اشاره:
خرداد 1360، روز خونين افشاي كامل چهره "نفاق اول " بود؛ روزي كه سازماني كه به ادعاي جهاد براي دفاع از خلق ايجاد شده بود، در اين روز با ادعاي دفاع از مردم اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام كرد، به آشوب طلبي در خيابانها پرداخت و در نهايت بخشهايي از مردم را به شهادت رساند.
براي بازخواني حوادث منتهي به اين واقعه، لازم است قدري به پيشتر بازگرديم. روزهايي كه سازمان منافقين و متحدانش مانورهايي براي آزمودن شرايط مواجهه با نظام را آغاز نمودند.
بقيه در ادامه
* مديريت هوشمندانه حضرت آيت الله خامنه اي در خطبه 15 اسفند 59
3
حوادث چهاردهم اسفند 1359، بيترديد توطئهاي بود در متن جريانات سياسي اجتماعي جامعه ملتهب و انقلابي ايران و آغاز خطي بود كه به سي خرداد منتهي شد. روزي كه منافقين گمان بردند توان مقابله با ياران امام را خواهند داشت. پانزدهم اسفند 59، آيت الله العظمي خامنه اي، امام جمعه تهران براي اقامه نمازجمعه به دانشگاه ميآمد و آن جماعت قصد تداوم درگيري روز قبل را كه در برابر رئيس جمهور وقت برپا شده بود، در برابر يكي از سران خط امام داشتند. اما ايشان با دعوت به حفظ وحدت ، چنين برخورد كردند "به من خبر دادهاند كه همان عناصر خبيثى كه اجتماع ديروز را به صحنه درگيرى بدل كردند، هم عناصر مؤمن و متقى را كتك زدند هم به نهادهاى انقلابى و چهرههاى انقلابى اهانت كردند و خواستند خودشان را طرفدار رئيسجمهور معرفى كنند، امروز هم درصدد آن هستند كه در اين اجتماع معنوى و روحانى و در اين صحنه عظيم عبادت الهى، به همان خباثتها و رذالتها دست بزنند. من به عنوان بنده كوچك خدا و برادر كوچك شما، هيچ قوه قهريهاى ندارم كه جلو آنها را بگيرد، براى شما مردم هم تكليفى نمىتوانم معين بكنم. اما مىتوانم حكم خدا را بگويم. در اثناي خطبه و در حال نماز سكوت و استماع واجب است و متخلف، متخّلفِ از اسلام است و پس از پايان نماز هرگونه شعار تفرقهانگيز، به سود امريكاست و هر فريادى كه مردم را به هيجان بياورد و دشمنى آنها را به جاى امريكا و عناصر مزدورش، به داخل ملت متوجه كند، فرياد شيطان است. در اثناى خطبه جز تكبير و جز صلوات، آن هم در هنگام لازم، از حلقوم كسى صدايى نبايد برآيد و پس از نماز جز شعار توحيد و جز شعار نفرت از امريكاى غدار و هرچه در اين مضمون باشد، نبايد داده بشود. اين نبايد، نبايد رساله عمليه است، ضامن اجراى آن ايمان شما و دلهاى صادق و پاك شماست. "
اين مديريت ايشان كارگر واقع شد و با حضور فعال عناصر حزب الله،آتش فتنه قدري فروخوابيد. اما بنيصدر بناي تداوم مواجهه را داشت. او در پيامي كه از صداي ايران منتشر شد، مدعي شد كه آزادي بيان رئيس جمهور در خطر قرار گرفته است و ادعا كرد در چنين شرايطي مشكل ميتوان از قانون صحبت كرد. بنيصدر با اشاره به برخي شعارهايي كه از دل مردم در مخالفت با تماميت خواهيهاي او داده شد، گفت "بعضي به من ميگفتند اين همان القائات حزب منحوس است. " وي در بخش ديگري از پيام خود با زير سؤال بردن تلويحي مراجع قانوني رسيدگي به اين حوادث و با گفتن اينكه "حل اين قضيه در گرو عمل و دخالت مستقيم خود مردم است " به عناصر خود پيام داد كه به اغتشاشگري خود ادامه دهند.
در اين ميان آيت الله العظمي گلپايگاني با ارسال تلگرامي به محضر امام مبني بر جلوگيري از درگيريها و تشنجات مخابره كرد كه امام در پاسخ مرقوم داشتند: "تلگراف جنابعالي كه از نگراني آن حضرت در قضاياي شوم دانشگاه در روز پنجشنبه 14 اسفند 59 حكايت مي كرد واصل و تلفنهاي بسياري در دنباله جنايت منحرفين از اطراف نيز واصل گرديد به جنابعالي و عموم ملت شريف اطمينان مي دهم كه با خواست خداوند تعالي با اين گونه مخالفتهاي با اسلام برخورد شديد خواهد شد و به دستگاه قضايي گفته ام كه قضيه را تحقيق و مجرمين را شناسايي و محاكمه كنند و نتيجه را به اين جانب اطلاع دهند تا تكليف آنان حسب موازين اسلامي معين شود. بايد گروهها و دسته هاي منحرف سياسي و غيرسياسي بدانند كه من با احساس تكليف با آنان برخورد اسلامي و حدود اسلامي مي كنم و به شرارتهاي ضداسلامي خاتمه مي دهم. از جنابعالي اميد دعاي خير دارم. " با اين پيام، امام هشداري بسيار رسا به عوامل فتنه دادند، اما صبر انقلابي امام براي پيگيري امور از مجاري قانوني، سبب فريب فتنهگران شد. شهيد رجايي نيز كه تا اين روز تمام تلاش خود را براي وحدت با بنيصدر به جهت مصالح نظام مصروف داشته بود، در پيامي با محكوم كردن نسبت دادن چماقداري به عناصر سپاه و كميته، با صراحت از جدايي موضع خود از رئيس جمهور خبر داد و به صراحت اغتشاشگران را افشا كرد "برادري كه فرمان دادي به مردم تا به حساب كساني كه عليه شما شعار دادند برسند، اين مردم حق داشتند شعار بدهند، اگر شما آنها را آزاد مي گذاشتي آنها شعار مي دادند ومي رفتند... يك عده بر ضد رئيس جمهور شعار دادند كار بدي كردند و اين كار بد را اجازه مي داديد پليس و مقامات مسئول به آن رسيدگي مي كردند... مجاهدين خلق رسماً اعلاميه دادند كه در اين سخنراني شركت مي كنند و آن مردمي كه دستور داديد جلوي شعاردهندگان را بگيرند اينها بودند... "
به دنبال وقايع چهارده اسفند و تحريكات بعضي روزنامه ها و سعي آنها در متشنج كردن جامعه، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران براي روشن شدن اذهان ملت و خنثي كردن توطئه ها، رئيس جمهور را دعوت به مناظره تلويزيوني كرد. اما روابط عمومي دفتر رياست جمهوري در اطلاعيهاي اعلام كرد "آقاي رئيس جمهور معتقدند كه رسيدگي و ريشه يابي اين جريان تنها در يك بحث روياروي با مسئولان درجه اول كشور آقايان رئيس ديوانعالي كشور، رئيس مجلس شوراي اسلامي و نخست وزير عملي است. "
نخستين واكنش از سوي نخست وزير صورت گرفت. روابط عمومي نخست وزيري در اطلاعيه اي خاطر نشان كرد كه "چنان كه آقاي رئيس جمهور صحبت، انتقاد، و يا پيشنهادي دارند مي توانند در جلسه هيأت دولت كه هفته اي سه بار تشكيل مي شود شركت كنند و مسائلشان را مطرح كنند و اگر به علت حضور در جبهه نمي توانند در جلسه شركت كنند در هر جايي كه هستند هيأت دولت حاضرند به آنجا بروند و يا مي توانند نظراتشان را به صورت كتبي ارسال دارند و اگر چنانچه مسائلي دارند كه از نظر ايشان تنها در يك بحث روياروي با نخست وزير قابل طرح و بررسي است مراتب را با ذكر آن مسائل اعلام فرمايند. " روابط عمومي دادگستري نيز طي اطلاعيه اي پيرامون شركت شهيد مظلوم دكتر بهشتي رئيس ديوانعالي كشور در مناظره تلويزيوني كه به دعوت رئيس جمهوري صورت گرفته اعلام داشت از آنجايي كه بيشتر مصدومين و مجروحين واقعه شوم دانشگاه از شخص آقاي رئيس جمهور به دادسراي تهران شكايت كرده اند كه ايشان بدون مجوز قانوني دستور دستگيري آنان را صادر كرده و اين دستور منتهي به ضرب و جرح آنها شده، شركت رئيس ديوانعالي كشور در اين گفتوگو خودبهخود منوط به انجام بازپرسي از آقاي رئيس جمهور و روشن شدن نتايج آن صدور رأي دادگاه است. بنابراين رئيس ديوانعالي كشور در گفتوگوي راديوتلويزيوني كه پس از روشن شدن نتيجه اين رسيدگيهاي قضايي برگزار شود شركت خواهد كرد. رئيس وقت مجلس نيز آمادگي خود را جهت شركت در مناظره تلويزيوني اعلام داشت. اما دفتر رياست جمهوري در اطلاعيه جديدي شرايط جديد رئيس جمهور را براي شركت در مناظره اعلام كرد، از جمله آنكه " طرفين مناظره آقاي بني صدر رئيس جمهوري به عنوان مسئول تنظيم روابط قواي سه گانه كشور از يك طرف و بهشتي، هاشمي رفسنجاني و رجايي به عنوان مسئولان درجه اول قواي قضائيه مقننه و مجريه از طرف ديگر مي باشند. " و حضور اين سه تن و پخش مستقيم و زنده برنامه را از شروط اصلي عنوان كرد.
كشور هرچه به نوروز 60 نزديكتر مي شد، دشمني ها اوج تازه تري به خود مي گرفت و حملات و ناسزاگوييهاي روزنامه هاي طرفدار بني صدر به سوي نهادهاي انقلابي تيزتر و تندتر مي گرديد به طوري كه تمام كشور در التهاب بسيار خطرناك فرورفته بود. در چنين زماني امام امت در صبح بيست و پنجم اسفند 59 شهيدان بهشتي و رجايي، آيت الله خامنهاي و آقايان مهندس بازرگان، هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي و بني صدر را به جماران فراخواندند. جلسه ساعتها به طول انجاميد و در پايان جلسه از طرف امام بيانيهاي در 10 بند صادر فرمودند. امام در اين بيانيه با تذكر برخي نكات و تعيين هيأتي براي رسيدگي به اختلافات،به رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس ديوانعالى كشور، رئيس مجلس شوراى اسلامى دستور دادند به دليل سوء استفاده گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى و توطئه آنها سخنرانى نكنند و البته مصاحبههاى سالم و سازنده و ارشادى را استثناء نمودند. همچنين به هيأت مذكور نيز ابلاغ كردند به بررسي روزنامهها و راديو و تلويزيون پرداخته و در صورتي كه اكثريت آنها را مضر تشخيص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى كل كشور اطلاع دهند تا به وظيفه قانونى عمل كنند .
به دنبال دستور امام مبني بر تعيين هيأت سه نفره، مرحوم اشراقي از سوي بني صدر، آيت الله مهدوي كني به نمايندگي امام، و آيت الله يزدي به نمايندگي نخست وزير، رئيس شوراي عالي قضايي، رئيس مجلس و آيت الله خامنهاي به عنوان اعضاي هيأت معرفي شدند و اولين جلسه در تاريخ 24/1/60 با حضور اين سه نفر و همچنين آيت الله موسوي اردبيلي به عنوان هماهنگي كار اين هيأت به مسائل قضايي تشكيل شد. همچنين با توجه به منع امام، موضوع مناظره منتفي تلقي شد.
دومين جلسه هيأت در تاريخ 26/1/60 تشكيل گرديد و نتيجه اين نشست اخطار شديد به روزنامه ها و مجلات بود كه از عنوان نمودن مطالبي كه موجب تضعيف و توهين يا تشديد اختلاف باشد خودداري كنند. با اين كه كارها آنچنان فشرده و گسترده بود كه به امام مجال نمي داد همه همت خودشان را مصروف توجه به روند و نتيجه كار هيأت بفرمايند ولي اختلافات از آنچنان وسعتي برخوردار بود و ذات كار هيأت در آن حد از حساسيت و ظرافت قرار داشت كه سه نفر بالا مجاز بودند به محض احساس ضرورت به حضور امام شرفياب شده، نتيجه كار را به استحضار ايشان برسانند. لذا بلافاصله پس از شروع كار آيت الله مهدوي كني و آيت الله اشراقي به حضور امام رفتند و بعد از اين ملاقات بود كه در جمع خبرنگاران اعلام نمودند كه كار ما منحصر به رسيدگي فقط به تخلفات اختلاف آفرين است. متأسفانه شروع كار هيأت هيچگونه اثري در جلوگيري از توسعه تحريكات و اغتشاشات از طرف بني صدر و گروهكهاي وابسته به ايشان و نشريات همخوان نداشت. اما با توجه به نظر امام، ياران ايشان سكوت اتخاذ كردند تا آنجا كه شهيد بهشتي در برابر سؤال مردم و حاميانش پيرامون برخي رخدادها، بارها اعلام ميكرد جواب ما سكوت است. كشوري كه مي بايست تمام كوشش خود را صرف تدابير جنگي نمايد مي رفت كه از درون يكباره منفجر گردد. شگفت آور اين بود كه آقاي بني صدر و دارودسته ايشان آشوبها، اغتشاشات و مشكلات موجد از ناحيه خودشان را بهانه قرار داده فرياد مي زدند كه كشور به بن بست رسيده است. لذا رهبر انقلاب در 26 فروردين در جمع ديداركنندگان چنين فرمودند: من به شما نصيحت مي كنم كه دست از اين شيطنت و توطئه ها برداريد. مرگ مخالفين با اسلام و جمهوري اسلامي نزديك است.
* بني صدر در سايه منافقين
اگرچه بنيصدر انساني خودشيفته و تماميت خواه بود، اما اينك كه پس از سه دهه به آن روزها مينگريم به خوبي هويدا است كه بسياري از اقدامات او تحت تأثير القائات نزديكانش بوده است. اين موضوع به نيكي در يكي از اسناد يافت شده از خانه هاي تيمي منافقين آشكار شده است، آنجا كه مسعود رجوي از بني صدر خواهان معرفي يك رابط براي انتقال سريع مشورتهاي ضروري به او ميگردد و خاطرنشان ميسازد كه "نيازي به تذكر نيست كه اگر مزاحتمي نباشد و مطبوعات نيز مانع نشوند و تبليغات نكنند بسيار بسيار مرجح ميدانيم كه با خودتان در ارتباط باشيم. "
او در ادامه اين نامه پيشنهاد ميدهد بنيصدر زودتر از هر شخص ديگري دعوت به راهپيمايي خياباني به مناسبت 12 فروردين نمايد تا از پتانسيل اين روز ديگران بهره نبرند و او جايگاه خود را تثبيت كند. جالب آنكه براي ديگر گروههاي برانداز نيز اعمال هماهنگي مينمايد "...مي تواند به دنبال يك نشست تلويزيوني شما با چريكهاي فدايي خلق فضاي مسالمت و نظم و قانون و همزيستي دموكراتيك همه نيروها و اقشار را تداعي كند به ويژه اگر صلاح بدانيد كه راهپيمايي سراسري مزبور وحدت و تفاهم ملي نامگذاري شده و با همين مضمون پيامي از شخص خودتان را نيز همراه داشته باشد. "
اين نامه به خوبي نشان مي دهد كه چگونه بني صدر تحت تأثير منافقين بود و مسعود رجوي به خود اجازه مي داد در كوچكترين كارهاي رياست جمهوري دخالت نمايد. بني صدر بعد از چهارده اسفند كاملاً همچون مهرهاي در اختيار منافقين و ديگر گروهك ها بود و با امنيتي كه او در دامن اين گروهكها تصور مي كرد اين حال و هوا را به وجود آورده بود كه كمترين اختياري از بني صدر سلب گردد. اين همراهي براي بسياري غيرقابل باور بود كه بنيصدر به مكاتب ليبرال غرب تمايل داشت و منافقين بيشتر برخاسته از تفكرات چپ بودند. اما سازمان منافقين در توجيه رابطه خود با ليبراليسم براي اعضايش، به اين جمله لنين كه در مجاهد شماره 111 صفحه 16 چاپ شده استناد كرده است: "از هر امكاني هرقدر هم كه كوچك باشد براي به دست آوردن متفق تودهاي حتي موقت، مردد، ناپايدار، غيرقابل اعتماد و مشروط حتماً و با نهايت دقت و مواظبت و احتياط ماهرانه استفاده شود. "
اما از سوي بنيصدر اين ارتباط به شكلي ديگر حل شده بود. در يكي از ملاقاتهايي كه در زمان فرماندهي كل قواي بني صدر و بستري شدن امام در بيمارستان، شوراي عالي سپاه با بني صدر داشت، يكي از اعضاي شوراي عالي مي پرسد:چرا هروقت ما مي خواهيم با شما ملاقات كنيم بايد روزها منتظر بمانيم ولي آقاي مسعود رجوي هروقت اراده كند مي تواند با شما ملاقات كند؟ بني صدر جواب مي دهد: من بايد اين گروهها را داشته باشم زيرا وقتي كه ما از دولت آلمان علت شركتشان را در تحريم اقتصادي نسبت به ايران پرسيديم به ما گفتند ما با مطالعه بولتنهاي پزشكي امام به اين نتيجه رسيديم كه امام بيش از سه ماه ديگر زنده نيست بنابراين امام سه ماه ديگر فوت مي كند و روحانيت دسته دسته مي شوند. تنها اين گروهها هستند كه به علت داشتن تشكيلات در ايران باقي مي مانند و قدرت را دردست مي گيرند من بايد اين گروهها را داشته باشم.
همكاري بني صدر با گروهكها محدود به مسعود رجوي نبود؛ حسب گزارش پاسداراني كه از محل سكونت بني صدر محافظت مي كردند، هميشه و حتي هر روز اشرف دهقاني، موسي خياباني و سران فدائيان خلق در منزل به ملاقات بني صدر مي آمدند و ساعتها با او به گفتوگو مي پرداختند. حتي او روابط نزديكي با حزب دموكرات كردستان و شخص عزالدين حسيني برقرار كرده بود.
