به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

چرا حركتهاي گستردهي كشف حجاب و حجاب‎زدايي، از سوي عوامل وابسته به استعمارگران، در بعضي كشورهاي اسلامي، مثل افغانستان، تركيه، ايران و… با شكست مواجه شده است ؟

‎ حداقل سه علت مهم براي شكست حركتهاي حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي مي‎توان ذكر كرد:

بقيه در ادامه
الف) فطري بودن حجاب

به نظر مي‎رسد كه عامل اصلي گرايش انسان‎ها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است.

شرم، يكي از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حيواني است كه اصرار دارد، دست كم، بعضي از اندام‎هاي خود را بپوشاند. پروفسور اسوالد شوارتز، طبيب و روانشناس اتريشي، در كتاب روانشناسي جنسي دربارهي احساس شرم در انسان‎ها مي‎نويسد:

علاوه بر مردم شناسي، تجزيه و تحليل روانشناسي نيز ثابت مي‎كند كه احساس شرم، يكي از صفات عمدهي نوع بشر است. هيچ قبيلهي اوليه‎اي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است كه از خود، شرم بروز ندهد و بچه‎هاي كوچك نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و همچنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي كه مورد حمايت شرم قرار مي‎گيرند افزوده مي‎شود. حمايت، وظيفه ي مخصوصي است كه به عهدهي شرم گذارده شده است. كاملاً معلوم است كه شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت مي‎كند… ادعاي پيشرفت و مدرنيزم خرقه‎اي بر تن بي‎خبري از ارزشهاي اساسي است؛ و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونه ي وحشتناكي از اين ادعاست.[1]

علاوه بر مطالعات مردمشناسي و روانشناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده مي‎شود كه انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نكرده است؛[2] و اين مطلب حاكي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده مي‎شود. خداوند در قرآن به انسان‎ها هشدار مي‎دهد كه مواظب باشند مبادا همان گونه كه فتنه و فريب شيطان باعث برهنگي آدم و حوا گرديد، موجب فريب و برهنگي آنان نيز بشود:

يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما.[3]

قرآن هم‎چنين از وسوسهي شيطان براي برهنگي آدم و حوا خبر مي‎دهد:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.[4]

و بالاخره قرآن از كارايي وسوسهي شيطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجرهي ممنوعه و در نتيجه، آشكار شدن زشتي‎هاي آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر مي‎دهد:

فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ.[5]

از تعابير «ينزع عنهما لباسهما» و «ليبدي لهما ما وري عنهما من سواتهما» در آيات فوق به روشني استفاده مي‎شود كه انسان قبل از ارتكاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است؛ هم‎چنين ازتعبير «طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نيز استفاده مي‎شود كه به دليل برخورداري آدم و حوا از حيا و شرم فطري، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.

البته، علاوه بر عامل فطري كه در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است، عوامل ديگري، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي، شرايط محيطي، جغرافيايي، قومي و… در پيدايش تعدد و تنوع و مدلهاي مختلف پوشش مؤثر بوده‎اند.

ب) ديني بودن حجاب

حجاب يكي از احكام مسلم دين اسلام است كه اصل آن از ضروريات مي‎باشد و آيات و روايات فراواني بر آن دلالت دارد كه به بعضي از آنها اشاره خواهد شد؛ بنابراين، به دليل شدت وضوح ديني و شرعي بودن حجاب و پوشش، نيازي به بحث درباره ي آن نيست.[6] همين ديني بودن حجاب باعث شده تا در تاريخِ مبارزه با حركتهاي حجاب‎زدايي، روحانيت و عالمان ديني، در صف نخست اين گونه مبارزات قرار داشته باشند. در قضيه ي كشف حجاب به وسيله ي رضاخان، عالمان ديني و حوزه‎هاي علميه، به دو صورت علمي و عملي با آن مبارزه نمودند. مواجه اي علمي عالمان ديني در نگارش مقالات، رساله‎ها و كتابهاي علمي در تبيين حجاب و فلسفه و فوايد آن تبلور يافت. مواجه اي عملي عالمان ديني در تحمل زندان‎ها، شكنجه‎ها و تبعيدها تحقق يافت كه يكي از نقطه‎هاي اوج آن، قصه ي غم‎انگيز مسجد گوهرشاد مشهد مقدس است.[7]



