اعلام حضور ميرحسين موسوي، نخست وزير دهه 60 در عرصه انتخابات دهم پس از
20 سال سكوت و گوشهگيري سياسي براي بسياري از تحليلگران عجيب مينمود. او
از سال 1368 به بعد طي دو دهه گرچه در برخي نهادهاي حكومتي چون مجمع تشخيص
مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي عضويت داشت اما عملاً حاشيه نشين
سياست بود و در اين مدت طولاني جز چند اظهار نظر كوتاه، موضعگيري و فعاليت
سياسي علني از خود بروز نداد.
بقيه در ادامه
موسوي همواره به عنوان يكي از پتانسيلهاي بالقوه سياسي، همواره مورد توجه جريانات سياسي بويژه جريان چپ يا اصلاحطلبان قرار داشت. به گونهاي كه در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري (سال 1376) قبل از سيد محمد خاتمي، سران جريان موسوم به چپ به سراغ موسوي رفتند و از او براي كانديداتوري دعوت به عمل آوردند كه البته وي اين دعوت را نپذيرفت. يك بار ديگر و در آستانه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري(سال 1384) گروههاي اصلاحطلب از ميرحسين موسوي خواستند تا به عنوان نامزد انتخابات وارد صحنه شود اما او اين بار نيز- با تاملي بيشتر- دست رد به سينه آنها زد.
اما با آغاز گمانهزنيهاي مربوط به انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، برخي رسانهها زمزمههايي مبني بر احتمال نامزدي او در اين انتخابات را مطرح كردند. اين زمزمهها زماني در محافل سياسي جدي گرفته شد كه شخص ميرحسين بعد از ساليان طولاني، فعاليتهايي را به نمايش گذاشت كه بيانگر آمادگي او براي ورود مجدد به عرصه سياسي بود. آغاز به كار جمعيت توحيد و تعاون و سايت كلمه از سوي دوستان و ياران نزديك موسوي از جمله پيامهاي معنادار او به حوزه سياسي بود، هر چند بستر چنين فعاليتهايي به مدتها قبل برميگشت.
نكته مهم براي تحليلگران سياسي اين بود كه چرا ميرحسين موسوي در ادوار گذشته به رغم دعوت جريانهاي سياسي حاضر به نامزدي نشده اما براي انتخابات دهم اين بار بدون دعوت ميآيد؟
در پاسخ به اين سؤال، گزينههاي مختلفي مطرح است. از جمله اينكه ميرحسين موسوي كه در آستانه 70 سالگي است، شرايط سني خود را به گونهاي ارزيابي كرده كه حضور در انتخابات رياست جمهوري دوره دهم آخرين فرصت براي نقشآفريني او در عرصه سياسي محسوب شده و در صورت عدم استفاده از اين فرصت، ظرفيت او در اين عرصه به پايان ميرسد. در اين استدلال، همچنين به بسترسازيهاي موسوي از چند سال قبل اشاره ميشود كه با هدف انجام يك برنامه سنگين سياسي-اجتماعي نظير انتخابات رياست جمهوري آغاز شده بود. به عنوان مثال، ميرحسين موسوي از چند سال پيش اقدام به تشكيل مؤسسهاي با 15 كارگروه مختلف متشكل از برخي دوستان و همفكران دانشگاهي خود كرده كه خروجيهاي اين كارگروهها دقيقاً در تراز برنامههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي يك دولت به شمار ميآيد.
اما گزينه جدي ديگر در پاسخ به سؤال فوق، تاثير چهرههاي پرنفوذ و اصرار آنان براي به صحنه كشاندن ميرحسين موسوي است. برخي تحليلگران سياسي با استناد به شواهد و قرائن گوناگون معتقدند كه در اقناع موسوي براي ورود به عرصه انتخابات، تاثيرگذاري چهرههايي چون هاشمي رفسنجاني و سيد حسن خميني قابل انكار نيست. در اين باره بويژه بايد تاثير آقاي هاشميرفسنجاني را مدنظر قرار داد كه با توجه به نظر صريحش مبني بر ضرورت تغيير دولت احمدينژاد، براي هدايت كلان جبهه مخالف رئيس جمهور، انگيزه جدي و كافي داشت.
