من سرم توی کار خودم بود ....

بقيه در ادامه
بعد یه روز یه نفر رو دیدم ....

اون این شکلی بود !

من یه کادو مثل این بهش دادم!

وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....!

و این وضع من توی اداره بود ....!

وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ....!

و من اینجوری بهشون جواب می دادم .....!

اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..!

و من اینجوری بودم ....!

بعدش اینجوری شدم ....!


احساس من اینجوری بود ....!

بعد اینجوری شدم …!

بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …!

پدر عاشقی بسوزه !
ادامه مطلب

بقيه در ادامه
بعد یه روز یه نفر رو دیدم ....

اون این شکلی بود !

من یه کادو مثل این بهش دادم!

وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....!

و این وضع من توی اداره بود ....!

وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ....!

و من اینجوری بهشون جواب می دادم .....!

اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..!

و من اینجوری بودم ....!

بعدش اینجوری شدم ....!


احساس من اینجوری بود ....!

بعد اینجوری شدم …!

بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …!

پدر عاشقی بسوزه !
