چرا حركتهاي گستردهي كشف حجاب و حجابزدايي، از سوي عوامل وابسته به
استعمارگران، در بعضي كشورهاي اسلامي، مثل افغانستان، تركيه، ايران و… با
شكست مواجه شده است ؟
حداقل سه علت مهم براي شكست حركتهاي حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي ميتوان ذكر كرد:
بقيه در ادامه
الف) فطري بودن حجاب
به نظر ميرسد كه عامل اصلي گرايش انسانها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است.
شرم، يكي از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حيواني است كه اصرار دارد، دست كم، بعضي از اندامهاي خود را بپوشاند. پروفسور اسوالد شوارتز، طبيب و روانشناس اتريشي، در كتاب روانشناسي جنسي دربارهي احساس شرم در انسانها مينويسد:
علاوه بر مردم شناسي، تجزيه و تحليل روانشناسي نيز ثابت ميكند كه احساس شرم، يكي از صفات عمدهي نوع بشر است. هيچ قبيلهي اوليهاي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است كه از خود، شرم بروز ندهد و بچههاي كوچك نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و همچنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي كه مورد حمايت شرم قرار ميگيرند افزوده ميشود. حمايت، وظيفه ي مخصوصي است كه به عهدهي شرم گذارده شده است. كاملاً معلوم است كه شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت ميكند… ادعاي پيشرفت و مدرنيزم خرقهاي بر تن بيخبري از ارزشهاي اساسي است؛ و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونه ي وحشتناكي از اين ادعاست.[1]
علاوه بر مطالعات مردمشناسي و روانشناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده ميشود كه انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نكرده است؛[2] و اين مطلب حاكي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده ميشود. خداوند در قرآن به انسانها هشدار ميدهد كه مواظب باشند مبادا همان گونه كه فتنه و فريب شيطان باعث برهنگي آدم و حوا گرديد، موجب فريب و برهنگي آنان نيز بشود:
يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما.[3]
قرآن همچنين از وسوسهي شيطان براي برهنگي آدم و حوا خبر ميدهد:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.[4]
و بالاخره قرآن از كارايي وسوسهي شيطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجرهي ممنوعه و در نتيجه، آشكار شدن زشتيهاي آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر ميدهد:
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ.[5]
از تعابير «ينزع عنهما لباسهما» و «ليبدي لهما ما وري عنهما من سواتهما» در آيات فوق به روشني استفاده ميشود كه انسان قبل از ارتكاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است؛ همچنين ازتعبير «طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نيز استفاده ميشود كه به دليل برخورداري آدم و حوا از حيا و شرم فطري، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.
البته، علاوه بر عامل فطري كه در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است، عوامل ديگري، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي، شرايط محيطي، جغرافيايي، قومي و… در پيدايش تعدد و تنوع و مدلهاي مختلف پوشش مؤثر بودهاند.
ب) ديني بودن حجاب
حجاب يكي از احكام مسلم دين اسلام است كه اصل آن از ضروريات ميباشد و آيات و روايات فراواني بر آن دلالت دارد كه به بعضي از آنها اشاره خواهد شد؛ بنابراين، به دليل شدت وضوح ديني و شرعي بودن حجاب و پوشش، نيازي به بحث درباره ي آن نيست.[6] همين ديني بودن حجاب باعث شده تا در تاريخِ مبارزه با حركتهاي حجابزدايي، روحانيت و عالمان ديني، در صف نخست اين گونه مبارزات قرار داشته باشند. در قضيه ي كشف حجاب به وسيله ي رضاخان، عالمان ديني و حوزههاي علميه، به دو صورت علمي و عملي با آن مبارزه نمودند. مواجه اي علمي عالمان ديني در نگارش مقالات، رسالهها و كتابهاي علمي در تبيين حجاب و فلسفه و فوايد آن تبلور يافت. مواجه اي عملي عالمان ديني در تحمل زندانها، شكنجهها و تبعيدها تحقق يافت كه يكي از نقطههاي اوج آن، قصه ي غمانگيز مسجد گوهرشاد مشهد مقدس است.[7]
ج) آگاهي زنان و دختران از فوايد حجاب
بدون ترديد، بين آگاهي و اعتقاد بيشتر و عميقتر زنان نسبت به فوايد حجاب و پوشش، و رعايت بيشتر حجاب توسط آنها، رابطه ي مستقيمي وجود دارد كه نمونه ي بارز آن را در حجاب فاطمه ي زهرا(س) و ديگر زنان اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرايط سخت اسارت و اعتراضهاي افشاگرانهي آنها در مقابل هتاكيهاي مخالفان اهل بيت(ع) ميتوان مشاهده نمود.[8] نقش آگاهي زنان نسبت به فوايد و فلسفه حجاب، در مقابله با نقشههاي حجابزدايي استعمارگران در مبارزه مردم الجزاير با دولت استعمارگر فرانسه[9] و همچنين مقاومت دانشجويان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حكومت لائيك تركيه نيز، قابل توجه است. جلوهي ديگر تأثير آگاهي زنان بر عليه بيحجابي، قيام زنان آگاه ايراني در مقابل كشف حجاب رضا خان است. امام خميني (ره) در اين باره فرموده اند:
زنهاي ايراني هم قيام كردند بر ضدش و تودهني به او زدند كه ما نميخواهيم اين طور چيزي (كشف حجاب) را.[10]
البته مقاومت زنان آگاه و عفيف ايراني در مقابل نقشههاي استعمارگران، حتي قبل از واقعه ي كشف حجاب رضاخان نيز سابقه داشته است. يكي از نويسندگان خارجي در تمجيد از ايستادگي زنان با حجاب ايراني در مقابل استعمارگران نوشته است:
درود و عزت بيحد، به زنان روبسته ايران باد.
