به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 اشاره:
تاريخ معاصر ايران سرشار از ظهور و بروز فرقه‌هايي است كه تمامي تلاش خود را براي به چالش كشيدن دين اسلام و اعتقادات مذهبي مردم ايران به كار بستند اما به طور يقين مي‌توان گفت، تمام آنها ناكام ماندند و بر اثر همين ناكامي آرام آرام از صحنه حذف شدند. اما در اين ميان فرقه‌اي با عنوان بهائيت در قرن 19 در ايران ظهور پيدا كرد كه اكثر مورخان آن را ثمره دخالت‌ها و مولود استعمارگر پير براي مردم ايران مي‌دانند.

بقيه در ادامه

"بهائيت " و "ازليت "، كه از بابيت منشعب شده‌اند، دو "مذهب سياسي " هستند كه طي تاريخ، با استعمار روس و انگليس در پيوند بوده و از لطف و حمايت آنها بهره داشته‏اند. مورخين نيز رهبري بهائيت را در آغاز پيدايش بسته و پيوسته به استعمار تزاري دانسته، و در ادوار بعد (در اواخر جنگ اول جهاني) با امپراتوري بريتانيا در پيوند شمرده‌اند.

اين موضوع تا آنجا ادامه يافت كه اين فرقه نفوذ بسيار زيادي در دربار پهلوي دوم پيدا كرد و توانست بخشي از حكومت را براي پيشبرد اهداف خود در اختيار بگيرد. اما به ناگاه با ظهور انقلاب اسلامي همزمان با برچيده شدن ستونهاي كاخ قدرت پهلوي، بهائيان نيز از اريكه قدرت به زير كشيده شدند. اين موضوع كه با خشم سران اين فرقه در ايران مواجه شده بود باعث شد آنها از همان سال پايه مخالفت خود با نظام جمهوري اسلامي ايران را بنا نهند و در اين راه از هيچ كاري فروگذار نكنند.

اما با شروع به كار دولت اصلاحات، بهائيان كمي از خصومت خود با دولتمردان را كنار گذاشتند و در سال 76 نقش جديدي را به واسطه حضور دوستان خود در رأس دولت تعريف كردند. اما با كنار رفتن دولت اصلاحات از قدرت، وضعيت بهائيان به همان روال سابق بازگشت. از اينرو آنها در انتخابات دهم رياست جمهوري تمامي قدرت خود را به خدمت گرفتند تا بار ديگر دوستان اصلاح طلب خود را به دولت بفرستند اما با شكست روبه‌رو شدند. اين پايان كار براي بهائيان نبود چرا كه آنها اين شكست را فرصتي براي ايجاد تنش در كشور ديدند تا بتوانند از اين طريق ضمن گسترش اين فرقه انتقام 30 ساله خود از نظام جمهوري اسلامي را بگيرند. آنها نيروهاي خود را به خيابانها فراخواندند و در كنار تمامي گروههاي معاند حاضر در آشوبها از هيچ عملي فروگذار نكردند و حتي در روز عاشورا فرماندهي اصلي هدايت اغتشاشات را به عهده گرفتند.

آنچه در ادامه مي‌آيد گفت‌وگو با "ز.ش " يكي از بهائياني است كه در روز عاشورا دستگير شده است. وي در اين گفت‌وگو به نحوه سازماندهي بهائيان از سوي تشكيلات آنها در ايران براي حضور در اغتشاشات اشاره مي‌كند. گفتني است، اگرچه در ابتداي اين گفت‌وگو اين بهائي دستگير شده تلاش مي‌كند اطلاعات دقيقي از نقش تشكيلات بهائي در بروز اغتشاشات به خبرنگار ما ندهد و حتي تلاش براي پنهان نگه داشتن ارتباط دقيق تشكيلاتي خود با طرح مسائلي همچون دريافت پيامك درايام انتخابات داشت (درحالي كه در آن ايام پيامك قطع و حتي ارتباط با تلفن همراه در بسياري از مواقع ممكن نبود) اما در ادامه و با پيشرفت مصاحبه، وي سخنان جالبي را به زبان مي‌آورد. نحوه سخنان وي و اعترافاتش در خصوص طرح‌هاي بهائيان در طول اين مصاحبه به گونه‌اي بود كه به دليل رعايت مسائل امنيتي اين نكات به اجبار از متن مصاحبه حذف شد.