بر مبناي اين استدلال، آقاي هاشميرفسنجاني براي رقابت با احمدينژاد گزينهها و احتمالات مختلفي را در نظر گرفته بود كه ميرحسين موسوي يكي از اين گزينهها بود. خصوصاً اينكه آلترناتيو آقاي هاشمي در برابر دولت احمدي نژاد، ايده دولت وحدت ملي بود و بعد از اين كه اين ايده در مسير شماره يك (رئيس جمهور اصولگرا و كابينه از هر دو جناح) به فرجام نرسيد، براي مسير شماره دو دولت وحدت ملي، ميرحسين موسوي گزينه مناسب تري از خاتمي به شمار ميآمد. موسوي به دليل سوابق خود در دهه 60 چهرهاي ارزشي محسوب ميشد كه حتي جريان اصولگرا نيز به اندازه خاتمي روي او حساسيت نداشت و امكان تشكيل دولت وحدت ملي با او بيشتر بود.
مضافاً اينكه حلقه مهمي از نزديكان آقاي هاشمي (نظير آقايان مسيح مهاجري، دعاگو و برخي اعضاي سابق حزب جمهوري اسلامي) انگيزهاي براي حمايت از خاتمي نداشته اما گرايش زيادي به ميرحسين داشتند.
* ميرحسين در دو نما
همانگونه كه عنوان شد، ميرحسين موسوي بعد از پايان دوره نخستوزيرياش در سال 1368 براي مدت 20 سال به حاشيه سياست رفت. آنچه در اين دوران طولاني از او در خاطرهها باقي مانده بود، مواضع خط امامي، ضداستكباري و عدالتخواهانهاي بود كه متناسب با مسئوليت او در دوران دفاع مقدس، تصويري ارزشي و اصولي از او به دست ميداد. درست به همين دليل بود كه برخي چهرههاي اصلي ائتلاف خواهان تغيير دولت احمدينژاد، تاكيد داشتند كه ميرحسين موسوي با اين ويژگيها بهتر از خاتمي ميتواند جبهه متكثر و متنوع مخالفان دولت نهم را - از چپ و راست - نمايندگي كند. برخي نيز با اشاره به همين ويژگيها تاكيد داشتند كه ميرحسين موسوي بهتر از هر كسي ميتواند پايگاه رأي احمدي نژاد - طبقات محروم و مستضعف- را از آن خود كند.
مطابق با اين پيشينه، ميرحسين موسوي در بيانيه اعلام حضورش در عرصه انتخابات رياست جمهوري، تلاش كرد تا به گونهاي ظريف، ضمن تاكيد بر كليدواژههاي جريان اصلاح طلب، مفاهيم ارزشي در پيوند با انقلاب و دفاع مقدس را به نحو نماياني مطرح كند و به تعبير خود او در قامت يك "اصلاحطلب اصولگرا " ظاهر شود.
البته در همان بيانيه نخستين، در ميان تمامي مفاهيم و واژههاي به كار گرفته شده، جاي خالي يك مفهوم و اصل متعالي به خوبي روشن بود: "ولايت فقيه و رهبري ".
همين نكته ظريف نيز موجب شد تا از همان ابتداي راه، برخي تحليلگران سياسي اصولگرا نسبت به اين خلأ در ادبيات و مواضع ميرحسين موسوي ابراز نگراني كنند. بويژه اين كه موسوي در پرونده دوران نخست وزيري خود، سابقه اختلاف با حضرت آيتالله خامنهاي را داشت. با اين وجود، ميرحسين در محافل خصوصي تاكيد داشت كه او جايگاه ولي فقيه در نظام را باور دارد و اختلاف او با حضرت آيتالله خامنهاي مربوط به مقطعي است كه ايشان در مقام رياست جمهوري بودهاند و اكنون در جايگاه ولايت فقيه، مسأله متفاوت است.
ميرحسين موسوي همچنين در امتداد تصوير تاريخي از خود، براي ايجاد پيوند با طبقه مستضعف، علاوه بر به كارگيري ادبيات متناسب با مطالبات اين قشر در موضعگيريهاي اوليه، نخستين برنامه تبليغات انتخاباتي خود را به صورت نمادين در حسينيهاي در منطقه جنوب شهر تهران (نازي آباد) برگزار كرد.
اما به رغم اين نماي متناسب با گذشته، در همان برنامه و مواضع اوليه انتخاباتي موسوي، برخي سيگنالها بيانگر آن بود كه نخست وزير سابق در آستانه انتخابات، چهرهاي جديد از خود به نمايش خواهد گذاشت. انتقاد تلويحي موسوي از حمايت ايران از جنبش حماس و نيز تاكيد او بر جمعآوري گشتهاي ارشاد در صورت كسب مقام رياست جمهوري، از جمله اين پيامها بود كه بازتاب فراواني در داخل و خارج كشور نيز داشت.
نكته قابل تأمل ديگر در مواضع انتخاباتي ميرحسين موسوي، انتقاد شديد و تند او از رويكردها و برنامههاي دولت نهم و احمدي نژاد بود كه بعضاً از دايره انتقاد خارج و به تخريب نزديك ميشد. اين در حالي بود كه رهبر معظم انقلاب تاكيد داشتند در نقد عملكرد دولت، منصفانه برخورد شود. لبه تند و گزنده انتقادات موسوي در حالي متوجه دولت احمدي نژاد شده بود كه او در تبيين ريشه مشكلات هيچ اشارهاي به دولتهاي گذشته (دولتهاي خاتمي و هاشمي) نميكرد و ريشه تمام مشكلات را به سياستها و عملكرد دولت نهم مرتبط ميكرد.
درباره اتخاذ چنين مواضعي از سوي موسوي، ابتدا عقيده بر اين بود كه او تحت فشار عناصر تندروي جبهه اصلاحطلبان(بويژه حاميان آقاي خاتمي) و براي تأمين نظر و جلب حمايت آنها مجبور است تك مضرابهايي اين گونه در مواضع خود داشته باشد. در خصوص انتقادات تند از دولت نيز توجيه اين بود كه براي يك كانديداي رقيب، اين امر طبيعي است.
اما موضوع زماني پيچيدهتر شد كه گزارش ديدارها و جلسات خصوصي آقاي موسوي با برخي گروههاي سياسي خاص در رسانهها منتشر گرديد. بعد از آنكه سيدمحمد خاتمي از عرصه انتخابات كنارهگيري كرد و از نامزدي ميرحسين موسوي اعلام حمايت نمود، گروههاي راديكال حامي او ابتدا واكنشي منفي نشان داده و براي حمايت از موسوي دچار ترديد بودند. اما بلافاصله بعد از جلساتي كه با موسوي داشتند به سرعت بر اين ترديدها فائق آمدند. گويي در اين جلسات، راديكالهاي حامي خاتمي دريافتند كه مواضع پنهان موسوي تفاوت چنداني با مواضع خاتمي ندارد. به عنوان مثال، موسوي در ديدار با اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب تاكيد كرده بود كه مواضع من با شما 95 درصد اشتراك دارد اما به جاي حمايت علني از من، شما ماموريتي ديگر يعني حمله به دولت نهم را در پيش بگيريد.
اما جنجاليترين جلسه موسوي، ديدار او با اعضاي گروهك نهضت آزادي بود كه به عنوان يك جريان خارج از دايره نظام شناخته ميشوند. سال 1366 در آستانه برگزاري انتخابات مجلس سوم، حجت الاسلام محتشمي پور وزير كشور دولت ميرحسين موسوي در نامهاي خطاب به امام خميني(ره) با اشاره به مواضع و ديدگاههاي انحرافي نهضت آزادي، از ايشان در خصوص اين گروه استعلام كرده و حضرت امام(ره) نيز در پاسخ به نامه وزير كشور موسوي، صراحتاً بر انحراف فكري گروه نهضت آزادي و فقدان صلاحيت اعضاي آن براي مناصب اجرايي، تقنيني و قضايي تاكيد كرده بود. با وجود چنين سابقه اي، انتشار خبر ديدار موسوي با اعضاي گروه نهضت آزادي واكنشهاي زيادي را در نيروهاي متعهد به نظام و انقلاب برانگيخت. اما ميرحسين موسوي پس از آن كه نتوانست صراحتاً خبر تعاملات خود با نهضت آزادي را انكار كند، بر حقوق شهروندي آنها تاكيد و از ضرورت استفاده از آنها در اداره كشور سخن به ميان آورد؛ موضوعي كه كاملاً در تباين با ديدگاه صريح امام خميني(ره) درباره اعضاي نهضت آزادي محسوب ميشد.