ج) آگاهي زنان و دختران از فوايد حجاب

بدون ترديد، بين آگاهي و اعتقاد بيش‎تر و عميق‎تر زنان نسبت به فوايد حجاب و پوشش، و رعايت بيشتر حجاب توسط آنها، رابطه ي مستقيمي وجود دارد كه نمونه ي بارز آن را در حجاب فاطمه ي زهرا(س) و ديگر زنان اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرايط سخت اسارت و اعتراض‎هاي افشاگرانه‎ي آنها در مقابل هتاكي‎هاي مخالفان اهل بيت(ع) مي‎توان مشاهده نمود.[8] نقش آگاهي زنان نسبت به فوايد و فلسفه حجاب، در مقابله با نقشه‎هاي حجاب‎زدايي استعمارگران در مبارزه مردم الجزاير با دولت استعمارگر فرانسه[9] و همچنين مقاومت دانشجويان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حكومت لائيك تركيه نيز، قابل توجه است. جلوه‎ي ديگر تأثير آگاهي زنان بر عليه بي‎حجابي، قيام زنان آگاه ايراني در مقابل كشف حجاب رضا خان است. امام خميني (ره) در اين باره فرموده‎ اند:

زن‎هاي ايراني هم قيام كردند بر ضدش و تودهني به او زدند كه ما نمي‎خواهيم اين طور چيزي (كشف حجاب) را.[10]

البته مقاومت زنان آگاه و عفيف ايراني در مقابل نقشه‎هاي استعمارگران، حتي قبل از واقعه ي كشف حجاب رضاخان نيز سابقه داشته است. يكي از نويسندگان خارجي در تمجيد از ايستادگي زنان با حجاب ايراني در مقابل استعمارگران نوشته است:

درود و عزت بيحد، به زنان روبسته ايران باد.
وي به عزم ثابت سيصد زن شجاع اشاره مي‎كند كه با چادر سياه و نقاب سفيد، در حالي كه بسياري از آنان در زير لباس طپانچه داشتند، به مجلس رفتند تا نمايندگان از تسليم كشور به بيگانگان احتراز نمايند. به اعتراف اين نويسنده آمريكايي، آن بانوان شجاع اعلام داشتند كه اگر وكلاي مجلس بخواهند در حفظ شرف و عزت ايران تسامح به خرج دهند و يا ترديد نمايند، هم آنان و هم شوهران و فرزندان خويش را خواهند كشت، تا لااقل اجسادشان گواهي بر شرف ايراني باشد.[11]

يكي از نويسندگان داخلي نيز درباره ي رابطه ي حجاب و آگاهي زنان و نقش آن در خنثي كردن توطئه‎ هاي استعمار غربي مي‎نويسد:

حجاب مال نسل آگاهي است كه به پوشش اسلامي بر مي‎گردد، اين نسلي است كه با اين پوشش اسلامي مي‎خواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد: پنجاه سال كلك زدي، كاركردي، نقشه كشيدي كه مرا فرنگي مآب كني، من با اين لباس به تو مي‎گويم نه، و به تمام پنجاه سال كارت فاتحه مي‎خوانم.[12]



منشأ حركت‎هاي بي‎حجابي و بدحجابي

با توجه به ريشه‎هاي فطري حجاب و پوشش، منشأ بعضي حركتهاي بد حجابي و بي‎حجابي در تاريخ كشورهاي اسلامي چيست؟

اولاً :
فطري بودن يك مقوله، مانع تأثيرگذاري حركتهاي تبليغي، به نفع يا بر ضرر آن نيست؛ مثلاً دين يك مقوله ي فطري است، ولي در طول تاريخ، حركت‎هاي تبليغي انبيا(ع) به نفع دين، باعث تحكيم و گسترش آن بوده و برعكس، حركت‎هاي تبليغي مخالفان انبيا، مثل شياطين جن و انس شبهه‎افكن باعث تضعيف و آسيب‎پذيري آن گرديده است. همين مطلب، در مورد حجاب و پوشش به عنوان يك مقوله ي فطري نيز صادق است. همان گونه كه تبليغ و تبيين صحيح فلسفه ي حجاب در گسترش و تعميق آن نقش دارد، در مقابل شبهه پراكني‎ها و سم‎پاشي‎ها و تبليغ منفي مخالفان نيز در آسيب‎پذيري فرهنگ حجاب و پوشش در جوامع اسلامي تأثير مهمي دارد. قراين و شواهد مختلف حاكي از اين است كه يكي از ترفندهاي مهم استعمارگران براي نفوذ در كشورهاي اسلامي، ترويج بي‎بندوباري از طريق گسترش بدحجابي و بي‎حجابي است؛ و اين واقعيتي است كه مسترهمفر، جاسوس استعمار پير انگليس، در خاطرات خود به طور صريح به آن اعتراف نموده است:

