در حاشيه جشنهاي سالگرد تاسيس رژيم صهيونيستي (يوم النكبه از نظر فلسطيني
ها)، عكس خبرنگار فرانس پرس از آزار شش جوان به يك زن فلسطيني در حومه شرقي
بيت المقدس، توجه محافل رسانه اي در غرب را برانگيخته است.
به گزارش الف، احمد قرابيل، عكاس فرانس پرس در توضيح اين عكس نوشته، خانه اين زن فلسطيني توسط يهودي ها اشغال شده و جوانهاي يهودي مشهود در عكس، در همسايگي اين زن در منطقه شيخ جراح سكونت دارند.
ادامه مطلب
به گزارش الف، احمد قرابيل، عكاس فرانس پرس در توضيح اين عكس نوشته، خانه اين زن فلسطيني توسط يهودي ها اشغال شده و جوانهاي يهودي مشهود در عكس، در همسايگي اين زن در منطقه شيخ جراح سكونت دارند.
خطبه 27 نهج البلاغه در نكوهش اصحاب از نرفتن به جهاد:
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ
پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولیاء
اَوْلِیائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثیقَةُ.
خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست.
فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ،
هر كس آن را از باب بى اعتنایى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نماید،
وَ دُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاِْسْهابِ،
و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آید، بر دلش پرده هاى بى عقلى زده شود،
وَ اُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَ سیمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النِّصْفَ.
و در برابر ضایع كردن جهادْ حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد.
اَلا وَ اِنِّى قَدْ دَعَوْتُكُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهاراً، وَ سِراًّ
بدانید كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ این قوم دعوت
وَ اِعْلاناً، وَ قُلْتُ لَكُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوكُمْ، فَوَاللّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ
كردم، به شما گفتم كه با اینان بجنگید پیش از اینكه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتى در خانه اش مورد حمله
قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا. فَتَواكَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَیْكُمُ
قرار نگرفت مگر اینكه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یكدیگر حواله كردید و به یارى یكدیگر برنخاستید
الْغاراتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَیْكُمُ الاَْوْطانُ. وَ هذا اَخُو غامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ
تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. این مرد غامدى است كه
خَیْلُهُ الاَْنْبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَكْرِىَّ، وَ اَزالَ خَیْلَكُمْ
لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرزبانان شما را از جاى
عَنْ مَسالِحِها. وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ
خود راند. به من خبر رسیده مهاجمى از آنان بر زن
الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها
مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را
وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا
به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه این غارتگران
وافِرینَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلااُریقَ لَهُمْ دَمٌ.
باغنیمت بسیار بازگشته، در حالى كه یك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسیده.
فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كانَ...
اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست، بلكه مرگ او در نظر بِهِ عِنْدى جَدیراً. مــن شــایستـه اســت...
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ
پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولیاء
اَوْلِیائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثیقَةُ.
خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست.
فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ،
هر كس آن را از باب بى اعتنایى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نماید،
وَ دُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاِْسْهابِ،
و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آید، بر دلش پرده هاى بى عقلى زده شود،
وَ اُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَ سیمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النِّصْفَ.
و در برابر ضایع كردن جهادْ حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد.
اَلا وَ اِنِّى قَدْ دَعَوْتُكُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهاراً، وَ سِراًّ
بدانید كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ این قوم دعوت
وَ اِعْلاناً، وَ قُلْتُ لَكُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوكُمْ، فَوَاللّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ
كردم، به شما گفتم كه با اینان بجنگید پیش از اینكه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتى در خانه اش مورد حمله
قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا. فَتَواكَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَیْكُمُ
قرار نگرفت مگر اینكه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یكدیگر حواله كردید و به یارى یكدیگر برنخاستید
الْغاراتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَیْكُمُ الاَْوْطانُ. وَ هذا اَخُو غامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ
تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. این مرد غامدى است كه
خَیْلُهُ الاَْنْبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَكْرِىَّ، وَ اَزالَ خَیْلَكُمْ
لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرزبانان شما را از جاى
عَنْ مَسالِحِها. وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ
خود راند. به من خبر رسیده مهاجمى از آنان بر زن
الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها
مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را
وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا
به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه این غارتگران
وافِرینَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلااُریقَ لَهُمْ دَمٌ.
باغنیمت بسیار بازگشته، در حالى كه یك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسیده.
فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كانَ...
اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست، بلكه مرگ او در نظر بِهِ عِنْدى جَدیراً. مــن شــایستـه اســت...