آنچه به تدريج نمايان گرديد اين بود كه آقاي موسوي به رغم آن كه در مواضع اوليه خود تلاش ميكرد محور ديدگاههاي خود را گفتمان امام(ره) و انقلاب و اتكا بر اصول معرفي كند، با شيب نسبتاً تندي به گفتمان جريان راديكال اصلاحطلب نزديك ميشد. به همين دليل نيز، جريانهاي تند سياسي نظيرسازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشاركت،گروههاي اپوزيسيون نظير نهضت آزادي و ملي - مذهبيها و حتي چهرهها و گروههاي مخالف نظام در خارج كشور و رسانههاي آنها، به سرعت، ترديدهاي گذشته درباره نخست وزير دهه 60 را كنار گذاشته و با اطمينان كامل به حمايت صريح از او پرداختند. رسانههاي وابسته به سرويسهاي بيگانه نظير بي.بي.سي فارسي و صداي امريكا نيز كه در گذشته معمولاً بر طبل تحريم انتخابات ميكوبيدند، به طرز معناداري وارد جبهه حاميان ميرحسين موسوي شده و سمت و سوي برنامههاي خود را به تلاش براي پيروزي او در انتخابات تنظيم كردند.
البته به همان اندازهاي كه مواضع جديد موسوي موجب جلب حمايت گروههاي نامبرده به وي گرديد، طيفهاي مختلفي از عناصر ارزشي و مذهبي جامعه نيز كه قبلاً نگاه ديگري به موسوي داشته و حتي بعضاً به حمايت از او متمايل شده بودند، در ديدگاه قبلي خود تجديدنظر كرده و از او زاويه گرفتند.
-------------------
منبع: ويژهنامه روزنامه جوان (پتك جمهوريت) ادامه مطلب
بقيه در ادامه
موسوي همواره به عنوان يكي از پتانسيلهاي بالقوه سياسي، همواره مورد توجه جريانات سياسي بويژه جريان چپ يا اصلاحطلبان قرار داشت. به گونهاي كه در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري (سال 1376) قبل از سيد محمد خاتمي، سران جريان موسوم به چپ به سراغ موسوي رفتند و از او براي كانديداتوري دعوت به عمل آوردند كه البته وي اين دعوت را نپذيرفت. يك بار ديگر و در آستانه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري(سال 1384) گروههاي اصلاحطلب از ميرحسين موسوي خواستند تا به عنوان نامزد انتخابات وارد صحنه شود اما او اين بار نيز- با تاملي بيشتر- دست رد به سينه آنها زد.
اما با آغاز گمانهزنيهاي مربوط به انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، برخي رسانهها زمزمههايي مبني بر احتمال نامزدي او در اين انتخابات را مطرح كردند. اين زمزمهها زماني در محافل سياسي جدي گرفته شد كه شخص ميرحسين بعد از ساليان طولاني، فعاليتهايي را به نمايش گذاشت كه بيانگر آمادگي او براي ورود مجدد به عرصه سياسي بود. آغاز به كار جمعيت توحيد و تعاون و سايت كلمه از سوي دوستان و ياران نزديك موسوي از جمله پيامهاي معنادار او به حوزه سياسي بود، هر چند بستر چنين فعاليتهايي به مدتها قبل برميگشت.
نكته مهم براي تحليلگران سياسي اين بود كه چرا ميرحسين موسوي در ادوار گذشته به رغم دعوت جريانهاي سياسي حاضر به نامزدي نشده اما براي انتخابات دهم اين بار بدون دعوت ميآيد؟
در پاسخ به اين سؤال، گزينههاي مختلفي مطرح است. از جمله اينكه ميرحسين موسوي كه در آستانه 70 سالگي است، شرايط سني خود را به گونهاي ارزيابي كرده كه حضور در انتخابات رياست جمهوري دوره دهم آخرين فرصت براي نقشآفريني او در عرصه سياسي محسوب شده و در صورت عدم استفاده از اين فرصت، ظرفيت او در اين عرصه به پايان ميرسد. در اين استدلال، همچنين به بسترسازيهاي موسوي از چند سال قبل اشاره ميشود كه با هدف انجام يك برنامه سنگين سياسي-اجتماعي نظير انتخابات رياست جمهوري آغاز شده بود. به عنوان مثال، ميرحسين موسوي از چند سال پيش اقدام به تشكيل مؤسسهاي با 15 كارگروه مختلف متشكل از برخي دوستان و همفكران دانشگاهي خود كرده كه خروجيهاي اين كارگروهها دقيقاً در تراز برنامههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي يك دولت به شمار ميآيد.
اما گزينه جدي ديگر در پاسخ به سؤال فوق، تاثير چهرههاي پرنفوذ و اصرار آنان براي به صحنه كشاندن ميرحسين موسوي است. برخي تحليلگران سياسي با استناد به شواهد و قرائن گوناگون معتقدند كه در اقناع موسوي براي ورود به عرصه انتخابات، تاثيرگذاري چهرههايي چون هاشمي رفسنجاني و سيد حسن خميني قابل انكار نيست. در اين باره بويژه بايد تاثير آقاي هاشميرفسنجاني را مدنظر قرار داد كه با توجه به نظر صريحش مبني بر ضرورت تغيير دولت احمدينژاد، براي هدايت كلان جبهه مخالف رئيس جمهور، انگيزه جدي و كافي داشت.
بر مبناي اين استدلال، آقاي هاشميرفسنجاني براي رقابت با احمدينژاد گزينهها و احتمالات مختلفي را در نظر گرفته بود كه ميرحسين موسوي يكي از اين گزينهها بود. خصوصاً اينكه آلترناتيو آقاي هاشمي در برابر دولت احمدي نژاد، ايده دولت وحدت ملي بود و بعد از اين كه اين ايده در مسير شماره يك (رئيس جمهور اصولگرا و كابينه از هر دو جناح) به فرجام نرسيد، براي مسير شماره دو دولت وحدت ملي، ميرحسين موسوي گزينه مناسب تري از خاتمي به شمار ميآمد. موسوي به دليل سوابق خود در دهه 60 چهرهاي ارزشي محسوب ميشد كه حتي جريان اصولگرا نيز به اندازه خاتمي روي او حساسيت نداشت و امكان تشكيل دولت وحدت ملي با او بيشتر بود.
مضافاً اينكه حلقه مهمي از نزديكان آقاي هاشمي (نظير آقايان مسيح مهاجري، دعاگو و برخي اعضاي سابق حزب جمهوري اسلامي) انگيزهاي براي حمايت از خاتمي نداشته اما گرايش زيادي به ميرحسين داشتند.
* ميرحسين در دو نما
همانگونه كه عنوان شد، ميرحسين موسوي بعد از پايان دوره نخستوزيرياش در سال 1368 براي مدت 20 سال به حاشيه سياست رفت. آنچه در اين دوران طولاني از او در خاطرهها باقي مانده بود، مواضع خط امامي، ضداستكباري و عدالتخواهانهاي بود كه متناسب با مسئوليت او در دوران دفاع مقدس، تصويري ارزشي و اصولي از او به دست ميداد. درست به همين دليل بود كه برخي چهرههاي اصلي ائتلاف خواهان تغيير دولت احمدينژاد، تاكيد داشتند كه ميرحسين موسوي با اين ويژگيها بهتر از خاتمي ميتواند جبهه متكثر و متنوع مخالفان دولت نهم را - از چپ و راست - نمايندگي كند. برخي نيز با اشاره به همين ويژگيها تاكيد داشتند كه ميرحسين موسوي بهتر از هر كسي ميتواند پايگاه رأي احمدي نژاد - طبقات محروم و مستضعف- را از آن خود كند.
مطابق با اين پيشينه، ميرحسين موسوي در بيانيه اعلام حضورش در عرصه انتخابات رياست جمهوري، تلاش كرد تا به گونهاي ظريف، ضمن تاكيد بر كليدواژههاي جريان اصلاح طلب، مفاهيم ارزشي در پيوند با انقلاب و دفاع مقدس را به نحو نماياني مطرح كند و به تعبير خود او در قامت يك "اصلاحطلب اصولگرا " ظاهر شود.
البته در همان بيانيه نخستين، در ميان تمامي مفاهيم و واژههاي به كار گرفته شده، جاي خالي يك مفهوم و اصل متعالي به خوبي روشن بود: "ولايت فقيه و رهبري ".
همين نكته ظريف نيز موجب شد تا از همان ابتداي راه، برخي تحليلگران سياسي اصولگرا نسبت به اين خلأ در ادبيات و مواضع ميرحسين موسوي ابراز نگراني كنند. بويژه اين كه موسوي در پرونده دوران نخست وزيري خود، سابقه اختلاف با حضرت آيتالله خامنهاي را داشت. با اين وجود، ميرحسين در محافل خصوصي تاكيد داشت كه او جايگاه ولي فقيه در نظام را باور دارد و اختلاف او با حضرت آيتالله خامنهاي مربوط به مقطعي است كه ايشان در مقام رياست جمهوري بودهاند و اكنون در جايگاه ولايت فقيه، مسأله متفاوت است.
ميرحسين موسوي همچنين در امتداد تصوير تاريخي از خود، براي ايجاد پيوند با طبقه مستضعف، علاوه بر به كارگيري ادبيات متناسب با مطالبات اين قشر در موضعگيريهاي اوليه، نخستين برنامه تبليغات انتخاباتي خود را به صورت نمادين در حسينيهاي در منطقه جنوب شهر تهران (نازي آباد) برگزار كرد.
اما به رغم اين نماي متناسب با گذشته، در همان برنامه و مواضع اوليه انتخاباتي موسوي، برخي سيگنالها بيانگر آن بود كه نخست وزير سابق در آستانه انتخابات، چهرهاي جديد از خود به نمايش خواهد گذاشت. انتقاد تلويحي موسوي از حمايت ايران از جنبش حماس و نيز تاكيد او بر جمعآوري گشتهاي ارشاد در صورت كسب مقام رياست جمهوري، از جمله اين پيامها بود كه بازتاب فراواني در داخل و خارج كشور نيز داشت.
نكته قابل تأمل ديگر در مواضع انتخاباتي ميرحسين موسوي، انتقاد شديد و تند او از رويكردها و برنامههاي دولت نهم و احمدي نژاد بود كه بعضاً از دايره انتقاد خارج و به تخريب نزديك ميشد. اين در حالي بود كه رهبر معظم انقلاب تاكيد داشتند در نقد عملكرد دولت، منصفانه برخورد شود. لبه تند و گزنده انتقادات موسوي در حالي متوجه دولت احمدي نژاد شده بود كه او در تبيين ريشه مشكلات هيچ اشارهاي به دولتهاي گذشته (دولتهاي خاتمي و هاشمي) نميكرد و ريشه تمام مشكلات را به سياستها و عملكرد دولت نهم مرتبط ميكرد.
درباره اتخاذ چنين مواضعي از سوي موسوي، ابتدا عقيده بر اين بود كه او تحت فشار عناصر تندروي جبهه اصلاحطلبان(بويژه حاميان آقاي خاتمي) و براي تأمين نظر و جلب حمايت آنها مجبور است تك مضرابهايي اين گونه در مواضع خود داشته باشد. در خصوص انتقادات تند از دولت نيز توجيه اين بود كه براي يك كانديداي رقيب، اين امر طبيعي است.
اما موضوع زماني پيچيدهتر شد كه گزارش ديدارها و جلسات خصوصي آقاي موسوي با برخي گروههاي سياسي خاص در رسانهها منتشر گرديد. بعد از آنكه سيدمحمد خاتمي از عرصه انتخابات كنارهگيري كرد و از نامزدي ميرحسين موسوي اعلام حمايت نمود، گروههاي راديكال حامي او ابتدا واكنشي منفي نشان داده و براي حمايت از موسوي دچار ترديد بودند. اما بلافاصله بعد از جلساتي كه با موسوي داشتند به سرعت بر اين ترديدها فائق آمدند. گويي در اين جلسات، راديكالهاي حامي خاتمي دريافتند كه مواضع پنهان موسوي تفاوت چنداني با مواضع خاتمي ندارد. به عنوان مثال، موسوي در ديدار با اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب تاكيد كرده بود كه مواضع من با شما 95 درصد اشتراك دارد اما به جاي حمايت علني از من، شما ماموريتي ديگر يعني حمله به دولت نهم را در پيش بگيريد.
اما جنجاليترين جلسه موسوي، ديدار او با اعضاي گروهك نهضت آزادي بود كه به عنوان يك جريان خارج از دايره نظام شناخته ميشوند. سال 1366 در آستانه برگزاري انتخابات مجلس سوم، حجت الاسلام محتشمي پور وزير كشور دولت ميرحسين موسوي در نامهاي خطاب به امام خميني(ره) با اشاره به مواضع و ديدگاههاي انحرافي نهضت آزادي، از ايشان در خصوص اين گروه استعلام كرده و حضرت امام(ره) نيز در پاسخ به نامه وزير كشور موسوي، صراحتاً بر انحراف فكري گروه نهضت آزادي و فقدان صلاحيت اعضاي آن براي مناصب اجرايي، تقنيني و قضايي تاكيد كرده بود. با وجود چنين سابقه اي، انتشار خبر ديدار موسوي با اعضاي گروه نهضت آزادي واكنشهاي زيادي را در نيروهاي متعهد به نظام و انقلاب برانگيخت. اما ميرحسين موسوي پس از آن كه نتوانست صراحتاً خبر تعاملات خود با نهضت آزادي را انكار كند، بر حقوق شهروندي آنها تاكيد و از ضرورت استفاده از آنها در اداره كشور سخن به ميان آورد؛ موضوعي كه كاملاً در تباين با ديدگاه صريح امام خميني(ره) درباره اعضاي نهضت آزادي محسوب ميشد.
آنچه به تدريج نمايان گرديد اين بود كه آقاي موسوي به رغم آن كه در مواضع اوليه خود تلاش ميكرد محور ديدگاههاي خود را گفتمان امام(ره) و انقلاب و اتكا بر اصول معرفي كند، با شيب نسبتاً تندي به گفتمان جريان راديكال اصلاحطلب نزديك ميشد. به همين دليل نيز، جريانهاي تند سياسي نظيرسازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشاركت،گروههاي اپوزيسيون نظير نهضت آزادي و ملي - مذهبيها و حتي چهرهها و گروههاي مخالف نظام در خارج كشور و رسانههاي آنها، به سرعت، ترديدهاي گذشته درباره نخست وزير دهه 60 را كنار گذاشته و با اطمينان كامل به حمايت صريح از او پرداختند. رسانههاي وابسته به سرويسهاي بيگانه نظير بي.بي.سي فارسي و صداي امريكا نيز كه در گذشته معمولاً بر طبل تحريم انتخابات ميكوبيدند، به طرز معناداري وارد جبهه حاميان ميرحسين موسوي شده و سمت و سوي برنامههاي خود را به تلاش براي پيروزي او در انتخابات تنظيم كردند.
البته به همان اندازهاي كه مواضع جديد موسوي موجب جلب حمايت گروههاي نامبرده به وي گرديد، طيفهاي مختلفي از عناصر ارزشي و مذهبي جامعه نيز كه قبلاً نگاه ديگري به موسوي داشته و حتي بعضاً به حمايت از او متمايل شده بودند، در ديدگاه قبلي خود تجديدنظر كرده و از او زاويه گرفتند.
-------------------
منبع: ويژهنامه روزنامه جوان (پتك جمهوريت)