دختر گرامى پيامبر(ص) در
سخنان تند و عتاب آميز خود، كسانى را كه وصى و برادر پيامبر (ص) را از
صحنهى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند، مورد
انتقاد قرار داده كه آلت دست شيطان شده به حوزهى «خلافت» وارد شدند كه حق
آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند
(ماجراى سقيفه) كه آنان را در گرداب فتنه افكند.
«... ثمّ
اسْتَنْهَضَكم فَوَجَدَكُمْ خِفافا، وَاَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غضابا
فَوَسَمْتُمْ غَير اِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غيرَ مَشْرَبِكُمْ هذا
والعَهْدُ قَريبٌ، والكَلْمُ رحيبٌ، والجَرْحُ لَمّا ينْدَمِل، والرّسول
لمّا يقْبَرُ، إبْتِدارا زَعَمْتُمْ خَوفَ الْفِتْنَةِ، ألا فِى
الْفِتْنَةِ سَقَطوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ...1؛
بقيه در ادامه
سپس شيطان از شما خواست كه برخيزيد، آن گاه دريافت كه شما افراد سبكى هستيد، او شما را تحريك و عصبانى كرد و شما را غضبناك يافت. آن گاه شما شترهاى ديگران را داغ نموديد علامت مالكيت زديد و براى نوشيدن آب از غير راه خود وارد شديد... و اين اعمال شما در حالى صورت گرفت كه عهد شما نسبت به پيامبر صلياللهعليهوآله نزديك است، و جراحتى كه به واسطهى رحلت پيامبر وارد شده، هنوز وسيع و تازه است، و جراحتى كه بر ما وارد شده، هنوز التيام پيدا نكرده است. و رسول خدا هنوز دفن نشده بود. خيلى با عجله اين كار را كرديد. خيال كرديد كه اگر اين كار را نكنيد فتنه پديد ميآيد. آگاه باشيد كه در فتنه سقوط كردند، و حتما جهنم كافران را احاطه ميكند...»2.
آنچه در بالا خوانديد، بخشى از خطبهى فدكيهى حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه به دنبال تصرف فدك توسط خليفهى اول آن بانوى بزرگ، در برابر خليفه و در حضور مهاجران و انصار ايراد فرمود.
گرچه اين خطبه به مناسبت غصب فدك ايراد شده، امّا محور بخشهايى از آن، موضوع خلافت و رهبرى جامعهى اسلامى است.
دختر گرامى پيامبر صلياللهعليهوآله در سخنان تند و عتاب آميز خود، كسانى را كه وصى و برادر پيامبر صلياللهعليهوآله را از صحنهى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند، مورد انتقاد قرار داده كه آلت دست شيطان شده به حوزهى «خلافت» وارد شدند كه حق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند (ماجراى سقيفه) كه آنان را در گرداب فتنه افكند.
فتنه افكنى، يا دستاويز گريز از فتنه!
نكتهاى كه در اين بخش از سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام جلب توجّه ميكند، اين است كه توجيه نادرست صحنهگردانان سقيفه در مورد انتخاب خليفه را افشا كرده، عواقب زيانبار آن را بيان ميكند و ميگويد: «خيال كرديد اگر اين كار را نكنيد فتنه پديد ميآيد، آگاه باشيد كه در فتنه سقوط كرديد.»
در اين جا اين سؤال پيش ميآيد كه آنان كدام فتنه را دستاويز قرار دادند و مقصودشان از فتنه چه بود؟ و مقصود حضرت زهرا عليهاالسلام از اين كه آنان در فتنه سقوط كردند، چيست؟
چنان كه در كتب تاريخ اسلام مطرح شده و قرائن نيز آن را تأييد ميكند، مقصود آنان از فتنه، ارتداد امت، آشوب و هرج و مرج و از هم گسيختن نظام اسلامى به دنبال انتشار خبر رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله ، و پيدايش خلأ قدرت در مركز حكومت اسلامى بود. آنان به اين عنوان كه از چنين فتنهاى جلوگيرى كنند، پيش از آن كه پيكر پاك پيامبر عظيمالشأن اسلام صلياللهعليهوآله را به خاك بسپارند، و در حالى كه على عليهالسلام و بنى هاشم سرگرم مراسم غسل پيامبر صلياللهعليهوآله بودند، به سقيفه شتافته در صدد تعيين خليفه و زمامدار مسلمانان برآمدند! امّا مگر آن تشريفات چه قدر وقت ميخواست كه در آن مدت، بيم فتنه ميرفت؟ آيا در همان مدت اندك، خبر رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله (با نبودن وسائل ارتباطى امروزي) در سراسر كشور اسلامى منتشر ميشد و همه چيز به هم ميريخت. اين سؤالها در صحّت و درستى نگرانى از فتنه، ايجاد ترديد ميكند. از اين رو حضرت فاطمه عليهاالسلام با تعبير، زَعم، پندار و خيال از آن ياد كرده است.
امّا اين كه آنان چگونه در فتنه سقوط كردند ـ كه موضوع اصلى اين نوشتار است ـ پاسخ اين است كه آنان با اين اقدام خود منشأ اختلاف و دو دستگى و شكاف در جامعه اسلامى شدند. شكافى كه تاكنون پر نشده است. گرچه آن روزها با بيعت مردم با ابوبكر، كار تعيين زمامدار به ظاهر پايان يافت، امّا اين انتخاب عواقبى را به دنبال داشت كه هر چه مسلمانان از آن سالها دورتر شدند، آثار نامطلوب آن بيشتر پديدار گشت. خاطرهى اختلاف و كشمكشهاى مسلمانان بر سر امامت و خلافت، خاطرهاى تلخ و غمانگيز است. كدام فتنهاى بزرگتر از قرنها اختلاف و كشمكش و خونريزى كه سنگ زير بناى آن در سقيفه گذاشته شد.
شهرستانى مينويسد:
«هرگز در اسلام هيچ شمشيرى به خاطر يك بنياد دينى، چون شمشيرى كه به خاطر امامت كشيده شد، آهيخته نگرديد.»3
پردههاى ديگرى از فتنهها
فاطمهى زهرا عليهاالسلام در خطبهى ديگرى، پردههاى ديگرى از فتنههاى ناشى از سقيفه را فاش ساخته است. دختر پيامبر صلياللهعليهوآله ، اين خطبه را هنگامى ايراد كرد كه گروهى از زنان مهاجران و انصار براى عيادت و احوال پرسى از او ـ كه در اثر حمله به خانهاش مصدوم و بيمار بود ـ رفته بودند.
آن بانوى بزرگ در فرازى از اين خطبه فرمود:
«آگاه باشيد به جانم سوگند! اين حكومتى كه پديد آوردند، تازه آبستن شده است. پس صبر كنيد تا ببينيد چه ثمرهاى به بار ميآورد. آن گاه از آن به اندازهى ظرفهاى بزرگ به جاى شير خون تازه و سمّ كشنده بدوشيد! اين جا است كه كسانى كه به راه باطل رفتهاند، زيانكار ميشوند و آيندگان، عاقبت آنچه را كه گذشتگان تأسيس كردند، خواهند ديد. اكنون كه به مراد خود رسيديد از بابت دنياى خود خوش باشيد و قلبا براى فتنههايى كه خواهد آمد، مطمئن باشيد. و بشارت باد بر شما به شمشيرهاى برندهاى كه به دنبال آن ميآيد و قدرت متجاوزى كه حداكثر ظلم و تعدّى را روا ميدارد و به هرج و مرجى فراگير كه همه جا را شامل ميشود و به استبدادى از ظالمين كه
مقدار اندكى از بيتالمال را باقى ميگذارد، به گونهاى كه كسى در آن رغبت نميكند و جمعيت شما را درو ميكند همه را قتل عام ميكند، پس حسرت و اندوه با شما باد، و به كدامين سو ميرويد؟... .»4
در اين سخنان كوتاه، امّا رسا و گويا، حوادث تلخ و اندوهبار چند دهه پس از رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله به روشنى ترسيم شده است كه ريشه در سقيفه داشت. زيرا با روشى كه در انتخاب خليفه پيش گرفته شد، افراد ديگرى نيز كه خود را از خلفاى اوليه كمتر نميدانستند، به فكر خلافت افتادند و كشمكش و رقابت بر سر خلافت در گرفت و منتهى به جنگها و خونريزيها شد.