***

*با توجه به اينكه شما عضو فرقه بهائيت هستيد، سؤال من از شما اين است كه چه چيز بر شما گذشت و چه دستوراتي از تشكيلات و از بيت العدل گرفتيد كه در حوزه انتخابات و وقايع پس از آن به خصوص واقعه عاشورا وارد شويد؟
-درست است كه من يك بهائي هستم اما زياد در تشكيلات نبوده و ارتباط چنداني با آنان ندارم.

*اما شما در اعترافات خودتان گفته بوديد، در تشكيلات حضور جدي داشتيد.
-عرض كنم كه تشكيلات شامل دو بخش مي‌شود. يكي ضيافت‌هاي 19 روزه است و ديگري تشكيلات خادمين كه كميسيون‌هايي مانند كميسيون فرهنگي، هنري يا كلاس‌هاي روحي در آن برگزار مي‌شود يا خودشان كلاس‌هايي برگزار مي‌كنند تا فرد يا افرادي را جذب كنند. من در اين تشكيلات 5 يا 6 سال بيشتر حضور نداشتم و فقط در ضيافتهاي 19 روزه شركت مي‌كردم. البته وقايع و اتفاقات را از مادرم مي‌پرسيدم.

* در مورد تشكيلات و دستورگيري از بيت العدل چيزي نگفتيد.
-در مورد سؤالي كه شما داشتيد،بايد بگويم گفته مي‌شد دستوري مبني بر حضور و فعاليت در انتخابات از سوي بيت العدل صادر شده است اما من در اين زمينه چيزي نديدم چرا كه تا آن جا كه ما مي‌دانيم قرار بر عدم دخالت در سياست است.

*اما اسنادي وجود دارد كه به صورت آشكار در اينترنت نيز انتشار يافته و اينكه بهائيت در آخرين انتخابات شوراي شهر اولين ورود تشكيلاتي خود در عرصه انتخابات را انجام داد. البته مقداري چالش پيدا كرد چراكه در يكي از شهرستان‌ها با مشكل روبه‌رو شد. در انتخابات نهم رياست جمهوري هم به طور جدي در انتخابات حضور داشتيد. لذا با توجه به شعار عدم دخالت در سياست براي آنكه ايجاد چالش نشود بيت‌العدل پيام داد كه منظور ما براي مشاركت در انتخابات اين است كه افراد در كشورهاي خودشان حضور موثر داشته باشند تا از اين طريق موضوع را لاپوشاني كنند.
-بله! بنده هم اين موضوع را به خاطر مي‌آورم كه هر كسي مي‌خواهد و دوست دارد، مي‌تواند در انتخابات شركت كند. بله، اين يك تضاد است و من حق را به شما مي‌دهم. اما بايد بگويم كه درباره روز عاشورا(سال 88) هيچ وقت كسي مستقيم نيامد بگويد كه برويد و در وقايع عاشورا شركت كنيد. اما به طور مثال از طريق پيامك يا گفته‌ها و پيشنهادهاي بچه‌ها ما كارهايي را انجام مي‌داديم. به طور مثال بچه‌ها مي‌گفتند كه ما هم روي پشت بام مي‌رويم و به جاي الله اكبر مي‌گوييم: "الله‌ابهي ". من هم اين كار را مي‌كردم.

* اما ابهي چطور آمد و جاي الله‌اكبر را گرفت؟
-آنها مي‌گفتند كه الله‌اكبر براي مسلمانان است اما شما براي اينكه چهره خودتان را حفظ كنيد، اينگونه شعار دهيد.

*خب! وقتي بالاي پشت بام اين طور شعار مي دهيد،پس شما به عنوان بهائي در جريان حوادث سال گذشته تحركاتي داشتيد، اما نگفتيد نحوه حضور و فعاليت شما چگونه بود؟
- بايد بگويم كه همان پيامك‌ها و ايميل‌ها و پيام‌هايي كه آقاي "غ "براي من فرستاد باعث شد فكر كنم جامعه بهايي‌ها در حال تكاپو است و آنها هم حركت‌هايي انجام مي‌دهند. ايشان به من براي مناسبت‌ها پيامك ميزد. خود اين موضوع كمي عجيب بود. چرا كه جامعه [بهائيت] هيچ وقت كاري به اين كارها نداشت. از طرف ديگر در آن موقع دستوري پيرامون حضور وجود نداشت اما وقتي كه گروه‌هاي بهائي براي بازي فوتبال دور هم جمع مي‌شدند يكي يكي اخبار و فعاليت‌هايشان را به يكديگر مي‌گفتند و از اين طريق من برخي فعاليت‌ها را شروع كردم و وارد موضوع شدم.

*پيامك‌ها و پيامهايي كه از آقاي "غ " دريافت مي‌كرديد، دستوري بود يا به‌گونه‌اي بود كه بايد اين پيام‌ها را توزيع مي‌كرديد؟
-يك سري از اين پيام‌ها با توجه به اينكه از دوستان نزديك به دست من مي‌رسيد، حالت رسمي براي من داشت. من هم اين پيام‌ها را براي برخي بچه‌ها مي‌فرستادم.

*حالا كه در تظاهرات شركت مي‌كرديد به شما گفته بودند دنبال چه نوع حكومتي هستند؟
-اين سؤال اتفاقا براي خودم هم پيش آمده بود كه در اين خصوص حتي سؤال هم كردم. دقيقا پرسيدم اگر ما در اين راهپيمايي‌ها شركت كرديم و همه آمدند و بهائي شدند سيستم حكومتي چه خواهد بود؟ آنها هم جواب دادند كه معلوم نشده چه باشد اما بهتر است سلطنتي باشد.

* اما وقتي من كتاب نگاه بيت‌العدل به جامعه جهاني را مطالعه مي‌كردم در آنجا چيزي به نام سلطنت نياورده بودند و حتي در پيام‌هاي ميرزا حسن علي نوري (بهاءالله) يا عباس افندي (عبدالبهاء) يا شوقي و حتي اشارات آنها چيزي درباره شكل حكومت به صورت سلطنتي نبوده است.
- من اين را نمي‌دانم. آنها به ما مي‌گفتند كه اين را بهاءالله و عبدالبهاء گفته‌اند.

*من به جرأت ميتوانم بگويم كه حدود 80 تا 85 درصد منابع بهائي را ورق به ورق مطالعه كرده‌ام. متأسفانه يك سري فاكتورهايي را امروز مي‌گويند كه تا به حال آنها را نديده‌ام و موضوع برايم گنگ است. به طور مثال بهائيتي كه مدعي جهاني شدن است، در آن عنصر بهائي چه نقشي دارد؟ بگذريم. به طور واضح‌تر شما در طول وقايع اخير چه كارهايي انجام داديد؟
-در اين خصوص بايد بگويم، جامعه يك شور و شوق و تب بالايي براي به خيابان آمدن و دفاع از كانديداي مورد نظر خود را داشت. از طرف ديگر ما براي بازي فوتبال كه جمع مي‌شديم، بچه‌ها(بهائي‌ها) از اتفاقاتي كه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم در فلان خيابان افتاده و همچنين از سنگ‌پراني‌ها و غيره خبر مي‌دادند. در كنار اين اخبار هم مي‌گفتند كه اگر موضوع ادامه دار باشد چالشي به وجود مي‌آيد كه احتمالاً به نفع ما خواهد بود. بنده كلا تا همين ميزان در داخل داستان بودم. البته من يك سري از مسائل را هم از فيس‌بوك دنبال مي‌كردم و قرارها و تجمعات را از اين سايت متوجه مي‌شدم. البته با توجه به وضعيت پدرم و اينكه من از طرف خانواده پدري مصون بودم زياد جالب نبود كه وارد اين قضايا شوم چون ممكن بود شناسايي شوم.

*شما كه مي‌گوييد نمي‌توانستيد در تجمعات شركت كنيد اما چرا در اكثر تجمعات غيرقانوني حضور داشتيد؟
- اتفاق‌هاي انتخابات آدم را غيرمستقيم كنجكاو مي‌كند كه موضوعات را پيگيري كرده و ببيند حالا هفته بعد چه مي‌شود يا روزي كه اينها قرار است جمع شوند چه اتفاقاتي مي‌افتد؟ اينها خودش آدم را قلقلك مي‌دهد. البته بچه‌ها مي‌گفتند كه قرار است هفته ديگر اتفاقات خيلي بزرگي بيفتد و از اين طريق ايجاد هيجان مي‌كردند. آنها تحليل مي‌كردند و وقايع را توضيح مي‌دادند و نهايتاً نتيجه‌گيري مي‌كردند و مدام از اتفاق بزرگ سخن مي‌گفتند و ما هميشه منتظر بوديم كه هفته بعد همه چيز برگردد و ديانت بهائي كل كشور را بگيرد. در خصوص پيام‌هاي بيت‌العدل هم بايد بگويم كه وقتي پيامي مي‌آمد همه موظف بودند هرجا هستند به اندازه مورد نياز خود از پيام‌ها مطلع شوند. به طور مثال در ضيافت 19 روزه ناظم جلسه (انتحالات) بعضي از پيام‌هاي بيت‌العدل را تنها به بخشي از آن اشاره مي‌كردند اما پيام‌هايي بود كه به طور مستقيم از بيت العدل براي بهايي‌هاي ايراني صادر مي‌شد كه اين پيام‌ها به طور كامل قرائت و ما موظف به اجراي آن بوديم.

*ممكن است توضيح بدهيد رده‌هاي بالا شما چطور شما را هدايت مي‌كردند؟ چون شما مي‌گوييد هدايتي در كار نبوده است اما تشويق يا فضا سازي به خوبي در جريان بهائيت ديده ميشود.
-آنچه در تشكيلات در قالب دستور مي‌آيد، داراي يك سري پارامترهايي است. از سوي ديگر همه بهائيان زبان همديگر را مي‌فهمند و كدها را درك مي‌كنند. بنابراين لازم نيست بيايند و رسما بگويند، آهاي به خيابان‌ها برويد و در تظاهرات شركت كنيد. به طور مثال وقتي كه مي‌گويد شما مجاز هستيد كه در تظاهرات شركت كنيد براي افراد بيرون از تشكيلات معني سادهاي دارد اما براي من كه داخل تشكيلات هستم جور ديگر معني پيدا مي‌كند. بنابراين بعد از اين پيام ناظم منطقه در كلاس‌هاي موسيقي يا فوتبال بهائيان شركت مي‌كند و دستورات لازم براي تظاهرات را مي‌دهد. به طور مثال مي‌گويد سطل آشغال آتش بزنيد يا شيشه‌ها را بشكنيد و به فلان جا حمله كنيد. بنابراين پيام براي افراد غيربهايي يك برداشت دارد و براي ما معناي ديگر. يا به طور مثال وقتي كه به ما دستور داده مي‌شود كه در انتخابات شركت كنيم يعني بايد در فعاليتهاي سياسي هم حضور داشته باشيم يا اينكه گفته مي‌شود در تجمعات مسالمت‌آميز شركت كنيد يعني در راهپيمايي‌ها و اغتشاشات نيز حضور داشته باشيد.

*پس در حقيقت منظور شما از اين حرف كه به ما دستور مستقيم نمي‌دادند اين بود كه دستورات به صورت دوستانه و در قالب ديگري ابلاغ مي‌شد.
-بله، درست است. نكته اصلي اينجاست كه دستورات از بالا به پايين با يك حالت رفاقتي به ما ابلاغ مي‌شود. يعني مستقيم نمي‌گويند كه فلان كار را انجام دهيد. چون اين موضوع باعث برهم خوردن وجهه آنها مي‌شود. اما به طور مثال به ما اجازه حضور در راهپيمايي مسالمت آميز را مي‌دهند و بعد از طريق دوستان يا ناظم منطقه تحريكاتي صورت مي‌گيرد كه مثلا ما بايد حق خودمان را بگيريم و يا اگر حضور پيدا كنيم قطعا پيروز هستيم. بنابراين من هم در يك فضاي دوستانه قرار مي‌گيرم و اين موضوع را مي‌پذيرم. بنابراين وقتي در يك جمع دوستانه صحبت از گرفتن مطالبات مي‌شود، اين موضوع سلسله وار بالا ميرود و به يك دستور و برنامه ريزي تبديل مي‌شود. از اين طريق هيچ كس متوجه نمي‌شود كه ممكن است دستور ايجاد اغتشاش و ناآرامي از بالا صادر شده باشد.

*اشاره خوبي در مورد تحريكات رواني داشتيد. ممكن است توضيح بدهيد اينها چه تيپ تحريكاتي را انجام ميدادند؟ اين تحريكات از جانب چه كسي بود؟ به طور مثال ناظم جلسه به صورت مستقيم شما را تحريك مي‌كرد يا از طريق افراد ديگر اين تحريكات را انجام مي‌دادند؟
- من به صورت شخصي با فردي به نام "غ " در ارتباط بودم و هفته‌اي چند بار او را مي‌ديدم و اطلاعات و اخبار را از وي مي‌گرفتم.