در مسئله ي بي‎حجابيِ زنان، بايد كوشش فوق العاده‎اي به عمل آوريم، تا زنان مسلمان به بي‎حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند… پس از آن كه حجاب زن، با تبليغات وسيع از ميان رفت، وظيفه ي مأموران ما اين است كه جوانان را به عشق‎بازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند؛ و بدين وسيله، فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند. لازم است زنان غير مسلمان، كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند، تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند.[13]

فرانتس فانون، درباره ي نقش حجابزداييِ دولت استعمارگر فرانسه در كشور اسلامي الجزاير مي‎گويد:

اوّلين اقدام ضد فرهنگي كه فرانسه در الجزاير صورت داد، تلاش براي از بين بردن حجاب بود، و در اين كار موفق شد؛ و هر چه بدن زن الجزايري را بيشتر عريان كرد، چنگال استعمارگر، بيشتر به حلقوم الجزايري فرو رفت؛ اما مجدداً زن الجزايري شخصيت خود را بازيافت و مبارزه عليه مطامع استعمار نيز آغاز گرديد.[14]

همين نويسنده، در كلام ديگري، درباره ي نقش بي‎حجابي در تشديد حمله استعمارگر فرانسه به الجزاير گفته است:

هر چادري كه دور انداخته مي‎شود، افق جديدي را كه تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود، در برابر او مي‎گشايد و بدن الجزايري را كه عريان شده است، تماماً به او نشان مي‎دهد. پس از ديدن هر چهره ي‎ بي‎حجابي، اميدهاي حمله‎ور شدن اشغالگر ده برابر مي‎گردد.[15]

علاوه بر نقش استعمار در حجاب زدايي از كشور اسلامي الجزاير، حجاب زدايي در كشور‎هاي اسلامي افغانستان توسط امان الله خان، تركيه توسط آتاتورك و ايران توسط پهلوي اول و دوم، داستان مفصّل و غم‎انگيزي دارد كه پرداختن به آن، نوشته‎ي مستقلي را مي‎طلبد.

از آن‎جا كه مخاطب ما بيشتر زنان و دختران فرهيخته و عفيف ايراني هستند كه با آثار فكري و قلمي مواجه اند، مناسب است به نقش بعضي روشنفكران و مطبوعات وابسته، در همفكري و همكاري با حجاب‎زداييِ استعمار در قضيه ي كشف حجاب اشاره نماييم.

يحيي دولت آبادي پس از اشاره به وقايع عصر خود مي‎نويسد:

اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زن‎هاي روگشوده با مردان معاشرت مي‎نمايند؛ و روزبه روز دايره ي رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت مي‎گيرد…؛ پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست.[16]

روزنامه ي آزادي چاپ خراسان، در سر مقاله‎اش در تاريخ 28 تير ماه 1314 به ستايش از كشف حجاب پرداخته و روي كار آمدن رضا خان را به ظهور كوكب درخشان در آسمان ايران تعبير نموده است.[17]

امام خميني (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران، به عنوان شاهدي امين و صادق كه خود ناظر اوضاع آن زمان بوده است، نقش بعضي مطبوعات و روشنفكران وابسته را در كشف حجاب چنين توصيف كرده است:

قلم‎هاي مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بي‎فرهنگ، در اين نيم قرن سياه اسارتبار عصر ننگين پهلوي، زن را به منزله ي كالايي خواستند درآورند و آنان را كه آسيب پذير بودند به مراكزي كشيدند كه قلم را ياراي آن نيست. هر كس بخواهد شمه‎اي از آن جنايات مطلع شود، به روزنامه‎ها و مجله‎ها و شعرهاي اوباش و اراذل زمان رضا خان، از روزگار تباه كشف حجابِ الزامي به بعد، مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه، و شكسته باد قلم‎هاي روشنفكرانه ي آنان؛ و گمان نشود كه آن جنايات، با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان، بدون نقشه ي جهانخواران و جنايتكاران بين‎المللي بود.[18]


ثانياً :

اثرپذيري زنان و دختران مسلمان از تبليغ‎هاي كشورهاي استعماري و تقليد بدون منطق زنان از مدل‎هاي پوشش غربي نيز در اين زمينه نقش مؤثري داشته است. مقام معظم رهبري حضرت آيت‎الله خامنه‎اي (حفظه الله تعالي) در اين مورد فرموده‎اند:

عده‎اي از چادر فرار مي‎كنند به خاطر اين‎كه هجوم تبليغاتي غرب دامن‎گيرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي‎آورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي‎دهد. تصور نكنيد اگر ما فوراً چادر را كنار گذاشتيم دست از سر ما بر مي‎دارند؛ آنها به اين چيزها قانع نيستند، بلكه مي‎خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در اين‎جا، مثل زمان شاه كه زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود.[19]

يكي از دانشمندان اسلامي نيز در اين مورد گفته است:

مشكل بسياري از زنان شرق اين است كه آنان در عين حال كه همچنان به ارزش‎هاي اخلاقي، عفت و شرافت معتقدند، از آداب و رسوم و سنت‎هاي غربي در مسئله ي بي‎حجابي و خودآرايي تقليد مي‎كنند و اين امر آنان را در حالت دوگانگي قرار مي‎دهد.[20]

رابطه ي حجاب در شكل چادر، با دين و تاريخ ملي

شبهه: بعضي در ديني و مذهبي بودن حجاب در شكل چادر شبهه نموده و اين گونه ادعا كرده‎اند كه «چادر به احتمال خيلي زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد».[21]

در شبهه ‎ي فوق دو ادعا مطرح شده است كه به طور مستقل طرح و پاسخ داده مي‎شود.

ادعاي اول: چادر، حجاب ديني و مذهبي نيست.

پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آيه ي 59 سوره ي احزاب، صحت ادعاي مذكور را مورد ترديد جدي قرار مي‎دهد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛

اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوس‎رانان آزار نكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.

«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در كتابهاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن مي‎پيچد.[22] قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفه‎هاي اصلي تشكيل‎دهنده ي آن چيست؟ با اندك تأملي مي‎توان گفت چادر داراي دو مؤلفه ي اصلي ذيل است:

1. اندازه چادر: پوشش وسيع، كه از بالاي سر تا پايين پاي زن را مي‎پوشاند.

2. كاركرد چادر: پوششي جلوباز كه از بالاي سر، روي لباس‎هاي ديگر پوشيده مي‎شود و به نحو خاصي كنترل و جمع و جور مي‎گردد.

حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[23] دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، مي‎توان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نمي‎توان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفه‎ي اندازه و كاركرد جلباب ميپردازيم:

الف) اندازه ي جلباب:

تقريباً همه ي كتابهاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاه‎هاي كتابهاي لغت و تفسير درباره ي اندازه ي دقيق جلباب متفاوت است.

از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:

ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از كتاب‎هاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده مي‎گردد.[24]

ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگتر از خمار (مقنعه) بوده كه كمتر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتاب‎هاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده مي‎شود.[25]

ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينه‎ها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست مي‎آيد.[26]

ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت مي‎كند كه بعضي از آنها عبارتاند از:

شاهد اول: درباره ي پوشش حضرت فاطمه ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:

لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[27]

يعني فاطمه ي زهرا(س) خمار و مقنعه ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرندهي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.

از نحوه ي پوشش حضرت در قضيه ي مذكور دو نكته استفاده مي‎شود:

1) پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرفداران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش مي‎گردد.

2) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده مي‎شود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدمها را فرا مي‎گرفته است؛ بنابراين، نظر طرفداران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است، مخدوش مي‎گردد.

شاهد دوم: از كتابهاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفته‎اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گستردهتر‎ از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده مي‎شود.

شاهد سوم: احاديثي هم‎چون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[28] كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.

شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كرده‎اند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را مي‎پوشانده است؛[29] كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات مي‎شود.

حاصل اين كه اندازه‎ي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است.

ب) كاركرد جلباب:

براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» در آيه‎ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كرده‎اند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه‎هاي جمع شدهي آن در بالاي بيني است،[30] كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي‎دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم ميشود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه ي «يدنين» در آيه ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.

به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نام‎گذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوشبختانه در كتاب‎هاي واژه‎هاي قرآني و كتابهايي كه درباره ي جلباب بحث نمودهاند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه ‎ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده‎اند.[31]

ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند،[32] ولي در عين حال، گوينده ي محترم بدون ارائه ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟!

حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، ميتوان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال ميگردد.

ادعاي دوم: حجاب در شكل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاريه است.

پاسخ: اولاً، اين ادعا، نيازمند ارائه ي سند و مدارك معتبر تاريخي است، اما ايشان سند و مدركي براي كلام خود ارائه نكرده‎اند؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.

ثانياً، فرض مي‎كنيم ايشان با ارائه ي سند و مدارك تاريخي اثبات مي‎كردند كه چادر در زمان قاجار در ايران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحكم چادر با قرآن در نقد ادعاي اول و اين كه به هر حال، چادر يكي از مصاديق پوششي است كه تأمين كنندهي حجاب بيشتر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نيز هست، زنان ايراني به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوي پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود مي‎بالند، نه اين كه از آن گلايهمند باشند.

ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهي منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارك تاريخي زير مبين آن است كه پيشينه ي تاريخي كه حجاب در شكل چادر، به صدها سال قبل از پيدايش قاجار در ايران بر مي‎گردد.

الف) در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر مي‎خوريم كه علاوه بر لباس، بدن خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است ميپوشاندند؛[33]

ب) زنان عهد هخامنشي و اشكاني، عموماً چادر بر سر داشته و پيراهن‎هاي بلندي كه تا مچ پاي آنان را مي‎پوشانده به تن مي‎كرده‎اند.[34]

ج) زنان عهد ساساني، گاهي چادر گشاد و پُرچين به سر مي‎كردند كه تا وسط ساق پا مي‎رسيده است. نقوشي از بانوان ساساني در بشقاب‎هاي نقره ساخته شده است كه در آن هر يك از بانوان، چادري به خود پيچيده‎ دارند.[35]

به اين ترتيب، ادعاي دوم گوينده ي محترم نيز ابطال گرديد و آشكار شد كه حجاب در شكل چادر، علاوه بر ريشه ي عميق ديني، داراي ريشه ي عميق تاريخي و ملي نيز هست و صدها سال قبل از پيدايش قاجار از آن استفاده ميشده است.


پي نوشتها


[1] . به نقل از غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 68.

[2] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: روت ترنرويل كاكس، تاريخ لباس، ترجمهي شيرين بزرگمهر؛ سيدمهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشههاي تاريخي»، مجلهي پيام زن، شمارههاي 18، 19 و 20.

[3] . سورهي اعراف (7)، آيهي 27.

[4] . سورهي اعراف (7)، آيهي 20.

[5] . سورهي اعراف (7)، آيهي 22.

[6] . به رغم اين كه ديني و شرعي بودن حجاب از واضحات است، برخي در ديني بودن آن شبهه كرده‎اند. براي مطالعه‎ي بيش‎تر درباره‎ي شبهه‎ي مذكور و پاسخ آن ر.ك: مهدي مهريزي، «حجاب»، ص 19 ـ 27.

[7] . براي آشنايي با قصهي كشف حجاب و مبارزهي علمي و عملي علماي ديني با كشف حجاب رضا خان ر.ك: مؤسسهي فرهنگي قدر ولايت، حكايت كشف حجاب؛ حميد بصيرتمنش، علما و رژيم رضاشاه؛ سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، واقعهيé êكشف حجاب؛ مديريت پژوهش انتشارات و آموزش، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانهي كشف حجاب؛ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ فاطمه استادملك، حجاب و كشف حجاب در ايران.