* تحريك مجدد افكار عمومي
پس از سكوت ياران امام و برخورد با نشريات زمينهساز تشنجات، بني صدر در يك مصاحبه راديوتلويزيوني و مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي كه در مطبوعات تاريخ 5/2/60 منعكس شد، بار ديگر به تحريك افكار عمومي پرداخت. " ممكن نيست شما بتوانيد جامعه را در بيخبري نگهداريد و جامعه بيخبر بتواند پاسدار موجوديت خويش و انقلاب خود و جامعه رو به رشد باشد... همه بايد بايستيم و استقامت كنيم ... دونوع سازماندهي سياسي داريم. نوعي از آن بر توانايي رهبري و سفت و سخت بودن سازمان تكيه دارند كه به قول فرنگي ها توتاليتر يا خودكامه و قيم ... نوع دوم كه من طرفدار آن هستم نظم را با زور سازگار نمي بيند، سازمان را هم با زور سازگار نمي بيند و بر اين عقيده است كه رهبري، سازمان و نظم بايد در سطح خود مردم، براي نگه داشتن مردم در صحنه بماند... " او در اين سخنان علاوه بر آغاز تقابل با رهبري، بار ديگر قوه قضائيه را به عدم بيطرفي و ياران انقلاب را به چماقداري متهم كرد. هيأت سه نفري در ادامه جلسات خود در پايان جلسهاي كه در تاريخ 60/02/06 داشتند اعلام كردند كه در جلسه مسائل مربوط به مصاحبه اخير بني صدر مورد بحث قرار گرفته و طي نامهاي از ايشان توضيح خواسته شد، همچنين به تقاضاي نخست وزير در مورد عدم امضا طرح مجلس در مورد وزارتخانه هاي بي سرپرست نامه ديگري به ايشان فرستاده شد و درباره تخلفات روزنامه هاي ميزان، انقلاب اسلامي، جبهه ملي بحث شد و قرار شد مدارك مربوط به آن تحويل دادستاني گردد. بنيصدر جوابيهاي داد كه خبر از بناي برخورد لجوجانه وي داشت.
پس از بيانيه امام و آرام شدن نسبي جو در روز دوشنبه 60/02/07هواداران سازمان منافقين خلق از ساعت 3 بعدازظهر بدون مجوز از وزارت كشور، در ميدان فلسطين اجتماع كرده و حدود ساعت 4 به طرف پيچ شميران حركت كردند و علت اجتماع را اعتراض به قتل چهارتن از اعضايشان در قائمشهر ذكر كردند. در ضمن عدهاي هم به مخالفت با آنها با شعار الله اكبر خميني رهبر و حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله در گوشه ميدان اجتماع كرده بودند. همراهي دو گروه به زودي به شعار عليه يكديگر و حتي پرتاب سنگ و آجر رسيد و تعدادي اتومبيل نيز آسيب ديدند. در اين موقع پاسداران كميته و شهرباني دخالت كرده و گاز اشك آور شليك كردند و منافقين هم شروع به آتش زدن لاستيك اتومبيل نمودند و كار به زدوخورد و آتش زدن لاستيك و شليك تير هوايي تا حدود ساعت 7 الي 8 بعد از ظهر كشيد و مجروحان حادثه به بيمارستان اميراعلم و ديگر بيمارستانها انتقال پيدا كردند كه بيشتر به طور سرپايي معالجه و مرخص شدند و دو كشته بر جاي ماند.
روزنامه انقلاب اسلامي بنيصدر به حمايت رسمي از اين تجمع پرداخت و حتي شخص بنيصدر در حمايت از منافقين كه فردي را سوزانده بودند تا وانمود كنند كه شكنجه شده، اين عمل آنها را دليل بر قدرت قلمداد كرده و ميگويد: "اگر اين مقدار وفا و اين مقدار ايستادگي در يك گروهي به وجود آيد كه براي ضربه زدن به حكومت اسلامي حاضر بشود با افراد خود اين كار را بكند و افراد خودشان بپذيرند آنها ماندني هستند و ما رفتني. "
امام خميني پس از آشوب و اغتشاش منافقين خلق در 4 روز بعد خطاب به گروهكها گفتند: "شما چيزي نيستيد كه بتوانيد در مقابل اين موج خروشان، انسانهاي برپاخاسته مقاومت كنيد، پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه اين است كه اسلحهها را زمين بگذاريد و اين شيطنتها را برداريد و به آغوش ملت برگرديد و مثل ساير برادران ما همراه با آنها به زندگي خودتان ادامه بدهيد كه اين زندگي كه الآن شما داريد زندگي شرافتمندانه نيست. زندگياي است كه براي هواهاي نفساني ديگران، شما خودتان را به باد فنا ميدهيد... امروز بعد از دو سال جنايتكاري گروهكهاي وابسته به قدرتهاي خارجي، مشت آنان در پيشگاه ملت و بخصوص كارگران عزيز به خوبي باز و اين گروهكهاي نادان با كردار و گفتار خود ثابت كردند كه دشمنان خلق و خالق و بازيگراني ناشي در صحنه ميباشند. اين سوداگران در اعمال فتنه انگيز بچه گانه خود چهره قبيح خود را به ملت و بخصوص طبقه مستضعف كه ميرفت پشتيباني آنان را باور كند، آنچنان ناشيانه نشان داند كه براي كسي نبايد جاي شك و ترديد باقي باشد كه اينان جيره خواران كاخ سفيد و كرملين ميباشند و دشمن درجه يك كارگران و كشاورزانند. " ايجاد درگيريهاي خياباني و جوسازي گروهكها و ليبرالها به مذاق ضدانقلابيون خارج از كشور نيز خوش ميآيد و بني احمد، وكيل مجلس شاه و از چهرههاي شاخص سلطنت طلب ميگويد: "به نظر ميرسد تنها راه نجات كشور از اين توطئه بين المللي تشكيل اجتماعي از تمام شخصيتهاي وابسته به گروههاي ذكر شده در بالا؛ چريكهاي فدايي خلق، مجاهدين خلق، حزب دموكرات كردستان است. اينجانب ضمن اداي احترام به جنبشهاي چپ در ايران از اتحاد با مجاهدين خلق ابراز خرسندي ميكنم و از صميم قلب خواستار تعالي حزب دموكرات كردستان و سازمان پيكار هستم. " علي اميني نخست وزير شاه نيز به وقايع داخلي ايران اميد بسته و مژده تشكيل شورايي از شخصيتها را ميدهد. اميني در اين اعلاميه تمام ايرانيان را مخاطب قرار داده و گفته است ديگر وقت آن گذشته است كه دست به سينه و تماشاگر باقي بمانيم. اما بني صدر در ادامه جوسازيها و سعي خود مبني بر تضعيف دولت همچنان مصمم است. آنچنان كه در مطلبي در 16 ارديبهشت 1360 در روزنامه انقلاب اسلامي عنوان كرد: "حساسيت كافي و ناراحتي عميق احساس ميكنم، كسر بودجه واقعي، بيشتر از سالهاي قبل و تورم و وابستگي مثل خوره به جان مردم ما و حيات كشور افتاده است. مملكت را آزمايشگاه ندانم كاريها تصور كردن، اثرات وخيم و لطمات جبران نشدني براي انقلاب به بار خواهد آورد. "
* آخرين اخطارهاي امام
در ضمن اختلافات سران كشور، جنگ و آشوبهاي خياباني نيز در اغلب شهرها بخصوص در مركز كشور به حد تأسف باري رسيده بود. روزنامهها مملو از اخبار انفجار، زدوخوردهاي گروهكها، كشف توطئهها و خانه هاي تيمي بود. اين همه به هم ريختگي و پراكندگي، منافقين را به اين فكر انداخت كه از فرصت استفاده نموده مهر و عطوفت پدرانه امام را به طرف خود جلب كنند، به تصور اينكه در اين بازار آشفته امام به خاطر تسكين قسمتي از اغتشاشات و گشايش در پارهاي از معضلات، پارهاي مزايا در اختيار منافقين قرار دهد. لذا اقدام به نوشتن نامه اي خطاب به امام نمودند.
در بخشي از اين نامه آمده است " تا آنجا كه انضباط آهنين تشكيلاتي ما كشش داشته باشد تلاش خواهيم نمود كه همچون گذشته ولو به بهاي جان خواهران و برادرانمان تا وقتي راههاي مسالمت آميز ابراز عقيده و فعاليتهاي انقلابي مطلقاً مسدود نشده و به اصطلاح حجت تمام نگرديده است، از عكس العملهاي خشونت بار و قهرآميز بپرهيزيم، چرا كه يقيناً در شرايط موجود امپرياليسمها از چنين منازعاتي در جهت تجزيه انقلاب و خاك ميهنمان سوء استفاده خواهند كرد... شما كه پيوسته به رغم نقاهت جسمي با گروهها و جماعت و افراد مختلف به طور روزمره ديدار و ملاقات داريد، اكنون اگر سوء تعبير نشود ما و كليه هوادارانمان در تهران نيز كه قشري از اقشار ملت هستيم بدين وسيله تقاضا ميكنيم كه براي بيان مواضع و تشريح اوضاع و عرض شكايات و اثبات مطلب فوق الذكر بدون هيچگونه تظاهر و در نهايت آرامش به حضورتان برسيم. به گمان ما اين ميتواند يك رويداد مهم تاريخي محسوب شده و انشاءالله سرآغاز بسياري تدابير و تفاهمات ملي و هر چه بيشتر زنده داشتن اميد زندگي مسالمت آميز و در نتيجه نافي تشنجات داخلي و حتي زمينه ساز اتحاد عمومي مهم سراسري براي دفع كامل تجاوز حكام ديكتاتور و جاه طلب بعثي به حقوق و زندگاني هموطنان ستم زده و رنجديده ما باشد. "
اما بازي آنها در برابر وليفقيه پوچتر از آن بود كه فريبنده باشد. امام خميني در جواب به منافقين در 21 ارديبهشت 1360 فرمودند "ما به آنها كراراً گفته ايم و حالا هم ميگوييم كه ما مادامي كه شما تفنگها را در مقابل ملت كشيدهايد يعني در مقابل اسلام با اسلحه قيام كردهايد، نمي توانيم صحبت كنيم و نمي توانيم مجلسي با هم داشته باشيم، شما اسلحهها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شما را ميپذيرد و اسلام هوادار همه شماهاست. فقط گفتن به اينكه ما حاضريم، در آن نوشتهاي كه نوشتهايد در عين حالي كه اظهار مظلوميتها زياد كردهايد ليكن باز ناشيگري كرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه كرديد، ما چطور با كساني كه قيام مسلحانه برضد اسلام ميخواهند بكنند ميتوانيم تفاهم كنيم؟... من اگر در هزار احتمال يك احتمال ميدادم كه شما دست برداريد آن كارهايي كه ميخواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم. لازم هم نبود شما پيش من بياييد و حالا هم به موجب احكام اسلام نصيحت به شما ميكنم شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمي توانيد كاري انجام دهيد. شما اگر يك وقت ملت قيام كند، مثل يك ذرهاي در مقابل اين سيل خروشان هستيد، برگرديد به دامن اسلام، بياييد آن چيزي را كه ديگران ميخواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما ميدهند، در اسلام براي شما مهياست. شما دست برداريد از قيام مسلحانه و آن چيزهايي كه به غارت بردهايد از بيت المال مسلمين بازگردانيد و با مسلمين ديگر با هم باشيد و شما معزز و محترم هستيد ليكن مادامي كه اسلحه در دست شماست و شما در همين نوشته اظهار مظلوميت و اظهار اين كه ميخواهيم كارها درست بشود و تفاهم بشود. وقتي در همين جا تهديد به قيام ميكنيد ما نمي توانيم اين طور مسائل را قبول كنيم. "
* تندروي تا اعلام نظر هيأت سه نفره
در اين زمان واقعهاي سبب گسترش وسيعتر اختلافات گرديد، در پي چاپ مطلبي در روزنامه جمهوري اسلامي مبني بر بازداشت دو نفر سارق در حين سرقت اسناد طبقه بندي شده و سري وزارت خارجه و در حاليكه گفته ميشد منظور از اين اقدام ربودن اسناد موجود عليه كاظم رجوي برادر مسعود رجوي در وزارت امور خارجه بوده است، اين وزارتخانه اطلاعيهاي صادر و موضوع را علني كرد، اما در جواب دفتر رئيس جمهور نيز اطلاعيهاي صادر كرد و مشخص گرديد كه مجري آن اقدام دفتر بني صدر و دستور دهنده آن خود بني صدر بود.
درحالي كه وزارت خارجه فاقد وزير بود، معاون اداري و مالي وزارت خارجه در رابطه با سرقت اسناد نامهاي براي بني صدر فرستاد و خاطر نشان كرد كه فرد مذكور در حال خارج نمودن تعداد زيادي از اسناد سري و محرمانه به صورت بسته بندي شده در داخل يك كيف از ساختمان شماره 3 وزارتخانه بوده است كه دستگير شده و هيچگونه مدرك و نشانهاي دال بر وابستگي خود به دفتر رياست جمهوري ارائه نكرد و اصولاً در رابطه با وابستگي خود به هر نهاد دولتي يا غير دولتي ديگر سكوت نمود.
به دنبال بازداشت ناطقي مدير كل كنسولي كه اطلاعات را در اختيار آن فرد قرار داده بود، به حكم شهيد لاجوردي دادستان انقلاب تهران، اين افراد در مراحل بازجويي و بازپرسي خود اعتراف به داشتن چند نفر همكار ديگر در مورد اين سرقت كردهاند كه رسيدگي به اين موضوع در دستور فوري هيأت سه نفري حل اختلاف قرار گرفت.
در همين زمان منافقين براي موجه جلوه دادن عدم اطاعت از دستور امام، با هماهنگي قبلي نامهاي بسيار مفصل به بني صدر نوشته و تحويل اسلحه را مشروط بر اين نمودند كه بني صدر به عنوان عاليترين مقام رسمي اجراي قانون را تضمين نمايد و در جواب اين نامه، بني صدر عدم توانايي خود را در مورد شرط بالا اعلام نمود. وي در مصاحبه مطبوعاتي در جواب خبرنگاري كه نظرش را راجع به نامه منافقين پرسيده بود جواب ميدهد كه: "من نامه شان را خواندم نوشتهاند كه آمادهاند اسلحه شان را تحويل بدهند منتها گفتهاند تضمين چيست كه با ما با قانون اجرا شود؟ خب من چه جوابي بدهم؟ وقتي از دفتر رياست جمهوري برادر فضلي نژاد را كه همه شما ميشناسيد، در اروپا انجمن اسلامي بوده است فرستاده ايم تا كارمندهايي را كه قرار است اينجا كار كنند شناسايي كند، با حكم (رسمي) به آنجا رفته است و به مقام خود وزارتخانه هم مراجعه كرده است او را گرفتهاند به عنوان اين كه شما سند دزديدهايد و آمدهايد كه سند بدزديد. "
بني صدر 60/02/30در ستون كارنامه رئيس جمهور كه روزانه در روزنامه انقلاب اسلامي به چاپ ميرساند، مينويسد "تلگرافي از آقاي شيخ علي تهراني كه خطاب به من فرستاده شده بود خواندم كه در آن آمده است شما گفتيد با چماقداري مخالفت ميكنيد و ميايستيد و استقامت ميكنيد، ولي مثل اينكه كوتاه ميآييد... به ايشان جواب ميگويم خير من ايستاده ام و كوتاه هم نمي آيم اما همه بايد تلاش كنند شما مرا انتخاب نكردهايد تا به جاي همه تلاش كنم. همه بايد بايستند...مرا جز نيروي شما نيرويي نيست، ايستادگي شماست كه به ايستادگي من معنا ميبخشد. در همه جا، در همه شهرها بايد در برابر اين امور بايستيد و به هرقيمت بايستيد، تا ايستادگي مرا حس كنيد. من ايستاده ام. "
بني صدر و رجوي به گمان اينكه توانستهاند به اندازه كافي در جامعه جو بدبيني و نااميدي بوجود آورده و مردم را به سمت خود جذب كنند پيشنهاد رفراندوم و مراجعه به آراي عمومي را ميدهند و با حروف درشت در صفحه اول روزنامه انقلاب اسلامي مينويسند: "براي خروج از بن بست كنوني سالمترين راه بدون بحران اين است كه همه موافقت كنند به مردم مراجعه كنيم و با رأي عمومي آنچه بايد بشود، بشود. "
نامه مسعود رجوي به بني صدر در 60/02/31، فرداي چنان تيتري ، دعوت او به ادامه اين مسير است "به اين ترتيب آقاي دكتر، شما تا اين تاريخ از قضا دقيقاً آلنده ايران هستيد و نه پينوشه... هيچكدام از حضرات را ياراي حذف رسمي شما نيست چرا كه خود به طور مضاعف متضرر خواهند شد... اما من يقين دارم كه در هر صورت شما در موقعيت مناسب في المثل با دعوت به اعتصاب هم كه شده بسياري كارها را قادريد بكنيد... احتمالاً خودشان هم ميدانند كه اگر حكومتشان چه در داخل و چه به طور بين المللي تتمه آبرويي داشته باشد، اساساً منوط به شخص شماست. والا همه دنيا ميدانند كه بدون شما حكومت چند هفته نيز دوام ندارد. " همچنين رجوي به بني صدر پيشنهاد ميكند كه از امام بخواهد براي انجام اين رفراندوم از مردم خواسته شود يك راهپيمايي به طرف جماران انجام دهند و خواستار تغييرات اساسي باشند. جالب آنكه طي همان نامه به بني صدر پيشنهاد ميكند از امام بخواهد كه شعارهايي به نفع امام يا حزب الله را منع كنند. "بديهي است كه حتي نفس اين پيشنهاد انحصار طلبان را تا حدودي برجاي خود خواهد نشاند... " امام خميني 60/03/06 در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به مناسبت آغاز دومين سال شروع كار مجلس سخناني گفتند و در آن در مقابل حركتهاي ضد اسلامي جبهه ضد انقلاب، موضع گيري قاطع كرده و عليه آنها افشاگري كردند. سپس فرمودند "اين شياطين كه مىگويند كه ملت ديگر چهطور و چهطور است، اينها توى اتاقهاى خودشان نشستهاند حساب مىكنند... اين مملكت از بين نرفته؛ و اين جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست؛ و اين مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند؛ و اين مردم هم از مجلس، مادامى كه مجلس بر طريقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى كه دولت بر طريقه اسلام باشد، و از رئيس جمهور، مادامى كه رئيس جمهور در طريق اسلام باشد، طرفدارى مىكنند. هر كدامتان بلغزيد، مردم ديگر از شما طرفدارى نمىكنند... [ديكتاتورها] هم مثل ساير مردم [بودند.] بعد هم وقتى كه به مقامى رسيدند، اينطور نبوده است كه از اول ديكتاتورى كرده باشند. لكن قدم به قدم، ذره به ذره، رو به ديكتاتورى رفتند... هى نگوييد كه "ملت با من است "، "ملت با من است ". ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با ديگرى. من اگر يك كلمهاى بر خلاف اسلام بگويم، همين ملت مىريزند و من را از بين مىبرند. "
به دنبال سخنان امام مبني بر به بن بست نرسيدن كشور اسلامي، منافقين درسر مقاله شماره 122 روزنامه مجاهد تحت عنوان " در مفهوم و واقعيت بن بست " اصرار دارند كه جامعه به بن بست رسيده و تنها راه آن رفراندوم است و حتي امام را كه فرموده بودند بن بستي براي ملت وجود ندارد با شاه مقايسه مينمايند.
در پي موضعگيري قاطع امام، بني صدر كه موقعيت خود را در خطر ميديد و اين احتمال را ميداد كه از فرماندهي كل قوا عزل شود، در مصاحبه خود درتاريخ 60/03/09 سعي كرد مسئله جنگ را مسئله اصلي قلمداد كرده و همچنين بركناري خود را خطري جدي تلقي كند و ترس خود را از رويارويي مستقيم با امام اعلام مينمايد: "اگر روزي جمهوري تا اين حد خداي نكرده سقوط كرد كه به دليل ايستادگي رئيس جمهور براي اجراي قانون بايد محاكمه شود، اين خود انقلاب ديگري در مملكت ماست... براي آنها كه اين تلاش را ميكنند سؤالي دارم كه اين تلاش را ميكنيد، فرض كنيد كه به نتيجه رسيد و درخت، يا اره شد و يا خود به خلاف قاعده افتاد كه نمي افتد آيا به قول معروف شما چاه كندهايد كه منار ميدزديد؟ آيا فكر بعدش را كرده ايد؟ بنابر ادامه جمهوري است يا بنا بر چيز ديگري است؟ اگر بنا بر ادامه اين جمهوري است، مردم كدام داوطلب ديگري را گيربياورند و به او آن حد اعتماد را اظهار بدارند و از آن به بعد هم تا اين لحظه كه من در اينجا نشسته ام همواره از او حمايت بكنند و او ناتوان نشود؟ خوب آن ديگري كه شما داريد ميتواند بيايد و اين اعتماد را هم جلب كند و توانا بشود كيست؟ "
بني صدر همچنين در جمع پرسنل پايگاه هوايي شيراز سخنراني تحريك آميزي ايراد نمود كه نقض كامل بيانيه امام بود.
سرانجام، پس از بارها نقض فرمان امام هيأت سه نفره حل اختلاف در تاريخ 60/03/12 اعلام كرد كه سخنرانيها و مصاحبه مطبوعاتي بني صدر تخلف از بيانيه 10 مادهاي امام و تخلف از قانون اساسي ميباشد.
امام خميني به مناسبت 15 خرداد 1360 پيامي فرستادند كه طي آن عليه مخالفين جمهوري اسلامي كه زير چترهاي مختلف عليه اين جمهوري توطئه
مي كنند ، روشنگري كردند " ... اينان با نام آنكه در ايران قانوني نيست ... ميخواهند راه را براي اربابان خود يا ابرقدرت شرق يا بلوك كمونيست يا ابر قدرت غرب و بلوك سرمايه داري باز كنند و ايران عزيز را با اسم آزادي كه مراد آنان بي بند و باري است به لجن بكشند و ملت مسلمان را از صحنه خارج كنند. اينان آزادي مسلح بودن را در مقابل حكومت اسلامي و آزادي در اغتشاش را ميخواهند. اينان آزادي ژ3 براي نابودي اسلام و جمهوري اسلامي را ميخواهند و اين آزاديها همان است كه پيامبران و اسلام و رهبران آن در سرتاسر تاريخ با آن به جنگ برخاسته اند، خود را فدا كردهاند و ما نيز به حكم پيروي از آنان در صحنه هستيم و غربزدگان آزادي به شكل غرب كه حتي آزادي جنسي به حد فجيع آن و آزادي مراكز فحشا را طالبند اسلام و جمهوري اسلامي مخالف ايده هاي حيواني آنان است... "
سم پاشيهاي بنيصدر عليه چهرههاي شاخص خط امام و به مرور خود امام ادامه يافت و روزنامههاي آن جريان ساماندهنده تحركات اين جريان بودند. به دنبال ايجاد تحريكات از سوي بعضي روزنامهها در اطلاعيهاي كه در تاريخ 60/03/18 از سوي دادستان انقلاب اسلامي مركز انتشار يافت آمده است: " به حكم دادستان انقلاب اسلامي مركز نشريات آرمان ملت، انقلاب اسلامي، جبهه ملي، ميزان، نامه مردم و عدالت به دليل نشر مقالات تشنج آفرين تا اطلاع ثانوي توقيف شدند. "
* مقاومت كنيد
بني صدر نيز به دنبال اطلاعيه دادستاني كل مبني بر تعطيل روزنامهها اطلاعيهاي به شرح زير صادر كرد:
خبر تعطيل چند نشريه ديگر از جمله روزنامه انقلاب اسلامي را شنيديد. شب گذشته نيز برنامه تلويزيوني دادستان كل كشور را كه به منظور لكه دار كردن رهبر نهضت ملي ايران دكتر محمد مصدق و خدشه دار كردن رئيس جمهوري تنظيم شده بود تماشا كرديد. اينها مراحل مختلف حركتي است كه حذف رياست جمهوري شما را هدف قرار داده است.
آنچه اهميت دارد رئيس جمهور نيست مهم آن است كه غول استبداد و اختناق ميخواهد بار ديگر حاكميت خود را به شما مردم بپاخاسته تحميل كند و اثر خونهاي گرانبار عزيزان شما را كه در سرنگوني رژيم سياه پهلوي نثار اسلام و آزادي شد از بين ببرد و اين در شرايطي است كه كشور ما خود را براي انجام انتخابات مياندورهاي آماده ميكند. رئيس جمهوري شما همچنان در انجام رسالت خطيري كه شما ملت مسلمان ايران به عهده او گذاردهايد استوار ايستاده است. پيام و كارنامه خود را به هر شكل از آن جمله نوار، اعلاميه و ... به اطلاع شما خواهم رسانيد و به دعوت شما كه هر روز او را به مقاومت و استقامت ميخوانيد صميمانه لبيك ميگويد. شاد و پيروز باشيد.
دايره فعاليت بني صدر روز به روز تنگتر ميگرديد. هنوز فرماندهي كل قوا نيرويي بود كه ميتوانست در سايه آن نفسي بكشد. روزنامه اش به محاق توقيف افتاده بود ديگر آن اقبال و شور براي ديدن بني صدر در مردم ديده نمي شد. به ناچار به همشهريان خود روآورد و باحضور عدهاي از مردم همدان دفتر همكاريهاي مردم با رئيس جمهور را افتتاح و طي سخناني مردم را علناً به ايستادگي و مقاومت و شورش عليه جمهوري اسلامي دعوت كرد.
در پايان مراسم شركت كنندگان شعارهايي به حمايت از بني صدر و عليه حزب جمهوري اسلامي و دكتر بهشتي و نخست وزير ميدادند. در اين مراسم به علت ازدحام بيش از حد جمعيت در محل دفتر، بني صدر نتوانست از ميني بوس پياده شود و از داخل اتومبيل با بلندگوي دستي براي مردم سخنراني كرد و در پايان به شعارهاي ذكر شده در بالا تا ساعت 8 بعدازظهر تظاهرات ادامه داشت و پس از آن نيز گروههاي مخالف و موافق با دادن شعارهايي عليه يكديگر و پرتاب سنگ به طور پراكنده در سطح شهر همدان به تظاهرات پرداختند و درگيريها تا ساعت 9 شب ادامه داشت و طرفداران بني صدر به يكي از مغازهها حمله كردند و تمام شيشهها را شكسته و وسايل آن را بردند.
فرصت ضيق بود و بني صدر در شرف حذف قرارگرفته بود و منافقين ناگزير به سيم آخر زده بودند.
*بركناري از فرماندهي كل قوا
ولي عقربه زمان به لحظه حذف بني صدر بسيار نزديك شده بود و منافقين بي سبب درجست و جوي چاره خود را به اين در و آن در مي زدند و قبل از اين كه درگيريهاي خياباني شكل كامل جنگ داخلي را به خود بگيرد اما بايك حكم دو جملهاي كار را يكسره كرد:
بسم الله الرحمن الرحيم
ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران. آقاي بني صدر از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار شدند.
روح الله الموسوي الخميني - 60/03/20
حكم امام كافي بود كه بني صدر را به اختفاي كامل ببرد و از لحظه انتشار حكم عملاً بني صدر از كليه اقتدارات خويش معزول گرديد و محل سكونت و محل كار وي به تصرف سپاه و كميته درآمد و در پي آن منافقين طي اطلاعيهاي خواستار حراست از جان بني صدر گرديدند.
درپي بركنار شدن بني صدر از فرماندهي كل قوا از صبح پنجشنبه 60/03/21 درگيريها و تشنجات پراكندهاي در گوشه و كنار كشور به وجود آمد. گروهي در حالي كه شعارهايي به طرفداري از بني صدر ميدادند به طرف ميدان وليعصر به راه افتادند و شب قبل هم اين عده يك دكه كتاب فروشي را آتش زده بودند. بعد از اجتماع در ميدان، شعارهايي تند داده و فحاشي عليه مقامات دولت و مسئولين را شروع كردند كه با دخالت مردم و عدهاي پاسدار درگيري تن به تن شروع شد و ضمن درگيري به وسيله اسلحه يك ناشناس، يك پاسدار به قتل رسيد.
همچنين در نقاط ديگري از جمله خيابان جمهوري، ميدان انقلاب، خيابان انقلاب، مقابل دانشگاه تهران و خيابان وليعصر تقاطع جمهوري نيز گروهها سعي در ايجاد آشوب داشته و در عين حال شايعه راهپيمايي جبهه ملي كه گفته ميشد در روز 25 خرداد انجام ميگيرد قوت گرفته و سازمان منافقين نيز از اين راهپيمايي اعلام پشتيباني كرده بود.
يكبار ديگر بني صدر در بيانيه 22 خرداد خود، طرفداران خود را به مبارزه علني عليه جمهوري اسلامي دعوت كرد. متن بيانيه وي در آخرين شماره غير قانوني انقلاب اسلامي و مجاهد شماره 125 انتشار يافت.
وي پس از سياه نماييهاي شديد از فضاي كشور و آينده آن اگر او رئيس جمهور نباشد، نوشت "به شما ميگويم اگر امروز كه هنوز وقت باقي است نايستاديد و استبداد را كه هنوز قوام نگرفته دفع شر نكرديد و استبداد با سلطه خارجي پيوند قطعي پيدا كرد، همه آنچه را كه گفتم و بدتر از آن را برشما خواهند آورد و... "
چندي بعد حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني نظريات خود را درباره عملكرد رئيس جمهور در تاريخ 60/03/24چنين اعلام كرد " پس از عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا درمجلس فشار شديدي وارد ميآيد كه مسئله عدم كفايت سياسي ايشان مطرح گردد و نمايندگان خواستهاند در اين مورد جلسه غيرعلني داشته باشيم. فكر ميكنم مصلحت اين باشد كه ايشان (بني صدر) بپذيرند در محدوده حقوق و تكاليفي كه قانون اساسي براي رئيس جمهور و همه ارگانهاي ديگر تعيين كرده است عمل بكنند و ترجيح دارد كه ايشان در اين سمت باقي بمانند؛ حتي اگر من بتوانم با تقاضا و توضيح مجلس را از طرح بحث درباره كفايت سياسي ايشان منصرف كنم. مصلحت جمهوري اسلامي اين است كه كساني كه مسئوليت دارند قانون را مراعات كنند. "
* بيست و پنج خرداد 60
روز بيست و پنج خرداد فرا ميرسد. اين روز را ميتوان چهارده اسفند ديگري دانست با اين تفاوت كه در اين روز ضد انقلاب فاقد انسجام و پيوستگي روز دانشگاه بود و حسب اخطار امام، نهادهاي انقلابي با تمام سرعت و تمام نيرو، خود را آماده مقابله كرده بودند. جبهه ملي در پي صدور اعلاميهاي بر انتقاد شديد از لايحه قصاص، مردم را جهت يك راهپيمايي در خيابان انقلاب به طرف دانشگاه در بعد از ظهر بيست و پنج خرداد فراخواند، صبح همان روز امام در جمعي از علما و روحانيون استان مازندران و جمعي از اقشار مختلف مردم سيستان و بلوچستان صريحاً شركت در راهپيمايي را نفي فرموده، جبهه ملي را مرتد خواندند و به نهضت آزادي توصيه كردند طريق خود را مشخص نمايد. در پي آن بلافاصله همه گروهها و نهادهاي انقلابي خود را جهت رويارويي با راهپيمايي آماده نمودند و در اثر فشار شديد قبل از شروع راهپيمايي طي اعلاميهاي قبول پيشنهاد راهپيمايي را از طرف نهضت منكر گردد.
بعد از ظهر بيست و پنج خرداد، طيف ضد انقلاب نه چندان فراوان به خيابان انقلاب آمدند ولي ساكت و آرام و بدون برنامه شعار و حتي يك برگ تراكت؛ ولي توفان حزب الله فرارسيد و يكباره راهپيمايي را عليه بني صدر و جبهه ملي و اتحاد ضد انقلاب دگرگون كرد و شعار "مليها كوشند؟ - تو سوراخ موشند " همان روز بر زبان حزب الله جاري شد و از حلقوم عاشقان انقلاب چون غرش رعد برمي خاست و اجتماع ملي گراها شكست خورده، به خانه بازگشتند و آخرين اميد بني صدر از اين كه امكان داشت اجتماع بيست و پنجم خرداد مفري براي وي در پي داشته باشد به يأس مبدل گرديد.
بني صدر از همه راهها رانده و از همه مانده براي اين كه آخرين شانس خود را بيازمايد و چه بسا بتواند قلب پرعطوفت امام را به طرف خود متمايل سازد نامه زير را به محضر امام نوشت. او كه در بيانيه بيست و دوم خرداد خود رسماً و علناً مردم را به قيام عليه انقلاب تحريك نموده بود، رئيس جمهوري كه در همدان و در پايگاه يكم، مردم و ارتشيان را به استقامت و قيام دعوت كرده بود اكنون به دنبال بيانات روز بيست و پنجم خرداد امام و با پندار اين كه از عطوفت امام بهره بردارد. به دنبال نزديك شدن سقوط بني صدر، منافقين خلق حمايت خود را از وي علني كرده و طي اطلاعيهاي كه در تاريخ 60/03/26 انتشار يافت هواداران خود را به حمايت از جان بني صدر دعوت كردند.
* طرح دوفوريتي
روز حذف بني صدر با تمام هياهو به همراه درگيريهاي خياباني فرارسيد و طرح دوفوريتي آئين نامه چگونگي بررسي كفايت رئيس جمهور كه از طرف يكصد و بيست نفر از نمايندگان مجلس تقديم شده بود پس از صحبتهاي مخالف و موافق در جلسه 60/03/27 مورد تصويب قرار گرفت.
به دنبال تصويب طرح عده زيادي از مردم به مقابل مجلس آمده و تقاضاي تصويب فوري عدم كفايت بني صدر را داشتند. مسلم بود كه كار بني صدر تمام است و مردم بني صدر را مردي درگذشته ميدانستند و در پي طرح حيات سياسي بعد از بني صدر بودند لذا، دكتر بهشتي در يك مصاحبه مطبوعاتي گفت: در مورد شوراي رياست جمهوري اين شورا فقط براي مدت 50 روز وظيفه دارد كه مسئولت رئيس جمهور را به عهده بگيرد و در اين مدت مقدمات انتخاب رئيس جمهور جديد را فراهم كند. احمد توكلي در كتاب خاطراتش درباره مديريت امام بر ماجراي بني صدر و مجلس اول مي گويد: با چند نفر ديگر، چندين بار پيش امام رفتيم و درباره بنيصدر با ايشان صحبت كرديم. يك بار كه حدوداً 40 نفر از نمايندههاي جوان مجلس ميشديم، تصميم گرفتيم پيش امام رفته چند موضوع از جمله مسئله جنگ و مسئله بنيصدر را با ايشان مطرح كنيم. قرار شد يكي از اين موضوعات را مرحوم استكي و يكي ديگر را علي آقامحمدي مطرح كند. بدون تعيين وقت قبلي به دفتر امام، واقع در جماران رفتيم. حوالي ظهر بود. مسئول دفتر امام گفت: "شما بدون وقت قبلي آمدهايد. " من جواني كردم و به پاسخ ايشان اعتراض نموده گفتم: "ما چهل نفر نماينده مجلس هستيم، نميتوانيم ده دقيقه امام را ملاقات كنيم؟ اگر كار نداشتيم كه نميآمديم. " آن بنده خدا با اوقات تلخي خدمت امام رفت و دوباره پيش ما برگشت و گفت: "بياييد برويد داخل. " وارد ساختمان شديم و در يك اتاق كوچكي نشستيم. امام تشريف آوردند و دوستان حرفهايشان را زدند. سومين نفر، (نميدانم من بودم يا استكي) كه قرار بود در مورد اختلافات مجلس و بنيصدر صحبت كند، تا خواست بحث را آغاز كند، امام با خنده گفت: "ناراحت نباشيد، درست ميشود، الآن جنگ است، برويد دنبال ايجاد وحدت و سعي كنيد اختلافات حل شود. " (تعابيري از اين قبيل كه در تاريخ نوراني انقلاب از امام بسيار شنيده شده است). ما همه عصباني بوديم و آرامش و حرفهاي امام مثل آبي بود كه روي آتش عصبانيت ما ريخته شد و وقتي بيرون آمديم، اصلاً التهابي نداشتيم. علي آقا محمدي به من گفت: "خيلي خوب شد، اگر امام چيزي عليه بنيصدر ميگفت، ما فردا چهل شهر را در نماز جمعه عليه بنيصدر به هم ميريختيم. " من هم ديدم واقعاً حرف خوبي ميزند.
روزي ديگر من و آيتالله خامنهاي و آقاي هاشميرفسنجاني و آيتالله يزدي و آقاي پرورش و شهيد رجايي و مرحوم شيخ محمد منتظري جلوي امام حلقه زديم. موضوع هم درباره همان مشكلات بنيصدر بود، آيتالله خامنهاي آن روز غزلي از حافظ خواند و گفت: "بنيصدر پدر ما را درآورده است و اكنون هم در ارتش يارگيري ميكند، اين امر ممكن است در آينده خطراتي پيش بياورد. " (چون آن موقع بنيصدر نماينده امام در شوراي دفاع هم بود و در بين افسران عاليرتبه ارتش يارگيري ميكرد.) پس از آن آقاي هاشميرفسنجاني، فصل مشبعي درباره مشكلاتي كه بنيصدر براي مجلس ايجاد كرده بود، بيان كرد. پس از ايشان آيتالله يزدي قصه شوراي حل اختلاف و كارشكنيهاي بنيصدر را مطرح نمود. آقاي رجايي چيزي نگفت و پس از آقاي يزدي، آقاي پرورش سخن گفت و حرفهاي يزدي را تكميل كرد. سپس نوبت به من رسيد. من هم عرض كردم "آقا، شما به اتحاد و توافق دعوت ميكنيد و به ما ميفرماييد حرف اختلافانگيز نزنيم، ولي بنيصدر كه حرف شما را گوش نميدهد، به مجلس نامه مينويسد، در روزنامه انقلاب اسلامي مقالات بحثبرانگيز مينويسد، نوارهاي اختلاف برانگيز از تهران به دزفول ميفرستد، گزارشهاي اختلافانگيز به مردم ميدهد و... " امام يك دفعه حرف مرا قطع كرد و فرمود: "شما هم ميگوييد. " با حرف امام جا خوردم و گفتم: "كي گفتيم؟ " امام فرمود: "اين نامهاي كه آقا شيخ محمد نوشت خوب بود؟ "
جريان از اين قرار بود كه يك روز قبل از آن ملاقات، شهيد منتظري نامهاي چند صفحهاي خطاب به بنيصدر نوشته بود و اين نامه او را اذيت كرده بود. اين نامه محرمانه و خصوصي بود، اما همه جا پخش شد. امام هم با هوشياري و فراست خاص خود، از همه جزئيات اطلاع دقيق داشت (كه اين موارد نشانه سياستمدار بودن و اصولگرايي او بود.) آقاي محمد منتظري هم پس از سخنان امام خيلي خونسرد گفت: "آقا، اين همه او گفت، يكي هم ما گفتيم. " در خاتمه، امام همه جمع را نصيحت كرد. تاريخ گواه است كه اين شروع اختلافات، هميشه از جانب بنيصدر و طرفدارانش بود. بهشتي و رجايي در نوك پيكان حملات بنيصدر قرار داشتند. از همين نكته ميتوان تصور كرد كه تبعيت از رهبري (كه شرط معقول حفظ يك نظام است) چقدر مراعات ميشد. در رابطه با بنيصدر، حادثه شوم ديگري هم پيش آمد. روزي آقاي هاشمي ميخواست پيش امام برود، من و يارمحمدي و اميري هم با ايشان رفتيم. ما عضو هيأت رئيسه مجلس بوديم. يارمحمدي نماينده بم و كارپرداز مجلس بود. من منشي دوم مجلس و اميري منشي اول آن بود. چهار نفري پيش امام رفتيم. كسي نبود، اين طور كه يادم است، من گفتم: "اين نحوه اداره مجلس مشكلاتي را براي مردم و انقلاب پيش آورده است. " در اين لحظه آقاي هاشمي موضوع صحبت را عوض كرد و خودش بحث بنيصدر را مطرح نمود. امام دوباره نصايحي كرد. البته آن ايام براي ما معلوم شده بود كه ديگر ميانه امام با بنيصدر خوب نيست.
در آن جلسه من به امام گفتم: "مشي شما در قبال بنيصدر، شبيه رفتارتان در قبال مجاهدين خلق است، آن موقع جامعه مدرسين به محضر جنابعالي آمدند و شما فرموديد: "مداخله مستقيم نميكنم، شما برويد روشنگري كنيد. امروز هم كليات را بيان ميفرماييد و ما احساس وظيفه ميكنيم كه اين موارد را تشريح كنيم. " امام در جواب، مقدمهاي راجع به جنگ و ضرورت اتحاد بيان كرد و گفت: "البته كليات را بايد گفت. " به امام عرض كردم: "مجلس در اختيار ماست و كنترل ميشود و نميگذاريم شلوغ بشود، آيا اشكالي دارد كه مصداق بياوريم؟ " امام دوباره چند جملهاي درباره وحدت فرمودند و گفتند: "عمده اين است كه شلوغ نشود. " در واقع، ما در آن جلسه اولين جواز اعتراض و انتقاد صريح در قبال بنيصدر را از ايشان گرفتيم. طرفداران بني صدر هنوز باور نداشتند كه او در سرازيري سقوط افتاده و ديگر هيچ نيرويي قادر به نجات وي نيست. منافقين در 27 خرداد طي اطلاعيهاي خواستار شدند كه مردم بر بالاي بامهايشان به حمايت بني صدر الله اكبر سر دهند كه اين طرح نيز مورد استقبال قرار نگرفت. ولي امر با دقت كامل جريانات را زير نظر داشت و به مناسبت نيمه شعبان طي پيامي در مورد توطئه هاي جبهه داخلي ضد انقلاب هشدار داد. جمعه بيست و نهم خرداد شاهد تظاهرات وسيع و پرخروش نمازگزاران جمعه عليه رئيس جمهور بود. فرياد "بت شكن بت شكن، بت جديد را بشكن " يك لحظه قطع نمي شد. امام جمعه تهران درباره بني صدر چنين گفت: "فرد در اين ميان هيچكاره است، ما با جريان مواجه هستيم نه با فرد. گناه فرد بخاطر اين بزرگ ميشود كه نماينده جريان ميشود. همانطور كه امام فرمودند يك چنين جريان شكست خورد، نه يك فرد... "
* عزل بني صدر و دعوت به جنگ مسلحانه
شنبه سي ام خرداد روز طرح عدم كفايت سياسي بني صدر در مجلس است. وقت مجلس با گفتوگوهاي مقدماتي درباره رسيدگي به عدم كفايت بني صدر گذشت. هاشمي رئيس مجلس گفت: "متأثرم كه وقت گرانبهاي مجلس شوراي اسلامي صرف {رسيدگي به وضع} كسي ميشود كه بهتر بود براي حل مشكلات با ما همكار باشد ولي نشد. " سازمان كه ميپنداشت بهانه و فرصت مناسبي براي اعلام شورش عليه امام و نظام جمهوري اسلامي به دست آورده است، به سرعت به تدارك و آمادهسازي يك حركت مسلحانه وسيع و گسترده در 30 خرداد 60 پرداخت. وابستگان ضد انقلاب و منافقين نه تنها در داخل كشور با پيوستگي كامل در خيابانهاي شهرهاي بزرگ و كوچك كشتار ميآفرينند بلكه همه گروههاي به اصطلاح اپوزيسيون با تظاهرات خود بني صدر را ياري ميدهند. بني صدر كاملاً پنهان شده است. هيچكسي از محل اختفاي او اطلاع ندارد. حتي دادستان انقلاب مركز نيز در اين مورد اعلام نمود از محل سكونت بني صدر هيچگونه اطلاعي ندارد. در رهنمودهاي درون گروهي به اعضا و هواداران تشكيلاتي سازمان در آن زمان، اينگونه اعلام موضع شد: "كارهاي پراكنده كافيست و آمادگي لازم در مردم به وجود آمده است. راهپيماييهاي مقطعي اثر خود را كرده و مرحله گذار كمي به كيفي رسيده است. زمينه عيني انقلاب آماده است و ما اگر زمينه ذهني را آماده كنيم انقلاب انجام ميشود. اين قابل پيشبيني است كه پس از قيام 30 خرداد تمامي امكانات سرخ [= غيرقابل استفاده علني] ما سفيد بشود. "
عصر روز سيام خرداد درگيريهاي وسيع و گستردهاي توسط دستههاي مسلح سازماندهي شده ميليشيا و هواداران سازمان در سطح شهر تهران رخ داد و در بعضي شهرستانها نيز اقدامات مشابهي از سوي عوامل سازمان انجام شد. با صدور اطلاعيه سياسي نظامي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) از آن تاريخ اين سازمان رسماً وارد جنگ مسلحانه و قتل و كشتار مردم وفادار و علاقه مند به نظام جمهوري اسلامي گرديد. حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف كشور در تظاهرات خياباني روزهاي 30 و 31 خرداد در تجديد پيمان با رهبري انقلاب و اعلام حمايت از مجلس شوراي اسلامي ومخالفت با بنيصدر و سازمان عمليات ارعابي وشورشگرانه سازمان را با ناكامي مواجه ساخت.
عصر روز سي ام خرداد، تهران شاهد خشونتهاي عظيمي از طرف منافقين بود و اين خشونتها و زد وخوردهاي خياباني تا پاسي از شب ادامه داشت. در اين درگيري منافقين با تمام قدرت خود به خيابانها ريخته بودند. يكي از اعضاي گروهك منافقين بعدها در تحقيقات خود گفت در آن شب به ما دستور داده شده بود با هر سلاحي كه در دسترس داريم به خيابانها بريزيم. درگيريها در آن شب فقط محدود به تهران نبود بلكه در اغلب شهرستانها زدوخوردهاي شديدي به وقوع پيوسته بود و نظر منافقين خلق از اين درگيريها ايجاد ترس و هراس در دل دولتمردان و ترساندن آنان از نتيجه حذف بني صدر بود.
در پي اين اتفاقات به كليه واحدهاي سپاه و كميتهها دستور آماده باش داده شد و سپاه پاسداران از هسته هاي مقاومت مساجد و انجمنهاي اسلامي خواست تا با هوشياري كامل حفظ و حراست مراكز مهم محله هاي خويش را به عهده بگيرند. اكنون ديگر شعار مردم چنين بود: " بت جديد شكسته شد، دست منافق بسته شد ". نتيجه ضايعات آن شب آتش زدن نزديك به بيست ميني بوس، شهيد نمودن چند عابر و اعضاي سپاه پاسداران و جرح بيش از صد نفر بود. در آن شب خانم بني صدر در اتومبيل ضدگلوله خود به اتفاق سودابه سديفي و چند نفر از نزديكان بني صدر، اين درگيري را رهبري ميكرد. گزارشها نشان داد عده زخمي هايي كه به بيمارستان شهيد مصطفي خميني انتقال داده شده بود حدود سي نفر بودند كه با وسايلي از قبيل پنجه بوكس و سلاحهاي سرد و گرم زخمي شده بودند كه بعضي مورد عمل جراحي قرار گرفته و بستري شدند. صدها نفر ديگر نيز در اين قيام مجاهدين خلق عليه خلق زخمي شدند.
* شكست منافقين با حضور مردم
ساعت 4.5 بعدازظهر رأي مجلس بر تصويب عدم كفايت سياسي بني صدر با 177 رأي موافق و يك رأي مخالف اعلام گرديد. بلافاصله هزاران موتورسوار حزب اللهي در همه گوشه هاي شهر تهران با فرياد شوق اين خبر را به گوش مردم رساندند و جلوي مجلس شوراي اسلامي آن چنان ازدحامي از شور و شعف بپا بود كه سردربهاي مجلس اين همه هيجان و ازدحام را كمتر به خود ديده بود. در روز اول تير، امام امت حكم عزل بني صدر را تنفيذ فرمودند.
بعد از اين روز موج ترورهاي گسترده سازمان در نقاط مختلف كشور اقشار گوناگون مردم از پير و جوان و كسبه جزء، كارمند، كارگر، جهادگر، سپاهي، نمازگزاران مساجد، نيروهاي بسيجي و نوجوانان و جوانان اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشآموزي و دانشجويي و نظاير آنها را آماج خود قرار داد. در اين حملات تروريستي چند هزار تن طي سالهاي دهه 60 به شهادت رسيدند. حتي به اعمال فجيعي مانند آتش زدن كانكس نيروهاي جهادگر در زاهدان با يك نوزاد شيرخواره، به آتش كشيدن اتوبوس حامل مردم در شهر شيراز، شكنجه و سوزاندن منجر به شهادت سه تن از پاسداران، قتلعام يك خانواده روزهدار بر سر سفره افطار و اقداماتي از اين دست كه در تاريخ گروههاي تروريستي جهان كمسابقه و بعضاً بيسابقه بود، مبادرت نمودند.
با ورود سازمان منافقين به فاز مسلحانه، نگاه مدارا محور امام با آنها نيز به پايان رسيد و نظام كمر همت به برقراري امنيت بست. عزت مطهري (شاهي) در خاطرات خود ميگويد: "در 30 خرداد 1360 آنها راهپيمايي بزرگي در خيابان انقلاب صورت دادند. جمعيت نسبتاً زيادي هم به ميدان آوردند، شعارهاي تند و احساسي ميدادند و اعلان جنگ مسلحانه كردند.
اعلاميه "اعلان جنگ مسلحانه " آنها دو روز جلوتر پخش شد .ما راهپيمايي و اجتماع آنها را غير قانوني اعلام كرديم. از اين زمان به بعد ديگر من به تنهايي نبودم، من به عنوان كميته و انتظامات شهر و لاجوردي و بهشتي و قدوسي به عنوان دادستان هم بودند. آنها در30 خرداد 60 در ميدان انقلاب، ترمينال و چند جاي شلوغ شهر درگير شدند، اسيد و مواد آتشزا و گوگردي به سر و صورت مردم ريختند، نمك به چشمها پاشيدند، با تيغ موكت بري تعدادي را زخمي كردند. از آن پس تصميم گرفتيم تعدادي را كه از قبل شناسايي كرده بوديم دستگير كنيم. آنها را بازداشت، محاكمه و زنداني ميكرديم. نظام تصميم به برخورد با آنها گرفته بود. " بر خلاف تحليل سازمان كه گمان مي كردند مردم مرعوب رفتار آنها خواهند شد، با دقت عمل مسئولين و مواضع ارشادي حضرت امام تا قبل از اين مرحله، رفتار تروريستي اين گروهك به شدت از سوي مردم طرد شد و با ابتكار شهيد لاجوردي و تأسيس سازمان اطلاعات 36 ميليوني بخش زيادي از منافقين به سرعت توسط نظام دستگير شدند. مسعود بني صدر، پسر عموي رئيس جمهور معزول و عضو وقت سازمان منافقين در كتاب خاطرات خود با اشاره به اين موضوع مي نويسد: "وجود انبوه افراد وفادار به آيت الله خميني ... بيانگر اين نكته است كه او در وضعيت غير قابل تصوري قرار داشت و علاوه بر اين مي توانست با يك سخنراني، اطلاعيه يا دعوت عمومي افراد بسياري را به پاي تظاهرات و نمازهاي جمعه بكشاند كه بخصوص نمونه هاي بسياري از آن در همان حوالي خرداد 1360 اتفاق افتاد و به آن ها اشاره گرديد.
حتي بسياري از خانواده هاي اعضاي فعال سازمان نيز معتقد بودند كه آيت الله خميني چون هم رهبر مذهبي است و هم از اولاد پيامبر، مخالفت با او يعني مخالفت با پيامبر(ص) و لذا حتي با وجود بسياري از مشكلات اقتصادي، مخالفت با او را نوعي فروختن دين به دنيا مي دانستند و حاضر به مبارزه با او نمي شدند و بسياري نيز نقش اطلاعات 36 ميليوني مورد نظر او را بازي مينمودند و حتي فرزندان مجاهد خويش را به حكومت تحويل مي دادند. " جالب آنكه مسعود رجوي نيز در بخشي از جمع بندي يكساله، يكي از علل سكوت سازمان در اوايل انقلاب را پايگاه 99 درصدي [امام] خميني ذكر كرده بود و معلوم نيست از كجا سازمان دريافت كه اين پايگاه در طول كمتر از دو سال و نيم يعني از بهمن ماه 1357 تا خرداد 1360 شكسته شده و از بين رفته باشد تا سازمان بتواند به حركتي ضد ولي فقيه وقت دست بزند؟
پس از شكست بزرگ در فراخوان عمومي به جنگ مسلحانه با نظام، بني صدر كه همزمان از مسئوليت عزل گرديده بود به اتفاق مسعود رجوي مخفيانه و با آرايشي زنانه توسط خلبان شاه از كشور گريختند. يكي از اعضاي سابق سازمان منافقين در خاطرات خود ميگويد: "رجوي بعد از قدرت نمايي ميليشيايي در 30 خرداد 1360 و عدم سقوط رژيم، از تهران فرار كرد و به فرانسه گريخت. او همه هواداران را بدون هيچ گونه واهمهاي گذاشت و فرار كرد... رجوي عاشق دختر بنيصدر شده بود و تصميم به ازدواج با وي را در پاريس در سر ميپروراند كه ضمن آن رابطه بنيصدر را با شوراي ملي مقاومت [نامي كه سازمان براي فعاليت هاي اروپايي خود برگزيده بود]، از اين طريق مستحكم كند. "
منبع: ويژه نامه رمز عبور - شماره1 ادامه مطلب
خرداد 1360، روز خونين افشاي كامل چهره "نفاق اول " بود؛ روزي كه سازماني كه به ادعاي جهاد براي دفاع از خلق ايجاد شده بود، در اين روز با ادعاي دفاع از مردم اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام كرد، به آشوب طلبي در خيابانها پرداخت و در نهايت بخشهايي از مردم را به شهادت رساند.
براي بازخواني حوادث منتهي به اين واقعه، لازم است قدري به پيشتر بازگرديم. روزهايي كه سازمان منافقين و متحدانش مانورهايي براي آزمودن شرايط مواجهه با نظام را آغاز نمودند.
بقيه در ادامه
* مديريت هوشمندانه حضرت آيت الله خامنه اي در خطبه 15 اسفند 59
3
حوادث چهاردهم اسفند 1359، بيترديد توطئهاي بود در متن جريانات سياسي اجتماعي جامعه ملتهب و انقلابي ايران و آغاز خطي بود كه به سي خرداد منتهي شد. روزي كه منافقين گمان بردند توان مقابله با ياران امام را خواهند داشت. پانزدهم اسفند 59، آيت الله العظمي خامنه اي، امام جمعه تهران براي اقامه نمازجمعه به دانشگاه ميآمد و آن جماعت قصد تداوم درگيري روز قبل را كه در برابر رئيس جمهور وقت برپا شده بود، در برابر يكي از سران خط امام داشتند. اما ايشان با دعوت به حفظ وحدت ، چنين برخورد كردند "به من خبر دادهاند كه همان عناصر خبيثى كه اجتماع ديروز را به صحنه درگيرى بدل كردند، هم عناصر مؤمن و متقى را كتك زدند هم به نهادهاى انقلابى و چهرههاى انقلابى اهانت كردند و خواستند خودشان را طرفدار رئيسجمهور معرفى كنند، امروز هم درصدد آن هستند كه در اين اجتماع معنوى و روحانى و در اين صحنه عظيم عبادت الهى، به همان خباثتها و رذالتها دست بزنند. من به عنوان بنده كوچك خدا و برادر كوچك شما، هيچ قوه قهريهاى ندارم كه جلو آنها را بگيرد، براى شما مردم هم تكليفى نمىتوانم معين بكنم. اما مىتوانم حكم خدا را بگويم. در اثناي خطبه و در حال نماز سكوت و استماع واجب است و متخلف، متخّلفِ از اسلام است و پس از پايان نماز هرگونه شعار تفرقهانگيز، به سود امريكاست و هر فريادى كه مردم را به هيجان بياورد و دشمنى آنها را به جاى امريكا و عناصر مزدورش، به داخل ملت متوجه كند، فرياد شيطان است. در اثناى خطبه جز تكبير و جز صلوات، آن هم در هنگام لازم، از حلقوم كسى صدايى نبايد برآيد و پس از نماز جز شعار توحيد و جز شعار نفرت از امريكاى غدار و هرچه در اين مضمون باشد، نبايد داده بشود. اين نبايد، نبايد رساله عمليه است، ضامن اجراى آن ايمان شما و دلهاى صادق و پاك شماست. "
اين مديريت ايشان كارگر واقع شد و با حضور فعال عناصر حزب الله،آتش فتنه قدري فروخوابيد. اما بنيصدر بناي تداوم مواجهه را داشت. او در پيامي كه از صداي ايران منتشر شد، مدعي شد كه آزادي بيان رئيس جمهور در خطر قرار گرفته است و ادعا كرد در چنين شرايطي مشكل ميتوان از قانون صحبت كرد. بنيصدر با اشاره به برخي شعارهايي كه از دل مردم در مخالفت با تماميت خواهيهاي او داده شد، گفت "بعضي به من ميگفتند اين همان القائات حزب منحوس است. " وي در بخش ديگري از پيام خود با زير سؤال بردن تلويحي مراجع قانوني رسيدگي به اين حوادث و با گفتن اينكه "حل اين قضيه در گرو عمل و دخالت مستقيم خود مردم است " به عناصر خود پيام داد كه به اغتشاشگري خود ادامه دهند.
در اين ميان آيت الله العظمي گلپايگاني با ارسال تلگرامي به محضر امام مبني بر جلوگيري از درگيريها و تشنجات مخابره كرد كه امام در پاسخ مرقوم داشتند: "تلگراف جنابعالي كه از نگراني آن حضرت در قضاياي شوم دانشگاه در روز پنجشنبه 14 اسفند 59 حكايت مي كرد واصل و تلفنهاي بسياري در دنباله جنايت منحرفين از اطراف نيز واصل گرديد به جنابعالي و عموم ملت شريف اطمينان مي دهم كه با خواست خداوند تعالي با اين گونه مخالفتهاي با اسلام برخورد شديد خواهد شد و به دستگاه قضايي گفته ام كه قضيه را تحقيق و مجرمين را شناسايي و محاكمه كنند و نتيجه را به اين جانب اطلاع دهند تا تكليف آنان حسب موازين اسلامي معين شود. بايد گروهها و دسته هاي منحرف سياسي و غيرسياسي بدانند كه من با احساس تكليف با آنان برخورد اسلامي و حدود اسلامي مي كنم و به شرارتهاي ضداسلامي خاتمه مي دهم. از جنابعالي اميد دعاي خير دارم. " با اين پيام، امام هشداري بسيار رسا به عوامل فتنه دادند، اما صبر انقلابي امام براي پيگيري امور از مجاري قانوني، سبب فريب فتنهگران شد. شهيد رجايي نيز كه تا اين روز تمام تلاش خود را براي وحدت با بنيصدر به جهت مصالح نظام مصروف داشته بود، در پيامي با محكوم كردن نسبت دادن چماقداري به عناصر سپاه و كميته، با صراحت از جدايي موضع خود از رئيس جمهور خبر داد و به صراحت اغتشاشگران را افشا كرد "برادري كه فرمان دادي به مردم تا به حساب كساني كه عليه شما شعار دادند برسند، اين مردم حق داشتند شعار بدهند، اگر شما آنها را آزاد مي گذاشتي آنها شعار مي دادند ومي رفتند... يك عده بر ضد رئيس جمهور شعار دادند كار بدي كردند و اين كار بد را اجازه مي داديد پليس و مقامات مسئول به آن رسيدگي مي كردند... مجاهدين خلق رسماً اعلاميه دادند كه در اين سخنراني شركت مي كنند و آن مردمي كه دستور داديد جلوي شعاردهندگان را بگيرند اينها بودند... "
به دنبال وقايع چهارده اسفند و تحريكات بعضي روزنامه ها و سعي آنها در متشنج كردن جامعه، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران براي روشن شدن اذهان ملت و خنثي كردن توطئه ها، رئيس جمهور را دعوت به مناظره تلويزيوني كرد. اما روابط عمومي دفتر رياست جمهوري در اطلاعيهاي اعلام كرد "آقاي رئيس جمهور معتقدند كه رسيدگي و ريشه يابي اين جريان تنها در يك بحث روياروي با مسئولان درجه اول كشور آقايان رئيس ديوانعالي كشور، رئيس مجلس شوراي اسلامي و نخست وزير عملي است. "
نخستين واكنش از سوي نخست وزير صورت گرفت. روابط عمومي نخست وزيري در اطلاعيه اي خاطر نشان كرد كه "چنان كه آقاي رئيس جمهور صحبت، انتقاد، و يا پيشنهادي دارند مي توانند در جلسه هيأت دولت كه هفته اي سه بار تشكيل مي شود شركت كنند و مسائلشان را مطرح كنند و اگر به علت حضور در جبهه نمي توانند در جلسه شركت كنند در هر جايي كه هستند هيأت دولت حاضرند به آنجا بروند و يا مي توانند نظراتشان را به صورت كتبي ارسال دارند و اگر چنانچه مسائلي دارند كه از نظر ايشان تنها در يك بحث روياروي با نخست وزير قابل طرح و بررسي است مراتب را با ذكر آن مسائل اعلام فرمايند. " روابط عمومي دادگستري نيز طي اطلاعيه اي پيرامون شركت شهيد مظلوم دكتر بهشتي رئيس ديوانعالي كشور در مناظره تلويزيوني كه به دعوت رئيس جمهوري صورت گرفته اعلام داشت از آنجايي كه بيشتر مصدومين و مجروحين واقعه شوم دانشگاه از شخص آقاي رئيس جمهور به دادسراي تهران شكايت كرده اند كه ايشان بدون مجوز قانوني دستور دستگيري آنان را صادر كرده و اين دستور منتهي به ضرب و جرح آنها شده، شركت رئيس ديوانعالي كشور در اين گفتوگو خودبهخود منوط به انجام بازپرسي از آقاي رئيس جمهور و روشن شدن نتايج آن صدور رأي دادگاه است. بنابراين رئيس ديوانعالي كشور در گفتوگوي راديوتلويزيوني كه پس از روشن شدن نتيجه اين رسيدگيهاي قضايي برگزار شود شركت خواهد كرد. رئيس وقت مجلس نيز آمادگي خود را جهت شركت در مناظره تلويزيوني اعلام داشت. اما دفتر رياست جمهوري در اطلاعيه جديدي شرايط جديد رئيس جمهور را براي شركت در مناظره اعلام كرد، از جمله آنكه " طرفين مناظره آقاي بني صدر رئيس جمهوري به عنوان مسئول تنظيم روابط قواي سه گانه كشور از يك طرف و بهشتي، هاشمي رفسنجاني و رجايي به عنوان مسئولان درجه اول قواي قضائيه مقننه و مجريه از طرف ديگر مي باشند. " و حضور اين سه تن و پخش مستقيم و زنده برنامه را از شروط اصلي عنوان كرد.
كشور هرچه به نوروز 60 نزديكتر مي شد، دشمني ها اوج تازه تري به خود مي گرفت و حملات و ناسزاگوييهاي روزنامه هاي طرفدار بني صدر به سوي نهادهاي انقلابي تيزتر و تندتر مي گرديد به طوري كه تمام كشور در التهاب بسيار خطرناك فرورفته بود. در چنين زماني امام امت در صبح بيست و پنجم اسفند 59 شهيدان بهشتي و رجايي، آيت الله خامنهاي و آقايان مهندس بازرگان، هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي و بني صدر را به جماران فراخواندند. جلسه ساعتها به طول انجاميد و در پايان جلسه از طرف امام بيانيهاي در 10 بند صادر فرمودند. امام در اين بيانيه با تذكر برخي نكات و تعيين هيأتي براي رسيدگي به اختلافات،به رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس ديوانعالى كشور، رئيس مجلس شوراى اسلامى دستور دادند به دليل سوء استفاده گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى و توطئه آنها سخنرانى نكنند و البته مصاحبههاى سالم و سازنده و ارشادى را استثناء نمودند. همچنين به هيأت مذكور نيز ابلاغ كردند به بررسي روزنامهها و راديو و تلويزيون پرداخته و در صورتي كه اكثريت آنها را مضر تشخيص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى كل كشور اطلاع دهند تا به وظيفه قانونى عمل كنند .
به دنبال دستور امام مبني بر تعيين هيأت سه نفره، مرحوم اشراقي از سوي بني صدر، آيت الله مهدوي كني به نمايندگي امام، و آيت الله يزدي به نمايندگي نخست وزير، رئيس شوراي عالي قضايي، رئيس مجلس و آيت الله خامنهاي به عنوان اعضاي هيأت معرفي شدند و اولين جلسه در تاريخ 24/1/60 با حضور اين سه نفر و همچنين آيت الله موسوي اردبيلي به عنوان هماهنگي كار اين هيأت به مسائل قضايي تشكيل شد. همچنين با توجه به منع امام، موضوع مناظره منتفي تلقي شد.
دومين جلسه هيأت در تاريخ 26/1/60 تشكيل گرديد و نتيجه اين نشست اخطار شديد به روزنامه ها و مجلات بود كه از عنوان نمودن مطالبي كه موجب تضعيف و توهين يا تشديد اختلاف باشد خودداري كنند. با اين كه كارها آنچنان فشرده و گسترده بود كه به امام مجال نمي داد همه همت خودشان را مصروف توجه به روند و نتيجه كار هيأت بفرمايند ولي اختلافات از آنچنان وسعتي برخوردار بود و ذات كار هيأت در آن حد از حساسيت و ظرافت قرار داشت كه سه نفر بالا مجاز بودند به محض احساس ضرورت به حضور امام شرفياب شده، نتيجه كار را به استحضار ايشان برسانند. لذا بلافاصله پس از شروع كار آيت الله مهدوي كني و آيت الله اشراقي به حضور امام رفتند و بعد از اين ملاقات بود كه در جمع خبرنگاران اعلام نمودند كه كار ما منحصر به رسيدگي فقط به تخلفات اختلاف آفرين است. متأسفانه شروع كار هيأت هيچگونه اثري در جلوگيري از توسعه تحريكات و اغتشاشات از طرف بني صدر و گروهكهاي وابسته به ايشان و نشريات همخوان نداشت. اما با توجه به نظر امام، ياران ايشان سكوت اتخاذ كردند تا آنجا كه شهيد بهشتي در برابر سؤال مردم و حاميانش پيرامون برخي رخدادها، بارها اعلام ميكرد جواب ما سكوت است. كشوري كه مي بايست تمام كوشش خود را صرف تدابير جنگي نمايد مي رفت كه از درون يكباره منفجر گردد. شگفت آور اين بود كه آقاي بني صدر و دارودسته ايشان آشوبها، اغتشاشات و مشكلات موجد از ناحيه خودشان را بهانه قرار داده فرياد مي زدند كه كشور به بن بست رسيده است. لذا رهبر انقلاب در 26 فروردين در جمع ديداركنندگان چنين فرمودند: من به شما نصيحت مي كنم كه دست از اين شيطنت و توطئه ها برداريد. مرگ مخالفين با اسلام و جمهوري اسلامي نزديك است.
* بني صدر در سايه منافقين
اگرچه بنيصدر انساني خودشيفته و تماميت خواه بود، اما اينك كه پس از سه دهه به آن روزها مينگريم به خوبي هويدا است كه بسياري از اقدامات او تحت تأثير القائات نزديكانش بوده است. اين موضوع به نيكي در يكي از اسناد يافت شده از خانه هاي تيمي منافقين آشكار شده است، آنجا كه مسعود رجوي از بني صدر خواهان معرفي يك رابط براي انتقال سريع مشورتهاي ضروري به او ميگردد و خاطرنشان ميسازد كه "نيازي به تذكر نيست كه اگر مزاحتمي نباشد و مطبوعات نيز مانع نشوند و تبليغات نكنند بسيار بسيار مرجح ميدانيم كه با خودتان در ارتباط باشيم. "
او در ادامه اين نامه پيشنهاد ميدهد بنيصدر زودتر از هر شخص ديگري دعوت به راهپيمايي خياباني به مناسبت 12 فروردين نمايد تا از پتانسيل اين روز ديگران بهره نبرند و او جايگاه خود را تثبيت كند. جالب آنكه براي ديگر گروههاي برانداز نيز اعمال هماهنگي مينمايد "...مي تواند به دنبال يك نشست تلويزيوني شما با چريكهاي فدايي خلق فضاي مسالمت و نظم و قانون و همزيستي دموكراتيك همه نيروها و اقشار را تداعي كند به ويژه اگر صلاح بدانيد كه راهپيمايي سراسري مزبور وحدت و تفاهم ملي نامگذاري شده و با همين مضمون پيامي از شخص خودتان را نيز همراه داشته باشد. "
اين نامه به خوبي نشان مي دهد كه چگونه بني صدر تحت تأثير منافقين بود و مسعود رجوي به خود اجازه مي داد در كوچكترين كارهاي رياست جمهوري دخالت نمايد. بني صدر بعد از چهارده اسفند كاملاً همچون مهرهاي در اختيار منافقين و ديگر گروهك ها بود و با امنيتي كه او در دامن اين گروهكها تصور مي كرد اين حال و هوا را به وجود آورده بود كه كمترين اختياري از بني صدر سلب گردد. اين همراهي براي بسياري غيرقابل باور بود كه بنيصدر به مكاتب ليبرال غرب تمايل داشت و منافقين بيشتر برخاسته از تفكرات چپ بودند. اما سازمان منافقين در توجيه رابطه خود با ليبراليسم براي اعضايش، به اين جمله لنين كه در مجاهد شماره 111 صفحه 16 چاپ شده استناد كرده است: "از هر امكاني هرقدر هم كه كوچك باشد براي به دست آوردن متفق تودهاي حتي موقت، مردد، ناپايدار، غيرقابل اعتماد و مشروط حتماً و با نهايت دقت و مواظبت و احتياط ماهرانه استفاده شود. "
اما از سوي بنيصدر اين ارتباط به شكلي ديگر حل شده بود. در يكي از ملاقاتهايي كه در زمان فرماندهي كل قواي بني صدر و بستري شدن امام در بيمارستان، شوراي عالي سپاه با بني صدر داشت، يكي از اعضاي شوراي عالي مي پرسد:چرا هروقت ما مي خواهيم با شما ملاقات كنيم بايد روزها منتظر بمانيم ولي آقاي مسعود رجوي هروقت اراده كند مي تواند با شما ملاقات كند؟ بني صدر جواب مي دهد: من بايد اين گروهها را داشته باشم زيرا وقتي كه ما از دولت آلمان علت شركتشان را در تحريم اقتصادي نسبت به ايران پرسيديم به ما گفتند ما با مطالعه بولتنهاي پزشكي امام به اين نتيجه رسيديم كه امام بيش از سه ماه ديگر زنده نيست بنابراين امام سه ماه ديگر فوت مي كند و روحانيت دسته دسته مي شوند. تنها اين گروهها هستند كه به علت داشتن تشكيلات در ايران باقي مي مانند و قدرت را دردست مي گيرند من بايد اين گروهها را داشته باشم.
همكاري بني صدر با گروهكها محدود به مسعود رجوي نبود؛ حسب گزارش پاسداراني كه از محل سكونت بني صدر محافظت مي كردند، هميشه و حتي هر روز اشرف دهقاني، موسي خياباني و سران فدائيان خلق در منزل به ملاقات بني صدر مي آمدند و ساعتها با او به گفتوگو مي پرداختند. حتي او روابط نزديكي با حزب دموكرات كردستان و شخص عزالدين حسيني برقرار كرده بود.