*اين آقاي "غ " چه كسي است و چه سمتي در تشكيلات شما داشت؟
- "ر. غ " پدرش جزو خادمين بهائي در منطقه اميرآباد و يوسف‌آباد تهران بود. خودش هم در تشكيلات نقش داشت اما دقيقاً چيزي به من نمي‌گفت. همسرش هم خانم "ژ. س " از افراد موثر تشكيلات بود.

*نام " ژ.س " براي من خيلي آشناست.
- خانم "ژ " منشي خانم شيرين عبادي و عضو كانون مدافعان حقوق بشر كه توسط شيرين عبادي اداره مي‌شد، بود. وي سابقه بازداشت هم دارد.

*نوع ارتباط شما با "غ "چطور بود؟
- ملاقات‌هايي كه ما داشتيم به هيچ عنوان رسمي نبود بيشتر در برنامه‌هاي فوتبال يا كلاس‌هاي موسيقي بود. وي هميشه ده دقيقه اول براي ما از وقايع در حال روي دادن صحبت مي‌كرد و توضيح مي‌داد كه چه اتفاقاتي در حال روي دادن است و اينكه بيرون چه خبراست يا فلاني چكار كرده و ما چه كار بايد بكنيم؟ علاوه بر اين يك‌سري فيلم هم به ما نشان مي‌داد و مدام به ما مي‌گفت كه فعاليت‌هاي ما بايد پروسه‌دار باشد و نبايد نااميد باشيم و قطعا اتفاق مهمي خواهد افتاد. اينها يك نوع حالت ترغيب براي ما بود و هركس ديگر هم جاي ما بود تحريك مي‌شد.

* براي تحريك شما بيشتر از چه واژه‌ها و ادبياتي استفاده مي‌شد؟
- بيشتر "بايد حقمان را بگيريم " و اينكه "بايد اينها ادامه‌دار باشد. "

*يعني پروسه آشوب بايد ادامه داشته باشد؟
- بله، منظور همين است. آنها مستقيم مي‌گفتند كه اين آشوب‌ها اگر ادامه داشته باشد حتما اتفاقي در آينده نه‌چندان دور خواهد افتاد.

*در قضاياي بعد از انتخابات ما شاهد آتش زدن مسجد لولاگر بوديم كه در همين ارتباط دو نفر از بهايي‌ها نيز دستگير شدند. سوال من اين است كه آيا در خصوص توهين به مسجد و توهين به مقدسات مسلمين هم تحريكي صورت ميگرفت؟
- من توضيح دادم كه به صورت مستقيم چيزي به ما نمي‌گفتند. به خصوص توهين به مقدسات مسلمانان. چراكه اگر اين حرف را مي‌زدند ادعاهايشان در خصوص احترام به همه اديان زير سوال مي‌رفت اما طبيعي است كه وقتي فردي قصد تخريب دارد و مي‌خواهد اغتشاش كند از كنار هيچ چيز به سادگي نمي‌گذرد.

*همان طور كه گفتيد شما جمعي بوديد كه در كلاسهاي موسيقي و فوتبال دستورات را مي‌گرفتيد. آيا وقتي كه به خيابان مي‌رفتيد، بهائي‌هاي ديگر را هم مي‌ديديد؟
- نه. نمي‌ديديم. آقاي "غ " به طور معمول مسيرها را براي ما مشخص مي‌كرد. به طور مثال مي‌گفت بياييد ميدان ولي‌عصر. بنابراين اگر فرض بگيريم كه ايشان چند گروه را هدايت مي‌كردند عقلاني به نظر نمي‌رسيد كه همه گروه‌هاي خودشان را در يك مسير جمع كنند. به همين خاطر من فكر مي‌كنم يكي از دلايل نديدن ديگر بهائي‌ها در تظاهرات همين تقسيم مسير توسط (غ) براي گروه‌هاي مختلف بود.

*حالا بعد از اين اتفاقات به روز عاشورا رسيديم، چطور شد كه شما روز عاشورا به خيابان آمديد؟
- روز عاشورا مشخص بود كه قرار نيست يك روز معمولي باشد. اين موضوع را مي‌توان در شعارها، وبلاگ‌ها و صحبت‌هايي كه شده بود متوجه شد. يعني همه انتظار داشتند كه يك اتفاق بزرگ ديگر بيفتد.
روز تاسوعا آقاي "غ " به من پيام داد كه فردا عاشوراي سبز است. من ابتدا فكر كردم كه عاشورا به خاطر نماد امام حسين سبز است اما كمي كه گذشت متوجه شدم كه روز موعود روز عاشوراست. روزي كه همه منتظرش هستند و آرمان شهري كه قراراست به يكباره اتفاق بيفتاد در اين روز است.

* ساعت هم اعلام شده بود؟
- نه. روز عاشورا من به پدرم گفتم برويم ببينيم چه خبر است. پدرم گفت صلاح نيست برويم. گفتم: ما با ماشين مي‌رويم و يك دور مي‌زنيم. بالاخره قانع شد. ما هم سر حافظ رفتيم. دود همه جا را گرفته و خيابان بسته شده بود.

* آقاي "غ " كجا بود؟
- از آقاي "غ " هيچ اطلاع و خبري نداشتم، مسأله ارتباط من و آقاي "غ " هيچ وقت يك ارتباط سيستماتيك اطلاع‌دهي و اطلاع‌رساني نبود، هميشه پاي يك رفاقت در ميان بود. ما هميشه اطلاعاتمان را به صورت رفاقتي از او مي‌گرفتيم؛ آدم متوجه نمي‌شود، شايد اين يك حالت دستوري بوده و طرف دستور داشته كه شما بدون اينكه مشخص كني،آنها را تحريك كن.

* اما حضور شما در عاشورا يك حضور ساده نبود. فكر مي‌كنم يك جاي صحبت‌هاي شما مشكل دارد. پس چرا بازداشت شديد؟
- موبايل آقاي "غ " تحت كنترل بود. طبيعتاً به كساني كه پيام مي‌داد و كساني كه به وي پيام مي‌دادند هم تحت كنترل بودند. روز عاشورا هم من با موبايلم صحبت مي‌كردم و مي‌گفتم كه احتمالاً كار تمامه و جمهوري اسلامي در آستانه فروپاشي است و همه‌ چيز در حال كن فيكون شدن است. همين باعث شده كه يكسري شك و شبهه به وجود بيايد و فكر كنند كه ما قرار است كاري انجام دهيم. به همين خاطر دستگير شدم.

*اما حكم قاضي درباره شما چيز ديگري مي‌گويد. قاضي كه بدون استناد براي كسي حكم نمي‌دهد. بنابراين من مطمئن هستم كه شما نمي‌خواهيد ابعادي از اين قضيه را بازگو كنيد. يعني شما فقط به خاطر چند تا پيامك دستگير شديد؟(قابل توجه اين كه در ايام اغتشاشات پيامك قطع بود)
- البته تحريك كه مطمئناً از طريق پيامك نبوده و همان طور كه گفتم صحبت‌هايي كه در دوره‌هاي قبل تر در گروه مطرح مي‌شد، زمينه اين وقايع را مهيا مي‌كرد. اين تحريكات مستمر نيز بوده و هفته‌اي يك بار مي‌آمدند و توضيح مي‌دادند كه چه اتفاقاتي در حال شكل گيري است. هي طرف تحريك مي‌شود كه چه خوب مثلاً فلان جا مردم ريختند و فلان جا را گرفتند و اين مطالبات را داشتند و همين باعث مي‌شود كه طرف فكر كند كه اين روز ديگر روز پاياني است و اين اتفاقات حتماً خواهد افتاد.

*حالا كمي به عقب تر مي‌رويم. زماني كه كانديداها سير تبليغاتي‌شان را طي مي‌كردند. شما چگونه وارد حوزه انتخابات شديد؟ از چه كسي حمايت كرديد؟
- در آن ايام به ما تنها گفتند كه به دليل اينكه آقاي احمدي‌نژاد خيلي سفت و سخت در مورد جامعه (بهائي) تصميم مي‌گيرد مي‌توانيم در مقابلش بايستيم و گزينه‌هاي اين كار آقاي كروبي و آقاي موسوي هستند. بنابراين از اين دو نفر حمايت كرديم.

* چرا به اين دو گزينه رسيديد؟ چرا بين اين دو تا تنها اسم يكي از آنها را نگفتند؟
- به اين خاطر كه در دوران اصلاحات جامعه دستش خيلي بازتر بود. مي‌توانستيم به هركسي كه مي‌خواهيم نامه بدهيم و فعاليت‌هاي بيشتري داشتيم. فكر كنم رسيدن به دو گزينه موسوي و كروبي به اين خاطر بود تا از اين طريق بتوانند تبليغات بيشتري به نفع بهائيت انجام دهند و نهايتا بهائيان را به عنوان يك جامعه معرفي كنند. علاوه بر اينكه هر دوي اين كانديداها جزو همان جناح رقيب احمدي‌نژاد بودند.

*پس در واقع با آمدن يكي از اين دو نفر احتمال اينكه شما مشروعيت در سيستم نظام داشته باشيد، بيشتر مي‌شد؟ تشكيلات از موسوي و كروبي چه انتظاري داشت؟
- همان انتظاري كه زمان آقاي خاتمي داشتند. آنها يك خطي را شروع كردند كه اثبات كنند ما هم وجود داريم؛ ما هم مي‌خواهيم رسمي باشيم؛ ما هم مي‌خواهيم فعاليت كنيم. استدلال تشكيلات اين بود كه اگر اين دو بيايند راحت‌تر مي‌شود با آنها صحبت كرد. بنابراين بهائيان مي‌توانند اظهار وجود كنند و برنامه‌هاي خود را بگويند و خودشان را معرفي كنند. از ديدگاه بهائيان اين دو نفر خيلي متعادل‌تر نسبت به باقي به نظر مي‌رسيدند.

* برداشتهاي شخصي خودت در اين خصوص چگونه بود؟ چطور بهائيان به‌رغم شعار عدم دخالت در سياست، در انتخابات شركت مي‌كنند و پس از آن، وارد حوزه آشوب‌ها مي‌شوند؟
- تشكيلات نگاه مي‌كند كه كجا برايش به صرفه است و در كدام بخش مي‌تواند هدفي كه دارد را پياده كند. به همين خاطر يك موقع مي‌گويد نبايد در سياست دخالت كرد و معتقد است كه اگر دخالت نكند موفق‌تر است و موقعي هم مي‌گويد كه تو بايد وارد سياست بشوي. اين يك پارادوكس است و اين سؤال را به وجود مي‌آورد كه اين داستان چيست؟ كسي هم در اين خصوص نمي‌تواند سؤال كند. بنابراين به اين نتيجه مي‌رسند كه ممكن است با اين دو گزينه به نتيجه برسند اما اگر با آنها نيز به نتيجه نرسند قطعا از آنها عبور مي‌كنند و به سراغ تفكرات ديگر مي‌روند. البته بايد بگويم كه اين برنامه‌ها مربوط به يك روز و دو روز يا 3 ماه و 6 ماه نيست. بلكه چندين سال براي اين موضوع برنامه‌ريزي مي‌كنند و تمامي جزئيات را مورد بررسي قرار مي‌دهند.

*شما قبل از انتخابات در ستاد كدام يكي از كانديداها حضور داشتيد؟
- من اصلا ستاد نبودم.

* دوستانت چطور؟ شنيدي كه در ستادهاي انتخاباتي باشند؟
- صحبت‌هايي در اين زمينه وجود داشت كه بعضي از بچه‌ها به برخي ستادها مي‌رفتند اما خود من در اين خصوص وقت نداشتم.

*روز برگزاري انتخابات كجا بودي؟ موضوع تقلب را چطور شنيدي و اولين پيام چگونه به دستت رسيد؟
- روز انتخابات من چيزي نشنيدم چون سيستم پيامك قطع بود اما روز شنبه 23 خرداد يك سري ايميل در خصوص تقلب گرفتم و در خيابانها هم كاغذهايي در خصوص تقلب توزيع ميك‌ردند.

* دقيقا كدام محدوده اين اتفاق افتاد؟
- محل كار من در ميدان فاطمي بود. ستاد انتخابات آقاي موسوي هم در همان محدوده بود. صبح شنبه كه به محل كارم مي‌رفتم فردي سر خيابان بيستون ايستاده بود و يكسري كاغذ A4 پرينت گرفته شده بين مردم توزيع مي‌كرد.

* محتواي كاغذها چه بود؟
- يك نامه از وزير كشور به آيت‌الله خامنه‌اي كه در آن ميزان واقعي آراي هر كانديدا را نوشته بود كه بعداً مشخص شد اين نامه جعلي بوده است. البته قابل حدس هم بود چون بسيار كودكانه تنظيم شده بود.

* شب انتخابات پيامكي گرفتيد كه به چه كسي رأي بدهيد؟
- نه. اما بيشتر جوك آمد. همان جوك‌هاي تحريك كننده كه اگر احمدي‌نژاد تا چهارسال ديگر هم باشد فلان اتفاق مي‌افتد.

*دستور غيرمستقيم هم در اين خصوص گرفتيد؟
- نياز به دستور نداشت. مشخص بود كه بايد به آقاي موسوي راي بدهيم. موضوع بيشتر تخريب احمدي‌نژاد بود و تأييد آقاي موسوي بود كه مثلاً با آقاي موسوي اين اتفاقات مي‌افتد و با وجود احمدي‌نژاد اين اتفاقات ميافتد.

* بعد از طرح موضوع تقلب موضوع تحريكات چطور آغاز شد؟
- با توجه به اينكه سيستم پيامك قطع بود من بيشتر ايميل دريافت مي‌كردم.

* اين ايميل‌ها از طرف چه كساني فرستاده مي‌شد؟
- نمي‌توان گفت، از طرف فرد خاصي بود. چون هر نفر به صورت اتفاقي از چندين آدرس يك موضوع را براي هزاران نفر مي‌فرستاد و دقيقاً اين آدرسها قابل شناسايي نبود. بعد هم اين موضوع به يك موج تبديل شد. به طور مثال در محل كار من ياهو مسنجرهاي همكاران پر از پيام‌هاي تقلب بود. بعد از اين پيام‌ها هم كه وبلاگ‌ها درست شدند و نهايتا كار به صورت واحد در آمد و خود آقاي موسوي شروع به دادن بيانيه كردند.

* نقش آقاي "غ "از روز شنبه بعد از انتخابات چه بود؟
- اطلاع‌رساني‌ها از طريق آقاي "غ " صورت مي‌گرفت و ملاقات‌هاي ما تنها در همان زمان‌هاي از پيش تعيين شده بود و ما ديگر ايشان را نمي‌ديديم.

* حالا چرا هفته به هفته؟ غير از فوتبال و كلاس موسيقي به هيچ وجه همديگر را نمي‌ديديد؟
- خير. چون در همين زمان‌ها ما مي‌توانستيم تمامي اطلاعات مورد نياز خودمان را بگيريم. نيازي به ملاقات‌هاي بيشتر نبود.

* اين آقاي "غ "شغلش چه بود؟
- عكاس يك شركت تبليغاتي بود و با خانم "ل. الف " يك تيم را تشكيل داده بودند كه كارهاي گرافيكي و تبليغاتي و تيزر مي‌كردند.

* اسم شركت چه بود؟
- نمي‌دانم. اين كارها در طبقه بالاي منزل مادر "غ " صورت مي‌گرفت. ما يك گروه موسيقي هم داشتيم كه در آن آقاي "غ " ساز مي‌زد و ما هم دستي به ساز مي‌برديم... برنامه‌ها هم هفتگي بود. گاهي هم كه به منزل ايشان مي‌رفتيم تيم همكار ايشان را مي‌ديديم. به همين خاطر در اين خصوص اطلاعاتي دارم.

* در محافل هم ساز مي‌زدي؟
- قبلاً ممكن بود اين اتفاق بيفتد اما اين چند سال آخر خيلي كمتر شده بود. بعضي اوقات كنسرت هم مي‌گذاشتيم، گروه مشتاقي داشتيم. البته آقاي "غ " هم با توجه به اتفاقاتي كه افتاد و صحبت‌هايي كه مي‌كرد از گروه طرد شد و مسئول گروه عذر ايشان را خواست. بارها شده بود كه در ابتداي تمرين "غ "شروع به حرف زدن مي‌كرد و فيلم نشان مي‌داد. يك‌باره به خودمان مي‌آمديم و مي‌ديديم كه اصلا وقت تمرين نداريم و كار گروه عقب افتاده است. بنابراين ملاقات‌هاي ما به همان فوتبال آخر هفته محدود شد.

* به عنوان سؤال آخر، اولين حضورت در صحنه اغتشاشات كي بود؟
- اولين حضورم 25 خرداد بود كه همه رفتند. دومي هم راهپيمايي 13 آبان بود. آخري هم عاشورا بود كه وقتي بر مي‌گشتم دستگير شدم.

---------------------------
منبع: پتك جمهوريت
ادامه مطلب
دوشنبه 24 خرداد 1389  - 11:43 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6261762
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی