به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

بند پوتين را كه گره زدم، گفتم: فراموش كردي امروز نوبت شكار منه.با تعجب گفت: شكار كي؟! بايد تو غبغب انداختم و با غرور گفتم: شكار عراقي‌ها.

تميز كردن قناسه كه تمام شد، قنداق را تو گودي شانه گذاشتم و از داخل دوربين نشانه رفتم. بعد آن را تو دست سبك و سنگين كردم. خوش دست و براق بود. بوسه‌اي بر آن زدم و گوشه‌سنگر گذاشتم. كش و قوسي به خودم دادم تا خستگي را از تنم بيرون كنم. ليوان چاي را برداشتم و آخرين قلپ‌ها را سر كشيدم. چاي تو دهانم تلخ و بدمزه بود. ليوان را كه زمين گذاشتم به خيرالله چشم دوختم. رو به قبله نشسته بود و قرآن مي‌خواند.
منتظر شدم. قرآن را بوسيد، به چشم ماليد و كنار گذاشت.
به ليوان چاي كنارش اشاره كردم و گفتم:
- چاي سرد شد؛ نمي‌خوري؟
لبخند مليحي تحويلم داد. ليوان چاي را برداشت و خورد. قناسه را برداشتم و به طرف پوتين‌هام رفتم و آن را پا كردم. صداي خيرالله به گوشم خورد:
- كجا؟
بند پوتين را كه گره زدم، گفتم: فراموش كردي امروز نوبت شكار منه.
با تعجب گفت: شكار كي؟!
بايد تو غبغب انداختم و با غرور گفتم: شكار عراقي‌ها.
مكثي كردم و ادامه داد:
- خيرالله نمي‌دوني چه كيفي داره وقتي عراقي مي‌زني و لش رو لش مي افتد.
يك دفعه برافروخته شد و ب توپ و تشر گفت:
- برو اسلحه‌رو زمين بگذار، لازم نكرده شكار بري!
جا خوردم. توقع چنين برخوردي نداشتم. با اين كه هم برادرم بود و هم مسئولم، اما اين دليل نمي‌شد كه ازش دلگير نشوم. پوتين را از پا كندم و با غيض قناسه را گوشه‌ايي رها كردم و به ديواره سنگر تكيه دادم.
تا مدتي سكوت محض سنگر را فرا گرفت. هنوز تو خودم بودم كه كف دستان گرم خيرالله را در دو طرف صورتم احساس كردم. سر و صورتم را نزديك صورتش آورد و گفت: از من ناراحت بودي؟
جوابي ندادم. ادامه داد: مي‌داني اگر با اين نيت مي‌رفتي و كشته مي‌شدي شهيد نبودي و اگر هم مي‌كشي براي رضاي خدا كار نكرده بودي؟
مكثي كرد، آب دهانش را قورت داد و گفت: حلالم مي‌كني كاكو؟
تو چشمانش نگاه كردم. شرمنده شدم. دست رو دستانش گذاشتم و لبخند زدم.

*راوي: اكبر صحرايي
به نقل از: حسين الطافي برادر شهيد خيرالله الطافي

ويژه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس
 
ادامه مطلب
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389  - 8:18 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827546
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی