به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در نامه «علي شادمهر» به پدر شهيدش آمده است: كسي نمي‌داند كه معني نداشتن حتي يك خاطره از پدري كه اسم و عكس‌اش در تمام سمينارها، يادواره‌ها و جشنواره‌هاست، چيست و من مي‌دانم كه وجود تو هميشه بزرگ‌تر از سايز پوسترهاست.

 تمامي واژ‌ها صف كشيده‌اند تا احساس را بنويسند و افتخار را ثبت كنند؛ به مناسبت ميلاد مولاي متقيان حضرت علي (ع)، علي شادمهر براي پدر بزرگوارش شهيد مرتضي شادمهر نامه‌اي نوشته است، در اين نامه آمده است:

بعد از تمام انتظارات و دلتنگي‌هاي اين 19 سال و تمام دردهايي كه من و خواهرم كشيديم، به سادگي و زيبايي آخرين نگاه چشمان مهربانت، سلام مي‌كنم وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.
مي‌دانم كه خوبي؛ من هم دارم خوب مي‌شوم؛ مادرم ديگر نيست و نمي‌دانم كه خوب است يا نه و خواهرم حالش را خوشحال نشان مي‌دهد اما تو باور نكن، چون حالش خوب نيست! درد دلش هم گفتني نيست. هميشه بيشتر از من دلتنگ تو بوده. هميشه به او حسادت مي‌كردم. براي اين كه او تو را ديد، اما من اين لياقت را پيدا نكردم. حال مادر را هم كه تو بهتر مي‌داني. از جامعه هم اگر بگويم بهتر از آنچه كه هست، نشان مي‌دهند.
زيباست پدر اسامي تو و همرزمانت بر سر در كوچه‌ها و خيابان‌ها و آزادراه‌ها، جذاب و خيره كننده است پوسترها و عكس‌هاي كارشناسي شده شما به سبك مدرن بر روي تابلوهاي بزرگ و مخلوط با آخرين طرح‌هاي گرافيكي روز، مي‌بيني پدر، حتي فكرش را هم نمي‌كردي با رفتنت به جبهه از آن يخ فروشي ساده آن قدر معروف شوي كه پوستر و اسمت تبليغ شود. راستي بعد از شما سنگ تمام گذاشته‌اند، همه مو به مو طبق وصيت‌‌نامه‌هايتان عمل كردند!
بعد از قطعي شدن برنگشتن‌تان، بدون هيچ جسدي حكم شهيد بر پرونده‌تان كوبيدند تا ما دل از جسدتان هم بركنيم. همه مسئولان دست به دست هم داده‌اند كه ما راحت و آرام زندگي كنيم. تمام دردهاي من، گريه‌هاي شبانه خواهر و قطره‌هاي خون حنجره دريده مادر را بعد از رفتنت حساب كرده‌اند و در قالب بخشنامه تبديل به وام كرده‌اند و با سود بسيار كم به ما مي‌دهند. نمي‌داني چقدر گرفتن‌شان آسان است. براي تحصيل‌مان هم سهميه گذاشته‌اند، در هر آموزشگاهي صندلي‌هاي فرزندان‌تان جداي از بقيه است. طوري كه هيچ‌وقت احساس تفاوت با بقيه به ما دست نداد و گاهي هم كه دل همسران و فرزندان‌تان برايتان مي‌گيرد ما را با كاروان‌هايي به مناطقي كه شما به قول آنها مفقود شده‌ايد، مي‌برند ولي نمي‌خواهند ما آرام بگيريم يا بدتر از قبل با اين چراها جنگ كنيم خلاصه همه بسيج شده‌اند تا ما خوشبخت زندگي كنيم.
اما پدر خوب و مهربانم كمي دلتنگم، كمي گلايه دارم، نه از تو و نه از رفتنت، چون به ما آموختي گاهي بايد از خود بگذريم تا بقيه بمانند. بعد از تو دردها چه هجوم نابرابري آوردند. خستگي‌ها چند برابر شدند. آن قدر زياد كه حنجره مادر در فراقت از هم گسيخت و بعد از آن هم چه معصومانه و بي‌صدا در دل‌ شب‌هاي تنهايي‌اش مي‌ناليد. چقدر مهربان، وفادار و صبور بود و چقدر زود آرزوي به تو رسيدنش برآورده شد.
مادر هم رفت و وضع ما بدتر شد. من و خواهر دلتنگ‌تر شديم. مادربزرگ تمام سعي‌اش را مي‌كرد كه جاي خالي‌تان را پر كند و چه صادقانه مي‌كوشيد؛ اما نمي‌شد آرام گرفت، افسوس كه هنوز هم خنده‌ها و محبت‌هاي مادر در ذهن‌ام مانده است.
بزرگ‌تر شديم و بعد از شما نام فرزند شهيد همه جا كنار اسم و فاميل‌مان حك شد و چه مفتخر بوديم به اين صفت؛ اما بعدها همه چيز عوض شد. خوانديم كه «دست در دست هم دهيد به مهر/ ميهمن خويش را كنيم آباد» اما انگار كساني دور از چشم‌ها دستشان را از حلقه بيرون كشيدند و براي آبادي خويشتن كوشيدند.
تا كسي هم مي‌فهميد، تمام غرولندهايش براي ما بود و مي‌گويند اين شمائيد كه شغل داريد، شمائيد كه بر خلاف فرزندان ما به راحتي در دانشگاه‌ها پذيرفته مي‌شويد! شمائيد كه در اين جامعه خوشبختيد!! اما چرا پدر، هيچ‌كس لابه‌لاي اين مزيت‌ها و اولويت‌ها، گريه‌هاي شبانه خواهرم را نمي‌بيند؟ چرا هيچ‌كس دلتنگي‌هاي تكراري و هر روزه من را كه كلافه‌ام كرده‌اند، نمي‌بينند؟ آيا كسي از دردهاي ساكت و ماندگار دوري تو و مادر خبر دارد؟ كسي مي‌داند نداشتن حتي يك خاطره از پدري كه اسم و عكس‌اش در تمام سمينارها و يادواره‌ها و جشنواره‌هاست معني‌اش چيست؟
اينها كه چيزي نيست پدر، حتي دردهاي من هم تغيير كرده، من ديگر دل‌گير چرا رفتن و چرا نماندنت نيستم. درد من امروز صحبت‌هاي يك آزاده است كه هنوز هم شب‌ها كابوس لحظه‌هاي شكنجه امانش را بريده. درد من امروز ضجه‌هاي خانواده يك جانباز 70 درصد اعصاب و روان است من چشمان هميشه ابري اندكي از همرزمانت است، كه مي‌بينند ارزش‌هايي كه برايش رفتند چه بر سرشان آمد. ولي استخوان در گلو مي‌فشارند و وفادار مي‌مانند.
درود بر روان پاك امام عظيم‌الشأن (ره) كه چه خوش گفت «خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند».
ببخش باباي خوبم كه بعد از سال‌ها خاطر نازنينت را آزردم، آن قدرها هم كه مي‌گويم بد نيست. هنوز هم مانده‌اند كساني كه به پيمان شهيد وفادارند. هنوز هم هر هفته همسر يكي از همرزمانت را كه بعد از 20 سال هنوز هم با ياد همسرش آرام بر مزارش مي‌گريد را مي‌بينيم، فرزنداني كه به آمدن بر سر مزار پدر افتخار مي‌كنند؛ پاينده باد آنهايي كه اين عهد را نشكستند.
هميشه نوشتند و ما بايد مي‌خوانديم. هميشه مي‌گفتند و ما بايد گوش مي‌داديم اما اكنون ما مي‌نويسيم و آنها مجبورند كه بخوانند. مي‌دانم كه برخي حتي از همين دلتنگي‌هاي ساده پسر مرد بزرگي چون تو ناخوشايند خواهند شد؛ اما با تمام اين حكايت‌ها و شكايت‌ها، باباي خوبم من هنوز و تا هميشه افتخار مي‌كنم كه فرزند چون تويي هستم؛ وجود تو هميشه بزرگ‌تر از سايز پوسترهاي اينجايي است.
در انتها اين را نوشتم كه آنها بدانند و باور كنند كه ما فرزندان همان‌هايي هستيم كه حتي مين‌هاي والمري و ضدتانك هم نتوانست سدراه‌شان شود و چقدر خوب است كه در اين روز بزرگ به شكرانه تولد مولاي نازنين، اسوه شجاعت و غيرت علي (ع) حرف‌هاي چندين ساله يك فرزند كاملاً زميني به پدر آسمانيش برسد. برايمان دعا كن پدرم، دعا كن طوري زندگي كنيم كه فقط خودمان بفهميم اين هماني است كه تو مي‌خواستي.
درود بي‌كران بر ارواح طيبه تمام شهدا و امام بزرگوار (ره) و هميشه ماندگار و شكوه‌بخش كه هنوز بعد از رفتنش ما را بزرگ و والا نگاه داشته است و به اميد ديدار و سلامتي مقام معظم رهبري.فارس
 
ادامه مطلب
یک شنبه 30 خرداد 1389  - 4:51 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5824923
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی