تولد و تكامل
سيد عبدالحسين شرف الدين در يكي از روزهاي سال 1290 ق در شهر كاظمين ديده به جهان گشود.[1] وي در دامان پر مهر مادر پاكدامن و مهربانش "زهرا صدر " و تحت نظارت پدر عالم و روحانياش "سيد يوسف شرف الدين " پرورش يافت. يك ساله بود كه پدرش تصميم گرفت براي گذراندن مراحل عالي تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين به همراه پدر و مادر راهي آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتب خانه گذاشته شد تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فرا گيرد. در هشت سالگي و پس از بازگشت خانواده به جبل عام، در محضر پدر عامل و روحاني خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و سالها به فراگيري صرف، نحو، لغت، معاني، بيان، بديع، شعر، انشا، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست، معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آن كه در ادبيات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضروري را كسب كرد در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمي جزم، كتابهاي فقي نجاة العباد، المختصر النافع في فقه الاماميه و شرايع الاسلام را به نحو شايستهاي فرا گرفت.[2] سيد علاوه بر اين كتابها در زمينههاي ادبيات، تاريخ، تفسير، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و... با شور و شوق جوشاني به مطالعات دامنه دار و عميقي دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنيهاي سرشاري نائل آمد. در همين سالها بود كه وي به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموي خويش پيمان زناشويي بست.[3]
بقيه در ادامه
در سال 1310 ق به همراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بر بست و در پي توصيه پدر بزرگش آية الله سيد هادي صدر و ديگر آشنايانش، به همراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرف الدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايي فرزانه و عالم خود آية الله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهي و اصولي خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علمية سامرا، شيخ حسن كربلايي (متوفي 1322 ق) و شيخ باقر حيدر (متوفي 1333 ق) آغاز كرد.[4] هم چنين هر صبح جمعه، وي با شور و رغبت وصف ناپذيري، پاي درس اخلاق حكيم الهي آية الله شيخ فتحعلي سلطان آبادي حضور مييافت[5] و دل عطشناكش را از آن چشمة عشق حق سيراب ميساخت.
پس از گذشت يك سال و در هنگامي كه مرجع تقليد شيعيان جهان آية الله ميرزاي شيرازي بنا به عللي سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرف الدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزة علمية سامرا،ؤ راهي نجف، ديار عشق و قبلة طالبان علم شد.[6] وي براي تحصيل دورههاي عالي فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پاي درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف از جمله:
آقا رضا اصفهاني (متوفي 1322 ق.)
شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق.)
آخوند خراساني (متوفي 1329 ق.)
شيخ الشريعه اصفهاني (متوفي 1303 ق.)
شيخ عبدالله مازندراني (متوفي 1330 ق.)
سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي (متوفي 1337 ق.)
ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق.) نشست.[7]
بازگشت
شرف الدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمي و اعتقادي و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژة طلبگي، به مرتبة بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوي فقهاي طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادي شد و در سي و دو سالگي، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همة مجتهدان بزرگ حوزه علمية نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمي و فقهي، با جديت تمام به فعاليتهاي ادبي و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبي و شيوههاي سخنوري، نويسندگي و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت.
در تاريخ نهم ربيع الاول سال 1322 ق. همراه با خانوادهاش نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپاره جبل عامل شد[8] و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش، به وطن قدم نهاد.
ابتدا در "شحور " اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت.[9]پس از سه سال، به دعوت مردم صور، راهي آن جا شد. وي با تأسيس حسينية صور[10] آن جا را به مركزي براي برگزاري برنامههاي گوناگون ديني و اجتماعي تبديل كرد.
چاووش وحدت -
شرف الدين، به مثابة عالمي آگاه به زمان، روشن بين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسماني اسلام، از روزگار جواني، از اوضاع نابسامان و آشفتة آن روز جوامع اسلامي و اختلافات بيهوده و تأسف بار مسلمانان رنج ميبرد. او نه تنها به اصلاح و سازندگي جوامع شيعي ميانديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاي اجتماعي و ديني خود، در انديشة اصلاح و عزت بخشي به همة ممالك اسلامي و ايجاد اتحاد و برادري در بين فرقههاي مختلف مسلمانان بود. وي نيم قرن تمام با همة توانعلمي و معنوياش و با قلم، بيان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كوشيد و از هيچ سعي و تلاش دريغ نورزيد.[11]
نخستين گام بلند و سنگين وي در راه وحدت امت اسلامي، تأليف كتاب گران قدر "الفصول المهمة في تأليف الامة " بود كه در سال 1327 ق. در شهر صور به زيور طبع در آمد.[12] از اين تاريخ تا پايان عمر (1377 ق.) همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهي خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشي دست يافت.
در اواخر سال 1329 ق. براي ديدار از مصر و آشنايي با علماي ديني، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينة ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهي آن ديار شد. وي دريافته بود كه بهترين نقطة حركتش دانشگاه الازهر، بزرگترين مركز علمي و ديني مسلمانان اهل سنت است.
دست تقدير شرف الدين را با مفتي بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر، شيخ سليم بِشري مالكي، آشنا كرد. ثمرة اين آشنايي علمي و مذهبي، مباحثات و مكاتبات شور انگيز و شگفتي زايي بود كه در تاريخ اسلام ميتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد.
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355 ق. شرف الدين مجموعة مكاتبات خود را شيخ سليم را كه 112 نامه بود، به همراه مقدمهاي روشنگر، به صورت كتابي با نام المراجعات، در شهر صيدا به چاپ رساند.[13]
از ويژگيهاي اين كتاب، كاربرد واژههاي نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههاي علمي و استدلالي كتاب بود كه اين اثر را در نوع خود بينظير ساخته است.
در مصر، شرف الدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشري، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمي، ديني و فلسفي داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطي، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتاني ادريسي، با نوشتن اجازات و تأييدات علمي، مقام علمي و فكري شرف الدين را گرامي داشتند و از او تجليل كردند.
دوران جهاد و مبارزه
در اواخر سال 1330 ق. وي پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهاي مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهاي اسلامي خواستار استقلال كشورشان و رهايي از زير سلطة عثمانيها بودند.
براي اولين بار و با تأييد حركت گروههاي استقلال طلب، شرف الدين وارد ميدان مبارزات سياسي و درگيريهاي اجتماعي شد. در دوران جنگهاي استقلال لبنان، وي در كنار مردم ماند و رهبري ديني و سياسي و پناه دادن به مردم بيپناه جبل عامل را تقبل كرد. او براي شكل دادن به قيام همگاني و هماهنگ كردن حركتهاي ضد فرانسوي در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براي تشكيل يك كنگرة عمومي در شهر وادي الحجير ـ در مرز لبنان و سوريه ـ فرا خواند و در ضمن سخنراني در اين كنگره، عليه فرانسويان فتواي جهاد داد.[14] در پي جستجوي فرانسويان براي دستگيري شرف الدين، وي ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد. و در اجتماعات سياسي، علمي و ديني دمشق حضور يافت. چون آوازه علمي و سياسياش آفاق كشورهاي اسلامي را پر كرده بود، هر جا ميرفت قدر ميديد و بر صدر مينشست. او علما، دانشمندان، سياستمداران، روشنفكران و مبارزان را راهنمايي ميكرد و راه درست مبارزه سياسي را به آنان نشان ميداد. فرانسويان كه به شرف الدين دست نيافتند، خانه و كتابخانهاش را آتش زدند و بسياري از آثار خطي او را سوزاندند![15]
شرف الدين علاوه بر فعاليتهاي سياسي و اجتماعي در دمشق، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبناني و غير لبناني رسيدگي ميكرد. او و ديگر مبارزان لبناني، مدتي را در دمشق گذراندند، تا اين كه فرانسويان توطئه طلب و تجاوزكار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند. شرف الدين به همراه خانوادهاش به فلسطين رفت و در شهر "حيفا " سكني گزيد. چندي بعد در سال 1338 ق. با لباس مبدل و براي دومين بار عازم مصر شد. وي علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمي، سياسي و ادبي بر حضور در مساجد و محافل علمي، سياسي و ادبي هر روز با افراد و گروههاي مختلفي ديدار و گفتگو ميكرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ ميرسيد.
در يكي از سخنرانيهاي پرشور خود جملة پرمحتوا و عميقي گفت كه حقيقت وحدت اسلامي را بيان ميكرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسندة مشهور مصري كه در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتي در مجلة خود "المنار " چاپ كرد و آن جمله اين بود:
شيعه و سنّي را روز نخست، سياست (و مطالع سياسي) از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسي اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند.[16]
آيت الله سيد شرف الدين عاملي مدتي در مصر ماند. سپس بر آن شد تا در نزديكترين نقطة لبنان حضور يابد، و از نزديك براي آزادي كشور و ملتش تلاشي شايسته را به انجام رساند.
وقتي وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولي شرف الدين در بيروت توقف كرد تا براي آزادي ديگر مبارزان و آزاديخواهان مهاجر، تبعيدي و متواري، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. به هر تقدير، با آزادي و بازگشت ديگر مبارزان و آزاديخواهان موافقت و عمل آمد و شرف الدين با خيالي آسوده، آهنگ صور كرد.
روز بازگشت شرف الدين به وطن، از ايام بيادماندني تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلماني كه حدود يك سال از نعمت حضور عيني رهبر ديني و انقلابي خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات دروني خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار ميكردند.[17]
شرف الدين مردانه با استيلاي بيگانگان غربي به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945 م مبارزه كرد. در دوراني كه او با سلطة فرانسه در لبنان مبارزه ميكرد فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسأله فلسطين به صورتي كه بعد از سال 1948 م. مطرح شد، در نيامده بود، ولي زمينة آن آماده ميشد. در اين دوران، شرف الدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براي آيندة آن كشور خطرناك ميدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براي فلسطين تذكر ميداد.[18]
سفرهاي زيارت
حج سال 1340 ق. از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرف الدين در اين كنگرة عظيم جهاني مسلمانان، جلوه و صفاي ديگري به آن داده بود. به تقاضاي ملك حسين، نماز جماعت در مسجد الحرام به امامت شرف الدين برپا شد. به احتمال زياد اين اولين نماز جماعتي بود كه به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار ميشد.[19]
پس از پايان مراسم حج، شرف الدين به هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد.
در اواخر سال 1355 ق. پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براي زيارت امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا شد.
در واپسين روزهاي سال 1355 ق. مقارن 1315 ش. شرف الدين از عراق راهي ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواي شيعيان حضرت ابو الحسن علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ را زيارت كند. در تهران عدة زيادي از علما، روحانيون و شخصيتهاي علمي و ديني از او استقبال كردند. هم چنين مردم ديندار، عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترام همت گماشتند.
شرف الدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمة معصومه ـ عليها السلام ـ ، دخت والا گهر امام موسي كاظم ـ عليه السلام ـ را زيارت كند و از نزديك با حوزة علميه و علما و فقهاي قم كه به سختي تحت فشار اختناق و استبداد رضا خاني بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه بر آستان قدسي حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ زد... و به آرزوي ديرين خويش دست يافت.
سفر شرف الدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356 ق. به وطن خود بازگشت.[20]
سرچشمههاي هدايت
شرف الدين براي مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگي و آموزشي در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطة خيانت آميز استعمارگران غربي در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاي آموزش و پرورش جامعة خود گرفت. وي تصميم گرفت مدرسهاي در صور بسازد. در اين كار از تمام كساني كه امكان كمك مادي داشتند، دعوت به همكاري كرد.
ابتدا در سال 1357 ق. مدرسهاي ابتدايي براي آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسة الجعفرية بنا نهاد. اين مدرسه به طور رايگان اداره ميشد و علاوه بر تعليم درسهاي جديد، از درسهاي معارف و اخلاق اسلامي نيز بهره ميجست.[21]
شرف الدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباي نادي الامام الصادق ـ عليه السلام ـ را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيري كند. علاوه بر آن، مسجدي در نزديكي مدرسة جعفريه و باشگاه امام صادق ـ عليه السلام ـ ساخت تا دانش آموزان و كساني كه به باشگاه ميآيند، فرائض ديني خود را در مسجد انجام دهند.[22]
شرف الدين خوب ميدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشي اساسي دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361 ق. مدرسه دختران "الزهرا " را تأسيس كرد. پس از مدتي، مخالفان سياسي او كه از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابستة لبنان و سربازان دولتي، مدرسة الزهرا را بستند! اما شرف الدين بدون هيچ ترس و يأسي، كلاسهاي آن سال را در خانة خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشايي شد و در كنار مدرسة جعفريه، كار خود را آغاز كرد.[23] بعدها دانشكدة جعفريه را نيز تأسيس كرد.[24]
شرف الدين به اندازة توان مادي خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان ميكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وي در ادامة راه اصلاح و سازندگي اجتماعي خويش، مؤسسه خيريهاي را به نام "انجمن نيكوكاري و احسان " به همين منظور در سال 1365 ق. تأسيس كرد.[25] تأسيس اين مؤسسه از كارهاي بسيار درخشان، كارساز و اساسي شرف الدين در سالهاي آخر عمرش بود.
اجتهاد در مقابل نص
كار علمي و تحقيقي مهم ديگري كه شرف الدين در واپسين سالهاي عمرش به انجام آن موفق شد نوشتن كتاب مشهور و شگفت انگيز النص و الاجتهاد بود. اين كتاب يكي ديگر از آثار وحدت آفرين شرف الدين است.
در اين كتاب، وي حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصي در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخي از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، براساس كتابهاي معتبر اهل سنت بر ميشمارد و در مورد هر يك، نظرات علمي، تحقيقي و منتقدانة خود را بيان ميكند.[26]
نوشتن چنين كتاب ارزشمندي، در ادامة راه اصلاح و سازندگي فرهنگي امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براي خوشبختي و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب ميشود.
در انتهاي راه
شرف الدين هيچ گاه ناتوانيهاي جسمي و بيماريهاي مربوط به دوران سالخوردگي را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسؤوليتهاي شرعي و اجتماعي خالي نكرد. هنگامي كه در بيمارستان بيروت بستري بود، هر روز مردم بسياري از اقشار مختلف و از همة شهرهاي لبنان، براي عيادتش ميآمدند.
روزها در بيم و اميد و اضطراب ميگذشت تا اين كه در صبح روز دوشنبه 8 جمادي الثاني سال 1377 ق.، آن شعلة فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيره كننده خاموش شد.
خبر درگذشت شرف الدين در دنياي اسلام، انعكاس غم انگيزي داشت و مردم صور براي هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهرة درخشان الهي و اميد دلها، سوختند.
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرف الدين در سمت جنوبي صحن امام علي ـ عليه السلام ـ و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمد كاظم يزدي به خاك سپرده شد.[27]
آثار
گفتيم كه بسياري از آثار خطي شرف الدين، در كشاكش مبارزه و هجرت، به دست فرانسويان به آتش كشيده شد و از بين رفت. با اين حال، آثار قلمي كم نظير و جاوداني از او مانده است كه از شاهكارهاي علمي و ديني و ادبي و تاريخي و پر افتخار تشيع بلكه جهان اسلام به شمار ميرود.
ما در اين جا به معرفي اجمالي[28] آنها ميپردازيم:
1. الفصول المهمة؛ به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان "در راه تفاهم " چاپ شده است.
2. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء، دربارة بانوي بانوان عالم حضرت فاطمة زهراست.
3. المراجعات، درباره اين كتاب سخن گفتيم. شايان ذكر است كه اين كتاب در سال 1365 ق. در حالي سيد خود حيات داشت به قلم فرزانة بزرگ علامه "حيد قلي سردار كابلي " به فارسي ترجمه و در تهران چاپ شد.
4. النص و الاجتهاد، دربارةاين كتاب هم سخن گفتيم. به قلم علي دواني به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان "اجتهاد در مقابل نص " چاپ شده است.
5. ابوهريره، كتابي است تحقيقي دربارة ابوهريره.
6. المجالس الفاخره في مأتم العترة الطاهرة، مقدمهاي بوده است بر كتابي به همين نام در چهار جلد، كه در آتش افروزي فرانسويان فرهنگ ستيز، سوخته و فقط همين مقدمه مانده است.
7. فلسفه الميثاق و الولاية، بحثي پيرامون ميثاق الهي ازلي.
8. اجوبة مسائل جار الله، پاسخي است علمي و مستند به 20 سؤال كه "موسي جار الله " از علماي شيعه كرده بود.
9. مسائل فقهيه، مسائلي است براساس فقه مذاهب اسلامي.
10. كلمة حول الرؤية، در مسائل اعتقادي.
11. الي المجمع العلمي العربي بدمشق، پاسخهايي است علمي به تهمتهايي كه مجمع علمي دمشق در آن ايام نسبت به شيعه روا داشته بود.
12. ثبتُ الاَثبات في سلسلة الرواة، رسالهاي است در ذكر استادان و مشايخِ مؤلف از علماي مذاهب اسلامي.
13. مؤلفوا الشيعة في صدر الاسلام، دربارة مولفان و كتاب نويسان شيعه از عصر نبوت تا عصر امام هادي ـ عليه السلام ـ .
14. زينب الكبري.
15. بُغية الراغبين في احوال آل شرف الدين، كتابي است ادبي، تاريخي و رجالي در شرح حال عالمان خاندان شرف الدين و صدر.
فرود
سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي، ز آفتاب لعل گردد در برخشان، يا عقيق اندر يمن
عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع عالمي نيكو شود، يا شاعري شيرين سخن
قرنها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود بو سعيدي در خراسان يا اُويسي در قَرُن
حكيم سنائي -
پي نوشتها:
[1] . نقباء البشر، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 3، ص 1080؛ حياة الامام شرف الدين في سطور، شيخ احمد قُبيسي، ص 31؛ الامام السيد عبدالحسين شرف الدين قائد فكر و علم و نضال، شيخ عبدالحميد الحر، ص 13.
[2] . حياة الامام شرف الدين، ص 31؛ الامام عبدالحسين شرف الدين، ص 76 و 77.
[3] . حياة الامام شرف الدين، ص 130.
[4] . همان، ص 32؛ الامام السيد عبدالحسين شرف الدين، ص 89.
[5] . حياة الامام شرف الدين، ص 32.
[6] . همان، ص 33.
[7] . شرف الدين، محمد رضا حكيمي، ص 53.
[8] . نقباء البشر، ج 3، ص 1081؛ حياة الامام شرف الدين، ص 80.
[9] . الامام السيد عبدالحسين شرف الدين، ص 88.
[10] . حياة الامام شرف الدين، ص 85.
[11] . شرف الدين عاملي، چاووش وحدت، به قلم همين نويسنده، ص 73 و 74.
[12] . نقباء البشر، ص 1082.
[13] . براي اطلاع بيشتر به المراجعات و يا ترجمههاي آن، به قلم آقاي محمد جعفر امامي تحت عنوان "رهبري امام علي " و ديگري به قلم مرحوم مصطفي زماني به نام "مذهب و رهبر ما " مراجعه شود و نيز به كتاب ارزشمند "شرف الدين " اثر استاد محمد رضا حكيمي، ص 129ـ132.
[14] . النص و الاجتهاد، شرف الدين، مقدمه سيد محمد صادق صدر، ص 14 و 15.
[15] . همان، ص 32.
[16] . النص و الاجتهاد، ص 14؛ شرف الدين، ص 175.
[17] . حياة الامام شرف الدين، ص 115.
[18] . ر.ك: شرف الدين، ص 226ـ228.
[19] . المراجعات، شرف الدين، مقدمة شيخ مرتضي آل ياسين، ص 19.
[20] . حياة الامام شرف الدين، ص 109.
[21] . همان، ص 88.
[22] . النص و الاجتهاد، ص 33.
[23] . شرف الدين، ص 225.
[24] . حياة الامام شرف الدين، ص 91.
[25] . همان، ص 101.
[26] . لنص و الاجتهاد، شرف الدين، ص 132ـ137.
[27] . نقباء البشر، ج 3، ص 1085 و 1086؛ النص و الاجتهاد، ص 39.
[28] . براي آشنايي بيشتر با آثار به جا مانده و از بين رفتة شرف الدين، علاوه بر آثار چاپي او ترجمههاي آنها، مراجعه شود به: شرف الدين، ص 103ـ139 و النص و الاجتهاد، مقدمه.
نويسنده:مصطفي قلي زاده
منبع: www.andisheqom.com
ادامه مطلب
سيد عبدالحسين شرف الدين در يكي از روزهاي سال 1290 ق در شهر كاظمين ديده به جهان گشود.[1] وي در دامان پر مهر مادر پاكدامن و مهربانش "زهرا صدر " و تحت نظارت پدر عالم و روحانياش "سيد يوسف شرف الدين " پرورش يافت. يك ساله بود كه پدرش تصميم گرفت براي گذراندن مراحل عالي تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين به همراه پدر و مادر راهي آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتب خانه گذاشته شد تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فرا گيرد. در هشت سالگي و پس از بازگشت خانواده به جبل عام، در محضر پدر عامل و روحاني خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و سالها به فراگيري صرف، نحو، لغت، معاني، بيان، بديع، شعر، انشا، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست، معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آن كه در ادبيات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضروري را كسب كرد در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمي جزم، كتابهاي فقي نجاة العباد، المختصر النافع في فقه الاماميه و شرايع الاسلام را به نحو شايستهاي فرا گرفت.[2] سيد علاوه بر اين كتابها در زمينههاي ادبيات، تاريخ، تفسير، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و... با شور و شوق جوشاني به مطالعات دامنه دار و عميقي دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنيهاي سرشاري نائل آمد. در همين سالها بود كه وي به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموي خويش پيمان زناشويي بست.[3]
بقيه در ادامه
در سال 1310 ق به همراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بر بست و در پي توصيه پدر بزرگش آية الله سيد هادي صدر و ديگر آشنايانش، به همراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرف الدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايي فرزانه و عالم خود آية الله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهي و اصولي خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علمية سامرا، شيخ حسن كربلايي (متوفي 1322 ق) و شيخ باقر حيدر (متوفي 1333 ق) آغاز كرد.[4] هم چنين هر صبح جمعه، وي با شور و رغبت وصف ناپذيري، پاي درس اخلاق حكيم الهي آية الله شيخ فتحعلي سلطان آبادي حضور مييافت[5] و دل عطشناكش را از آن چشمة عشق حق سيراب ميساخت.
پس از گذشت يك سال و در هنگامي كه مرجع تقليد شيعيان جهان آية الله ميرزاي شيرازي بنا به عللي سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرف الدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزة علمية سامرا،ؤ راهي نجف، ديار عشق و قبلة طالبان علم شد.[6] وي براي تحصيل دورههاي عالي فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پاي درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف از جمله:
آقا رضا اصفهاني (متوفي 1322 ق.)
شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق.)
آخوند خراساني (متوفي 1329 ق.)
شيخ الشريعه اصفهاني (متوفي 1303 ق.)
شيخ عبدالله مازندراني (متوفي 1330 ق.)
سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي (متوفي 1337 ق.)
ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق.) نشست.[7]
بازگشت
شرف الدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمي و اعتقادي و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژة طلبگي، به مرتبة بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوي فقهاي طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادي شد و در سي و دو سالگي، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همة مجتهدان بزرگ حوزه علمية نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمي و فقهي، با جديت تمام به فعاليتهاي ادبي و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبي و شيوههاي سخنوري، نويسندگي و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت.
در تاريخ نهم ربيع الاول سال 1322 ق. همراه با خانوادهاش نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپاره جبل عامل شد[8] و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش، به وطن قدم نهاد.
ابتدا در "شحور " اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت.[9]پس از سه سال، به دعوت مردم صور، راهي آن جا شد. وي با تأسيس حسينية صور[10] آن جا را به مركزي براي برگزاري برنامههاي گوناگون ديني و اجتماعي تبديل كرد.
چاووش وحدت -
شرف الدين، به مثابة عالمي آگاه به زمان، روشن بين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسماني اسلام، از روزگار جواني، از اوضاع نابسامان و آشفتة آن روز جوامع اسلامي و اختلافات بيهوده و تأسف بار مسلمانان رنج ميبرد. او نه تنها به اصلاح و سازندگي جوامع شيعي ميانديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاي اجتماعي و ديني خود، در انديشة اصلاح و عزت بخشي به همة ممالك اسلامي و ايجاد اتحاد و برادري در بين فرقههاي مختلف مسلمانان بود. وي نيم قرن تمام با همة توانعلمي و معنوياش و با قلم، بيان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كوشيد و از هيچ سعي و تلاش دريغ نورزيد.[11]
نخستين گام بلند و سنگين وي در راه وحدت امت اسلامي، تأليف كتاب گران قدر "الفصول المهمة في تأليف الامة " بود كه در سال 1327 ق. در شهر صور به زيور طبع در آمد.[12] از اين تاريخ تا پايان عمر (1377 ق.) همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهي خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشي دست يافت.
در اواخر سال 1329 ق. براي ديدار از مصر و آشنايي با علماي ديني، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينة ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهي آن ديار شد. وي دريافته بود كه بهترين نقطة حركتش دانشگاه الازهر، بزرگترين مركز علمي و ديني مسلمانان اهل سنت است.
دست تقدير شرف الدين را با مفتي بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر، شيخ سليم بِشري مالكي، آشنا كرد. ثمرة اين آشنايي علمي و مذهبي، مباحثات و مكاتبات شور انگيز و شگفتي زايي بود كه در تاريخ اسلام ميتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد.