[8]. به كلام حضرت زينب (س) خطاب به يزيد توجه كنيد:

امن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرايرك و امائك و سوقك بنات رسول الله (ص) سبايا قد هتكت ستورهن و ابديت وجوههن؛ اي پسر آن مردمي كه جد من اسيرشان كرد و پس از آن آزادشان فرمود، آيا عادلانه است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده نشاني و دختران رسول (ص) را اسير به اين سوي و آن سوي كشاني؛ پوشش آنها را بدري، روي آنان را بگشايي؟! شيخ عباس قمي،نفس المهموم، ص 254.

[9] . محبوبهي پلنگي، «زنان در الجزاير»، پيام زن، شمارهي 50 ـ 59.

[10] . امام خميني، صحيفهي نور، ج 2، ص 30.

[11] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، ش 70، ص 15، به نقل از: مورگان شوستر، اختناق ايران، ترجمهي اسماعيل رايين، ص 241.

[12] . علي شريعتي، مجلهي زن روز، ش 1659، ص 77.

[13] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، ش70، ص 15، به نقل از: خاطرات همفر، ترجمهي دكتر محسن مؤيدي، ص 84.

[14] . روح الله حسينيان، حريم عفاف، حجاب و نگاه، ص 48، به نقل از: جنگ الجزاير، (فصل الجزاير بي‎حجاب).

[15] . مينا هاشمي، «حجاب زيبايي شعار، كارآيي شعور»، سالنامهي زن، بهمن ماه 1371، ص 34، به نقل از فرانتس فانون، سال پنجم انقلاب الجزاير يا بررسي جامعه شناسي يك انقلاب، ترجمهي دكتر تابنده، ص 44.

2. براي آشنايي با گوشه‎هايي از اين داستان غم‎انگيز ر.ك: غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، شماره‎هاي 70 و 71.

[16] . حيات يحيي، ج 4، ص 434.

[17] . گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، شمارهي 71، ص 41.

[18] . در جستجوي راه از كلام امام خميني، دفتر سوم، ص 39.

[19] . فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 261 ـ 262.

[20] . علامه محمدحسين فضل الله، پيام زن، ش74، ص 23.

[21] . فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، شمارهي 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4.

[22] . الملحفة: بالكسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) كل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشهي لحف.

[23] . به عنوان مثال ر.ك: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ ميرزا محمد مشهدي، كنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب، (آيهي جلابيب).

[24] . به عنوان نمونه، ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ذيل آيهي جلابيب؛ هم‎چنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن كريم اين ديدگاه استفاده مي‎شود كه در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در كتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب (آيهي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الكل مثل اللحفة»؛ همچنين اين ديدگاه از كلام ابن عربي در كتاب احكام القرآن در ذيل آيهي جلباب نيز استفاده ميشود. علاوه بر كتب تفاسير، از بعضي كتابهايي كه به طور مفصل دربارهي احكام زنان بحث كردهاند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده ميشود؛ مثلاً در كتاب المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»

[25] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشهي جلب.

[26] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشهي جلب.

[27] . طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.

[28] . طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص155.

[29] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير كشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيهي جلباب (آيه‎ي 59 سورهي احزاب.)

[30] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلك (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذكور عبارت‎هاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيه‎يجلباب نقل شده است كه نحوه‎ي كاركرد جلباب را بيان مي‎كند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اين‎گونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لكن تستر الصدر و معظم الوجه».

[31] . ر.ك: لسان التنزيل، تأليف قرن 4 و 5، ه. ص 103، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 8، ص 191، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنé êشعراني، نثر طوبي، واژهي جلباب؛ عبدالرحيم صفيپور، منتهي الارب في لغة العرب، ج 1، ص 186، واژهي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسهي مسلمانان، ص 117 و فياض زنجاني، «رسالهي حجابيه»، مجلهي كيهان انديشه، شمارهي 60، خرداد و تيرماه، سال 1374، ص 112. و نسخه‎يكهن تفسير مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سوره‎ي احزاب.

[32] . ر. ك: سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص 65. و استفتائات آخر كتاب.

[33] . مهدي قانع، «انسان پوشش و ريشه‎هاي تاريخي» پيام زن، شماره 19، ص 69.

[34] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 25.

[35] . مهدي مهريزي، حجاب، ص 46.


منبع: www.hijabs.blogfa.com
ادامه مطلب
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389  - 10:39 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5867467
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی