به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

مركزيت خود در تاريخ وجود دارد و طبق نظر «كارل ياسپرس» تاريخ ملت‌ها در نقاطي متمركز شده است كه آن را نقطه قليان يا نقطه عطف نامگذاري كرده است. وي اين نقاط را نام مي‌برد. چهار قرن اوليه قبل از ميلاد در يونان نقطه تمركز فكر در يونان مي‌باشد و همه دانشمندان بزرگ در اين چهار قرن در يونان باستان مي‌زيسته‌اند.

بقيه در ادامه
غير از آن‌كه خود تاريخ در مواردي در قسمت‌هايي از خود مركزيت پيدا مي‌كند، مورخان و متفكران و فلاسفه نيز مي‌كوشند براي اشراف داشتن بر وقايع، يا نقطه‌اي فرا تاريخي (متاهيتوريك) بيابند (از اگوستين تا زمان معاصر و نزد اديان توحيدي) تا به عنوان مركز، از آنجا به تمام تاريخ نگاه كنند. اين نكته در يونان باستان، همانطور كه آقاي فرديد هم گفته جهان بوده است، در قرون وسطي خداوند و در زمان ما انسان است. و يا يكي از عناصر موجود در تاريخ را برگزيده، آن را برجسته ساخته‌اند تا به آن مركزيت بدهند و از آنجا به تمام مسائل ديگر نگاه كرده‌اند (تاريخ هگل و مناسبات توليدي ماركس). اين تئوري توسط كارل ياسپرس و ماكس وبر بيان شده است.
در حقيقت اگر اين نقطه عطف در تاريخ وجود نداشته باشد، انسان‌ها در تحليل ساير نقاط در مي‌مانند. طبق نظر يونسكو، خود تاريخ طي اين 25 هزار سال تاريخ بشريت نقاط متمركز چندي پيدا كرده است:
- از قرن 14 تا قرن 16، قرن رنسانس و رفورماسيون
- از قرن 16 تا قرن 19 تفكر اومانيستي، انتقادي، روشنگري، عقل‌گرايي.
- قرن 18 تا حدود قرن 20، قرن علم
- قرن 21 قرن ارتباطات و رسانه‌ها.
در خود تاريخ ما نيز ناخودآگاه مي‌گوييم، قرون باستان، قرون وسطي و قرون جديد. مسيحيان ولادت حضرت عيسي(ع) را مركز قرار داده و تاريخ را به قبل و بعد از ميلاد تقسيم كرده‌اند. مسلمانان نيز هجرت رسول گرامي اسلام(ص) را مركز قرار داده‌اند.
در زمان تئوريسين‌هايي كه به اين موضوع پرداخته‌اند از ماركس تا والرشتاين پيرامون سرمايه‌داري جهاني بحث شده است.
در تئوري‌هاي عمومي اين موضوع كه سرمايه‌داري جهاني در حال مركزيت دادن به خود است، مطرح مي‌باشد و نه تنها خود در مركز قرار مي‌گيرد بلكه كشورها را يا به حاشيه مركزي يا زايده‌اي از مركز تبديل مي‌كند و خود را اصل قلمداد مي‌نمايد. تاريخ ضمن حركت به سمت تمركز به سوي پلوراليسم نيز در حال حركت است و اين هر دو در تاريخ ديده مي‌شود. به دليل آن‌كه اكنون در زمان سرمايه‌داري هستيم سرمايه‌داري توانسته به مركزيت خود اولويت دهد، در حالي كه هر دو گرايش در تاريخ وجود دارد.
در حال حاضر نيز اگر به جهان بنگريم، خواهيم ديد كه هم پلوراليسم و هم سرمايه‌داري تقويت مي‌شود. تمركز يكجانبه نيست. دانشمندان غربي در بررسي‌هاي خود به صراحت اعلام مي‌كنند كه نقاط مركزي جهان كه امريكا و اروپا مي‌باشد به آرامي به سمت شرق در حال حركت است و چين و هند و ايران و تركيه منتقل خواهد شد. يونسكو دلايل اين رويداد را جمعيت، ميزان كار توليدي و مصرف و عرضه و تقاضا اعلام كرده است.
از لحاظ سياسي بحث بر سر «سانتراليسم» به بحث پيرامون مسائل زير منتهي مي‌شود:
- هرگاه تمركزگرايي مطرح مي‌گردد ابتدا رفورم (اصلاح‌طلبي) و روولوسيون (انقلاب‌گرايي) جلوه مي‌نمايد. عملاً روولوسيون به تمركز و رفورم به پراكندگي مي‌انجامد؛ در انقلاب‌گرايي مركزيت و نقطه مركزي تقويت مي‌شود ولي در رفورميسم تمركز به نقاط متعدد و گاه پراكنده تقسيم مي‌شود.
- مسئله ديگر خودانگيختگي و ارگانيزاسيون است. خودانگيختگي و خلاقيت و نوآوري همواره مركزيت را سست و يا حداقل باز و انعطاف‌پذير مي‌كند، ولي ارگانيزاسيون طالب تمركز است. زيمل مطرح كرد: جمع از فرد مي‌خواهد تا حد ممكن آزادي‌هاي خود را به نفع مصالح جمع، محدود كند تا جمع بتواند بهتر او را تربيت و حداكثر امكانات را برايش ايجاد كند و برعكس فرد مي‌خواهد تا جمع آزادي‌هاي او را تأمين نمايد تا او بهتر بتواند مصالح جمع را تأمين نمايد. فرد به جامعه مي‌گويد از سانتراليسم دست بردار، حداكثر آزادي‌ها و امكاناتت را به من بده تا بتوانم با آزادي مصالح تو را بهتر تأمين كنم. اين برخورد است كه بين فرد و جمع در داخل سانتراليزاسيون رخ مي‌دهد. هميشه نظام‌هاي متمركزگرا اين وضعيت را دارند يعني كل به جزء مي‌گويد، از من تبعيت كن و جزء از كل مي‌خواهد كه از تسلط خود دست بردار.
- مسئله سوم در تمركزگرايي رابطه بين دموكراسي و ديكتاتوري است. اين بحث منتهي مي‌شود به آلترناتيو (يا تقابلي كه) بين ديكتاتوري پرولتاريا به منزله مرحله عبور به سوي دموكراسي واقعي و دموكراسي سانتراليزه، به مثابه برآوردن آزادي‌ها با حفظ حداكثر مصالح عام و حفظ تمركز در داخل سيستم. در بعضي عقايد مثل ماركسيسم معتقد به ديكتاتوري پرولتاريا هستند. يعني پرولتاريا، ديكتاتوري مي‌كند براي رسيدن به آزادي واقعي. در كل اينها ديالكتيكي بين تغيير و سيستم است. تغيير وقتي حركت مي‌كند غيرمستقيم سيستم را سست مي‌نمايد. سيستم در عين حفظ ثبات خود سعي مي‌كند جلوي تغيير را بگيرد. بنابراين بحثي كه اينجا از لحاظ سنتراليزاسيون مطرح مي‌شود اين است كه چگونه نوآوري يا تغيير انجام دهيم، بدون اين‌كه سيستم صدمه‌اي ببيند؟ و تا چه اندازه ثبات سيستم را حفظ كنيم بدون آن‌كه جلوي نوآوري را بگيريم؟
- ديگر اين‌كه چرا از قرن 15 ميلادي بورژوازي يا سرمايه‌داري غربي جهاني شده است؟ اين سرمايه‌داري جهاني نه تنها به امريكا و اروپا مركزيت داده، بلكه كشورهاي ديگر را به حاشيه آنها كشيده و به صورت اقمار آنها حركت مي‌دهد. به عبارتي سرمايه‌داري در حال مكيدن كل جهان به سمت نظام سرمايه‌داري جهاني است.
يونسكو اين بحث كلي را پيش كشيده كه آيا اين تمركزي را كه نظام سرمايه‌داري جهاني به خود اختصاص مي‌دهد، براساس اختلاط بين فرهنگ و اقتصاد است يا فرهنگ و سياست؟ يعني آيا بعد محيطي ما در حال حاضر تحت تأثير تمدن فرهنگي است يا تمدن اقتصادي؟ به طور كل وقتي به نظام سرمايه‌داري كنوني نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه از آنجا كه نظام سرمايه‌داري جهاني بيشترين تمركز خود را به اقتصاد معطوف كرده، تمركز به دست آمده براساس حفظ مصالح فرهنگي جهاني نيست. چرا كه سرمايه‌داري براساس كنار گذاشتن يا به حاشيه راندن فرهنگ و سياست، اقتصاد را پيش مي‌برد. براي مقابله با تمركز‌گرايي نظام سرمايه‌داري بايد روي فرهنگ و سياست تكيه و تمركز كرد.
يونسكو مطلبي را به بحث گذاشته كه آيا دانشمندان الان پيشنهاد مي‌كنند كه ما روي سياست و فرهنگ تمركز پيدا كنيم تا بتوانيم جلوي تمركز يكجانبه اقتصاد را بگيريم؟ يا اجازه بدهيم كه اقتصاد به طور يكجانبه تمركز كور خود را انجام دهد؟
نظامي كه بعد از كنار زدن نظام 2500 ساله شاهنشاهي پديد آمد، براي حفظ موقعيت خود به طور طبيعي متمايل به تمركز است و اين مسئله‌اي كاملاً طبيعي است و بيشترين توجه نيز به تمركز فرهنگي مي‌باشد.
يعني تا اندازه‌اي اقتصاد باز گذاشته شده و تمركز آنچناني بر اقتصاد ديده نمي‌شود، خصوصاً كه اكنون به سمت خصوصي‌سازي حركت مي‌كنيم، در حالي كه اكنون از جانب غرب مورد حمله هستيم، اين تمركز بر روي فرهنگ گذاشته شده.
در عين حال نظام براي پيشرفت و ورود به چرخه اقتصادي جهان به سمت تغيير و عدم تمركز حركت مي‌كند. هر دو حالت در نظام ديده مي‌شود يعني براي حفظ خود بايد تمركز ايجاد كند و براي همپا شدن با نظام جهاني، آزادي‌هايي داده مي‌شود و از تمركز خود مي‌كاهد.
نيرويي كه از سال گذشته و با ايجاد آشوب وارد گود شده و حوادث پس از انتخابات را پديد آوردند؛ نه آن ويژگي تمركز، در جهت حفظ نظام را دارا مي‌باشد و نه اين ويژگي را كه به طور طبيعي و اصيل تواني جهت ايجاد تحرك و بردن ما به جامعه جهاني را در خود حس مي‌كند.
در جريانات پيش‌آمده نوعي دخالت غيرآگاهانه داخلي و آگاهانه خارجي ديده مي‌شود كه به هيچ وجه توجهي نه به تحكيم وضعيت ما در داخل و نه وارد كردن ما به سطح جهاني دارند. حركت‌هايي كه توسط اين عده صورت گرفت منتهي به تضعيف مي‌شدند، هم تضعيف تمركز داخلي و هم تضعيف موقعيت ايران در سطح جهاني.
اگر نظام بتواند اين ديالكتيك، تقابل و تعامل را بين تمركز نسبي داخلي براي حفظ نظام و بازگذاشتن و دادن آزادي عمل به نيروهاي نظام براي نزديك شدن به سطح جهاني ايجاد كند، به بهترين وجه موقعيتي خوب كسب خواهد كرد.
در عملكرد نيروهايي كه در خط اپوزيسيون داخلي و خارجي وارد عرصه شدند، هدفمندي براي وارد كردن كشور به سطح جهاني و همطراز شدن با آن ديده نمي‌شود، بلكه بيشتر براي ضربه زدن و حمله، پاپيش گذاشته‌اند.
در بررسي اين‌كه چرا اين اتفاقات رخ داد؟ به نظر مي‌رسد كه فاصله گرفتن ما از دوران اول انقلاب، احتمال اين‌كه فكر مي‌كرديم خيلي مسلط هستيم، مقداري هم بي‌خيال شدن و نيز دوران 16 ساله رياست جمهوري آقايان هاشمي و خاتمي و سست شدن كل مناسبات در آن سال‌ها، اين امكانات را در داخل به وجود آورد كه نيروهاي زيادي از تمركز داخلي رها شدند، نه براي آن‌كه عالمانه وارد عرصه جهاني شويم. از اين [ول شدگي] كساني استفاده كردند كه توهم فرماندهي نيروهاي آزاديخواه را داشتند، بدون آن‌كه چنين رسالتي در وجودشان باشد. در نتيجه عملاً به صورت مخرب درآمدند، تخريبي هم در داخل كشور براي بر هم زدن تمركز و هم در خارج از ايران و در مسير همطراز شدن با سطح جهاني، عصبي‌ بودن اين گروه‌ها تا حدود زيادي نيز ساختگي بود، چرا كه عده‌اي كه در مركز اين اعتراضات بودند اشخاصي نيستند كه خواسته‌هايشان برآورده نشده باشد، زيرا مركزيت اين اتفاقات در محلات مرفه‌نشين شميران و قيطريه بود و سران اين دسته نيز از اين حيث وضعيتي مشخص دارند. بعضي كساني كه در رأس اين جريان بودند سال‌هاي سال از عرصه‌هاي مديريتي كشور دور بودند و پس از شكست در انتخابات مسائلي عجيب را مطرح كردند. جاي تعجب است كه اگر اين موارد وجود دارد چرا اين همه سال سكوت كرده‌ايد؟ و بعد از انتخابات تنها به عنوان ابزار از آنچه شعارها و اهداف و خواسته‌هاي آنها اعلام مي‌شد استفاده كردند، تا اهداف اصلي اين عده پشت شعارها و خواسته‌هاي به ظاهر مردم محور، پنهان بماند.
نكته‌اي كه نبايد فراموش كنيم اين است كه بيشتر اين عصبيت‌ها از جانب نيروهاي خارجي القا مي‌شد.

نويسنده:دكتر منوچهر آشتياني
ادامه مطلب
پنج شنبه 27 خرداد 1389  - 2:16 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827540
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی