خروش وبلاگي "راز گل سرخ/ "وبلاگ "شوكران
انتظار "
اين روزها، مسئله بيبند و باري و افزايش ناهنجاريهاي اخلاقي در جامعه، به يكي از مطالبات اجتماعي تبديل شده است.
جمعه گذشته در تهران تظاهراتي برپا شد، در برخي دانشگاهها، تذكرات آرام و تند زيادي از تشكلهاي دانشجويي به مسئولين ارائه شده است.
تلويزيون هم برنامههايي را براي بحث روي اين موضوع اختصاص داده، و خلاصه افراد زيادي اين موضوع را به عنوان موضوع شماره يك فرهنگ مطالبه كردهاند.
بعضي خبر از يك فاجعه دادند و برخي آن را موضوع كم اهميت جلوه دادند. مناسب ديدم، بعد از شنيدن مطالب افراد ديگران، نظراتي ارائه كنم:
الف) بر اين باورم، كه افزايش بيبند و باري و ازدياد بدحجابي و بيحجابي در حد و حجمي كه امروز مشاهده ميكنيم، فراتر از يك معضل منفرد است.
ميتوان اظهار داشت، بدحجابي امروز، معلول يك فرآيند و سامانه معيوب اجتماعي است. اكنون مسئله حجاب، و وضع كنوني آن، بويژه در تهران، زاييده چند عامل مهم اجتماعي و سياسي دور و نزديك است:
1- اقدام رضاخان در كشف حجاب
2- ترويج اباحه گري و گرايش به آزادي جنسي در عصر پهلوي دوم
3- تغيير گرايش دولتمردان از سادهزيستي و رفاه گريزي و تئوريزه كردن اشرافيت و رفاهزدگي پس از دفاع مقدس
4- عدم وجود نمونه نامطلوب پوشش در تصور ذهني مردم (در هم آميختگي حجاب و بيحجابي)
5- اولويت دادن ظاهرحجاب بر عفاف اجتماعي و اخلاق
6- دخالت مردان در مسئله امر به حجاب و نهي از بدحجابي و بيحجابي
7- عدم نظارت و سازماندهي در توليد و واردات لباس و پوشاك در بازار مسلمين
8- تاكيد بر حجاب اجباري، در مدرسه و دانشگاه، بجاي تدريس و تبيين مسئله حجاب در اسلام
در چنين شرايطي، نميتوان از جامعه انتظار داشت، در حاليكه برنامههاي فساد انگيز داخلي و خارجي، و تلاش بيگانگان براي توسعه بيبند و باري در جامعه، وجود دارد، و در مقابل، نظام فرهنگي كشور از ارائه آموزش درست، فرهنگ سازي درست و موثر در اين زمينه، ناتوان است، ميزان عفت و اخلاق در جامعه توسعه يابد.
ب) بايد توجه داشت موضوعات اجتماعي ديگري نظير، توسعه نامتوازن جمعيتي و بوجود آمدن كلانشهرها، نظام كنترل جمعيت و كم شدن جمعيت خانواده و بالتبع كاهش ارتباطات اجتماعي فاميلي و جايگزيني ارتباطات ديگر، افزايش سن ازدواج و فاصله زياد سن بلوغ تا ازدواج، و نظاير اين مسائل، در توسعه ناهنجاريهاي اخلاقي نقش موثري ايفا ميكند.
ج) برخي اشتباهات بزرگ در نظام مديريتي كشور، نظير پخش سريالي چون شمس العماره، اقدام دختر رييس جمهور وقت در هنجارشكني اخلاقي، تهوع آميز بودن حجاب تلويزيوني و گرايش به سكس گفتاري، نه تنها به قبح شكني منجر ميگردد، بلكه بواسطه جايگاه صادر كننده، نوعي مشروعيت بخشي به اخلاق گريزي و بيعفتي است.
چنين رفتارهايي، افراد جامعه را در انتخاب الگو براي حجاب، دچار ترديد ميكند و با غبارآلود كردن فضا، درجه درستي تصميم مردم را كاهش داده و در حقيقت موضوع را از يك موضوع معيارمند و قابل سنجش به موضوعي نسبي و ساختارگريز مبدل ميسازد.
با اين توصيف، مناسب است مسئوليت به بهانه حجاب هم كه شده، فكري به حال برخي مشكلات اجتماعي و فرهنگي كشور كنند.
اين روزها، مسئله بيبند و باري و افزايش ناهنجاريهاي اخلاقي در جامعه، به يكي از مطالبات اجتماعي تبديل شده است.
جمعه گذشته در تهران تظاهراتي برپا شد، در برخي دانشگاهها، تذكرات آرام و تند زيادي از تشكلهاي دانشجويي به مسئولين ارائه شده است.
تلويزيون هم برنامههايي را براي بحث روي اين موضوع اختصاص داده، و خلاصه افراد زيادي اين موضوع را به عنوان موضوع شماره يك فرهنگ مطالبه كردهاند.
بعضي خبر از يك فاجعه دادند و برخي آن را موضوع كم اهميت جلوه دادند. مناسب ديدم، بعد از شنيدن مطالب افراد ديگران، نظراتي ارائه كنم:
الف) بر اين باورم، كه افزايش بيبند و باري و ازدياد بدحجابي و بيحجابي در حد و حجمي كه امروز مشاهده ميكنيم، فراتر از يك معضل منفرد است.
ميتوان اظهار داشت، بدحجابي امروز، معلول يك فرآيند و سامانه معيوب اجتماعي است. اكنون مسئله حجاب، و وضع كنوني آن، بويژه در تهران، زاييده چند عامل مهم اجتماعي و سياسي دور و نزديك است:
1- اقدام رضاخان در كشف حجاب
2- ترويج اباحه گري و گرايش به آزادي جنسي در عصر پهلوي دوم
3- تغيير گرايش دولتمردان از سادهزيستي و رفاه گريزي و تئوريزه كردن اشرافيت و رفاهزدگي پس از دفاع مقدس
4- عدم وجود نمونه نامطلوب پوشش در تصور ذهني مردم (در هم آميختگي حجاب و بيحجابي)
5- اولويت دادن ظاهرحجاب بر عفاف اجتماعي و اخلاق
6- دخالت مردان در مسئله امر به حجاب و نهي از بدحجابي و بيحجابي
7- عدم نظارت و سازماندهي در توليد و واردات لباس و پوشاك در بازار مسلمين
8- تاكيد بر حجاب اجباري، در مدرسه و دانشگاه، بجاي تدريس و تبيين مسئله حجاب در اسلام
در چنين شرايطي، نميتوان از جامعه انتظار داشت، در حاليكه برنامههاي فساد انگيز داخلي و خارجي، و تلاش بيگانگان براي توسعه بيبند و باري در جامعه، وجود دارد، و در مقابل، نظام فرهنگي كشور از ارائه آموزش درست، فرهنگ سازي درست و موثر در اين زمينه، ناتوان است، ميزان عفت و اخلاق در جامعه توسعه يابد.
ب) بايد توجه داشت موضوعات اجتماعي ديگري نظير، توسعه نامتوازن جمعيتي و بوجود آمدن كلانشهرها، نظام كنترل جمعيت و كم شدن جمعيت خانواده و بالتبع كاهش ارتباطات اجتماعي فاميلي و جايگزيني ارتباطات ديگر، افزايش سن ازدواج و فاصله زياد سن بلوغ تا ازدواج، و نظاير اين مسائل، در توسعه ناهنجاريهاي اخلاقي نقش موثري ايفا ميكند.
ج) برخي اشتباهات بزرگ در نظام مديريتي كشور، نظير پخش سريالي چون شمس العماره، اقدام دختر رييس جمهور وقت در هنجارشكني اخلاقي، تهوع آميز بودن حجاب تلويزيوني و گرايش به سكس گفتاري، نه تنها به قبح شكني منجر ميگردد، بلكه بواسطه جايگاه صادر كننده، نوعي مشروعيت بخشي به اخلاق گريزي و بيعفتي است.
چنين رفتارهايي، افراد جامعه را در انتخاب الگو براي حجاب، دچار ترديد ميكند و با غبارآلود كردن فضا، درجه درستي تصميم مردم را كاهش داده و در حقيقت موضوع را از يك موضوع معيارمند و قابل سنجش به موضوعي نسبي و ساختارگريز مبدل ميسازد.
با اين توصيف، مناسب است مسئوليت به بهانه حجاب هم كه شده، فكري به حال برخي مشكلات اجتماعي و فرهنگي كشور كنند.