از طرف ديگر مسيرى كه در مورد خلافت در پيش گرفتند، موجب شد كه با فراهم شدن تدريجى زمينه و موافقت عملى خليفه دوم و سوم، بنياميه به حكومت برسند و با ظلم و ستم و تجاوز و تعدى ـ كه بر هيچ مورخى پوشيده نيست ـ با مردم رفتار كردند و بيت المال مسلمين را به يغما بردند. با توجه به اين حوادث، سخنان حضرت فاطمه عليهالسلام در اين زمينه، از نظر تحليل اجتماعى و سياسى در تاريخ اسلام بسيار ارزنده و تكان دهنده است.
شاخصهاى گويا از فتنهها
چنانكه اشاره شد، ماجراى سقيفه، افرادى از صحابهى بزرگ رسول خدا را به فكر خلافت افكند. به ويژه شوراى شش نفرى خلافت كه توسط خليفهى دوم طراحى شد ـ و خود دنبالهى سقيفه بود ـ اعضاى شورا را به فكر خلافت انداخت و خود را براى اين منصب شايسته يافتند5
و پس از آغاز خلافت على عليهالسلام به مخالفت برخاستند، و اين موضوع به اضافه قدرت يافتن معاويه با موافقت دو خليفهى قبلى، موجب بروز جنگهاى جمل، صفين و نهروان شد و تلفات
هرگز در اسلام هيچ شمشيرى به خاطر يك بنياد دينى، چون شمشيرى كه به خاطر امامت كشيده شد، آهيخته نگرديد.
سنگينى به بار آورد كه هيچ فتنهاى با آن قابل مقايسه نميباشد. براى آن كه به عمق فتنه پى ببريم كافى است به آمار تلفات سه جنگ ياد شده توجه كنيم:
به گفتهى يعقوبي: «در جنگ جمل بيش از سى هزار نفر از طرفين كشته شدند و تلفات جنگ نهروان بالغ بر چهار هزار بود.»6
و به اعتقاد مسعودى، مجموع كشته شدگان جنگ صفين از عراقيها و شاميها، هفتاد هزار نفر بود كه بيست و پنج هزار نفر آن عراقى و چهل و پنج هزار نفر شامى بودند.»7
عمق فاجعه هنگامى آشكارتر ميشود كه بدانيم مجموع كشتگان در جنگهاى زمان رسول خدا صلياللهعليهوآله را (از طرفين) حدود هزار و پانصد نفر تخمين
زدهاند در حالى كه در آن زمان، جنگ با كفار و مشركان بود اما در سه جنگ ياد
شده، جنگ، جنگ مسلمان با مسلمان و جنگ اهل قبله با اهل قبله بود!.
حمله به خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام از نظر علماى اهل سنت
در اين جا به مناسبت بحث، لازم است گفته شود كه مدرك و مأخذ حمله به خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام تنها منابع و مدارك شيعى نيست بلكه در تعدادى از منابع اهل سنت نيز به اين معنا تصريح شده است.4
به عنوان نمونه «طبري» مورّخ نامدار اهل سنت، از ابوبكر نقل ميكند كه به هنگام احتضار از نه چيز اظهار ندامت ميكرد و يكى از آنها اين بود كه ميگفت: ... «كاش دستور ورود به خانهى فاطمه را نداده بودم، هر چند آن را به قصد جنگ بسته بودند... .8»
ابن قتيبه دينورى نيز در مورد آتش زدن در خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام مينويسد: «و إن ابابكر رضياللهعنه قفقد قوما تخلّفوا عن بيعته عند على كرّم اللّه وجهه، فبعث اليهم عمر، فجاء فناداهم و هم فى دار على، فأبَوا ان يخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى نفس عمر بيده، لتخرجنّ او لأحرقنّها على من فيها،
فقيل له: يا ابا حفص ان فيها فاطمة؟، فقال: و إن ... .9
همچنين نظّام ـ كه يكى از علماى برجستهى معتزله بوده ـ در اين باره ميگويد: «ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى القت الجنين من بطنها، و كان يصيح: احرقوا دار ها بمن فيها، و ما كان فى الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين.»10
پاورقى ها:
1 ـ اين خطبه در منابع متعدد، و از آن جمله در كتاب الأحتجاج احمد بن على طبرسى، ط نجف، 1350 ه··، ص 61 ـ 66 نقل شده است.
2 ـ عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينورى، الأمامة والسياسة، تحقيق استاد على شيرى، قم، منشورات الشريف الرضى، ج 1، ص 30.
3 ـ شهرستانى، محمد بن عبدالكريم، كتاب الملل و النحل، ط 2، قاهره، مكتبة آنجلو المصرية، ج 1، ص 30.
4 ـ طبرسى، الأحتجاج، ص 66؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الأسلامية، ج 43، ص 160.
5 ـ ابن واضح، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، نجف، المكتبة الحيدرية، 1384 ه··، ج 2، ص 172، ص 182. مرحوم شيخ مفيد مينويسد: دربارهى شمار كشتگان در جنگ بصره (جمل) روايات، مختلف است: در برخى آمده است كه شمارشان بيست و پنج هزار بوده است. از عبدالله بن زبير هم روايت شاذّى نقل شده كه شمار آنان پانزده هزار بوده است. شايد هم سخن ابن زبير صحيحتر باشد ولى از آنچه همهى اهل علم در اين باره گفتهاند، فاصله دارد و نميتوان آن را پذيرفت
6 ـ ابراهيم بن سيار بن هانيء نظّام.
7 ـ على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بيروت، دار الأندلس، ج 2، ص 394.
8 ـ سعد بن ابى وقاص با على عليهالسلام بيعت نكرد و اين، علتى جز اين نداشت كه او پس از شوراى شش نفرى، خود را رقيب على عليهالسلام و شايستهى خلافت ميدانست! زيرا او از اعضاى اين شورا بود. (ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 3، ص 191)
9 ـ محمد بن عبدالكريم شهرستانى، كتاب الملل و النحل، ج 1، ص 59.
10- بحار الأنوار - العلامة المجلسى - ج 28 ،صفحه 204
منابع:
1. بحارالأنوار،محمدباقر مجلسى،دارالرضا،ج30،ص17
2. تاريخ يعقوبى،احمد بن ابى يعقوب،المكتبة الحيدرية،محل نجف،تاريخ1384 ه. ق،ج2،ص172، 182
3. نبرد جمل،ترجمه و تحشيهى دكتر محمود مهدوى دامغانى،نشر نى،1،محل تهران،تاريخ1367،ص251
4. مروج الذهب،على بن حسين مسعودى،دار الأندلس،1،محل بيروت،ج2،ص394
5. مأساة الزهراء،سيد جعفر مرتضى عاملى،دارالسيرة،محل بيروت،ج2
6. تاريخ الأمم والملوك،محمد بن جرير طبرى،دارالقاموس الحديث،محل بيروت،ج4،ص52
7. الأمامة والسياسة،عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينورى،منشورات الشريف الرضى،محل قم،ج1،ص30
8. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكريم شهرستانى،ج1،ص59
9. الأحتجاج احمد بن على طبرسى،طبرسى،محل نجف،تاريخ1350،ص66-61
10. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكريم شهرستانى،مكتبة آنجلو المصرية،2،محل قاهره،ج1،ص30
11. الأحتجاج،طبرسى،ص66
12. بحار الأنوار،محمد باقر مجلسى،المكتبة الأسلامية،محل تهران،ج43،ص160
13. الكامل فى التاريخ،ابن اثير،دار صادر،محل ،بيروت،ج3،ص191
نويسنده:مهدى پيشوائى ادامه مطلب
بقيه در ادامه
سپس شيطان از شما خواست كه برخيزيد، آن گاه دريافت كه شما افراد سبكى هستيد، او شما را تحريك و عصبانى كرد و شما را غضبناك يافت. آن گاه شما شترهاى ديگران را داغ نموديد علامت مالكيت زديد و براى نوشيدن آب از غير راه خود وارد شديد... و اين اعمال شما در حالى صورت گرفت كه عهد شما نسبت به پيامبر صلياللهعليهوآله نزديك است، و جراحتى كه به واسطهى رحلت پيامبر وارد شده، هنوز وسيع و تازه است، و جراحتى كه بر ما وارد شده، هنوز التيام پيدا نكرده است. و رسول خدا هنوز دفن نشده بود. خيلى با عجله اين كار را كرديد. خيال كرديد كه اگر اين كار را نكنيد فتنه پديد ميآيد. آگاه باشيد كه در فتنه سقوط كردند، و حتما جهنم كافران را احاطه ميكند...»2.
آنچه در بالا خوانديد، بخشى از خطبهى فدكيهى حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه به دنبال تصرف فدك توسط خليفهى اول آن بانوى بزرگ، در برابر خليفه و در حضور مهاجران و انصار ايراد فرمود.
گرچه اين خطبه به مناسبت غصب فدك ايراد شده، امّا محور بخشهايى از آن، موضوع خلافت و رهبرى جامعهى اسلامى است.
دختر گرامى پيامبر صلياللهعليهوآله در سخنان تند و عتاب آميز خود، كسانى را كه وصى و برادر پيامبر صلياللهعليهوآله را از صحنهى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند، مورد انتقاد قرار داده كه آلت دست شيطان شده به حوزهى «خلافت» وارد شدند كه حق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند (ماجراى سقيفه) كه آنان را در گرداب فتنه افكند.
فتنه افكنى، يا دستاويز گريز از فتنه!
نكتهاى كه در اين بخش از سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام جلب توجّه ميكند، اين است كه توجيه نادرست صحنهگردانان سقيفه در مورد انتخاب خليفه را افشا كرده، عواقب زيانبار آن را بيان ميكند و ميگويد: «خيال كرديد اگر اين كار را نكنيد فتنه پديد ميآيد، آگاه باشيد كه در فتنه سقوط كرديد.»
در اين جا اين سؤال پيش ميآيد كه آنان كدام فتنه را دستاويز قرار دادند و مقصودشان از فتنه چه بود؟ و مقصود حضرت زهرا عليهاالسلام از اين كه آنان در فتنه سقوط كردند، چيست؟
چنان كه در كتب تاريخ اسلام مطرح شده و قرائن نيز آن را تأييد ميكند، مقصود آنان از فتنه، ارتداد امت، آشوب و هرج و مرج و از هم گسيختن نظام اسلامى به دنبال انتشار خبر رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله ، و پيدايش خلأ قدرت در مركز حكومت اسلامى بود. آنان به اين عنوان كه از چنين فتنهاى جلوگيرى كنند، پيش از آن كه پيكر پاك پيامبر عظيمالشأن اسلام صلياللهعليهوآله را به خاك بسپارند، و در حالى كه على عليهالسلام و بنى هاشم سرگرم مراسم غسل پيامبر صلياللهعليهوآله بودند، به سقيفه شتافته در صدد تعيين خليفه و زمامدار مسلمانان برآمدند! امّا مگر آن تشريفات چه قدر وقت ميخواست كه در آن مدت، بيم فتنه ميرفت؟ آيا در همان مدت اندك، خبر رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله (با نبودن وسائل ارتباطى امروزي) در سراسر كشور اسلامى منتشر ميشد و همه چيز به هم ميريخت. اين سؤالها در صحّت و درستى نگرانى از فتنه، ايجاد ترديد ميكند. از اين رو حضرت فاطمه عليهاالسلام با تعبير، زَعم، پندار و خيال از آن ياد كرده است.
امّا اين كه آنان چگونه در فتنه سقوط كردند ـ كه موضوع اصلى اين نوشتار است ـ پاسخ اين است كه آنان با اين اقدام خود منشأ اختلاف و دو دستگى و شكاف در جامعه اسلامى شدند. شكافى كه تاكنون پر نشده است. گرچه آن روزها با بيعت مردم با ابوبكر، كار تعيين زمامدار به ظاهر پايان يافت، امّا اين انتخاب عواقبى را به دنبال داشت كه هر چه مسلمانان از آن سالها دورتر شدند، آثار نامطلوب آن بيشتر پديدار گشت. خاطرهى اختلاف و كشمكشهاى مسلمانان بر سر امامت و خلافت، خاطرهاى تلخ و غمانگيز است. كدام فتنهاى بزرگتر از قرنها اختلاف و كشمكش و خونريزى كه سنگ زير بناى آن در سقيفه گذاشته شد.
شهرستانى مينويسد:
«هرگز در اسلام هيچ شمشيرى به خاطر يك بنياد دينى، چون شمشيرى كه به خاطر امامت كشيده شد، آهيخته نگرديد.»3
پردههاى ديگرى از فتنهها
فاطمهى زهرا عليهاالسلام در خطبهى ديگرى، پردههاى ديگرى از فتنههاى ناشى از سقيفه را فاش ساخته است. دختر پيامبر صلياللهعليهوآله ، اين خطبه را هنگامى ايراد كرد كه گروهى از زنان مهاجران و انصار براى عيادت و احوال پرسى از او ـ كه در اثر حمله به خانهاش مصدوم و بيمار بود ـ رفته بودند.
آن بانوى بزرگ در فرازى از اين خطبه فرمود:
«آگاه باشيد به جانم سوگند! اين حكومتى كه پديد آوردند، تازه آبستن شده است. پس صبر كنيد تا ببينيد چه ثمرهاى به بار ميآورد. آن گاه از آن به اندازهى ظرفهاى بزرگ به جاى شير خون تازه و سمّ كشنده بدوشيد! اين جا است كه كسانى كه به راه باطل رفتهاند، زيانكار ميشوند و آيندگان، عاقبت آنچه را كه گذشتگان تأسيس كردند، خواهند ديد. اكنون كه به مراد خود رسيديد از بابت دنياى خود خوش باشيد و قلبا براى فتنههايى كه خواهد آمد، مطمئن باشيد. و بشارت باد بر شما به شمشيرهاى برندهاى كه به دنبال آن ميآيد و قدرت متجاوزى كه حداكثر ظلم و تعدّى را روا ميدارد و به هرج و مرجى فراگير كه همه جا را شامل ميشود و به استبدادى از ظالمين كه
مقدار اندكى از بيتالمال را باقى ميگذارد، به گونهاى كه كسى در آن رغبت نميكند و جمعيت شما را درو ميكند همه را قتل عام ميكند، پس حسرت و اندوه با شما باد، و به كدامين سو ميرويد؟... .»4
در اين سخنان كوتاه، امّا رسا و گويا، حوادث تلخ و اندوهبار چند دهه پس از رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآله به روشنى ترسيم شده است كه ريشه در سقيفه داشت. زيرا با روشى كه در انتخاب خليفه پيش گرفته شد، افراد ديگرى نيز كه خود را از خلفاى اوليه كمتر نميدانستند، به فكر خلافت افتادند و كشمكش و رقابت بر سر خلافت در گرفت و منتهى به جنگها و خونريزيها شد.
از طرف ديگر مسيرى كه در مورد خلافت در پيش گرفتند، موجب شد كه با فراهم شدن تدريجى زمينه و موافقت عملى خليفه دوم و سوم، بنياميه به حكومت برسند و با ظلم و ستم و تجاوز و تعدى ـ كه بر هيچ مورخى پوشيده نيست ـ با مردم رفتار كردند و بيت المال مسلمين را به يغما بردند. با توجه به اين حوادث، سخنان حضرت فاطمه عليهالسلام در اين زمينه، از نظر تحليل اجتماعى و سياسى در تاريخ اسلام بسيار ارزنده و تكان دهنده است.
شاخصهاى گويا از فتنهها
چنانكه اشاره شد، ماجراى سقيفه، افرادى از صحابهى بزرگ رسول خدا را به فكر خلافت افكند. به ويژه شوراى شش نفرى خلافت كه توسط خليفهى دوم طراحى شد ـ و خود دنبالهى سقيفه بود ـ اعضاى شورا را به فكر خلافت انداخت و خود را براى اين منصب شايسته يافتند5
و پس از آغاز خلافت على عليهالسلام به مخالفت برخاستند، و اين موضوع به اضافه قدرت يافتن معاويه با موافقت دو خليفهى قبلى، موجب بروز جنگهاى جمل، صفين و نهروان شد و تلفات
هرگز در اسلام هيچ شمشيرى به خاطر يك بنياد دينى، چون شمشيرى كه به خاطر امامت كشيده شد، آهيخته نگرديد.
سنگينى به بار آورد كه هيچ فتنهاى با آن قابل مقايسه نميباشد. براى آن كه به عمق فتنه پى ببريم كافى است به آمار تلفات سه جنگ ياد شده توجه كنيم:
به گفتهى يعقوبي: «در جنگ جمل بيش از سى هزار نفر از طرفين كشته شدند و تلفات جنگ نهروان بالغ بر چهار هزار بود.»6
و به اعتقاد مسعودى، مجموع كشته شدگان جنگ صفين از عراقيها و شاميها، هفتاد هزار نفر بود كه بيست و پنج هزار نفر آن عراقى و چهل و پنج هزار نفر شامى بودند.»7
عمق فاجعه هنگامى آشكارتر ميشود كه بدانيم مجموع كشتگان در جنگهاى زمان رسول خدا صلياللهعليهوآله را (از طرفين) حدود هزار و پانصد نفر تخمين
زدهاند در حالى كه در آن زمان، جنگ با كفار و مشركان بود اما در سه جنگ ياد
شده، جنگ، جنگ مسلمان با مسلمان و جنگ اهل قبله با اهل قبله بود!.
حمله به خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام از نظر علماى اهل سنت
در اين جا به مناسبت بحث، لازم است گفته شود كه مدرك و مأخذ حمله به خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام تنها منابع و مدارك شيعى نيست بلكه در تعدادى از منابع اهل سنت نيز به اين معنا تصريح شده است.4
به عنوان نمونه «طبري» مورّخ نامدار اهل سنت، از ابوبكر نقل ميكند كه به هنگام احتضار از نه چيز اظهار ندامت ميكرد و يكى از آنها اين بود كه ميگفت: ... «كاش دستور ورود به خانهى فاطمه را نداده بودم، هر چند آن را به قصد جنگ بسته بودند... .8»
ابن قتيبه دينورى نيز در مورد آتش زدن در خانهى حضرت فاطمه عليهاالسلام مينويسد: «و إن ابابكر رضياللهعنه قفقد قوما تخلّفوا عن بيعته عند على كرّم اللّه وجهه، فبعث اليهم عمر، فجاء فناداهم و هم فى دار على، فأبَوا ان يخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى نفس عمر بيده، لتخرجنّ او لأحرقنّها على من فيها،
فقيل له: يا ابا حفص ان فيها فاطمة؟، فقال: و إن ... .9
همچنين نظّام ـ كه يكى از علماى برجستهى معتزله بوده ـ در اين باره ميگويد: «ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى القت الجنين من بطنها، و كان يصيح: احرقوا دار ها بمن فيها، و ما كان فى الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين.»10
پاورقى ها:
1 ـ اين خطبه در منابع متعدد، و از آن جمله در كتاب الأحتجاج احمد بن على طبرسى، ط نجف، 1350 ه··، ص 61 ـ 66 نقل شده است.
2 ـ عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينورى، الأمامة والسياسة، تحقيق استاد على شيرى، قم، منشورات الشريف الرضى، ج 1، ص 30.
3 ـ شهرستانى، محمد بن عبدالكريم، كتاب الملل و النحل، ط 2، قاهره، مكتبة آنجلو المصرية، ج 1، ص 30.
4 ـ طبرسى، الأحتجاج، ص 66؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الأسلامية، ج 43، ص 160.
5 ـ ابن واضح، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، نجف، المكتبة الحيدرية، 1384 ه··، ج 2، ص 172، ص 182. مرحوم شيخ مفيد مينويسد: دربارهى شمار كشتگان در جنگ بصره (جمل) روايات، مختلف است: در برخى آمده است كه شمارشان بيست و پنج هزار بوده است. از عبدالله بن زبير هم روايت شاذّى نقل شده كه شمار آنان پانزده هزار بوده است. شايد هم سخن ابن زبير صحيحتر باشد ولى از آنچه همهى اهل علم در اين باره گفتهاند، فاصله دارد و نميتوان آن را پذيرفت
6 ـ ابراهيم بن سيار بن هانيء نظّام.
7 ـ على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بيروت، دار الأندلس، ج 2، ص 394.
8 ـ سعد بن ابى وقاص با على عليهالسلام بيعت نكرد و اين، علتى جز اين نداشت كه او پس از شوراى شش نفرى، خود را رقيب على عليهالسلام و شايستهى خلافت ميدانست! زيرا او از اعضاى اين شورا بود. (ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 3، ص 191)
9 ـ محمد بن عبدالكريم شهرستانى، كتاب الملل و النحل، ج 1، ص 59.
10- بحار الأنوار - العلامة المجلسى - ج 28 ،صفحه 204
منابع:
1. بحارالأنوار،محمدباقر مجلسى،دارالرضا،ج30،ص17
2. تاريخ يعقوبى،احمد بن ابى يعقوب،المكتبة الحيدرية،محل نجف،تاريخ1384 ه. ق،ج2،ص172، 182
3. نبرد جمل،ترجمه و تحشيهى دكتر محمود مهدوى دامغانى،نشر نى،1،محل تهران،تاريخ1367،ص251
4. مروج الذهب،على بن حسين مسعودى،دار الأندلس،1،محل بيروت،ج2،ص394
5. مأساة الزهراء،سيد جعفر مرتضى عاملى،دارالسيرة،محل بيروت،ج2
6. تاريخ الأمم والملوك،محمد بن جرير طبرى،دارالقاموس الحديث،محل بيروت،ج4،ص52
7. الأمامة والسياسة،عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينورى،منشورات الشريف الرضى،محل قم،ج1،ص30
8. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكريم شهرستانى،ج1،ص59
9. الأحتجاج احمد بن على طبرسى،طبرسى،محل نجف،تاريخ1350،ص66-61
10. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكريم شهرستانى،مكتبة آنجلو المصرية،2،محل قاهره،ج1،ص30
11. الأحتجاج،طبرسى،ص66
12. بحار الأنوار،محمد باقر مجلسى،المكتبة الأسلامية،محل تهران،ج43،ص160
13. الكامل فى التاريخ،ابن اثير،دار صادر،محل ،بيروت،ج3،ص191
نويسنده:مهدى پيشوائى