* تحريك مجدد افكار عمومي
پس از سكوت ياران امام و برخورد با نشريات زمينهساز تشنجات، بني صدر در يك مصاحبه راديوتلويزيوني و مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي كه در مطبوعات تاريخ 5/2/60 منعكس شد، بار ديگر به تحريك افكار عمومي پرداخت. " ممكن نيست شما بتوانيد جامعه را در بيخبري نگهداريد و جامعه بيخبر بتواند پاسدار موجوديت خويش و انقلاب خود و جامعه رو به رشد باشد... همه بايد بايستيم و استقامت كنيم ... دونوع سازماندهي سياسي داريم. نوعي از آن بر توانايي رهبري و سفت و سخت بودن سازمان تكيه دارند كه به قول فرنگي ها توتاليتر يا خودكامه و قيم ... نوع دوم كه من طرفدار آن هستم نظم را با زور سازگار نمي بيند، سازمان را هم با زور سازگار نمي بيند و بر اين عقيده است كه رهبري، سازمان و نظم بايد در سطح خود مردم، براي نگه داشتن مردم در صحنه بماند... " او در اين سخنان علاوه بر آغاز تقابل با رهبري، بار ديگر قوه قضائيه را به عدم بيطرفي و ياران انقلاب را به چماقداري متهم كرد. هيأت سه نفري در ادامه جلسات خود در پايان جلسهاي كه در تاريخ 60/02/06 داشتند اعلام كردند كه در جلسه مسائل مربوط به مصاحبه اخير بني صدر مورد بحث قرار گرفته و طي نامهاي از ايشان توضيح خواسته شد، همچنين به تقاضاي نخست وزير در مورد عدم امضا طرح مجلس در مورد وزارتخانه هاي بي سرپرست نامه ديگري به ايشان فرستاده شد و درباره تخلفات روزنامه هاي ميزان، انقلاب اسلامي، جبهه ملي بحث شد و قرار شد مدارك مربوط به آن تحويل دادستاني گردد. بنيصدر جوابيهاي داد كه خبر از بناي برخورد لجوجانه وي داشت.
پس از بيانيه امام و آرام شدن نسبي جو در روز دوشنبه 60/02/07هواداران سازمان منافقين خلق از ساعت 3 بعدازظهر بدون مجوز از وزارت كشور، در ميدان فلسطين اجتماع كرده و حدود ساعت 4 به طرف پيچ شميران حركت كردند و علت اجتماع را اعتراض به قتل چهارتن از اعضايشان در قائمشهر ذكر كردند. در ضمن عدهاي هم به مخالفت با آنها با شعار الله اكبر خميني رهبر و حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله در گوشه ميدان اجتماع كرده بودند. همراهي دو گروه به زودي به شعار عليه يكديگر و حتي پرتاب سنگ و آجر رسيد و تعدادي اتومبيل نيز آسيب ديدند. در اين موقع پاسداران كميته و شهرباني دخالت كرده و گاز اشك آور شليك كردند و منافقين هم شروع به آتش زدن لاستيك اتومبيل نمودند و كار به زدوخورد و آتش زدن لاستيك و شليك تير هوايي تا حدود ساعت 7 الي 8 بعد از ظهر كشيد و مجروحان حادثه به بيمارستان اميراعلم و ديگر بيمارستانها انتقال پيدا كردند كه بيشتر به طور سرپايي معالجه و مرخص شدند و دو كشته بر جاي ماند.
روزنامه انقلاب اسلامي بنيصدر به حمايت رسمي از اين تجمع پرداخت و حتي شخص بنيصدر در حمايت از منافقين كه فردي را سوزانده بودند تا وانمود كنند كه شكنجه شده، اين عمل آنها را دليل بر قدرت قلمداد كرده و ميگويد: "اگر اين مقدار وفا و اين مقدار ايستادگي در يك گروهي به وجود آيد كه براي ضربه زدن به حكومت اسلامي حاضر بشود با افراد خود اين كار را بكند و افراد خودشان بپذيرند آنها ماندني هستند و ما رفتني. "
امام خميني پس از آشوب و اغتشاش منافقين خلق در 4 روز بعد خطاب به گروهكها گفتند: "شما چيزي نيستيد كه بتوانيد در مقابل اين موج خروشان، انسانهاي برپاخاسته مقاومت كنيد، پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه اين است كه اسلحهها را زمين بگذاريد و اين شيطنتها را برداريد و به آغوش ملت برگرديد و مثل ساير برادران ما همراه با آنها به زندگي خودتان ادامه بدهيد كه اين زندگي كه الآن شما داريد زندگي شرافتمندانه نيست. زندگياي است كه براي هواهاي نفساني ديگران، شما خودتان را به باد فنا ميدهيد... امروز بعد از دو سال جنايتكاري گروهكهاي وابسته به قدرتهاي خارجي، مشت آنان در پيشگاه ملت و بخصوص كارگران عزيز به خوبي باز و اين گروهكهاي نادان با كردار و گفتار خود ثابت كردند كه دشمنان خلق و خالق و بازيگراني ناشي در صحنه ميباشند. اين سوداگران در اعمال فتنه انگيز بچه گانه خود چهره قبيح خود را به ملت و بخصوص طبقه مستضعف كه ميرفت پشتيباني آنان را باور كند، آنچنان ناشيانه نشان داند كه براي كسي نبايد جاي شك و ترديد باقي باشد كه اينان جيره خواران كاخ سفيد و كرملين ميباشند و دشمن درجه يك كارگران و كشاورزانند. " ايجاد درگيريهاي خياباني و جوسازي گروهكها و ليبرالها به مذاق ضدانقلابيون خارج از كشور نيز خوش ميآيد و بني احمد، وكيل مجلس شاه و از چهرههاي شاخص سلطنت طلب ميگويد: "به نظر ميرسد تنها راه نجات كشور از اين توطئه بين المللي تشكيل اجتماعي از تمام شخصيتهاي وابسته به گروههاي ذكر شده در بالا؛ چريكهاي فدايي خلق، مجاهدين خلق، حزب دموكرات كردستان است. اينجانب ضمن اداي احترام به جنبشهاي چپ در ايران از اتحاد با مجاهدين خلق ابراز خرسندي ميكنم و از صميم قلب خواستار تعالي حزب دموكرات كردستان و سازمان پيكار هستم. " علي اميني نخست وزير شاه نيز به وقايع داخلي ايران اميد بسته و مژده تشكيل شورايي از شخصيتها را ميدهد. اميني در اين اعلاميه تمام ايرانيان را مخاطب قرار داده و گفته است ديگر وقت آن گذشته است كه دست به سينه و تماشاگر باقي بمانيم. اما بني صدر در ادامه جوسازيها و سعي خود مبني بر تضعيف دولت همچنان مصمم است. آنچنان كه در مطلبي در 16 ارديبهشت 1360 در روزنامه انقلاب اسلامي عنوان كرد: "حساسيت كافي و ناراحتي عميق احساس ميكنم، كسر بودجه واقعي، بيشتر از سالهاي قبل و تورم و وابستگي مثل خوره به جان مردم ما و حيات كشور افتاده است. مملكت را آزمايشگاه ندانم كاريها تصور كردن، اثرات وخيم و لطمات جبران نشدني براي انقلاب به بار خواهد آورد. "
* آخرين اخطارهاي امام
در ضمن اختلافات سران كشور، جنگ و آشوبهاي خياباني نيز در اغلب شهرها بخصوص در مركز كشور به حد تأسف باري رسيده بود. روزنامهها مملو از اخبار انفجار، زدوخوردهاي گروهكها، كشف توطئهها و خانه هاي تيمي بود. اين همه به هم ريختگي و پراكندگي، منافقين را به اين فكر انداخت كه از فرصت استفاده نموده مهر و عطوفت پدرانه امام را به طرف خود جلب كنند، به تصور اينكه در اين بازار آشفته امام به خاطر تسكين قسمتي از اغتشاشات و گشايش در پارهاي از معضلات، پارهاي مزايا در اختيار منافقين قرار دهد. لذا اقدام به نوشتن نامه اي خطاب به امام نمودند.
در بخشي از اين نامه آمده است " تا آنجا كه انضباط آهنين تشكيلاتي ما كشش داشته باشد تلاش خواهيم نمود كه همچون گذشته ولو به بهاي جان خواهران و برادرانمان تا وقتي راههاي مسالمت آميز ابراز عقيده و فعاليتهاي انقلابي مطلقاً مسدود نشده و به اصطلاح حجت تمام نگرديده است، از عكس العملهاي خشونت بار و قهرآميز بپرهيزيم، چرا كه يقيناً در شرايط موجود امپرياليسمها از چنين منازعاتي در جهت تجزيه انقلاب و خاك ميهنمان سوء استفاده خواهند كرد... شما كه پيوسته به رغم نقاهت جسمي با گروهها و جماعت و افراد مختلف به طور روزمره ديدار و ملاقات داريد، اكنون اگر سوء تعبير نشود ما و كليه هوادارانمان در تهران نيز كه قشري از اقشار ملت هستيم بدين وسيله تقاضا ميكنيم كه براي بيان مواضع و تشريح اوضاع و عرض شكايات و اثبات مطلب فوق الذكر بدون هيچگونه تظاهر و در نهايت آرامش به حضورتان برسيم. به گمان ما اين ميتواند يك رويداد مهم تاريخي محسوب شده و انشاءالله سرآغاز بسياري تدابير و تفاهمات ملي و هر چه بيشتر زنده داشتن اميد زندگي مسالمت آميز و در نتيجه نافي تشنجات داخلي و حتي زمينه ساز اتحاد عمومي مهم سراسري براي دفع كامل تجاوز حكام ديكتاتور و جاه طلب بعثي به حقوق و زندگاني هموطنان ستم زده و رنجديده ما باشد. "
اما بازي آنها در برابر وليفقيه پوچتر از آن بود كه فريبنده باشد. امام خميني در جواب به منافقين در 21 ارديبهشت 1360 فرمودند "ما به آنها كراراً گفته ايم و حالا هم ميگوييم كه ما مادامي كه شما تفنگها را در مقابل ملت كشيدهايد يعني در مقابل اسلام با اسلحه قيام كردهايد، نمي توانيم صحبت كنيم و نمي توانيم مجلسي با هم داشته باشيم، شما اسلحهها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شما را ميپذيرد و اسلام هوادار همه شماهاست. فقط گفتن به اينكه ما حاضريم، در آن نوشتهاي كه نوشتهايد در عين حالي كه اظهار مظلوميتها زياد كردهايد ليكن باز ناشيگري كرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه كرديد، ما چطور با كساني كه قيام مسلحانه برضد اسلام ميخواهند بكنند ميتوانيم تفاهم كنيم؟... من اگر در هزار احتمال يك احتمال ميدادم كه شما دست برداريد آن كارهايي كه ميخواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم. لازم هم نبود شما پيش من بياييد و حالا هم به موجب احكام اسلام نصيحت به شما ميكنم شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمي توانيد كاري انجام دهيد. شما اگر يك وقت ملت قيام كند، مثل يك ذرهاي در مقابل اين سيل خروشان هستيد، برگرديد به دامن اسلام، بياييد آن چيزي را كه ديگران ميخواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما ميدهند، در اسلام براي شما مهياست. شما دست برداريد از قيام مسلحانه و آن چيزهايي كه به غارت بردهايد از بيت المال مسلمين بازگردانيد و با مسلمين ديگر با هم باشيد و شما معزز و محترم هستيد ليكن مادامي كه اسلحه در دست شماست و شما در همين نوشته اظهار مظلوميت و اظهار اين كه ميخواهيم كارها درست بشود و تفاهم بشود. وقتي در همين جا تهديد به قيام ميكنيد ما نمي توانيم اين طور مسائل را قبول كنيم. "
* تندروي تا اعلام نظر هيأت سه نفره
در اين زمان واقعهاي سبب گسترش وسيعتر اختلافات گرديد، در پي چاپ مطلبي در روزنامه جمهوري اسلامي مبني بر بازداشت دو نفر سارق در حين سرقت اسناد طبقه بندي شده و سري وزارت خارجه و در حاليكه گفته ميشد منظور از اين اقدام ربودن اسناد موجود عليه كاظم رجوي برادر مسعود رجوي در وزارت امور خارجه بوده است، اين وزارتخانه اطلاعيهاي صادر و موضوع را علني كرد، اما در جواب دفتر رئيس جمهور نيز اطلاعيهاي صادر كرد و مشخص گرديد كه مجري آن اقدام دفتر بني صدر و دستور دهنده آن خود بني صدر بود.
درحالي كه وزارت خارجه فاقد وزير بود، معاون اداري و مالي وزارت خارجه در رابطه با سرقت اسناد نامهاي براي بني صدر فرستاد و خاطر نشان كرد كه فرد مذكور در حال خارج نمودن تعداد زيادي از اسناد سري و محرمانه به صورت بسته بندي شده در داخل يك كيف از ساختمان شماره 3 وزارتخانه بوده است كه دستگير شده و هيچگونه مدرك و نشانهاي دال بر وابستگي خود به دفتر رياست جمهوري ارائه نكرد و اصولاً در رابطه با وابستگي خود به هر نهاد دولتي يا غير دولتي ديگر سكوت نمود.
به دنبال بازداشت ناطقي مدير كل كنسولي كه اطلاعات را در اختيار آن فرد قرار داده بود، به حكم شهيد لاجوردي دادستان انقلاب تهران، اين افراد در مراحل بازجويي و بازپرسي خود اعتراف به داشتن چند نفر همكار ديگر در مورد اين سرقت كردهاند كه رسيدگي به اين موضوع در دستور فوري هيأت سه نفري حل اختلاف قرار گرفت.
در همين زمان منافقين براي موجه جلوه دادن عدم اطاعت از دستور امام، با هماهنگي قبلي نامهاي بسيار مفصل به بني صدر نوشته و تحويل اسلحه را مشروط بر اين نمودند كه بني صدر به عنوان عاليترين مقام رسمي اجراي قانون را تضمين نمايد و در جواب اين نامه، بني صدر عدم توانايي خود را در مورد شرط بالا اعلام نمود. وي در مصاحبه مطبوعاتي در جواب خبرنگاري كه نظرش را راجع به نامه منافقين پرسيده بود جواب ميدهد كه: "من نامه شان را خواندم نوشتهاند كه آمادهاند اسلحه شان را تحويل بدهند منتها گفتهاند تضمين چيست كه با ما با قانون اجرا شود؟ خب من چه جوابي بدهم؟ وقتي از دفتر رياست جمهوري برادر فضلي نژاد را كه همه شما ميشناسيد، در اروپا انجمن اسلامي بوده است فرستاده ايم تا كارمندهايي را كه قرار است اينجا كار كنند شناسايي كند، با حكم (رسمي) به آنجا رفته است و به مقام خود وزارتخانه هم مراجعه كرده است او را گرفتهاند به عنوان اين كه شما سند دزديدهايد و آمدهايد كه سند بدزديد. "
بني صدر 60/02/30در ستون كارنامه رئيس جمهور كه روزانه در روزنامه انقلاب اسلامي به چاپ ميرساند، مينويسد "تلگرافي از آقاي شيخ علي تهراني كه خطاب به من فرستاده شده بود خواندم كه در آن آمده است شما گفتيد با چماقداري مخالفت ميكنيد و ميايستيد و استقامت ميكنيد، ولي مثل اينكه كوتاه ميآييد... به ايشان جواب ميگويم خير من ايستاده ام و كوتاه هم نمي آيم اما همه بايد تلاش كنند شما مرا انتخاب نكردهايد تا به جاي همه تلاش كنم. همه بايد بايستند...مرا جز نيروي شما نيرويي نيست، ايستادگي شماست كه به ايستادگي من معنا ميبخشد. در همه جا، در همه شهرها بايد در برابر اين امور بايستيد و به هرقيمت بايستيد، تا ايستادگي مرا حس كنيد. من ايستاده ام. "
بني صدر و رجوي به گمان اينكه توانستهاند به اندازه كافي در جامعه جو بدبيني و نااميدي بوجود آورده و مردم را به سمت خود جذب كنند پيشنهاد رفراندوم و مراجعه به آراي عمومي را ميدهند و با حروف درشت در صفحه اول روزنامه انقلاب اسلامي مينويسند: "براي خروج از بن بست كنوني سالمترين راه بدون بحران اين است كه همه موافقت كنند به مردم مراجعه كنيم و با رأي عمومي آنچه بايد بشود، بشود. "
نامه مسعود رجوي به بني صدر در 60/02/31، فرداي چنان تيتري ، دعوت او به ادامه اين مسير است "به اين ترتيب آقاي دكتر، شما تا اين تاريخ از قضا دقيقاً آلنده ايران هستيد و نه پينوشه... هيچكدام از حضرات را ياراي حذف رسمي شما نيست چرا كه خود به طور مضاعف متضرر خواهند شد... اما من يقين دارم كه در هر صورت شما در موقعيت مناسب في المثل با دعوت به اعتصاب هم كه شده بسياري كارها را قادريد بكنيد... احتمالاً خودشان هم ميدانند كه اگر حكومتشان چه در داخل و چه به طور بين المللي تتمه آبرويي داشته باشد، اساساً منوط به شخص شماست. والا همه دنيا ميدانند كه بدون شما حكومت چند هفته نيز دوام ندارد. " همچنين رجوي به بني صدر پيشنهاد ميكند كه از امام بخواهد براي انجام اين رفراندوم از مردم خواسته شود يك راهپيمايي به طرف جماران انجام دهند و خواستار تغييرات اساسي باشند. جالب آنكه طي همان نامه به بني صدر پيشنهاد ميكند از امام بخواهد كه شعارهايي به نفع امام يا حزب الله را منع كنند. "بديهي است كه حتي نفس اين پيشنهاد انحصار طلبان را تا حدودي برجاي خود خواهد نشاند... " امام خميني 60/03/06 در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به مناسبت آغاز دومين سال شروع كار مجلس سخناني گفتند و در آن در مقابل حركتهاي ضد اسلامي جبهه ضد انقلاب، موضع گيري قاطع كرده و عليه آنها افشاگري كردند. سپس فرمودند "اين شياطين كه مىگويند كه ملت ديگر چهطور و چهطور است، اينها توى اتاقهاى خودشان نشستهاند حساب مىكنند... اين مملكت از بين نرفته؛ و اين جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست؛ و اين مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند؛ و اين مردم هم از مجلس، مادامى كه مجلس بر طريقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى كه دولت بر طريقه اسلام باشد، و از رئيس جمهور، مادامى كه رئيس جمهور در طريق اسلام باشد، طرفدارى مىكنند. هر كدامتان بلغزيد، مردم ديگر از شما طرفدارى نمىكنند... [ديكتاتورها] هم مثل ساير مردم [بودند.] بعد هم وقتى كه به مقامى رسيدند، اينطور نبوده است كه از اول ديكتاتورى كرده باشند. لكن قدم به قدم، ذره به ذره، رو به ديكتاتورى رفتند... هى نگوييد كه "ملت با من است "، "ملت با من است ". ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با ديگرى. من اگر يك كلمهاى بر خلاف اسلام بگويم، همين ملت مىريزند و من را از بين مىبرند. "
به دنبال سخنان امام مبني بر به بن بست نرسيدن كشور اسلامي، منافقين درسر مقاله شماره 122 روزنامه مجاهد تحت عنوان " در مفهوم و واقعيت بن بست " اصرار دارند كه جامعه به بن بست رسيده و تنها راه آن رفراندوم است و حتي امام را كه فرموده بودند بن بستي براي ملت وجود ندارد با شاه مقايسه مينمايند.
در پي موضعگيري قاطع امام، بني صدر كه موقعيت خود را در خطر ميديد و اين احتمال را ميداد كه از فرماندهي كل قوا عزل شود، در مصاحبه خود درتاريخ 60/03/09 سعي كرد مسئله جنگ را مسئله اصلي قلمداد كرده و همچنين بركناري خود را خطري جدي تلقي كند و ترس خود را از رويارويي مستقيم با امام اعلام مينمايد: "اگر روزي جمهوري تا اين حد خداي نكرده سقوط كرد كه به دليل ايستادگي رئيس جمهور براي اجراي قانون بايد محاكمه شود، اين خود انقلاب ديگري در مملكت ماست... براي آنها كه اين تلاش را ميكنند سؤالي دارم كه اين تلاش را ميكنيد، فرض كنيد كه به نتيجه رسيد و درخت، يا اره شد و يا خود به خلاف قاعده افتاد كه نمي افتد آيا به قول معروف شما چاه كندهايد كه منار ميدزديد؟ آيا فكر بعدش را كرده ايد؟ بنابر ادامه جمهوري است يا بنا بر چيز ديگري است؟ اگر بنا بر ادامه اين جمهوري است، مردم كدام داوطلب ديگري را گيربياورند و به او آن حد اعتماد را اظهار بدارند و از آن به بعد هم تا اين لحظه كه من در اينجا نشسته ام همواره از او حمايت بكنند و او ناتوان نشود؟ خوب آن ديگري كه شما داريد ميتواند بيايد و اين اعتماد را هم جلب كند و توانا بشود كيست؟ "
بني صدر همچنين در جمع پرسنل پايگاه هوايي شيراز سخنراني تحريك آميزي ايراد نمود كه نقض كامل بيانيه امام بود.
سرانجام، پس از بارها نقض فرمان امام هيأت سه نفره حل اختلاف در تاريخ 60/03/12 اعلام كرد كه سخنرانيها و مصاحبه مطبوعاتي بني صدر تخلف از بيانيه 10 مادهاي امام و تخلف از قانون اساسي ميباشد.
امام خميني به مناسبت 15 خرداد 1360 پيامي فرستادند كه طي آن عليه مخالفين جمهوري اسلامي كه زير چترهاي مختلف عليه اين جمهوري توطئه
مي كنند ، روشنگري كردند " ... اينان با نام آنكه در ايران قانوني نيست ... ميخواهند راه را براي اربابان خود يا ابرقدرت شرق يا بلوك كمونيست يا ابر قدرت غرب و بلوك سرمايه داري باز كنند و ايران عزيز را با اسم آزادي كه مراد آنان بي بند و باري است به لجن بكشند و ملت مسلمان را از صحنه خارج كنند. اينان آزادي مسلح بودن را در مقابل حكومت اسلامي و آزادي در اغتشاش را ميخواهند. اينان آزادي ژ3 براي نابودي اسلام و جمهوري اسلامي را ميخواهند و اين آزاديها همان است كه پيامبران و اسلام و رهبران آن در سرتاسر تاريخ با آن به جنگ برخاسته اند، خود را فدا كردهاند و ما نيز به حكم پيروي از آنان در صحنه هستيم و غربزدگان آزادي به شكل غرب كه حتي آزادي جنسي به حد فجيع آن و آزادي مراكز فحشا را طالبند اسلام و جمهوري اسلامي مخالف ايده هاي حيواني آنان است... "
سم پاشيهاي بنيصدر عليه چهرههاي شاخص خط امام و به مرور خود امام ادامه يافت و روزنامههاي آن جريان ساماندهنده تحركات اين جريان بودند. به دنبال ايجاد تحريكات از سوي بعضي روزنامهها در اطلاعيهاي كه در تاريخ 60/03/18 از سوي دادستان انقلاب اسلامي مركز انتشار يافت آمده است: " به حكم دادستان انقلاب اسلامي مركز نشريات آرمان ملت، انقلاب اسلامي، جبهه ملي، ميزان، نامه مردم و عدالت به دليل نشر مقالات تشنج آفرين تا اطلاع ثانوي توقيف شدند. "
* مقاومت كنيد
بني صدر نيز به دنبال اطلاعيه دادستاني كل مبني بر تعطيل روزنامهها اطلاعيهاي به شرح زير صادر كرد:
خبر تعطيل چند نشريه ديگر از جمله روزنامه انقلاب اسلامي را شنيديد. شب گذشته نيز برنامه تلويزيوني دادستان كل كشور را كه به منظور لكه دار كردن رهبر نهضت ملي ايران دكتر محمد مصدق و خدشه دار كردن رئيس جمهوري تنظيم شده بود تماشا كرديد. اينها مراحل مختلف حركتي است كه حذف رياست جمهوري شما را هدف قرار داده است.
آنچه اهميت دارد رئيس جمهور نيست مهم آن است كه غول استبداد و اختناق ميخواهد بار ديگر حاكميت خود را به شما مردم بپاخاسته تحميل كند و اثر خونهاي گرانبار عزيزان شما را كه در سرنگوني رژيم سياه پهلوي نثار اسلام و آزادي شد از بين ببرد و اين در شرايطي است كه كشور ما خود را براي انجام انتخابات مياندورهاي آماده ميكند. رئيس جمهوري شما همچنان در انجام رسالت خطيري كه شما ملت مسلمان ايران به عهده او گذاردهايد استوار ايستاده است. پيام و كارنامه خود را به هر شكل از آن جمله نوار، اعلاميه و ... به اطلاع شما خواهم رسانيد و به دعوت شما كه هر روز او را به مقاومت و استقامت ميخوانيد صميمانه لبيك ميگويد. شاد و پيروز باشيد.
دايره فعاليت بني صدر روز به روز تنگتر ميگرديد. هنوز فرماندهي كل قوا نيرويي بود كه ميتوانست در سايه آن نفسي بكشد. روزنامه اش به محاق توقيف افتاده بود ديگر آن اقبال و شور براي ديدن بني صدر در مردم ديده نمي شد. به ناچار به همشهريان خود روآورد و باحضور عدهاي از مردم همدان دفتر همكاريهاي مردم با رئيس جمهور را افتتاح و طي سخناني مردم را علناً به ايستادگي و مقاومت و شورش عليه جمهوري اسلامي دعوت كرد.
در پايان مراسم شركت كنندگان شعارهايي به حمايت از بني صدر و عليه حزب جمهوري اسلامي و دكتر بهشتي و نخست وزير ميدادند. در اين مراسم به علت ازدحام بيش از حد جمعيت در محل دفتر، بني صدر نتوانست از ميني بوس پياده شود و از داخل اتومبيل با بلندگوي دستي براي مردم سخنراني كرد و در پايان به شعارهاي ذكر شده در بالا تا ساعت 8 بعدازظهر تظاهرات ادامه داشت و پس از آن نيز گروههاي مخالف و موافق با دادن شعارهايي عليه يكديگر و پرتاب سنگ به طور پراكنده در سطح شهر همدان به تظاهرات پرداختند و درگيريها تا ساعت 9 شب ادامه داشت و طرفداران بني صدر به يكي از مغازهها حمله كردند و تمام شيشهها را شكسته و وسايل آن را بردند.
فرصت ضيق بود و بني صدر در شرف حذف قرارگرفته بود و منافقين ناگزير به سيم آخر زده بودند.
*بركناري از فرماندهي كل قوا
ولي عقربه زمان به لحظه حذف بني صدر بسيار نزديك شده بود و منافقين بي سبب درجست و جوي چاره خود را به اين در و آن در مي زدند و قبل از اين كه درگيريهاي خياباني شكل كامل جنگ داخلي را به خود بگيرد اما بايك حكم دو جملهاي كار را يكسره كرد:
بسم الله الرحمن الرحيم
ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران. آقاي بني صدر از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار شدند.
روح الله الموسوي الخميني - 60/03/20
حكم امام كافي بود كه بني صدر را به اختفاي كامل ببرد و از لحظه انتشار حكم عملاً بني صدر از كليه اقتدارات خويش معزول گرديد و محل سكونت و محل كار وي به تصرف سپاه و كميته درآمد و در پي آن منافقين طي اطلاعيهاي خواستار حراست از جان بني صدر گرديدند.
درپي بركنار شدن بني صدر از فرماندهي كل قوا از صبح پنجشنبه 60/03/21 درگيريها و تشنجات پراكندهاي در گوشه و كنار كشور به وجود آمد. گروهي در حالي كه شعارهايي به طرفداري از بني صدر ميدادند به طرف ميدان وليعصر به راه افتادند و شب قبل هم اين عده يك دكه كتاب فروشي را آتش زده بودند. بعد از اجتماع در ميدان، شعارهايي تند داده و فحاشي عليه مقامات دولت و مسئولين را شروع كردند كه با دخالت مردم و عدهاي پاسدار درگيري تن به تن شروع شد و ضمن درگيري به وسيله اسلحه يك ناشناس، يك پاسدار به قتل رسيد.
همچنين در نقاط ديگري از جمله خيابان جمهوري، ميدان انقلاب، خيابان انقلاب، مقابل دانشگاه تهران و خيابان وليعصر تقاطع جمهوري نيز گروهها سعي در ايجاد آشوب داشته و در عين حال شايعه راهپيمايي جبهه ملي كه گفته ميشد در روز 25 خرداد انجام ميگيرد قوت گرفته و سازمان منافقين نيز از اين راهپيمايي اعلام پشتيباني كرده بود.
يكبار ديگر بني صدر در بيانيه 22 خرداد خود، طرفداران خود را به مبارزه علني عليه جمهوري اسلامي دعوت كرد. متن بيانيه وي در آخرين شماره غير قانوني انقلاب اسلامي و مجاهد شماره 125 انتشار يافت.
وي پس از سياه نماييهاي شديد از فضاي كشور و آينده آن اگر او رئيس جمهور نباشد، نوشت "به شما ميگويم اگر امروز كه هنوز وقت باقي است نايستاديد و استبداد را كه هنوز قوام نگرفته دفع شر نكرديد و استبداد با سلطه خارجي پيوند قطعي پيدا كرد، همه آنچه را كه گفتم و بدتر از آن را برشما خواهند آورد و... "
چندي بعد حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني نظريات خود را درباره عملكرد رئيس جمهور در تاريخ 60/03/24چنين اعلام كرد " پس از عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا درمجلس فشار شديدي وارد ميآيد كه مسئله عدم كفايت سياسي ايشان مطرح گردد و نمايندگان خواستهاند در اين مورد جلسه غيرعلني داشته باشيم. فكر ميكنم مصلحت اين باشد كه ايشان (بني صدر) بپذيرند در محدوده حقوق و تكاليفي كه قانون اساسي براي رئيس جمهور و همه ارگانهاي ديگر تعيين كرده است عمل بكنند و ترجيح دارد كه ايشان در اين سمت باقي بمانند؛ حتي اگر من بتوانم با تقاضا و توضيح مجلس را از طرح بحث درباره كفايت سياسي ايشان منصرف كنم. مصلحت جمهوري اسلامي اين است كه كساني كه مسئوليت دارند قانون را مراعات كنند. "
* بيست و پنج خرداد 60
روز بيست و پنج خرداد فرا ميرسد. اين روز را ميتوان چهارده اسفند ديگري دانست با اين تفاوت كه در اين روز ضد انقلاب فاقد انسجام و پيوستگي روز دانشگاه بود و حسب اخطار امام، نهادهاي انقلابي با تمام سرعت و تمام نيرو، خود را آماده مقابله كرده بودند. جبهه ملي در پي صدور اعلاميهاي بر انتقاد شديد از لايحه قصاص، مردم را جهت يك راهپيمايي در خيابان انقلاب به طرف دانشگاه در بعد از ظهر بيست و پنج خرداد فراخواند، صبح همان روز امام در جمعي از علما و روحانيون استان مازندران و جمعي از اقشار مختلف مردم سيستان و بلوچستان صريحاً شركت در راهپيمايي را نفي فرموده، جبهه ملي را مرتد خواندند و به نهضت آزادي توصيه كردند طريق خود را مشخص نمايد. در پي آن بلافاصله همه گروهها و نهادهاي انقلابي خود را جهت رويارويي با راهپيمايي آماده نمودند و در اثر فشار شديد قبل از شروع راهپيمايي طي اعلاميهاي قبول پيشنهاد راهپيمايي را از طرف نهضت منكر گردد.
بعد از ظهر بيست و پنج خرداد، طيف ضد انقلاب نه چندان فراوان به خيابان انقلاب آمدند ولي ساكت و آرام و بدون برنامه شعار و حتي يك برگ تراكت؛ ولي توفان حزب الله فرارسيد و يكباره راهپيمايي را عليه بني صدر و جبهه ملي و اتحاد ضد انقلاب دگرگون كرد و شعار "مليها كوشند؟ - تو سوراخ موشند " همان روز بر زبان حزب الله جاري شد و از حلقوم عاشقان انقلاب چون غرش رعد برمي خاست و اجتماع ملي گراها شكست خورده، به خانه بازگشتند و آخرين اميد بني صدر از اين كه امكان داشت اجتماع بيست و پنجم خرداد مفري براي وي در پي داشته باشد به يأس مبدل گرديد.
بني صدر از همه راهها رانده و از همه مانده براي اين كه آخرين شانس خود را بيازمايد و چه بسا بتواند قلب پرعطوفت امام را به طرف خود متمايل سازد نامه زير را به محضر امام نوشت. او كه در بيانيه بيست و دوم خرداد خود رسماً و علناً مردم را به قيام عليه انقلاب تحريك نموده بود، رئيس جمهوري كه در همدان و در پايگاه يكم، مردم و ارتشيان را به استقامت و قيام دعوت كرده بود اكنون به دنبال بيانات روز بيست و پنجم خرداد امام و با پندار اين كه از عطوفت امام بهره بردارد. به دنبال نزديك شدن سقوط بني صدر، منافقين خلق حمايت خود را از وي علني كرده و طي اطلاعيهاي كه در تاريخ 60/03/26 انتشار يافت هواداران خود را به حمايت از جان بني صدر دعوت كردند.
* طرح دوفوريتي
روز حذف بني صدر با تمام هياهو به همراه درگيريهاي خياباني فرارسيد و طرح دوفوريتي آئين نامه چگونگي بررسي كفايت رئيس جمهور كه از طرف يكصد و بيست نفر از نمايندگان مجلس تقديم شده بود پس از صحبتهاي مخالف و موافق در جلسه 60/03/27 مورد تصويب قرار گرفت.
به دنبال تصويب طرح عده زيادي از مردم به مقابل مجلس آمده و تقاضاي تصويب فوري عدم كفايت بني صدر را داشتند. مسلم بود كه كار بني صدر تمام است و مردم بني صدر را مردي درگذشته ميدانستند و در پي طرح حيات سياسي بعد از بني صدر بودند لذا، دكتر بهشتي در يك مصاحبه مطبوعاتي گفت: در مورد شوراي رياست جمهوري اين شورا فقط براي مدت 50 روز وظيفه دارد كه مسئولت رئيس جمهور را به عهده بگيرد و در اين مدت مقدمات انتخاب رئيس جمهور جديد را فراهم كند. احمد توكلي در كتاب خاطراتش درباره مديريت امام بر ماجراي بني صدر و مجلس اول مي گويد: با چند نفر ديگر، چندين بار پيش امام رفتيم و درباره بنيصدر با ايشان صحبت كرديم. يك بار كه حدوداً 40 نفر از نمايندههاي جوان مجلس ميشديم، تصميم گرفتيم پيش امام رفته چند موضوع از جمله مسئله جنگ و مسئله بنيصدر را با ايشان مطرح كنيم. قرار شد يكي از اين موضوعات را مرحوم استكي و يكي ديگر را علي آقامحمدي مطرح كند. بدون تعيين وقت قبلي به دفتر امام، واقع در جماران رفتيم. حوالي ظهر بود. مسئول دفتر امام گفت: "شما بدون وقت قبلي آمدهايد. " من جواني كردم و به پاسخ ايشان اعتراض نموده گفتم: "ما چهل نفر نماينده مجلس هستيم، نميتوانيم ده دقيقه امام را ملاقات كنيم؟ اگر كار نداشتيم كه نميآمديم. " آن بنده خدا با اوقات تلخي خدمت امام رفت و دوباره پيش ما برگشت و گفت: "بياييد برويد داخل. " وارد ساختمان شديم و در يك اتاق كوچكي نشستيم. امام تشريف آوردند و دوستان حرفهايشان را زدند. سومين نفر، (نميدانم من بودم يا استكي) كه قرار بود در مورد اختلافات مجلس و بنيصدر صحبت كند، تا خواست بحث را آغاز كند، امام با خنده گفت: "ناراحت نباشيد، درست ميشود، الآن جنگ است، برويد دنبال ايجاد وحدت و سعي كنيد اختلافات حل شود. " (تعابيري از اين قبيل كه در تاريخ نوراني انقلاب از امام بسيار شنيده شده است). ما همه عصباني بوديم و آرامش و حرفهاي امام مثل آبي بود كه روي آتش عصبانيت ما ريخته شد و وقتي بيرون آمديم، اصلاً التهابي نداشتيم. علي آقا محمدي به من گفت: "خيلي خوب شد، اگر امام چيزي عليه بنيصدر ميگفت، ما فردا چهل شهر را در نماز جمعه عليه بنيصدر به هم ميريختيم. " من هم ديدم واقعاً حرف خوبي ميزند.
روزي ديگر من و آيتالله خامنهاي و آقاي هاشميرفسنجاني و آيتالله يزدي و آقاي پرورش و شهيد رجايي و مرحوم شيخ محمد منتظري جلوي امام حلقه زديم. موضوع هم درباره همان مشكلات بنيصدر بود، آيتالله خامنهاي آن روز غزلي از حافظ خواند و گفت: "بنيصدر پدر ما را درآورده است و اكنون هم در ارتش يارگيري ميكند، اين امر ممكن است در آينده خطراتي پيش بياورد. " (چون آن موقع بنيصدر نماينده امام در شوراي دفاع هم بود و در بين افسران عاليرتبه ارتش يارگيري ميكرد.) پس از آن آقاي هاشميرفسنجاني، فصل مشبعي درباره مشكلاتي كه بنيصدر براي مجلس ايجاد كرده بود، بيان كرد. پس از ايشان آيتالله يزدي قصه شوراي حل اختلاف و كارشكنيهاي بنيصدر را مطرح نمود. آقاي رجايي چيزي نگفت و پس از آقاي يزدي، آقاي پرورش سخن گفت و حرفهاي يزدي را تكميل كرد. سپس نوبت به من رسيد. من هم عرض كردم "آقا، شما به اتحاد و توافق دعوت ميكنيد و به ما ميفرماييد حرف اختلافانگيز نزنيم، ولي بنيصدر كه حرف شما را گوش نميدهد، به مجلس نامه مينويسد، در روزنامه انقلاب اسلامي مقالات بحثبرانگيز مينويسد، نوارهاي اختلاف برانگيز از تهران به دزفول ميفرستد، گزارشهاي اختلافانگيز به مردم ميدهد و... " امام يك دفعه حرف مرا قطع كرد و فرمود: "شما هم ميگوييد. " با حرف امام جا خوردم و گفتم: "كي گفتيم؟ " امام فرمود: "اين نامهاي كه آقا شيخ محمد نوشت خوب بود؟ "
جريان از اين قرار بود كه يك روز قبل از آن ملاقات، شهيد منتظري نامهاي چند صفحهاي خطاب به بنيصدر نوشته بود و اين نامه او را اذيت كرده بود. اين نامه محرمانه و خصوصي بود، اما همه جا پخش شد. امام هم با هوشياري و فراست خاص خود، از همه جزئيات اطلاع دقيق داشت (كه اين موارد نشانه سياستمدار بودن و اصولگرايي او بود.) آقاي محمد منتظري هم پس از سخنان امام خيلي خونسرد گفت: "آقا، اين همه او گفت، يكي هم ما گفتيم. " در خاتمه، امام همه جمع را نصيحت كرد. تاريخ گواه است كه اين شروع اختلافات، هميشه از جانب بنيصدر و طرفدارانش بود. بهشتي و رجايي در نوك پيكان حملات بنيصدر قرار داشتند. از همين نكته ميتوان تصور كرد كه تبعيت از رهبري (كه شرط معقول حفظ يك نظام است) چقدر مراعات ميشد. در رابطه با بنيصدر، حادثه شوم ديگري هم پيش آمد. روزي آقاي هاشمي ميخواست پيش امام برود، من و يارمحمدي و اميري هم با ايشان رفتيم. ما عضو هيأت رئيسه مجلس بوديم. يارمحمدي نماينده بم و كارپرداز مجلس بود. من منشي دوم مجلس و اميري منشي اول آن بود. چهار نفري پيش امام رفتيم. كسي نبود، اين طور كه يادم است، من گفتم: "اين نحوه اداره مجلس مشكلاتي را براي مردم و انقلاب پيش آورده است. " در اين لحظه آقاي هاشمي موضوع صحبت را عوض كرد و خودش بحث بنيصدر را مطرح نمود. امام دوباره نصايحي كرد. البته آن ايام براي ما معلوم شده بود كه ديگر ميانه امام با بنيصدر خوب نيست.
در آن جلسه من به امام گفتم: "مشي شما در قبال بنيصدر، شبيه رفتارتان در قبال مجاهدين خلق است، آن موقع جامعه مدرسين به محضر جنابعالي آمدند و شما فرموديد: "مداخله مستقيم نميكنم، شما برويد روشنگري كنيد. امروز هم كليات را بيان ميفرماييد و ما احساس وظيفه ميكنيم كه اين موارد را تشريح كنيم. " امام در جواب، مقدمهاي راجع به جنگ و ضرورت اتحاد بيان كرد و گفت: "البته كليات را بايد گفت. " به امام عرض كردم: "مجلس در اختيار ماست و كنترل ميشود و نميگذاريم شلوغ بشود، آيا اشكالي دارد كه مصداق بياوريم؟ " امام دوباره چند جملهاي درباره وحدت فرمودند و گفتند: "عمده اين است كه شلوغ نشود. " در واقع، ما در آن جلسه اولين جواز اعتراض و انتقاد صريح در قبال بنيصدر را از ايشان گرفتيم. طرفداران بني صدر هنوز باور نداشتند كه او در سرازيري سقوط افتاده و ديگر هيچ نيرويي قادر به نجات وي نيست. منافقين در 27 خرداد طي اطلاعيهاي خواستار شدند كه مردم بر بالاي بامهايشان به حمايت بني صدر الله اكبر سر دهند كه اين طرح نيز مورد استقبال قرار نگرفت. ولي امر با دقت كامل جريانات را زير نظر داشت و به مناسبت نيمه شعبان طي پيامي در مورد توطئه هاي جبهه داخلي ضد انقلاب هشدار داد. جمعه بيست و نهم خرداد شاهد تظاهرات وسيع و پرخروش نمازگزاران جمعه عليه رئيس جمهور بود. فرياد "بت شكن بت شكن، بت جديد را بشكن " يك لحظه قطع نمي شد. امام جمعه تهران درباره بني صدر چنين گفت: "فرد در اين ميان هيچكاره است، ما با جريان مواجه هستيم نه با فرد. گناه فرد بخاطر اين بزرگ ميشود كه نماينده جريان ميشود. همانطور كه امام فرمودند يك چنين جريان شكست خورد، نه يك فرد... "
* عزل بني صدر و دعوت به جنگ مسلحانه
شنبه سي ام خرداد روز طرح عدم كفايت سياسي بني صدر در مجلس است. وقت مجلس با گفتوگوهاي مقدماتي درباره رسيدگي به عدم كفايت بني صدر گذشت. هاشمي رئيس مجلس گفت: "متأثرم كه وقت گرانبهاي مجلس شوراي اسلامي صرف {رسيدگي به وضع} كسي ميشود كه بهتر بود براي حل مشكلات با ما همكار باشد ولي نشد. " سازمان كه ميپنداشت بهانه و فرصت مناسبي براي اعلام شورش عليه امام و نظام جمهوري اسلامي به دست آورده است، به سرعت به تدارك و آمادهسازي يك حركت مسلحانه وسيع و گسترده در 30 خرداد 60 پرداخت. وابستگان ضد انقلاب و منافقين نه تنها در داخل كشور با پيوستگي كامل در خيابانهاي شهرهاي بزرگ و كوچك كشتار ميآفرينند بلكه همه گروههاي به اصطلاح اپوزيسيون با تظاهرات خود بني صدر را ياري ميدهند. بني صدر كاملاً پنهان شده است. هيچكسي از محل اختفاي او اطلاع ندارد. حتي دادستان انقلاب مركز نيز در اين مورد اعلام نمود از محل سكونت بني صدر هيچگونه اطلاعي ندارد. در رهنمودهاي درون گروهي به اعضا و هواداران تشكيلاتي سازمان در آن زمان، اينگونه اعلام موضع شد: "كارهاي پراكنده كافيست و آمادگي لازم در مردم به وجود آمده است. راهپيماييهاي مقطعي اثر خود را كرده و مرحله گذار كمي به كيفي رسيده است. زمينه عيني انقلاب آماده است و ما اگر زمينه ذهني را آماده كنيم انقلاب انجام ميشود. اين قابل پيشبيني است كه پس از قيام 30 خرداد تمامي امكانات سرخ [= غيرقابل استفاده علني] ما سفيد بشود. "
عصر روز سيام خرداد درگيريهاي وسيع و گستردهاي توسط دستههاي مسلح سازماندهي شده ميليشيا و هواداران سازمان در سطح شهر تهران رخ داد و در بعضي شهرستانها نيز اقدامات مشابهي از سوي عوامل سازمان انجام شد. با صدور اطلاعيه سياسي نظامي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) از آن تاريخ اين سازمان رسماً وارد جنگ مسلحانه و قتل و كشتار مردم وفادار و علاقه مند به نظام جمهوري اسلامي گرديد. حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف كشور در تظاهرات خياباني روزهاي 30 و 31 خرداد در تجديد پيمان با رهبري انقلاب و اعلام حمايت از مجلس شوراي اسلامي ومخالفت با بنيصدر و سازمان عمليات ارعابي وشورشگرانه سازمان را با ناكامي مواجه ساخت.
عصر روز سي ام خرداد، تهران شاهد خشونتهاي عظيمي از طرف منافقين بود و اين خشونتها و زد وخوردهاي خياباني تا پاسي از شب ادامه داشت. در اين درگيري منافقين با تمام قدرت خود به خيابانها ريخته بودند. يكي از اعضاي گروهك منافقين بعدها در تحقيقات خود گفت در آن شب به ما دستور داده شده بود با هر سلاحي كه در دسترس داريم به خيابانها بريزيم. درگيريها در آن شب فقط محدود به تهران نبود بلكه در اغلب شهرستانها زدوخوردهاي شديدي به وقوع پيوسته بود و نظر منافقين خلق از اين درگيريها ايجاد ترس و هراس در دل دولتمردان و ترساندن آنان از نتيجه حذف بني صدر بود.
در پي اين اتفاقات به كليه واحدهاي سپاه و كميتهها دستور آماده باش داده شد و سپاه پاسداران از هسته هاي مقاومت مساجد و انجمنهاي اسلامي خواست تا با هوشياري كامل حفظ و حراست مراكز مهم محله هاي خويش را به عهده بگيرند. اكنون ديگر شعار مردم چنين بود: " بت جديد شكسته شد، دست منافق بسته شد ". نتيجه ضايعات آن شب آتش زدن نزديك به بيست ميني بوس، شهيد نمودن چند عابر و اعضاي سپاه پاسداران و جرح بيش از صد نفر بود. در آن شب خانم بني صدر در اتومبيل ضدگلوله خود به اتفاق سودابه سديفي و چند نفر از نزديكان بني صدر، اين درگيري را رهبري ميكرد. گزارشها نشان داد عده زخمي هايي كه به بيمارستان شهيد مصطفي خميني انتقال داده شده بود حدود سي نفر بودند كه با وسايلي از قبيل پنجه بوكس و سلاحهاي سرد و گرم زخمي شده بودند كه بعضي مورد عمل جراحي قرار گرفته و بستري شدند. صدها نفر ديگر نيز در اين قيام مجاهدين خلق عليه خلق زخمي شدند.
* شكست منافقين با حضور مردم
ساعت 4.5 بعدازظهر رأي مجلس بر تصويب عدم كفايت سياسي بني صدر با 177 رأي موافق و يك رأي مخالف اعلام گرديد. بلافاصله هزاران موتورسوار حزب اللهي در همه گوشه هاي شهر تهران با فرياد شوق اين خبر را به گوش مردم رساندند و جلوي مجلس شوراي اسلامي آن چنان ازدحامي از شور و شعف بپا بود كه سردربهاي مجلس اين همه هيجان و ازدحام را كمتر به خود ديده بود. در روز اول تير، امام امت حكم عزل بني صدر را تنفيذ فرمودند.
بعد از اين روز موج ترورهاي گسترده سازمان در نقاط مختلف كشور اقشار گوناگون مردم از پير و جوان و كسبه جزء، كارمند، كارگر، جهادگر، سپاهي، نمازگزاران مساجد، نيروهاي بسيجي و نوجوانان و جوانان اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشآموزي و دانشجويي و نظاير آنها را آماج خود قرار داد. در اين حملات تروريستي چند هزار تن طي سالهاي دهه 60 به شهادت رسيدند. حتي به اعمال فجيعي مانند آتش زدن كانكس نيروهاي جهادگر در زاهدان با يك نوزاد شيرخواره، به آتش كشيدن اتوبوس حامل مردم در شهر شيراز، شكنجه و سوزاندن منجر به شهادت سه تن از پاسداران، قتلعام يك خانواده روزهدار بر سر سفره افطار و اقداماتي از اين دست كه در تاريخ گروههاي تروريستي جهان كمسابقه و بعضاً بيسابقه بود، مبادرت نمودند.
با ورود سازمان منافقين به فاز مسلحانه، نگاه مدارا محور امام با آنها نيز به پايان رسيد و نظام كمر همت به برقراري امنيت بست. عزت مطهري (شاهي) در خاطرات خود ميگويد: "در 30 خرداد 1360 آنها راهپيمايي بزرگي در خيابان انقلاب صورت دادند. جمعيت نسبتاً زيادي هم به ميدان آوردند، شعارهاي تند و احساسي ميدادند و اعلان جنگ مسلحانه كردند.
اعلاميه "اعلان جنگ مسلحانه " آنها دو روز جلوتر پخش شد .ما راهپيمايي و اجتماع آنها را غير قانوني اعلام كرديم. از اين زمان به بعد ديگر من به تنهايي نبودم، من به عنوان كميته و انتظامات شهر و لاجوردي و بهشتي و قدوسي به عنوان دادستان هم بودند. آنها در30 خرداد 60 در ميدان انقلاب، ترمينال و چند جاي شلوغ شهر درگير شدند، اسيد و مواد آتشزا و گوگردي به سر و صورت مردم ريختند، نمك به چشمها پاشيدند، با تيغ موكت بري تعدادي را زخمي كردند. از آن پس تصميم گرفتيم تعدادي را كه از قبل شناسايي كرده بوديم دستگير كنيم. آنها را بازداشت، محاكمه و زنداني ميكرديم. نظام تصميم به برخورد با آنها گرفته بود. " بر خلاف تحليل سازمان كه گمان مي كردند مردم مرعوب رفتار آنها خواهند شد، با دقت عمل مسئولين و مواضع ارشادي حضرت امام تا قبل از اين مرحله، رفتار تروريستي اين گروهك به شدت از سوي مردم طرد شد و با ابتكار شهيد لاجوردي و تأسيس سازمان اطلاعات 36 ميليوني بخش زيادي از منافقين به سرعت توسط نظام دستگير شدند. مسعود بني صدر، پسر عموي رئيس جمهور معزول و عضو وقت سازمان منافقين در كتاب خاطرات خود با اشاره به اين موضوع مي نويسد: "وجود انبوه افراد وفادار به آيت الله خميني ... بيانگر اين نكته است كه او در وضعيت غير قابل تصوري قرار داشت و علاوه بر اين مي توانست با يك سخنراني، اطلاعيه يا دعوت عمومي افراد بسياري را به پاي تظاهرات و نمازهاي جمعه بكشاند كه بخصوص نمونه هاي بسياري از آن در همان حوالي خرداد 1360 اتفاق افتاد و به آن ها اشاره گرديد.
حتي بسياري از خانواده هاي اعضاي فعال سازمان نيز معتقد بودند كه آيت الله خميني چون هم رهبر مذهبي است و هم از اولاد پيامبر، مخالفت با او يعني مخالفت با پيامبر(ص) و لذا حتي با وجود بسياري از مشكلات اقتصادي، مخالفت با او را نوعي فروختن دين به دنيا مي دانستند و حاضر به مبارزه با او نمي شدند و بسياري نيز نقش اطلاعات 36 ميليوني مورد نظر او را بازي مينمودند و حتي فرزندان مجاهد خويش را به حكومت تحويل مي دادند. " جالب آنكه مسعود رجوي نيز در بخشي از جمع بندي يكساله، يكي از علل سكوت سازمان در اوايل انقلاب را پايگاه 99 درصدي [امام] خميني ذكر كرده بود و معلوم نيست از كجا سازمان دريافت كه اين پايگاه در طول كمتر از دو سال و نيم يعني از بهمن ماه 1357 تا خرداد 1360 شكسته شده و از بين رفته باشد تا سازمان بتواند به حركتي ضد ولي فقيه وقت دست بزند؟
پس از شكست بزرگ در فراخوان عمومي به جنگ مسلحانه با نظام، بني صدر كه همزمان از مسئوليت عزل گرديده بود به اتفاق مسعود رجوي مخفيانه و با آرايشي زنانه توسط خلبان شاه از كشور گريختند. يكي از اعضاي سابق سازمان منافقين در خاطرات خود ميگويد: "رجوي بعد از قدرت نمايي ميليشيايي در 30 خرداد 1360 و عدم سقوط رژيم، از تهران فرار كرد و به فرانسه گريخت. او همه هواداران را بدون هيچ گونه واهمهاي گذاشت و فرار كرد... رجوي عاشق دختر بنيصدر شده بود و تصميم به ازدواج با وي را در پاريس در سر ميپروراند كه ضمن آن رابطه بنيصدر را با شوراي ملي مقاومت [نامي كه سازمان براي فعاليت هاي اروپايي خود برگزيده بود]، از اين طريق مستحكم كند. "
منبع: ويژه نامه رمز عبور - شماره1