به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

من سرم توی کار خودم بود ....



بقيه در ادامه

بعد یه روز یه نفر رو دیدم ....





اون این شکلی بود !






من یه کادو مثل این بهش دادم!




وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!




ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....!





و این وضع من توی اداره بود ....!






وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ....!




و من اینجوری بهشون جواب می دادم .....!





اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..!





و من اینجوری بودم ....!




بعدش اینجوری شدم ....!







احساس من اینجوری بود ....!




بعد اینجوری شدم …!





بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …!




پدر عاشقی بسوزه !

ادامه مطلب
شنبه 15 خرداد 1389  - 9:16 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5897964
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی