ابزارهاي نظارتي هم دارد نمي تواند اين نقش را ايفا كند؟
حقشناس: مسئله اين جاست كه اين سئوال در خصوص تمام منتخبين از جمله نمايندگان مجلس هم وجود دارد و اين موضوع تنها به رياست جمهوري برنميگردد و بلكه در قالب مجلس، شوراي شهر و نخبگان رهبري هم تعريف ميشود و كسي كه در معرض انتخاب قرار ميگيرد عليالقاعده يك فرد است يا يك تشكيلات كه بايد بر آن نظارت مستمر ونظام مند صورت گيرد.
من بر اين باورم كه اگر شما در معرض انتخاب قرار گرفتيد در كشوري مثل ايران كه امكان نظارت فردي در حوزه انتخابي به حداقل خود رسيده است رسانه بايد جايگزين 70 ميليون نفر شود و نظارت كند بر فرد انتخاب شده و به نمايندگي از 70 ميليون نفر پيگير مطالبات مردم باشد.
فارس: البته در كشور ما برخي گروههاي مرجع وجود دارند كه در ديگر كشورها نيست. به طور مثال وجود مساجد در كشور ما يكي از اين مراجع است كه ميتواند به عنوان يك جايگاه نظارتي مطرح شود.
حقشناس: بلي. كسي اين مطلب را رد نميكند مسجد جايگاه و كاركرد خود را دارد اما ين موضوع مانند بدن است كه سنسورهاي مختلف دارد و تنها چشم نيست كه نظارت مي كند، بلكه گوش و بيني و حواس پنجگانه و حتي حس ششم هم در اين موضوع دخيل است.خيلي خوب است كه در كنار اينها يك ناظر ديگري هم وجود داشته باشد.
وقتي كه انتخابات پيش ميآيد، سازمان نظارتكننده بر منتخبين حزب است و در كنار حزب، ديگر نهادها هم مي توانند نظارت كنند.
*در قانون رابطه احزاب وانتخابات تبيين نشده است
فارس: برخي معتقدند كه كاركرد حزب بيبديل است. آيا شما هم به اين اعتقاد داريد؟
حقشناس اگر بخواهم مثالي در اين خصوص بيان كنم ميگويم كه حزب علاوه بر كادرسازي و تدوين برنامه براي اداره كشور جايگاه سازمانياش نظارت است و اين همان جايگاهي است كه براي چشم در بدن قائل هستيم، اما در كنارش ممكن است برخي مراجع ديگر هم اين كار را انجام دهند و يا بديل آن هم وجود داشته باشد.
فارس: يعني شما ديگر مراجع نظارتي را نفي نميكنيد؟
حقشناس: خير اما معتقدم كه بايد حوزه اصلي را حفظ كنيم و درست نيست كه بگوييم چون گوش و بيني كار ميكند، چشم را كور نماييم. در حوزهاي كه انتخابات پيش مي آيد و مشاركت مطرح ميشود، اين موضوع قالب خود را ميطلبد و بر اين اساس ما نميتوانيم انتخاباتي داشته باشيم بدون تحزب و اگر اين مسئله پيش بيايد بدان معنا است كه آرا را به سمت تودهاي شدن هدايت كرده ايم.
اگر بخواهيم درست عمل كنيم بايد به سمتي برويم كه بين تحزب و قانون انتخابات و راي مردم رابطه مستقيم برقرار كنيم و اگر اين رابطه برقرار شد امكان شكل گيري معناي درست آن وجود دارد و بر اين اساس بايد گفت احزابي كه در حال حاضر وجود دارند كاركرد درستي ندارند چرا كه در قانون ما تعريف مستقيم ميان حزب و انتخابات وجود ندارد و در قانون انتخابات كلا جايگاه حزب تعريف نشده است.
فارس: با توجه به مطالبي كه گفتيد نميتوان جايگزيني براي حزب قائل شد؟
حق شناس: فرض كنيد امام جماعت يك مسجد در شهرستان قروه وظيفه نظارتي خود را بر منتخبين اعمال ميكند و ميبيند كه مثلا يك نماينده مجلس يا رئيس جمهور يك قول داده كه به آن عمل نكرده است، اما اين سئوال پيش ميآيد كه حوزه نفوذ اين امام جماعت جقدر است؟
فارس: اما زماني كه چند هزار ائمه جمعه كنار هم قرار ميگيرند به نحوي حوزه نفوذ نظارت هم گسترش مييابد.
حق شناس: آيا سازماني وجود دارد كه مثلا يك مسجد در يك شهر به مسجدي ديگر در يك شهر ديگر را وصل كند. در اين مورد هر كسي در جايگاه خود عمل ميكند اما حزب جايگاه مشخص و قاعده دارد.
حزب جايگاه سراسري دارد و واحدهاي خبري واركان حزبي با هم مرتبط هستند و در يك حزب ارتباط گيري، نظارت و آموزش و نهايتا اطلاع رساني و انتقال مفاهيم وجود دارد و اين مسائل است كه با هم تركيب ميشود و منجر به تعريف حزب ميشود.
فارس: در اوايل انقلاب هم مساجد به صورت منظم و زنجيره وار با هم همكاري ميكردند.
حق شناس: خير، چنين چيزي نبود و هر مسجد در حوزه خود عمل ميكرد.حداكثر نتيجهاي كه در يك مسجد حاصل ميشود اين است كه امام جماعت يك مسجد نظر خود را اعلام ميكند و بخشي از افراد آن مسجد نظر امام جماعت را قبول ميكنند و بخشي هم آن را قبول نميكنند و نهايتا در دوره بعد به شخص ديگري راي ميدهند و نهايتا بايد گفت حوزه تاثير گذاري روي تعداد افراد و خانوادههاي افرادي است كه در آن مسجد نماز ميخوانند.
اگر مساجد هم همان اركان حزب را داشته باشد ميتوان نام آن را هم حزب گذاشت، اما ما اينجا دنبال عنوان خاصي براي حزب نيستيم چرا كه حزب يك غول شاخ دار نيست بلكه حزب يك تعريف دارد كه مشخص است و در حال حاضر ما كاركرد حزبي را دربرخي نهادهايبرخي نهادهاي كشور مشاهد ميكنيم. مثلا من براي بسيج در وضع موجود يك كار كرد حزبي قائل هستم چرا كه بسيج مجموعهاي است كه در كل كشور شاخه و سازمان دارد و از تشكيلات و آموزش برخوردار است و داراي نظم تشكيلاتي ميباشد و در زمان لازم به طور تمام عيار وارد عرصه ميشود و فعاليت سياسي ميكند.
*احمدي نژاد در عمل تشكيلاتيترين و حزبيترين رئيسجمهور ايران است
فارس: حزب تلاش دارد به قدرت برسد. آيا بسيج هم چنين هدفي دارد يعني قصد دارد مثلا براي انتخابات رياستجمهوري نماينده معرفي كند؟
حقشناس: هر حزبي قصد دراد ايده هاي خود را به نتيجه برساند. مثلا قصد دارد سياست، اقتصاد يا فرهنگ را طبق نظر خود نغيير داده واهداف مورد نظر خود را در كشور پياده كند .
فارس: ولي حزب از طريق رسيدن به قدرت قصد دارد اهدافش را پياده كند. از اين جهت باز بسيج يك حزب است و اساسا به لحاظ ساختاري مي تواند كاركرد حزبي داشته باشد؟
حق شناس: به نظر من كاركرد بسيج، يك كار كرد حزبي است. با وجود اينكه بسيج نام حزب را ندارد اما در وضع موجود بسيج كار كردي كاملا حزبي دارد.
رئيس جمهور كشور هم در حال حاضر خود را فردي غير حزبي معرفي ميكند در حالي كه من اعتقاد دارم تشكيلاتي ترين و حزبي ترين رئيس جمهور كه تاكنون روي كار آمدهاست آقاي احمدي نژاد ميباشد، چرا كه وي يك گروه دارد و اين گروه قبل از انقلاب شكل گرفت و تا الان هم ادامه دارد. تشكيلاتي كه در دانشگاه علم و صنعت شكل گرفت و بعد منسجم شد و بعد به استان آذربايجان غربي منتقل شد و بعد از آن وارد سپاه شد و بعد وارد شوراي نگهبان شد و سيس در استانداري اردبيل ادامه كار داد و بعد از آن وارد شهرداري تهران و سپس رياست جمهوري ميشود. آقاي ثمره هاشمي ,محصولي,رحيم مشايي ,علي آبادي، و تعدادي ديگر از افراد 35 سال است كه با هم هستند. آيا اين حزب نيست؟
*به آفتهاي كار حزبي دچار شدهايم اما از منافع كار حزبي بي بهره ايم
اتفاقي كه در حال حاضر افتاده اين است كه ما به آفتهاي كار حزبي دچار شدهايم اما از منافع كار حزبي نميتوانيم بهره ببريم.
به طور مثال آقاي احمدي نژاد، آقاي مشايي را تازه پيدا نكرده و در زمان شهرداري وي، رئيس سازمان فرهنگي و هنري بود و قبل از آن هم زماني كه آقاي احمدي نژاد استاندار اردبيل بود، مشايي مدير كل اجتماعي وزارت كشور بود و قبل از آن هم اين دو با هم ارتباط داشتند و حداقل 30 سال است كه مشايي با آقاي احمدي نژاد است. زماني كه رهبر انقلاب به آقاي احمدي نژاد ميگويد كه آقاي مشايي را به معاون اولي انتخاب نكن آقاي احمدي نژاد هم با تعلل قبول ميكند اما بعد از آن كسي را به اين سمت برميگزيند كه مردم ميگويند هزار رحمت به مشايي. بعد هم آقاي احمدي نژاد، آقاي رحيم مشايي را به رياست دفتر خود برگزيد كه قدرت اين سمت در دولت دهم به مراتب از معاون اول بيشتر است و بر اين اساس اگر بخواهيم حزبي ترين رئيس جمهور كشور طي 3 دهه گذشته انتخاب كنيم گزينه ما قطعا آقاي احمدي نژاد خواهد بود.
اما از آن طرف هم بايد گفت كه حزب آفات خاص خود را دارد و منافع خاص خود را هم دارا است ولي در كل اگر بخواهيم به اين مقوله بپردازيم بايد گفت كه منافع حزب براي كشور بيشتر از آفات آن است. در وضع موجود كشور كاملا حزبي اداره ميشود اما متاسفانه ما از ضررهاي آن بيشتر ضربه ميخوريم و هيچ منفعتي هم براي ما ندارد .
فارس: اين ضررها به طور مشخص چيست؟
حق شناس: همين كه يك گروه مشخص در حال حكومت است، يعني حتي آقاي احمدي نژاد به آقاي ناطقنوري ,باهنر , نادران ,توكلي, افروغ و ديگر افرادي كه از او حمايت كردند ميدان نداد و حتي آقاي خوشچهره كه در تلويزيون به شدت از آقاي احمدي نژاد حمايت كرد امروز مغضوب سيستم است چه برسد به گروهي كه با آقاي احمدي نژاد همراه نبودند.
البته به اعتقاد من حق رئيس جمهور است كه معاون اول خود را انتخاب كند اما اين سئوال مطرح است گروهي كه به شدت ادعاي ولايتمداري دارد چرا بايد بعد از 10 روز نظر ابلاغي رهبري را به نتيجه برساند در حالي كه آقاي مشايي استعفا داد و آقاي احمدينژاد وي را بركنارنكرد كه اين مسائل نشان از كار كرد حزبي احمدي نژاد دارد.
يكي از منافع حزب اين است كه كارها با برنامه پيش ميرود و حزب طبق برنامهاي كه به مردم اعلام شده عمل ميكند كادر سازي ميكند آموزش ميدهد وسياست را به صورت حرفه اي دنبال مي كند. مثلا در جريان انتخابات به مردم قول داده شد كه نفت بر سر سفرهايشان برود اما بعد از آن اعلام شد كه چنين قولي داده نشده است.
از نظر من بايد تعريف شود كه حزب در انتخابات چه جايگاهي دارد مثلا فرض كنيد در دور ششم مجلس حدود 130 نفر از نامزدهاي حزب مشاركت وارد مجلس شدند اما چون تعريف دقيقي بين انتخابات و منتخبين حزبي نبود ما اين اعمال نظر را نديديم.
فارس: در ايام بعد از جنگ چند حزب وجود داشت كه هم فضا براي آنها فراهم بود و هم از امكانات خوبي برخوردار بودند. مثلا حزب كارگزاران كه زمان آقاي هاشمي بود و حزب مشاركت كه زمان آقاي خاتمي فعاليت ميكرد. چرا اين احزاب عليرغم وجود زمينه فعاليت نقش خود را به درستي ايفا نكردند؟
حق شناس: ما تاكنون كابينه حزبي نداشته ايم. آقاي هاشمي كارگزاران را تائيد ميكرد ولي در حزب كارگزاران سمتي نداشت و در زمان آقاي خاتمي هم همين اتفاق افتاد.
فارس: اما در زمان آقاي خاتمي مشاركتي ها حضور فعالي داشتند، حتي تيم فكري خاتمي را مشاركتي ها تشكيل ميدادند.
حق شناس: اما اين مسئله رسمي نبود و مشكل اين مسئله هم همين جاست يعني اگر مشاركت راي داشت خود مشاركتيها بايد وارد دولت ميشدند و پاسخگو ميبودند. در تركيه زماني كه حزب آقاي اردوغان راي آورد وي نخست وزير شد و اردوغان در موقعيت رئيس حزب رفاه است كه در جايگاه نخست وزيري نشست و پاسخگوي مردم خود است و اگر دولت وي موفق شد و نمايندگان او را حمايت كردند ميتواند در دوره بعد هم راي بياورد و در پاكستان و عراق هم اين موضوع صدق ميكند.
*هاشمي و خاتمي در عمل به كار حزبي پايبند نبودند
فارس: هم آقاي هاشمي هم آقاي خاتمي به حزب اعتقاد داشتند. پس چرا كار حزبي نهادينه نشد؟
حق شناس: اتفاقا زماني كه آقاي خاتمي كانديدا شد اعلام كرد كه من وابسته به هيج حزب و جرياني نيستم و آقاي هاشمي هم عملا نشان داد به قالب حزبي اعتقاد ندارد.
فارس: اما آقاي هاشمي اخيرا درباره نقش مثبت احزاب سخنراني كرده است.
حق شناس: آقاي هاشمي اين مسئله را بيان ميكند اما در دوران رياست جمهوري عملا اينگونه نبود .
فارس: آقاي احمدي نژاد كه كلا كار حزبي را قبول ندارد و اين را علنا بيان مي كند. اما در زمان آقاي هاشمي كه وي هم قدرت داشت و هم به حزب اعتقاد داشت چرا اين كار انجام نشد. به نظر شما دليل اين مسئله چيست؟
حقشناس: اينكه چرا آقاي هاشمي اين كار را انجام ندادند بايد از خودشان سئوال شود اما تحليل من اين است كه هيچ كدام از روساي جمهور كار كرد حزبي نداشتند و نه حزب را قبول داشتند و نه حزبي عمل ميكردند. نه آقاي هاشمي و نه آقاي خاتمي كار حزبي نكردند.
فارس: اما در زمان 2 خرداد بحث تحزب بسيار مطرح بود.
حق شناس: بله، در تئوري و نظر بحث تحزب وجود داشت اما اين مسئله هيچگاه عملياتي نشد.
فارس: علت اين مسئله چه بود؟
حق شناس: براي اينكه تعريف قانوني و درستي از حضور حزب در قدرت وجود ندارد. حزب در كشور وجود دارد اما جايگاه آن در بافت قدرت مشخص نيست.
فارس: يعني مشكل در قانون اساسي است؟
حق شناس: قانون اساسي حزب را به رسميت شناخته اما در قانون احزاب كه بايد اين مسئله دنبال شود و حزب موقعيت پيدا كند و پيوندي كه بايد بين قانون انتخاب و قانون احزاب برقرار شود ايجاد نشده كه ممكن است اين مسئله يا از روي تعمد يا از روي عدم اشراف اتفاق افتاده باشد.
به طور مثال يك انتخابات مجلس برگزار ميشود و در اين انتخابات از 290 نماينده 150 نفر از حزب موتلفه راي ميآوردند و بنابراين قاعده اين است كه نخست وزير از بين اين عده انتخاب شود اما در حال حاضر نظام نخست وزيري در كشور حاكم نيست. حال تكليف اين مسئله با قوه مجريه چيست چرا كه مردم به برنامههاي اين 150 نفر راي دادهاند و اعلام كردهاند كه برنامههاي حزب را قبول دارند، ولي تكليف اين عده در قدرت معلوم نيست و اين افراد راهي براي اجراي قانون ندارند. آقاي رئيس جمهور هم اعلام ميكند كه من قصد ندارم از حزب موتلفه حتي يك نفر را هم وارد كابينه كنم و قانون هم چنين اجازهاي را به رئيس جمهور داده است.
اين طور است كه هر زماني بخواهيم در هر حوزهاي بحث كنيم امكان پيشبرد كار وجود ندارد اما زماني كه انتخابات برگزار شد و مردم مشاركت كردند و به يك حزب راي دادند و آن حزب در كار خود موفق بود باز هم مردم به آن حزب راي خواهند داد و اگر آن حزب نتواند به برنامه هاي خود عمل كند مردم دفعات بعد به آن حزب راي نخواهند داد و هر حزبي كه بهتر براي مردم خدمت كند مردم آن را انتخاب خواهند كرد، اما امروز مردم به هر حزبي كه راي بدهند هيچ تضميني وجود ندارد كه آن حزب روي كار بيايد تا برنامه هاي خود را اجرايي كند.
*صدور پروانههاي متعدد براي احزاب، مفهوم تحزب در كشور را از بين برده است
فارس: برخي معتقدند كه مردم به حزب بدبين شدهاند آيا اين مسئله درست است؟
حقشناس: اتفاقي كه در حال حاضر به وقوع پيوسته اين است كه حزب تعريفي مشخصي ندارد و بر اين اساس بايد حزب باز تعريف شود.براساس قانون احزاب فعلي حدود 230 حزب پروانه دار وجود دارد و در هيچ جاي دنيا چنين رويه اي نيست، اينكه 3 نفر دور هم جمع شوند نميتوان نام آن را حزب گذاشت، حزب يك حداقلهايي دارد و جايگاه آن در دنيا مشخص است.
در تمام كشورهاي دنيا نهايتا چند حزب وجود دارد نه 230 حزب. احساس من اين است كه صدور پروانههاي متعدد براي حزب مفهوم تحزب در كشور را لوث كرده است.
فارس: يعني شما با صدور پروانه براي احزاب بصورت گسترده مخالف هستيد؟
حق شناس: بله. امروز ميان احزابي كه پروانه گرفتهاند با تعريفي كه از حزب در دنيا وجود دارد و نياز جامعه ما فاصله زيادي وجود دارد و حتي همين دولت اگر بخواهد به سمتي برود كه به برنامههاي اهداف چشم انداز برسد در حوزه سياست و حوزه مديريت جامعه لاجرم بايد به سمت تحزب و نظام حزبي پيش برود.
احزاب شناخته شده موجود و احزاب پروانه دار بايد بتوانند وضع موجود را از يك نقطه به يك نقطه ديگر برسانند و كشور را با پيشرفت همراه كنند. در تعريف برنامه ريزي ميگوييم كه ما يك وضع موجود داريم و يك وضع مطلوب و حركت مطالعه شده از وضع موجود به سمت وضع مطلوب را برنامه ريزي نام نهادند و براي اينكه اين اتفاق بيفتد به يك سازمان نياز است كه اين سازمان بايد بتواند افكار عمومي را با خود همراه كند.
اين سازمان امروز غير از حزب نميتواند چيز ديگري باشد.
*قانون اساسي خط قرمز تمام احزاب كشور است
فارس: شما بحث حزب و موانع قانوني آن را مطرح نموديد اما برخي معتقدند كه حزب بايد در چارچوب نظام تعريف شود و خط قرمزها را رعايت كند. از نظر شما اين خط قرمزها چيست؟
حق شناس: قانون اساسي خط قرمز احزاب است چرا كه اين قانون چارچوب مشخصي دارد و سند مورد قبول تمام مردم جامعه است و تا زماني كه اين سند حاكم است تمام احزاب موجود بايد در قالب آن حركت خود را ادامه دهند.
فارس: اما برخي معتقدند كه حزب اعتماد ملي كه خود شما عضو شوراي مركزي آن هستيد اين مسئله را رعايت نكرده است.
حق شناس: خير. من معتقدم حزب اعتماد ملي در چارچوب قانون اساسي حركت كرده است و خارج از قانون قدمي برنداشته است.
فارس: عده اي اظهار مي دارند بيانيهها و سخناني كه آقاي كروبي منتشر ميكرد خارج از اين چارچوب بود شما هم اين مسئله را قبول داريد؟
حق شناس: به اعتقاد من در خصوص اين مسائل اگر جايگاه حزب در كشور مشخص بود و تعريفي كه از احزاب وجود دارد و مديريت و سازمان و دبيركل و روزنامه و سازمان تشكيل دهنده و اركان سازنده و شوراي مركزي آن مشخص بود مشكلي پيش نميآمد.
وقتي كه در يك مقطع فعاليت دفتر مركزي حزب اعتماد ملي تعطيل ميشود بدون اينكه حكم قضايي براي آن صادر شود و امكان تشكيل جلسه براي شوراي مركزي سلب ميشود آيا ميتوان باز هم سئوال كرد كه چرا حزب در چارچوب مورد نظر حركت كرده يا نكرده است؟
فارس: ولي اين مسئله بعد از مواضع آقاي كروبي اتفاق افتاد؟
حق شناس: به هر حال حزب يك قاعده و يك چارچوب دارد و وقتي روزنامه حزب تعطيل ميشود و دفتر حزب هم پلمپ ميشود و اعضاي حزبي كه همه آنها معتقدند كه بايد در چارچوب قانون اساسي و فعاليت شناخته شده حزبي با سوابق مشخص فعاليت كنند امكان جمع شدن دور هم را ندارند باز هم ميتوان به آنها نقد كرد كه چرا در يك مسير حركت نكردهايد؟
شما به اين سئوال پاسخ دهيد كه حزب اعتماد ملي در كدام يك از بيانيههايش از مسير مورد نظر قانون اساسي خارج شده است.
*مواضع كروبي مربوط به خود ايشان است نه حزب اعتماد ملي
فارس: رهبري از يك مقطعي به بعد بحث در مورد انتخابات را منع كردند و از طرف ديگر دستور دادند كه به شكايات رسيدگي شود اما ما باز هم شاهد موضع گيريهاي متعدد آقاي كروبي بوديم و حتي اخيرا وي خواستار حذف شوراي نگهبان شده است. نظر شما در خصوص اين موارد چيست؟
حق شناس: باز هم ميگويم كه هيچ يك از بيانيههاي حزب اعتماد ملي مسيري خارج از مسير قانون را طي نكرد. آقاي كروبي از موضع فردي خودشان بيانيههايي را صادر نموده و اقداماتي را انجام داده اند اما در هيچ يك از مواضع، وي به عنوان دبير كل حزب اعتماد ملي موضع نگرفته است.
*كروبي تنها بعنوان يك نامزد حزبي وارد ميدان انتخابات نشد
فارس: يعني شما معتقديد كه مواضع آقاي كروبي با مواضع حزب متفاوت است؟
حقشناس: حتي آقاي منتجب نيا در مصاحبه خود اعلام كرد كه مواضعي كه آقاي كروبي بيان كرده از موضع حزب اعتماد ملي نيست بلكه موضع شخص خودش است چرا كه وي تنها در قالب يك نامزد حزبي وارد ميدان انتخابات نشد و با اينكه حزب، وي را به عنوان كانديدا انتخاب كرد اما احزاب ديگري هم از كروبي حمايت ميكردند.
در واقع آقاي كروبي و مواضع وي از موضع خود آقاي كروبي قابل بحث است اما اگر بنده بخواهم به برخي موارد از موضع حزب جواب دهم اين سئوال را مطرح ميكنم كه به طور مثال حزب اعتماد ملي چندين بيانيه صادر كرد و اگر در آنجا نسبت به مسئلهاي خارج از چارچوب قانون اساسي اظهار نظري بيان كرده باشد مقامات ذيصلاح نظر خود را اعلام مينمودند و با اين موضوع برخورد قانوني ميكردند.
فارس: بهرحال آقاي كروبي دبير كل حزب اعتماد ملي است و رفتار وي با بحث حزبي معنا پيدا ميكند.
حق شناس: بحثي كه من در خصوص جايگاه حزب دارم دقيقا همين است و اگر ما به سمتي برويم كه تحزب يك قالب علمي پيدا كنند با چنين مشكلاتي مواجه نميشويم و اين نميشود كه به طور مثال آقاي خاتمي رئيس جمهور شود و اعلام كنند كه من فراحزبي عمل ميكنم و اين نميشود كه آقاي هاشمي زماني كه در مقام رياست جمهوري قرار ميگيرد خود را فراتر از احزاب بداند.
همچنين اين درست نيست كه آقاي احمدي نژاد اعلام كند كه من حزب را قبول ندارم با وجودي كه وي حزبي ترين عملكرد را در ميان روساي جمهور داشت، همچنين اين درست نيست كه آقاي كروبي بيانيه صادر كند و دبير كل حزب هم باشد و حزب اعتماد ملي در جريان اين تصميم گيري نباشد
بحث من اين است كه در اين موضوع يك مشكل ساختاري و فرهنگي وجود دارد و اين مشكل ساختاري مختص به يك نفر خاص نيست و نميتوان آقاي كروبي را از آقاي خاتمي احمدي نژاد و رفسنجاني جدا كرد، يعني اين مشكل ساختاري شامل اكثر نخبگان سياسي كشور ميشود.
*در انتخابات دهم اگر كروبي در قالب حزب اعتماد ملي عمل ميكرد به مراتب موفقتر بود
فارس: موضوعي را كه شما بيان كرديد درست است اما زماني كه يك حزب تشكيل ميشود و دبير كل آن انتخاب ميشود آيا دبير كل آن در مواضع سياسي خود موضع شخصي را بيان ميكند؟
حق شناس: اين موضوع مربوط به حال حاضر نيست. زماني كه آقاي هاشمي دبير جامعه روحانيت بود رئيس جمهور ميشود و همچنين مدتي هم رئيس مجلس بود اما شما وي را منتصب به حزب كارگزاران ميدانيد در حالي كه آقاي هاشمي در حزب كارگزاران موقعيت حزبي ندارد.
چه نسبتي بين آقاي هاشمي و حزب كارگزاران وجود دارد؟ ولي تمام سياسيون معتقدند كه حزب كارگزاران ذيل آقاي هاشمي قرار ميگيرد.
اما جايگاه آقاي هاشمي در خصوص جامعه روحانيت مبارز از صدر تا ذيلش مشخص است ولي مواضع آقاي هاشمي چه نسبتي با جامعه روحانيت مبارز دارد؟
فارس: آقاي هاشمي اعلام نكردند كه قصد دارد جامعه روحانيت را گسترش دهد اما آقاي كروبي همواره گفته است كه قصد گسترش كار حزبي و اعتماد ملي را دارد.
حق شناس: موقعيت آقاي خاتمي در مجمع روحانيون مبارز مشخص است ولي زماني كه وي به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد شاهد بوديم كه وي طي دوره هشت ساله حتي يك جلسه هم در مجمع حاضر نشد.
فارس: آقاي خاتمي از موضع حزب وارد انتخابات نشد اما آقاي كروبي از موضع حزب اعتماد ملي در عرصه انتخابات حضور يافت.
حق شناس: اگر آقاي كروبي صرفا از موضع حزب اعتماد ملي وارد انتخابات ميشد آقاي كرباسچي را به سمت رئيس ستاد انتخاباتي خود برنميگزيد.
فارس: اما آقاي كروبي به عنوان دبير كل حزب اعتماد ملي وارد عرصه انتخابات شد.
حق شناس: مگر آقاي خاتمي اعلام كردند كه من موقعيت خود را در مجمع را نفي ميكنم؟ آقاي خاتمي عضو مجمع روحانيون مبارز بود، آقاي احمدي نژاد هم عضو جامعه اسلامي مهندسين بود و آقاي كروبي هم دبير كلي حزب اعتماد ملي را داشت.
فارس: اما كساني را كه شما نام برديد هيچ گاه از موقعيت حزب وارد عرصه انتخابات نشدند.
حق شناس: آقاي كروبي هم از موضع حزبي صرف وارد نشد و زماني كه وي وارد عرصه انتخابات شد تنها يكي از عناوين وي عنوان حزبي بود و عناويني مثل رئيس مجلس سوم و ششم، نماينده امام و چندين عنوان ديگر براي وي مطرح شد.
فارس: اما آقاي كروبي اعلام كرده بود كه قصد دارد حزب را نهادينه كند.
حق شناس: سوال اين است چرادبيركل يك حزب شناخته شده دررقابت انتخاباتي رئيس ستاد انتخاباتي خود را دبير كل يك حزب ديگر انتخاب ميكند و اين چه معني دارد؟علي رغم توانايي هاي اجرايي رئيس ستاد منتخب به نظر من آقاي كروبي حزبي عمل نكرده، يعني همان نقدي كه به آقاي خاتمي وارد است و همان نقدي كه به آقاي احمدي نژاد و هاشمي وارد است و به آقاي موسوي هم وارد است چرا كه آقاي موسوي قصد داشت هم اصولگراها را داشته باشد و هم اصلاح طلبان را.اين نقد به آقاي كروبي هم وارد است. متاسفانه تمام سياسيون ما در قالب حزبي خود قرار نگرفتند و به نظر من در انتخابات دهم اگر آقاي كروبي در قالب حزب اعتماد ملي عمل ميكرد به مراتب موفقتر بود و من اين موضوع را به ايشان اعلام كردم.
*رييس ستاد انتخاباتي كروبي بايد از خود حزب انتخاب مي شد
فارس: منظورتان دقيقا چيست؟
حق شناس: اگر در ماجراي انتخابات آقاي كروبي رئيس ستاد خود را يكي از اعضاي حزب ميگذاشت به نظر من به اهدافي كه اعلام كرده بود نزديكتر ميشد. آنجايي كه كروبي اعلام كرد قصد دارد حزب را نهادينه كند به اين موضوع نزديكتر ميشد و البته من هم نهادينه شدن احزاب را به عنوان يكي از راههاي برون رفت كشور از مشكلات ميدانم و بر اين اساس اگر ما بخواهيم در قالب تحزب عمل كنيم عملا بايد به كار حزبي وفادار باشيم.
از نظر من بعد از انتخابات دوره قبل كه آقاي كروبي اعلام كرد دوباره وارد عرصه خواهد شد در بخشهايي كه اعلام كرده بود كاملا موفق عمل كرد. آقاي كروبي اعلام كرده بود كه قصد راه اندازي روزنامه را دارد و قرار است حزب ايجاد كند و همچنين يك تلويزيون خصوصي را تاسيس ميكند كه در دو مورد اولي اقدامات بسيار موفقي را انجام داد اما در بخش ماهواره و تلويزيون خصوصي چون با منع مواجه بود از اين موضوع صرف نظر نمود و وقتي كه نظام سياسي با تلويزيون خصوصي مخالفت كرد آقاي كروبي هم نظر خود را عوض كرد، چرا كه وي دنبال اين نبود كه با نظام سياسي مخالفت كند.
اقدامات آقاي كروبي و پايداري وي در خصوص راه اندازي روزنامه و تاسيس حزب قابل قدرداني است اما در انتخابات دهم به نظر من كروبي حزبي عمل نكرد.
فارس: يعني بحث شما تنها در خصوص كادر چيني آقاي كروبي براي ورود به انتخابات است؟
حقشناس: يكي از موارد كادر چيني آقاي كروبي بود و سيستم حزبي و مشورتهايي كه بنا بود آقاي كروبي با اعضاي شوراي مركزي داشته باشد.
فارس: يعني شما معتقديد اگر آقاي كروبي حزبي عمل ميكرد اتفاقاتي كه به وقوع پيوست به وجود نميآمد؟
حق شناس: مواضع آقاي كروبي كه در بيانيهها و سخنانش مطرح شد مواضع شخص ايشان بود و مواضع رسمي حزب اعتماد ملي نبود كه در قالب بيانيه هاي حزبي نشر مي يافت اگر چه ممكن است اگر آقاي كروبي با حزب مشورت ميكردند حزب در بخشي از آن موارد مواضعي مانند مواضع آقاي كروبي اتخاذ ميكرد و يا حتي تندتر و يا كندتر از آقاي كروبي اتخاذ موضع ميكرد.
گفتگو از مقداد ذكيزاده ادامه مطلب
متن كامل مصاحبه فارس با حقشناس به شرح ذيل است:
*اولين نمود مشاركت سياسي در ايران حركت مردم در تحريم تنباكو بود
بقيه در ادامه فارس: آقاي حقشناس بحث مشاركت سياسي در كشور زياد مطرح ميشود. به نظر شما مفهوم مشاركت سياسي چيست؟
حقشناس: در خصوص بحث حضور و مشاركت مردم در حوزه سياست بايد گفت كه اين پديده به دوره مشروطيت وحتي قبل از آن برميگردد.
شايد ما تا قبل از دوره مشروطيت حضور در قدرت را در طيف خاصي از نخبگان ميديديم يعني دربار محل اصلي تصميمگيريها بود و شخص سلطان و يك حلقهاي كوچك از اطرافيان وي متصدي امر سياست در كشور بودند، بدون اينكه جايگاه و موقعيتي براي مردم و عنصر جامعه تعريف شود.
البته در كنار حوزه قدرت و حوزه سلطاني ما شاهد هستيم كه روحانيت هم از يك مقطع تاريخي به طور مستقيم وارد عرصه سياست شده است كه اين حضور از آغاز دوره صفويه شكل گرفت واين نهاد قدرت تاثير مستقيم در حوزههايي داشت كه منجر به تصميمسازي و حركتهاي سياسي در كشور ميشد و شايد به خاطر اين بودكه حكومت صفويه اولين حكومتي در ايران بود كه تشيع را مذهب رسمي اعلام نمود.
اما در دوره قاجار اين اتفاق عملا از زماني ميافتد كه داستان حضور ميرزاي شيرازي و بحث تحريم تنباكو مطرح ميشود وبحث مشاركت مردم در عرصه سياسي به نوعي خود را با آن فتوا قبل از مشروطه نشان ميدهد و مردم با نظر يك مقام روحاني و مجتهد جامعالشرايط آن روز در مقابل تصميم و توافقي كه سلطان قاجار به خاطر امتيازي كه به انگلستان ميدهد ميايستند و ناصرالدين شاه را مجبور ميكند كه از تصميم خود عقب نشيني كند.
شايد بتوان از اين مشاركت سياسي كه با كمك مرجعيت و روحانيت اتفاق افتاد به عنوان يكي از نمونههاي بارز حضور و مشاركت سياسي مردم در تاريخ سياسي كشور از آن ياد كرد.
*ايفاي نقش مردم در كنار پادشاه و روحانيت در عرصه سياسي، از زمان مشروطه شكل گرفت
فارس: يعني شما اين نوع حضور مردم در عرصه را هم به نوعي مشاركت سياسي ميدانيد؟
حقشناس: بله، من اين حضور را يك نوع مشاركت سياسي ميدانم چراكه اين اتفاق باعث ميشود ناصرالدين شاه كه مقتدرترين پادشاه عصر قاجار است از توافقي كه با انگلستان كرده و دربار انگلستان هم پشت سر او ايستاده عقبنشيني كند و دليل اين عقبنشيني هم حضور مردم در سطوح مختلف اعم از نخبگان و خواص و همچنين عوام در سطح جامعه بود كه البته از اين اتفاق بايد به عنوان يك اتفاق ويژه قبل از مشروطه ياد كرد.
در دوره مشروطه ما به مشاركت عمومي به معناي امروزي آن نزديكتر شديم كه اين مسئله با همراهي و رهبري مجتهدين و روشنفكران و به منظور كنترل حكومت و محدود كردن قدرت پادشاه شكل گرفت كه البته سير اين حركت چند دهه طول ميكشد.
دوره مشروطه را بعضا اصلاحاتي كه از دوره عباس ميرزا يا حتي بعدتر از آن يعني از دوره اميركبير و دارالفنون و اوايل حكومت ناصرالدين شاه آغاز شده مي دانند كه نهايتا منجر به اتفاقاتي ميشود كه در دوره مظفرالدين شاه با صدور فرمان مشروطيت به نتيجه ميرسد.
درانقلاب مشروطيت 7 يا 8 دهه زمان به طول انجاميد تا نهايتا ما شاهد بسيج عمومي و تحرك جامعه براي رسيدن به خواسته هايشان باشيم و بر اين اساس ميتوان گفت قيام مشروطه بدون هر گونه خشونت فراگير مردمي و يا مقاومت جدي از سوي دولت و يا ريخته شدن هرگونه خوني به روي زمين به سر انجام رسيد.
اما بعد از فوت مظفرالدين شاه و انتقال قدرت به محمد علي شاه نهايتا با دخالت روس ها مجلس را به توپ بستند و بخشي از مشروطه خواهان را به قتل رساندند و نهايتا حركت مجاهدين از سمت شهرهايي مثل رشت و تبريز و چهارمحال وبختياري و اصفهان كه آغاز ميشود به عزل شاه و فرارش از كشور ميانجامد و از اين زمان بود كه در كنار حوزه سلطاني و حوزه مرجعيت ديني، ضلع سوم هم وارد قدرت سياسي ميشود كه اين ضلع سوم همان حضور مستقيم مردم در صحنه است و از اين زمان بود كه اين موضوع شكل ميگيرد و حضور مردم در بحث قدرت توسط قانون اساسي مشروطه و متمم آن ساختارمند و روشن ميشود.
*تولد حزب و تحزب به معناي امروزي بعد از مشروطه و در قالب مجلس شكل گرفت
فارس: آقاي حقشناس يعني شما شورش و حركتهاي اصلاحي و اعتراضات خياباني را هم مشاركت سياسي تلقي ميكنيد؟
حق شناس: در داستان تحريم تنباكو همراهي جامعه با ميرزاي شيرازي يك مشاركت سياسي بود.
فارس: با وجودي كه اين حركت مخالف حاكميت بود باز هم بايد آن را يك مشاركت سياسي دانست؟
حقشناس: تصميمي كه جامعه براي رسيدن به يك خواسته در حوزه سياست ميگيرد و اين تصميم از حوزه ذهن وارد حوزه عمل شود و به سمت ساماندهي جامعه باشد، مشاركت سياسي است و البته در داستان مشروطه اگر ضلع سوم (مردم) در جامعه جايگاه تعريف شده اي نداشت اما بعد از مشروطه جايگاه خود را روشن ميكند و در اين زمان بحث مجلس مطرح ميشود.
احزابي كه در مجلس اول و دوم و اوايل مشروطه وجود داشت پا ميگيرد و متولد ميشوند و فعاليت حزبي به معناي نوين براي اولين بار در قالب مجلس شوراي اسلامي ملي بعد از مشروطه متبلور ميشود و نمود عيني پيدا ميكند.
فارس: منظور شما از شكلگيري حزب در اين زمان تنها فعاليت حزب در مجلس است يا بحث شما كلي است؟
حقشناس: تولد حزب و تحزب به معناي امروزي آن بعد از مشروطه و در قالب مجلس شكل ميگيرد البته شايد بتوان گفت كه ما در قبل از مشروطه هم فعاليت حزبي داشتيم ولي اين موضوع نماد عيني نداشت.
تحزب را نميتوان بدون قدرت حق انتخاب تعريف نمود شايد آن زمان افرادي دور هم جمع ميشدند و فعاليتي راهم دنبال ميكردند اما نميشد آن را فعاليت حزبي ناميد و بر اين اساس بايد گفت فعاليت حزبي در مجلس اول و دوم و بخصوص در مجلس دوم پا ميگيرد.
نمايندگان مجلس در اين زمان نمايندگان عامه مردم نبودند و بيشتر نماينده اقشار بودند يعني مثلا نماينده صنف پيشهوران يا صنف تجار يا صنف صنعتگر بودند و اين طيف بودند كه نماينده ميفرستادند و مجلس را شكل ميدادند اما رفته رفته اين انتخاب به جاي اينكه به اصناف داده شود به عموم مردم داده شد و زماني كه بحث حق انتخاب مردم مطرح ميشود اين سوال پيش ميآيد كه اين انتخابي كه به عنوان گزينه پيش روي يك شهروند فراهم ميشود چگونه محقق ميشود.
اين انتخاب در قالب تودهاي و بدون سازمان دهي است، به طور مثال يك شخص بدون فعاليت حزبي انتخاب مي شود يا افرادي را كه نامزد حضور در يك موقعيت سياسي هستند انتخاب ميشوند اما يك وقت ديگر براي اينكه كار به نتيجه برسد يك قالب تعريف ميكنيم تافعاليت سياسي به شكل حرفهاي پيش رود و دنبال شود و مردم از طريق قالبهايي كه امروزه به عنوان حزب شناخته ميشوند وافراد از طريق احزاب جذب فعاليت سياسي شده واعلام حضور مي كنند. مردم با شناختي كه از طريق برنامهها و اساس نامه مرامنامه حزب آنها دارند آن افراد را برميگزينند و به جاي اينكه به يك شخص اعتماد كنند به يك برنامه يا يك مرامنامه اعتماد ميكنند و از طريق يك سازمان يك فرد را انتخاب ميكنند.
*دستاوردهاي مشروطه در زمينه تحزب در دوره رضاشاه با ناكامي جدي روبرو شد
فارس: آيا اين روند بدون هرگونه مشكلي در حال پيشروي بود؟
حقشناس:در اينجا 2 اتفاق ميافتد؛ در عرصه جهاني ما فضاي قبل از جنگ جهاني اول را پيش رو داريم و در كشور هم چون در انتهاي دوره قاجاريه هستيم يك ضعف عمومي دولت را فرا گرفته است. از يك سو ديگر هم در مقطعي كشور مورد اشغال قرار ميگيرد و از يك طرف عثمانيها از طرف ديگر نيروهاي روس و انگليس وارد كشور ميشوند كه در نهايت اين فضا حركت به سوي دموكراسي و نهايتا فعاليت حزبي منسجم را با مشكل مواجه كرد تا دورهاي كه شاهد عقد قرارداد1915توسط دولتين روس وانگليس وقرارداد 1919 توسط وثوقالدوله در همين مقطع تاريخي هستيم.
در اين دوره پس از انقلاب اكتبر روسيه ما شاهد ظهور تمام عيار قدرتي جديد در همسايگي خود به نام انگلستان هستيم. البته در اين دوره قرارداد 1919 با مقابله مردم و مجلس و شخصيتهايي مانند مدرس و مصدق روبرو ميشود و نهايتا بحث تحت الحمايگي ايران عملا به نتيجه نميرسد.
بعد از اين مسائل پديدهاي به نام رضاخان در كشور متولد ميشود و در اين زمان ما شاهد كودتاي 3 اسفند 1299 هستيم و اين اتفاق 15 سال بعد از مشروطه رخ ميدهد و عملا حوزه مجلس و پارلمان و انتخابات و مشاركت عمومي كه براي آن حدود چندين دهه زحمت كشيده تا به صدور فرمان مشروطه رسيديم با اين كودتا كه با حمايت انگلستان پا گرفت با يك ناكامي جدي روبرو ميشود و ما در دوره رضا شاه ميبينيم كه از مجلس تنها يك پوسته بدون مغز ميماند.
فارس: يعني شما مرحله اول تحزب را به خاطر بحثهاي استعماري عقيم ميدانيد؟
حقشناس: بله، يكي از مسائل در خصوص اين موضوع بحثهاي استعماري و ديگري موضوع استبداد داخلي است كه اين مسائل باعث از ميان رفتن دوره قاجار و تولد دوره پهلوي شد و بر اين اساس بايد گفت از 1299 تا 1305 دوره گذار است. در اين دوره اكثر احزاب متمايل به دولت هستند، احزاب مخالف به شدت سركوب مي شوند، انتخابات فرمايشي است و افراد داخل مجلس هم عمدتا افرادي گوش به فرمان سردار سپه هستند تا اينكه يك قالب جدي حزبي داشته باشند.
با اشغال كشورتوسط متفقين و روي كار آمدن محمد رضا شاه تمام شخصيتهاي سياسي در حالي كه در طول اين 20 سال به نوعي كنار رفته و يا تبعيد شده بودند و يا به كار غيرسياسي رو آورده بودند دوباره زمينه را براي فعاليت سياسي مساعد ميبينند و وارد عرصه ميشوند. در راستاي آن ما شاهد تولد احزاب ملي، مذهبي و سياسي هستيم و حتي احزاب وابسته به جريانات خارجي هم در اين مقطع فعال ميشوند.
*فضاي باز سياسي بعد از رضاشاه سبب ظهور احزاب با گرايشهاي مذهبي ملي و چپ شد
فارس: آيا در اين زمان احزاب كاركرد حزبي خود را داشتند؟
حقشناس: در دوره 20 ساله پهلوي اول فعاليت احزاب فريز شده و ما هيچ گونه فعاليت حزبي در آن زمان سراغ نداريم . از سال 1320 كه يخها آب ميشود عملا جوانهها ي فعاليت حزبي دوباره شروع به رشد ميكند. در اين فضا يك سري جريانات نوپا در كنار آن شروع به رويش ميكند كه به طور مثال ميتوان گفت سازمان فداييان اسلام و حزب توده و يا حزب اراده ملي در اين مقطع متولد ميشوند كه اين موضوع قبلا سابقه نداشته است.
فارس: يعني شما سازمان فداييان اسلام را حزب ميدانيد؟
حقشناس: بله. فداييان اسلام يك حزب بود به رهبري آقاي نواب صفوي كه سني نداشت ودر آن زمان تازه از نجف برگشته بود و سنش هم حدود 20 سال بود.
فارس: ولي حزب تعريف مشخص و كاركرد خاصي دارد. آيا فدائيان اسلام چنين كاركردي داشت؟
حقشناس: منظورتان از كاركرد دقيقاً چيست؟
فارس: فدائيان اسلام، درون حاكميت نبود چون حزب با سازمان مشخص و سراسري از درون جامعه يارگيري ميكند و در نهايت تلاش دارد تا به قدرت برسد. آيا اين مورد در مورد فداييان اسلام هم تصديق دارد؟
حقشناس: بله، حزب براي قدرت تلاش ميكند و يا اينكه در قدرت تاثير ميگذارد، با استفاده از يارگيري كه در جامعه انجام ميدهد.
فارس: يعني شما برخي جريانات خارج از حاكميت را هم جزء احزاب تلقي ميكنيد؟
حقشناس: در دهه 20 بعد از اين كه رضاشاه رفت، حزب توده متولد ميشود سازمان فدائيان اسلام شكل ميگيرد و احزاب ملي كه 6 حزب بودند و بعدا جبههي ملي را شكل دادند متولد شد و اگر بخواهيم براي اين موضوع زمان بگذاريم بايد گفت از سال 1320 تا 1332 دورهاي است كه دورهي شكوفايي فعاليتهاي حزبي با گرايشهاي متفاوت است و در اين زمان حتي سيد ضياء طباطبايي كه عامل كودتاي 1299 هم بود نيز دوباره بعد از 20 سال (با تحريك انگلستان) وارد حوزه سياسي ميشود و حزب اراده ملي را راه مياندازد و روزنامه خود را هم چاپ مي كند.
در همين دوره آيتالله كاشاني، مصدق و قوامالسلطنه هم وارد كار سياسي ميشوند.
فارس: با اين تفاسير شما فعاليت آيتالله كاشاني را هم يك فعاليت حزبي ميدانيد؟
حقشناس: آيتالله كاشاني به طور شخصي وارد عرصه سياست ميشود اما ايشان يك طيف خاصي را هدايت ميكند.به طور مثال فدائيان اسلام عملا هيچوقت ارتباط خود با آيتالله كاشاني را مكتوم نكردند و آيتالله كاشاني هم هيچوقت حمايت خود را از فدائيان اسلام رد نكرد.
فارس: به نظر شما رفتار سياسي آيتالله كاشاني رفتار حزبي بود؟
حقشناس: در آن دوره فعاليت سياسي با آغاز فعاليتهاي حزبي با گرايشهاي متفاوت شامل مليگراها، سكولارها و ملي مذهبيها و گروههاي چپ و شخصيتهاي سياسي كه در دوره رضاشاه كاملا از عرصه قدرت خارج شده بودند دوباره فعال ميشوند و در اينجا دوباره كار احزاب شكل ميگيرد و ارتباط با انتخابات برقرار ميشود و انتخابات جديتر ميشود و مداخله قدرت برخلاف دوره رضاشاه در حوزه انتخابي كمرنگتر و كماثرتر ميشود يعني دوره 1320تا 1332دورهاي است كه احزاب در كشور نمود جديتر و فعالتر و منسجمتري را دارند.و احزاب به صورت كمي و كيفي از رشد فزاينده اي برخوردارند.
فارس: شما گفتيد حق انتخاب اگر نباشد تحزب معنايي ندارد. ولي ما شاهد هستيم كه فدائيان اسلام حق انتخابي نداشت كه بخواهيم به آنها عنوان حزب را بدهيم.
حقشناس: آيتالله كاشاني در آن زمان با اينكه تبعيد بود نماينده مجلس ميشود و زماني كه راي ميآورد و مسئوليت پارلماني پيدا ميكند، به تهران برميگردد و وارد مجلس ميشود يعني در معرض انتخاب قرار ميگيرد و با رأي مردم است كه كاشاني وارد مجلس و رئيس آن ميشود و در اين موقعيت مصدق نخستوزير ميشود.
اتفاقا كاشاني و مدرس كه دو عنصر سياسي صاحب نام در اين حوزه هستند و از معتمدين رجال ديني محسوب ميشوند هر دو از طريق مجلس بود كه وارد عرصه سياست شدند و آقاي كاشاني كاملا بر اساس قوانين و اصولي كه وجود داشته عمل ميكند.
اما اگر بخواهيم در مورد فدائيان اسلام بحث كنيم بايد گفت اتفاقي كه آنجا ميافتد اين است كه شكل اين گروه بصورت سازماني است كه كاملا به رهبري وفادارند و سيد مجتبي نواب صفوي به عنوان رهبر، يك شخصيت كاريزما در ميان اعضاي گروه دارد و تبعيت مجموعه از ايشان به شدت بالاست و در كل اين گروه سازمان منسجمي دارد كه بين سال هاي 1320تا 1332 به شدت در عرصه سياسي فعال هستند و تأثير زيادي در اين عرصه دارند.
*اگر فعاليت فداييان اسلام نبود شايد نفت ملي نميشد
فارس: پس فدائيان اسلام حزب نيست؟
حقشناس: من اين گروه را به عنوان يك سازمان سياسي تلقي ميكنم. يعني سازمان سياسي كه خود را در معرض انتخاب قرار ندادند، اما در مقاطع ويژهاي تاثير زيادي در عرصه سياست داشتند. به طور مثال اين گروه با ترور آقاي هژير وزير دربار و رزم آرا نخست وزيرروي انتخابات تهران تاثير ميگذارند و گروهي كه قبلا اعتراض كرده بود و انتخابات باطل شده بود، در انتخابات مجدد در انتخابات تهران رأي ميآورد كه يكي از اين افراد آقاي مصدق بود و اين گروه كه روي كار ميآيد بحث ملي شدن صنعت نفت را پيگيري كرده و به نتيجه مي رسانند. يعني اگر آن ترور اتفاق نميافتاد و اين انتخابات تجديد نميشد نفت ملي نميشد. يعني تاثير سازمان فدائيان اسلام در مقطع 1332 تا 1320 به شدت شاخص است.
فارس: در خصوص نقش فداييان اسلام در ملي شدن صنعت نفت بيشتر توضيح ميدهيد.
حقشناس: اتفاقي كه توسط فدائيان اسلام رخ ميدهد اين بود كه ترورها از كسروي شروع ميشود و بعد ترور هژير رخ ميدهد و بعد از ترور رزمآرا و نهايتا انتخابات تهران و ترور آخري هم كه رخ داد ترور حسين علا بود كه بعد از سال 1332 بود كه منجر به دستگيري سران فداييان ميشود.
با اينكه در دوره 1332 تا 1330 يعني دوره مصدق فعاليت احزاب بسيار بيشتر از گذشته بود و اين دوره، دوره طلايي فعاليت احزاب تا قبل از پيروزي انقلاب بود، با وقوع حادثه 28 مرداد عملا ميتوان گفت كه اتفاق جديدي ميافتد و ما شاهد اعاده دوره 20 ساله رضاخان هستيم.
يعني عملا با تمام فعاليتهاي حزبي برخورد ميشود و هر فعاليتي در نطفه خفه ميشود.
آقاي مصدق كه رهبر جبهه ملي است در اين زمان محاكمه ميشود، آيت الله كاشاني رئيس مجلس و نماد مذهبي دموكراسي و شخصيت شاخص تهران و نماينده مردم تا آخر عمر خانه نشين مي شود.
اعضاي سازمان فدائيان اسلام دستگير و رهبران آن اعدام ميشوند و همچنين اعضاي حزب توده دستگير ميشوند و حدود 257 نفر از مجموعه سازمان افسري حزب توده دستگير و عدهاي اعدام ميشوند و عدهاي نيز فرار ميكنند.
با جبهه ملي برخورد ميشود و اين جبهه از عرصه سياسي خارج ميشود و تمام احزاب در تمام حوزهها از عرصه سياسي كنار ميروند و عملا تحزب در كشور خاموش ميشود تا اينكه آقاي زاهدي هم از كار بركنار ميشود و در دوره نخستوزيري آقاي اقبال ما ميبينيم كه به تأسي از فعاليت حزبي در آ مريكا و انگلستان شاه تلاش مي كند دو حزب جديد و وابسته به دولت را وارد عرصه سياسي كند.
يكي حزب مردم به رهبري علَم و حزب ديگري هم به رهبري اقبال تشكيل ميشود و در نهايت در انتخاباتي كه برگزار شد با افتضاح سياسي و تقلب در انتخابات اقبال از كار بركنار ميشود و در نهايت ما ميبينيم كه در دهه 40 حزب ايران نوين با مشاركت و رهبري حسنعلي منصور متولد ميشود و در كنار حزب مردم كه علم دبيركل آن بود يك نظام دو حزبي را در كشور تشكيل ميدهند كه تا دهه 50 كار را پيش ميبرند و تقريبا ميتوان گفت بيش از 2 دهه در كشور شاهد يك نظام دو حزبي بوديم كه هر دو به يك نسبت به شاه نزديك بودند كه در اين بين يك حزب نقش اقليت را بازي ميكرد كه حزب مردم بود و حزب ايران نوين نقش اكثريت را بازي ميكرد.
فارس: آيا حركت حزبي در آن برهه به همينجا ختم شد؟
حقشناس: در نهايت آخرين حركت حزبي كه اتفاق ميافتد در نيمه دهه 50 است كه احزاب مردم و ايران نوين منحل ميشوند و حزب رستاخيز متولد ميشود كه اين توصيهاي از سوي برخي خارج نشينان كه تازه وارد ايران شده بودند به شاه بود.
حزب رستاخيز در واقع ترجمه حزب بعث بود و ما نمونه عراقي اين حزب را در عراق ديديم و نمونه سوري آن را هم حافظ اسد در سوريه شكل داد.
بعد از گذشت چند سال از تشكيل حزب رستاخير ما شاهد آغاز شكلگيري حركتهاي اول انقلاب هستيم و اگر بخواهيم از اين دوره هم مثالي در مورد تحزب بيان كنيم بايد بگويم كه با شكل گيري انقلاب، همان اتفاقي در سال 1320 براي احزاب افتاد و احزاب كشور از حالت يخزدگي درآمد و جوانههاي فعاليت حزبي خود را نشان داد باز هم اين اتفاق تكرار شد و ما در سال 1356 شاهد هستيم كه دانشگاهها، شهرها و مساجد و كارخانهها و تمام حوزههايي كه با انسانها سروكار داشت به نوعي محل فعاليت حزبي شده بود و در هر ديوار و ستون دانشكده اعلاميه يك حزب يا يك تشكل يا يك جريان وابسته دانشجويان به احزاب را ميديديم.
سال 1357 تا سال 1360 به شدت شبيه سالهاي بعد از فرار رضاشاه از كشور بود و كشور شاهد فعاليت دهها حزب رسمي و غير رسمي با فعاليتهاي متفاوت در كنار هم بود.
*بعد از انقلاب اغلب ناآرامي ها در مناطق مرزي در قالب فعاليت حزبي صورت مي گرفت
بعد از انقلاب ما شاهد ناآرامي هايي در مناطق مرزي همچون تركمن صحرا و كردستان و سيستان و بلوچستان و خوزستان بوديم كه اين ناآرامي ها در قالب فعاليت حزبي بروز مي كرد. در سال 59 هم كشور با پديده جديتري به نام جنگ روبرو شد كه يك پديده كاملا ملي بود و آن هم حمله همه جانبه عراق به ايران بود.
در اين زمان احزاب حضورشان در عرصه مشكلي ندارد و حتي روزنامه دارند و فعاليت ميكنند ولي خطوط سياسي در آن زمان با توجه به اتفاقاتي كه افتاده بود كمي متمايز شده بود و آن اتفاق اين بود كه بعد از انقلاب شاهد رويكردي بوديم كه رهبر انقلاب نسبت به مسئله مشاركت سياسي داشت.
اين مشاركت كه در دوره انقلاب با حضور مردم در تظاهراتي كه كاملا سعي ميشد در آرامش باشد به نقطه حداكثري خود رسيده بود و حتي امام در آن برهه حركاتي را كه برخي قصد داشتند از طريق مسلحانه پي بگيرند تأييد نميكرد و حتي در دورهاي كه انقلاب به پيروزي نرسيده تلاش افرادي مانند آقايان مطهري و هاشمي در خصوص گرفتن تائيديه از امام براي سازمان مجاهدين خلق به نتيجه نميرسد كه به اين مساله در بخشي از كتاب خاطرات آقاي هاشمي ودعايي هم اشاره شده است.
با وجود اينكه سازمان مجاهدين در آن زمان يك سازمان موجه بود و حتي آرم آن حاوي آيه قرآن بود و نامي اسلامي داشت اما باز هم امام نسبت به تأئيد اين سازمان اقدام نمي كند و در ادامه هم ما شاهديم كه از سال 42 تا سال 57 كه انقلاب به پيروزي ميرسد ميبينيم كه امام هيچ مهر تائيدي بر حركتهاي مسلحانهاي كه با ترور و خشونت همراه بود تائيد نميكند.
*امام مشاركت را ساختارمند مي كند
فارس: بعد از انقلاب فضا چگونه بود؟
حقشناس: با پيروزي انقلاب ميبينيم كه با وجود حضور و مشاركت بالاي مردم در جريان حوادث انقلاب ولي باز هم امام قصد دارد كه اين مشاركت را به ثبت برساند و به نوعي ساختارگرايانه بااين ماجرا برخورد ميكند و ما شاهد هستيم كه امام در حكمي به آقاي بازرگان
مهمترين وظيفه وي را برگزاري رفراندوم ميداند و اين يعني مراجعه به آراي عمومي كه مشاركت سياسي ومراجعه به آرا مردم در نگاه امام بار ديگر در اين جا خود را نشان ميدهد.
امام قصد داشت يك سند براي آيندگان به جا بگذارد و در نهايت ديديم كه رفراندوم برگزار شد و 98 درصد از مردم به جمهوري اسلامي راي دادند كه اين مسئله عملا اولين مشاركت سياسي مردمي بعد از انقلاب بود كه به ثبت رسيد. بعد از راي مردم به جمهوري اسلامي و عليرغم وجود شوراي انقلاب باز هم انتخابات برگزار شد و قانون اساسي هم در معرض رأي مردم قرار گرفت و مردم خبرگان قانون اساسي را انتخاب كردند. بعد از آن دوباره امام تاكيد مينمايد كه قانون اساسي را در معرض راي مردم بگذاريد و براي سومين بار در شش ماه مردم به پاي صندوق هاي راي مي روند.
فارس: تحزب در اين زمان چه جايگاهي داشت؟
حقشناس: بعد از تصويب قانون اساسي بحث تحزب يك شكل كاملا جديدي پيدا ميكند . قانون اساسي مانند نقشه ساختماني بود كه ستونها در آن تعبيه شده و حال بايد مجري آن نقشه را اجرا مي كرد تا جمهوري اسلامي پا بگيرد .امام در اينجا با حكمي كه به دولت موقت و شوراي انقلاب دادخواستار اين شد كه ستونهاي انقلاب بر اساس قانون اساسي شكل بگيرد.بحث مشاركت سياسي مردم در قالب انتخابات مطرح است و ما مي بينيم كه تمام نهادها ي موثر در جمهوري اسلامي مستقيم يا غير مستقيم با راي مردم انتخاب مي شوند.
در مورد مجلس هم بارها از زبان امام(ره) شنيدهايم كه مجلس در رأس امور است و بر اين اساس اگر بخواهيم بعد از رهبري جايگاهي را تعريف نمائيم در ديدگاه بنيانگذار انقلاب بالاترين نهادي كه تصميمگيري و تصميمسازي ميكند مجلس شوراي اسلامي است.
*تحزب نظارت بر عملكرد مسئولين را تضمين مي كند
فارس: آقاي حق شناس بهتر است به بحث خودمان برگرديم. تحزب چقدر در كشور ما لازم است؟
حقشناس: به نظر من و طبق آنچه قانون اساسي به آن اشاره كرده و نيز طبق نظر امام(ره) بايد گفت كه اگر بخواهيم كشور را به طور علمي و روز آمد اداره كنيم و مشاركت مردم را به شكل صحيح به كار گيريم، هيچ راهكاري غير از تحزب نداريم.
فارس: ولي ما شاهد چندين مشاركت گسترده در انتخاباتهاي مختلف بدون وجود احزاب در كشور بوديم.
حقشناس: در اينجا اين سئوال مطرح است كه آيا قدرت شكل گرفته نياز به نظارت مردم ندارد؟ اگر بخواهيم نظارت بر حوزه قدرت داشته باشيم نيازمند اين است كه شكلگيري قدرت متكي بر برنامه باشد و متكي بر يك چارچوبي باشد كه قابل ارائه باشد تا در صورت عدم تحقق امكان پاسخگويي براي آن فراهم باشد و تا زماني كه ما اين ساختار را نداشته باشيم عملا پاسخگويي به مردم دور از دسترس ميشود.
به طور مشخص فرض كنيد بنده وارد انتخابات ميشوم و به مردم قول ميدهم كه من يك شبه وضع شما را از نقطه الف به نقطه ب ميرسانم يا فلان كار بزرگ را انجام ميدهم و زندگي شما را متحول ميكنم و بر اساس همين شعارها مردم به من راي ميدهند و بعد از اينكه من به قدرت رسيدم تمام قولهايي را كه به مردم دادم فراموش مي كنم.مثلا يك فرد كه در يك روستاي دورافتاده زندگي ميكند و به خاطر اين شعار به من راي داده است چگونه ميتواند نظارت كند و خواسته خود را از من طلب نمايد؟
فارس: آيا مجلس به لحاظ اينكه نمايندگان مردم در آن حضور دارند و ابزارهاي نظارتي هم دارد نمي تواند اين نقش را ايفا كند؟
حقشناس: مسئله اين جاست كه اين سئوال در خصوص تمام منتخبين از جمله نمايندگان مجلس هم وجود دارد و اين موضوع تنها به رياست جمهوري برنميگردد و بلكه در قالب مجلس، شوراي شهر و نخبگان رهبري هم تعريف ميشود و كسي كه در معرض انتخاب قرار ميگيرد عليالقاعده يك فرد است يا يك تشكيلات كه بايد بر آن نظارت مستمر ونظام مند صورت گيرد.
من بر اين باورم كه اگر شما در معرض انتخاب قرار گرفتيد در كشوري مثل ايران كه امكان نظارت فردي در حوزه انتخابي به حداقل خود رسيده است رسانه بايد جايگزين 70 ميليون نفر شود و نظارت كند بر فرد انتخاب شده و به نمايندگي از 70 ميليون نفر پيگير مطالبات مردم باشد.
فارس: البته در كشور ما برخي گروههاي مرجع وجود دارند كه در ديگر كشورها نيست. به طور مثال وجود مساجد در كشور ما يكي از اين مراجع است كه ميتواند به عنوان يك جايگاه نظارتي مطرح شود.
حقشناس: بلي. كسي اين مطلب را رد نميكند مسجد جايگاه و كاركرد خود را دارد اما ين موضوع مانند بدن است كه سنسورهاي مختلف دارد و تنها چشم نيست كه نظارت مي كند، بلكه گوش و بيني و حواس پنجگانه و حتي حس ششم هم در اين موضوع دخيل است.خيلي خوب است كه در كنار اينها يك ناظر ديگري هم وجود داشته باشد.
وقتي كه انتخابات پيش ميآيد، سازمان نظارتكننده بر منتخبين حزب است و در كنار حزب، ديگر نهادها هم مي توانند نظارت كنند.
*در قانون رابطه احزاب وانتخابات تبيين نشده است
فارس: برخي معتقدند كه كاركرد حزب بيبديل است. آيا شما هم به اين اعتقاد داريد؟
حقشناس اگر بخواهم مثالي در اين خصوص بيان كنم ميگويم كه حزب علاوه بر كادرسازي و تدوين برنامه براي اداره كشور جايگاه سازمانياش نظارت است و اين همان جايگاهي است كه براي چشم در بدن قائل هستيم، اما در كنارش ممكن است برخي مراجع ديگر هم اين كار را انجام دهند و يا بديل آن هم وجود داشته باشد.
فارس: يعني شما ديگر مراجع نظارتي را نفي نميكنيد؟
حقشناس: خير اما معتقدم كه بايد حوزه اصلي را حفظ كنيم و درست نيست كه بگوييم چون گوش و بيني كار ميكند، چشم را كور نماييم. در حوزهاي كه انتخابات پيش مي آيد و مشاركت مطرح ميشود، اين موضوع قالب خود را ميطلبد و بر اين اساس ما نميتوانيم انتخاباتي داشته باشيم بدون تحزب و اگر اين مسئله پيش بيايد بدان معنا است كه آرا را به سمت تودهاي شدن هدايت كرده ايم.
اگر بخواهيم درست عمل كنيم بايد به سمتي برويم كه بين تحزب و قانون انتخابات و راي مردم رابطه مستقيم برقرار كنيم و اگر اين رابطه برقرار شد امكان شكل گيري معناي درست آن وجود دارد و بر اين اساس بايد گفت احزابي كه در حال حاضر وجود دارند كاركرد درستي ندارند چرا كه در قانون ما تعريف مستقيم ميان حزب و انتخابات وجود ندارد و در قانون انتخابات كلا جايگاه حزب تعريف نشده است.
فارس: با توجه به مطالبي كه گفتيد نميتوان جايگزيني براي حزب قائل شد؟
حق شناس: فرض كنيد امام جماعت يك مسجد در شهرستان قروه وظيفه نظارتي خود را بر منتخبين اعمال ميكند و ميبيند كه مثلا يك نماينده مجلس يا رئيس جمهور يك قول داده كه به آن عمل نكرده است، اما اين سئوال پيش ميآيد كه حوزه نفوذ اين امام جماعت جقدر است؟
فارس: اما زماني كه چند هزار ائمه جمعه كنار هم قرار ميگيرند به نحوي حوزه نفوذ نظارت هم گسترش مييابد.
حق شناس: آيا سازماني وجود دارد كه مثلا يك مسجد در يك شهر به مسجدي ديگر در يك شهر ديگر را وصل كند. در اين مورد هر كسي در جايگاه خود عمل ميكند اما حزب جايگاه مشخص و قاعده دارد.
حزب جايگاه سراسري دارد و واحدهاي خبري واركان حزبي با هم مرتبط هستند و در يك حزب ارتباط گيري، نظارت و آموزش و نهايتا اطلاع رساني و انتقال مفاهيم وجود دارد و اين مسائل است كه با هم تركيب ميشود و منجر به تعريف حزب ميشود.
فارس: در اوايل انقلاب هم مساجد به صورت منظم و زنجيره وار با هم همكاري ميكردند.
حق شناس: خير، چنين چيزي نبود و هر مسجد در حوزه خود عمل ميكرد.حداكثر نتيجهاي كه در يك مسجد حاصل ميشود اين است كه امام جماعت يك مسجد نظر خود را اعلام ميكند و بخشي از افراد آن مسجد نظر امام جماعت را قبول ميكنند و بخشي هم آن را قبول نميكنند و نهايتا در دوره بعد به شخص ديگري راي ميدهند و نهايتا بايد گفت حوزه تاثير گذاري روي تعداد افراد و خانوادههاي افرادي است كه در آن مسجد نماز ميخوانند.
اگر مساجد هم همان اركان حزب را داشته باشد ميتوان نام آن را هم حزب گذاشت، اما ما اينجا دنبال عنوان خاصي براي حزب نيستيم چرا كه حزب يك غول شاخ دار نيست بلكه حزب يك تعريف دارد كه مشخص است و در حال حاضر ما كاركرد حزبي را دربرخي نهادهايبرخي نهادهاي كشور مشاهد ميكنيم. مثلا من براي بسيج در وضع موجود يك كار كرد حزبي قائل هستم چرا كه بسيج مجموعهاي است كه در كل كشور شاخه و سازمان دارد و از تشكيلات و آموزش برخوردار است و داراي نظم تشكيلاتي ميباشد و در زمان لازم به طور تمام عيار وارد عرصه ميشود و فعاليت سياسي ميكند.
*احمدي نژاد در عمل تشكيلاتيترين و حزبيترين رئيسجمهور ايران است
فارس: حزب تلاش دارد به قدرت برسد. آيا بسيج هم چنين هدفي دارد يعني قصد دارد مثلا براي انتخابات رياستجمهوري نماينده معرفي كند؟
حقشناس: هر حزبي قصد دراد ايده هاي خود را به نتيجه برساند. مثلا قصد دارد سياست، اقتصاد يا فرهنگ را طبق نظر خود نغيير داده واهداف مورد نظر خود را در كشور پياده كند .
فارس: ولي حزب از طريق رسيدن به قدرت قصد دارد اهدافش را پياده كند. از اين جهت باز بسيج يك حزب است و اساسا به لحاظ ساختاري مي تواند كاركرد حزبي داشته باشد؟
حق شناس: به نظر من كاركرد بسيج، يك كار كرد حزبي است. با وجود اينكه بسيج نام حزب را ندارد اما در وضع موجود بسيج كار كردي كاملا حزبي دارد.
رئيس جمهور كشور هم در حال حاضر خود را فردي غير حزبي معرفي ميكند در حالي كه من اعتقاد دارم تشكيلاتي ترين و حزبي ترين رئيس جمهور كه تاكنون روي كار آمدهاست آقاي احمدي نژاد ميباشد، چرا كه وي يك گروه دارد و اين گروه قبل از انقلاب شكل گرفت و تا الان هم ادامه دارد. تشكيلاتي كه در دانشگاه علم و صنعت شكل گرفت و بعد منسجم شد و بعد به استان آذربايجان غربي منتقل شد و بعد از آن وارد سپاه شد و بعد وارد شوراي نگهبان شد و سيس در استانداري اردبيل ادامه كار داد و بعد از آن وارد شهرداري تهران و سپس رياست جمهوري ميشود. آقاي ثمره هاشمي ,محصولي,رحيم مشايي ,علي آبادي، و تعدادي ديگر از افراد 35 سال است كه با هم هستند. آيا اين حزب نيست؟
*به آفتهاي كار حزبي دچار شدهايم اما از منافع كار حزبي بي بهره ايم
اتفاقي كه در حال حاضر افتاده اين است كه ما به آفتهاي كار حزبي دچار شدهايم اما از منافع كار حزبي نميتوانيم بهره ببريم.
به طور مثال آقاي احمدي نژاد، آقاي مشايي را تازه پيدا نكرده و در زمان شهرداري وي، رئيس سازمان فرهنگي و هنري بود و قبل از آن هم زماني كه آقاي احمدي نژاد استاندار اردبيل بود، مشايي مدير كل اجتماعي وزارت كشور بود و قبل از آن هم اين دو با هم ارتباط داشتند و حداقل 30 سال است كه مشايي با آقاي احمدي نژاد است. زماني كه رهبر انقلاب به آقاي احمدي نژاد ميگويد كه آقاي مشايي را به معاون اولي انتخاب نكن آقاي احمدي نژاد هم با تعلل قبول ميكند اما بعد از آن كسي را به اين سمت برميگزيند كه مردم ميگويند هزار رحمت به مشايي. بعد هم آقاي احمدي نژاد، آقاي رحيم مشايي را به رياست دفتر خود برگزيد كه قدرت اين سمت در دولت دهم به مراتب از معاون اول بيشتر است و بر اين اساس اگر بخواهيم حزبي ترين رئيس جمهور كشور طي 3 دهه گذشته انتخاب كنيم گزينه ما قطعا آقاي احمدي نژاد خواهد بود.
اما از آن طرف هم بايد گفت كه حزب آفات خاص خود را دارد و منافع خاص خود را هم دارا است ولي در كل اگر بخواهيم به اين مقوله بپردازيم بايد گفت كه منافع حزب براي كشور بيشتر از آفات آن است. در وضع موجود كشور كاملا حزبي اداره ميشود اما متاسفانه ما از ضررهاي آن بيشتر ضربه ميخوريم و هيچ منفعتي هم براي ما ندارد .
فارس: اين ضررها به طور مشخص چيست؟
حق شناس: همين كه يك گروه مشخص در حال حكومت است، يعني حتي آقاي احمدي نژاد به آقاي ناطقنوري ,باهنر , نادران ,توكلي, افروغ و ديگر افرادي كه از او حمايت كردند ميدان نداد و حتي آقاي خوشچهره كه در تلويزيون به شدت از آقاي احمدي نژاد حمايت كرد امروز مغضوب سيستم است چه برسد به گروهي كه با آقاي احمدي نژاد همراه نبودند.
البته به اعتقاد من حق رئيس جمهور است كه معاون اول خود را انتخاب كند اما اين سئوال مطرح است گروهي كه به شدت ادعاي ولايتمداري دارد چرا بايد بعد از 10 روز نظر ابلاغي رهبري را به نتيجه برساند در حالي كه آقاي مشايي استعفا داد و آقاي احمدينژاد وي را بركنارنكرد كه اين مسائل نشان از كار كرد حزبي احمدي نژاد دارد.
يكي از منافع حزب اين است كه كارها با برنامه پيش ميرود و حزب طبق برنامهاي كه به مردم اعلام شده عمل ميكند كادر سازي ميكند آموزش ميدهد وسياست را به صورت حرفه اي دنبال مي كند. مثلا در جريان انتخابات به مردم قول داده شد كه نفت بر سر سفرهايشان برود اما بعد از آن اعلام شد كه چنين قولي داده نشده است.
از نظر من بايد تعريف شود كه حزب در انتخابات چه جايگاهي دارد مثلا فرض كنيد در دور ششم مجلس حدود 130 نفر از نامزدهاي حزب مشاركت وارد مجلس شدند اما چون تعريف دقيقي بين انتخابات و منتخبين حزبي نبود ما اين اعمال نظر را نديديم.
فارس: در ايام بعد از جنگ چند حزب وجود داشت كه هم فضا براي آنها فراهم بود و هم از امكانات خوبي برخوردار بودند. مثلا حزب كارگزاران كه زمان آقاي هاشمي بود و حزب مشاركت كه زمان آقاي خاتمي فعاليت ميكرد. چرا اين احزاب عليرغم وجود زمينه فعاليت نقش خود را به درستي ايفا نكردند؟
حق شناس: ما تاكنون كابينه حزبي نداشته ايم. آقاي هاشمي كارگزاران را تائيد ميكرد ولي در حزب كارگزاران سمتي نداشت و در زمان آقاي خاتمي هم همين اتفاق افتاد.
فارس: اما در زمان آقاي خاتمي مشاركتي ها حضور فعالي داشتند، حتي تيم فكري خاتمي را مشاركتي ها تشكيل ميدادند.
حق شناس: اما اين مسئله رسمي نبود و مشكل اين مسئله هم همين جاست يعني اگر مشاركت راي داشت خود مشاركتيها بايد وارد دولت ميشدند و پاسخگو ميبودند. در تركيه زماني كه حزب آقاي اردوغان راي آورد وي نخست وزير شد و اردوغان در موقعيت رئيس حزب رفاه است كه در جايگاه نخست وزيري نشست و پاسخگوي مردم خود است و اگر دولت وي موفق شد و نمايندگان او را حمايت كردند ميتواند در دوره بعد هم راي بياورد و در پاكستان و عراق هم اين موضوع صدق ميكند.
*هاشمي و خاتمي در عمل به كار حزبي پايبند نبودند
فارس: هم آقاي هاشمي هم آقاي خاتمي به حزب اعتقاد داشتند. پس چرا كار حزبي نهادينه نشد؟
حق شناس: اتفاقا زماني كه آقاي خاتمي كانديدا شد اعلام كرد كه من وابسته به هيج حزب و جرياني نيستم و آقاي هاشمي هم عملا نشان داد به قالب حزبي اعتقاد ندارد.
فارس: اما آقاي هاشمي اخيرا درباره نقش مثبت احزاب سخنراني كرده است.
حق شناس: آقاي هاشمي اين مسئله را بيان ميكند اما در دوران رياست جمهوري عملا اينگونه نبود .
فارس: آقاي احمدي نژاد كه كلا كار حزبي را قبول ندارد و اين را علنا بيان مي كند. اما در زمان آقاي هاشمي كه وي هم قدرت داشت و هم به حزب اعتقاد داشت چرا اين كار انجام نشد. به نظر شما دليل اين مسئله چيست؟
حقشناس: اينكه چرا آقاي هاشمي اين كار را انجام ندادند بايد از خودشان سئوال شود اما تحليل من اين است كه هيچ كدام از روساي جمهور كار كرد حزبي نداشتند و نه حزب را قبول داشتند و نه حزبي عمل ميكردند. نه آقاي هاشمي و نه آقاي خاتمي كار حزبي نكردند.
فارس: اما در زمان 2 خرداد بحث تحزب بسيار مطرح بود.
حق شناس: بله، در تئوري و نظر بحث تحزب وجود داشت اما اين مسئله هيچگاه عملياتي نشد.
فارس: علت اين مسئله چه بود؟
حق شناس: براي اينكه تعريف قانوني و درستي از حضور حزب در قدرت وجود ندارد. حزب در كشور وجود دارد اما جايگاه آن در بافت قدرت مشخص نيست.
فارس: يعني مشكل در قانون اساسي است؟
حق شناس: قانون اساسي حزب را به رسميت شناخته اما در قانون احزاب كه بايد اين مسئله دنبال شود و حزب موقعيت پيدا كند و پيوندي كه بايد بين قانون انتخاب و قانون احزاب برقرار شود ايجاد نشده كه ممكن است اين مسئله يا از روي تعمد يا از روي عدم اشراف اتفاق افتاده باشد.
به طور مثال يك انتخابات مجلس برگزار ميشود و در اين انتخابات از 290 نماينده 150 نفر از حزب موتلفه راي ميآوردند و بنابراين قاعده اين است كه نخست وزير از بين اين عده انتخاب شود اما در حال حاضر نظام نخست وزيري در كشور حاكم نيست. حال تكليف اين مسئله با قوه مجريه چيست چرا كه مردم به برنامههاي اين 150 نفر راي دادهاند و اعلام كردهاند كه برنامههاي حزب را قبول دارند، ولي تكليف اين عده در قدرت معلوم نيست و اين افراد راهي براي اجراي قانون ندارند. آقاي رئيس جمهور هم اعلام ميكند كه من قصد ندارم از حزب موتلفه حتي يك نفر را هم وارد كابينه كنم و قانون هم چنين اجازهاي را به رئيس جمهور داده است.
اين طور است كه هر زماني بخواهيم در هر حوزهاي بحث كنيم امكان پيشبرد كار وجود ندارد اما زماني كه انتخابات برگزار شد و مردم مشاركت كردند و به يك حزب راي دادند و آن حزب در كار خود موفق بود باز هم مردم به آن حزب راي خواهند داد و اگر آن حزب نتواند به برنامه هاي خود عمل كند مردم دفعات بعد به آن حزب راي نخواهند داد و هر حزبي كه بهتر براي مردم خدمت كند مردم آن را انتخاب خواهند كرد، اما امروز مردم به هر حزبي كه راي بدهند هيچ تضميني وجود ندارد كه آن حزب روي كار بيايد تا برنامه هاي خود را اجرايي كند.
*صدور پروانههاي متعدد براي احزاب، مفهوم تحزب در كشور را از بين برده است
فارس: برخي معتقدند كه مردم به حزب بدبين شدهاند آيا اين مسئله درست است؟
حقشناس: اتفاقي كه در حال حاضر به وقوع پيوسته اين است كه حزب تعريفي مشخصي ندارد و بر اين اساس بايد حزب باز تعريف شود.براساس قانون احزاب فعلي حدود 230 حزب پروانه دار وجود دارد و در هيچ جاي دنيا چنين رويه اي نيست، اينكه 3 نفر دور هم جمع شوند نميتوان نام آن را حزب گذاشت، حزب يك حداقلهايي دارد و جايگاه آن در دنيا مشخص است.
در تمام كشورهاي دنيا نهايتا چند حزب وجود دارد نه 230 حزب. احساس من اين است كه صدور پروانههاي متعدد براي حزب مفهوم تحزب در كشور را لوث كرده است.
فارس: يعني شما با صدور پروانه براي احزاب بصورت گسترده مخالف هستيد؟
حق شناس: بله. امروز ميان احزابي كه پروانه گرفتهاند با تعريفي كه از حزب در دنيا وجود دارد و نياز جامعه ما فاصله زيادي وجود دارد و حتي همين دولت اگر بخواهد به سمتي برود كه به برنامههاي اهداف چشم انداز برسد در حوزه سياست و حوزه مديريت جامعه لاجرم بايد به سمت تحزب و نظام حزبي پيش برود.
احزاب شناخته شده موجود و احزاب پروانه دار بايد بتوانند وضع موجود را از يك نقطه به يك نقطه ديگر برسانند و كشور را با پيشرفت همراه كنند. در تعريف برنامه ريزي ميگوييم كه ما يك وضع موجود داريم و يك وضع مطلوب و حركت مطالعه شده از وضع موجود به سمت وضع مطلوب را برنامه ريزي نام نهادند و براي اينكه اين اتفاق بيفتد به يك سازمان نياز است كه اين سازمان بايد بتواند افكار عمومي را با خود همراه كند.
اين سازمان امروز غير از حزب نميتواند چيز ديگري باشد.
*قانون اساسي خط قرمز تمام احزاب كشور است
فارس: شما بحث حزب و موانع قانوني آن را مطرح نموديد اما برخي معتقدند كه حزب بايد در چارچوب نظام تعريف شود و خط قرمزها را رعايت كند. از نظر شما اين خط قرمزها چيست؟
حق شناس: قانون اساسي خط قرمز احزاب است چرا كه اين قانون چارچوب مشخصي دارد و سند مورد قبول تمام مردم جامعه است و تا زماني كه اين سند حاكم است تمام احزاب موجود بايد در قالب آن حركت خود را ادامه دهند.
فارس: اما برخي معتقدند كه حزب اعتماد ملي كه خود شما عضو شوراي مركزي آن هستيد اين مسئله را رعايت نكرده است.
حق شناس: خير. من معتقدم حزب اعتماد ملي در چارچوب قانون اساسي حركت كرده است و خارج از قانون قدمي برنداشته است.
فارس: عده اي اظهار مي دارند بيانيهها و سخناني كه آقاي كروبي منتشر ميكرد خارج از اين چارچوب بود شما هم اين مسئله را قبول داريد؟
حق شناس: به اعتقاد من در خصوص اين مسائل اگر جايگاه حزب در كشور مشخص بود و تعريفي كه از احزاب وجود دارد و مديريت و سازمان و دبيركل و روزنامه و سازمان تشكيل دهنده و اركان سازنده و شوراي مركزي آن مشخص بود مشكلي پيش نميآمد.
وقتي كه در يك مقطع فعاليت دفتر مركزي حزب اعتماد ملي تعطيل ميشود بدون اينكه حكم قضايي براي آن صادر شود و امكان تشكيل جلسه براي شوراي مركزي سلب ميشود آيا ميتوان باز هم سئوال كرد كه چرا حزب در چارچوب مورد نظر حركت كرده يا نكرده است؟
فارس: ولي اين مسئله بعد از مواضع آقاي كروبي اتفاق افتاد؟
حق شناس: به هر حال حزب يك قاعده و يك چارچوب دارد و وقتي روزنامه حزب تعطيل ميشود و دفتر حزب هم پلمپ ميشود و اعضاي حزبي كه همه آنها معتقدند كه بايد در چارچوب قانون اساسي و فعاليت شناخته شده حزبي با سوابق مشخص فعاليت كنند امكان جمع شدن دور هم را ندارند باز هم ميتوان به آنها نقد كرد كه چرا در يك مسير حركت نكردهايد؟
شما به اين سئوال پاسخ دهيد كه حزب اعتماد ملي در كدام يك از بيانيههايش از مسير مورد نظر قانون اساسي خارج شده است.
*مواضع كروبي مربوط به خود ايشان است نه حزب اعتماد ملي
فارس: رهبري از يك مقطعي به بعد بحث در مورد انتخابات را منع كردند و از طرف ديگر دستور دادند كه به شكايات رسيدگي شود اما ما باز هم شاهد موضع گيريهاي متعدد آقاي كروبي بوديم و حتي اخيرا وي خواستار حذف شوراي نگهبان شده است. نظر شما در خصوص اين موارد چيست؟
حق شناس: باز هم ميگويم كه هيچ يك از بيانيههاي حزب اعتماد ملي مسيري خارج از مسير قانون را طي نكرد. آقاي كروبي از موضع فردي خودشان بيانيههايي را صادر نموده و اقداماتي را انجام داده اند اما در هيچ يك از مواضع، وي به عنوان دبير كل حزب اعتماد ملي موضع نگرفته است.
*كروبي تنها بعنوان يك نامزد حزبي وارد ميدان انتخابات نشد
فارس: يعني شما معتقديد كه مواضع آقاي كروبي با مواضع حزب متفاوت است؟
حقشناس: حتي آقاي منتجب نيا در مصاحبه خود اعلام كرد كه مواضعي كه آقاي كروبي بيان كرده از موضع حزب اعتماد ملي نيست بلكه موضع شخص خودش است چرا كه وي تنها در قالب يك نامزد حزبي وارد ميدان انتخابات نشد و با اينكه حزب، وي را به عنوان كانديدا انتخاب كرد اما احزاب ديگري هم از كروبي حمايت ميكردند.
در واقع آقاي كروبي و مواضع وي از موضع خود آقاي كروبي قابل بحث است اما اگر بنده بخواهم به برخي موارد از موضع حزب جواب دهم اين سئوال را مطرح ميكنم كه به طور مثال حزب اعتماد ملي چندين بيانيه صادر كرد و اگر در آنجا نسبت به مسئلهاي خارج از چارچوب قانون اساسي اظهار نظري بيان كرده باشد مقامات ذيصلاح نظر خود را اعلام مينمودند و با اين موضوع برخورد قانوني ميكردند.
فارس: بهرحال آقاي كروبي دبير كل حزب اعتماد ملي است و رفتار وي با بحث حزبي معنا پيدا ميكند.
حق شناس: بحثي كه من در خصوص جايگاه حزب دارم دقيقا همين است و اگر ما به سمتي برويم كه تحزب يك قالب علمي پيدا كنند با چنين مشكلاتي مواجه نميشويم و اين نميشود كه به طور مثال آقاي خاتمي رئيس جمهور شود و اعلام كنند كه من فراحزبي عمل ميكنم و اين نميشود كه آقاي هاشمي زماني كه در مقام رياست جمهوري قرار ميگيرد خود را فراتر از احزاب بداند.
همچنين اين درست نيست كه آقاي احمدي نژاد اعلام كند كه من حزب را قبول ندارم با وجودي كه وي حزبي ترين عملكرد را در ميان روساي جمهور داشت، همچنين اين درست نيست كه آقاي كروبي بيانيه صادر كند و دبير كل حزب هم باشد و حزب اعتماد ملي در جريان اين تصميم گيري نباشد
بحث من اين است كه در اين موضوع يك مشكل ساختاري و فرهنگي وجود دارد و اين مشكل ساختاري مختص به يك نفر خاص نيست و نميتوان آقاي كروبي را از آقاي خاتمي احمدي نژاد و رفسنجاني جدا كرد، يعني اين مشكل ساختاري شامل اكثر نخبگان سياسي كشور ميشود.
*در انتخابات دهم اگر كروبي در قالب حزب اعتماد ملي عمل ميكرد به مراتب موفقتر بود
فارس: موضوعي را كه شما بيان كرديد درست است اما زماني كه يك حزب تشكيل ميشود و دبير كل آن انتخاب ميشود آيا دبير كل آن در مواضع سياسي خود موضع شخصي را بيان ميكند؟
حق شناس: اين موضوع مربوط به حال حاضر نيست. زماني كه آقاي هاشمي دبير جامعه روحانيت بود رئيس جمهور ميشود و همچنين مدتي هم رئيس مجلس بود اما شما وي را منتصب به حزب كارگزاران ميدانيد در حالي كه آقاي هاشمي در حزب كارگزاران موقعيت حزبي ندارد.
چه نسبتي بين آقاي هاشمي و حزب كارگزاران وجود دارد؟ ولي تمام سياسيون معتقدند كه حزب كارگزاران ذيل آقاي هاشمي قرار ميگيرد.
اما جايگاه آقاي هاشمي در خصوص جامعه روحانيت مبارز از صدر تا ذيلش مشخص است ولي مواضع آقاي هاشمي چه نسبتي با جامعه روحانيت مبارز دارد؟
فارس: آقاي هاشمي اعلام نكردند كه قصد دارد جامعه روحانيت را گسترش دهد اما آقاي كروبي همواره گفته است كه قصد گسترش كار حزبي و اعتماد ملي را دارد.
حق شناس: موقعيت آقاي خاتمي در مجمع روحانيون مبارز مشخص است ولي زماني كه وي به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد شاهد بوديم كه وي طي دوره هشت ساله حتي يك جلسه هم در مجمع حاضر نشد.
فارس: آقاي خاتمي از موضع حزب وارد انتخابات نشد اما آقاي كروبي از موضع حزب اعتماد ملي در عرصه انتخابات حضور يافت.
حق شناس: اگر آقاي كروبي صرفا از موضع حزب اعتماد ملي وارد انتخابات ميشد آقاي كرباسچي را به سمت رئيس ستاد انتخاباتي خود برنميگزيد.
فارس: اما آقاي كروبي به عنوان دبير كل حزب اعتماد ملي وارد عرصه انتخابات شد.
حق شناس: مگر آقاي خاتمي اعلام كردند كه من موقعيت خود را در مجمع را نفي ميكنم؟ آقاي خاتمي عضو مجمع روحانيون مبارز بود، آقاي احمدي نژاد هم عضو جامعه اسلامي مهندسين بود و آقاي كروبي هم دبير كلي حزب اعتماد ملي را داشت.
فارس: اما كساني را كه شما نام برديد هيچ گاه از موقعيت حزب وارد عرصه انتخابات نشدند.
حق شناس: آقاي كروبي هم از موضع حزبي صرف وارد نشد و زماني كه وي وارد عرصه انتخابات شد تنها يكي از عناوين وي عنوان حزبي بود و عناويني مثل رئيس مجلس سوم و ششم، نماينده امام و چندين عنوان ديگر براي وي مطرح شد.
فارس: اما آقاي كروبي اعلام كرده بود كه قصد دارد حزب را نهادينه كند.
حق شناس: سوال اين است چرادبيركل يك حزب شناخته شده دررقابت انتخاباتي رئيس ستاد انتخاباتي خود را دبير كل يك حزب ديگر انتخاب ميكند و اين چه معني دارد؟علي رغم توانايي هاي اجرايي رئيس ستاد منتخب به نظر من آقاي كروبي حزبي عمل نكرده، يعني همان نقدي كه به آقاي خاتمي وارد است و همان نقدي كه به آقاي احمدي نژاد و هاشمي وارد است و به آقاي موسوي هم وارد است چرا كه آقاي موسوي قصد داشت هم اصولگراها را داشته باشد و هم اصلاح طلبان را.اين نقد به آقاي كروبي هم وارد است. متاسفانه تمام سياسيون ما در قالب حزبي خود قرار نگرفتند و به نظر من در انتخابات دهم اگر آقاي كروبي در قالب حزب اعتماد ملي عمل ميكرد به مراتب موفقتر بود و من اين موضوع را به ايشان اعلام كردم.
*رييس ستاد انتخاباتي كروبي بايد از خود حزب انتخاب مي شد
فارس: منظورتان دقيقا چيست؟
حق شناس: اگر در ماجراي انتخابات آقاي كروبي رئيس ستاد خود را يكي از اعضاي حزب ميگذاشت به نظر من به اهدافي كه اعلام كرده بود نزديكتر ميشد. آنجايي كه كروبي اعلام كرد قصد دارد حزب را نهادينه كند به اين موضوع نزديكتر ميشد و البته من هم نهادينه شدن احزاب را به عنوان يكي از راههاي برون رفت كشور از مشكلات ميدانم و بر اين اساس اگر ما بخواهيم در قالب تحزب عمل كنيم عملا بايد به كار حزبي وفادار باشيم.
از نظر من بعد از انتخابات دوره قبل كه آقاي كروبي اعلام كرد دوباره وارد عرصه خواهد شد در بخشهايي كه اعلام كرده بود كاملا موفق عمل كرد. آقاي كروبي اعلام كرده بود كه قصد راه اندازي روزنامه را دارد و قرار است حزب ايجاد كند و همچنين يك تلويزيون خصوصي را تاسيس ميكند كه در دو مورد اولي اقدامات بسيار موفقي را انجام داد اما در بخش ماهواره و تلويزيون خصوصي چون با منع مواجه بود از اين موضوع صرف نظر نمود و وقتي كه نظام سياسي با تلويزيون خصوصي مخالفت كرد آقاي كروبي هم نظر خود را عوض كرد، چرا كه وي دنبال اين نبود كه با نظام سياسي مخالفت كند.
اقدامات آقاي كروبي و پايداري وي در خصوص راه اندازي روزنامه و تاسيس حزب قابل قدرداني است اما در انتخابات دهم به نظر من كروبي حزبي عمل نكرد.
فارس: يعني بحث شما تنها در خصوص كادر چيني آقاي كروبي براي ورود به انتخابات است؟
حقشناس: يكي از موارد كادر چيني آقاي كروبي بود و سيستم حزبي و مشورتهايي كه بنا بود آقاي كروبي با اعضاي شوراي مركزي داشته باشد.
فارس: يعني شما معتقديد اگر آقاي كروبي حزبي عمل ميكرد اتفاقاتي كه به وقوع پيوست به وجود نميآمد؟
حق شناس: مواضع آقاي كروبي كه در بيانيهها و سخنانش مطرح شد مواضع شخص ايشان بود و مواضع رسمي حزب اعتماد ملي نبود كه در قالب بيانيه هاي حزبي نشر مي يافت اگر چه ممكن است اگر آقاي كروبي با حزب مشورت ميكردند حزب در بخشي از آن موارد مواضعي مانند مواضع آقاي كروبي اتخاذ ميكرد و يا حتي تندتر و يا كندتر از آقاي كروبي اتخاذ موضع ميكرد.
گفتگو از مقداد ذكيزاده