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355 ق. شرف الدين مجموعة مكاتبات خود را شيخ سليم را كه 112 نامه بود، به همراه مقدمهاي روشنگر، به صورت كتابي با نام المراجعات، در شهر صيدا به چاپ رساند.[13]
از ويژگيهاي اين كتاب، كاربرد واژههاي نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههاي علمي و استدلالي كتاب بود كه اين اثر را در نوع خود بينظير ساخته است.
در مصر، شرف الدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشري، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمي، ديني و فلسفي داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطي، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتاني ادريسي، با نوشتن اجازات و تأييدات علمي، مقام علمي و فكري شرف الدين را گرامي داشتند و از او تجليل كردند.
دوران جهاد و مبارزه
در اواخر سال 1330 ق. وي پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهاي مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهاي اسلامي خواستار استقلال كشورشان و رهايي از زير سلطة عثمانيها بودند.
براي اولين بار و با تأييد حركت گروههاي استقلال طلب، شرف الدين وارد ميدان مبارزات سياسي و درگيريهاي اجتماعي شد. در دوران جنگهاي استقلال لبنان، وي در كنار مردم ماند و رهبري ديني و سياسي و پناه دادن به مردم بيپناه جبل عامل را تقبل كرد. او براي شكل دادن به قيام همگاني و هماهنگ كردن حركتهاي ضد فرانسوي در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براي تشكيل يك كنگرة عمومي در شهر وادي الحجير ـ در مرز لبنان و سوريه ـ فرا خواند و در ضمن سخنراني در اين كنگره، عليه فرانسويان فتواي جهاد داد.[14] در پي جستجوي فرانسويان براي دستگيري شرف الدين، وي ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد. و در اجتماعات سياسي، علمي و ديني دمشق حضور يافت. چون آوازه علمي و سياسياش آفاق كشورهاي اسلامي را پر كرده بود، هر جا ميرفت قدر ميديد و بر صدر مينشست. او علما، دانشمندان، سياستمداران، روشنفكران و مبارزان را راهنمايي ميكرد و راه درست مبارزه سياسي را به آنان نشان ميداد. فرانسويان كه به شرف الدين دست نيافتند، خانه و كتابخانهاش را آتش زدند و بسياري از آثار خطي او را سوزاندند![15]
شرف الدين علاوه بر فعاليتهاي سياسي و اجتماعي در دمشق، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبناني و غير لبناني رسيدگي ميكرد. او و ديگر مبارزان لبناني، مدتي را در دمشق گذراندند، تا اين كه فرانسويان توطئه طلب و تجاوزكار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند. شرف الدين به همراه خانوادهاش به فلسطين رفت و در شهر "حيفا " سكني گزيد. چندي بعد در سال 1338 ق. با لباس مبدل و براي دومين بار عازم مصر شد. وي علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمي، سياسي و ادبي بر حضور در مساجد و محافل علمي، سياسي و ادبي هر روز با افراد و گروههاي مختلفي ديدار و گفتگو ميكرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ ميرسيد.
در يكي از سخنرانيهاي پرشور خود جملة پرمحتوا و عميقي گفت كه حقيقت وحدت اسلامي را بيان ميكرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسندة مشهور مصري كه در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتي در مجلة خود "المنار " چاپ كرد و آن جمله اين بود:
شيعه و سنّي را روز نخست، سياست (و مطالع سياسي) از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسي اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند.[16]
آيت الله سيد شرف الدين عاملي مدتي در مصر ماند. سپس بر آن شد تا در نزديكترين نقطة لبنان حضور يابد، و از نزديك براي آزادي كشور و ملتش تلاشي شايسته را به انجام رساند.
وقتي وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولي شرف الدين در بيروت توقف كرد تا براي آزادي ديگر مبارزان و آزاديخواهان مهاجر، تبعيدي و متواري، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. به هر تقدير، با آزادي و بازگشت ديگر مبارزان و آزاديخواهان موافقت و عمل آمد و شرف الدين با خيالي آسوده، آهنگ صور كرد.
روز بازگشت شرف الدين به وطن، از ايام بيادماندني تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلماني كه حدود يك سال از نعمت حضور عيني رهبر ديني و انقلابي خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات دروني خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار ميكردند.[17]
شرف الدين مردانه با استيلاي بيگانگان غربي به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945 م مبارزه كرد. در دوراني كه او با سلطة فرانسه در لبنان مبارزه ميكرد فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسأله فلسطين به صورتي كه بعد از سال 1948 م. مطرح شد، در نيامده بود، ولي زمينة آن آماده ميشد. در اين دوران، شرف الدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براي آيندة آن كشور خطرناك ميدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براي فلسطين تذكر ميداد.[18]
سفرهاي زيارت
حج سال 1340 ق. از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرف الدين در اين كنگرة عظيم جهاني مسلمانان، جلوه و صفاي ديگري به آن داده بود. به تقاضاي ملك حسين، نماز جماعت در مسجد الحرام به امامت شرف الدين برپا شد. به احتمال زياد اين اولين نماز جماعتي بود كه به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار ميشد.[19]
پس از پايان مراسم حج، شرف الدين به هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد.
در اواخر سال 1355 ق. پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براي زيارت امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا شد.
در واپسين روزهاي سال 1355 ق. مقارن 1315 ش. شرف الدين از عراق راهي ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواي شيعيان حضرت ابو الحسن علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ را زيارت كند. در تهران عدة زيادي از علما، روحانيون و شخصيتهاي علمي و ديني از او استقبال كردند. هم چنين مردم ديندار، عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترام همت گماشتند.
شرف الدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمة معصومه ـ عليها السلام ـ ، دخت والا گهر امام موسي كاظم ـ عليه السلام ـ را زيارت كند و از نزديك با حوزة علميه و علما و فقهاي قم كه به سختي تحت فشار اختناق و استبداد رضا خاني بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه بر آستان قدسي حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ زد... و به آرزوي ديرين خويش دست يافت.
سفر شرف الدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356 ق. به وطن خود بازگشت.[20]
سرچشمههاي هدايت
شرف الدين براي مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگي و آموزشي در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطة خيانت آميز استعمارگران غربي در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاي آموزش و پرورش جامعة خود گرفت. وي تصميم گرفت مدرسهاي در صور بسازد. در اين كار از تمام كساني كه امكان كمك مادي داشتند، دعوت به همكاري كرد.
ابتدا در سال 1357 ق. مدرسهاي ابتدايي براي آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسة الجعفرية بنا نهاد. اين مدرسه به طور رايگان اداره ميشد و علاوه بر تعليم درسهاي جديد، از درسهاي معارف و اخلاق اسلامي نيز بهره ميجست.[21]
شرف الدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباي نادي الامام الصادق ـ عليه السلام ـ را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيري كند. علاوه بر آن، مسجدي در نزديكي مدرسة جعفريه و باشگاه امام صادق ـ عليه السلام ـ ساخت تا دانش آموزان و كساني كه به باشگاه ميآيند، فرائض ديني خود را در مسجد انجام دهند.[22]
شرف الدين خوب ميدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشي اساسي دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361 ق. مدرسه دختران "الزهرا " را تأسيس كرد. پس از مدتي، مخالفان سياسي او كه از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابستة لبنان و سربازان دولتي، مدرسة الزهرا را بستند! اما شرف الدين بدون هيچ ترس و يأسي، كلاسهاي آن سال را در خانة خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشايي شد و در كنار مدرسة جعفريه، كار خود را آغاز كرد.[23] بعدها دانشكدة جعفريه را نيز تأسيس كرد.[24]
شرف الدين به اندازة توان مادي خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان ميكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وي در ادامة راه اصلاح و سازندگي اجتماعي خويش، مؤسسه خيريهاي را به نام "انجمن نيكوكاري و احسان " به همين منظور در سال 1365 ق. تأسيس كرد.[25] تأسيس اين مؤسسه از كارهاي بسيار درخشان، كارساز و اساسي شرف الدين در سالهاي آخر عمرش بود.
اجتهاد در مقابل نص
كار علمي و تحقيقي مهم ديگري كه شرف الدين در واپسين سالهاي عمرش به انجام آن موفق شد نوشتن كتاب مشهور و شگفت انگيز النص و الاجتهاد بود. اين كتاب يكي ديگر از آثار وحدت آفرين شرف الدين است.
در اين كتاب، وي حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصي در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخي از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، براساس كتابهاي معتبر اهل سنت بر ميشمارد و در مورد هر يك، نظرات علمي، تحقيقي و منتقدانة خود را بيان ميكند.[26]
نوشتن چنين كتاب ارزشمندي، در ادامة راه اصلاح و سازندگي فرهنگي امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براي خوشبختي و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب ميشود.
در انتهاي راه
شرف الدين هيچ گاه ناتوانيهاي جسمي و بيماريهاي مربوط به دوران سالخوردگي را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسؤوليتهاي شرعي و اجتماعي خالي نكرد. هنگامي كه در بيمارستان بيروت بستري بود، هر روز مردم بسياري از اقشار مختلف و از همة شهرهاي لبنان، براي عيادتش ميآمدند.
روزها در بيم و اميد و اضطراب ميگذشت تا اين كه در صبح روز دوشنبه 8 جمادي الثاني سال 1377 ق.، آن شعلة فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيره كننده خاموش شد.
خبر درگذشت شرف الدين در دنياي اسلام، انعكاس غم انگيزي داشت و مردم صور براي هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهرة درخشان الهي و اميد دلها، سوختند.
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرف الدين در سمت جنوبي صحن امام علي ـ عليه السلام ـ و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمد كاظم يزدي به خاك سپرده شد.[27]
آثار
گفتيم كه بسياري از آثار خطي شرف الدين، در كشاكش مبارزه و هجرت، به دست فرانسويان به آتش كشيده شد و از بين رفت. با اين حال، آثار قلمي كم نظير و جاوداني از او مانده است كه از شاهكارهاي علمي و ديني و ادبي و تاريخي و پر افتخار تشيع بلكه جهان اسلام به شمار ميرود.
ما در اين جا به معرفي اجمالي[28] آنها ميپردازيم:
1. الفصول المهمة؛ به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان "در راه تفاهم " چاپ شده است.
2. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء، دربارة بانوي بانوان عالم حضرت فاطمة زهراست.
3. المراجعات، درباره اين كتاب سخن گفتيم. شايان ذكر است كه اين كتاب در سال 1365 ق. در حالي سيد خود حيات داشت به قلم فرزانة بزرگ علامه "حيد قلي سردار كابلي " به فارسي ترجمه و در تهران چاپ شد.
4. النص و الاجتهاد، دربارةاين كتاب هم سخن گفتيم. به قلم علي دواني به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان "اجتهاد در مقابل نص " چاپ شده است.
5. ابوهريره، كتابي است تحقيقي دربارة ابوهريره.
6. المجالس الفاخره في مأتم العترة الطاهرة، مقدمهاي بوده است بر كتابي به همين نام در چهار جلد، كه در آتش افروزي فرانسويان فرهنگ ستيز، سوخته و فقط همين مقدمه مانده است.
7. فلسفه الميثاق و الولاية، بحثي پيرامون ميثاق الهي ازلي.
8. اجوبة مسائل جار الله، پاسخي است علمي و مستند به 20 سؤال كه "موسي جار الله " از علماي شيعه كرده بود.
9. مسائل فقهيه، مسائلي است براساس فقه مذاهب اسلامي.
10. كلمة حول الرؤية، در مسائل اعتقادي.
11. الي المجمع العلمي العربي بدمشق، پاسخهايي است علمي به تهمتهايي كه مجمع علمي دمشق در آن ايام نسبت به شيعه روا داشته بود.
12. ثبتُ الاَثبات في سلسلة الرواة، رسالهاي است در ذكر استادان و مشايخِ مؤلف از علماي مذاهب اسلامي.
13. مؤلفوا الشيعة في صدر الاسلام، دربارة مولفان و كتاب نويسان شيعه از عصر نبوت تا عصر امام هادي ـ عليه السلام ـ .
14. زينب الكبري.
15. بُغية الراغبين في احوال آل شرف الدين، كتابي است ادبي، تاريخي و رجالي در شرح حال عالمان خاندان شرف الدين و صدر.
فرود
سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي، ز آفتاب لعل گردد در برخشان، يا عقيق اندر يمن
عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع عالمي نيكو شود، يا شاعري شيرين سخن
قرنها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود بو سعيدي در خراسان يا اُويسي در قَرُن
حكيم سنائي -
پي نوشتها:
[1] . نقباء البشر، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 3، ص 1080؛ حياة الامام شرف الدين في سطور، شيخ احمد قُبيسي، ص 31؛ الامام السيد عبدالحسين شرف الدين قائد فكر و علم و نضال، شيخ عبدالحميد الحر، ص 13.
[2] . حياة الامام شرف الدين، ص 31؛ الامام عبدالحسين شرف الدين، ص 76 و 77.
[3] . حياة الامام شرف الدين، ص 130.
[4] . همان، ص 32؛ الامام السيد عبدالحسين شرف الدين، ص 89.
[5] . حياة الامام شرف الدين، ص 32.
[6] . همان، ص 33.
[7] . شرف الدين، محمد رضا حكيمي، ص 53.
[8] . نقباء البشر، ج 3، ص 1081؛ حياة الامام شرف الدين، ص 80.
[9] . الامام السيد عبدالحسين شرف الدين، ص 88.
[10] . حياة الامام شرف الدين، ص 85.
[11] . شرف الدين عاملي، چاووش وحدت، به قلم همين نويسنده، ص 73 و 74.
[12] . نقباء البشر، ص 1082.
[13] . براي اطلاع بيشتر به المراجعات و يا ترجمههاي آن، به قلم آقاي محمد جعفر امامي تحت عنوان "رهبري امام علي " و ديگري به قلم مرحوم مصطفي زماني به نام "مذهب و رهبر ما " مراجعه شود و نيز به كتاب ارزشمند "شرف الدين " اثر استاد محمد رضا حكيمي، ص 129ـ132.
[14] . النص و الاجتهاد، شرف الدين، مقدمه سيد محمد صادق صدر، ص 14 و 15.
[15] . همان، ص 32.
[16] . النص و الاجتهاد، ص 14؛ شرف الدين، ص 175.
[17] . حياة الامام شرف الدين، ص 115.
[18] . ر.ك: شرف الدين، ص 226ـ228.
[19] . المراجعات، شرف الدين، مقدمة شيخ مرتضي آل ياسين، ص 19.
[20] . حياة الامام شرف الدين، ص 109.
[21] . همان، ص 88.
[22] . النص و الاجتهاد، ص 33.
[23] . شرف الدين، ص 225.
[24] . حياة الامام شرف الدين، ص 91.
[25] . همان، ص 101.
[26] . لنص و الاجتهاد، شرف الدين، ص 132ـ137.
[27] . نقباء البشر، ج 3، ص 1085 و 1086؛ النص و الاجتهاد، ص 39.
[28] . براي آشنايي بيشتر با آثار به جا مانده و از بين رفتة شرف الدين، علاوه بر آثار چاپي او ترجمههاي آنها، مراجعه شود به: شرف الدين، ص 103ـ139 و النص و الاجتهاد، مقدمه.
نويسنده:مصطفي قلي زاده
منبع: www.andisheqom.com