وي به عزم ثابت سيصد زن شجاع اشاره ميكند كه با چادر سياه و نقاب سفيد، در حالي كه بسياري از آنان در زير لباس طپانچه داشتند، به مجلس رفتند تا نمايندگان از تسليم كشور به بيگانگان احتراز نمايند. به اعتراف اين نويسنده آمريكايي، آن بانوان شجاع اعلام داشتند كه اگر وكلاي مجلس بخواهند در حفظ شرف و عزت ايران تسامح به خرج دهند و يا ترديد نمايند، هم آنان و هم شوهران و فرزندان خويش را خواهند كشت، تا لااقل اجسادشان گواهي بر شرف ايراني باشد.[11]
يكي از نويسندگان داخلي نيز درباره ي رابطه ي حجاب و آگاهي زنان و نقش آن در خنثي كردن توطئه هاي استعمار غربي مينويسد:
حجاب مال نسل آگاهي است كه به پوشش اسلامي بر ميگردد، اين نسلي است كه با اين پوشش اسلامي ميخواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد: پنجاه سال كلك زدي، كاركردي، نقشه كشيدي كه مرا فرنگي مآب كني، من با اين لباس به تو ميگويم نه، و به تمام پنجاه سال كارت فاتحه ميخوانم.[12]
منشأ حركتهاي بيحجابي و بدحجابي
با توجه به ريشههاي فطري حجاب و پوشش، منشأ بعضي حركتهاي بد حجابي و بيحجابي در تاريخ كشورهاي اسلامي چيست؟
اولاً :
فطري بودن يك مقوله، مانع تأثيرگذاري حركتهاي تبليغي، به نفع يا بر ضرر آن نيست؛ مثلاً دين يك مقوله ي فطري است، ولي در طول تاريخ، حركتهاي تبليغي انبيا(ع) به نفع دين، باعث تحكيم و گسترش آن بوده و برعكس، حركتهاي تبليغي مخالفان انبيا، مثل شياطين جن و انس شبههافكن باعث تضعيف و آسيبپذيري آن گرديده است. همين مطلب، در مورد حجاب و پوشش به عنوان يك مقوله ي فطري نيز صادق است. همان گونه كه تبليغ و تبيين صحيح فلسفه ي حجاب در گسترش و تعميق آن نقش دارد، در مقابل شبهه پراكنيها و سمپاشيها و تبليغ منفي مخالفان نيز در آسيبپذيري فرهنگ حجاب و پوشش در جوامع اسلامي تأثير مهمي دارد. قراين و شواهد مختلف حاكي از اين است كه يكي از ترفندهاي مهم استعمارگران براي نفوذ در كشورهاي اسلامي، ترويج بيبندوباري از طريق گسترش بدحجابي و بيحجابي است؛ و اين واقعيتي است كه مسترهمفر، جاسوس استعمار پير انگليس، در خاطرات خود به طور صريح به آن اعتراف نموده است:
در مسئله ي بيحجابيِ زنان، بايد كوشش فوق العادهاي به عمل آوريم، تا زنان مسلمان به بيحجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند… پس از آن كه حجاب زن، با تبليغات وسيع از ميان رفت، وظيفه ي مأموران ما اين است كه جوانان را به عشقبازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند؛ و بدين وسيله، فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند. لازم است زنان غير مسلمان، كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند، تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند.[13]
فرانتس فانون، درباره ي نقش حجابزداييِ دولت استعمارگر فرانسه در كشور اسلامي الجزاير ميگويد:
اوّلين اقدام ضد فرهنگي كه فرانسه در الجزاير صورت داد، تلاش براي از بين بردن حجاب بود، و در اين كار موفق شد؛ و هر چه بدن زن الجزايري را بيشتر عريان كرد، چنگال استعمارگر، بيشتر به حلقوم الجزايري فرو رفت؛ اما مجدداً زن الجزايري شخصيت خود را بازيافت و مبارزه عليه مطامع استعمار نيز آغاز گرديد.[14]
همين نويسنده، در كلام ديگري، درباره ي نقش بيحجابي در تشديد حمله استعمارگر فرانسه به الجزاير گفته است:
هر چادري كه دور انداخته ميشود، افق جديدي را كه تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود، در برابر او ميگشايد و بدن الجزايري را كه عريان شده است، تماماً به او نشان ميدهد. پس از ديدن هر چهره ي بيحجابي، اميدهاي حملهور شدن اشغالگر ده برابر ميگردد.[15]
علاوه بر نقش استعمار در حجاب زدايي از كشور اسلامي الجزاير، حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي افغانستان توسط امان الله خان، تركيه توسط آتاتورك و ايران توسط پهلوي اول و دوم، داستان مفصّل و غمانگيزي دارد كه پرداختن به آن، نوشتهي مستقلي را ميطلبد.
از آنجا كه مخاطب ما بيشتر زنان و دختران فرهيخته و عفيف ايراني هستند كه با آثار فكري و قلمي مواجه اند، مناسب است به نقش بعضي روشنفكران و مطبوعات وابسته، در همفكري و همكاري با حجابزداييِ استعمار در قضيه ي كشف حجاب اشاره نماييم.
يحيي دولت آبادي پس از اشاره به وقايع عصر خود مينويسد:
اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زنهاي روگشوده با مردان معاشرت مينمايند؛ و روزبه روز دايره ي رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت ميگيرد…؛ پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست.[16]
روزنامه ي آزادي چاپ خراسان، در سر مقالهاش در تاريخ 28 تير ماه 1314 به ستايش از كشف حجاب پرداخته و روي كار آمدن رضا خان را به ظهور كوكب درخشان در آسمان ايران تعبير نموده است.[17]
امام خميني (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران، به عنوان شاهدي امين و صادق كه خود ناظر اوضاع آن زمان بوده است، نقش بعضي مطبوعات و روشنفكران وابسته را در كشف حجاب چنين توصيف كرده است:
قلمهاي مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بيفرهنگ، در اين نيم قرن سياه اسارتبار عصر ننگين پهلوي، زن را به منزله ي كالايي خواستند درآورند و آنان را كه آسيب پذير بودند به مراكزي كشيدند كه قلم را ياراي آن نيست. هر كس بخواهد شمهاي از آن جنايات مطلع شود، به روزنامهها و مجلهها و شعرهاي اوباش و اراذل زمان رضا خان، از روزگار تباه كشف حجابِ الزامي به بعد، مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه، و شكسته باد قلمهاي روشنفكرانه ي آنان؛ و گمان نشود كه آن جنايات، با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان، بدون نقشه ي جهانخواران و جنايتكاران بينالمللي بود.[18]
ثانياً :
اثرپذيري زنان و دختران مسلمان از تبليغهاي كشورهاي استعماري و تقليد بدون منطق زنان از مدلهاي پوشش غربي نيز در اين زمينه نقش مؤثري داشته است. مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي (حفظه الله تعالي) در اين مورد فرمودهاند:
عدهاي از چادر فرار ميكنند به خاطر اينكه هجوم تبليغاتي غرب دامنگيرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نميآورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار ميدهد. تصور نكنيد اگر ما فوراً چادر را كنار گذاشتيم دست از سر ما بر ميدارند؛ آنها به اين چيزها قانع نيستند، بلكه ميخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در اينجا، مثل زمان شاه كه زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود.[19]
يكي از دانشمندان اسلامي نيز در اين مورد گفته است:
مشكل بسياري از زنان شرق اين است كه آنان در عين حال كه همچنان به ارزشهاي اخلاقي، عفت و شرافت معتقدند، از آداب و رسوم و سنتهاي غربي در مسئله ي بيحجابي و خودآرايي تقليد ميكنند و اين امر آنان را در حالت دوگانگي قرار ميدهد.[20]
رابطه ي حجاب در شكل چادر، با دين و تاريخ ملي
شبهه: بعضي در ديني و مذهبي بودن حجاب در شكل چادر شبهه نموده و اين گونه ادعا كردهاند كه «چادر به احتمال خيلي زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد».[21]
در شبهه ي فوق دو ادعا مطرح شده است كه به طور مستقل طرح و پاسخ داده ميشود.
ادعاي اول: چادر، حجاب ديني و مذهبي نيست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آيه ي 59 سوره ي احزاب، صحت ادعاي مذكور را مورد ترديد جدي قرار ميدهد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در كتابهاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن ميپيچد.[22] قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفههاي اصلي تشكيلدهنده ي آن چيست؟ با اندك تأملي ميتوان گفت چادر داراي دو مؤلفه ي اصلي ذيل است:
1. اندازه چادر: پوشش وسيع، كه از بالاي سر تا پايين پاي زن را ميپوشاند.
2. كاركرد چادر: پوششي جلوباز كه از بالاي سر، روي لباسهاي ديگر پوشيده ميشود و به نحو خاصي كنترل و جمع و جور ميگردد.
حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[23] دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، ميتوان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نميتوان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفهي اندازه و كاركرد جلباب ميپردازيم:
الف) اندازه ي جلباب:
تقريباً همه ي كتابهاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاههاي كتابهاي لغت و تفسير درباره ي اندازه ي دقيق جلباب متفاوت است.
از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:
ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است. اين ديدگاه از كتابهاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده ميگردد.[24]
ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگتر از خمار (مقنعه) بوده كه كمتر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتابهاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده ميشود.[25]
ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينهها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست ميآيد.[26]
ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت ميكند كه بعضي از آنها عبارتاند از:
شاهد اول: درباره ي پوشش حضرت فاطمه ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[27]
يعني فاطمه ي زهرا(س) خمار و مقنعه ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرندهي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.
از نحوه ي پوشش حضرت در قضيه ي مذكور دو نكته استفاده ميشود:
1) پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرفداران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش ميگردد.
2) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده ميشود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدمها را فرا ميگرفته است؛ بنابراين، نظر طرفداران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است، مخدوش ميگردد.
شاهد دوم: از كتابهاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفتهاند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گستردهتر از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده ميشود.
شاهد سوم: احاديثي همچون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[28] كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كردهاند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را ميپوشانده است؛[29] كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات ميشود.
حاصل اين كه اندازهي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است.
ب) كاركرد جلباب:
براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» در آيهي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كردهاند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشههاي جمع شدهي آن در بالاي بيني است،[30] كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام ميدهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم ميشود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه ي «يدنين» در آيه ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.
به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نامگذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوشبختانه در كتابهاي واژههاي قرآني و كتابهايي كه درباره ي جلباب بحث نمودهاند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميدهاند.[31]
ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند،[32] ولي در عين حال، گوينده ي محترم بدون ارائه ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟!
حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، ميتوان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال ميگردد.
ادعاي دوم: حجاب در شكل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاريه است.
پاسخ: اولاً، اين ادعا، نيازمند ارائه ي سند و مدارك معتبر تاريخي است، اما ايشان سند و مدركي براي كلام خود ارائه نكردهاند؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، فرض ميكنيم ايشان با ارائه ي سند و مدارك تاريخي اثبات ميكردند كه چادر در زمان قاجار در ايران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحكم چادر با قرآن در نقد ادعاي اول و اين كه به هر حال، چادر يكي از مصاديق پوششي است كه تأمين كنندهي حجاب بيشتر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نيز هست، زنان ايراني به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوي پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود ميبالند، نه اين كه از آن گلايهمند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهي منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارك تاريخي زير مبين آن است كه پيشينه ي تاريخي كه حجاب در شكل چادر، به صدها سال قبل از پيدايش قاجار در ايران بر ميگردد.
الف) در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر ميخوريم كه علاوه بر لباس، بدن خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است ميپوشاندند؛[33]
ب) زنان عهد هخامنشي و اشكاني، عموماً چادر بر سر داشته و پيراهنهاي بلندي كه تا مچ پاي آنان را ميپوشانده به تن ميكردهاند.[34]
ج) زنان عهد ساساني، گاهي چادر گشاد و پُرچين به سر ميكردند كه تا وسط ساق پا ميرسيده است. نقوشي از بانوان ساساني در بشقابهاي نقره ساخته شده است كه در آن هر يك از بانوان، چادري به خود پيچيده دارند.[35]
به اين ترتيب، ادعاي دوم گوينده ي محترم نيز ابطال گرديد و آشكار شد كه حجاب در شكل چادر، علاوه بر ريشه ي عميق ديني، داراي ريشه ي عميق تاريخي و ملي نيز هست و صدها سال قبل از پيدايش قاجار از آن استفاده ميشده است.
پي نوشتها
[1] . به نقل از غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 68.
[2] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: روت ترنرويل كاكس، تاريخ لباس، ترجمهي شيرين بزرگمهر؛ سيدمهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشههاي تاريخي»، مجلهي پيام زن، شمارههاي 18، 19 و 20.
[3] . سورهي اعراف (7)، آيهي 27.
[4] . سورهي اعراف (7)، آيهي 20.
[5] . سورهي اعراف (7)، آيهي 22.
[6] . به رغم اين كه ديني و شرعي بودن حجاب از واضحات است، برخي در ديني بودن آن شبهه كردهاند. براي مطالعهي بيشتر دربارهي شبههي مذكور و پاسخ آن ر.ك: مهدي مهريزي، «حجاب»، ص 19 ـ 27.
[7] . براي آشنايي با قصهي كشف حجاب و مبارزهي علمي و عملي علماي ديني با كشف حجاب رضا خان ر.ك: مؤسسهي فرهنگي قدر ولايت، حكايت كشف حجاب؛ حميد بصيرتمنش، علما و رژيم رضاشاه؛ سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، واقعهيé êكشف حجاب؛ مديريت پژوهش انتشارات و آموزش، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانهي كشف حجاب؛ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ فاطمه استادملك، حجاب و كشف حجاب در ايران.
[8]. به كلام حضرت زينب (س) خطاب به يزيد توجه كنيد:
امن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرايرك و امائك و سوقك بنات رسول الله (ص) سبايا قد هتكت ستورهن و ابديت وجوههن؛ اي پسر آن مردمي كه جد من اسيرشان كرد و پس از آن آزادشان فرمود، آيا عادلانه است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده نشاني و دختران رسول (ص) را اسير به اين سوي و آن سوي كشاني؛ پوشش آنها را بدري، روي آنان را بگشايي؟! شيخ عباس قمي،نفس المهموم، ص 254.
[9] . محبوبهي پلنگي، «زنان در الجزاير»، پيام زن، شمارهي 50 ـ 59.
[10] . امام خميني، صحيفهي نور، ج 2، ص 30.
[11] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، ش 70، ص 15، به نقل از: مورگان شوستر، اختناق ايران، ترجمهي اسماعيل رايين، ص 241.
[12] . علي شريعتي، مجلهي زن روز، ش 1659، ص 77.
[13] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، ش70، ص 15، به نقل از: خاطرات همفر، ترجمهي دكتر محسن مؤيدي، ص 84.
[14] . روح الله حسينيان، حريم عفاف، حجاب و نگاه، ص 48، به نقل از: جنگ الجزاير، (فصل الجزاير بيحجاب).
[15] . مينا هاشمي، «حجاب زيبايي شعار، كارآيي شعور»، سالنامهي زن، بهمن ماه 1371، ص 34، به نقل از فرانتس فانون، سال پنجم انقلاب الجزاير يا بررسي جامعه شناسي يك انقلاب، ترجمهي دكتر تابنده، ص 44.
2. براي آشنايي با گوشههايي از اين داستان غمانگيز ر.ك: غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، شمارههاي 70 و 71.
[16] . حيات يحيي، ج 4، ص 434.
[17] . گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، شمارهي 71، ص 41.
[18] . در جستجوي راه از كلام امام خميني، دفتر سوم، ص 39.
[19] . فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 261 ـ 262.
[20] . علامه محمدحسين فضل الله، پيام زن، ش74، ص 23.
[21] . فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، شمارهي 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4.
[22] . الملحفة: بالكسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) كل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشهي لحف.
[23] . به عنوان مثال ر.ك: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ ميرزا محمد مشهدي، كنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب، (آيهي جلابيب).
[24] . به عنوان نمونه، ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ذيل آيهي جلابيب؛ همچنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن كريم اين ديدگاه استفاده ميشود كه در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در كتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب (آيهي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الكل مثل اللحفة»؛ همچنين اين ديدگاه از كلام ابن عربي در كتاب احكام القرآن در ذيل آيهي جلباب نيز استفاده ميشود. علاوه بر كتب تفاسير، از بعضي كتابهايي كه به طور مفصل دربارهي احكام زنان بحث كردهاند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده ميشود؛ مثلاً در كتاب المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»
[25] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشهي جلب.
[26] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشهي جلب.
[27] . طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[28] . طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص155.
[29] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير كشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيهي جلباب (آيهي 59 سورهي احزاب.)
[30] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلك (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذكور عبارتهاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيهيجلباب نقل شده است كه نحوهي كاركرد جلباب را بيان ميكند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اينگونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لكن تستر الصدر و معظم الوجه».
[31] . ر.ك: لسان التنزيل، تأليف قرن 4 و 5، ه. ص 103، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 8، ص 191، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنé êشعراني، نثر طوبي، واژهي جلباب؛ عبدالرحيم صفيپور، منتهي الارب في لغة العرب، ج 1، ص 186، واژهي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسهي مسلمانان، ص 117 و فياض زنجاني، «رسالهي حجابيه»، مجلهي كيهان انديشه، شمارهي 60، خرداد و تيرماه، سال 1374، ص 112. و نسخهيكهن تفسير مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سورهي احزاب.
[32] . ر. ك: سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص 65. و استفتائات آخر كتاب.
[33] . مهدي قانع، «انسان پوشش و ريشههاي تاريخي» پيام زن، شماره 19، ص 69.
[34] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 25.
[35] . مهدي مهريزي، حجاب، ص 46.
منبع: www.hijabs.blogfa.com ادامه مطلب
حداقل سه علت مهم براي شكست حركتهاي حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي ميتوان ذكر كرد:
بقيه در ادامه
الف) فطري بودن حجاب
به نظر ميرسد كه عامل اصلي گرايش انسانها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است.
شرم، يكي از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حيواني است كه اصرار دارد، دست كم، بعضي از اندامهاي خود را بپوشاند. پروفسور اسوالد شوارتز، طبيب و روانشناس اتريشي، در كتاب روانشناسي جنسي دربارهي احساس شرم در انسانها مينويسد:
علاوه بر مردم شناسي، تجزيه و تحليل روانشناسي نيز ثابت ميكند كه احساس شرم، يكي از صفات عمدهي نوع بشر است. هيچ قبيلهي اوليهاي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است كه از خود، شرم بروز ندهد و بچههاي كوچك نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و همچنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي كه مورد حمايت شرم قرار ميگيرند افزوده ميشود. حمايت، وظيفه ي مخصوصي است كه به عهدهي شرم گذارده شده است. كاملاً معلوم است كه شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت ميكند… ادعاي پيشرفت و مدرنيزم خرقهاي بر تن بيخبري از ارزشهاي اساسي است؛ و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونه ي وحشتناكي از اين ادعاست.[1]
علاوه بر مطالعات مردمشناسي و روانشناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده ميشود كه انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نكرده است؛[2] و اين مطلب حاكي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده ميشود. خداوند در قرآن به انسانها هشدار ميدهد كه مواظب باشند مبادا همان گونه كه فتنه و فريب شيطان باعث برهنگي آدم و حوا گرديد، موجب فريب و برهنگي آنان نيز بشود:
يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما.[3]
قرآن همچنين از وسوسهي شيطان براي برهنگي آدم و حوا خبر ميدهد:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.[4]
و بالاخره قرآن از كارايي وسوسهي شيطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجرهي ممنوعه و در نتيجه، آشكار شدن زشتيهاي آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر ميدهد:
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ.[5]
از تعابير «ينزع عنهما لباسهما» و «ليبدي لهما ما وري عنهما من سواتهما» در آيات فوق به روشني استفاده ميشود كه انسان قبل از ارتكاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است؛ همچنين ازتعبير «طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نيز استفاده ميشود كه به دليل برخورداري آدم و حوا از حيا و شرم فطري، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.
البته، علاوه بر عامل فطري كه در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است، عوامل ديگري، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي، شرايط محيطي، جغرافيايي، قومي و… در پيدايش تعدد و تنوع و مدلهاي مختلف پوشش مؤثر بودهاند.
ب) ديني بودن حجاب
حجاب يكي از احكام مسلم دين اسلام است كه اصل آن از ضروريات ميباشد و آيات و روايات فراواني بر آن دلالت دارد كه به بعضي از آنها اشاره خواهد شد؛ بنابراين، به دليل شدت وضوح ديني و شرعي بودن حجاب و پوشش، نيازي به بحث درباره ي آن نيست.[6] همين ديني بودن حجاب باعث شده تا در تاريخِ مبارزه با حركتهاي حجابزدايي، روحانيت و عالمان ديني، در صف نخست اين گونه مبارزات قرار داشته باشند. در قضيه ي كشف حجاب به وسيله ي رضاخان، عالمان ديني و حوزههاي علميه، به دو صورت علمي و عملي با آن مبارزه نمودند. مواجه اي علمي عالمان ديني در نگارش مقالات، رسالهها و كتابهاي علمي در تبيين حجاب و فلسفه و فوايد آن تبلور يافت. مواجه اي عملي عالمان ديني در تحمل زندانها، شكنجهها و تبعيدها تحقق يافت كه يكي از نقطههاي اوج آن، قصه ي غمانگيز مسجد گوهرشاد مشهد مقدس است.[7]
ج) آگاهي زنان و دختران از فوايد حجاب
بدون ترديد، بين آگاهي و اعتقاد بيشتر و عميقتر زنان نسبت به فوايد حجاب و پوشش، و رعايت بيشتر حجاب توسط آنها، رابطه ي مستقيمي وجود دارد كه نمونه ي بارز آن را در حجاب فاطمه ي زهرا(س) و ديگر زنان اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرايط سخت اسارت و اعتراضهاي افشاگرانهي آنها در مقابل هتاكيهاي مخالفان اهل بيت(ع) ميتوان مشاهده نمود.[8] نقش آگاهي زنان نسبت به فوايد و فلسفه حجاب، در مقابله با نقشههاي حجابزدايي استعمارگران در مبارزه مردم الجزاير با دولت استعمارگر فرانسه[9] و همچنين مقاومت دانشجويان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حكومت لائيك تركيه نيز، قابل توجه است. جلوهي ديگر تأثير آگاهي زنان بر عليه بيحجابي، قيام زنان آگاه ايراني در مقابل كشف حجاب رضا خان است. امام خميني (ره) در اين باره فرموده اند:
زنهاي ايراني هم قيام كردند بر ضدش و تودهني به او زدند كه ما نميخواهيم اين طور چيزي (كشف حجاب) را.[10]
البته مقاومت زنان آگاه و عفيف ايراني در مقابل نقشههاي استعمارگران، حتي قبل از واقعه ي كشف حجاب رضاخان نيز سابقه داشته است. يكي از نويسندگان خارجي در تمجيد از ايستادگي زنان با حجاب ايراني در مقابل استعمارگران نوشته است:
درود و عزت بيحد، به زنان روبسته ايران باد.
وي به عزم ثابت سيصد زن شجاع اشاره ميكند كه با چادر سياه و نقاب سفيد، در حالي كه بسياري از آنان در زير لباس طپانچه داشتند، به مجلس رفتند تا نمايندگان از تسليم كشور به بيگانگان احتراز نمايند. به اعتراف اين نويسنده آمريكايي، آن بانوان شجاع اعلام داشتند كه اگر وكلاي مجلس بخواهند در حفظ شرف و عزت ايران تسامح به خرج دهند و يا ترديد نمايند، هم آنان و هم شوهران و فرزندان خويش را خواهند كشت، تا لااقل اجسادشان گواهي بر شرف ايراني باشد.[11]
يكي از نويسندگان داخلي نيز درباره ي رابطه ي حجاب و آگاهي زنان و نقش آن در خنثي كردن توطئه هاي استعمار غربي مينويسد:
حجاب مال نسل آگاهي است كه به پوشش اسلامي بر ميگردد، اين نسلي است كه با اين پوشش اسلامي ميخواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد: پنجاه سال كلك زدي، كاركردي، نقشه كشيدي كه مرا فرنگي مآب كني، من با اين لباس به تو ميگويم نه، و به تمام پنجاه سال كارت فاتحه ميخوانم.[12]
منشأ حركتهاي بيحجابي و بدحجابي
با توجه به ريشههاي فطري حجاب و پوشش، منشأ بعضي حركتهاي بد حجابي و بيحجابي در تاريخ كشورهاي اسلامي چيست؟
اولاً :
فطري بودن يك مقوله، مانع تأثيرگذاري حركتهاي تبليغي، به نفع يا بر ضرر آن نيست؛ مثلاً دين يك مقوله ي فطري است، ولي در طول تاريخ، حركتهاي تبليغي انبيا(ع) به نفع دين، باعث تحكيم و گسترش آن بوده و برعكس، حركتهاي تبليغي مخالفان انبيا، مثل شياطين جن و انس شبههافكن باعث تضعيف و آسيبپذيري آن گرديده است. همين مطلب، در مورد حجاب و پوشش به عنوان يك مقوله ي فطري نيز صادق است. همان گونه كه تبليغ و تبيين صحيح فلسفه ي حجاب در گسترش و تعميق آن نقش دارد، در مقابل شبهه پراكنيها و سمپاشيها و تبليغ منفي مخالفان نيز در آسيبپذيري فرهنگ حجاب و پوشش در جوامع اسلامي تأثير مهمي دارد. قراين و شواهد مختلف حاكي از اين است كه يكي از ترفندهاي مهم استعمارگران براي نفوذ در كشورهاي اسلامي، ترويج بيبندوباري از طريق گسترش بدحجابي و بيحجابي است؛ و اين واقعيتي است كه مسترهمفر، جاسوس استعمار پير انگليس، در خاطرات خود به طور صريح به آن اعتراف نموده است:
در مسئله ي بيحجابيِ زنان، بايد كوشش فوق العادهاي به عمل آوريم، تا زنان مسلمان به بيحجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند… پس از آن كه حجاب زن، با تبليغات وسيع از ميان رفت، وظيفه ي مأموران ما اين است كه جوانان را به عشقبازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند؛ و بدين وسيله، فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند. لازم است زنان غير مسلمان، كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند، تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند.[13]
فرانتس فانون، درباره ي نقش حجابزداييِ دولت استعمارگر فرانسه در كشور اسلامي الجزاير ميگويد:
اوّلين اقدام ضد فرهنگي كه فرانسه در الجزاير صورت داد، تلاش براي از بين بردن حجاب بود، و در اين كار موفق شد؛ و هر چه بدن زن الجزايري را بيشتر عريان كرد، چنگال استعمارگر، بيشتر به حلقوم الجزايري فرو رفت؛ اما مجدداً زن الجزايري شخصيت خود را بازيافت و مبارزه عليه مطامع استعمار نيز آغاز گرديد.[14]
همين نويسنده، در كلام ديگري، درباره ي نقش بيحجابي در تشديد حمله استعمارگر فرانسه به الجزاير گفته است:
هر چادري كه دور انداخته ميشود، افق جديدي را كه تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود، در برابر او ميگشايد و بدن الجزايري را كه عريان شده است، تماماً به او نشان ميدهد. پس از ديدن هر چهره ي بيحجابي، اميدهاي حملهور شدن اشغالگر ده برابر ميگردد.[15]
علاوه بر نقش استعمار در حجاب زدايي از كشور اسلامي الجزاير، حجاب زدايي در كشورهاي اسلامي افغانستان توسط امان الله خان، تركيه توسط آتاتورك و ايران توسط پهلوي اول و دوم، داستان مفصّل و غمانگيزي دارد كه پرداختن به آن، نوشتهي مستقلي را ميطلبد.
از آنجا كه مخاطب ما بيشتر زنان و دختران فرهيخته و عفيف ايراني هستند كه با آثار فكري و قلمي مواجه اند، مناسب است به نقش بعضي روشنفكران و مطبوعات وابسته، در همفكري و همكاري با حجابزداييِ استعمار در قضيه ي كشف حجاب اشاره نماييم.
يحيي دولت آبادي پس از اشاره به وقايع عصر خود مينويسد:
اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زنهاي روگشوده با مردان معاشرت مينمايند؛ و روزبه روز دايره ي رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت ميگيرد…؛ پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست.[16]
روزنامه ي آزادي چاپ خراسان، در سر مقالهاش در تاريخ 28 تير ماه 1314 به ستايش از كشف حجاب پرداخته و روي كار آمدن رضا خان را به ظهور كوكب درخشان در آسمان ايران تعبير نموده است.[17]
امام خميني (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران، به عنوان شاهدي امين و صادق كه خود ناظر اوضاع آن زمان بوده است، نقش بعضي مطبوعات و روشنفكران وابسته را در كشف حجاب چنين توصيف كرده است:
قلمهاي مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بيفرهنگ، در اين نيم قرن سياه اسارتبار عصر ننگين پهلوي، زن را به منزله ي كالايي خواستند درآورند و آنان را كه آسيب پذير بودند به مراكزي كشيدند كه قلم را ياراي آن نيست. هر كس بخواهد شمهاي از آن جنايات مطلع شود، به روزنامهها و مجلهها و شعرهاي اوباش و اراذل زمان رضا خان، از روزگار تباه كشف حجابِ الزامي به بعد، مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه، و شكسته باد قلمهاي روشنفكرانه ي آنان؛ و گمان نشود كه آن جنايات، با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان، بدون نقشه ي جهانخواران و جنايتكاران بينالمللي بود.[18]
ثانياً :
اثرپذيري زنان و دختران مسلمان از تبليغهاي كشورهاي استعماري و تقليد بدون منطق زنان از مدلهاي پوشش غربي نيز در اين زمينه نقش مؤثري داشته است. مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي (حفظه الله تعالي) در اين مورد فرمودهاند:
عدهاي از چادر فرار ميكنند به خاطر اينكه هجوم تبليغاتي غرب دامنگيرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نميآورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار ميدهد. تصور نكنيد اگر ما فوراً چادر را كنار گذاشتيم دست از سر ما بر ميدارند؛ آنها به اين چيزها قانع نيستند، بلكه ميخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در اينجا، مثل زمان شاه كه زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود.[19]
يكي از دانشمندان اسلامي نيز در اين مورد گفته است:
مشكل بسياري از زنان شرق اين است كه آنان در عين حال كه همچنان به ارزشهاي اخلاقي، عفت و شرافت معتقدند، از آداب و رسوم و سنتهاي غربي در مسئله ي بيحجابي و خودآرايي تقليد ميكنند و اين امر آنان را در حالت دوگانگي قرار ميدهد.[20]
رابطه ي حجاب در شكل چادر، با دين و تاريخ ملي
شبهه: بعضي در ديني و مذهبي بودن حجاب در شكل چادر شبهه نموده و اين گونه ادعا كردهاند كه «چادر به احتمال خيلي زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد».[21]
در شبهه ي فوق دو ادعا مطرح شده است كه به طور مستقل طرح و پاسخ داده ميشود.
ادعاي اول: چادر، حجاب ديني و مذهبي نيست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آيه ي 59 سوره ي احزاب، صحت ادعاي مذكور را مورد ترديد جدي قرار ميدهد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در كتابهاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن ميپيچد.[22] قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفههاي اصلي تشكيلدهنده ي آن چيست؟ با اندك تأملي ميتوان گفت چادر داراي دو مؤلفه ي اصلي ذيل است:
1. اندازه چادر: پوشش وسيع، كه از بالاي سر تا پايين پاي زن را ميپوشاند.
2. كاركرد چادر: پوششي جلوباز كه از بالاي سر، روي لباسهاي ديگر پوشيده ميشود و به نحو خاصي كنترل و جمع و جور ميگردد.
حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[23] دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، ميتوان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نميتوان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفهي اندازه و كاركرد جلباب ميپردازيم:
الف) اندازه ي جلباب:
تقريباً همه ي كتابهاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاههاي كتابهاي لغت و تفسير درباره ي اندازه ي دقيق جلباب متفاوت است.
از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:
ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است. اين ديدگاه از كتابهاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده ميگردد.[24]
ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگتر از خمار (مقنعه) بوده كه كمتر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتابهاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده ميشود.[25]
ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينهها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست ميآيد.[26]
ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت ميكند كه بعضي از آنها عبارتاند از:
شاهد اول: درباره ي پوشش حضرت فاطمه ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[27]
يعني فاطمه ي زهرا(س) خمار و مقنعه ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرندهي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.
از نحوه ي پوشش حضرت در قضيه ي مذكور دو نكته استفاده ميشود:
1) پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرفداران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش ميگردد.
2) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده ميشود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدمها را فرا ميگرفته است؛ بنابراين، نظر طرفداران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است، مخدوش ميگردد.
شاهد دوم: از كتابهاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفتهاند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گستردهتر از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده ميشود.
شاهد سوم: احاديثي همچون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[28] كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كردهاند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را ميپوشانده است؛[29] كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات ميشود.
حاصل اين كه اندازهي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است.
ب) كاركرد جلباب:
براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» در آيهي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كردهاند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشههاي جمع شدهي آن در بالاي بيني است،[30] كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام ميدهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم ميشود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه ي «يدنين» در آيه ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.
به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نامگذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوشبختانه در كتابهاي واژههاي قرآني و كتابهايي كه درباره ي جلباب بحث نمودهاند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميدهاند.[31]
ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند،[32] ولي در عين حال، گوينده ي محترم بدون ارائه ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟!
حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، ميتوان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال ميگردد.
ادعاي دوم: حجاب در شكل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاريه است.
پاسخ: اولاً، اين ادعا، نيازمند ارائه ي سند و مدارك معتبر تاريخي است، اما ايشان سند و مدركي براي كلام خود ارائه نكردهاند؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، فرض ميكنيم ايشان با ارائه ي سند و مدارك تاريخي اثبات ميكردند كه چادر در زمان قاجار در ايران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحكم چادر با قرآن در نقد ادعاي اول و اين كه به هر حال، چادر يكي از مصاديق پوششي است كه تأمين كنندهي حجاب بيشتر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نيز هست، زنان ايراني به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوي پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود ميبالند، نه اين كه از آن گلايهمند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهي منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارك تاريخي زير مبين آن است كه پيشينه ي تاريخي كه حجاب در شكل چادر، به صدها سال قبل از پيدايش قاجار در ايران بر ميگردد.
الف) در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر ميخوريم كه علاوه بر لباس، بدن خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است ميپوشاندند؛[33]
ب) زنان عهد هخامنشي و اشكاني، عموماً چادر بر سر داشته و پيراهنهاي بلندي كه تا مچ پاي آنان را ميپوشانده به تن ميكردهاند.[34]
ج) زنان عهد ساساني، گاهي چادر گشاد و پُرچين به سر ميكردند كه تا وسط ساق پا ميرسيده است. نقوشي از بانوان ساساني در بشقابهاي نقره ساخته شده است كه در آن هر يك از بانوان، چادري به خود پيچيده دارند.[35]
به اين ترتيب، ادعاي دوم گوينده ي محترم نيز ابطال گرديد و آشكار شد كه حجاب در شكل چادر، علاوه بر ريشه ي عميق ديني، داراي ريشه ي عميق تاريخي و ملي نيز هست و صدها سال قبل از پيدايش قاجار از آن استفاده ميشده است.
پي نوشتها
[1] . به نقل از غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 68.
[2] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: روت ترنرويل كاكس، تاريخ لباس، ترجمهي شيرين بزرگمهر؛ سيدمهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشههاي تاريخي»، مجلهي پيام زن، شمارههاي 18، 19 و 20.
[3] . سورهي اعراف (7)، آيهي 27.
[4] . سورهي اعراف (7)، آيهي 20.
[5] . سورهي اعراف (7)، آيهي 22.
[6] . به رغم اين كه ديني و شرعي بودن حجاب از واضحات است، برخي در ديني بودن آن شبهه كردهاند. براي مطالعهي بيشتر دربارهي شبههي مذكور و پاسخ آن ر.ك: مهدي مهريزي، «حجاب»، ص 19 ـ 27.
[7] . براي آشنايي با قصهي كشف حجاب و مبارزهي علمي و عملي علماي ديني با كشف حجاب رضا خان ر.ك: مؤسسهي فرهنگي قدر ولايت، حكايت كشف حجاب؛ حميد بصيرتمنش، علما و رژيم رضاشاه؛ سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، واقعهيé êكشف حجاب؛ مديريت پژوهش انتشارات و آموزش، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانهي كشف حجاب؛ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ فاطمه استادملك، حجاب و كشف حجاب در ايران.
[8]. به كلام حضرت زينب (س) خطاب به يزيد توجه كنيد:
امن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرايرك و امائك و سوقك بنات رسول الله (ص) سبايا قد هتكت ستورهن و ابديت وجوههن؛ اي پسر آن مردمي كه جد من اسيرشان كرد و پس از آن آزادشان فرمود، آيا عادلانه است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده نشاني و دختران رسول (ص) را اسير به اين سوي و آن سوي كشاني؛ پوشش آنها را بدري، روي آنان را بگشايي؟! شيخ عباس قمي،نفس المهموم، ص 254.
[9] . محبوبهي پلنگي، «زنان در الجزاير»، پيام زن، شمارهي 50 ـ 59.
[10] . امام خميني، صحيفهي نور، ج 2، ص 30.
[11] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، ش 70، ص 15، به نقل از: مورگان شوستر، اختناق ايران، ترجمهي اسماعيل رايين، ص 241.
[12] . علي شريعتي، مجلهي زن روز، ش 1659، ص 77.
[13] . غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، ش70، ص 15، به نقل از: خاطرات همفر، ترجمهي دكتر محسن مؤيدي، ص 84.
[14] . روح الله حسينيان، حريم عفاف، حجاب و نگاه، ص 48، به نقل از: جنگ الجزاير، (فصل الجزاير بيحجاب).
[15] . مينا هاشمي، «حجاب زيبايي شعار، كارآيي شعور»، سالنامهي زن، بهمن ماه 1371، ص 34، به نقل از فرانتس فانون، سال پنجم انقلاب الجزاير يا بررسي جامعه شناسي يك انقلاب، ترجمهي دكتر تابنده، ص 44.
2. براي آشنايي با گوشههايي از اين داستان غمانگيز ر.ك: غلامرضا گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب» پيام زن، شمارههاي 70 و 71.
[16] . حيات يحيي، ج 4، ص 434.
[17] . گلي زواره، «استعمار و استبداد و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب»، مجلهي پيام زن، شمارهي 71، ص 41.
[18] . در جستجوي راه از كلام امام خميني، دفتر سوم، ص 39.
[19] . فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 261 ـ 262.
[20] . علامه محمدحسين فضل الله، پيام زن، ش74، ص 23.
[21] . فاطمه خاتمي، روزنامهي ايران، شمارهي 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4.
[22] . الملحفة: بالكسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) كل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشهي لحف.
[23] . به عنوان مثال ر.ك: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ ميرزا محمد مشهدي، كنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب، (آيهي جلابيب).
[24] . به عنوان نمونه، ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ذيل آيهي جلابيب؛ همچنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن كريم اين ديدگاه استفاده ميشود كه در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در كتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب (آيهي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الكل مثل اللحفة»؛ همچنين اين ديدگاه از كلام ابن عربي در كتاب احكام القرآن در ذيل آيهي جلباب نيز استفاده ميشود. علاوه بر كتب تفاسير، از بعضي كتابهايي كه به طور مفصل دربارهي احكام زنان بحث كردهاند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده ميشود؛ مثلاً در كتاب المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»
[25] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشهي جلب.
[26] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشهي جلب.
[27] . طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[28] . طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص155.
[29] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير كشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيهي جلباب (آيهي 59 سورهي احزاب.)
[30] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلك (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذكور عبارتهاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيهيجلباب نقل شده است كه نحوهي كاركرد جلباب را بيان ميكند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اينگونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لكن تستر الصدر و معظم الوجه».
[31] . ر.ك: لسان التنزيل، تأليف قرن 4 و 5، ه. ص 103، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 8، ص 191، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنé êشعراني، نثر طوبي، واژهي جلباب؛ عبدالرحيم صفيپور، منتهي الارب في لغة العرب، ج 1، ص 186، واژهي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسهي مسلمانان، ص 117 و فياض زنجاني، «رسالهي حجابيه»، مجلهي كيهان انديشه، شمارهي 60، خرداد و تيرماه، سال 1374، ص 112. و نسخهيكهن تفسير مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سورهي احزاب.
[32] . ر. ك: سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص 65. و استفتائات آخر كتاب.
[33] . مهدي قانع، «انسان پوشش و ريشههاي تاريخي» پيام زن، شماره 19، ص 69.
[34] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 25.
[35] . مهدي مهريزي، حجاب، ص 46.
منبع: www.hijabs.blogfa.com